- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

فیلسوف انحطاط

سیدجواد طباطبایی پژوهشگر فلسفه و تاریخ و سیاست درسال ۱۳۲۴ درتبریز متولد شد. به گفته خودش: ” با پایان جنگ جهانی دوم تبریز به اشغال ارتش سرخ درآمد ، من درست در این شب متولد شدم. ” فارغ التحصیل رشته حقوق از دانشگاه تهران است و پس از اخذ لیسانس حقوق از دانشگاه تهران ، به فرانسه رفته و با درجه ممتاز دکترای دولتی در رشته فلسفه سیاست از دانشگاه سوربن به ایران بازگشت. عنوان رساله دکتری جواد طباطبایی ” تکوین اندیشه سیاسی هگل جوان ” بود. وی در دانشگاه های سوربن و تهران پژوهش و تدریس کرده و معاون سابق پژوهشی دانشگاه شهید بهشتی بوده است. هم چنین سید جواد طباطبایی عضو هیئت علمی دانشنامه جهان اسلام ، برنده جایزه نخل طلای علمی فرانسه به دلیل پژوهش های عمیق فلسفی و عضو هیئت علمی دائره المعارف فرانسه نیز می باشد.

طی چند دهه گذشته ، بسیاری مورخین جامعه شناسان ، روشنفکران و فلاسفه ایرانی به بررسی سیر تحولات اجتماعی و دلایل عقب ماندگی و موانع توسعه ایران پرداخته اند. از جمله آنان می توان به احمد اشرف ، علی شریعتی ، کاتوزیان ، سریع القلم ، آبراهامیان ، سروش ، شایگان ، طباطبایی ، زیباکلام و اجودانی و … اشاره نمود. از میان این صاحبنظران ، دکتر سید جواد طباطبایی در ایران بویژه به خاطر پرداخت نظریه اى خاص درباره تاریخ معاصر ایران ،که به نظریه انحطاط ایرانی معروف است ، شهرت دارد.  ویژگى بارز کار او تلاش براى بیانى هگلى از تاریخ معاصر ایران است. او طی حدود ده اثر، این ایده را طرح و پیگیری کرده است که دنیای ایران زمین ، از قرن سوم و چهارم هجری به بعد، اندیشه و فلسفه سیاسی را ترک گفته و حملات مغولان و گرایش های صوفیانه ، مجالی به بروز و ظهور اندیشه ایرانشهری نداده است..
نظریه انحطاط اندیشه سیاسی در ایران از سوی سید جواد طباطبایی به جهت اهمیت آن در بحث چالش های پیش روی توسعه و ابعادش در ایران قابل تامل است.این دیدگاه یکی از برجسته ترین نظریات در بین اندیشه های روشنفکران معاصر ایران است و مورد توجه بسیاری از کسانی است که دغدغه اعتلا و گذار ایران از چالشهای موجود بین سنت و مدرنیته را دارند. جواد طباطبایی علت شکست‌های پی‌درپی جنبش تجددخواهی را فقدان اندیشه و نبود مفاهیم بنیادین در پس این تحولات می‌داند. از نظر او «شکست‌های پی‌درپی تحولات تاریخی و تجدد در ایران، صرف نظر از جنبه‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و تاریخی، ناشی از فقدان اندیشه‌ای منسجم و کمبود برخی مفاهیم بنیادینی است که بدون آن‌ها شالوده هیچ دگرگونی تاریخی عمده‌ای استوار نخواهد شد.» او می‌کوشد تا با بازنگری در تاریخ ایران منطق درونی آن را بکاود و از این راه به تبیین راه‌های پیش رو بپردازد. آن گونه که او خود اشاره می‌کند، او «تاریخ‌نگار اندیشه سیاسی در ایران نیست، بلکه حتا آنجا که به حوادث تاریخی اشاره می‌کند، به ورای تاریخ و لاجرم به منطق درونی اندیشه و برآمدن ، بسط و زوال آن نظر دارد.»
تأمل فلسفی در تاریخ
از این منظر او برای تاریخ‌نویسی آگاهانه و همراه با تأملات فلسفی ارزش فراوانی قائل است. به زعم او «چنانچه تأمل فلسفی، پشتوانه تدوین تاریخ، به عنوان مکان آگاهی ملی نباشد، تاریخ‌نویسی ممکن نخواهدشد.» و از این منظر عدم توجه به تاریخ را نشانه واگذاری «خویشتن خویش» یک ملت می‌داند. «تاریخ، مکان پدیدار شدن آگاهی ملّی هر قومی و تاریخ نویسی مکان خودآگاهی است. این که قومی نوشتن تاریخ خود را به دیگران واگذار کند، جز به معنای واگذار کردن «خویشتن خویش» نمی‌تواند باشد.»
نظریه انحطاط تاریخی ایران
با توجه به همین تأمل فلسفی در تاریخ است که طباطبایی، «تحول تاریخی ایران زمین و به تبع آن، تاریخ اندیشه در ایران را به دو دوران اساسی قدیم و جدید تقسیم» می‌کند. دوران قدیم ایران از بنیان‌گذاری شاهنشاهی هخامنشی شروع می‌شود و تا فراهم آمدن زمینه‌های فرمانروایی صفویان ادامه می‌یابد. این دوران خود به دو مرحله باستان و اسلامی تقسیم می‌گردد. اما دوران جدید با ظهور صفویان و حضور اولیه ایران در روابط جهانی آغاز می‌گردد. «این تقسیم‌بندی تاریخی که دوره جدید ایران را در رابطه با دنیای مدرن غرب می‌داند، مسأله انحطاط تاریخی ایران و زوال اندیشه را به دنبال دارد؛ چرا که در آن مواجهه ، «وضعیت پرتعارض در افق مناسبات درونی وبیرونی ایران زمین پدیدار شد.» . این دوره که حاصل «تعارض میان اندیشه سنتی و سرشت مناسبات نوآیینی بود»، طباطبایی را به طرح «نظریه انحطاط ایران» راهبر شده‌است. «برای تبیین منطق درونی انحطاط ایران و زوال اندیشه در سرآغاز دوران جدید تاریخ ایران طباطبایی بنیان‌های فکری و پایه‌های معرفتی آن را مورد تأمل قرار می‌دهد.» و حاصل این تأمل تبیینی از چگونگی روال به انحطاط کشیده‌شدن اندیشه در ایران، پس از درخشش‌های اولیه سده‌های نخست میانه‌است و بازنمایی منطق انحطاط تاریخی ایران، به تبع انحطاط اندیشه از این راه میسر می‌شود. «گرچه مقدمات انحطاط تاریخی، با پایان عصر زرین فرهنگ ایران در سده ششم فراهم آمده‌بود، اما با یورش مغولان، ایران در سراشیب هبوطی افتاد که تنها نخستین سده فرمانروایی صفویان –از شاه اسماعیل تا مرگ شاه عباس- توانست مانعی موقتی در برابر آن ایجاد کند.» او با تأمل در تاریخ اندیشه سیاسی در اروپا نتیجه می‌گیرد که اندیشیدن به انحطاط و پرسش از آن مقدمه بحث تجدد است. به نظر او «گذار از انحطاط تاریخی جز از مجرای اندیشیدن درباره آن امکان‌پذیر نخواهد شد.» به زعم او «فقدان مفهوم انحطاط در یک فرهنگ، نشانه عدم انحطاط نیست، بلکه عین آن است.» تأمل در آثار تاریخی، اندیشه سیاسی و ادبیات سده میانه در پروژه طباطبایی از زاویه نگرش به انحطاط بازخوانی می‌گردند و نشانه‌های زوال در آن‌ها یکایک نشان داده‌می‌شوند. بدین سان توجه او به ادبیات، هم‌آهنگی خاص آن را با سیر انحطاط تاریخی برای طباطبایی روشن می‌کند و از این منظر او بدین نتیجه می‌رسد که: «لسان غیب حافظ واپسین تأمل در تقدیر تاریخی ایران و وجدان نگون‌بخت ایرانیان بود.»

کارهای ترجمه شده
دکتر طباطبایی با تسلط حیرت انگیزش بر زبان خارجه و البته اشراف استاد گونه اش بر مفاهیم اندیشه و فلسفه سیاسی، نه به عنوان یک مترجم زبانی صرف، بلکه در نقش یک تحلیلگر و پژوهشگر ظاهر می شود، اشرافش بر سیر تاریخ و اندیشه ایرانی در کنار پژوهش های چندین ساله اش در فلسفه تاریخ، کتابهای ترجمه و تالیفات وی را به منبعی بس گران بها در حوزه فسلفه تاریخی – سیاسی تبدیل کرده است. او خود درباره ترجمه اش بر« لنین و فلسفه و سه مقاله دیگر» می گوید:
«یاداشت‌های لنین روی‌بخش‌هایی از آثار هگل را ترجمه کردم که نام آن را نیز «یادداشت‌هایی درباره دیالکتیک» گذاشته بودم کتاب نوشته لنین نیست بلکه، یادداشت‌ها و حاشیه‌هایی است که او بر کتاب‌های هگل می‌نوشت. لنین کتاب‌های هگل را به جهت یادگیری می‌خواند می‌دانید که لنین اوایل کارش در فلسفه بسیار عوام بود. کتاب اولش هم از نظر فلسفی کاملاً چیز بی‌اهمیت و عامیانه‌ای است. بعدها می‌فهمد که بحث‌های مارکس گاهی با بحث‌های هگل ربط پیدا می‌کند و بدین‌ترتیب به سراغ هگل می‌رود.(…)من می‌خواستم ببینم که لنین به دنبال چه چیزهایی است در آثار هگل و ربط مارکس را با هگل چگونه می‌بیند و برای همین آنها را ترجمه کردم.»
آثار ترجمه ای استاد دکتر طباطبایی به شرح زیر است:
۱:لنین و فلسفه و سه مقاله دیگر، اثر لوئی آلتوسر
۲:یادداشتهایی درباره دیالکتیک، اثر ولادیمیر لنین
۳:فسلفه ایرانی و فلسفه نطبیقی، اثر هانری کربن
۴:تاریخ فلسفه اسلامی

حیدر کاشف؛ دبیر بخش اندیشه نشریه بین المللی ایران بزرگ می باشد.