- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

زنان اروپایی در بوشهرِ پیش از مشروطه (برپایه کتاب خاطرات لامبرت مولیتور)

زنان اروپایی در بوشهرِ پیش از مشروطه

(برپایه کتاب خاطرات لامبرت مولیتور)

 

سید قاسم یاحسینی

نویسنده و تاریخ پژوه جنوب ایران

 

 

چند سال پیش که کتابی با عنوان «زن بوشهری در جنگ و فرهنگ» منتشر کردم، مطلب کوتاهی نیز به حضور زنان اروپایی در بوشهر و کارها و زندگی آنان اختصاص دارم. اکنون و با انتشار خاطرات لامبرت مولیتور، می­‌توانم با وضوح و دقت بیشتر و دقیق‌­تری زندگی زنان اروپایی، که بیشتر هم همسران، دختران و وابستگان به کنسول­‌های اروپایی مقیم بوشهر بود، بپردازم. یکی از مهم­ترین این موضوعات، زندگی روزمره و بهداشتی این زنان، مشکلات زندگی در یک اقلیم گرم و مرطوب و چالش­های پرتاب شدگی از یک محیط و تربیت اروپایی، به شهری شرقی، نیمه ویران با فرهنگ و آدابی کاملاً متفاوت و ضمناً مردسالار بود.

البته مولیتور در مدت اقامتش در بوشهر، مُجرد بود و تجربه زناشویی خاصی نداشت. همچنین ارتباط او با زنان اروپایی نیز در خلال مهمانی‌­ها و ضیافت­‌های اتفاقی و یا جشن کریسمس و شرکت در مراسم دعاهای جمعی مسیحیان کاتولیک در بوشهر بود. از این روی، روایت او از وضعیت و موقعیت زنان اروپایی مقیم بوشهر، دست دوم، کوتاه و حاشیه‌­ای است.

خدا کند روزی نامه­‌ها و یا خاطرات حداقل یکی دو خانم اروپایی مقیم بوشهر در عهد قاجار در آرشیوی خانوادگی یا عمومی در انگلستان، فرانسه یا آلمان کشف شود تا مورخان و محققان بتوانند تجربه زیستی این زنان را در بوشهر مستقیم و بلاواسطه از نگاه و به قلم خودشان بخوانند و مورد استفاده و استناد قرار دهند. انشالله!

 

ملاقات با همسر باسکی کنسول فرانسه در بوشهر

در یادداشت روز ۹ ژانویه ۱۹۰۲م./  19دی ماه ۱۲۸۰ش. در مراسم صرف ناهار در منزل شخصی سفیر کنسول فرانسه، در داخل شهر بوشهر، این ملاقات دست داد. گزارش مولیتو ر از این ضیافت خصوصی و دوستانه خواندنی است: «روز بعد از اسکان من در امیریه، براسور که هر شب بر سر سفره ما شام می‌­خورد، در خانه کنسول فرانسه در شهر، ناهاری برای کنسول فرانسه، همسرش و فرزندانش، مترجم رسمی و بلژیکی­‌های گمرک ترتیب داد. همه خدمه­‌های ما برای این جشن فراخوانده شده بودند. […] کنسول […] و همسرش به زودی همراه با پسرشان، که بچّه‌­ای پنج ساله و بسیار شیطان است، رسیدند. او لهجه شگفت انگیز پدر و به ویژه مادرش را به خوبی به دست آورده است. […] همسرش حدوداً سی ساله به نظر می‌­رسید. زنی قوی با پوستی سفید و ظاهری بی­‌حوصله که اهل باسک است و لهجه‌­اش این را پنهان نمی­‌کند. مدت طولانی در ماداگاسکار اقامت داشته، جایی که پدرش کارمند دولتی بوده و خانواده‌­اش هنوز هم آن­جا هستند. […] همسر کنسول، تابستان وحشتناکی را که دو فرزند پنج و سه ساله­اش در سال گذشته پشت سر گذاشته بودند، برایم توصیف کرد که چگونه بچّه ­های اروپایی در گرمای شدید، دچار جوش­ها، دمل­ها و انواع بیماری­‌ها می­‌شوند. آنچه در مورد زندگی تابستانی در بوشهر به من گفته شد، بسیار ناخوشایند بود.»، (صص ۳۱ـ۲۹، تأکید از من است.)

آنچه این همسر باسکی کنسول فرانسه «جوش و دمل» نامیده، احتمالاً همان است که در گویش بوشهری به آن «دونه انجیر» می­‌گویند، نوعی جوش و دمل پوستی ناشی از تعریق، گرما و هوای بد بوشهر در تابستان. من خودم در کودکی، چندین بار دچار این جوش­‌ها و دمل­‌ها شدم، که به توصیه مادربزگ پدری­‌ام، با پاشدن آرد نخود روی پوست و حمام، درمان شد.

واقعاً برای یک خانم اروپایی، که به هوای سرد اروپا عادت کرده، دشوار است که در گرما و شرجی کُشنده بوشهر، زندگی کند و در این مورد خاص، بدون هیچ امکان سرمایشی، از کودک سه و پنج ساله خودش مواظبت و مراقبت کند.

 

شرکت خانم همسر کنسول فرانسه در مراسم عشای ربانی!

از دیگر مواردی که مولیتور باز اشاره بسیار کوتاهی به حضور خانم سفیر کنسول فرانسه در بوشهر کرده، حضور این خانم کاتولیک در مراسم عشای ربانی در یک کلیسای خانگی است، این مراسم در روز ۳۰ مارس ۱۰۹۲م./ ۹ فروردین ۱۲۸۱ش. و روز «عید پاک» در بوشهر انجام شد: «امروز صبح، در مراسم عشای ربانی شرکت کردیم، که توسط پدر امانوئل، یک کشیش فرانسوی، برگزار شد. او پس از ۱۵ سال اقامت در بغداد، اکنون چند روزی را در بوشهر سپری می­‌کند، پیش از آنکه به برتانی بازگردد تا والدین سالخورده‌­اش را ببیند. مردی با ریش بلند و چهره­ای دلپذیر، که گه‌گاه برای کشیدن یک سیگار و نوشیدن یک لیوان ویسکی، به دیدار بلژیکی­‌ها می‌­آمد.

مراسم عشای ربانی در خانه رئیس مهندسان مکانیک ناو پرسپولیس که کلدانی (شاخه­‌ای از مسیحیان کاتولیک که مستقل از واتیکان است)، بود، برگزار شد، جایی که یکی از اتاق­ها را به یک کلیسای کوچک تبدیل کرده بود.

جمعیت کاتولیک، که چندان [در بوشهر] زیاد نبودند، تقریباً همه به طور کامل حضور داشتند. کنسول فرانسه و همسرش، گروهی از پرتغالی‌­های هند، ارمنی‌­ها و کلدانی­‌هایی که زنان‌شان، عبای زیبای بغدادی بر تن داشتند، مانتوهایی از جنس ابریشم لطیف و نخ طلایی.

این افراد، سرودهای مذهبی را با صدایی غمگین می‌­خواندند، همراه با نوای ویولنی که به سختی خود را با آواز هماهنگ می­‌کرد. با این حال، این مراسم، در نوع خود، تأثیرگذار بود، هر چند که با موسیقی­‌های کلیسایی دیگر که به آن­ها عادت داشتیم، کاملاً تفاوت داشت.

در طول هفته عید پاک، گروهی از کشیش­‌های کلدانی وارد بوشهر شدند که برای تأمین هزینه‌­های کلیساها و مدارس، کمک و اعانه جمع آوری می­‌کردند.»، (صص ۶۷ـ۶۶، تآکید از من است.)

این گزارش کوتاه از چندین نظر، خصوصاً اقامت اقلیت کلدانی در بوشهر، تنها چند سال پیش از انقلاب مشروطه، موسیقی مذهبی مسیحیان و … قابل توجه است، اما در این قسمت، تمرکز من صرفاً بر حضور زنان در این مراسم مذهبی، به مناسبت روز پاک و برپایی عشای ربانی است.

 

مهمانی به مناسبت کریسمس در بوشهر و باز بانوی باسکی!

در آستانه رسیدن سال نو مسیحی ۱۹۰۳،  در شب ۲۵ دسامبر ۱۹۰۲م./ ۳ دی ماه ۱۲۸۱ش. جشنی کوچک در بوشهر برپا می‌­شود که کارمند عالی رتبه بلژیکی ما نیز در آن حضور دارد. باز حرف از همسر کنسول فرانسه است و فرزند پنج ساله او! «در شب ۲۵ دسامبر، ما یک جشن کوچک در خانه دکتر «رابرت هارت»، کنسول آلمان داشتیم. او یک درخت کریسمس برپا کرده بود.

مهمانان شامل همه بلژیکی­‌ها، همسر کنسول فرانسه و پسرش بودند. شب فوق­‌العاده‌­ای بود که در کنار یکدیگر خاطرات کریسمس­‌های گذشته را مرور می‌­کردیم و هر کس، آهنگ­‌های محلی زادگاه‌ش را خواند.

روز بعد[۲۶ دسامبر/ ۴ دی] مدیر ما، آقای دامبرین، همان مهمانان را برای شام دعوت کرد. شب بسیار خوشایندی بود. با کمک شامپاین، همه ما به حالتی احساسی افتاده بودیم و جالب این­جا بود که افراد مُسن‌­تر، از همه ما شوخ طبع‌­تر و سرزنده‌­تر بودند. در روز سال نو، قرار است که این جشن را در خانه کنسول فرانسه تکرار کنیم. […] آب و هوای فعلی [بوشهر] به ما این اجازه را می­‌دهد که در این مراسم‌­ با کت و شلوار رسمی شرکت کنیم، به خصوص اگر بانویی حضور داشته باشد. اما در میان اروپایی­‌هایی که انگلیسی نیستند، اغلب، راحتی بر آداب و تشریفات اولویت دارد.»، (صص ۱۰۶ـ۱۰۵، تأکید از من است.)

 

 

حضور پُر رنگ همسر کنسول فرانسه در خاطرات مولیتور!

نکته حاشیه‌­ای اما جالب توجه در مجموعه خاطرات دو سالۀ لامبرت مولیتور در بوشهر، عنایت و توجه خاص او به همسر باسکی کنسول فرانسه در بوشهر می­‌باشد، تقریباً به جز این خانم، خواننده رد پای هیچ بانوی اروپایی دیگری، مگر یک استثنا، را در بوشهر و خاطرات این جوان بلژیکی، مشاهد نمی­‌کند. به نظر می‌­رسد که دست­‌کم در ناخودآگاه مولیتور، این خانم سی سالۀ باسکی و صاحب دو فرزند حُردسال، چنان برجسته بوده که تقریباً هیچ زن اروپایی دیگری جای او را در این خاطرات پر نگرده و هر چه بوده و هست، در وصف جمال و کمال این خانم بوده و بس! این در حالی است که چندین بانوی اروپایی دیگر، در رأس آنان بانوی کنسول بریتانیا در بوشهر، نیز در این مقطع از تاریخ، در بوشهر حضور چشمگیری داشته، اما به دلایلی که نمی‌­دانیم، شاید مشکل زبان انگلیسی ندانی مولیتور، مورد توجه خاطره‌­نگار ما قرار نگرفتند.

 

باز هم یک بانوی فرانسوی دیگر در بوشهر!

اما آن «استثنا» و  آخرین خانم اروپایی/فرانسوی که در خاطرات مولیتور ذکری از او شده، در یاداشت روز ۲۸ سپتامبر ۱۹۰۳م./ ۵ مهر ۱۲۸۲ش. است: «… پزشکی که انتظارش را داشتیم، اواخر ژوئیه[/ تیر ماه] وارد بوشهر شد. او برای پیوستن به کنسولگری فرانسه، اما برای همکاری با کمرک ایران، منصوب شده است و شاید در آینده، به امور قرنطینه نیز بپردازد. این شخص دکتر «ب» کاپیتان ارتش استعماری فرانسه است که پیش­تر اقامت‌­های طولانی مدتی در مستعمرات داشته است. همسرش نیز همراه اوست. زوجی بسیار خوشایند که با حضورشان، حلقه‌­شان حلقه اروپایی‌­‌های فرانسوی زبان در بوشهر گسترش یافته است. دکتر، در طول دوره‌ای که به دمل چرکی مبتلا بودم، با فداکاری فراوان مرا درمان کرد و در میان ما دوستی عمقی شکل گرفت. تا جایی که اسبم را در طول اقامتم در لنگه، که باید چندین هفته به طول انجامد، به او سپردم.»، (صص ۱۱۸ـ۱۱۷، تأکید از من است.)

 

یک پرسش ساده!

با توجه و عنایتی که مولیتور به این خانم باسکی مقیم بوشهر داشته، و با توجه به عکاس، نقاش و طراح بودن مولیتور، آیا این جوان بلژیکی عکس، نقاشی یا طرحی از همسر کنسول فرانسه در بوشهر تهیه کرده بود؟ من در این زمینه چیزی نمی­‌دانم. امیدوارم روزگاری عکس و بیوگرافی خانم باسکی همسر کنسول فرانسه و همچنین خانم فرانسوی پزشک کنسولگری فرانسه در بوشهر یافت شده، تا اطلاعات ما در باب این دو خانم اروپایی مقیم بوشهر، اندکی پیش از انقلاب مشروطه، تکمیل شود. انشاءالله.