سفر در زمان؛ تجربه ترجمه “از بمبئی تا بوشهر”
گفتگو با دکتر مریم فرخ نیا؛ مترجم کتاب از بمبئی تا بوشهر نوشته سر ویلیام اوزلی (انتشارات هامون نو-۱۴۰۴)
خانم دکتر چطور با این سفرنامه آشنا شدید؟
دکتر مریم فرخنیا: واقعیت ماجرا به حدود چهار ماه پیش بازمیگردد. درست در روزهایی که کشورمان زیر باران سنگین تجاوز وحشیانه رژیم صهیونیستی قرار داشت و فضایی از اضطراب و نگرانی بر جامعه حاکم بود، من نیز مانند بسیاری از هموطنانم در جستوجوی راهی برای مدیریت این اضطراب و پناه بردن به نقطهای امن بودم. در این شرایط، که میتوان آن را یک «بحران جمعی» توصیف کرد، یکی از مورخین بزرگوار و شناختهشده بوشهر، جناب آقای یاحسینی، که سالهاست ایشان را میشناسم، این سفرنامه را به من معرفی کردند. شاید بتوان گفت این کتاب، درست در زمانی به دستم رسید که بیشترین نیاز را به یک «سفر در زمان» داشتم.
این سفرنامه چه ویژگیهایی داشت که تصمیم گرفتید آن را به فارسی ترجمه کنید؟
دکتر مریم فرخنیا: جذابیت این اثر برای من چندبعدی بود. در نگاه اول، نثر شیوا و ادبیِ سر ویلیام اوزلی مرا مجذوب خود کرد. او تنها یک سیاح یا نظامی نبود، بلکه ادیبی بود که با تسلطی حیرتانگیز به نگارش جزئیات میپرداخت. اما آنچه این سفرنامه را به گنجینهای بینظیر تبدیل میکند، پانوشتهای مفصل و دانشورزانه آن است. این پانوشتها برای من، که علاقهمند به فلسفه و علوم انسانی هستم، یک کلاس درس تمامعیار در جغرافیا، تاریخ، باستانشناسی، زبانشناسی و حتی موسیقیشناسی بود. اوزلی تنها به توصیف مناظر بسنده نکرده؛ او بافت اجتماعی، فرهنگی و تاریخی هر منطقه را با دقتی کمنظیر موشکافی کرده است. این ترکیبِ «ادبیات زیبا» و «پرداخت علمی به جزئیات» آنقدر برایم شگفتانگیز و زیبا بود که حیفم آمد چنین اثر ارزشمندی را با مخاطبان بوشهریام، که اصلیترین ذینفعان این روایت تاریخی هستند، به اشتراک نگذارم. ترجمه این کتاب، برای من تنها یک پروژه فرهنگی نبود، بلکه سفری درمانگرانه برای کشف گذشته و یافتن آرامش در میان هیاهوی زمانه حاضر بود.
متن سفرنامه را چطور تهیه کردید؟
دکتر مریم فرخنیا: متن اصلی این سفرنامه به لطف پیشرفت فناوری و دیجیتالیسازی آرشیوهای جهانی، به صورت یک فایل دیجیتال در اختیارم قرار گرفت. این امکان، دسترسی به متنی اصیل و البته بدون تحریف را برایم فراهم کرد هرچند بعضی از تصاویر و نقاشی ها در نسخه های دیجیتال در درسترس من وجود نداشت یا پوشانده شده بود..
به نظر شما ارزش تاریخی این چند فصلی که ترجمه کردید در چیست؟
دکتر مریم فرخنیا: بخشهایی که من ترجمه کردهام، دقیقاً مربوط به سفر اوزلی از بمبئی به بوشهر وابتدای ماجرا از آغازسفر دریایی ایشان به همراه برادر وهمسر برادرش و تعدادی از همراهانشان از دریایی عربی به سمت خلیج فارس و ایران است وهمچنین در ادامه این سفربه توصیف جزییات نخستین روزهای اقامتش در بوشهر و منطقه ما می گذرد. ارزش اصلی این بخش در ثبت نخستین برداشتهای یک ناظر خارجیِ فرهیخته از بوشهرِ آن دوران-عهد فتحعلی شاه قاجار است. او با دقت یک دانشمند و البته هنرمند، به توصیف چهره شهر، معماری، کشتیها، بازار، رفتارهای اجتماعی مردم، وضعیت بهداشت ودرمان، آداب و رسوم، تغذیه و حتی پوشش آنان میپردازد. این گزارش، سندی زنده و دستاول از حیات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بوشهر در آن مقطع حساس تاریخی است. برای مورخان محلی، این جزئیات مانند قطعات پازلی است که میتواند تصویر دقیقتری از گذشته بوشهر در اختیارمان بگذارد. از منظر جامعهشناختی نیز، نگاه اوزلی به تعاملات انسانی و مناسبات اجتماعی، بسیار قابل تأمل است.
ترجمه دارای نقاشیهای متعددی است. در این باره توضیحاتی بدهید
دکتر مریم فرخنیا: بله، دقیقاً. یکی از درخشانترین بخشهای این اثر،نقاشیها و طرحهای دقیقی است که خود اوزلی در طول سفر کشیده است. این طرحها تنها تصاویر هنری نیستند، بلکه مستندات بصری ارزشمندی از مناظر، بناها، اشیا، و حتی چهرهها هستند. او با قلم مو و جوهر، دورنمای بوشهر را از دریا، نحوه پهلوگیری کشتیها و صحنههایی از زندگی روزمره را به تصویر کشیده است. این نقاشیها برای خواننده امروزی، به ویژه بوشهریها، فرصتی استثنایی است تا ببینند شهرشان در نزدیک به دو قرن پیش از دور چگونه به نظر میرسیده. ما این نقاشیها را با بهترین کیفیت ممکن در ترجمه گنجاندهایم تا تجربه «سفر در زمان» برای خواننده کامل شود.
اگر ممکن است بخش کوتاهی از ترجمه را برای ما روایت کنید.
دکتر مریم فرخنیا: با کمال میل. اوزلی در بخشی از توصیف خود از ورود به بوشهر مینویسد:
بر پشتبامهای مسطح خانهها، زنان بسیاری به چشم میخوردند که با شنلهای آبی تیره به سبک عربی یا پارچههای سفید پوشیده شده بودند. بیشترشان صورتهای خود را با پارچههای تور سیاه پنهان کرده بودند و با بیتوجهی به ظرافت پوشش، در گوشه و کنار جمع شده بودند.
حاکم ما را به منزل شخصی خود هدایت کرد. برای رسیدن به تالار اصلی پذیرایی، مجبور شدیم از پلکانی تقریباً عمودی بالا برویم که هر پلهاش به طرز نامناسبی بلند و صعود از آن بسیار دشوار بود. این معماری عجیب، توجه همه ما را به خود جلب کرده بود.
با توجه به عادات اروپایی ما، چند صندلی در تالار چیده شده بود و برای مهمانان علاوه بر میوه، کیک و شیرینی، قلیان (کَلیان)، قهوه، چای و گلاب نیز سرو شد. همزمان، لیدی اوزلی و همراهانِ زنش در حرمسرای حاکم پذیرایی میشدندـ کاپیتان هیتکوت پالانکین (نوعی صندلی مخصوص حمل) او را تا دم در حرمسرا همراهی کرده بود. در داخل، لیدی تنها سه بانوی اشرافی، یک نوزاد و چند خدمتکار زن مشاهده کرد.
پس از پایان مراسم پذیرایی، سوار بر اسبهای از پیش تدارک دیده شده، از میان کوچههای باریک شهر گذشتیم تا به دروازه دیوار شهر رسیدیم. عبور از این دروازه ما را مستقیماً به دل بیابان برد. گروهی از مردان ورزیده و نیمهبرهنه پیشاپیش کاروان در حرکت بودند و با پشتکووارو زدنها و پرشهای چابکانه خود، توجه همگان را جلب میکردند. در میان این جمع، پهلوانان محلی با چرخاندن گرزهای بزرگ چوبی بر شانههایشان هنرنمایی میکردند که نمایشی تماشایی از قدرت و مهارت بود.
آیا قصد ادامه کار ترجمه دارید؟ لطفا توضیحاتی بدهید.
دکتر مریم فرخنیا: این اثر حاصل تلاش شبانهروزی یک تیم بود و البته که به عنوان اولین تجربه ترجمه یک اثر تاریخی، قطعاً میدانم با کاستیهایی همراه است و از این رو، مشتاقانه منتظر نقدها و نظرات خوانندگان محترم، به ویژه اهالی فرهنگ و تاریخ بوشهر، هستم تا در صورت فرصت برای چاپهای بعدی، ایرادات را برطرف کنیم. در مورد ادامه کار، عشق به تاریخ و فرهنگ این سرزمین در من همیشه زنده است و درادامه این سفرنامه ، سفرنامه دیگری نیز ترجمه شده که اینک جهت اخذ مجوز های مربوط به ناشر ارسال شده است. قطعاً ترجمه را به عنوان یک رسانه فرهنگی برای گفتوگو با گذشته، ادامه خواهم داد. در پایان از آقای دکتر محمدرضا بلادی پژوهشگر بوشهری مقیم لندن که اولین بار ایشان این سفرنامه را معرفی نمودند و همچنین نشر هامون نو که با حسن استقبال، چاپ این اثر را پذیرفت سپاسگزارم.
منبع: هفته نامه نسیم جنوب