- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

یلدا؛ شبِ زاده‌شدنِ نور، آغاز چله بزرگ زمستان | مقاله‌ای از دکتر نورا کنعانی

یلدا؛ شبِ زاده‌شدنِ نور ، آغاز چله بزرگ زمستان
روایتی مردم‌شناختی از کهن ترین آیین زمستانی ایرانیان

 


دکتر نورا کنعانی

 

 

یلدا، یا آن‌گونه که در جوامع روستایی ایران نام برده می شود «شب چله»، شبِی تنها برای جشن و گردهم‌آیی خانوادگی نیست، بلکه انتقال تجربه‌ای عمیق از مواجههٔ انسان با طبیعت، زمان، تاریکی و امید است.یلدا آیینی است که در بستر یکجانشینی، کشاورزی و وابستگی انسان به زمین و چرخهٔ خورشید شکل گرفت و در طول هزاران سال لایه‌های اسطوره ای، دینی، ادبی و هویتی به آن اضافه شد.
اگر چه در جهان کنونی غالب آیین ها تنها رویدادهای تقویمی شده اند، اما سنت و مراسم شب چله که حاکی از وابستگی انسان با زمین، فصل‌ها و زندگی جمعی است همچنان ادامه داردـ این نوشته می‌کوشد یلدا را نه صرفاً به‌عنوان یک «جشن» باستانی، بلکه به‌مثابه «آیینی کشاورزی» بازخوانی کند؛ آیینی که از دل تجربهٔ زیستهٔ انسان کشاورز با زمستان زاده شد و به تدریج به یکی از ستون‌های هویت فرهنگی ایرانیان بدل گشت.

 

از یکجانشینی تا انقلاب زمستانی
برای فهم یلدا باید به زمانی برگردیم که اجداد اولیه ی ما برای نخستین‌بار تصمیم گرفتند یکجا ماندگار شوند، کشت و کار کنند و منتظر بمانند. و بدین‌سان انسان کشاورز حیات هویتی یافت. یکجانشینی و انقلاب کشاورزی، رابطهٔ انسان با زمان را دگرگون کرد. دیگر برای انسان، زمان، گردش شب و روز نبود؛ بلکه به چرخه‌ای از فصل ها تبدیل شد که در آن خورشید ، باران ، گرما ، سرما خاک و آب سرنوشت و زندگی اش را رقم می زدند. در چنین زیست‌جهانی، بلندترین شب سال (انقلاب زمستانی) وشروع افزایش تدریجی روزها از زمان های سرنوشت ساز بود. این شب، برای انسان کشاورز مرز میان بیم و امید محسوب می‌شد. امید به گذر زمستان سخت، امید به داشتن ذخیرهٔ خوراک کافی ، امید به سرمای کمتر برای زمین و انسان، و با این امیدها زندگی ادامه می یافت. شب چله و مراسم مرتبط به آن در آغاز به‌مثابه سازوکاری فرهنگی برای تاب آوری در زمستان نه جشنی تفریحی و تفننی بودـ
از منظر انسان‌شناسی محیطی، آیین‌هایی مانند یلدا واکنش‌های نمادین جوامع کشاورزی به بحران‌های فصلی‌ بود. انسان به جای تسلیم در برابر نیروی سترگ طبیعت، به آیین و مناسک روی آورد و با روایت گویی، خوراک، گردهم‌آیی و معنا عوامل جوی طبیعت را نظام مند کرد.

 

شبِ چله؛ آیین آستانه

ویکتور ترنر مردم‌شناس برجستهٔ انگلیسی، آیین‌ها را اغلب به عنوان لحظه‌های «آستانه‌ای» تحلیل می‌کند؛ لیمینالیته یا آستانه ،لحظاتی است که جامعه میان دو وضعیت قرار دارد. و در شب چله دقیقاً چنین اتفاقی رخ می دهد. لحظه‌ای نه کاملاً در دلِ تاریکی، نه هنوز در روشنایی.
در این شب، زمان عادی، تعلیق می‌شود؛ بیدار ماندن خانواده تا سپیده، کنشی نمادین است؛ روابط رسمی و سلسله‌مراتبی خانواده موقتاً کمرنگ می‌شود؛ و نوعی همبستگی صمیمی و برابری شکل می‌گیرد. این همان چیزی است که ترنر از آن به عنوان کمونیتاس یا «همبستگی آیینی» نام می برد؛ وضعیتی که در آن افراد نه بر اساس نقش‌های اجتماعی، بلکه به‌عنوان «انسان» کنار هم‌ قرار می گیرند.

 

 

یلدا جشن کشاورزی ، نه آیین قربانی
یکی از مهم‌ترین نکات یلدا، در مسیر تداوم و استمرارش از قدیم تا کنون ، این است که جشن و آیینی کشاورزی و دانه محور است، نه آیینی وابسته به قربانی کردن و مصرف گوشت قربانی. این ویژگی ریشه در منطق اقتصادی و زیستی جوامع اولیه دارد که دام در جوامع سنتی سرمایه و پشتوانهٔ بقاست، نه خوراک روزمره. و ذبح حیوانات پرهزینه و محدود به آیین‌های خاصی بوده است؛ در مقابل، غلات، دانه‌ها، میوه‌ها و محصولات گیاهی و کشاورزی محور اصلی تغذیه و بقا بوده‌اند. با کاشت یک دانه ، صدها دانه و با هر کاشت و برداشت برخلاف ذبح و قربانی ، زندگی دوباره آغاز می‌شد.
یلدا جشن سپاس از «زمین» بود ؛ جشنی برای آنچه که از خاک روییده و در انبارها ذخیره می شود. به همین دلیل، سفرهٔ یلدا از آغاز بر پایهٔ محصولات کشاورزی شکل گرفت: دانه، خشکبار، میوه و خوراک‌های گیاهی. انتخاب خوراک‌های یلدا تصادفی نبود و هر کدام حامل معنایی بوده اند:
«انار» با دانه‌های فراوان درونش، نماد باروری و زندگی است؛ رنگ سرخش نیز یادآور آتش و سپیده‌دم.
«هندوانه» نماد «خورشیدِ» و گرمای ذخیره تابستان در دل خود برای زمستان است و «غلات و دانه ها» نشانه توان معیشتی خانواده .

کلیفورد گیرتز؛ مردم شناس آمریکایی، از آیین‌ها به مثابه «متن‌های فرهنگی» نام می برد. اگر با همین رویکرد آیین شب چله را متنی فرهنگی بدانیم ، خوراکی های این شب را می توان واژه‌های این متن‌ دانست. واژه‌هایی که از زمین، امید و استمرار سخن می‌گویند.

 

یلدا یا شب چله؟ تولد مهر وخورشید یا میلاد مسیح؟
واژهٔ «یلدا» ریشه‌ای سریانی دارد و به معنای «تولد» است. برخی این تولد را با میلاد مسیح پیوند داده‌اند، برخی با تولد مهر یا خورشید. .

از منظر مردم‌شناسی، هرچند این لایه‌های تفسیری دارای اهمیت هستند، اما نباید باعث غفلت از «اصل آیین» شوند. نامِ یلدا ممکن است در دوره‌ای تاریخی به این آیین افزوده شده باشد، اما “خود آیین” بسیار کهن‌تر از این نام است؛ یلدا یا شب چله آیینی است برآمده از تجربهٔ انقلاب زمستانی و بازگشت نور، و منظور از تولد در اینجا بیش از هر چیز دیگر، تولد نور و آغاز چرخه‌ای تازه از زندگی است. و چنین است که نامیدن آن با عنوان “شب چله” با توجه به تقسیم بندی کهن دوران کشاورزی به چله بزرگ و کوچک ، مناسب تر و منطقی تر است.

 

 

یلدا در پیش و پس از اسلام؛ از اسطوره تا ادبیات
در ایران پیش از اسلام، شب چله با مفاهیم خورشیدی، آتش و نبرد نمادین نور و تاریکی پیوندی عمیق داشت. بیدار ماندن، روشن کردن آتش و گردهم‌آیی های خانوادگی در این شب، کنش‌هایی برای حمایت نمادین از روشنایی و مهر بودند.
پس از اسلام، یلدا از زندگی ایرانیان حذف نشد؛ اما در گذر زمان دگرگونی و تغییراتی در آن شکل گرفت بی آنکه هسته ی وجودی آن از بین برود. به عنوان مثال: روایت‌های اسطوره‌ای در کنار خود جایی برای روایت‌های ادبی باز کردند. شاهنامه‌خوانی، نقالی، تفال به حافظ جزئی از مراسم و آداب این شب شد و اسطوره ها در قالب اشعار هویتی نو یافتند ، اما کارکرد آیین که ایجاد امید، همبستگی و معنا بود همچنان باقی ماند.

 

زنان؛ حافظان خاموش آیین شب چله
در بیشتر خانواده‌ها، یلدا بدون وجود زنان معنا نداشته و امکان پذیر نیست. زنان آماده‌سازی خوراک، چیدمان سفره، روایت قصه‌ها، مدیریت جمع و انتقال سنت‌ها، را در مراسم به دوش می کشند.
شری اورتنر؛ انسان‌شناس فمینیست معتقد است که زنان از طریق پیوندشان با خانه، بدن و بازتولید اجتماعی، به “حافظان اصلی حافظهٔ ی فرهنگی” تبدیل می‌شوند. و شب یلدا نمونه‌ای روشن از این منطق است: آیین در دست زنان زنده می‌ماند، نه فقط از طریق کتاب‌ها و نوشتارها . این نقش بارز زنان را امروزه خصوصا در استان ها و مناطق سردسیر و اقلیم کشاورزی کشور به وضوح شاهد هستیم.

 

آیین شب چله در محدوده ایران فرهنگی و کشورهای همسایه
این آیین محدود به مرزهای سیاسی ایران امروز نیست. در کشورهای افغانستان، تاجیکستان و بخش‌هایی از آسیای میانه نیز این شب جشن گرفته می‌شود. اشتراک در تقویم خورشیدی، تجربهٔ زمستان و الگوهای معیشتی مشابه، زمینهٔ این پیوند فرهنگی را فراهم نموده است. ثبت مشترک یلدا در فهرست میراث ناملموس یونسکو نیز تأییدی بر همین گسترهٔ فرهنگی است.

 

 

یلدای امروز؛ از آیین فصلی تا جشن هویتی
در سال‌های اخیر، به‌ویژه در میان نسل جوان، یلدا از یک آیین سنتی به “جشنی هویتی” تبدیل شده است. دسترسی به اینترنت و شبکه‌های اجتماعی، تا حدودی شکل برگزاری را تغییر داده‌ است. اما این تغییر شکلی لزوماً به مفهوم از دست رفتن معنا نیست. و این شب چه یلدا بخوانیم و چه شب چله، همچنان لحظه‌ای است برای دورهمی های خانوادگی، اتصال به گذشته، و ساختن احساسی مشترک از “ایرانی بودن”.

 

چرا آیین یلدا با گذشت هزاران سال همچنان تداوم دارد؟
امیل دورکیم جامعه شناس فرانسوی؛ آیین‌ها را ابزار بازتولید جامعه تعریف کرده است. و یلدا دقیقاً همین کار را می‌کند، جامعه را در تاریک‌ترین شب سال از نو و دوباره می‌سازد.
یلدا مانده است چون: به معیشت پاسخ داده، به معنا جان بخشیده،
به خانواده پیوند داده، و توانسته خود را با زمانه بازآفرینی کند.
یلدا که در اصل آیینی کشاورزی و خورشیدی است، در بستر یکجانشینی انسان شکل گرفت و در طول تاریخ، لایه‌های اسطوره‌ای، دینی، ادبی و هویتی به آن افزوده شد، اما هستهٔ اصلی آن که پاسداشت زمین، امید به بازگشت نور و ساختن همبستگی انسانی بود همچنان پابرجاست.
به همین دلیل است که یلدا، پس از هزاران سال، هنوز زنده است، چون بیش از یک شب،«روایتِ تداوم زندگی» است.