- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

کار به مثابه ی فراغت، فراغت به مثابه ی هیچ

فاطمه جعفری

کسانی که با آثار حسن قاضی مرادی، آشنا باشند به نگاه تحلیلی – انتقادی ایشان در پرداخت آسیب شناسی اجتماعی و رفتارشناسی مردم ایران واقف اند. حسن قاضی مرادی در این حوزه کتابهای تحلیلی فراوانی هم چون « در ستایش شرم»، «نوسازی سیاسی در عصر مشروطه»، «استبداد در ایران»، «در پیرامون خودمداری ایرانیان»، «شوق گفت و گو»، «تاملی بر عقب ماندگی ما» و… منتشر کرده است، که مطالعه ی مجموع این کتاب ها کم و بیش خواننده را با منش و سیر و سلوک فردی و اجتماعی ایرانیان آشنا می کند. این نویسنده در اکثر مطالب خود با نگاه و پیشینه ی تاریخی، سعی می کند رفتار اجتماعی، اقتصادی، سیاسی وفرهنگی ایرانیان و حکومت های وقت را به نقد و بررسی بگذارد و با نگاهی انتقادی و تحلیلی خواننده را به دیگرگونه نگریستن دعوت کند.
کتاب «کاروفراغت ایرانیان»همان طور که از نامش پیداست، به بررسی و چه گونگی کار و فراغت در جامعه ی ایران پرداخته و عواملی را که مانع اشتیاق به کار است، مورد بررسی قرار می دهد.
در فصل اول کتاب، نویسنده تعاریفی از کار و فراغت ارایه نموده است و به معرفی “زحمت”، “اشتغال” و “سرگرمی خواهی” به عنوان اشکال بیگانه شده ی آنها می پردازد. فصل دوم شامل دو بخش است. بخش اول به عوامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، حقوقی، فرهنگی و روان شناختی اجتماعی در ایران می پردازد و انها را بی تاثیر در فقدان اشتیاق به کار در میان ما نمی داند.
در بخش اقتصادی با بررسی شیوه ی تولید روستایی، ایلی و شهری جداگانه به آسیب شناسی عوامل اققتصادی فقدان اشتیاق به کار ایرانیان پرداخته است. به طور مثال یکی از عوامل تاثیرگذار بر بیگانگی کار و کاهش اشتیاق به کار کشاورزان را استثمار مازاد اولید می داند. چرا که به انها این احساس را می بخشد که هر چه بیش تر کار کنند، در عمل بیشتر اموالشان تاراج خواهد شد.
در بخش سیاسی نیز نویسنده اشاره یی دارد به گذشته ی ایران و حکومت های استبدادی حاکم بر مردم، که منجر به بن بست رسیدن روند تبدیل سرمایه ی ملی به سرمایه ی تولیدی شده و روح تحرک و پویایی کار صنعتی و تولیدی را از بین برده است. وی بر این باور است با این نوع نگاه، وارادات کالاهای غربی و وابستگی کشور به درآمد حاصل از فروش نفت افزایش یافت و اینان عاملی شد برای ایجاد اقتصاد رانتی و دلالی که فضای اقتصاد ایران را غیر رقابتی کرد. در این میان هرج و مرجی ایجاد نمود که کارگران و کارمندان را از کار و تلاش رویگردان ساخت.
نویسنده در بخش حقوقی نیز اشاره یی دارد به مجموعه قوانین الزام اور حقوق کار از سوی دولت برای حمایت از نیروی کار. به زعم نویسنده، نهادینه شدن هر چه بیشتر حقوق کار، که بیش از همه از نیروی کار حمایت می کند، اشتیاق به کار در میان این نیرو را افزایش می دهد.
در بخش فرهنگی نیز عواملی چون نگرش تقدیرگرا- فرهنگ صوفیانه و عارفانه و ضعف اخلاق کار در ایرانیان را در عدم اشتیاق به کار موثر می داند. قاضی مرادی در این بخش می نویسد: (( عادت به رباخواری لگام گسیخته، قرض های دایمی، تدابیر نامشروع، بی اعتمادی، زرنگی های ماهرانه، ایرانیان را به شدت سرگرم می کند ولی به افزایش سطح اخلاق آنان کمک نمی کند. زندگی همه ی افراد این ملت دایمن به تحریک و دسیسه می گذرد. اربابان حقوق نوکرهایشان را نمی پردازند. نوکرها نیز تا بتوانند از اربابان می دزدند. دولت به کارمندانش حقوق نمی پردازد و به جای پول به آن ها قبض و حواله می دهد و کارمندان نیز مال دولت را می دزدند و رشوه می گیرند))
نویسنده این عوامل را نه تنها در بی انگیزه گی ما به کار ِ عملی، تاثیر گذار می داند بلکه ما را از تفکرورزی عقلانی و اندیشیدن نیز باز داشته است.