- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

آگاهی­‌های تازه درباب دوران اقامت متین‌السلطنه در بوشهر | سیدقاسم یاحسینی

آگاهی­‌های تازه درباب دوران اقامت متین­‌السلطنه در بوشهر

 

سید قاسم یاحسینی

نویسنده و تاریخ‌پژوه جنوب ایران

 

 

سال­ها پیش که کتاب «صد سال مطبوعات بوشهر؛ رکنی اساسی در تاریخ روزنامه‌­نگاری ایران»، (بوشهر ۱۳۷۴) را می‌نوشتم، براساس منابع و اسناد محدودی که در اختیار داشتم، مفصل‌­ترین و مستندترین زندگی­نامه را، تا آن زمان، از میرزا عبدالحمیدخان ثقفی ملقب به متین­‌السلطنه نوشتم. آن نوشته، که درست سی سال از انتشارش می­‌گذرد، اکنون در پرتو منابع و اسناد جدیدی که در این سی سال منتشر شده و یا منابع کمیابی که من در سی سال پیش به آن­ها دسترسی نداشتم، باید جداً مورد تجدیدنظر و بازبینی اساسی قرار گیرد. کاری که من در جای دیگری انشالله انجام خواهم داد. اما در این مجال، تمرکز من بر اطلاعات و دانش تاریخی جدیدی است که در پرتو ترجمه و انتشار متن کامل خاطرات ایام اقامت لامبرت مولیتور در بوشهر به دست آمده و تا امروز، مطلقاً در منابع فارسی، ما از آن­ها اطلاع چندانی نداشتیم.

 

 

متین­‌السلطنه؛ روشنفکری تحصیل کرده، شاعر، روزنامه‌­نگار و چهره‌­ای اداری بود که با «آرزوهای بزرگ» به بوشهر آمد. او زبان‌­های انگلیسی و فرانسوی را چنان نیک می­‌دانست که به انگلیسی شعر بلند «ایران» را سرود. چنان که در کتابم آمده است، متین‌­السلطنه در بوشهر علاوه بر قبول یک سمت نظامی در کشتی جنگی پرسپولیس و کار مترجمی در گمرکات، شروع به نهادسازی و ایجاد زیرساخت­‌‌های فرهنگی در بندر بوشهر نیز کرد. وی از کادر مدرسه سعادت در بوشهر حمایت مالی و معنوی کرد، با کمک آقاعلی شیرازی، که بعدها به آقاعلی لبیب‌الملک مظفری مشهور و معروف شد، چاپخانه­‌ای سنگی را از هندوستان خریده و در بوشهر مستقر کردند. با این کار، زیرساخت چاپ روزنامه در بوشهر نیز فراهم شد.

بعد از استقرار چاپخانه در بوشهر، متین‌­السلطنه که روشنفکری لیبرال با اندیشه‌­های سکولار بود، و تجربه روزنامه­‌نگاری در اروپا را هم در کارنامۀ خود داشت، نخستین نشریه مصور و طنز کشور را در بوشهر با نام «طلوع» منتشر کرد. در تأسیس اولیه روزنامۀ «مظفری» نیز سهم پُررنگی داشت و نفر اول بود. رواست از این منظر، متین‌­السلطنه را پیشگام چاپ و مطبوعات در بوشهر در شمار آورده و جایگاه خاصی در تاریخ فرهنگی بوشهر به او اختصاص بدهیم. کاری که البته تا امروز، نکرده‌­ایم!

من به مجرد انتشار کتاب «خاطرات لامبرت مولیتور در بوشهر»، به لطف آقای یاسین محمدی که به کوشش و همّت ایشان متن فرانسوی این اثر معرفی شد، کتاب را با دقت و وسواس، دو بار از اول تا آخر خوانده و فیش‌برداری کردم. در خلال خواندن این اثر، با اطلاعات و رخدادهای جالبی مربوط به دوران اقامت متین‌­السلطنه در بوشهر آشنا شدم که برایم تازگی داشت و در منابع فارسی و فرنگی دیگری ندیده و خوانده بودم. در این مجال، این اطلاعات تازه را آورده و تحلیل خودم را نیز افزوده می­‌کنم.

 

روزنامه مظفری به مدیرمسؤولی و سردبیری متین‌السلطنه در بوشهر

لامبرت مولیتور برای نخستین بار در یادداشت روز دوشنبه ۱۳ ژانویه ۱۹۰۲ میلادی/ ۲۳ دی ۱۲۸۰شمسی، حدود پنج سال پیش از انقلاب مشروطه در ایران، به انتشار یک نشریه محلی و نام سردبیر و مدیر مسؤل آن اشاره کوتاهی کرده است: «یک نشریه محلی به زبان فارسی منتشر می­‌شود که نام آن «مظفری» است. سردبیر و مدیر مسئول آن متین‌­السلطنه، مترجم و منشی مدیرکل گمرکات است. درباره او بعداً صحبت خواهم کرد.»، (ص ۳۶.)

به این ترتیب روشن می­شود که متین­‌السلطنه در این تاریخ، مدیرمسؤول و سردبیر نشریه محلی مظفری در بوشهر بوده و ضمناً منشی مدیرکل گمرکات بوشهر و بنادر جنوب ایران، موسیو دامبرین، بوده است.

 

مدرسه سعادت و متین‌­السلطنه

مولیتور در یادداشت بعدی خود، که فاقد تاریخ روز و ماه است، اما احتمالاً در اواخر ژانویه/ نیمه اول بهمن ماه نوشته شده، با اشاره به فقدان آموزش نوین و تربیت کادری مجرب برای دنیای امروزی و خصوصاً کادر اداری، اوایل قرن بیستم میلادی در بوشهر و کل خلیج فارس، به تأسیس مدرسه سعادت پرداخته که از منظر یک اروپایی مقیم بوشهر که از دور ناظر ماجرا بوده، تاریخی، جالب و قابل توجه است: «تعجب‌­آور نیست که چنین وضعینی وجود داشته باشد، با توجه به این نکته که در هیچ کجای خلیج فارس مدرسه‌­ای وجود نداشته که بتواند جوانان را به اندازه کافی آموزش دهد، تنها در بوشهر، اندکی پیش از ورود من، بزرگان ایرانی شهر با حمایت و کمک مالی مقامات [احمدخان دریابیگی حمران وقت بوشهر و بنادر]، دریافتند که تأسیس یک مدرسه «مدرن» ضروری است. این مدرسه از طریق یک اجتماع و اشتراک عمومی که حتی شرکت­های خارجی نیز در آن مشارکت داشتند، تأسیس شد.

هدف این بود که به کودکان شهر، آموزشی فراتر از آموزش ابتدایی و ناچیزی که از طریق ملاها[در مکتب­‌خانه‌­ها] ارائه می‌­­شد، داده شود، زیرا سطح آموزش سنتی در این­جا، از ابتدایی­‌ترین معیارها نیز پایین‌­تر بود. آن­ها می­‌خواستند بالاخره به کودکان شهر آموزشی فراتر از آموزش­‌های ابتدایی و محدودی که از ملاها دریافت می­‌کردند، ارائه دهند. ساختمان این مدرسه، هم­زمان با ورود من، افتتاح شده بود.»، (ص ۵۷.)

مولیتور در ادامه، درباب نقش تاریخی و جایگاه متین‌­السلطنه در همکاری با کادر آموزشی و ادارۀ مالی مدرسه سعادت پرداخته و خاطره جالبی در همین مورد، روایت کرده که برای مورخان و محققانی که درباب تاریخ اولیه شکل‌­گیری مدرسه سعادتِ بوشهر تحقیق می­‌کنند، قائل ارجاع و استناد است: «یادم می‌­آید که به درخواست یکی از دبیر ـ مترجمان ما [متین‌­السلطنه] که عضو کمیته مدرسه و یک ایرانی کاملاً مدرن بود، برنامه­‌های درسی و کتاب­‌های آموزش کامل دوره ابتدایی پسران را از بلژیک سفارش دادم.»، (ص ۵۷.)

به این ترتیب روشن می‌­شود که در مراحل اولیه و نخستین شکل­‌گیری مدرسه سعادت در بوشهر، یکی از مراجع و مراکز الهام بخش آموزشی، نظام آموزش پسرانه در بلژیک و کتاب­‌های درسی مقطع ابتدایی این کشور اروپایی بوده است. موضوعی که تا امروز، مورد توجه مورخان و محققانی که تاریخ این مدرسه را نگاشته اند، قرار نگرفته است.

مولیتور، در ادامه همین یادداشت، خیلی فشرده، به تحصیلات و شخصیت متین­‌السلطنه، که البته در این بخش آشکارا نامی از او نبرده است، پرداخته و هم­دلانه درباره­‌اش چنین داوری کرده است: «این دبیر و مترجم ما، تحصیلات خود را در یک کالج بزرگ انگلستان گذرانده بود که در آن زمان بسیار نادر بود. او بهبود کشورش از طریق آموزش را، وظیفه خود می‌­دانست.»، (صص ۵۸ـ ۵۷.)

 

متین­‌السلطنه در دانشگاه آکسفورد تحصیل کرده بود.

مولیتور در ادامه یادداشت خود در این باره، صراحتاً نام وی را نیز ذکر کرده است: «عبدالحمیدخان [ثقفی، ملقب به] متین‌­السلطنه یکی از افراد انجمن «ایران نوین» و شخصی بسیار روشنفکر بود که خواب‌­زدگی و رکود کشورش، او را آزار می‌­داد.»، (ص ۵۸.)

مولیتور، در پایان گزارش خود از زندگی، تحصیلات و افکار مترقی متین­‌السلطنه، به دوستی خودش با این چهره تحصیل کرده در اروپا و خصوصاً اقدامات فرهنگی/ ژورنالیستی وی در بندر بوشهر و همچنین همکاری با وی در بخش هنری روزنامه مظفری، پرداخته که حاوی اطلاعاتی نو و تازه می‌­باشد که تا امروز، در منابع فارسی منتشر نشده بوده است:

«او با فعالیت و فداکاری تمام تلاش خود را برای بیداری به‌­کار می‌­بست. به همین منظور، او در بوشهر روزنامه­‌ای به‌­نام «مظفری» تأسیس کرده بود که مدیر و سردبیر آن بود. این روزنامه که به نوعی روزنامه‌­ای برای آموزش عمومی بود، به وسیله چاپ سنگی منتشر می­‌شد. من نیز به عنوان طراح با آن همکاری داشتم و در ازای آن، متین‌­السلطنه به من زبان فارسی آموزش می­‌داد و در باره ایران، تاریخ و وضعیت عقب افتادۀ آن با من گفت­‌وگو می­‌کرد.»، (ص ۵۸.)

در همین بخش کوتاه و فشرده، می‌­توان فضای فکری و محورهای گفت‌­وگوهای یک روشنفکر ایرانی و آرمان­‌خواه لیبرال و ضمناً سکولار را با یک مأمور اروپایی مقیم بوشهر، حدس زد: بحث و گفت­‌وگو درباب زبان فارسی، تاریخ پرفراز و نشیب و خصوصاً گذشته درخشان ایران باستان، انحطاط و عقب‌ماندگی فعلی ایران، دلایل آن و راه برون رفت از این بحران و انحطاط، با ایجاد مدرسه و آموزش نوین و تعلیم کودکان بوشهری/وطنی برای دنیای نو!

ایده و آرمانی که عملاً به یکی از مهم­ترین و کلیدی­‌ترین عناصر فرهنگی مشروطیت و برنامه عملی در عصر پهلوی اول تبدیل شد و مآلاً جامعه و مردم ایران/بوشهر را نسبتاً دگرگون و متحول کرد.

 

متین‌­السلطنه در ساختمان «چهار برج» بوشهر!

چنان‌که مولیتور نیز در خاطرات خود نوشته، متین‌­السلطنه، در کنار انواع کارهای مدنی، فرهنگی/ ژورنالستی خود در بوشهر، ضمناً منشی و مترجم مدیرکل بلژیکی گمرکات بوشهر و بنادر بوده است. یکی از مهم­ترین وظایف وی در این سَمَت، حضور در مراسم رسمی و ترجمه مکالمات مقامات بوشهری به فرانسه و مکالمات فرانسوی به فارسی بوده است. یکی از این مراسم، باریابی تیم بلژیکی اداره‌کنندۀ گمرکات بوشهر به حضور حکمران کل بنادر و بوشهر، در مراسم عید نوروز سال جدید ۱۲۸۱ شمسی در ساختمان «چهار برج» بوشهر بود: ۲۲ مارس ۱۹۰۲م./ اول فروردین ۱۲۸۱ش.:

«حکمران کل [رضاقلی‌خان سالارمعظم]، صبح از ایرانیان و بعدازظهر از ساعت چهار تا دو ساعت قبل از غروب خورشید، از اروپایی­‌ها پذیرایی و استقبال کرد. در این­جا زمان ملاقات‌ها و مراسم‌­ها براساس موقعیت خورشید در آسمان تعیین می­‌شود.

کارمندان بلژیکی گمرک، با کُت­های بلند رسمی (که در این هوا گرم و سنگین بود)، به همراه مترجم مسلمان، عبدالحمیدخان، در کاخ حکومتی، چهار برج، حاضر شدند.

نماینده بریتانیا با گروه سواره‌نظام با لباس رسمی و مرتب و کلاه بلند و خاص‌شان که ظاهر بسیار زیبایی به آن­ها بخشیده بود، آمده بود. برای ورود به سالن پذیرایی، باید از میان دو صف از سپاهیان ایرانی بدون سلاح عبور کنیم. گروه محافظ ما در برابر این نمایش باشکوه، به چشم ایرانیانی که به این نوع تشریفات اهمیت زیادی می‌­دهند، ساده به نظر می­‌رسید.

صبح، فرّاش­باشی، رئیس کارکنان گمرک که نوعی سرتیپ گمرکی محسوب می­‌شود، با تمام زیردستانش که طبق رسم نوروز، لباس جدید بر تن داشتند، برای عرض تبریک به مدیرکل و ما، آمده بود. او بر اسبی با یک پوشش مخملی سبز رنگ، سوار بود که باشکوه به نظر می­‌رسید.

در دروازه ورودی، دو گروهان از سربازان ایرانی، در یونیفرم­‌های تمیز و آراسته، برای ادای احترام، اسلحه برپا داشتند.

فرّاش­باشی، با عصای مخصوص خود که یادآور چوب­دستی [تعلیمی] فرماندهان نظامی بود، در پیشاپیش گروه کوچکی از فرّاشان، ما را تا سالن پذیرایی همراهی کرد.

حکمران کل [سالار معظم] که مردی کوتاه اما خوش‌سیما، با صورتی فربه و لبخندی همیشگی و چشمانی تیزبین و هوشمند بود، با خوش‌رویی از ما استقبال کرد. او با لحنی دوستانه، به مدیر ما اعتراض کرد که چرا به ندرت به دیدارش می‌­آید.

پس از آن، آقای دامبرین، مدیرکل، با واسطه مترجم، تبریکات خود را به حکمران تقدیم کرد.

سپس، درباره سلامتی و احوال یکدیگر سخنانی گفتند و تعارفی رد و بدل کردند و هر دو وفاداری خود را به ایران اعلام داشتند، جملاتی کلیشه‌ای که انتظارشان می­‌رفت.

در حالی که بر روی صندلی­‌هایی با تکیه‌­گاه­‌های تزئین شده نشسته بودیم، چای، شیرینی­‌های ایرانی و شربت صرف کردیم و در پایان، قهوه سرو شد، نشانه‌­ای از پایان دیدار.»، (صص ۶۵ ـ ۶۴.)

 

متین‌­السلطنه؛ ژنرال کشتی پرسپولیس!

آخرین موضوعی که مولیتور مربوط به متین‌­السلطنه به آن به تفصیل پرداخته، جریان­ کش­دار و پرماجرای اختلاف و درگیری خان بندر ریگ با مقامات گمرک بوشهر، بر سر اداره و ریاست گمرک بندر ریگ است. ماجرا از آن­جا آغاز شد که جناب خان، که سالانه درآمد هنگفتی از قاچاق کالا و اداره گمرک محلی خودش داشت، حاضر به واگذاری گمرک پرسود بندر ریگ به مقامات بلژیکی مقیم بوشهر نبود. مدتی بر سر همین ماجرا کشمکش اداری/سیاسی بین ریگ و بوشهر در گرفت، اما حکمران کل بوشهر و بنادر پا در میانی کرد و قول داد قضیه را به خوبی و خوشی فیصله بدهد! در این میان متین‌­السلطنه نسبت به این مداخله مشکوک و بدگمان بود و منافع شخصی و گرفتن رشوه را از سوی سالار معظم مطرح می­‌کرد.

مولیتور در یادداشت روز ۳۰ ژوئن ۱۹۰۲م./ ۸ تیر ۱۲۸۱ش. در همین باب نوشته است: «… مترجم دیگر ما، عبدالحمید متین‌­السلطنه، هیچ تردیدی ندارد که حکمران قصد دارد، طبق عادت همیشگی­‌اش، این پرونده را به فرصتی برای منافع شخصی تبدیل کند، به­ گونه‌­ای که هم خان و هم گمرک را در این ماجرا بفریبد. به همین دلیل، متین­‌السلطنه که به طور رسمی یک ژنرال ایرانی نیز هست، اصرار دارد که آقای دامبرین، مأموریت تصرف گمرک، بندر ریگ را به او محول کند. او پیشنهاد می­‌دهد که با استفاده از ناو جنگی پرسپولیس و یک نیروی کوچک از تفنگداران [تفنگچیان]، این گمرک را با قوه قهریه تصرف کند.

این پیشنهاد موجب ایجاد تنش میان حکمران و متین‌­السلطنه شده است، دو شخصیتی که به نظر می­‌رسد یکدیگر را به خوبی درک کرده و نیت­‌های همدیگر را پیش‌­بینی می­‌کنند. البته آقای دامبرین نمی‌­تواند به حکمران بی اعتمادی نشان دهد و پیشنهاد متین‌­السلطنه را بپذیرد. علاوه بر این، او از نظر شخصیتی مخالف چنین اقداماتی است، در حالی که متین­‌السلطنه این پرونده را فرصتی برای ایفای نقش خود به عنوان یک ژنرال ایرانی و مطرح کردن نام خود می­‌بیند.»، (صص ۸۴ـ ۸۳.)

این بخش از خاطرات مولیتور درباب متین‌السلطنه، به ­خوبی نشان می‌­دهد که این روشنفکر ایرانی لیبرال و خواهان عمران و آبادی کشورش، روحیه جاه‌­طلبی و حتی استفاده از قوۀ قهریه و زور، در مناسبات اداری/ سیاسی داشته و بسیار بلندپرواز بوده است!

 

بازی متین­‌السلطنه با دُم شیر!

مخالفت متین‌­السلطنه با سالار معظم، حکمران با نفوذ بوشهر و بنادر جنوب، خیلی زود به زیان این روشنفکر مُصلح و ضمناً مُسلح تمام شد! حکمران، که مردی سرد و گرم چشیده و پرودۀ محیط فاسد اداری/ سیاسی ایران اواخر عهد قاجار بود، کینۀ متین­‌السلطنه جوان را چنان به دل گرفت، که با یک بازی ساده اداری/نظامی، زمینه را برای سرنگون نمودن تُوسن بخت و تمام کردن کار متین‌­السلطنه در گمرک و کل جنوب ایران فراهم کرد! به تعبیر عوام، نشانش داد که با دُم شیر، نباید بازی می­‌کرد!

۱۷ سپتامبر ۱۹۰۲م./ ۲۵ شهریور ۱۲۸۱ش.: «پیش­‌بینی‌­های بدبینانه مترجم ما، متین­‌السلطنه درباره رفتارهای حکمران کل بوشهر در خصوص تصرف گمرکات سواحل بندر ریگ، متأسفانه به حقیقت پیوست! حکمران کل با خوش رویی، منشی ارمنی ما«م» و در نتیجه آقای دامبرین، مدیرکل گمرک و حتی مقام عالی­رتبه ناظر بر این امر را فریب داد. او وانمود می‌­کرد که برای گمرک کار می­‌کند، در حالی که در پشت پرده، از خان بندر ریگ پول اخاذی می­‌کرد و خدا می‌­داند چه دروغ‌­هایی به او می­‌گفت. به همین دلیل، خان آن­قدر گستاخ شد که برخی از طرفداران [تأسیس] گمرک را زندانی و طبق سنت قدیمی اجرای عدالت در این کشور، اموال‌شان را مصادره کرد!

وقتی حکمران کل برای عمل به وعده­ای که به [موسیو جوزف]«نوز» داده بود، تحت فشار قرار گرفت، با توسل به بهانه­‌های مختلف، از این تعهد شانه خالی کرد و شرایط را به شکل نادرستی جلوه داد.»، (صص ۹۴ـ ۹۳.)

 

ژنرال متین‌­السلطنه و خیال لشکرکشی دریایی به بندر ریگ!

حالا مدیر بلژیکی گمرکات بوشهر چه باید می­‌کرد؟ متین­‌السلطنه که روشنفکری بلندپرواز بود و حتی به نوشتۀ مولیتور، خیال جانشینی حکمران کل بوشهر را در سر می­‌پروراند، با ژست یک ژنرال شجاع ایرانی کشتی پرسپولیس وارد میدان پیچیده و تو در توی سیاست در بوشهر شد: «در نتیجه، آقای دامبرین تصمیم گرفت که خودش گمرک بندر ریگ را تصرف کند. اما او مرتکب اشتباه شده که همه مسؤلیت را به دست متین‌­السلطنه سپرد. این فرد که خود را ژنرال ایرانی می‌­دانست، تصور کرد که قادر است حکمران کل را به چالش بکشد. من در مورد او اشنباه نکرده بودم، چرا که از همان ابتدا او را فردی جاه‌­طلب می­‌دانستم. بسیاری معتقد بودند که او سودای نشستن بر مسند حکمرانی کل بوشهر را در سر دارد!

به نظر من، اگر با احتیاط و سرعت عمل بیشتری اقدام می‌­کردند، می‌­توانستند بندر ریگ را همانند بندر دیلم با یک نمایش قدرت تصرف کنند. برای این کار، حضور ناو جنگی پرسپولیس و چند ده تفنگ­دار کافی بود. اما متین‌­السلطنه رویای یک لشکرکشی عظیم را در سر داشت! او می‌­خواست به همراه سیصد تفنگ­دار که قرار بود از میان قبایل اطراف استخدام کند، به این عملیات بپردازد. چه صحنه باشکوهی را برای خود متصور شده بود. او در حقیقت، با وقت­‌کُشی و خودنمایی­‌اش، این فرصت را در اختیار حکمران کل گذاشت تا در تهران شروع به دسیسه چینی کند.»، (صص ۹۵ـ ۹۴.)

 

شکست متین‌­السلطنه و تبعید او به مشهد

در این میان، بهانه خوبی به دست حکمران کل بوشهر آمد تا قال قضیه را از بیخ و بنیاد برکنده و خود را از وجود پر دردسر متین­‌السلطنه بلندپرواز در بوشهر رها و فارغ کند! برای انجام این نقشه چه کرد؟ «در آنجا به مقامات خبر رسید که خون­‌ها خواهد ریخت و هزاران نفر علیه نیروهای متین‌­السلطنه خواهند جنگید! در نهایت، با دسیسه‌­چینی، فرماندار کل موفق شد [جوزف] نوز را متقاعد کند که متین­‌السلطنه باید به مشهد تبعید شود!»، (ص ۹۵.)

 

پایان حضور متین‌­السلطنه در بوشهر

بدین­‌سان دفتر حضور و حیات فرهنگی، مدنی، اداری و نظامی میرزا عبدالحمیدخان ­تقفی برای همیشه در بندر بوشهر و جنوب ایران بسته و فصل جدید و تازه‌­ای در کتاب زندگی او در مشهد گشوده شد. فصلی که البته ربطی به بوشهر و تاریخ روزنامۀ مظفری در بوشهر ندارد!

چنان که در آغاز این نوشته نیز گذشت، اطلاعات جزئی و ریز و درشتی که لامبرت مولیتور در خاطرات خود آورده، داده‌های تاریخی تازه و بکری درباب پیشگام مطبوعات بوشهر می‌­باشد که در منابع مشابه، یافت نمی‌­شود. از آقای یاسین محمدی که متن فرانسوی این نامه­‌ها را پیگیری کرده و نزد نوه او به دست آورد و از خانم عاطفه علوی، مترجم این اثر، که ترجمه‌­ای روان و خوش‌­خوان از فرانسه به فارسی به دست داده، باید متشکر بود که مورخان محلی بوشهر را با یک منبع غنی و ارزشمند تاریخی، اندکی قبل از انقلاب مشروطه، آشنا کردند و متن فارسی شده آن را در اختیار قرار دادند.

 

نکته: عکس نویسنده مقاله (سیدقاسم یاحسینی) اثر یاسین محمدی در سال ۱۳۹۵ می باشد.