بهرام بیضایی در جایگاهی برتر: آغاز سفری دیگر، برای یکی دیگر از «مسافران» تاریخ ایران
دکتر ناصر فکوهی
استاد دانشگاه تهران
بهرام بیضایی (۱۳۱۷-۱۴۰۴) در زادروزش، پنجم دیماه درگذشت؛ در تبعیدی ناخواسته، که بیشتر از هرکسی در برابرش مقاومت و مبارزه میکرد، اما سرانجام ناچار شد آن را بپذیرد…
درباره او، تاکنون، هزاران صفحه نوشته شده و بزرگان بسیاری، چه در شرح آثار و پژوهشها و کتابها و زندگیاش، آنچه باید گفته میشد را گفتهاند. و البته از این پس، زندگی و آثارش تا چشماندازی ناپیدا، موضوع نوشتههای بیشمار دیگر خواهند بود.
مرگ تقدیر زیستی ِ همه انسانهاست، اما جاودانگی تنها سهم اندکی از انسانهاست، بهویژه در جامعه و زمانهای که ما داریم. امروز بهرام بیضایی مرگ خود را بهانهای کرد تا همچون «مسافران» دیگر این فرهنگ و زمانه اندوهبار، روانه تاریخ شود.
و این واژه «تاریخ» شاید بیشتر و بهتر از هر مفهومی بتواند میراث و سهم ارزشمند او را در فرهنگ ایران بنمایاند. از این رو برای تأکید دوباره بر جایگاهش همین بس که بر واقعیتی انکارناپذیر انگشت گذاریم: نسلهای پیدرپی، فرادستان و فرودستان بیپایانی بر این پهنه چشم خواهند گشود و چشم خواهند بست، اما بیشک هرگز کسی نمیتواند تاریخ ادبیات، سینما و تئاتر و در یک کلام فرهنگ ایران مدرن را بنویسد و فصل پُررنگی را به بیضایی اختصاص ندهد. و در نهایت شاید بتوان گفت نوشتن تاریخ سیاسی و اجتماعی، تاریخ دردمندانه مبارزان فرهنگ این سرزمین و تبعیدیان ناخواسته آن نیز، هرگز بدون دادن سهمی مهم در آن به بیضایی ناممکن است.
برای نویسندهای که چنین به اسطوره و معانی درونی مفاهیم و روایتها و نمادها پابند بود، درگذشتن در همان روزی که زاده شده، معنایی دوچندان خواهد یافت. بیضایی امروز با مرگش دوباره زاده شد. جایی که دیگر کسی، توان آزردن و کشتن این «یزدگرد» را نخواهد داشت.
ناصر فکوهی
ششم دی ماه ۱۴۰۴