زن، روایت، ایستادگی
سه صورتِ زن در جهان بهرام بیضایی
بابک شاکر
نویسنده و منتقد ادبی و فرهنگی جنوب ایران
زن در سینما و تئاتر بهرام بیضایی «قهرمان» به معنای کلاسیک نیست؛ زن، حاملِ حافظه و نقطهی اختلالِ روایت است. او جایی میایستد که داستان دیگر نمیتواند با منطق قدرت، تاریخ یا عادت پیش برود. از دهه پنجاه تا آثار متأخر، بیضایی با سه بازیگر زن—پروانه معصومی، سوسن تسلیمی و مژده شمسایی—سه وضعیت متفاوت از زن را صورتبندی میکند: زنِ درگیر با غیبت، زنِ مواجه با اسطوره و جنگ، و زنِ آگاه از سازوکار روایت و قدرت.
پروانه معصومی در غریبه و مه و کلاغ، زنِ زیستِ روزمره است؛ زنی که فقدان را زندگی میکند، نه خطابه. در غریبه و مه، رعنا با مردی مواجه است که از دل دریا و بینامونشان آمده؛ مردی که گذشتهاش نامعلوم است و آیندهاش ناپایدار. زن اینجا نه منجی است و نه داور؛ او زندگی را در برابر افسانه میگذارد. در کلاغ نیز، زن درگیر حافظهای است که مدام میلغزد؛ خاطره، تصویر، حقیقت، هیچکدام تثبیت نمیشوند. بیضایی از خلال بازی معصومی نشان میدهد که زن نخستین کسی است که بیثباتی روایت را حس میکند. او زودتر از مرد میفهمد که حقیقت، چیزی نیست که بتوان آن را مالک شد.
سوسن تسلیمی زنِ مرکزیِ اندیشه بیضایی است؛ زنی که مستقیماً با اسطوره، جنگ و تاریخ روبهرو میشود. در چریکه تارا، زن در برابر بازگشتِ خشونت تاریخی میایستد؛ نه از سر ضعف، بلکه از سر آگاهی. مردِ شمشیر بهدست از گذشته آمده، اما این زن است که اکنون را نمایندگی میکند. در باشو، غریبهٔ کوچک، همین منطق به شکل دیگری ادامه مییابد: نایی زبانی مشترک با کودک جنگزده ندارد، اما زندگی را از او دریغ نمیکند. فهم در اینجا نه زبانی است و نه ایدئولوژیک؛ فهم، زیستنِ مشترک است. حتی در شاید وقتی دیگر، زنِ تسلیمی در برابر فروپاشی هویت میایستد؛ هویتی که جامعه و نگاه مردانه مدام آن را تکهتکه میکند. زنِ بیضایی اینجا مقاومت میکند، چون روایتِ تحمیلی را نمیپذیرد.
مژده شمسایی زنِ دورهی آگاهی است؛ زنی که میداند روایت چگونه ساخته میشود. در مسافران، زنان محور سوگ و انتظارند، اما این سوگ منفعل نیست؛ آنها حافظان آیین و حافظهاند. در سگکشی، زن بهطور مستقیم وارد میدان قدرت اقتصادی و دروغ سازمانیافته میشود؛ او دیگر فقط قربانی نیست، پیگیر است، پرسشگر است و روایت رسمی را مختل میکند. در وقتی همه خوابیم، این آگاهی به اوج میرسد: زن میفهمد که حتی روایتِ هنری هم میتواند دروغ بگوید. اینجا زن نه فقط درون داستان، بلکه در برابر خودِ سینما میایستد.
نکوداشت این سه زن، در حقیقت نکوداشت نگاه بیضایی به زن است: زن بهمثابه معیار سنجش حقیقت. اگر روایت لغزش دارد، زن آن را عیان میکند؛ اگر اسطوره میخواهد اکنون را ببلعد، زن مقاومت میکند؛ و اگر قدرت میخواهد داستان را مصادره کند، زن آن را پس میگیرد. در جهان بیضایی، زن نه حاشیهی تاریخ، که حافظِ وجدانِ آن است…
منبع: کانال تلگرام مصادره به متن