- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

زلزله اتفاق می‌افتد، به وجود نمی‌آید

مصطفی مهرآیین:

میدان مطالعه زلزله در ایران و توان آن در کنترل فاجعه زلزله
یک. تدا اسکاچپول، جامعه‌شناس برجسته آمریکایی، در نظریه خود درخصوص وقوع انقلاب‌ها معتقد بود، «انقلاب‌ها اتفاق می‌افتند، به وجود نمی‌آیند.» هدف اسکاچپول از طرح این ایده عام این بود که انقلاب‌ها بیش از آنکه محصول کنش اجتماعی انسان‌ها باشند ریشه در عوامل ساختاری بیرونی دارند که خارج از کنترل افراد یک جامعه بوده و بر آنها اعمال نیرو می‌کنند. بنابر همین قیاس می‌توان مدعی شد که «زلزله اتفاق می‌افتد، به وجود نمی‌آید.» زلزله حادثه‌ای است طبیعی که خارج از اراده و کنترل انسان قرار داشته و وقوع نابهنگام و بی‌هشدار آن انسان‌ها و حیات اجتماعی آنها را در معرض خطرات جدی قرار می‌دهد. بااین‌حال، اگرچه وقوع زلزله پدیده‌ای خارج از کنترل انسان‌هاست، تبدیل شدن حادثه طبیعی «زلزله» به «فاجعه زلزله» موضوعی کاملا انسانی و اجتماعی است. بی‌شک، ماهیت زندگی اجتماعی جوامع انسانی مهم‌ترین عامل تاثیرگذار بر چگونگی تبدیل شدن پدیده طبیعی «زلزله» به «فاجعه اجتماعی زلزله» است. از اینجاست که این موضوع درکانون توجه مردمان ساکن در جوامع انسانی قرارگرفته و ذهن آنها را به خود مشغول داشته است. یکی از مهم‌ترین پدیده‌های اجتماعی ناشی از درگیری انسان با پدیده طبیعی زلزله و جلوگیری از تبدیل شدن آن به «فاجعه اجتماعی زلزله»، شکل‌گیری «میدانی» از اندیشه‌ها و تفکرات انسانی درخصوص این موضوع است که هر یک می‌کوشند نشان دهند در فهم ماهیت این پدیده، راه‌حل‌های جلوگیری از تبدیل شدن آن به فاجعه، راه‌حل‌های برخورد با مشکلات پس از وقوع زلزله و بازیابی جامعه، از دیگر اندیشه‌ها تواناتر و کارآمدتر هستند.
دو. امروزه در جامعه ایران نیز، با توجه به زلزله‌خیز بودن بیشتر مناطق کشور و اهمیت جایگاه پدیده زلزله در حیات سیاسی- اجتماعی مردمان ما، شاهد ظهور میدانی چندقطبی از اسلوب‌های تفکر درخصوص پدیده زلزله هستیم که هر یک به طریقی سعی در صورت‌بندی کردن این مساله، چرایی تبدیل شدن آن به فاجعه اجتماعی و ارایه راه‌حل‌های مناسب برای کنترل آن و کاهش خسارات ناشی از آن دارند. اندیشه‌های یادشده، البته، صرفا از جنس یک گفتمان فردی یا اندیشه حاصل از مطالعات یک پژوهشگر خاص نیستند. مطالعات مربوط به زلزله در جامعه‌ها عمدتا مطالعاتی است که از سوی نهادهای مسوول در این خصوص صورت می‌گیرد. به عبارت دیگر، مطالعات زلزله از یک بنیاد نهادی برخوردار بوده که زبان، چگونگی صورت‌بندی شدن آنها، اهداف آنها و حتی مفاهیم و بنیادهای نظری آنها را مشخص می‌کند. فارغ از هرگونه قضاوت درخصوص کمیت مطالعات زلزله، اکنون می‌توان با توجه به گسترده شدن دامنه این مطالعات، به بررسی میدان چندقطبی مطالعات زلزله پرداخت و توان این میدان در برخورد با پدیده زلزله و جلوگیری از تبدیل شدن آن به فاجعه را به ارزیابی نهاد.
سه. بنا به یک دسته‌بندی کلی (در اینجا نمی‌توان به شرح مفصل این موضوع پرداخت) میدان مطالعه زلزله در ایران مرکب از چند قطب عمده است. مطالعات مهندسی درباره زلزله هم با توجه به رویکردهای متفاوت مهندسان در برخورد با زلزله و هم با توجه به گستره نهادهای متفاوت دخیل در آن یکی از مهم‌ترین قطب‌های میدان مطالعه زلزله در ایران است. سه رویکرد مهندسی سازه، مهندسی ژئوتکنیک و زلزله‌شناسی مهندسی از جمله مهم‌ترین رویکردهای مطالعاتی دانش مهندسی در ایران در برخورد با پدیده زلزله است که توسط نهادهای متفاوتی چون پژوهشگاه بین‌المللی زلزله‌شناسی و مهندسی زلزله، سازمان پدافند غیرعامل، مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن و دانشکده‌های متعدد مهندسی عمران حمایت و اجرا می‌شوند. در کنار قطب هژمونیک مطالعات مهندسی ما با وجود و حضور کمرنگ اشکال دیگری از مطالعات زلزله‌شناسی از قبیل طب حادثه، مطالعات روانشناختی ترومای ناشی از حادثه، مطالعات حقوقی و بیمه‌ای، مطالعات جامعه‌شناختی فاجعه، مطالعات فلسفی حادثه (به‌ویژه فلسفه شر)، مطالعات دینی حادثه (یا همان الهیات فاجعه) و مددکاری اجتماعی و امداد و نجات در میدان مطالعات مربوط به زلزله در ایران روبه‌رو هستیم.
چهار. اگر این پرسش را که کدام یک از رویکردهای مطالعاتی بالا بر میدان مطالعات مربوط به زلزله در ایران هژمونی دارند، در مقابل خود مطرح کنیم، بی‌شک پاسخ ما به این سوال سخن از سلطه داشتن رویکرد مهندسی بر دیگر اشکال و صورتبندی‌های گفتمانی در مطالعه زلزله خواهد گفت. این نکته را می‌توان با تحلیل ساده میزان بودجه تخصیص‌یافته به این‌گونه مطالعات، تعداد نهادهای متولی این‌گونه مطالعات، تعداد نشریات تخصصی و ترویجی منتشرکننده این‌گونه مطالعات، تعداد نیروهای علمی فعال در این حیطه علمی و رابطه نزدیک کنشگران این‌گونه مطالعات با میدان سیاست و اقتصاد (به‌ویژه اقتصاد مسکن و ساخت‌وساز) به اثبات رساند.
پنج. هدف ما در این یادداشت صرف اثبات کلی هژمونی مطالعات مهندسی بر میدان مطالعات زلزله در ایران نیست. این نکته به وضوح قابل اثبات است (محقق در یک طرح پژوهشی به بررسی این نکته پرداخته است). تاکید من در اینجا بر یکی از مهم‌ترین پیامدهای این وضعیت هژمونیک یعنی پیامد گفتمانی آن است. هژمونی مهندسان بر این میدان در واقع منجر به هژمونی «زبان مهندسان» بر این میدان شده است. بنا بر منطق زبان مهندسی، پدیده طبیعی زلزله و فاجعه اجتماعی زلزله، هر دو، به مجموعه‌ای از اعداد و ارقام فروکاسته می‌شوند. در اینجا زلزله پدیده‌ای از جنس تغییر در محاسبات است که اگر بتوان محاسبات مربوط به محیط زندگی انسان را با آن همطراز کرد، می‌توان مانع از شکل‌گیری فاجعه زلزله شد. زلزله پدیده‌ای است از جنس برخورد نیروهای آزادشده از درون زمین با سازه‌های ساخته‌شده توسط انسان (اعم از خانه، پل، سد و…) که می‌توان با شناخت و محاسبه میزان نیروی نهفته در آن و ساختن سازه‌های مقاوم در مقابل این نیرو به کنترل آن پرداخت.
شش. نتیجه نهایی بینش و زبان مهندسی، ساختن سازه‌های بتنی، سیمانی، فلزی و… قوی است. هدف دانش مهندسی، قوی ساختن سازه‌هایی است که به دست انسان ساخته می‌شود. بنا به دریافت این دانش از فاجعه زلزله، فاجعه زلزله حاصل وجود سازه‌های ضعیفی است که انسان‌ها در آن زندگی می‌کنند و به فعالیت اجتماعی مشغولند. هژمونیک شدن این بینش اما نتیجه‌ای دیگر را نیز در بر دارد که عملی کردن دانش مهندسی و پیامدهای مفید آن را غیرممکن می‌کند. یکی از مهم‌ترین پیامدهای هژمونی دانش و زبان مهندسی بر میدان مطالعات زلزله‌شناسی در ایران، ضعیف شدن مطالعات انسانی در این حوزه و به تبع آن ضعیف ماندن جامعه ایران در برخورد با زلزله است. شاید دانش قوی‌تر ساختن ساختمان‌های مسکونی و دیگر سازه‌ها افزایش یافته باشد، اما به دلیل کم سخن گفتن درباره جامعه‌ای که زلزله در آن رخ می‌دهد، جامعه از قدرت چندانی در برخورد با پدیده زلزله برخوردار نیست. هرگونه تلاش عملی برای انتقال دانش و زبان مهندسی به درون سازه‌های مسکونی و غیرمسکونی باید از طریق ذهن جامعه، فرهنگ جامعه و بیناذهنیت اجتماعی صورت گیرد. دانش مهندسی تنها زمانی قادر به قوی ساختن سازه‌های مسکونی و غیرمسکونی است که توانسته باشد از طریق زبان و ادبیات اجتماعی به درون ذهنیت جامعه نفوذ کند و جامعه را قانع و تحریک به عملی کردن دانش خود کند. از این‌رو، می‌توان چنین نتیجه گرفت که هژمونیک شدن دانش مهندسی بر میدان مطالعات زلزله در ایران نه تنها منجر به کنترل فاجعه زلزله نشده، بلکه با ضعیف ساختن جامعه در برخورد با این پدیده، فاجعه را فاجعه‌تر کرده است.
* جامعه شناس و عضو گروه مطالعات فرهنگی پژوهشگاه زلزله‌شناسی