گزارش «اعتماد» از جشنواره کن ۲۰۲۵
از تاریکی تا طلا
لادن موسوی
روزنامه نگار – روزنامه اعتماد
روز شنبه حدود ساعت ۱۰ صبح برق شهر کن قطع شد و حدود نیم ساعت بعد اینترنت شهر و سپس حتی آنتنهای موبایلها هم به طور کامل قطع شدند. اینجور اتفاقات در فرانسه نمیافتد. در اینجا سالی پنج دقیقه هم برق قطع نمیشود، چه برسد هنگام جشنواره کن و در روز اختتامیه!! ساعتی گذشت و همچنان شهر در خاموشی فرو رفته بود. همگی، مخصوصا ما خبرنگاران مانده بودیم که چه اتفاقی افتاده است. تنها امید ما به کاخ جشنواره بود که برق مخصوص به خود را دارد و شاید آنجا بتوانیم خبرها و نوشتههایمان را بفرستیم، وسایلمان را شارژ کنیم و بفهمیم که چه خبر است… در طول راه دیدن شهر کن، در میان دنیای مدرن غربی، بدون ذرهای برق عجیب و سوررئال بود. چراغهای راهنمایی و رانندگی خاموش بودند و پلیسها به جای آنها مسوولیت راهنمایی ماشینها را به عهده گرفته بودند. مشتریها که همیشه در رستورانهای شهر لب به لب نشستهاند و غذا و نوشیدنیهای مختلف میخورند، بهتزده منتظر بودند که آیا بالاخره موفق به خوردن حتی قهوهای خشک و خالی میشوند یا نه. مغازهها مجبور به تعطیلی بودند و فروشندهها آشفته و نگران بیرون از مغازهها ایستاده بودند. در حالی که وضعیت شهر، آخرالزمانهای شده بود، اخبار ضد و نقیضی به گوش میرسید که از آتشسوزی یا حمله تروریستی خبر میداد. به دور از این آشفتگیها اما، کاخ جشنواره با شکوه و جلال همیشگی خود، ایستاده بود و آغوش روشنش را به روی ما گشوده بود. در کاخ اما طبق انتظارمان همه چیز به روال سابق خود ادامه داشت. فیلمهای بخش مسابقه که روز شنبه همگی از صبح تا شب در سالنهای مختلف به نمایش در میآیند تا اگر فیلمی را از دست دادهاید، بتوانید آن را ببینید، در حال پخش بودند، آنتنهای موبایلها و اینترنت هم وجود داشت که باعث خوشحالی و راحتی خیال همگی شد. در شهر اما این وضعیت جهنمی که برای شهری مدرن مثل کن که از صفر تا صد زندگیاش، از مغازهها و رستورانها و قطارها و تعداد زیادی از وسایل نقلیه شهریاش، همه با برق کار میکنند، مانند کابوسی پایان نیافتنی بود، تا ساعت حدود سه و نیم عصر ادامه داشت. این قطعی، بیش از ۱۶۰۰۰۰ خانه را برای حدود ۵، ۶ ساعت تحت تاثیر خود قرار داده و فلج کرد. مسوولان جشنواره اما از همان اول در اطلاعیهای عنوان کردند که مراسم اختتامیه به قوت خود باقی است و کوچکترین لطمهای به آن وارد نخواهد شد که خدایی هم نشد. این داستان عجیب شهر کن اما به نمادین جالب بود. موقعی که شهر در تاریکی فرو رفته بود، سینما تنها جایی بود که روشن بود و نورانی و تنها هنر از این فاجعه خاموشی جان سالم به در برد… خلاصه اما، دیگر ساعت چهار و نیم که شد، همه چیز به حالت عادی در آمده بود و شهر به زندگی قبلی و پر هیاهوی خود بازگشت. از طرف مقامات اعلام شده که دلیل این قطعی برق خرابکاری بوده که منتهی به آتشسوزی بزرگی در پست برقی شده بود.
امسال هم طبق روال هر سال، مراسم اختتامیه بخشهای جانبی مثل «نوعی نگاه»، «هفته منتقدین» و «دو هفته کارگردانان» در روز قبل انجام شدند.
مراسم اختتامیه بخش مسابقه اصلی جشنواره کن اما مانند هر سال، در سالن اصلی کاخ جشنواره، «لویی لومییر» برگزار شد. ما خبرنگاران هم به روال همیشگی خود در سالن دوم جشنواره «دبوسی» که به موازات سالن اصلی است، مراسم را دنبال کردیم. در این سالن، همگی کامپیوتر و تبلت و موبایلهایمان روشن است و مراسم را به طور زنده و لحظهای برای خبرگزاریها و روزنامههایمان در اقصینقاط دنیا میفرستند.
مجری مراسم اختتامیه امسال «لوران لیفت» که برگزاری مراسم افتتاحیه را هم برعهده داشت، مراسم را به راحتی و سادگی آغاز کرد و طبق سنت همیشگی کن، جوایز از اهدای نخل طلا به فیلم کوتاه شروع شد؛ در بخش بعدی «ژولیت بینوش» رییس هیات داوران امسال به همراه گروه داوریاش، چهار زن و چهار مرد از چهرههای برجسته سینمای جهان روی صحنه آمده و در صندلیهای مخصوص به خود جای گرفتند تا اهدای جوایز بخش اصلی آغاز شود.
حضور «جعفر پناهی» و گروهش روی فرش قرمز خبر از بردن جایزهای برای «یک تصادف ساده» را میداد ولی چه جایزهای را نمیدانستیم. وقتی اکثر جوایز اهدا شدند و فقط دو جایزه آخر ماندند، کمکم هیجانمان به اوج خود رسید. من هم مانند خیلی از خبرنگاران، شانس فیلم «ارزش احساسی» برای گرفتن نخل را به دلیل درباره سینما و بازیگر بودن فیلم و صد البته کارگردانی بینظیر «جواکیم تریر» بیشتر میدانستم. وقتی این فیلم جایزه بزرگ کن (که دومین جایزه از نظر اهمیت است) را از آن خود کرد، اما فهمیدم که آرزوی چندین و چند سالهمان انگار دارد به حقیقت میپیوندند. راستش را بخواهید، هیچوقت به این اندازه از اینکه در پیشبینیام اشتباه کرده بودم، خوشحال نبودم. جالب اما اینجاست که وقتی «ژولیت بینوش» اسم «جعفر پناهی» را به عنوان برنده نخل طلا عنوان کرد، تنها ایرانیهای حاضر در سالن «دبوسی» نبودیم که خوشحال بودیم چون این فیلم یکی از محبوبهای امسال از نظر منتقدین بود و عده زیادی در تشویق و خوشحالی ما شریک شدند. «جعفر پناهی» در حالی که نخل طلا را از دستان «کیت بلانشت» میگرفت از هموطنانش در داخل و خارج ایران خواست تا اختلافات و مشکلات را فراموش کنند و به کناری بگذارند، «جعفر پناهی» که سعی در پنهان کردن اشکهایش در پشت عینک سیاهش داشت، مرا به یاد استاد فقید سینمای ایران و جهان «عباس کیارستمی» انداخت. با خودم فکر کردم که اگر امروز، استاد زنده بود، چقدر به شاگردش و دستیارش افتخار میکرد که توانسته پا جای پای او بگذارد و بعد از او نخل طلا را بار دیگر برای کشورمان به ارمغان بیاورد…
و با این جایزه هفتاد و هشتمین جشنواره کن به پایان رسید. به امید اینکه سال دیگر و در جشنواره بعدی جوایز و افتخارات دیگری نصیب ایران عزیزمان شود.
منبع: روزنامه اعتماد (لینک)