- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

دریای روح در جزیره ی تنهایی …

چاک نولند، تحلیلگر شرکت پستی فدرال اکسپرس (فدکس) در جریان برنامه ای کاری، گرفتار حادثه ی سقوط هواپیما شده و درمیان امواج خروشانِ اقیانوس، به جزیره ای پرت و دورافتاده، می رسد و به مدت چهار سال، در آنجا با شرایطی دشوار و ناگزیر، و به سختی زنده می ماند و در نهایت با یک کلک چوبی از جزیره به مقصد نامعلوم عزیمت می کند و خود را به دست امواج دریا می سپارد و در شرایطی که رمقی برایش نمانده است، نجات پیدا می کند… فیلم دور افتاده (Cast Away) اثر رابرت زمیکیس و با بازی «تام هنکس» اگرچه با ایده ای قدیمی (رابینسون کروزوی دانیل دوفو یا جزیره ی اسرارآمیز ژول ورن) کلید خورده است اما پرداخت و شاخ و برگ آن نو و امروزی و به دور از کلیشه هاست که از اساس آن را با داستانها و فیلمهایی از این دست متفاوت می کند. خط سیر فیلم، اگرچه به استثنای سکانس سقوط هواپیما، آرام و فاقد هیجان به نظر می رسد و از نماهای طولانی بسیاری بهره گرفته است اما هرگز خسته کننده و کسالت بار نیست و «زمیکیس» با استادیِ هر چه تمام تر، چنان در پرداخت ناتورالیستی اثر، سنگ تمام می گذارد که با بازیِ استثنایی هنکس، مخاطب را در همذات پنداری با نولند، موفق می دارد و بیننده خود را معلق در فضای داستان قرار خواهد داد.
«زمیکیس» و شاید هم برایلس (نویسنده ی فیلمنامه) با پرهیز از کلیشه های رایج، در هرچه پذیرفتنی تر کردن وقایع داستان، موفقیتی عظیم یافته است به گونه ای که مخاطب از همان دقایق آغازین حضور نولند در جزیره، با اشتیاق، به پیگیری حوادث داستان پرداخته و خود را در قلب واقعیتی عریان، حس خواهد کرد و با تعلیق عامدانه ی کارگردان، همراه خواهد شد… سکانس بازکردن بسته های پستی و کاوش محتویات آنها برای دست یافتن به چیزی که به زنده ماندن او کمک کند و عدم وجود حتا یک وسیله ی کاربردی یا ماده ی غذایی در آن بسته ها و یا روزهای مداوم ابری یا توفانی و یا بارانی پس از حضور در جزیره به جای روزهای گرم و آفتابی که همه چیز آن آرام و فرحبخش باشد، نمونه هایی از این خلاقانه و غیرکلیشه ای بودن اتفاقات داستان است. سکانس شروع مکالمه ی چاک با «ولسن» که یک توپ فوتبال است را می توان از سکانسهای خاص فیلم دانست که داستان را وارد مرحله ی جدیدی می سازد و در سکانسهای پایانی، هنگامیکه ولسن را از دست می دهد، به یکباره تمامی انگیزه ی زندگی اش را نیز به همراه آن فرونهاده و پاروهایش را به دریا سپارده منتظر مرگ می شود!