- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

هیس، تصویر یک قدرت بی صدا !

گاهی برای محبوب شدن نیازی نیست که پا را از گلیمی دراز کرد بلکه فقط در حد و قواره ی لازم حرف زدن هم کافی است که بر دل نشست و مورد توجه قرار گرفت.
این را گفتم که نگاهی به فیلم “هیس! دخترها فریاد نمی کشند ” بکشانم .به اینکه این فیلم قواره ی خود را بر تن مخاطب هایش دوخته !کسانی که درد را می شناسند و می دانند نهیب ساکت بودن و حرف نزدن خود بهانه ای می شود که زخمی چرکین سالها بعد دهانی گشاد باز کند و همه چیز را ببلعد.
پوران درخشنده فیلمسازی مردمی است ، کسی است که سکوت سنتی زنانه را می شناسد و می داند که بخش اعظم آسیب ها را همین ترس های اجتماعی تشکیل می دهند! آسیب هایی که راه را برای رشد می بندند و پرتگاه هایی را می سازند و افراد مظلوم را به درون خود می کشانند.
قوانین سنتی در دنیای مدرن نگاه فیلمسازی چون درخشنده را می کشاند به درکی فمنیستی که حتی قانون را هم احساساتی می خواهد و به اینکه باید همه درد را با غلظت یک ” هیس س س ” بر تن بکشند و فقط به صدای درد آلود بی گناهانی گوش دهند که در دام باورهای غلط افراد و جامعه کشانده شده اند تا زندگی خود را ببازند.
فیلم ” هیس …” به لحاظ استقبال مردمی فیلم موفقی است .زیرا که اکثر مردم این سکوت و این نهیب ها را در مراحل مختلف زندگی تجربه کرده اند و به آن جامه ی عمل پوشانده اند تا بتوانند در میان مردم دیگر سربلند زندگی کنند.
موضوع این فیلم آنقدر تاثیر گذار است که سایر کمبود ها را در فیلم ،پوششی چشم پوشانه می دهد .حس ترحم ، انزجار و گاه همذات پنداری از حس هایی است که ناخواسته در طول فیلم در مخاطب بارزمی شود،سر باز می کند و تاحدی پیش می رود که مخاطب را به غلیان احساساتی می کشاند که کم و بیش همه ی ما آ را به شکل گریه ، دشنام و حتی نفرین های گاه و بی گاه از زیان مخاطب های نشسته در سالن سینما شنیده ایم.
کارگردان این فیلم مخاطب خود را خوب می شناسد و با زبانی صمیمی و گاهی نیز الکن به سراغش می رود و روایت را به شکل قصه ای آشنا اما هولناک برایش یادآوری می کند.
آسیب شناسی دراماتیک فیلم که در قالب روایتی دردناک و بازی های گاه درخشان ، نمونه ی واقعی یک معضل اجتماعی است که بنا بر باور های غلط یک جامعه شکل گرفته و انحطاط و سقوط را رقم می زند.
پوران درخشنده به عنوان کارگردان فیلم توانسته صدای ساکت شده و بغض فرو خورده ی نسل هایی را به فریادی باز تولید کند که قربانی غلط اندیشی های خود و دیگرانند.
نویسنده و کارگردان این فیلم به اندازه ایی پی به اهمیت موضوع برده که ” داد “را از قانون به شکل “سکوت ” می خواهد ، شکلی از تمرکز و آن هم آنقدر عمیق و ساکت تا صدای درد درون آدم های رنج کشیده و قربانی را به وضوح بشنود.
شاید افراط در نوع بیان موضوع، گاه فیلم را به سمت و سوی انحطاط می کشاند اما اخلاق گرایی صریح در فیلم نوعی صمیمیت را شکل می دهد که باز هم مخاطب عام چون کوه پشت این سقوط را می گیرد و راه را برای ماندگاری فیلم در ذهن هموار می کند.
فیلم با صدای فیلمسازش حرف می زند و گاهی هم شعار می دهد ،و به گونه ای تماشاگر را با خود همسو می کند .شاید راز این همسویی و نه جبهه گیری مخاطب علیه شعار ها ، فضای هولناکی است که با اخلاقگرایی “من ” و” مای” ایرانی هم خوانی ندارد و باعث بوجود آمدن فضایی یکدست می شود بر ضد ِ”ضد اخلاقیات “!….
قربانی در این فیلم، زن و کودک است که با توجه به ساختار های اجتماعی و باورهای فردی و جمعی ما از اقشار آسیب پذیر و با نگاهی عام تر مظلوم و قربانی شونده ی جامعه ی نیمه مدرنی هستند که هنوز هم تحت سیطره ی رفتارهای سنتی زندگی را لعابی مدرن زده اند.
قدرت در این فیلم به گونه ای متفاوت نیزنمایش داده می شود. این قدرت علاوه بر اینکه در جامعه از جانب بالا دست ها (گاه دنیای مذکر و گاه قوانین ناقص) اعمال می گردد و مورد بازتاب انتقادی قرار می گیرد و با هدف تاثیر پذیری مخاطب و ایجاد چالش های فکری پردازش می شود با انتخاب کلمات و واژه های خاص و تاثیر گذار نیز از جانب کارگردان بر مخاطب اعمال می گردد ،از این دست قدرتهای کنشگر می توان به عنوان فیلم اشاره کرد، عنوانی که با انتخاب و استفاده به جا از واژه ی “هیس” با توجه به جایگاه قدرتی که اعمال می کند ، یک حس انزجار و گاهی عصبیت گون را در مخاطب شکل می دهد، مخاطبی که در واکنش غریزی خود در تاریکی سالن های سینما می تواند به شکلی غیر غریزی ، نیمه ی پنهان و درونیات کشف نشده ی خود و جامعه را کشف و به شکل سایه ای مطرود به تاریکی سالن پیوند زند و خود را از شر این سایه های درونی با ارائه ی این انزجار در قالب کلمات و احساسات برونی نجات دهد و به نوعی پالایش درونی دست زند.