- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

آنچه در آئینه جوان بیند ، پیر درخشت خام آن بیند

نی نا غریب زاده

درنگی بر زیست سالمندان
سالمند شدن یک فرایند طبیعی بدن می باشد که با گذر زمان خود را نشان داده و راه گریزی از آن نمی باشد.در جوامع مدرن پیرها از قدرت و منزلت کمتری نسبت به آنچه در فرهنگ های پیشامدرن داشتند.برخوردارند.در جوامع پیشامدرن پیری با خردمندی همراه می باشد و از پیران با عنوان بزرگان استفاده می شود و از تجربیات آنها برای زندگی خود استفاده می کنند.مردم زمانی که پا به سن می گذارند با ترکیبی از مسائل جسمی,عاطفی و مادی رو به رو می شوند که کنار آمدن با آنها می تواند دشوار باشد. سالمندی یک فرایند زیست شناختی می باشد و نمی توان به آن به چشم بیماری نگاه کرد.اما زمانی این سالمند پا به میدان بیماری می گذارد! تغییر و تحولات اجتماعی و نهاد های موجود در آن باعث گردیده که تفکر نسبت به سالمند نیز تغییر کند. از زمانی کـه مسیر پیشرفت جامعه عوض شـد و خانواده ها از صورت گسترده به صورت بسته درآمدند  نگاه جامعه نیز به بسیاری از موضوع ها تغییر یافت و نگاه به سالمند نیز تابع چنین موضوعی شد.این وضعیت در بین سالمندان مختلف و در فرهنگ های مختلف متفاوت است ، برخی از سالمندان به مرور ازمشارکت درزنـدگـی اجتمـاعی کناره مـی گیرند و درمقابل در برخی جوامع سالمندان کنار زده مـی شونـد به طـوری کـه ممکـن است در آنها نـوعـی احساس بیهـودگـی و افسـردگـی پـدیـد آیـد . (سام آرام ، ۱۳۷۱، ص ۱۵۴). بدیهی است متغیرهای دیگری از جمله سلامت جسمی و خصوصیات فردی سالمند ، شرایط خانوادگی ، وضعیت مالی ، پایگاه اجتماعی وی  درچگونگی طی شدن این دوره از زندگی بسیارتأثیرگذار است . سالمندان در بعضی از جوامع شهری قدمشان بر روی چشم عروسانشان  و به ندرت دخترانشان می باشد.همین عروسان و کسانی که فردا مادران آینده می باشند، با انواع دردها رو برو می شوند که ناشی از نگهداری از افراد سالمند بیمار می باشد.اینجا تفکر رایج مرد سالاری چنان ریشه دوانده که هیچ چیز دیگر حریفشان نمی باشد.مردها، نگهداری از مادران را جزئی از وظایف من و تو می دانند. و دختران در این میان سهمی ندارند .اینجا شاید کسانی باشند که فقط به علت تصاحب خانه ی پدری به اجبار از مادر نگهداری می کنند و یا به اجبار او را روانه خانه سالمندان کنند و به این بهانه که انجا جایشان بهتر است.و مادری که تا دیروز با پای خودش کل شهر را می گشته حال تبدیل به فردی افسرده و منزوی می شود و پس از مدتی ریشه زندگیش خشکیده و تا شده و زندگی را در کنجی می گذراند یا می میراند.می گویند هر کس را که می خواهید نفرین کنید؛ بگویید انشالله گذارت به خانه سالمندان بیافتد.خانه سالمندان کجاست آنجا زنان و مردانی زندگی می کنند که زمانی همانند ما جوان بوده و زندگی عادی خود را می گذراندند.آنجا در اتاقی پر از تخت در کنار هم زندگی می کنند.همه آنها هوش و حواس زیادی ندارند  و تمام شبانه روز را با داد و فریاد های پیاپی سپری می کنند.این سالمندان در کجا خوابیده اند.من به عنوان شخصی که همه روزه سری کوچک به گذار آنها می اندازم می بینم که چگونه آرزوی خانه و دیار خود را دارند.انسان مگر در پیری رهایی را می خواهد یا در کنجی ماندن و رفتن .سالمندان در شهرهای دیگر تا اخرین نفس زندگی را می جویند و کار می کنند.اما نمی دانم  به دلیل شرایط آب و هوایی یا هر چیز دیگر اینجا افراد زودتر پیر شده و همین که پا به میانسالی گذاشتند زندگی را بدرود می گویند.سالمند یکی از اعضای جامعه می باشد که گاهی به دلیل رفتارهای جامعه با آنها جزء افراد طرد شده محسوب می شوند. شاید بتوان گفت سالمندان پس از جوانان آسیب پذیرترین قشر جامعه محسوب می شوند.
۱-سام آرام ، دکتر عزت الله ، از غرب خانه عشایری تا سرای سالمندان خصوص تهران ، فصلنامه علوم اجتماعی ، شماره ۳و۴ زمستان ۷۱.