- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

تاریخ‌نگاری فمینیستی | استفانی رئول و کیتلین سی. هامل، برگردان: آزاده بی‌زارگیتی

تاریخ‌نگاری فمینیستی

 

استفانی رئول

 استادیار دپارتمان مردم و سازمان‌ها در دانشگاه آزاد بریتانیا است. پس از نزدیک به بیست سال فعالیت در صنعت فضایی کانادا، او اکنون به‌عنوان پژوهشگری فعالیت می‌کند که تمرکز اصلی‌اش بر حاشیه‌نشینی زنان و افراد با تنوع جنسیتی در زمینه‌های علم، فناوری، مهندسی و ریاضیات (STEM) است، هم در تاریخ و هم در جامعۀ معاصر.

 

کیتلین سی. هامل

دانش‌آموزی دبیرستانی است که همچنان در حال رشدِ مهارت‌ها، دانش و علاقه‌مندی‌های خود به هنرهای تجسمی است. او با خلق کارت‌های تبریک کریسمس و فصلی، که با استفاده از رنگ‌ها و سایه‌ها و چشم‌اندازهای منحصر به فرد طراحی می‌شوند، شناخته شده است. همچنین او طرح گرافیکی برنده جایزه‌ای را برای مطالعه موردی دکتر رول -با عنوان «آژانس فضایی کانادا» :Rogue One – طراحی کرده است.

 

 

برگردان:آزاده بی‌زارگیتی

 

 

تاریخ‌نگاری فمینیستی روشی است برای گردآوری انواع مختلف فمینیسم (از جمله لیبرال، رادیکال، پسااستعماری) همراه با روش‌هایی برای بازگویی تجربیات زنان سیس‌جندر و افرادی با هویت‌های جنسیتی متنوع که در گذشته زندگی کرده‌اند.

بازنگری و بازسازی تاریخ‌هایی که زنان سیس‌جنس و افرادی با هویت‌های جنسیتی متنوع را در بر می‌گیرند
لحظه‌ای از خود بپرسید: چگونه می‌توانید داستان‌هایی دربارۀ زنان سیس‌جندر و افرادی با هویت‌‌های جنسیتی متنوع را که در گذشته زیست می‌کرده‌اند پیدا کنید، در حالی که اطلاعات کمی از آن‌ها در منابع عمومی یا اینترنت موجود است؟ برای مثال، فرض کنید علاقه‌مند به یادگیری درباره زنانِ سیاه‌پوستی بوده‌اید که در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ به‌عنوان ریاضیدان در پروژه‌های فضایی ایالات متحده کار می‌کردند، اما نام‌های آن‌ها اغلب در سایۀ مردان سفیدپوستی چون نیل آرمسترانگ و جان گلن قرار گرفته است. چه مراحلی می‌توانید بگذرانیدتا در مورد این زنان بیشتر بدانید؟
بسیاری از اطلاعاتی که ما دربارۀ گذشته می‌دانیم، در اسناد رسمی مانند نامه‌ها، سخنرانی‌ها، ضبط‌های دادگاه‌ها و به‌ویژه روزنامه‌ها و جزوه‌ها و اخیراً اسناد دیجیتال شده یافت می‌شود. این نوع آرشیوهای «رسمی» عمدتاً بر بازگویی «داستان مردان سیس‌جندر» (Wallach-Scott 1983) متمرکز هستند. به‌طور مشابه، داستان‌های فضایی مرتبط با نیل آرمسترانگ و جان گلن، معمولا بر دستاوردهای مردانه تأکید دارند. هدف از به اشتراک‌گذاری تاریخ‌هایی با دیدگاه‌های متنوع و فراگیرتر، مقابله با تبعیض‌ها در زمان حال و آینده است. با این حال، موانع ساختاری، مانند بوروکراسی‌های دولتی یا نهادی که بر تعیین «مهم» و «غیرمهم» بودن اطلاعات تأثیر می‌گذارند، دستیابی به این هدف را دشوار می‌سازد.
پژوهش‌گران فمینیست در تاریخ زنان و جنسیت، به‌عنوان نمونه‌ای از کسانی که از تاریخ‌نگاری فمینیستی استفاده می‌کنند، تلاش می‌کنند فرآیندهای اجتماعی فراگیرتری را در خوانش تاریخ به‌کار ببرند.
تاریخ‌نگاران فمینیست تلاش می‌کنند تا داستان‌های زنان و افراد با تنوع جنسیتی را کشف کرده و این داستان‌ها را در نشریات، کنفرانس‌ها یا از طریق کارگاه‌ها و رویدادها در موزه‌ها و سایر فضاهای عمومی با دیگران به اشتراک بگذارند. هدف از این کار تغییر نابرابری‌های اجتماعی است، به‌ویژه با نمایاندن تجربیاتی که قبلاً از آرشیوهای رسمی حذف شده‌اند. تاریخ زنان و جنسیت، حوزه‌ای گسترده است که برخی ممکن است آن را مطالعه رویدادهای پراکنده و «واقعی» در گذشته بدانند، در حالی که دیگران آن را اقدامی مقاومتی و تغییرگرایانه می‌پندارند.
تاریخ‌نگاری فمینیستی فمینیسم (همچون لیبرال، رادیکال، روانکاوانه، سوسیالیستی، فراملی/پسااستعماری و غیره) را با مطالعات تاریخی ترکیب می‌کند. با این حال، این نوع مطالعات تاریخی همیشه به‌دنبال ایجاد «یک رکورد دقیق از هر رویداد و تجربه در زمان» نیستند. (Suddaby et al. 2010) تاریخ‌نگاران فمینیست در پژوهش‌های خود، از گزارش‌های شفاهی منتقل‌شده در طول زمان، خاطرات شخصی، نامه‌ها، وبلاگ‌ها و رسانه‌های اجتماعی و در صورت امکان، مصاحبه‌های شخصی استفاده می‌کنند. این مورخان همچنین روش‌های فراگیرتری را توسعه می‌دهند که شامل ردیابی الگوهای فکری و ایده‌ها در شیوه‌های داستان‌گویی و پذیرش این نکته است که بازگویی‌های چندگانه از گذشته، خود نوعی تاریخ‌نگاری معتبر به شمار می‌آید.
بسیاری از چیزهایی که می‌توانیم دربارۀ گذشته بدانیم، در اسناد رسمی مانند نامه‌ها، کپی سخنرانی‌ها، ضبط‌های دادگاه و متون منتشرشده مانند روزنامه‌ها و جزوه‌ها موجود است. اخیراً بسیاری از این اسناد به صورت دیجیتال ذخیره شده‌اند. این نوع آرشیوهای «رسمی» عمدتاً بر بازگویی «داستان مردان»  (Wallach-Scott 1983, 174) متمرکز هستند، مشابه روایت‌هایی که در مورد شخصیت‌هایی مانند نیل آرمسترانگ و جان گلن مطرح می‌شود. هدف از این تلاش، مقابله با تبعیض‌های جاری و آینده از طریق به اشتراک‌گذاری تاریخ‌هایی با تنوع بیشتر و فراگیری گسترده‌تر است. موانع ساختاری مانند بوروکراسی‌های دولتی یا نهادی که بر آنچه «مهم است برای نگاه داشتن» و آنچه «باید دور انداخته شود» تأثیر می‌گذارند وممکن است مانع ثبت تاریخ‌هایی شوند که نمایانگر تمام تجربیات انسانی باشند.
تاریخ نگاران فمینیست هم‌چنین به زمینه های اجتماعی نگاه می کنند که دارای قواعد و فراقوانینی هستند که برای تحمیل نظم وجود دارند. این قوانین و فراقوانین می‌توانند مکتوب یا نانوشته، رسمی یا غیر رسمی باشند و می‌توانند بر نحوۀ عملکرد افراد تأثیر بگذارند. به عنوان مثال، در دهه ۱۹۵۰، زمانی که یک زن از آمریکای شمالی ازدواج می‌‌کرد، انتظار می‌رفت که بلافاصله کار را متوقف کند. مورخان فمینیست تلاش می‌کنند تا چنین قوانین غیررسمی را به گونه‌ای آشکار کنند که پویایی قدرت را در بین افراد آشکار کند.
یک مثال مربوط به دوریس جلی (۱۹۳۲-۲۰۲۱)، فیزیکدان، ریاضیدان، جهانگرد آموزش دیده، و زنی است که در Alouette I، نخستین ماهواره کانادایی که در سال ۱۹۶۲ به فضا پرتاب شد، کار می‌کرد.
جلی در اوایل کار خود متوجه شد که اگر او می‌خواهد در فضا کار کند، نمی‌تواند ازدواج کند، و بنابراین تصمیم گرفت تنها، شریک‌های زندگی‌ای در دوره‌های مختلف زیستن‌اش داشته باشد. در دوران پس از جنگ جهانی دوم که جلی در آن دوران کار می‌کرده است، داشتنِ شریک غیرزناشویی به اندازۀ امروز رایج نبود. وجود این مناسبات قدرت، انتخاب‌های شجاعانۀ جلی را در مواجه با چنین اقدامات تبعیض آمیزی نشان می‌دهد.
قابل‌توجه است، در حالی که بسیاری از زنان غربی تحت فشار فوق‌العاده‌ای برای انطباق با یک فراقاعده انتخاب ازدواج به جای شغل/کار بودند، دیگران مجبور بودند مانند جلی به شیوه‌ای «پنهان» زندگی کنند. این از سویی‌ست که مردان هیچ‌وقت مجبور به چنین انتخاب هایی نبوده‌اند.
مورخان فمینیست خواهان بازنگری و گسترش سیاست‌ها و شیوه‌های آرشیوی هستند، به‌گونه‌ای که اسناد رسمی بتوانند بازتاب‌دهندۀ تجربه‌ها و صداهای متنوع‌تری باشند. هدف از این تحول، آشکارسازی حضور سرکوب‌شده و نادیده‌انگاشته‌شدۀ زنان سیس‌جندر و افراد دارای تنوع جنسیتی در تاریخ است. در حقیقت، تاریخ‌نگاری فمینیستی کنشی‌ مقاومتی‌ست در برابر سلطۀ روایت‌های کلان مردمحور و سفیدپوستانه‌ای که فهم ما از گذشته را شکل داده و در نتیجه، به حاشیه‌ راندن گروه‌های به‌حاشیه‌رانده‌شده را دامن زده‌اند.
با بازاندیشی این روایت‌های یک‌دست و پرداختن به معناها و تجربه‌های زیستۀ متنوع، می‌توانیم به درکی عمیق‌تر و انسانی‌تر از تاریخ و فرهنگ خود دست یابیم.

 

منبع: وبگاه انسانشناسی و فرهنگ (لینک)