- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

بازنمایی قدرت در ادبیات کلاسیک فارسی

هامون: سه شنبه ۲۶ آذرماه ، بیست و چهارمین نشست عصرانه فرهنگی هامون با موضوع تأملاتی بر ادبیات کلاسیک فارسی توسط کاووس کمالی نژاد شاعر و کوشنده فرهنگی ارائه گردید، با نگاهی به شاهنامه و بررسی برخی شخصیت های این اثر ملی – در اینجا به نکته هائی که در آن نشست مطرح شد، پرداخته می شود. درضمن در این عصرانه، انجمن هامون ایران به پیشواز شب یلدای ۹۲ نیز رفت با برنامه متفاوتی که تدارک دیده بود. برنامه ای که همراه بود با خوانش کتب اشعار کلاسیک و همراهی حضار در این خوانش. این جلسه با یاد و نام مبارز فقید راه آزادی؛ نلسون ماندلا شروع شد.

در ادامه جلسه اسماعیل حسام مقدم، از مؤسسان انجمن هامون ایران و فعال مدنی، به دو برنامه این انجمن که طرح آن به انجمن های مربوطه ارایه شده، اشاره کرد. یکی برگزاری جلسات ماهانه بررسی داستان “رود راوی” با همکاری “انجمن اهل قلم دشتستان” و دیگری پیشنهادی مبنی بر پخش و نقد فیلم سینمایی با عنوان “عصرانه سینمایی هامون” در محل “انجمن سینمای جوان برازجان” است. وی گفت: “در هر دو مورد هنوز پاسخی از انجمن های مربوط دریافت نشده است و در نشست های آینده نیز گزارشی از روند اجرایی این برنامه ها ارایه خواهیم داد.”
در ادامه کاووس کمالی نژاد به ارائه بحث پرداختند و موضوع و مفهوم قدرت و بازنمایی آن در شاهنامه فردوسی را با تحلیل داستان رستم و اسفندیار و همچنین دیگر داستانهای شاهنامه مانند؛ رستم و کشته شدن سهراب، سربه کوه نهادن کیخسرو، سیاوش و آزمون آتش پرداختند.

داستان رستم و اسنفدیار و ارتباط آن با مسئله قدرت – اسفندیار مدعی تاج و تخت پدر خویش گشتاسب است و پدرش که او را رقیب قدرت خود می داند، گویا برای خلاصی از دستش، او را به مأموریت های سخت می فرستد و سرانجام از او می خواهد که به زابلستان برود و رستم را دست بسته به درگاه آورد . رستم با گفتگو و پند و اندرز می کوشد که اسفندیار را باز گرداند: “که گفتت برو دست رستم ببند ؟ – نبندد مرا دست چرخ بلند” اسفندیار توجهی به خواسته رستم ندارد چرا که : “پدر شهریار است و من کهترم – زفرمان او یک زمان نگذرم” این داستان که سر انجامش کشته شدن اسفندیار به دست رستم است، سر منشأ آن همان جنگ قدرت بین پدر و پسر است. اسفندیار بازیچه دست قدرت قرار می گیرد، گشتاسب فرزند خود را به کام مرگ می فرستد تا خودش را بر سر قدرت نگه دارد و یک مدعی جدی از سر راه برداشته شود.
در ادامه رضا شبانکاره به فرهنگ فرزندکشی شرق اشاره کرد که به زعم این روزنامه نگار، قدرت در جهان شرق به دست ریش سفیدان است و هرکس به خصوص جوانان را در پیشگاه فره ایزدی ذبح می کنند تا به جریان حکمرانی خویش تداوم ببخشند. در تصدیق صحبت های ایشان، اسماعیل حسام مقدم منبع این خوانش را در مقاله ای از حمید موذنی؛ نویسنده و منتقد فرهنگی هم استانی با عنوان “عقده رستم، عقده اودیپ” دانست.


کاووس کمالی نژاد در ادامه تفاوت شخصیت رستم و اسفندیار را این گونه برشمرد که: بر خلاف اسفندیار که خود را به هر روی فرمانبر شاه می داند : “چه فرمان یزدان چه فرمان شاه”، رستم شخصیت مستقلی دارد و آنجا که کاووس پادشاه دوران به او پرخاش می کند، برآشفته می شود و می گوید : “نه کاووس شاه و نه من بنده ام – که من بنده آفرینده ام” اسفندیار سودای تاج و تخت دارد و قدرت، ولی رستم چنین نیست، او پهلوانی است در خدمت میهن و مردم. در ادامه مجید عوض فرد؛ از اعضای جامعه کنشگران مدنی برازجان به تحلیل این نکته درباره شاهنامه پرداخت که شاهنامه فردوسی، تحلیلی درباب آیین شهریاری باستانی ایرانیان است و قدرت در ساختار شهریاری تاویل نمود. حسام مقدم در تکمیل تحلیل عوض فرد گفت که در کنار اخلاق مداری شهریاری، با اخلاق پهلوانی نیز روبه رو می شویم که در قالب رفتارهای پهلوانانه رستم می توان آن را تحلیل نمود. به نظر می رسید که جریان روایت شاهنامه فردوسی برخورد دو بازنمایی از قدرت می باشد: اخلاق قدرت شهریاری در مقابل اخلاق قدرت پهلوانی.
در ادامه نیز حسین پاپری پرسید که آیا این دیدگاه که اگر شاهنامه نبود، زبان پارسی هم ماندگار نمی شد، می تواند تحلیل درستی باشد؟ که هم کمالی نژاد و هم عوض فرد و هم پورمودت این پیش فرض را اغراق گونه دانستند و اینکه فردوسی می گوید: عجم زنده کردم بدین پارسی، منظور زنده کردن فرهنگ ایران باستان است نه زبان پارسی، چرا که زبان پارسی خود زنده است و انگیزه فردوسی در سرودن شاهنامه بیش از هر چیز زنده کردن فرهنگ ایران باستان است بعد از سقوط ساسانی.
اسماعیل حسام مقدم در تحلیلی از شاهنامه، آن را خالی از هرگونه حضور مردمان و کشاورزان و آموزگان دانست و سنت جنگاوران و شهریاران را به گونه ای از جریان مسلط تاریخی جامعه ایرانی دانست و ذکر نمود که در شاهنامه به جز داستان ضحاک و قیام کاوه، از حضور مردم عوام خبری نیست. ازهمین رو نیز هست که منتقدین ادبی در ایران همچون احمد شاملو به همین جریان اشاره نموده است و به نقد روایت شاهنامه فردوسی پرداخته است. که البته در پاسخ به این نقد، قاسم تنگسیرنژاد؛ کارگردان تآتر، به این نکته اشاره نمود که در ادبیات کلاسیک به غیر از همین دو طبقه بالادست حرکتی و روایتی ثبت نشده و آنچه برجسته تر بوده در همین دو جریان قدرت شهریاران و پهلوانان خلاصه می شده است.
در ادامه عوض فرد گفت که: بهترین کارهای که در زمینه ادبیات کلاسیک و نقد آن انجام یافته ، توسط روشنفکران بوده نه اصحاب دانشکده ادبیات ( به قول شاملو ). آنچه اصحاب دانشکده کرده اند شرح شاهنامه بوده نه نقد و تحلیل و بررسی. آسیب شناسی فرهنگی ادبیات کلاسیک، کار روشنفکران بوده است. شاپور جورکش خشونت را در ادبیات کلاسیک نقد می کند ( مولوی و شمس )، شاملو و سعیدی سیرجانی شاهنامه را نقد می کنند و یا کسان دیگری همچون محمد مختاری و یا علی رضاقلی.


کمالی نژاد در ادامه تحلیل قدرت در روایت های شاهنامه افزود که: یکی از شخصیت های برجسته و اسطوره ای شاهنامه کیخسرو است. او وقتی وارد شاهنامه می شود، رستم در سایه قرار دارد. او شیفته قدرت نمی شود. سهراب را جانشین خود می کند و کنار می رود، خود با بدرقه پنج پهلوان (توس، بیژن، فریبرز، گیو، گستهم) از قدرت بی نهایتی که در خود ایجاد می کند، می هراسد و سر به کوهستان می گذارد و گرفتار برف و توفان شده، در سپیدی برف که رمزی از تولد دوباره است، ناپدید می شوند. حسام مقدم به استعاره سرگردانی همه کسانی که در قدرت مستحیل می شوند، اشاره می کند و روایت سرگردانی کیخسرو را به سرنوشت تلخ سهراب و بیچاره اسفندیار گره می زند.
این جلسه عصرانه فرهنگی که با استقبال وسیع علاقه مندان به مباحث فرهنگی مواجه شده بود، قسمت اول خود را با صحبت های کمالی نژاد به پایان رساند و در ادامه عصرانه، حضار پس از پذیرایی ساده ای، به پیشواز شب یلدا رفتند. این پیشواز با شعرخوانی شاعران کلاسیک، پخش موسیقی «النی کاریندرو» آهنگساز یونانی و آهنگساز موسیقی فیلم‌های «تئو آنجلوپولوس» و آواز خوانی «سروش حسن زاده»- هنرمند دشتستانی همراه شد. اشعار خیام، حافظ، مولوی، سعدی، شاملو و … به این عصرانه حس و حال خاصی بخشید و اکثر حضار در این شعرخوانی شرکت نمودند. در پایان نیز یادی از سه دانشجوی شهید در ۱۶آذر ۱۳۳۲ در دانشگاه تهران به همراه نویسندگان گرانقدر زنده یاد محمد مختاری، محمدجعفر پوینده شد. پایان بخش صحبت ها در این عصرانه، جمله ای از نلسون ماندلا بود: “اگر قرار باشد خون را با خون شست، دچار بدبختی می شویم، ببخشیم اما فراموش نکنیم!”
***
سه شنبه آینده مورخ ۴ دی ماه ۹۲ نیز بیست و پنجمین نشست عصرانه فرهنگی هامون ، با موضوع “تحلیل گفتمان فرهنگ سیاسی مردم استان بوشهر” توسط سید حسن لواسانی برگزار خواهد شد. حضور عموم علاقه مندان در این نشست ها آزاد می باشد.