- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

اشرافیت پزشکی

اسماعیل حسام مقدم:

تاملاتی بر هژمونی قدرت پزشکی در ایران

اشاره: در همین هفته های اخیر متاسفانه یکی از روزنامه نگاران هم استانی بر اثر آنچه که می توان آن را بی توجهی خاص کادر درمانی اش نام نهاد، بیماری سرطان بر کالبدش غلبه کرد و فوت کرد. “زرتشت دوانی”؛ روزنامه نگاری که تن و کالبدش در دوسال اخیر برای پزشکان به محلی برای تشخیص بیماری و ارائه درمان مبدل شده بود، آن گونه که نویسنده با زنده یاد دوانی گفتگو داشته؛ متاسفانه تا یکسال، همین پزشکان در تحلیل بیماری و تشخیص درمان کاملا اشتباه می کرده اند و همین اشتباه بزرگ، باعث حاد شدن و بحرانی شدن وضعیت بدنی او شده بود. این مورد تلخ که در جامعه مطبوعات جنوب رخ داد به زعم نویسنده می تواند نمونه ای باشد از اتفاق ها و اشتباهات بیشمارتری که هرگز به گوش کسی نرسیده و نمی رسد. این یادداشت به تحلیل قدرت نقدناپذیر جامعه متخصصان پزشکی می پردازد که هیچ وقت پاسخگوی اعمال و تشخیص های خود نبوده اند و همین ولنگاری صنفی، باعث آن شده که نظام پزشکی در جامعه به چیزی مبدل شود که در قالب حرفه و شغل قرار نگیرد و گونه ای”اشرافیت پزشکی” را ایجاد کنند که در صنف مربوط به خود هیچکدام از اخلاق صنفی را رعایت نکنند و به نیروهای اجتماعی ای مبدل شوند که وجهی مافیایی به خود بگیرند. هرچند که در اینجا می توان از پزشکانی نیز یاد کرد که اخلاق صنفی و تعهد اخلاقی خود را رعایت می کنند و در چارچوبهای حرفه خود گام برمی دارند، اما به نظر می رسد که سنگینی تحمل ناپذیر اشتباهات و بی توجهی های بخشی از صنف پزشکی باعث آن شده که تمامیت جامعه پزشکی در مظان اتهام قرار گیرند. (از همین رو باید پزشکان اخلاق گرا و متعهد به سوگندنامه خویش در کنار نهادهای مدنی پرسشگر و منتقد، در حل این مساله بغرنج اقدام نمایند.)
جامعه مدرن به دلیل پیچیده شدن حرفه ها و نقش های اجتماعی، نیازمند تقسیم کار و به وجود آمدن اصناف تخصصی بود و ازهمین رو نیز بود که جامعه شناسان کلاسیک؛ اخلاق صنفی را به مثابه قالب شکل دهنده به جامعه درنظر گرفتند. از درون همین تقسیم کار، آنچه که در این مدرنیزاسیون خودنمایی می کرد، پرداختن به تن و کالبد انسانی بود که از امری ناچیز و بی اهمیت در دوران پیشامدرن، به امری کاملن حیاتی و قابل توجه در دنیای مدرن مبدل گشت. آن چنان این مساله به چیزی مهم مبدل گشت که صنفی از پزشکان را به وجود آورد تا در مطالعه، تشخیص و درمان بیماری ها دست به کار شوند و آلام بشری را کمتر نمایند. آنچه که برآیند این فضای “پزشکیزه” بود، دربند شدن بیشتر بدن و کالبد انسان در دست قدرتمند پزشکان بود. آنچه که در نهایت در سالهای اخیر در صنعت ژنتیک خودنمایی می کند و به زعم فیلسوفان اخلاق پزشکی، نوع بشر را تهدید می کند. از درون آن رویای اولیه پزشکان، چه چیزی سربرآورد؟ “اشرافیت پزشکی”؛ همان چیزی بود که “پزشکیزه شدن” حاد جامعه به آن سر و شکل بخشید.
این اشرافیت چیزی متمایز از اشرافیت های پیشامدرن هست؛ آنچه که درون این اشرافی گری به شدت به چشم می آید، همانا تخصص محضی هست که کاملا در اختیار نظام پزشکی قرار می گیرد و همین تسلط بلامنازع قدرت در دستان یک طبقه و گروه، باعث به وجود آمدن قدرت انحصاری ای شد که در درازمدت به استبداد و عدم پاسخگویی منجر شده است. آنچه که به این قدرت تمامیت خواهانه دامن نیز می زند، پزشکیزه شدن بیش ازحد جامعه می باشد که درعین حال جامعه مدنی را برای هرگونه مقابله و انتقاد از این فضای اشرافی گری پزشکی، خلع سلاح می کند. این نظام پزشکی در نبود اخلاق صنفی، به نهادی بدل می شود که توان آن را دارد تا بر زیست و حیات انسان حکمرانی کند و انسان را مبدل به ابژه و موضوعی برای مطالعه و آزمایش های خویش نماید. (درهمین زمینه فیلم سینمایی “پوستی که در آن زندگی می کنیم” اثر پدرو آلمودوبار و محصول ۲۰۱۱ می تواند دقیقن همین مفاهیم و ترسها را ازطریق پرده نقره ای سینما انتقال دهد.)
بهداشت تن و اهمیت یافتن کالبد انسانی در قالب توجه به زیبایی، اهیمت سلامت و رژیم غذایی؛ برای سالهای متمادی هست که سیطره و “قدرت زیستی” پزشکان را بر جامعه تحمیل نموده و در تمام مناسبات اجتماعی، حضور بی واسطه پزشکی را درمی یابیم و آنچه که جالب به نظر می رسد با رشد و توسعه روزافزون این صنعت و بازار، همچنان بیماری های خطرناکی شیوع می یابند که از نمونه های پیشین به شدت خطرناک تر و قوی تر هستند. روز به روز در درون این فضای حاد پزشکی بیشتر فرو می رویم و به همان اندازه اشتباهات و بی اخلاقی های نظام پزشکی نیز می تواند مکافات و پیامدهای خطرناکتر و وحشتناکتری را به بار آورد. تفکر و عقلانیت منطقی حکم می کند که هنگامی که یک جریان تخصصی به تسلط اجتماعی فراگیری دست می یابند، به همان اندازه نیز که می توانند سودمند و مفید فایده باشند، درصورت نبود نظارت جامعه مدنی می توانند خطرناک و غیرقابل کنترل نیز شوند. این همان تذکر و هشداری هست که این یادداشت انتقادی در پی ارائه دادن آن می باشد که تا چه اندازه با مساله ای اجتماعی مواجه هستیم که در صورت بی توجهی، هرلحظه امکان دارد دامان خود ما را هم بگیرد و البته آنگاه بسیار دیر شده است.
این یادداشت از چیزی می گوید که در سالهای متمادی، آرام آرام به اذهان مردم عادی رسوخ کرده تا در مقابل تسلط درمانی پزشکان، مطیع و منقاد باشند. این وضعیت وقتی که با نبودن نهادهایی که به کنترل و نظارت و نقد رفتارها و اعمال تخصصی پزشکان همراه می شود، به موقعیت بغرنجی تبدیل می شود که نخستین چیزی که فدا خواهد شد؛ اخلاق صنفی و تعهد اخلاق پزشکی خواهد بود. نویسنده اعتقاد دارد که آنچه روزنامه نگار جنوبی؛ زرتشت دوانی، بر اثر آن فوت کرد بیشتر ناشی از نبود نهادهایی بود که به پیگیری و نظارت بر نهادهای پزشکی بپردازند. آنچه که خلا آن در اینجا کاملا حس می شود. متاسفانه برای سالهای اخیر، پرونده های بیشماری از اشتباهات و سهل انگاری های پزشکی را می توان درهمین استان بوشهر جمع آوری نمود و مبتنی برآن به نقد و تحلیل عملکرد نظام پزشکی پرداخت و این مهم جز در سایه سار قدرتمندشدن نهادهای مدنی و تشکلهای مردم نهاد (ان جی او) امکان پذیر نخواهدبود. باید اشرافیت پزشکی را در سطح جامعه قرار داد و آن را به نقد کشید، به نظر می رسد که این فواصل بین قدرت مدنی مردم عادی و قدرت تمامیت خواهانه ی نظام پزشکی، به فاجعه ای در آینده نزدیک مبدل گردد که قابلیت جبران نداشته باشد.
اسماعیل حسام مقدم؛ کارشناس ارشد مطالعات فرهنگی، نویسنده و مدرس دانشگاه می باشد.