- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

ادبیات کودکان (زنانه یا مردانه؟)

نی نا غریب زاده

آیا ما می توانیم با ادبیات کودکان همانند ادبیات بزرگسالان برخورد کنیم یا نه، اختلاف نظرهای فراوانی وجود می دارد. می توانیم نظرات ربکا لوکنز را که معتقد است: «ادبیات برای کودکان با ادبیات برای بزرگسالان تنها در “درج” متفاوت است. نه در «نوع» آن و نوشتن برای کودکان باید با همان معیار داوری شود که نوشتن برای بزرگسالان و عدم به کارگیری همان معیار انتقادی برای ادبیات کودکان به آن معنی است که بگوییم ادبیات کودکان نسبت به ادبیات بزرگسالان فروتر و کم ارج تر است». بانظرات جیمز استیل اسمیت مقایسه کنیم که می گوید: «اگر بگوییم که ادبیات کودکان مستلزم همان معیارهای ادبی است که ادبیات بزرگسالان، همچنان اسیر دیدگاهی نادرست خواهیم بود.
ادبیات کودکان به مجموعه آثار و  نوشته هایی (کتابها و مقاله ها) گفته می شود که به وسیله نویسندگان متخصص برای مطالعه آزاد کودکان تهیه می شود و در همه آنها ذوق و سطح رشد و نضج کودکان مورد توجه است
در این مقاله مجالی اندک برای بررسی جنسیت در ادبیات کودکان است.در بحث از جنسیت،گاه مراد از جنس، جنسیت فیزیکی و زیست شناسی افراد است.در این جا جنسیت به دو دسته مذکر و مونث تقسیم می شود و مبنای این تقسیم بندی ویژگی های زیست شناسی است.در نقطه مقابل گاه مراد از جنس نه ویژگی های فیزیکی،بلکه مجموعه ویژگی ها و خصلت های روانی،فرهنگی و اجتماعی افراد است.
با در دست داشتن این تقسیم بندی،اکنون می توان به نکته اصلی بازگشت که اگر جنسیت را در معنای اول آن (مذکر/مونث)در نظر آوریم،آن گاه ادبیات کودک حرفه ای است که درآن غلبه با جنس مونث است.
اگر نگاهی به ادبیات کودک و کتابهای آنان بیندازیم می بینیم که تعداد زیادی از نویسندگان کودکان را زنان تشکیل می دهند. دختران بیش از پسران مطالعه می کنند.الگوها و عادات خواندن به شدت وابسته به جنسیت هستند.و آموزش در مدارس ابتدایی نیز عمدتا حرفه ایی زنانه است.اکثر داستان خوانی ها و قصه گویی ها برای کودکان،توسط زنان انجام می شود.در ابتدای امر ما با برخوردی که با خواندن کتاب ها و داستان ها داریم به این امر پی می بریم که ادبیات کودک ادبیاتی زنانه است.اما پس از تحقیق و بررسی متوجه اشتباه خود شده و این امر مشتبه می شود که ادبیات کودک از بعد جنسیتی ادبیاتی مردانه می باشد.در شخصیت پردازی که در کتابهای داستان کودکان داریم شخصیت های زنانه همیشه منفعل می باشند یا حتی اگر نقش جادوگری نیز ایفا می کنند در آخر سر نابود می شوند.و جالب است که شخصیت های زن پس از رهایی به این فکر نمی کنند که خود نجات دهنده بوده اند و همیشه این امر را مدیون کمک های دیگری می باشند. حال آنکه مردانی را نمایش می دهد که با عقل و درایت خود رهایی یافته اند.
در جایی دیگر ما با مردان یا پسرانی رو برو هستیم که به ندرت احساس هایی مانند ترس یا غم در چهره شان نشان داده می شود.
نامادری هایی وجود دارد که باعث آزار بچه ها می شود و همین امر خود به خود چهره زن را در این قسمت ادبیات مخدوش می کند. اگرچه پایان  قصه های کودکانه برگرفته از افسانه  ها و اسطوره ها معمولا خوب و نجات یافته از مکر  و قدرت شیطانی جادوگران است؛ اما جنسیت شخصیت های شریر و همدستان آنها که زن هستند، ذهن کودکان را درگیر این سوال خواهد کرد که چرا جادوگران  داستانهای کودکانه  اغلب زنان  خبیث و بدجنس و بدخواه با همدستانی شرور هستند .و بر عکس آن اگر جایی صحبت از مردان می شود آنها دارای اعتماد به نفس بالا،شجاع می باشند.
با این تفاصیل ما باز در جایی با شخصیتی مانند ماتیلدا اثر دال رو برو می شویم که استثناهایی در میان شخصیت زنانه است.اما روال غالب همچنان همان کلیشه های جنسیتی است.
با توجه به مطالب گفته شده سوال های زیادی در ذهن بوجود می آید که چرا با توجه به پیشرفت جوامع ما همچنان با شخصیت منفی و یا منفعل در داستان های کودک مواجه هستیم.و این کلیشه ی جنسیتی چه زمانی دست از سر ادبیات کودکانه ما بر می دارد.
منابع و ماخذ:
شعاری نژاد،علی اکبر.ص ۶۴.ادبیات کودکان
شیخ رضایی،حسین.ادبیات کودک و جنسیت
کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی