- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

آتشی؛ ادبیاتی در مواجهه با تناقضات شهری (اسماعیل حسام مقدم)

سخنرانی در همایش ملی “بازنمایی فضای شهری در ادبیات و هنر” برای خردادماه  سال ۱۳۹۱ در خانه هنرمندان ایران

نقد پسااستعماری جهان شاعرانگی منوچهرآتشی

 شهر و بازنمایی آن در متن های ادبی مدرن، سرشت و سرنوشتی متفاوت با دوران پیشینی خود پیدا کرد و به گونه ای به محل تنازع و پروبلماتیک مدرنیته مبدل گشت. این چالش عمیق ادبی در بافتاری فرهنگی رخ داد که تجربه مدرنیته الزام می داشت تا “هرچیز سفت و سخت دود شود و به هوا برود.” درون این گفتمانی که افسون زدایی را به گزاره ای معرفتی در جهان هستی شناختی خود مبدل نموده بود، بی شک جایی برای تفسیرها و تعاریفی که دلالت بر معانی افسون زده از سنت کنند را نداشت، واین شد که همین انقلاب هستی شناسانه نیز در جهان مدرن، مجددن افسون زده گشت. شهر و بازنمایی از آن به دال اعظم استحاله یافت. اما با چرخش فرهنگی در نیمه قرن بیستم میلادی، از همین گفتمان و اسطوره های مدرن نیز افسون زدایی شد و ادبیات پیرامون و خاموش کشورهای مستعمره به بازیابی خویشتن و گونه ای بازاندیشی تاملی در خود و اقلیم خود پرداختند و همه آن اسطوره های برساخته مدرن را به چالش کشیدند؛ از درون این بازاندیشی محلی-بومی، نظریات پسااستعمارگرایانه صورتبندی گشت.

این مقاله در پی نقد ادبیات جنوب براساس رویکرد پسااستعمارگرایانه ای هست که نویسندگان و شاعران پیرامونی را بر آن داشت تا به خود و اقلیم خود و ابژه های محیطی خویش بپردازند و ادبیاتی را در تقابل با اسطوره های مدرنیته بازآفرینی نمایند که اسطوره حاکم در آن دیگر شهر و شهرگرایی نبود. منوچهر آتشی از شاعران بوشهری نیز درون این گفتمان رشد کرد(دهه چهل و پنجاه شمسی) و به تولید متن ادبی پرداخت و ازهمین روست که در آثارش به گونه ای به مصاف با جهان زیست شهری رفته و همواره ابژه های اقلیمی و بومی ای را بازتولید ادبی نموده، که گونه ای بازآفرینی دنیای پیشامدرن را موجب می شود. در این مقاله با تحلیل گفتمان اشعار این شاعر جنوبی، با تحلیل جنبه ها و ساحت های مقاومت متن ادبی اشان در مواجهه با گفتمان هژمونیک مدرن پرداخته خواهد شد.

رابطه متن و فرهنگ همچون رابطه قدرت و دانش هست (آنگونه که میشل فوکو ترسیم کرده است) که به گونه ای در بازتولید و بازآفرینی همدیگر دخیلند و نشانه هایی در دلالت به هم را بازنمایی می کنند، متن ادبی یا هنری در فضا و اتمسفری خلق می شود که به ناگریز تحت سلطه و استیلای گزاره های فرهنگی و یا گفتمان مسلط قرار می گیرند و به معناسازی / معنازدایی هایی در راستای خواست قدرت و یا مقاومت دربرابر آن برخواهد آمد. متن و سوژه ی هنرمند درون این قدرت سلطه گر برساخته شده و در مواجهاتی که با دال ها، ابژه ها و چیزها صورتبندی می کنند، نگرش مسلط بر هستی شناسی و معرفت شناسی خویشتن را نمود و بروز می دهند.

 گفتمان مسلط بر جهان اندیشگی آفرینندگان متون ادبی و هنری نیم قرن اخیر در گونه ای از رویکردهای پسااستعمارگرایانه و پروژه “بازگشت به خویشتن”، خود را معنا می بخشیده، ملت های پیرامونی و جهان سومی با کسب فهم و درک جهان و انسان مبتنی بر اندیشه های اومانیستی، به درون جهان مدرن وارد شدند و مدرنیته ی خاص خویش را برساختند.

گفتمان غالب و مسلط بر نوعی مواجهه آنتاگونیستی و منازعه جویانه با غرب تعریف شده بود و متفکرین و نویسندگان درون این جهان منازعه ای، در تلاش برای شناخت روح حاکم بر انسان بومی و محلی، خود را برای برخورد جدال برانگیز با غرب مهیا دیده بودند، نسلی از روشنفکران که با توجه به نگره ی آنتاگونیستی کسانی چون امه سه زر و فرانتس فانون، به دنبال اندیشه های رادیکال چپ گرایانه راهی شدند و به بازآفرینی جهان رعب انگیز برخوردهای دولته ای خود/دیگری یا سیاه/سفید پرداختند. نوع گفتمانی که حامل بنیادگرایی بود و به زایمان مبارزات چریکی و خشونت آمیز دچار آمد.  در کنار این گفتمان، گونه دیگری از تقابل بود که به طور متاخرتری اندیشه ی پسااستعمارگرایانه ی کسانی چون ادوارد سعید، استیوارت هال و آرجوان آپادورای را در نقطه کانونی خویش قرار دادند، این نگره با توجه به فرهنگ و مواجهه ای نرم در تقابل با خوانش های غربی- شرق شناسانه قرار می گرفتند و متونی را می آفریدند که مملو از ابژه ها و ایماژهای بومی و محلی بود اما در بستری از اندیشه های اومانیستی و انسان گرایانه. این نگره را می توان در متن و زیبایی شناسی کسانی چون منوچهر آتشی سراغ گرفت.

در جهان زیبایی شناسی منوچهر آتشی همواره مقاومت فرهنگی را در گونه ای متناقض و پارادوکسیکال از سوگواری دائم / سرخوشی  دائم درمی یابیم که حاکی از وجوه مدرن بودگی انسان معاصر دارد که تراژدی به خودوانهادگی را با کمدی سردرگمی همراه می کند و این فضای اندیشگی؛ فضایی تولیده شده از هویتی هست که  “زاده ی اضطراب جهان” مدرن است. اشعار منوچهر آتشی همچون مرثیه ها و رکوئیم هایی بر تبعیدشدگی و مهاجرت هستند که همواره رو به درک و فهم عمیق از انسان مدرن دارند، انسانی که بار عظیم و تخته سنگ بزرگ را بردوش خود سنگین می یابد و از این منظر، با چهره ای روشنفکر و متفکر از منوچهر آتشی مواجهیم که با خود جهانی از بازی های زبانی ساده و پاستورال(روستایی) را به ارمغان می آورد که همچون رانه و نیرویی پیش-رونده برای انسان مقاومت کننده در اعصار ظلمانی (به زعم هانا آرنت) به کار خواهد آمد.

جهان ادبی و اندیشگی منوچهر آتشی ظرفیتی عمیق و ژرف برای تداوم بخشیدن به تناقض و پارادوکس زیست مدرنیته ایرانی را در خود بازتولید می کند و همین از موهبات و فرصت های درخشانی هست که برای انسان ایرانی به وجود آمده تا این تقابل را واسازی کند و به لایه های زیرین، مخفی و غایب این تقابل ره برد و به گونه ای از بازآفرینی اسطوره های بومی – محلی در بافتار متون ادبی و هنری نائل آید و با پس راندن ساده انگاری های پیشین، به هزارتوی پیچیده ی هویت اکنونی و اینجایی مشرف گردند.

این مقاله در همایش ملی “بازنمایی فضای شهری در ادبیات و هنر” برای خردادماه  سال ۱۳۹۱ در خانه هنرمندان ایران به صورت سخنرانی ارائه داده شده است.