زنان غایب
تاملی بر مراسم رونمایی از کتاب تاملاتی درباب نخستین تذکره زنان پارسی گوی (مطالعه موردی؛ خواهرالعجایب)
کتابی با قلم سیدقاسم یاحسینی
دکتر مریم فرخ نیا
رونمایی یک کتاب بود؛ کتابی در حوزه ادبیات زنان ایران که پرسش اصلیاش این بود: چرا در طول ده قرن پس از اسلام، هیچ نشانه، سند یا اثری از زنان شاعر ایرانی دیده نمیشود؟ انگار که موجودی به نام زن شاعر و ادیب در این سرزمین اصلاً وجود نداشته است.
البته قصد من معرفی یا نقد کتاب نیست؛ نه دانش و توان نقد چنین اثری را دارم و نه هدفم نقد و معرفی آن است.
آنچه برای من مهم است، فضای جلسه رونمایی بود؛ کتابی درباره زنان نادیدهگرفتهشده در تاریخ ادبیات ایران قرار بود رونمایی شود، اما در جمع حاضر جز من، دو خانم دکترای ادبیات و روانشناسی و سه خانم روزنامهنگار، باقی مدعوین و حاضرین ـ که تعدادشان دستکم پنج برابر بود ـ همه مرد بودند و البته میتوانید حدس بزنید نویسنده کتاب هم مرد بود!
به ترتیب از راست به چپ؛ دکتر مریم فرخ نیا، سیدقاسم یاحسینی، دکتر مریم پرهیزگار
اینکه در مجلسی با دغدغه زن، بیشتر حاضران مرد باشند، برای من اتفاقی تلخ است. مردها از زنها مینویسند، مردها درباره زنها سخن میگویند، مردها زنها را تعریف و تحسین میکنند؛ در وصف زیبایی، قد بلند، نرگس مست و زلف مشکین هم که تا دلتان بخواهد در طول این ده دوازده قرن نوشته و سروده و خوانده شده است. اما پرسش من این است: از چه زمانی قرار است خود زنان مسئولیت گفتن، نوشتن، نقد کردن و روایت فراز و فرودهای روان و جسم خودشان را به عنوان یک انسان بر عهده بگیرند؟ چرا میان این همه دکتر، ادیب و دانشمند زن، کسی همت نکرده یا از خود نپرسیده است: چرا من درباره زنان نادیدهشده شاعر و ادیب ننویسم؟ و چرا برای ما زنان این پرسش پیش نیامده که مادرانمان در طول تاریخ کجا بودند، امروز کجا هستند و خود ما قرار است کجا باشیم و به دنبال یافتن پاسخش؟ چرا حتی خودمان، خودمان را نمیبینیم؟
کاری به آن ده قرن پرابهام، نگاه جنسی و تحقیرآمیزِ حیوانی در آثار مردان بزرگی چون ملاصدرا و سعدی هم ندارم؛ که هرجا اگر سخن تحسینآمیزی از زن در آثارشان بوده، به عنوان معشوقهی عنبربوی، زلفمشکین و چشم غماز بوده است، نه انسان. هرچند آنان هم محصول زمانه خود بودند و هر چه گفته و نوشتهاند قاعدتاً نباید بر احوال امروز ما چندان مؤثر باشند. چرا که ما انسانهای قرن بیستویکمی با این همه مواجهه با اطلاعات و تکنولوژی، منطقیتر آن است که الگوی تربیتی و جهانبینی متفاوتی از اجدادمان داشته باشیم. بهجای آنکه ما زنان همه مسئولیت انتخابها، ضعفها و ناکامیهایمان را بر دوش مردان اطرافمان بیندازیم، بپذیریم که زن و مرد هیچ برتری بر یکدیگر ندارند، بلکه مکمل همند و ضعف و قدرتشان در دو کفه ترازو هموزن است و درنهایت دوی ما انسانیم.
اگر قرار است تاریخ ادبیات، تاریخ اندیشه، تاریخ فرهنگ و علم این سرزمین کامل شود، باید زنان هم خودشان قلم به دست بگیرند. از تجربههای زیسته، از رنجها و شادیهایشان، از سکوتها و فریادهای فروخوردهشان و از همه لحظاتی که احساس ناکافی بودن کردهاند، بنویسند. نسل ما و بعدهای ما باید بداند که دیگر «موضوعِ» دیگران نیست، مقدس نیست، پرستیدنی نیست، بهشتی زیر پایش نیست؛ به همین سادگی! و سپس خودش نویسنده، منتقد و خالق گذشته، حال و آیندهی خودش باشد. شاید اگر چنین شود در چنین مجلس رونمایی کتابی، غایبان اصلیش زنان نباشند.