- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

معنویت؛ سه گزاره برای معنویتی که استاد مصطفی ملکیان می‌گوید

معنویت

استاد مصطفی ملکیان

 

معنویتی که من می‌گویم، یعنی این‌که به سه گزاره ذیل قائل باشم.

۱️⃣ برای این که انسان معنوی باشم ( از نظر بنده) باید معتقد باشم که جهان منحصر به قوانین فیزیک، شیمی و زیست‌شناسی که شما می‌گویید نیست. این به لحاظ وجود شناختی است. انسان معنوی، به لحاظ وجودشناختی(ontology) معتقد است که جهان منحصر به سه علم بزرگ فیزیک، شیمی و زیست‌شناسی نیست. به تعبیر دیگر، فیزیک، شیمی و زیست‌شناسی به من در شناخت جهان کمک می‌کنند، اما در شناخت بخشی از جهان و نه همه جهان. جهان هستی به لحاظ آنتولوژیکی، بسیار بسیار وسیع‌تر از آن است که قوانین فیزیک، شیمی و زیست شناسی بر ما عرضه می‌کنند.

۲️⃣ به لحاظ معرفت‌شناسی (epistemology) ، انسان معنوی معتقد است که جهان منحصر در هرچه عقول آدمیان می‌گویند، نیست. یعنی به لحاظ معرفت‌شناسی اگر معتقد باشیم که جهان هستی، همان است که عقل بشر می‌نمایاند و اگر چیزی از عقل بشر بیرون افتاد از وجود بیرون است و رازی وجود ندارد، انسان معنوی نیستیم. معنویت اپیستمولوژیک، یعنی قائل شدن به وجود راز در عالم هستی. یعنی چیزهایی هستند که رازند و نه معما و مسئله.

🔹در مسئله من چیزی را نمی‌دانم، اما هم خود من و هم نوع بشر، بالقوه توانایی دانستنش را دارد. مسئله(Problem)، محکوم به ندانسته شدن نیست. مسئله یعنی ندانستنی که امکان تبدیل شدنش به دانستن هست. در ریاضیات، منطق، در شاخه های مختلف فلسفه و نیز شاخه‌های مختلف علوم تجربی طبیعی و انسانی، در دین و مذهب و … مسئله وجود دارد. یک چیز دیگری وجود دارد به نام معما، معما را اگر بخواهم به زبان ساده بگویم، مسئله نیست بلکه مسئله‌نماست. معما چیزی است که چنان عرضه شده است که ما گمان می کنیم مسئله است. اگر درست عرضه شده بود، معلوم بود که مسئله نیست. طرز بیان آن طوری بوده است که برای ما مسئله شده است. انسان معنوی کسی است که قبول دارد فراتر از اینها، چیزی به نام راز وجود دارد. و راز چیزی است که نمی دانیم و تا زمانی که انسانیم هم نمی‌توانیم دانست. یعنی ما توانایی دانستن آن را نداریم. اگر به وجود راز معتقد باشیم، آثار و نتایج فراوانی بر روان ما دارد. من مخصوصا تاکید می‌کنم که به آثار گابریل مارسل رجوع کنید که وی بیشترین تاکید را بر وجود راز می‌کرد. به این معنا، گابریل مارسل، انسان معنوی است.

۳️⃣ به لحاظ روان‌شناختی، انسان معنوی معتقد است که روان من، روان مطلوب نیست. روان مطلوب، روانی است که من باید به سوی حصول آن روان بکوشم. در معنویت روان‌شناختی، مراد این است که من به وضع موجود روانی خودم راضی نباشم و معتقد باشم که یک ارتقا معنوی و تعالی روحانی، امکان‌پذیر است. یک مثال بزنم تا منظورم واضح‌تر شود. کسانی هستند که استحمام نمی‌کنند و برای اینکه بوی بدنشان دیگران را نیازارد، از عطر و ادکلن، استفاده می‌کنند. راه‌حل ساده را رها می‌کنند و راه‌حل سخت را می‌چسبند. بوی بدن راه‌حل درستش استحمام است. اما کسانی هستند که به جای استحمام از عطر استفاده می‌کنند. من این مثال از از این جهت می‌زنم که کسانی هستند که می خواهند درونشان، عوض نشود ولی بیرونشان عوض شود. یعنی می‌خواهند در درونشان هیچ دگرگونی در عقاید، احساسات و عواطف، و هیجاناتشان پدید نیاید. و همان وضع درونی را داشته باشند و در همان حال می‌خواهند بیرونشان عوض شود. در واقع می‌گویند ما همین هستیم! اما با اینکه در درونمان هیچ تغییری را راه نمی‌دهیم و انگار از وضع درونی خود راضی هستیم ولی تمام نارضایتی‌ها را به وضع بیرونی خود مربوط می‌کنیم.

🔹این به نظر من، یک دید روان شناختی غیر معنوی است. از لحاظ روان‌شناختی، انسان معنوی، انسانی که سعی درارتقا درونی خود دارد و می‌داند که عقاید بهتر از عقاید او وجود دارند و باید به سمت کسب آن عقاید، احساسات و هیجانات حرکت کند.که به این، معنویت روح شناختی نیز می‌گویند. کسانی که می‌گویند در درون‌مان همین هست که هستیم ولی می‌خواهند مناسباتشان در نهاد خانواده، در نهادهای اقتصاد، سیاست، حقوق، دین و مذهب بهتر شود، چنین انسانی به نظر من از نظر اجتماعی انسانی ماتریالیست است. ولی انسان معنوی، پذیرفته است که باید درونش نیز تغییر کند و به سمت بهتر شدن برود. یعنی یک رشد درونی هم برای بهبود در بیرون از خودش لازم دارد. ما در دورن خود سه ساحت داریم، ساحت معرفتی-عقیدتی (cognitive) ، ساحت عاطفی- هیجانی (emotive) و سوم ساحت ارادی- خواستی، انسان معنوی همیشه ذره بین‌اش را روی این سه ساحت قرار داده و از خود می‌پرسد عقاید، احساسات و عواطف، و خواسته‌های؛ بهتر از عقاید، احساسات و عواطف، و خواسته های من؛ چگونه امکان حصولش است؟ و به سمت بهبود اینها حرکت می‌کند.

 

منبع: کانال تلگرام مصطفی ملکیان
@mostafamalekian