- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

پرونده هامون(۵): در ستایش جوانی

پرونده ویژه هامون در باب جوانی

فهرست:

۱-     هامون، جوانان، جامعه مدنی/ در ستایش حضور جوانان در جامعه مدنی/ شورای نویسندگان هامون

۲-     جوانان می توانند زمینه بالندگی جامعه را فراهم آورند/ دکتر ارسلان زارع؛ فرماندار شهرستان دشتستان

۳-     دین، غیر از زیستن متمدنانه نیست/ گفت وگوی “هامون” درباب  جامعه مدنی و اندیشه اسلامی با  محمد زارع بوشهری

۴-     دستی پر از بریده مهتاب/ مطالعات فرهنگی در باب تجربه خرده فرهنگ جوانان در جهان معاصر/ اسماعیل حسام مقدم

۵-     هویت؛ مساله ای چندساحتی در دنیای مدرن/ درنگی بر مساله هویت در بین جوانان و نوجوانان/ مهدیه امیری

۶-     تعامل دانشگاه با حلقه ی جوانان جامعه مدنی/ رضا شبانکاره

۷-     دانشجو و قدرت سیاسی/ خلیل موحد

۱

هامون، جوانان، جامعه مدنی

در ستایش حضور جوانان در جامعه مدنی

شورای نویسندگان هامون

سرچشمه های فکری و معرفتی انجمن هامون برگرفته از ایده “هویت چهل تکه” داریوش شایگان می باشد؛ یعنی بر این اساس  «انجمن هامون ایران» به این نکته قائل است  که هویت ایرانیان در هزاره سوم برساخته از سه هویت  تمدنی ایران، اسلام و مدرن می باشد که باید به هر سه این هویت ها توجهی عمیق و متوازن داشت. همین خاستگاه فکری باعث شده است که در تمامی برنامه های  هامون به هرسه این حوزه های هویتی پرداخته شود و  در شکل بخشیدن به اهداف انجمن، شهروندانی فعال به ویژه جوانان  با نگرش های متفاوتی مشارکت داشته باشند.

الف) نخستین دلیل استفاده از نام «هامون» برای عنوان این نهاد مدنی غیردولتی این  بوده و هست که هامون؛ به دشتی وسیع و گسترده گفته می شود که می تواند در خود حجم عظیم و متفاوتی از جریان های زیستی را پذیرا باشد، ازهمین رو بر اساس ایده اصلی راه اندازی انجمن هامون که در پی ایجاد شبکه ای از تفکرات و اندیشه های چهل تکه (ایرانی/ اسلامی/مدرن) بود، می توانست این معنا را به خوبی به مخاطب و شهروندان منتقل نماید. از سویی وجه تسمیه دیگر این عنوان می تواند برگرفته شده از فضای زیستی بنیانگذاران انجمن هامون  نیز باشد که از دشتستان برآمده اند و همین جریان اقلیمی و اکولوژیک نیز در عنوان بندی انجمن می توانست دخیل باشد؛ چنانچه دشتستان در خود دشت ها و هامون های وسیع و گسترده ای دارد. ملاحظات زیست محیطی همچون دریاچه خشک شده هامون (و البته با زنده شدن این دریاچه در روزهای اخیر) و یا ملاحظات سینمایی درباب فیلم “هامون” اثر داریوش مهرجویی که نماد شاخص روشنفکری در سینمای ایران هست، همگی دلایلی بود تا این عنوان، برای انجمن هامون برگزیده شود. «اسماعیل حسام مقدم» با مشارکت چند فعال مدنی و فرهنگی دشتستان مبدع خلق انجمن هامون می باشد.

ب) انجمن هامون از همان ابتدا به سمت ترویج برخی از واژگان و مفاهیم مغفول مانده در جامعه حرکت نموده است. مفاهیم فراموش شده ای مانند حقوق شهروندی، حقوق اقلیت ها (مانند معلولین، قومیت ها، حاشیه نشینان، مهاجرین، …)، سبک زندگی،گفت وگو، تمرین مدارا، مردمسالاری دینی، کودکان، نوجوانان و جوانان، زنان، سالمندان، آموزش، بهداشت، محیط زیست، صلح پایدار، زندگی روزمره، فرهنگ عامه مردم، کتاب، اندیشه، کارگران، عدم خشونت، آزادی و عدالت، انسانیت، اخلاق مدنی، تشکلهای غیردولتی، نهادهای خیریه، درک حضور دیگری  و…

برای دست یازیدن به این مفاهیم و کسب تجربه های زیستی آن در کنش اجتماعی، همواره نیازمند به جذب نوجوانان و جوانان در همه ی موضوعات یاد شده می باشد؛ زیرا از دیرباز نوجوانان و جوانان از سرمایه های بالقوه ی یک جامعه ی فعال به شمار می رود و در دست یافتن به شهروندانی مشارکت جو و پرسش گر حضور جوانان در عرصه های اجتماعی ضروری به نظر می رسد.

مفاهیم برشمرده شده  در سطرهای پیشین، همواره در برخوردهای سیاست زده به حاشیه رانده می شود و عملن جامعه مدنی به اولویت های آخر زیست روزمره مردم تقلیل پیدا می کند. انجمن هامون در نخستین حضوری که در فضای افکار عمومی در این یکسال و نیم داشته، در پی آن بوده که این مفاهیم را در سطح گسترده ای از شهروندان خصوصن در بین نوجوانان و جوانان گسترش دهد. برای همین هدف، چندین ویژه نامه درباره حقوق شهروندی معلولیت، تفسیر منشور حقوق شهروندی، ادبیات و ترجمه، سینما و ناخودآگاه انسانی و … در فضای مطبوعاتی استان بوشهر با مشارکت جوانان و نوجوانان علاقمند به موضوعات مطرح شده، منتشر نموده است.غلامرضا شبانکاره، عضو هیات موسس انجمن و مسئول کلی تدوین صفحات هامون در نشریات استان بوشهر  می باشد.

پ) در کنار این فعالیت های مطبوعاتی، انجمن هامون اقدام به راه اندازی جلساتی با عنوان “عصرانه فرهنگی هامون” کرده که هرهفته  با مشارکت و حضور فعالانه ی جوانان و دانشجویان در دفتر هفته نامه اتحاد جنوب برگزار می شود. ایده مشارکت مدنی که انجمن هامون در پی اش بوده و هست؛ مبتنی بر این می باشد که با ایجاد زمینه هایی برای مشارکت با دیگر نهادهای مدنی غیردولتی خصوصن قشر نوجوان و جوان، باعث به وجود آمدن اجتماعی گفتمانی شود که در آن گفتمان بازاحیای جامعه مدنی، اولویت نخست را داشته باشد. ازهمین رو این انجمن، بدون هیچگونه انتفاع مالی، نوعی از مشارکت مدنی بین چندین نهاد مدنی را به وجود آورده است. در این راستا انجمن هامون، تلاش داشته و دارد تا برای جذب نوجوانان و جوانان و دعوت آنان به مشارکت اجتماعی، برنامه ریزی های گروهی و سازمانی خود را معطوف به این قشر به طور ویژه نماید.

 از درون این فعالیت های گسترده  که انجمن هامون در حوزه های گوناگون داشته، ایده راه اندازی تارنمای هامون؛ نخستین تارنمای جامعه مدنی جنوب ایران خلق شد. و در حال حاضر با سردبیری مهدیه امیری، مجوز قانونی اش را از وزارت فرهنگ و ارشاد دریافت نموده است.

ت) انجمن هامون، برنامه های متعددی برای آینده کلید زده است؛ شاید مهمترین این برنامه ها، به حوزه بازشناسی ایده جامعه مدنی در جوامع مسلمان بازگردد. این برنامه درنظر دارد که با مشارکت فعالین مدنی و مذهبی، مساجد و نهادهای خیریه، به ترویج مفاهیم مدنی بپردازد. تا به حال نیز  این انجمن، در صفحات مطبوعاتی خود در نشریات استان بوشهر و تارنمای هامون، گفت وگوهایی با چندین دین پژوه و صاحب نظر در حوزه جامعه شناسی دین اسلام، منتشر کرده است. این ایده هم چنان درحال تداوم می باشد.

 باور درونی انجمن هامون به ظرفیت های ایده مردمسالاری دینی؛ باعث شده تا این مجموعه تشکل غیردولتی در پی ایجاد تعامل و گفت وگو با نهادهای مذهبی و دینی نیز باشد و این پیوند را بسیار ضروری و حیاتی می پندارد. در حال حاضر به تئوریزه کردن این پیوند و ارتباط پرداخته تا در آینده ی نزدیک این تشکل مردم نهاد بتواند با دیگر تشکل های مردمی – مذهبی ارتباط پیدا کرده و در گسترش ایده های مدنی – دینی تمدن اسلامی (؛ مبتنی بر ایده هویت چهل تکه داریوش شایگان) در سطح جامعه گام بردارد.

ث) از سوی دیگر برای اینکه انجمن هامون بتواند به تحلیل و تفسیر منطقه جنوب ایران بپردازد، نیازمند ایجاد پیوند و ارتباطی با نهادهای مدنی درسطح ملی می باشد. ازهمین رو این انجمن درحال ایجاد زمینه های مشارکت جویانه ای با “انجمن جامعه شناسی ایران”، “انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات”، “انجمن انسان شناسی ایران”، “موسسه انسان شناسی و فرهنگ” و “موسسه مطالعاتی رخداد تازه” است. این نهادهای مدنی که هم صبغه علمی دارند و هم به طور ملی فعالیت می کنند، دریچه تازه ای هستند که می توانند بر فضای مطالعاتی و برنامه ریزی در منطقه جنوب ایران گشوده شوند.

ج) برنامه های آموزشی انجمن هامون حول محور برگزاری “کارگاه های هامون” در حوزه هنر و ادبیات می چرخد. مسئول این حوزه برعهده قاسم تنگسیرنژاد می باشد. برای اولین دوره از این کارگاه ها، دوره های موسیقی شناسی و روایت شناسی به علاقه مندان خصوصن نوجوانان و جوانان  ارایه خواهد شد. و برای دوره های بعد مباحث فیلم شناسی، نقاشی شناسی، مردم شناسی، رسانه شناسی و…  برگزار می شود.

از دیگر برنامه های آموزشی هامون، می شود از برگزاری “کارگاه های تسهیل گری نهادهای مدنی” نام برد که تا به حال دو طرح در حوزه تسهیل گری نهادهای غیردولتی زیست محیطی و نهادهای غیردولتی جوانان به مسئولین استانداری در دولت دکتر روحانی ارایه شده است. در این کارگاه ها قرار بر این است که به جمعی از شهروندان داوطلب و علاقه مند خصوصن نوجوانان و جوانان، چگونگی تاسیس و فعالیت NGO ها  آموزش داده شود، که البته مدرسین این دوره ها متخصص این امور خواهند بود و با هماهنگی سازمانهای تخصصی دولتی دعوت خواهند شد. با این کارگاه ها می توان شهروندانی آموزش داد که به اهمیت بازگشت به جامعه مدنی پی برده اند و حاضرند به کنشگری مدنی و شهروندی بپردازند.

۲

جوانان می توانند زمینه بالندگی جامعه را فراهم آورند

دکتر ارسلان زارع؛ فرماندار شهرستان دشتستان

در این که مهمترین عامل و محور توسعه؛ انسان و منابع انسانی است، تردیدی نیست. جوانان به مثابه ی بخشی مهم و تاثیرگذار از این منابع، می توانند زمینه ی بالندگی و ارتقاء شاخص های توسعه ی جامعه را فراهم آورند. در جامعه ما، با فضای نشاط و امیدواری که ایجاد شده است؛ باید با ایجاد سرمایه گذاری انسانی و برنامه ریزی متوازن، از ظرفیت های جوانان استفاده نمود. نشانه های این سیاستگذاری فرهنگی در حوزه جوانان، می تواند در فعالیت گسترده تر تشکل های غیردولتی جوانان در حوزه جامعه مدنی متبلور شود. امیدوارم که زمینه و بستر فعالیت هرچه بیشتر نهادهای مدنی و تشکل های غیردولتی به گونه ای مهیا شود تا نشاط و امید جوانان مبدل به سرمایه ای فرهنگی و اجتماعی گردد.

۳

دین، غیر از زیستن متمدنانه نیست

 گفت وگوی “هامون” درباب  جامعه مدنی و اندیشه اسلامی با  محمد زارع بوشهری

اشاره: انجمن هامون در راستای عمیق تر نمودن تحلیل جامعه مدنی در جوامع مسلمان، در حال ایجاد نمودن برخی گفت وگو ها می باشد، گفت وگوهایی با دین پژوهان و اندیشمندان حوزه اسلام را سامان می بخشد. در ادامه گفت وگوهایی که با دکتر سیدمحمدمهدی جعفری و حجه الاسلام شیخ احمد رزمجو انجام دادیم، حال با محمد زارع بوشهری؛ دین پژوه و عضو مدرسین حوزه علمیه قم و بنیانگذار حوزه علمیه برازجان گفت وگویی مکتوب را به انجام رسانده ایم. گفت وگوی با این دین پژوه را با هم می خوانیم.

هامون: تعریف خود را از جامعه مدنی بیان نموده و وضعیت کلی آن را در جهان معاصر مورد ارزیابی قرار دهید؟

واژه جامعه مدنی در قرن ۱۸ میلادی بعد از نظریه «قرارداد اجتماعی» وارد اندیشه سیاسی شد البته ریشه تاریخی مفصلی دارد که موضوع این مصاحبه نیست. ورود مباحث مربوط به آن به جهان اسلام و خاورمیانه نیز اواخر قرن ۱۹ می‌باشد. حال به چه انگیزه و توسط چه کسانی مجال دیگری می‌خواهد. در جوامع در حال توسعه و سایر نقاط جهان با تلاشهای متفکران زمینه‌های جدی تحقق جامعه مدنی البته با گونه‌های متفاوت در حال شکل‌گیری است. هرچند مقاومت‌های نیز صورت می‌گیرد. شاید نتوان تعریف دقیقی از جامعه مدنی ارائه کرد مانند بسیاری  از مفاهیم دیگر که تعریف واحدی ندارد بویژه اینکه خواستگاه این واژه جهان غرب است. هیچ ایرادی ندارد که آن را بومی سازی کرد و تعریف متناسب با باورهای خود از آن ارائه داد. اگر بپذیریم که ریشه جامعه مدنی مورد نظر مدینهالنبی است مدار و محور آن فکر و فرهنگ اسلامی خواهد بود، بنابرین« تشکیل سازمانهای مردم نهاد NGOو موسسات غیر انتفاعی NPO  برای مشارکت های عمومی و حق تعیین سرنوشت و پیگیری حقوق خود با تعهد نسبت به آموزه‌های دینی و فرهنگ اسلامی» می تواند تعریف اینجانب برای جامعه مدنی باشد.

هامون: آیا ایده ی جامعه مدنی در گستره ی جغرافیایی و تاریخی اسلام و مسلمانان قابل ردیابی است؟ به چه تجربه های موفقی در جهان اسلام در رابطه با جامعه مدنی می توان  اشاره کرد؟

با تعریفی که ارائه شد می‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود به موار‌دی اشاره کرد مثلا پس از ورود پیامبر مکرم اسلام به مدینه همان سال اول و هنگام مستقر شدن به بنای مسجد به عنوان محور فعالیت‌های  مردم و تأثیر آنها در سرنوشت خود پرداخت، یا برای حفظ منافع ملی میان دو جریان فعال در مدینه یعنی مهاجر و انصار برادری ایجاد کرد تا وحدت درونی شکل بگیرد و در سطح بالاتری اقدام به نوشتن عهد نامه یا به اصطلاح قانون اساسی زدند که حقوق اقلیت‌های مدینه به رسمیت شناخته شد البته با تعهد متقابل آنها نسبت به جامعه اسلامی. و نمونه‌های دیگری که صرف نظر می‌کنم.

هامون: چه آموزه های مدنی را در اندیشه های دینی – اسلامی می توان مطرح کرد؟

دستورات نبی مکرم اسلام(ص) و پیشوایان معصوم (علیم‌السلام) مشحون از چنین آموزه‌های است، بارز‌ترین آن عهد‌اشتری(عهدنامه مولا‌یم علی- علیه‌السلام- به مالک اشتر) است که نکات بی‌نظیری را در بر دارد.  شهروندان را صاحب حق تعیین سرنوشت دانستن، حکومت را خدمت‌گذار مردم و پاسخگو  شمردن، انسان را بما هو انسان مکرم یاد کردن، نفی خود‌کامکی و نکات مهم دیگری که می توان برشمرد که همه ناظر به آموزه‌های مدنی است .

هامون: نقش پذیری و مسئولیت پذیری مساجد و انجمن های مذهبی را در روند بسط جامعه مدنی چه گونه ارزیابی می کنید؟

مساجد و انجمن های مذهبی می‌تواند با بهنگام سازی فعالیت‌های خود نقش محوری در روند بسط جامعه مدنی با تعریفی ارائه شده داشته باشد.

هامون: نظر شما درباره ی حضور تشکل های غیردولتی (NGO)ها و فعالین حوزه فرهنگی و مدنی استانی و شهرستانی در مساجد چیست و چه گونه رابطه‌یی می‌توانند فعالین جامعه مدنی با مساجد و فعالین حوزه ی آن داشته باشند؟

سئوال بسیار خوبی است. این نوع تشکل‌ها اتفاقا نباید بی ارتباط با مساجد باشند، اگر بنای تشکل‌های غیردولتی مطالبه حقوق عمومی و نمایان کردن آن است  حضورش در محل اجتماعات مردم لازم است. مسجد است که محل حضور سلایق گوناگون و طبقات مختلف اجتماعی است. و با همکاری متقابل می‌تواند مؤثر در بسط جامعه مدنی باشد.

هامون: این مهم را در شهرستان های استان بوشهر  در پیوند جامعه مدنی و مساجد چه‌‍گونه ارزیابی می کنید؟

آمار اسمی فعالیت ۶۰۰ تشکل مردم نهاد  در استان اگر بخشی از آن فعال باشد به نظرم ارتباط و پیوند آنها با وضع ایده آل فاصله دارد و باید تلاش‌های بیشتری از سوی دو طرف انجام شود.

هامون: ویژگی ها و کارکردهای جامعه مدنی را در جوامع اسلامی خاصه در ایران چه گونه ارزیابی می بینید؟

در سایر کشورهای اسلامی به جز ایران نمی‌توان کارنامه موفقی ارائه داد اصولا وضعیت حاکم در کشورهای دیگر به گونه‌ای است که کارکرد بسیار کندی دارد، در ایران موضوع کاملا متفاوت است جامعه در این خصوص کارکرد قابل قبولی دارد.

هامون: در جوامع اسلامی مثل ایران، تهدیدات و چالش های فراروی جامعه ی مدنی چیست و چه گونه می توان از آن عبور کرد؟

مقاومتی که در مقابل تشکیل و توسعه تشکل‌های مردم نهاد  به دلائل مختلف صورت می‌گیرد از یک سو و شفاف عمل نکردن تشکل‌ها از سوی دیگر و احیانا عدم رعایت هنجارهای جامعه از چالش‌های فراروی جامعه مدنی است.

هامون: با توجه به نمونه معاصر پذیرش جامعه مدنی در ایران که می‌توان دولت آقای سید محمد خاتمی را به عنوان نمونه مثال آورد. به گونه‌یی که دولت آقای‌خاتمی حامی گفتمان جامعه مدنی و ترویج شکل گیری نهادهای مردم نهاد بود. به عنوان یک نمونه ی معاصر چه قرائت و بازخوانی یی از وضعیت جامعه‌ی مدنی در این دوره‌ی مشخص تاریخی از سال ۷۶ تا ۸۴ (دوره‌ی ریاست جمهوری آقای خاتمی) دارید؟

تلاشهای ایشان آغاز خوبی بود که دچار خمود و جمود شد، یعنی همه جریانها در دوره فوق فعال شدند هیجان بسیاری ایجاد شد تشکل‌های مختلفی ایجاد گردید ولی مع‌الاصف آنچه باید می‌شد نشد و آنچه شد نباید می‌شد. برخی تلاش کردند با تعریف غربی جامعه مدنی این گفتمان را پیش ببرند، باز تعریف سید متفکر که منشأ جامعه مدنی مورد ادعای خود را مدینه‌النبی اعلام کرد مورد بی مهری جریانهای سکولار و تندرو فعال در آن عرصه قرار گرفت. و برخی جریان‌های مخالف ایشان هم از این فرصت استفاده کرد و با جمود بر تفکر خود این ایده که می‌توانست زمینه توسعه و پیشرفت را فراهم کند به سمت خمود سوق داد!

هامون: برخی بر این باورند که جوامع اسلامی پذیرای جامعه مدنی با وجه غربی آن نیستند، اما تاکیدی که جامعه مدنی در دفاع از حقوق اقلیت ها و صداهای خاموش مثل (آزادی زنان، دفاع از حقوق اقلیت های دینی، اقلیت های مدنی(کودکان، سالمندان، بیماران، زنان و… ) ) و توجه ویژه به زندگی بهتر این جهانی دارد؛ چه گونه می توان به همزیستی مسالمت آمیزی با دین و آموزه های دینی/ اسلامی برآمد؟

در حقوق انسانی و هنجارهای پذیرفته شده که با فطرت بشریت سازگار است و تحت تأثیر تبلیغات کاذب بر جامعه بشری تحمیل نشده‌است  اختلافی نیست،  اتفاقا صدای جامعه مدنی با تعریف گفته شده در دفاع از حقوق موارد فوق‍‌الذکر رساتر از آنهاست اختلاف در نادیده انگاشتن ارزشهای هر جامعه است. با تعریف پیش گفته قطعا  همه وجه غربی جامعه مدنی قابل پذیرش نیست. اسلام نظام حقوقی مستقلی دارد که به مراتب وسیع‌ تر از مدعای غرب است و نیازی به دست درازی به سوی آنها نیست! مثالی که ابتدای مصاحبه بیان شد در خصوص حقوق اقلیت‌ها گویای همین ادعا است. دین برای زیستن است هم زیستی مسالمت آمیز با دین به نظرم سئوال درستی به نظر نمی‌رسد! دین غیر از زیستن متمدنانه نیست

 هامون: برای همکاری و ارتباط بیشتر فعالین مدنی با  جامعه ی سنتی، چه گونه می‌توان ایده‌ی بومی سازی جامعه مدنی را  اجرایی کرد؛ اگر این امکان وجود دارد برای دست یازیدن به این مهم حاملان فرهنگی و مدنی (روزنامه نگاران، اساتید دانشگاه، فعالین تشکل های مدنی) دقیقن چه گونه می توانند به این بومی سازی جامعه ی مدنی دست یابند و شما چه گونه برنامه یی را پیش روی فعالین مدنی قرار می دهید؟

با بومی سازی تعریف جامعه مدنی، تعیین چارچوب‌های جامعه مدنی بومی و پذیرش آن از طرف گروهای مرجع، سپس نشر و اشاعه آن می‌توان مسیر را برای فعالیت بهتر هموار کرد.

هامون: نقش امامان جماعت مساجد در پیشبرد جامعه مدنی بی شک در تعامل با فعالین مدنی بسیار تاثیرگذار و مهم است. به نظر شما با شناختی که شما از محیط‌های مساجد شهرستان و استان دارید؛ برای استفاده از ظرفیت‌های موجود و نهفته در فعالین مدنی و تشکل های مردم نهاد استقبال نشان می‌دهند؟

بنده در دوره سید متفکر، دو سال(۷۶-۷۸) متصدی امور مساجد ارشاد شهرستان بودم همان زمان تلاش جدی بود برای ایجاد کانون‌های فرهنگی‌هنری در مساجد، شاید بتوان این نوع کانون‌ها را در شمار تشکل‌های مردم نهاد قلمداد کرد به حدی استقبال از ناحیه مساجد بود که از ناحیه استان به دلیل ارسال تقاضاهای زیاد مورد سئوال قرار گرفتم.  بی شک  امامان جماعت در همکاری و همراهی با فعالیت مدنی در چارچوب تعریف پیش گفته همکاری خواهند داشت.

هامون: وضعیت فعالیت های فرهنگی و مدنی در استان بوشهر را چه گونه ارزیابی می کنید؟

استان استعدادهای نهفته فراوانی دارد وضعیت فعلی کافی نیست و نمی‌تواند قابل قبول باشد.

 هامون: در جامعه مدنی و تشکل های مدنی استان بوشهر چه چیزهای غایبی وجود دارد که برای پیشرفت جامعه ی مدنی باید مورد توجه قرار گیرد؟

هنوز نهاد‌های مردم نهاد مؤثر جای آنها  خالی است، تشکل‌های که بتواند فارغ از دغدغه‌های جریانی و جناحی به آشنا ساختن جامعه با حقوق خود و اجتماع تلاش نماید. از باورها و ارزشها فراتر نرود و بجای حل مشکل بر مشکلات اجتماع نیفزاید!

۴

دستی پر از بریده مهتاب

مطالعات فرهنگی در باب تجربه خرده فرهنگ جوانان در جهان معاصر

اسماعیل حسام مقدم

یک:

” چطور کسی می تواند ناگاه وسط خیابان بایستد و از خود بپرسد: این آیا سرنوشت من است؟ … ” (جورجیو آگامبن)

اینسوال آگامبن،  همان  پرسش  جنبش مقاومت و پایداری نسل سوم یا جوانان امروزی ست که ناگاه خود را در برابر ساختارهای هژمونی و سلطه آور فرهنگ رسمی می یابد و از خود می پرسد که من آیا به همین سرنوشت و سرشت تن خواهم سپرد؟ آیا این همان مسیری هست که در ایده آل های نسل من دارد دنبال می شود؟  و یا این که ، این همان فیکس شدن و سکته ای هست که به مثابه ی مقاومت و ایستادگی در خرده فرهنگ های جوانان، خود را نمایان می سازد و به دلالت های خود معنا می بخشد؟ این یادداشت کوتاه درپی معنا کردن دلالت های مقاومت و ایستادگی جوانانی هست که به طور روزمره در جامعه و فرهنگ معاصر به خود هویت بخشیده اند و تلاش می کنند که به هویتی دست یابند که امکان خلق و بازآفرینی مفاهیم و مقوله های انسان شناسانه را درخود داشته باشد.

دو:

“مقاومت؛ کردار انسان فرهیخته ای هست که از حقوق خویش آگاهی یافته است.” (آلبر کامو)

زندگیِ روزمره ی جوانان در سالهایِ اخیر، مبدل بهصورت و شکلی خلاقه شده، درآمده ؛ آنگونه که برعلیهِ “طبقه”ی اجتماعی- اقتصادی شوریده اند و بهساحت و حیثِ “سبکِ زندگی”ی متکثر و چهل تکه ای در آمده اند که همچون اثرِ هنری ایساخته و پرداخته ی زندگی آنها شده است. جوانان در سالهای اخیر، خود را از ضمیمهشدن به “سنتِ” بزرگسالان رها نموده و با صورتبندی ی اخلاقی / زیبایی شناختی متفاوتی، دست به ” ناجنبشِ اجتماعی” ای(به زعمِ آصف بیات؛ جامعه شناسِ ایرانی) زده اندکه به طورِ خزنده و آرامی در پی افکندنِ پرسش ها و معماهایی در کالبدِ یکپارچه ومنسجمِ “سنت” گردیده اند . از همین رو در سالهای اخیر، جامعه ی ایرانی با ازهم پاشیدگی ی تسلط و اقتدارِ گزاره های فسیل شده ی اخلاقِ جنسیتی / سنی / قومیتی/ اقلیتی رو به رو شده است. درک و فهمِ این ازهم پاشیدگی و به استیضاح کشیده شدنِاخلاقِ “سنت”ی و مسلط، به گونه ای خود را در آثار و متن هایِ هنری و ادبی، کنش هایِشهری و شبکه هایِ مجازی نمایانده است.

معمایِ زیست جوانانی که خاورمیانه ی این روزهارا به “ناجنبش” درآورده، ساحتی ازهم پاشیده را برایِ جهان بینی این جوامع به ارمغان آورده تا از منظر آن، تاریخ و روایتِ حاکم بر تاریخِ این فرهنگها را با چالشی بنیادین و اساسی روبرو سازد. این معمایِ جوانانه با حذفِ نام ها و گزاره هایِ مرجع، به کنشی فرهنگیدست زده اند، که برای مثال، در نزدیکترین و دمِ دست ترین صورتبندی اش، می توان به فرهنگِموتورسواری نزدِ جوانان و یا خرده فرهنگ جوانان پرسه زن در پاساژها نظری انداخت(همانگونه که نویسنده منتقد بوشهری؛ حمید موذنی در مقاله توتالیتاریسم علیه پرسه زنی به آن پرداخته است) و یا سربرآوردنِ فرهنگ نوشتاری درون زیست جوانان را از نظر گذراند که مثلن در نوشتارهایی که در سایت “هامون” (www.HAMOONIRAN.com) وابسته به انجمن هامون می شود نشانه هایی از آن را دنبال نمود. این مقاومت و ایستادگی ، خرده فرهنگ معترض جوانانی را پیش روی ما قرار می دهد که بدن و (یا کالبدِ وجودیِ خویشتن را)حتا برای شکلبندیِ معمایِ خود ، فنا می کنند تا  آنجا که ، چه بسا بطورِ غم انگیز و سوگوارانه ای درمقابلِ تسلطِ هژمونیکِ اخلاقِ سروری/بندگی “سنت”،  ساز مخالف بنوازند ویا قد علم نمایند.

“سبکِ زندگی”ی جوانان  معاصر ، همواره در عینِ زیستنِ روزمره ی خویش، به جهتی نیز خود رارهنمون می کند که ساختِ “سنت”ی قدرت را از تسلطِ همه جانبه و منسجم دور کرده  وآن را به شکلی از قدرتِ پخش شده و منکسر در سطوح سبکهایِ زندگیِ متفاوت درمی آوردکه هرگز دارایِ آن “روحِ مطلق” (به زعمِ هگل) نیست؛ بلکه ، دارایِشبکه ای از قدرتهایِ کوچک شده و تکه تکه (به زعمِ میشل فوکو )شده است که خیالپروران را برایِ نائل شدنبه قدرتِ کلی و جهانشمول، همواره ناکام می گرداند.

 به زعم جوان امروز،  “حقیقت”؛ چیزِمتحدالشکلی در دستِ اخلاق و جهان بینیِ “سنت”، دیگر نمی تواند باشد؛ چرا که دیگر،حتا “سنتِ” مردانه و پدرسالارانه نیز واجدِ آن شکلِ منسجم از قدرت و تسلط نیست ؛  ازهمین روست که “ناجنبش هایِ فرهنگِ زنانه” در ایرانِ امروز به شکل هایِ متمایزیدرحالِ نمود و بروز هستند .در واقع، این  نشانه هایِ معماگونه را باید گواهی ایبر معمایِ جهانِ زیستِ معاصر دانست که خود را در آثارِ هنری و متنهایِ ادبی و شبکههایِ مجازی بازتولید کرده اند.(همانطورکه در سالهایِ اخیر شاهدِ تولیدِ فیلم ها ورمان هایی چون کنعان، درباره الی، به همین سادگی، چهل سالگی، چراغها را من خاموش میکنم و… دربابِ  زیست روزمره ی زنانِ ایرانی بوده ایم و یا در صفحاتِ شبکه های اجتماعیِمجازی مانند فیس بوک و وبلاگستان، شاهد حضورِ بی واسطه اشان بوده ایم.) این همان وجهی از زیست روزمره جوانان در جهان جدید می باشد که میشل بن سایق آن را این گونه تعبیر می کند: “مقاومت؛ آفرینش است.”

یادداشتها:

عنوان یادداشت؛ نام مجموعه شعر محمد بیابانی، شاعر فقید بوشهری می باشد.

اسماعیل حسام مقدم؛ کارشناس ارشد مطالعات فرهنگی و عضو هیئت موسس انجمن هامون (NGO) در استان بوشهر

۵

هویت؛ مساله ای چندساحتی در دنیای مدرن

درنگی بر مساله هویت در بین جوانان و نوجوانان

مهدیه امیری

یک- هویت مجموعه خصایل فردی و خصوصیات رفتاری است که از روی آن، فرد به عنوان عضو یک گروه اجتماعی شناخته می شود و از دیگران متمایز می گردد. هویت اجتماعی در خلا وتنهایی شکل نمی گیرد بلکه از تعلق فرد به جامعه ناشی می گردد. چون جامعه از نهادها و گروه های مختلفی اعم از اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و … تشکیل شده، هویت اجتماعی نیز بر این اساس بر حسب تعلق به هر یک از گروه ها و نهادهای چندگانه است. نوع اندیشیدن، اخلاقیات، رفتارها، دین، مذهب و… نقش مهمی در شکل گیری هویت اجتماعی جوانان و نوجوانان ایفا می کند. زمانی فردی در خانواده هست، هویت خانوادگی برجسته می گردد، زمانی که در گروه های مختلف است هویت های متفاوت متناسب با گروه در جوان و نوجوان شکل می گیرد و این چندگانگی تا زمانی که کنترل گردد، هیچ گونه تضادی در شخصیت فرد ایجاد نمی کند. جرج هربرت مید، مهم ترین نظریه پرداز از هویت اجتماعی معتقد است: “هر فرد هویت یا خویشتن خود را از طریق سازماندهی نگرش های فردی دیگران در قالب نگرش های سازمان یافته یا گروهی شکل می دهد.” به عبارت دیگر، تصویری که فرد از خود می سازد و احساسی که نسبت به خود پیدا می کند در اصل بازتاب نگرشی است که دیگران نسبت به او دارند. بنابراین هر شخص متمایل به داشتن هویتی خاص می باشد تا خود را در جامعه مطرح نماید پس، وارد گروه ها و اجتماعات می شود تا تشخص یابد. اریک فروم، جامعه شناس و روانکاو آلمانی معتقد است : “هر فرد آدمی مایل است به اینکه هویت خاصی داشته باشد. از اینرو می کوشد که خویشتن را دریابد و بشناسد. در عین حال می خواهد فردی باشد ممتاز، و برای رسیدن به این مقام خود را به شخص یا گروهی از اشخاص نسبتن مبرز و ممتاز  مرتبط می کند یا به اصطلاح، خویشتن را با آنها همانند می سازد یا به واسطه امتیاز و تشخصی که آن فرد یا آن گروهها دارند تا حدی صاحب سخنان و امیتاز گردد.” این احساس نیاز به تشخص در دوران جوانی و نوجوانی نمایان می شود و به تدریج در زندگی پررنگ تر و پررنگ تر می گردد. هویت یابی در دوران نوجوانی با رشد احساسات عاطفی و درک حضور دیگری در نوجوان تقویت می گردد و به پرسش های فلسفی و اخلاقی و آینده معطوف می گردد.

دو- درجوامع سنتی، مساله هویت مطرح نبود چراکه هویت در این جوامع به سادگی و از طریق تاریخ  و گذشته مشخص می گردید. اما در جوامع مدرن امروزی، تعریف های گوناگونی ازهویت وجود دارد و چندساحتی می باشد. جامعه مدرن امروزی دارای گروه ها و دیدگاه ها و نظرات متفاوتی است و این چند ساحتی بودن سبب حضور جوانان و نوجوانان در هر یک از گروه هاو نهادهای متفاوت می شود و این مساله به آنها کمک می کند که چه نقش ها، وظایف و مسئولیت هایی در قبال خود و دیگران دارند، جایگاه و منزلت آنها چه اندازه است و در نهایت به تشخص فردی آنها کمک می نماید. اریکسون معتقد است که “عمده ترین تکلیف یک جوان و نوجوان حل بحران هویت در برابر سردرگمی نقش است و برای رسیدن به هویتی کم و بیش باثبات، جوان باید نیازها و آرزوها و توانایی های خود را به شکل تازه ای ساماندهی کند تا از طریق آن بتواند خود را با انتظارات موجود در جامعه وفق دهد”. “کیستی شناسی” یا “شناسایی هویت خویشتن” هسته مرکزی نظریه رشد شخصیت در مکتب اریکسون می باشد و او مهم ترین وظیفه و هدف جوانان را جستجو در یافتن هویتی پرمعنی می داند. هویت یابی با این سوال که من کیستم، ذهن جوانان و نوجوانان را به خود مشغول می کند و این امر باعث جستجو در خویشتن و کسب هویت در جوانان می شود. البته مساله هویت در دوران کودکی وجود داشته اما در دوران نوجوانی و جوانی به تدریج ظهور می یابد. نوجوان زمانی به احساس هویت دست می بابد که ارزش های خود را انتخاب و نسبت به اهداف یا افراد خاصی احساس امنیت و اعتماد کند. به طور مثال در دوران نوجوانی، شخص با انتخاب رشته تحصیلی خود در مدرسه اولین گام را جهت دستیابی به احساس هویت بر می دارد.

سه- زمانی که جوان یا نوجوانی نتواند موفقیتی در شکل گیری هویت فردی خود ایجاد نماید “بحران هویت” یا “گم گشتگی” بوجود می آید. البته این بحران هویت خاص دوران جوانی و نوجوانی نیست و امکان دارد در هر دوره ای از زندگی اشخاص ظهور یابد. اریکسون معتقد است: “فردی که قادر به یافتن ارزش های مثبت پایدار در فرهنگ، مذهب یا ایدئولوژی خود نیست، ایده ال هایش بهم میریزد. چنین فردی که از در هم ریختگی هویت رنج می برد نه می تواند ارزش های گذشته خود را ارزیابی کند و نه صاحب ارزش هایی می شود که به کمک آنها بتواند آزادانه برای آینده برنامه ریزی نماید.” بحران هویت در افراد با احساس پوچی، از خود بیگانگی، تنهایی، غربت و… شکل می گیرد و این گاهی باعث بروز رفتارهایی برخلاف جامعه می شود که می توان به رفتارهای ضد اجتماعی و ناسازگارانه ی برخی جوانان و نوجوانان اشاره نمود.

چهار- آسیب شناسی و بررسی دقیق و علمی ایجاد بحران هویت در بین جوانان و نوجوانان، ارائه راهکارهای علمی و سهل الوصول برای دست یابی به عوامل تقویت کننده و ثبت هویت، ایجاد ارتباط با جوانان با استفاده از شیوه های جذاب، بررسی احساس امنیت اجتماعی در بین جوانان، بررسی عوامل ترغیب کننده و بازدارنده جرم در بین جوانان بزهکار، بررسی میزان شیوع و علل و عوامل خودکشی در بین جوانان، گونه‌شناسی انحرافات جوانان و مطالعه علل و عوامل آن، بررسی مسائل و مشکلات در روابط نسل‌ها،شناسایی و تقویت زمینه های مشارکت فعال و حضور شاداب نوجوانان و جوانان در فعالیت های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و … از راهکارهایی می باشد که در تقویت و ارزش هویت در جوانان و نوجوانان می تواند موثر باشد.

مهدیه امیری؛ سردبیر وبسایت هامون؛ نخستین تارنمای جامعه مدنی جنوب ایران   (www.HAMOONIRAN.com) و عضو هیئت موسس انجمن هامون(NGO)

۶

تعامل دانشگاه با حلقه ی جوانان جامعه مدنی

رضا شبانکاره

 رسالت دانشجو را صرفن نباید به  علم آموزی محدود کرد؛  بلکه بهزعم نگارنده باید آن ها را ترغیب به حرکت متفاوت، روشنگرانه و دعوت به نقش پذیری اجتماعی کرد. وظیفه ی صرف یک فرد دانشگاهی و متخصص، فراهم ساختن امکانات برای بهبودیزندگی انسان هاست ولی رسالت روشنفکر در بیداری و خودآگاهی رساندن بهجامعه ی خود است و همواره با نگاهی انتقادی موضوعات را جامعه را کاوش میکند.ازاین رو دانشجو نیز در طیف روشنفکر قرار گرفته است. طیف دانشجو موقعی می تواند خود را در قامت یک روشنفکرببیند که توانسته باشد هنجار و ناهنجاری های جامعه را شناسایی کرده و خودرا به جامعه تعمیم داده باشد. از آنجا که دانشجویان، نیروی جوانی را نیز در خود به همراه دارند، حامل پتانسیل های بالقوه ی اجتماعی هستند که در رخدادهای فرهنگی / اجتماعی هر کشوری نقش برجسته یی عهده دار می باشند.

برای بسط بیشتر این موضوع به جنبش دانشجویی مه ۱۹۶۸فرانسه اشاره می کنم که توانست در یک پروسه زمانی_تحولاتاجتماعی فرانسه از پاریس در طبقه دانشجو آغاز و در مراحل بعدی جنبشدانشجویی را به جنبش عمومی و کارگری ان هم در سطح فرانسه تعمیم و پایاندهد.این جنبش بعدها توانست نام خود را در جنبش دانشجویی پیشرو جهان ثبتکند.دکتر حسین بشریه در کتاب جامعه شناسی سیاسی می نویسد:«در حاشیه ی بحثدرباره ی روشنفکران اشاره ای به نقش سیاسی دانشجویان و جنبش های دانشجوییلازم است-زیرا جنبش های دانشجویی اغلب تحث تاثیر جریانات روشنفکری قرارمی گیرند و به گسترش دامنه ی اجتماعی آنها کمک می کنند.جمعیت دانشجوییهدف بسیج عقیدتی گروه های روشنفکری قرار می گیرد و می تواند اندیشه هایروشنفکران را توزیع کند…»

به گمان شما راز پیشرو بودن و ماندگاری جنبش دانشجویی فرانسه چیست؟گمان نگارنده این است که این جنبش در وهله ی نخست توانست شناختی ازسرنوشت تاریخی و همچنین نیاز اجتماعی زمانه ی کشور اش را بدست آرد.دلیلدیگری هم که نگارنده به آن می افزاید این است که توانست تعامل خوبی بینطبقات هم فکر و هم درد برقرار سازدو بخشی از جامعه فرانسه را با خود همگام سازد و از این رو بود که توانست به یکی از عمده ترین جنبش هایدانشجویی و روشنفکری در قرن بیستم تبدیل شود.

یکی از ضعف ها و نارساریی هایی که در نهاد های مدنی ما ایرانیان آشکاراست، همین عدم تعامل و هم گام سازی است.(منظور نگارنده از تعامل_تعاملنهادهای مدنی با یک دیگر است نه با جامعه رسمی.) به همین خاطر است که ماهیچ وقت نمی توانیم توسط احزاب-تشکل های غیردولتی(N.G.O) و جنبش هایدانشجویی و سندیکایی نیازهای جامعه را سیراب سازیم یا به مقصود رسانیم.جنبش های مدنی ما ایرانیان اصیل نیست و همواره در نهادهای مدنی – حوزه رسمیبه شدت به دخالت برمی خیزد-زیرا نهادها و جنبش های مدنی از حوزه رسمیچشم یاری دارد. نهادهای مدنی ما همواره باید نیازهای خود را در تعامل باهم صنف های خود بدست آورند و لا غیر… .

اگر دانشجویان با اقدامات درون ساختاری خودنتوانستند – خواسته ی خود را برآورده سازند با به بیرون کشاندن خواسته یخود در جامعه مدنی- می توانند خواسته ی خود را برون ساختاری کنند و از یک نهاد مدنی در رفعاین مشکل یاری جویند، چون در این مواقع سرکوب و شکست کمتر مشاهده می شود .تعامل با دیگر نهادهای مدنی از توهم همه چیز دانیما- خودمداری ما- یکه تازی ما و… جلوگیری به عمل می آورد.

برتری جویی دانشگاه نسبت به سایر اعضای جامعه مدنی:

دانشگاه- تشکل های غیردولتی- مطبوعات- سندیکاها و گروه های  آزاد خصوصی درحوزه جامعه مدنی قرار می گیرند اما در این حوزه دا نشگاه نسبت به دیگراعضای جامعه مدنی دارای وزنه و اعتبار بیشتری است.به گمانم دانشگاه را میتوان مادر جامعه مدنی دانست.زیرا دانشگاه محیطی است متکثرگرا.به دلیل کهدر تشکل های غیر دولتی نمی توان به صراحت موضوعات سیاسی روز جامعه رابررسی کرد یا مساله دیگری مانند نشر روزنامه یا مجله. فعالین دانشجویی در دانشگاه از یکویژگی دیگری نیز برخوردارند که آن ویژگی را می توان چشم مرکب دانست. دردانشگاه همواره می توان هم با نگرش مذهبی- عقیدتی و هم سیاسی-فرهنگی-علمیو… به فعالیت پرداخت. بحثی در همین زمینه می تواند وجود داشته باشد- کهمی توان آن را پلواریسم (تکثرگرایی) فکری نامید که این خود ویژگی بزرگی استکه می تواند شرایط بسترسازی تعامل نهادهای مدنی دیگر را با دانشگاه فراهمسازد.ما در احزاب نمی توانیم پلواریسم فکری را به بینیم.اما در دانشگاهمی توانیم آن را مشاهده کنیم.در دانشگاه ما شاهد انجمن علمی-انجمناسلامی- بسیج و… هستیم با تفکرات متفاوت و حتا متضاد.ما در دانشگاه بهراحتی رویکرد مداراگونه- هم گرایی و اعمال خردورزانه را یاد می گیریم کهاین نکات می توانند دانشگاه را در پیوند به اجتماع و جامعه مدنی یاریرساند.

در طول تاریخ بشری و به ویژه در یک قرن اخیر، طیف جوانان دانشجو/ دانشجویان جوان از عمده ترین سرمایه های اجتماعی و شهروندی جوامع مدرن به شمار می روند و از از انان به عنوان «شهروند فعال» و «کنشگر اجتماعی» یاد می شود. جوانان دانشجو، با خلق ایده ها و انرژی های بالقوه ی فردی، دغدغه های اجتماعی خویش را با یکدیگر به اشتراک گذشته و ضمن شناخت نسبی از وجه جامعه شناختی/ روان شناختی و تحلیل مسایل سیاسی / اقتصادی و اجتماعی جامعه ی خویش، امکان بالقوه یی برای تغییرات اجتماعی در ساختار جامعه دارند. شایسته است در کشور ما ایران و به طور خاص در استان بوشهر  دانشگاه درهای خود را به روی نهادهای مدنی و حوزه ی عمومی بگشاید و در تعامل و گفت و گویی موثرتری در زایش تعاملات اجتماعی با حوزه ی عمومی بر بیاید. متاسفانه با توجه به افزایش ورودی دانشجویان به دانشگاه ها و تعدد ایجاد دانشگاه های مختلف در شهرستان ها، امکان بهره وری بیشتر در تعاملات اجتماعی با سایر نهادهای مدنی و فرهنگی وجود ندارد. از این رو شایسته است نهادهای مدنی و تشکل های مردم نهاد که اکثرن نیز بنیانگذاران آن جوانان می باشد، سیاست گذاری های مناسب تری برای استفاده از نیروهای جوانان در تعاملات بین گروهی خویش بهره ببرند.

به گمان امکان گفت و گو و دیالوگ با جوانان برای سهم دادن آنان در مشارکت های اجتماعی بیش از پیش ضروری به نظر می رسد که باید مورد توجه سیاست گذاران فرهنگی / اجتماعی و سیاسی برنامه ریزان قرار گیرد.

۷

دانشجو و قدرت سیاسی

خلیل موحد

میان دانشجو و قدرت سیاسی مسلط چه نسبتی وجود دارد و مناسبات آن ها چگونه تعریف می شود؟
چنین می نماید که می توان در یک تقسیم بندی – تقسیم بندی های دیگری نیز یافت می شود- و بر بنیاد واقعیت های عینی و کم و بیش مشترک در بین ملت ها و کشورها،میان طبقه و یا به تعبیر فنی تر جامعه ی دانشجویی با حاکمیت های مستقر سه رویکرد وجود دارد : رویکرد فعال اثباتی(جانبدارانه و حمایتی)؛ رویکرد فعال سلبی(انکار و نقد واعتراض)؛ و رویکرد بی¬کنشی و نظاره گری( خاموشی گزینی و ناپیگیری تأییدی و یا تکذیبی). بخشی از کسانی که طبق تعریف آموزشی و حقوقی، در جوامع در ذیل عنوان دانشجو قرار می گیرند و در حوزه ی عمومی سیاسی یا فرهنگی و یا اجتماعی به شکلی مشارکت داشته و در حدود و ثغور انفسی( فکری وذهنی) و آفاقی( امکانات و تسهیلات بیرونی) تأثیرگذار می باشند، نسبت به حکومت، سوگیری جانبدارانه دارند. اینان در مجموع یا بر اساس دیدگاه های ایدئولوژیک و یا معطوف به آرمان های انسانی، دادخواهانه و میهنی خویش و یا برای پاسداری از موقعیت های سیاسی و امتیازات اداری و داشته های مالی خود، بسته به ظرفیت های خود، در دسته ی حامیان پرشور و یا کم حرارت نظم موجود و ساختارسیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی رسمی حاکم جای می گیرند. این نحله، حداقل تا زمانی که حاکمان بر وفق باورهای عقیدتی و یا آمال عدالت طلبانه و آزادی خواهانه آنان رفتار کرده و یا تا وقتی که آسیاب سیاست و اقتصاد در سمت وسوی منافع مشروع و یا نامشروع شان در گردش بوده و جاه و مال شان از قلمرو تیررس حوادث خارج است، خود را موظف به حمایت از حکومت ها می دانند.

در جبهه ی روبه رو اما دانشجویان ناراضی و مخالف با وضعیت مستقر و حاکمیت های رسمی زیست می کنند. جهت گیری این گروه کوشندگان فعال در ساحت عمومی نسبت به اسکلت بندی و سازواره ی قدرت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی حاکم، شکل وشمایلی سلبی داشته و آن ها همه و یا لااقل برخی از اندیشه ها، رفتار ها و کردارهای حاکمان را برتبابیده و خواهان تغییر و تحول در مناسبات میان حاکمیت- ملت و سامانه ی حکمرانی می باشند. این دو دسته از دانشجویان، اعم از موافقان و منتقدان متحرک معمولن – و نه البته همیشه- از نظر کمیت، نسبت به کلیت جمعیت دانشجویی، در اقلیت اند؛ زیرا به هر حال تلاش در حوزه ی عمومی سیاسی و یا مرتبط با آن ، نیازمند مجهز بودن به سرمایه های چندی از جمله اراده ی ذهنی، توان روحی، صرف وقت، به حاشیه راندن عرصه خصوصی و زندگی شخصی و گاه برای برخی پرداخت هزینه های بعضن سنگین است.

اکثر دانشجویان را – به احتمال فراوان در همه و یا اغلب کشورها- اما دانشجویانی تشکیل می دهند که به جای بازیگری در میدان گاه سرشار از خطر و راه رفتن روی مین سیاست، ترجیح می دهند نقش تماشاگر بی طرف را ایفا کرده و به جای آن که جسم و جان خود را در هوای دغدغه ی ملک و ملت فسرده کنند، فقط و یا بیشتر به رتق و فتق زندگی فردی خود، تحصیل و گرفتن مدرک به هرشیوه، کسب درآمدهای بالا به هر روش و بهبود و افزایش رفاه و برخورداری اقتصادی و مالی خود به هر طریق، زشت یا زیبا می پردازند. دانشگاه و دانشجو در واقع نمودی از افکار متکثر و قطب بندی های طبقاتی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی جوامع بوده و نمی توان آن ها را در تمام موارد، تافته ای جدا بافته از ساخت و بافت اجتماعی هریک از ملت ها تلقی کرد. در کشورهای مختلف چه دمکراتیک و چه استبدادی نیز همه ی مردم در عرصه ی سیاسی حضور پررنگ و یا برابری نداشته ؛ بلکه اغلب سر در گریبان زیست خصوصی خود دارند . البته این که بسیاری از مردم در کشورهای آزاد و یا بسته، در میدان رقابت ها و یا جدال های پسندیده و یا ناپسندیده ی سیاسی ورود نکرده به زعم خود نمی خواهند «سر ندرد» خود را به درد آورند، معلول علل روانشناختی، جامعه شناختی و سیاسی متنوع است که باید آن را در جای خود به تفصیل پردازش کرد. گرچه به اجمال می توان اشاره کرد که در ممالکی که انتحابات آزاد، منصفانه و پاک برگزار می شود و زمامداران مشروعیت و مقبولیت خود را از آرای آزادانه و سالم و از کانال انتخابات ادواری مردم دریافت می کنند و عموم مردم به قول معروف، شکم شان سیر است، غیر از زمان انتخابات، دلیلی برای اعلام حمایت مستمر از حاکمان و یا اعتراض نسبت به آنان نمی بینند. در کشورهای تامگرا و توتالیتر و یا دیکتاتوری های سیاسی ولی علت العلل بی عملگی بیشتر مردم و موضع محافظه کارانه ی آن ها در قبال بیداد حکومت ها، ترس و وحشتی است که از نتایج و پیامدهای نقد و مخالفت خود دارند. آن ها از بیم برباد رفتن جان و مال و شغل و حیثیت خود، خار در چشم و استخوان در گلو، لب فرومی بندند. از طرف دیگر ، حمایت از یک ساختار سیاسی و یا از یک حکومت و دولت و یا ستیز با آنان، بالذات و فی نفسه، کنشی فرخنده و یا نامبارک قلمداد نمی شود. آن چه که فضیلت محسوب می شود دفاع معقول و پیگیرانه از بنیان های دمکراتیک و حکومت های مبعوث اراده ی خلق و باورمند و ملتزم به کرامت و حقوق انسان، آزادی و عدالت و در عین حال و عندالزوم نقد و اعتراض به سیاست ها و رفتارهای ناصواب آنان است.