- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

پرونده هامون(۱۹)؛ درباره حسن زنگنه، مترجم فقید

فهرست:

۱-نگاهی به زندگی حسن زنگنه

۲-پیام تسلیت جمعی از نویسندگان، روزنامه نگاران، فرهنگیان، هنرمندان و دوستداران فرهنگ استان بوشهر در سوگ استاد حسن زنگنه مترجم توانمند و پژوهشگر نامی جنوب کشور

۳-حسن زنگنه در میانه شرق شناسی و پسااستعمارگرایی/ تاملاتی درباره ترجمه و مترجم فقید بوشهری؛ حسن زنگنه/ اسماعیل حسام مقدم

۴-در نسبت تاریخ نگاری و جامعه شناسی/ تاملاتی در باب هستی شناسی تاریخ نگاری/ دکتر مصطفا مهرآیین

۵-استاد زنگنه زبان‌شناس ماندگار/ حمید موذنی

۶-از شمار دو چشم یک تن کم وز شمار خرد هزاران بیش/ یادداشتی درباب شادروان حسن زنگنه/ عبدالکریم مشایخی

۷-بازنمایی هویت فرهنگی زنده یاد “حسن زنگنه” از منظر دیگران/ نگرخواهی انجمن هامون ایران درباب شادروان حسن زنگنه/ رضا شبانکاره

۸-ترجمه به مثابه وضعیت گفتمانی/ مجیداجرایی

۹-کتاب شناسی گزیده شادروان حسن زنگنه/ تهیه و تدوین: انجمن هامون ایران

۱۰-دینامیسم ترجمه/ تاملاتی هستی شناسانه بر جهان ترجمه/ غلامرضا پرتوی

۱۱-گفتگو با سیدقاسم یاحسینی: میراث ماندگار زنگنه در خلیج فارس شناسی و بوشهر پژوهی

۱۲-بازرگانِ دانش/ مروری بر ترجمه های حسن زنگنه/ غلامرضا ایزدپناهی

۱

نگاهی به زندگی حسن زنگنه

حسن زنگنه مترجم و پژوهشگر بوشهری پس از مدتها تحمل بیماری سرطان در سن ۶۶ سالگی دار فانی را وداع گفت. حسن زنگنه (زاده ۱۳۲۸ – درگذشته ۱۳۹۳)، روزنامه‌نگار و مترجم بوشهری و نویسنده تاریخ جنوب ایران بود.

زنگنه در سال ۱۳۴۶دیپلم طبیعی را از دبیرستان سعادت بوشهر اخذ نمود. وی خدمت سربازی در سپاه دانش را با عنوان مترجم «یونسکو» در سال ۱۳۴۹به پایان رساند و پس از آن با همین عنوان به فعالیت در شرکت‌ها و موسسات خصوصی و دولتی پرداخت. او تاکنون در کنگره‌ها و سمینارهای علمی و فرهنگی متعددی شرکت داشته و مقالاتی را ارائه نموده که مورد تایید هیات علمی قرار گرفته‌است که از آن جمله می‌توان به کنگره‌های هشتادمین سالگرد شهادت رئیسعلی دلواری در بوشهر، فارس‌شناسی در شیراز، بزرگداشت سید عبدالحسین لاری در لارستان و کنگره سیراف در بوشهر اشاره کرد. وی همکاری صمیمانه‌ای با نبوی در راه‌اندازی مرکز ایران‌شناسی (شعبه بوشهر) داشته و اسناد معتبری را به این مرکز اهدا نموده‌است. حسن زنگنه ۲۸شهریورماه ۱۳۹۳در بندر بوشهر درگذشت.

از استاد زنگنه ترجمه های متعددی در زمینه تاریخ خصوصن با موضوع خلیج فارس منتشر شده است، ضمن اینکه سال ۸۸ از سوی شورای شهر بوشهر به عنوان چهره ماندگار این شهر مورد تجلیل قرار گرفت.

آثار ترجمه شده:

۱ـ هجوم انگلیس به جنوب ایران ـ نوشته: جی. بی. کلی.

۲ـ لشکرکشی انگلیس به ایران ـ نوشته: گرنی داد.

۳ـ میرمهنا و شهر دریاها ـ گردآوری و ترجمه.

۴ـ دریای پارس و سواحل متصالح ـ نوشته: دونالد هاولی.

۵ـ خلیج فارس از دوران باستان تا اواخر قرن ۱۸ ـ نوشته: سیوری و جی. بی. کلی.

۶ـ گزارش سرپرستی کاکس سرکنسول انگلستان در بوشهر ـ نوشته: پی.زد. کاکس.

۷ـ خاطرات فردریک اوکانر ـ نوشته: فردریک اوکانر.

۸ـ چالش برای قدرت و ثروت در جنوب ایران ـ نوشته: استفان رای.

۹ـ حمله ناپلئون به مصر و رقابت فرانسه و انگلیس در ایران ـ نوشته: جی. بی. کلی.

۱۰ـ جنوب ایران به روایت سفرنامه‌نویسان ـ گردآوری و ترجمه.

۱۱ـ تجارت برده در دریای پارس توسط اعراب ـ نوشته: ام. ریکس.

۱۲ـ خلیج فارس در آستانه‌ی قرن ۲۰ ـ نوشته: بریتون بوش.

۱۳ـ مأموریت سرپرسی کاکس در ایران و خلیج‌فارس ـ نوشته: گریوز.

۱۴ـ روابط ایران و انگلستان در خلال جنگ جهانی اول ـ نوشته: اولسون.

۱۵ـ اسناد سازمان سیا درباره کودتای ۲۸ مرداد و سرنگونی دکتر مصدق ـ همکاری با دکتر غلامرضا وطن‌دوست با مقدمه‌ی همایون کاتوزیان و محمد ترکمان.

۱۶ـ نخستین فرستادگان پرتغال به دربار شاه اسماعیل ـ نوشته: بیشاب اسمیت.

۱۷ـ جنگ انگلیس و ایران ۵۷ ـ ۱۸۵۶ ـ گردآوری و ترجمه

۱۸ـ نقش ارامنه در انقلاب مشروطیت.

۱۹ـ ایران و خلیج‌فارس ـ نوشته: استاندیش.

۲۰ـ ظهور و سقوط بوشهرـ نوشته: ویلم فلور.

۲۱ـ روابط دولت و جامعه شهری در بوشهر و جزیره خارگ ـ نوشته: وانسه مارتین.

۲۲ـ ایران در گذر زمان ـ نوشته: استاندیش.

۲۳ـ دروازه‌های خزر ـ نوشته: استاندیش.

۲۴ـ اوضاع و احوال سیاسی و اقتصادی بوشهر به روایت بالیوز.

۲۵ـ برازجان بازارشهری در پس‌کرانه بوشهرـ نوشته: ویلم فلور.

همچنین دو داستان کوتاه با عناوین: یک تکه نان ـ اثرِ دکتر برنارد و گردن‌بند بدلی ـ اثرِ گی دوموپاسان با ترجمه وی منتشر شده است.

علاوه بر این ترجمه‌ی مقالات متعدد پیرامون مسائل سیاسی و تاریخ خلیج‌فارس، جنگ جهانی اول و انقلاب مشروطیت و انتشار آن در مطبوعات محلی از دیگر تلاش های فرهنگی این پژوهشگر بود.

«ویلم فلور» ایران شناس برجسته در یاداشتی در مورد استاد زنگنه به زیبایی این مترجم بوشهری را معرفی می کند. فلور می نویسد: «خواننده عزیز، اجازه دهید حسن زنگنه ـ که احتمالاً شما او را کاملاً نمی‌شناسید ـ به شما معرفی کنم، شاید احتمالاً شما راجع به او اصلاً چیزی نمی‌دانید. شاید بپرسید چرا باید به او علاقه‌مند شد؟ اینجانب در نظر دارم در چند سطری که مدیرمسؤول هفته‌نامه نصیر در اختیارم گذاشته عدم اطلاع شما در مورد حسن زنگنه را به صورت علاقه‌ای پرجنب‌وجوش نسبت به ایشان و آثارشان درآورم. حسن زنگنه نه فقط یک فرد، یک پدر، یک پدر بزرگ، یک ایرانی، یک بوشهری، یک کارمند و … است. بلکه او یک مترجم است، اما نه فقط مترجمی ساده بلکه مترجمی است که به انگلیسی او را word smith ـ متخصص کاربرد واژه‌ها ـ می‌نامند، یعنی کسی‌که نه فقط واژه‌ها را ترجمه می‌کند بلکه او کسی است که به واژه‌ها معنی، مفهوم و جان می‌بخشد. چرا این کار هنرمندانه برای شما اهمیت دارد؟ برای تبیین این موضوع، نخست باید توضیح دهم که چرا او برای من اهمیت دارد. قطع‌نظر از هر چیز دیگری (برای مثال، من هم مانند حسن زنگنه پدر و پدربزرگ هستم)، من فردی هلندی‌ام که به تاریخ ایران عموماً و به تاریخ خلیج همیشه فارس خصوصاً از ته دل علاقه‌مند هستم. این شور و اشتیاق موجب گردیده تا کتب و مقالات زیادی راجع به تاریخ ایران به رشته‌ی تحریر درآورم. اکثر این تألیفات به زبان انگلیسی است و متأسفانه برای اکثریت ایرانی‌ها که به زبان انگلیسی ناآشنایند قابل استفاده نمی‌باشد. بنابراین برای مورخی مانندمن که آثارم به زبان بیگانه است، برخورداری از فردی مانند حسن زنگنه که این آثار را ترجمه و در اختیار عموم قرار می‌دهد بسیار حائزاهمیت است. درست ۶ سال پیش بود که با حسن زنگنه در بوشهر آشنا شدم و زمانی‌که اوپیشنهاد نمود تا تمامی آثارم راجع به خلیج‌فارس را به فارسی ترجمه کند بسیار مسرور و مشعوف گردیدم. من به دلائل زیادی از این پیشنهاد خوشحال شدم زیرا یک‌نفر مترجم برای مورخی مانند من درست مانند یک‌نفر ناشر است. مؤلف بدون ناشر ـ که کتاب‌ها و مقاله‌های او را به چاپ می‌رساند ـ مورخی است که فاقد خواننده‌ است. اگر آثار مؤلف به چاپ نرسد کمتر کسی خواهد توانست این آثار را بخواند.

همین‌طور مؤلفی مانند من ـ که کتب و مقالاتم راجع به ایران و خلیج‌فارس به زبان خارجی است ـ اگرآثارش ترجمه نشود فارسی زبانان نمی‌توانند از آن استفاده کنند. با این وجود، تنها ترجمه‌ی این آثار هم کافی نیست، زیرا کسی که فقط مطلبی را ترجمه می‌کند نمی‌تواند مترجمی قابل باشد. مترجم قابل و ورزیده کسی است که ضمن تسلط به زبان‌های مبدأ و مقصد به موضوع هم باید احاطه و علاقه داشته باشد که در این مورد حسن زنگنه کسی است که به موضوع‌هایی که ترجمه می‌کند علاقه و احاطه دارد. او بی‌تردید به تاریخ ایران علاقه‌مند است، اما علاقه‌اش به تاریخ خلیج‌فارس، آتشین، پرشور و پرحرارت است. به همین دلیل او مشتاقانه در جستجوی کتب و مقالاتی است که راجع به بوشهر و خلیج‌فارس به انگلیسی نوشته شده است و از ترجمه‌های او می‌توان دریافت که او صمیمانه و از ته دل به این آثار علاقه دارد که این موضوع در عرصه‌ی ترجمه بسیار بااهمیت است.

مترجم خوب و شایسته کسی نیست که فقط به اصل وفادار باشد بلکه کسی است که کتب و مقالات را ضمن امانت‌داری به طرزی شیوا و دل‌نشین و رعایت سبک و سیاق نویسنده ترجمه می‌کند، زیرا یک کتاب نه فقط حاوی واژه‌ها است بلکه کتاب‌ها پیام‌هایی دارند و این پیام‌ها هستند که بسیار حائزاهمیت می‌باشند. مترجمان واسطه‌هایی هستند که ما انسان‌ها از طریق آن‌ها با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنیم. مترجم خوب نه تنها کتاب را برای خواننده‌ به گونه‌ای قابل فهم ترجمه می‌کند بلکه خواننده را به مؤلف علاقه‌مند می‌سازد و این هنری است که حسن زنگنه به خوبی از عهده‌ی آن برمی‌آید. او نه تنها مترجمی جمله‌ساز است بلکه هنرمندی است که خردمندانه آثار را ترجمه می‌کند و خواننده را جذب و به خود می‌کشاند.

این را هم اضافه کنم که اگر من در آثار خود جمله‌ای گنگ و نامفهوم بنویسم، او این جمله را به حدس و گمان ترجمه نمی‌کند بلکه از طریق e-mail با من تماس می‌گیرد و منظور و مقصودم را جویا می‌شود و از این بابت به کارش اهمیت می‌دهد و می‌کوشد آثار را دقیق ترجمه کند. به همین دلیل است که برای من موجب خرسندی‌ست که هفته‌نامه “نصیر” دست به این اقدام پسندیده زده و اکنون بسیار خوشحالم که هم‌صدا با دوستان و همکاران خوبم از حسن زنگنه تجلیل و تمجید می‌کنم. او نه تنها مترجم بلکه یک‌نفر پیام‌آور فرهنگی است. او با ترجمه‌ی این آثار توانسته است به طرزی شیوا و گیرا تاریخ بوشهر و خلیج‌فارس را به زبان فارسی ترجمه و در اختیار خوانندگان قرار دهد، بنابراین اینجانب از ایشان بسیار سپاسگزارم. اکنون شما مطلع شدید که حسن زنگنه کیست و نمی‌توانید بگویید که با او و آثارش آشنا نیستید و من به شما توصیه می‌کنم که آثار او را مطالعه کنید و از آن لذت ببرید واز این‌که او توانسته است این آثار ارزش‌مند را در اختیار شما قرار دهد سپاس‌گزاری کنید. بی‌هیچ تردید شما خوانندگان عزیز به آثار او دسترسی دارید و با سربلندی به دوستان خود می‌گویید که با حسن زنگنه آشنا هستید.»

۲

پیام تسلیت جمعی از نویسندگان، روزنامه نگاران، فرهنگیان، هنرمندان و دوستداران فرهنگ استان بوشهر در سوگ استاد حسن زنگنه مترجم توانمند و پژوهشگر نامی جنوب کشور

حسن زنگنه، مترجم نام آشنای بوشهری، پس از چند سال مبارزه با بیماری، سرانجام در روز جمعه ۲۸ شهریور ۱۳۹۳ خورشیدی روی در نقاب حاک کشید، زنده یاد زنگنه در قامت مترجمی زبردست، با ترجمه ی بیش از بیست اثر دست اول و مهم در باره ی مسایل گوناگون خلیج فارس، نقشی سترگ در حوزه ی خلیج فارس شناسی ایفا نمود و خدمتی ارجمند به ایران و ایرانی کرد. افزون بر این، مانا یاد زنگنه نمونه ای از یک انسان خودساخته بود که به رغم محرومیت ها، با انگیزه و تلاش و پیگیری مضاعف خویش، موفق شد در عرصه ی ترجمه، کارنامه ای کامیاب از خود به یادگار نهد. شورا و شهرداری شهر بوشهر نیز به پاس خدمات قلمی استاد زنگنه، ایشان را به عنوان چهره ی ماندگار بوشهر معرفی  کرد. اینک ما جمعی از نویسدگان، روزنامه نگاران، فرهنگیان،هنرمندان و دوستداران فرهنگ، بدرود این محقق گران ارج را به حانواده ی محترم و همه ی دوستداران آن مرحوم تسلیت گفته، برای آن شادروان، بخشایش گسترده ی حق و  برای بازماندگان و علاقه¬مندان آن عزیز، سلامتی و شکیبایی آرزومندیم.

علی آتشی، محمد حسن آرش نیا، نجف آهوچهر، حمید اباذر، مجید ابراهیمی، احسان احمدزاده، علی احمدی، عبدالحسین احمدی ریشهری، مجید اجرایی، سیامک ارجمندزاده، مریم اسماعیلی، صدرالله اسماعیلی، رضا امیری، حیدر امیری، مهدیه امیری، پرویز انبارکی، محمدجعفر ایزدپناه، عالی بازدار، محبوبه بحرینی، مجید بحرینی، حسین بختیاری آزاد، محمود بدیه، سیامک برازجانی، سینا برازجانی، رحمان برزگر، سیروس بنه گزی، محمد کریم بنه گزی، محمدحسین بکنی، مهدی بهرامی، ابراهیم تمهید، غلامعلی تمهید، فرشید جان احمدیان، اسماعیل جعفری، محمد مهدی جعفری، مجید جمالی، محمود جمهیری، مهدی جهان بخشان، محمود جهانی آباد، پرویز حاجیانی، اسماعیل حسام مقدم، عبدالخضر حسن ابراهیمی، حسام حق پرست، حماسه حق پرست، علی اکبر حق پرست، محمدرضا حق پرست، محمدکاظم حق شناس، ماشاءاله حیدرزاده، ابراهیم حیدری، جعفر حمیدی، جلال خسروی، سید احمد خلیلی، محمد دادفر، ابراهیم دانش دوست،محمدرضا دباش، علی دباش، صالح دروند، مینا درعلی، سایه درختیان، ارسطو دهقانی، امید دهقانی حسین دهقانی، خسرو دهقانی، نبی دهقانی، محمود دهقانی، مجید رستمی، رها رفاهی، حسین رویین، مسلم رویین، قدرت اله رحیمی، حامد رحمتی، زهرا رضایی طرهانی، کمال زارع زاده، عبدالرسول زاهدی، عبدالمجید زنگوئی، مرتضی زندپور، احمد سبحانیان، مرتصی سراجی، حسین شاکری، حمید شاه ولی، محسن شریف، حسین شریفی، مسعود شکوهی،ایرج شمسی زاده، جواد شمشیری، نعمت اله شیخ سقا، حسین شریفی، غلام شبانکاره، خلیل شیخیانی، اکبر صابری، آکا صفوی، فرانک صیانت، محمدباقر عباسی سملی، محمدرضا عزیزپور، راضیه عقیلی مهر، مهدی علیپور، فاطمه علیخواه، ناصر علیخواه، مجید عوض فرد، غلامرضا عوض نژاد، امید غضنفر، طاهره غمخوار، محمدجواد غریبی، محمد غلامی، اسفندیار فتحی، حسین فخرایی، بابک فقیه، خورشید فقیه، احمد فکراندیش، محمد فولادی، ناصر قاسمی، غلامعلی قاضی زاده، محمد قدسی، محسن قیصی زاده، میثم قیصی زاده، یونس قیصی زاده، ندا کشاورز، کاووس کمالی نژاد، محسن کارگر، اسد کرمی، عبدالحسین کنین، مهری کرمی،فرج کمالی، سمیرا کیارش، سمیه کیارش، کریم قاسمی، نجف گرگین، ابراهیم گرمساری، امین گنبدی پور، نعمت اله گنبدی پور، نوید گنبدی پور، حسن لاوری، عبداله لاوری فرد، مسعود ماهینی، قاسم محمدی، عبدالکریم مشایخی، احسان مصلح، ضیاء مصلح، علیرضا مظفری زاده، رضا معتمد، اسماعیل منصورنژاد، حسام منصوری، خلیل موحد، عبدالمحمد موحد، مصطفی موحد، وحید موحد، حمید موذنی، طالب موذنی، اکبر مولایی، فاطمه مومنی، سارا مویدی، مصطفی مهرآیین، نیما مهرپویا، ابراهیم نادری، محمدحسن نصیری، غلامحسین نظامی، بهرام نکیسا، اکبر نهاری، موسی ولی زاده، فاطمه هاشمی، پرویز هوشیار، سیدقاسم یاحسینی، جهانشیر یاراحمدی، فرید یوسفی.

۳

حسن زنگنه در میانه شرق شناسی و پسااستعمارگرایی

تاملاتی درباره ترجمه و مترجم فقید بوشهری؛ حسن زنگنه

اسماعیل حسام مقدم

 

یک.

به گواهی “سفر پیدایش” در کتاب انجیل؛ روزگارانی پیش از این ها، مردمانی در سرزمین بابل (بین النهرین) که تنها مردمان روی زمین بودند، گردهم آمدند و تصمیم گرفتند که برجی چنان مرتفع و بلند بسازند که از آسمان گذر کند و به سرزمین خدایان در آسمان برسد؛ تا بتوانند سرزمین خدایان باستان را به تسخیر خود درآورند و آزاد شوند. آنها همگی شروع به ساختن این برج نمودند و به سرزمین خدایان رسیدند اما خدایان آنان را به نفرینی ابدی دچار ساختند که هیچ یک از این مردمان زبان یکدیگر را نفهمند. آنان زبان یکدیگر را درک و فهم نکردند، و از این جا بود که ابنای بشر بر روی زمین سرگردان شدند و ازهمین رو زبان های مختلف به وجود آمد.

دو.

اگرکه جهان در روایت باستان خودش نامحدود و بسیار عظیم بود، اما از دوران نهضت ترجمه رنسانس در غرب این جهان کوچک و کوچکتر شده تا اینکه در قرن بیست ویکم میلادی، با جهانی روبه رو شده ایم که به سمت ایجاد زبانی مشترک و جهانی پیش می رود. ازهمین رو ترجمه و برگردان نمودن زبانی به زبان دیگر، به کنشی روزمره و هرلحظه مبدل شده است. ضرورت پرداختن به نفس و ماهیت ترجمه و همچنین به کسانی که در این میدان حضور دارند و دست به ترجمه می زنند؛ مترجمین؛ به امری بسیار مهم در فرآیند شناخت خود و دیگری بدل شده است.

سه.

در نخستین مواجهاتی که با امر ترجمه شده؛ ترجمه را به مثابه انتقال مکانیکی کلمات و معنا به طور متناظر باهم درنظر می گیرند که ریشه در ذات گرایی افلاطونی دارد. این دیدگاه رایج درباره ترجمه دقیقا منطبق با یکی از فرض های بنیادین متافیزیک غرب و سنت یهودی مسیحی است: اعتقاد به اینکه صورت و محتوا (یا زبان و تفکر، دال و مدلول، کلمه و معنا و تقابل های دوتایی مشابه) نه تنها جدایی پذیر بلکه حتی مستقل از یکدیگرند. اگر زبان صرفا ابزاری برای بیان یا انتقال معنای ثابت باشد، نقش نوعی لایه بیرونی خواهد داشت که باید آنچه را همراه دارد حفظ کند و سالم به جای دیگری ببرد یا برساند. به عبارت دیگر؛ ترجمه به مثابه انتقال بی طرفانه معنای ذاتی بین زبان ها هست و در نتیجه نقش مداخله گر مترجم را در فرآیند ترجمه محکوم یا سرکوب می کنند ازهمین رو مترجمان نباید به بدن متن هایی که لباس هایشان را عوض می کنند دست بزنند و فقط باید به دقت لباس ها را عوض کنند؛ بنابراین، مترجم وظیفه ای خدماتی و مکانیکی دارد که باید با بی طرفی و احترام ادا شود. از آنجا که برداشت های ماهیت گرایانه حاضر به پذیرش نقش موثر و سازنده فعالیت مترجم نیستند، نقش سیاسی ترجمه و تاثیر آن را در ساخت هویت و روابط فرهنگی نادیده می گیرند.

چهار.

فلسفه چالشی بنیان افکن را با تقلیل گرایی “ترجمه به مثابه انتقال” برساخته نمود؛ چنان که ذات گرایی افلاطونی مورد نقد جدی واقع شد. پیشقراول این نقد ویرانگر، فریدریش نیچه؛ فیلسوف آلمانی بود. نیچه در تحلیلی که از رابطه زبان و قدرت به دست می دهد؛ استدلال می کند که از آنجا که زبان ها بی شک به دست انسان ها خلق شده اند، اساسا هیچ نوع معنا یا مفهوم ذاتی ای وجود ندارد که بتوان آن را مشخصا از بافت زبانی اش جدا کرد و به طور کامل به جای دیگر برد. ازهمین رو هر مفهوم، به مثابه بخشی از نظامی اختیاری و قراردادی، لزوما به دست انسان ساخته شده و نتیجه توازن نابرابر هاست. در این منظر الاهیات ترجمه مبتنی بر تغییری کنترل شده هست که باید در جهان ترجمه مفهوم تغییر را جایگزین کنیم که به معنای تغییر کنترل شده یک زبان یا متن به زبان یا متن دیگر است.

پنج.

در تداوم این چالش در الاهیات ترجمه، در نیمه دوم قرن بیستم با چرخشی گفتمانی که در علوم انسانی رخ داد، شاهد گونه جدیدی در برخورد با مقوله ترجمه و ماهیت آن شده ایم. بافت جدیدی که در ساختار علوم انسانی شکل گرفته، با خود آمیزشی از افق های فرهنگی را به وجود آورده که ترجمه را به کنشی جدی و حساس در روابط بینافرهنگی مبدل نموده است. ترجمه از کنشی کاملن تخصصی در رشته ای خاص به کنشی بینارشته ای مبدل گشته و ازهمین رو در نظام های دانشگاهی در تحلیل و تفسیر گفتمان جدید ترجمه رو به سوی رشته هایی مانند “مطالعات ترجمه” یا “مطالعات فرهنگی” آورده شده است. این آگاهی عمیق از پیوند نزدیک زبان و قدرت بیش از پیش توجه را به شیوه های ساخت غیریت/دیگری و چگونگی رابطه با دیگری معطوف داشته است، آن چنان که در این مطالعات به تحلیل سیاست های زبانی در مواجهه با مقولاتی همچون قومیت ها، زنان، خرده فرهنگهای جوانان، نژادها و ملت های مستعمره پرداخته می شود.

شش.

جهان ترجمه راه درازی را طی کرده و با هویتی چندگانه همواره خودش را تعریف می کندف هویتی که مبتنی بر گونه خاصی از الاهیات (هستی شناسی) هست. ازهمین رو نمی توان کنش پیچیده و بینافرهنگی “ترجمه” در جهان معاصر را به چیزی دم دستی، منفعل و ناچیز بدل نمود. بلکه باید به تمامی آن را گونه ای از آفرینش و بازآفرینی مجدد معنا در جهان یافت. کنشی پیچیده که می خواهد ابنای بشر را از نفرین و طلسم خدایان رهایی بخشیده و مجددن به همان جهانی وارد شد که همگان زبان دیگری را فهم و درک نمایند.

هفت.

کشورهای پیرامونی(هر کشوری غیر از کشورهای غربی و اروپایی) در نیمه دوم قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم مورد هجمه مسافران و مستشاران غربی و اروپایی واقع شد و مطالعات جدی و آکادمیکی درباره شیوه های زیست مردمان این ملتها انجام گرفت. ازهمین طریق بود که رشته انسان شناسی و مردم شناسی ملتهای پیرامونی و مستعمره شکل گرفت. ادبیاتی در سطح دانشگاه ها و مراکز مطالعاتی جهان شکل گرفت که در پی شناخت آداب، رسوم، سنن، نحوه زیست و اعتقادات مردمان کشورهای مستعمره بود. این نوع مطالعات بعدها توسط ادوارد سعید به مطالعات شرق شناسی(Orientalism) تعبیر شد و کتابی با همین عنوان نیز به نگارش در آمد. اغلب شرق شناسان متشکل از افرادی بودند که یا به عنوان مسافران و گردشگران غربی به کشورهای مستعمره می آمدند و یا کارمندان نهادهای مستقر مانند کنسولگری ها و شرکتها در این کشورها بود که شرح حال خودشان و یا گزارشهایی از وضعیت زندگی مردمان این کشورها را می نوشتند و در کشورهای خود منتشر می نمودند. این سلسله مطالعات از کشورهای پیرامونی در غرب و دانشگاه های اشان به امری بسیار مهم و استراتژیک بدل شده بود. وجه استراتژیک این مطالعات و نوشتارها در این بود که منبع دست اولی برای غربیان و کشورهای مرکز به وجود می آورد که بتوانند به شناختی از دریچه ذهن خودشان نسبت به کشورهای پیرامونی و مستعمره شده دست بیابند و این شناخت در برنامه ریزی های اشان برای نحوه حضور در این کشورها بسیار موثر بود. از سوی دیگر این مطالعات شرق شناسانه منبع بسیار خوب و باارزشی برای مردمان کشورهای پیرامونی به وجود می آورد که خودشان را از دریچه “دیگری”(Otherness) ببینند و از درون این دریچه شرق شناسانه به برخی از مولفه های هویت ملی یا قومی و یا منطقه ای خودشان واقف شوند. این جریان دانشگاهی بسیار قدرتمند برای اروپاییان استراتژیک بوده و حجم عظیمی از مطالب و نوشتارها از کشورهای مستعمره را شکل داده و برای خودش تبدیل به شکلی از نوشتن و تحلیل فرهنگی شده است. حجم عظیمی از این مطالب شرق شناسانه در باره کشوری مانند هندوستان در دست هست و همچنین درباب ایران و فرهنگ مردمی و اجتماعی اش نیز اسنادی در دست هست که می شود به آنها مطالب و تحلیل های  شرق شناسانه نامید.

هشت.

مطالعات شرق شناسانه در باب شهرهای بندری و تجاری هر کشور مستعمره ای بسیار امر راهبردی و حساسی بود که علاوه بر اینکه به شناخت فرهنگ مردمی این مناطق می انجامید، به شناختی از وضعیت جغرافیایی و ژئواستراتژیک منطقه نیز ختم می شد. به دلیل حساس بودن حفظ مناطقی که در سیطره کشوره های استعماری قرار گرفته بود باید مطالعات جدی و دقیقی در این باب می شد و این در قالب مطالعات شرق شناسانه جای گرفت. بعداز جنگ جهانی دوم و ضعیف شدن کشورهای استعماری به دلیل رکود اقتصادی ناشی از جنگ باعث شد که کشورهای مستعمره به سمت استقلال خواهی پیش بروند و یکی بعد از دیگری مستقل شوند. این استقلال باعث شد که حجم عظیمی از این مطالعات شرق شناسانه به کار مردمان و سیاستگذاران این کشورها بیاید و ازهمین رو مترجمین و نویسندگانی از درون این فرهنگها و ملتها به رشته های انسانشناسی وارد شوند. و یا حتا اگر به طور آکادمیک این مطالعات را پیگیری ننمایند اما کتابهایی را که به دست ترجمه و انتشار می سپرند، کتابهایی باشد که از فضای مطالعات شرق شناسی و مردم شناسی جوامع پیرامونی شکل گرفته است. از جمله این مترجمین پر کار درباب تاریخ و فرهنگ مردم بوشهر و خلیج فارس می شود به مترجم فقید بوشهری؛ حسن زنگنه اشاره نمود.

 نه.

حسن زنگنه اقدام به ترجمه کتابهایی نموده که به معنای دقیق کلمه در جریان مطالعات شرق شناسانه قرار می گیرند و ازهمین رو پارادایم علمی ترجمه های حسن زنگنه؛ پارادایمی شرق شناسانه هست. این مطالعات و ترجمه از آن ها برای شناخت از دورانی که هیچ اثر جامعه شناختی و انسان شناسانه از آن در دست نیست، می تواند برخی از اخلاقیات و آداب زیستن مردمان این بخش از ایران را به صورتی حداقلی بازنمایی کند. اهمیت و ارزش این ترجمه ها چنان هست که برخی از گره های هویتی یک سرزمین را می تواند بگشاید و راهی برای شناخت دقیق تر از خویشتن را بازگشاید. بزرگترین خدمتی که اگر از درون ترجمه های متعدد حسن زنگنه از کتابهای شرق شناسانه کسانی چون سرپرسی کاکس، ویلم فلور، فیلیپ گریوز و دیگران می تواند برآید همین شناخت از خویشتن سالهای دور می باشد که هیچ مدرکی و منبعی از آن دوران توسط ایرانیان و بوشهری باقی نمانده است.

ده.

این مطالعات شرق شناسانه که توسط ترجمه های مترجمینی مانند حسن زنگنه به نهادهای آکادمیک ایران و محققان و پژوهشگران به میراث مانده باید در مطالعات تحلیلی و تفسیری دیگری با عنوان مطالعات پسااستعمارگرایانه(Post-colonialism) مورد استفاده قرار گیرد که در غیر اینصورت کار و تلاش این مترجمین ناتمام می ماند. از زمانی که کشورهای مستعمره به سمت استقلال خواهی پیش رفتند، گرایشی در همان دانشگاه های اروپایی شکل گرفت البته این بار بیشتر از طرف مهاجرین و دانشجویانی که دورگه بودند و از کشورهای مستعمره به کشورهای اروپایی برای تحصیلات عالیه رفته بود. این مطالعات در پی آن بود که از درون این نوشتارهای شرق شناسانه، برخی زوائد و اشتباهات تاریخی و تحلیلی را روشن سازد و واقعیت این جوامع مستعمره را شفاف تر و بدون گرایش های خود-برتربینی اروپایی ها بازنمایی کنند. لذا ادامه کار مترجمینی مانند حسن زنگنه به طور منطقی باید به سمت مطالعات پسااستعمارگرایانه در این حوزه ها حرکت نماید. در این حوزه متاسفانه در تاریخ بوشهر و خلیج فارس مطالعه آکادمیکی موجود نیست. نویسنده به عنوان عضو هیئت موسس انجمن هامون ایران(NGO)     پژوهشگران و نویسندگان در حوزه جنوب و خلیج فارس شناسی را به این مطالعات جدید در باب تاریخ و فرهنگ و تمدن و جغرافیای این منطقه فرامی خواند و از افتادن در همان تحلیل های نخ نماشده ی شرق شناسانه برحذر می دارد. برای مثال مطالعات مردم شناسانه پرفسور مرتضا فرهادی با عنوان “فرهنگ یاریگری در ایران” یا “واره” می تواند راهنمای خوبی برای این مطالعات پسااستعمارگرایانه قلمداد شود که در باب مناطق کویری ایران می باشد.

اسماعیل حسام مقدم؛ کارشناس ارشد مطالعات فرهنگی و عضو پیوسته انجمن انسانشناسی ایران

۴

در نسبت تاریخ نگاری و جامعه شناسی

تاملاتی در باب هستی شناسی تاریخ نگاری

دکتر مصطفا مهرآیین

اشاره: انجمن هامون ایران در جهت تبیین کار تاریخ نگاری چه به صورت روایتگری و چه به صورت ترجمه، قصد آن داشت تا بین مفاهیمی مانند تاریخ، روایت، جامعه، فلسفه و… پیوندی برقرار نمایند تا از اهمیت کاری که مترجمین پرکار و فعالی مانند شادروان حسن زنگنه در تاریخ نویسی و ترجمه تاریخ نگاری های مستشرقین داشته، پرده بردارد. لذا در این زمینه از دکتر مصطفا مهرآیین؛ دکتری جامعه شناسی و استاد دانشگاه خواسته شد که در این باب تحلیلی به دست دهند، لذا نوشتار موشکافانه دکتر مهرآیین را که حاوی و سرشار از مفاهیم عمیقی در حوزه معرفت شناسی نسبت به کار تاریخ نگاری هست را در ادامه می خوانیم:

در باب این سوال که نسبت علم تاریخ و علم جامعه شناسی چیست، می توان از منظرهای مختلف نگاه کرد که این تاریخ برای علم جامعه شناسی “داده” (data) است یا یک نگاه فلسفی؟ روند حیات اجتماعی است یا یک نگاه روایی؟ یا این که اصولاً یک جامعه شناس باید تاریخی نگر باشد و یا نباید تاریخی نگر باشد؟ پیوند کار تاریخ نگارانه با جامعه شناسی تا کجاست؟ تا کجا تاریخ می تواند برای یک جامعه شناس فرصت است و در کجا محدودیت؟ بنظرم بهتر است نسبت تاریخ و جامعه شناسی را به سمت جامعه شناسی معرفت ببریم و از آن منظر به این رابطه نگاه کنیم. به همین دلیل می خواهم مساله بنیادی تری را که یکی از مباحث کلید جامعه شناسی معرفت هست مطرح کنم و آن “نسبت به واقعیت و زبان” است. اینجا در واقع من تاریخ را در معنای تاریخ پژوهی نمی دانم. بلکه تاریخ را همان واقعیت حیات اجتماعی به عنوان یک انسان می نگرم، باید دید که نسبت آن با زبان چیست. منظور من از زبان؛ سخن گفتن درباره واقعیت است که بخشی از این سخن گفتن درباره واقعیت، طبعاً کار یک مورخ خواهد بود. اما قبل از آن بگذارید نسبت بین واقعیت و زبان را در چند سطح مطرح می شود. یکی از مهمترین سوالاتی که در این مورد مطرح می شود این است که واقعیت، خود یک امر مبهم ناگفته و به سخن در نیامده است. زمانی تبدیل به یک امر وجودی و هستی شناختی می شود که در پیوند با زبان قرار بگیرد. اما در مورد نسبت بین زبان و جامعه چند دیدگاه وجود دارد که من این ها را خیلی مختصر بیان می کنم. یک دیدگاه کلی در باب نسبت بین واقعیت و زبان این است که اصولاً زبان چیزی جز بازنمایی یک واقعیت نیست. نسبت زبان با دنیای واقعیت یک نوع آینه گی است. زبان آینه واقعیت است. حال چرا اتفاق می افتد؟ می توانم توضیح دهم. به لحاظ معرفت چرا نیاز داریم که واقعیت یک جامعه را تبدیل به دنیای زبانی کنیم؟ از نگاه امیل دورکیم، کارل مارکس و ماکس وبر؛ دلیل این که ما به سخن گفتن در باب جامعه می پردازیم این است که با جامعه که حاصل کنش ها و اموال ماست بیگانه هستیم. وقتی بین ما و آنچه که ساخته خود ماست مثل خانواده، نظام تعلیم و تربیت، اقتصاد و غیره که حاصل کنش انسانی است، فاصله ایجاد می شود یکی از راه ها برای طی این فاصله و بیرون آمدن از این ازخود بیگانگی این است که واقعیت را تبدیل به سخن درباره واقعیت کنیم: اگر مساله ای به عنوان فقر در جامعه وجود دارد با سخن گفتن درباره ای فقر، واقعیت فقر را به شکل یک داده ی فرهنگی در می آوریم، و آن را به یک واقعیت به سخن درآمده تبدیل می کنیم. که البته یکی مهمترین کارکرد های این واقعیت به سخن درآمده از نظر دورکیم؛ می تواند انسجام بخشی به یک جامعه باشد. از نظر مارکس می تواند ایدئولوژی و کاذب بودن این واقعیت به سخن درآمده باشد و در راستای منافع یک گروه خاص در جامعه به حرکت درآمده باشد. اما در آخر مهمترین معضل فلسفی این دو متفکر و حتی وبر این است که در واقعیت فاصله ای بین ما و جهان هست. وبر معتقد بود جهان عقلانی شده، تهی از معناست و از انسانی فاصله گرفته است. چون انسان قسمت معنابخش زندگی است. اما وقتی شما از جهانی که خودتان ساخته اید جدا می شوید، آن موقع نیاز است که به سخن گفتن درباب این جامعه بپردازید تا بتوانید این جامعه را به خودتان نزدیک کنید. این از منظر کسانی مثل مارکس و وبر و دورکیم است که فرهنگ را که همان به زبان در آمدن جامعه در دنیای سخن است؛ “تاریخ” یک جامعه می دانند.

این سه متفکر این را در سطح بسیار کلان مطرح می کنند و از مفاهیمی مثل وجدان جمعی، ایدئولوژی و نظام های معنا استفاده می کنند. نظریه پردازان دیگری مثل پیتر برگر، توماس لاکمن و یا کلیفورد گیرتز معتقدند به سخن در آوردن جامعه یا واقعیت به این دلیل صورت می گیرد که ما نیازمند نظام های معنا هستیم تا بتوانیم زندگی را معنادار کنیم. از نگاه این متفکران یک زندگی روزمره تا حدودی معنادار است و ما معنای کنش های خود را می دانیم، اما در نگاه کلان، زندگی ما فاقد معناست و شما نیازمند نظام های معرفتی هستید که زندگی را معنابخش کند. این نظام های معرفتی از سطح گزاره های اولیه، مثل یک ضرب المثل شروع می شود و تا عالی ترین سطوح آن یعنی تاریخ، دین و علم به معنای علوم تجربی ادامه می یابد. وظیفه نظام های معنایی به عبارت دیگر توجیه پذیر کردن زندگی است. در این معنا نقش داده های فرهنگی که تاریخ هم جزئی از آن است توجیه پذیر کردن زندگی است.

اگر جلوتر بیاییم متفکری مثل ژاک لاکان و اسلاوی ژیژک را داریم که بطور خاص در باب این موضوع به بحث می پردازند که اصولاً نسبت بین امر واقع با امر نمادین چیست؟ “امر واقع” در اینجا باز همان حیات اجتماعی است با همه وحشتناکی، پیچیدگی و ابهام آن. “امر نمادین” همان برخورد زبانی است با امر واقع. باز شما در دنیای زبان به تولید امر واقع می پردازید که البته از نگاه این متفکران که به طور دقیق تری به تحلیل امر نمادین یا زبانی پرداختند، ابعاد مختلف واقعیت سازی در جهان زبان تحلیل می شود. مثالی می زنم؛ بخشی از این نظریه به سمت مباحث نظری فیمینیسم می رود. بحث بر سر این است که در تاریخ حیات اجتماعی ما واقعیتی به اسم زن تاکنون چگونه در دنیای متون ما و در دنیای زبانی ما خلق شده است. کار مورخان هم جزئی از ساختن همین واقعیت در جهان زبان است. یا گوشه ای از این مباحث را در دنیای پسامدرنی دنبال کنیم. این که واقعیت جهان شرق چگونه در متون تاریخی غرب ساخته شد. به همین ترتیب می توانیم بُعد دیگری از نظریه پسااستعماری را امروز ببینیم. این که چگونه جهان غرب در متون شرقیان خلق می شود. مثلا گایاتری اسپیواک از این منظر به این مباحث نگاه می کند. حتی از منظر مباحث منطقه ای مثل مباحث سیاهان، مباحث مربوط به آفریقا یا خاورمیانه می شود این مباحث را دنبال کرد. البته گوشه دیگری از بحث هم برمی گردد به کسانی مثل زیگموند فروید.

در باب این که چگونه تاریخ و تمدن انسانی خلق شد که من از آن مباحث گذر کردم. اما نکته ای که می توانم بگویم این است که تا این جای بحث در خصوص این بود که ساخته بودن نظام های معنایی مفروض گرفته می شد، و بحث بر سر این بود که کارکرد این نظام های معنایی که تاریخ هم جزئی از آن هاست برای حیات اجتماعی چیست؟ که بحث بر سر معنا بخشی به حیات بود به اشکال مختلف. بخشی از این نظریه ها که به خصوص نظریه های دورکیمی هستند به این سمت می روند که وظیفه داده های تاریخی متون تاریخی ما، انسجام بخشی به حیات جامعه است. اصولاً کارکرد فرهنگ، انسجام بخشی است. امروزه بحث در مباحث مربوط به تاریخ، بر سر کارکرد این نظام های فرهنگی نیست، بلکه بر سر این است که ساختار این نظام های فرهنگی چگونه شکل می گیرد. اگر فرض کنیم متون تاریخ، خود به خود به عنوان یک نظام معنایی باشند، بحث این نیست که متون تاریخی چه کارکردی برای جامعه دارند و این که چگونه می توانیم داده های تاریخی را اعتبار سنجی کنیم، مستند هستند یا نیستند، یا این که این تاریخ واقعی است یا نه. بلکه بحث بر سر این است که نظام تاریخی یک نظام فرهنگی ساختاریابی شده است. و این که این اجزا متفاوت با چه نظمی در کنار یکدیگر قرار گرفته اند، و تشکیل یک نظام فرهنگی داده اند یا یک نظام تاریخی؟ به عبارتی بحث این نیست که «چه می گوییم» بلکه این است که «چگونه می گوییم» و چگونه تاریخ را روایت می کنیم. این تا حدودی به مباحث ساختگرا مربوط می شود. از نظر من علم جامعه شناسی هم یک نظام گفتمانی و زبانی است. علم جامعه شناسی چیزی منفک از علم تاریخ نیست. همان طور که تاریخ یک نظام گفتمانی و زبانی در برخورد با واقعیت است، علم جامعه شناسی هم یک نظام گفتمانی و نظام زبانی است در برخورد با واقعیت. و البته جزئی از مباحث جامعه شناسی در تفاوت با بحث تاریخ یا تاریخ نگاری این است که تاریخ نگار در رابطه بی واسطه با واقعیت است و البته اصولاً وظیفه علم تاریخ این است در رابطه بی واسطه با تاریخ قرار بگیرد و بتواند آن را نگارش کند اما داده های تاریخی برای یک جامعه شناس به عنوان داده های ثانویه قرار می گیرند. یعنی وظیفه یک جامعه شناس، برخورد بی واسطه با واقعیت نیست بلکه وظیفه یک جامعه شناس برخورد بی واسطه با تاریخ نگاشته شده توسط مورخان است.

در باب نسبت زبان با واقعیت اگر بپذیریم تاریخ و تاریخ نگاری گونه ای دنیای زبانی و یک نظام معنایی است آن موقع سؤالی که پیش می آید این است که یک تاریخ نگار اولاً کجای تاریخ را می بیند و چرا آن را می بیند و چگونه می بیند. از همان نکته آخر یعنی چگونه دیده شدن آغاز می کنم. دیدگاه نخست در پاسخ به این سؤال همان نگاه پوزیتیویستی است که بنابر آن نظام های معرفتی و روایتی تاریخی چیزی جز آیینه واقعیت نیستند. یعنی گویی یک رابطه یک به یک بین نوشتن درباره واقعیت و خود واقعیت وجود دارد. گویی واقعیت در دل نوشتار زبانی ما قرار گرفته است. اینجا زبان یک ابزار است که گویی فاقد هرگونه قدرت و توانی است و فقط واسطه ای است میان چشمان یک مورخ و واقعیت بیرونی که مورخ از طریق استفاده از این ابزار به نوشتن درباره آن واقعیت می پردازد. امام دیدگاه دوم دیدگاه تولید حقیقت و نظریه روایت است. این جا بحث بر سر این است که شما در نظام های زبانی وقتی با واقعیت برخورد می کنید واقعیت را در جهان زبانی خود می سازید. اولین مفروضه این مباحث این است که اصولاً تنها راه برخورد ما با جهان واقع گذرگاه نشانه هاست. شما تنها از جهان نشانه می توانید با واقعیت برخورد کنید و چون نشانه ها مقدم بر وجود یک مورخ انباشته از معنا هستند هنگامی که مورخی با استفاده از نشانه ها به روایت تاریخ می پردازد اصولاً از یک اسلوب خاص روایی استفاده می کند و از آن منظر به تولید واقعیت می پردازد. امروزه متفکران تاریخ کسانی مثل هایدن وایت که تاریخ آن را به عنوان روایت می بینند می گویند تاریخ چیزی جز قصه گویی نیست. این را شما می توانید در مباحث ژان فرانسوا لیوتار هم دنبال کنید که به شکل دیگری به این مسأله پرداخت. آنچه به عنوان پارادایم های عام تاریخی شناخته می شود و روایت های عام تاریخی گفته می شود چیزی جز قصه سرایی نیست.

متفکران چپ و انتقادی معتقدند متون پر از داده های ایدئولوژیکی هستند و متون تاریخی نیز جزئی از متون روایی اند و انباشته از ایدئولوژی هستند. قصه های تاریخی نیز انباشته از بینش های پیشینی مورخان است که البته این بینش های پیشینی مورخان برمی گردد به بینش های نظری که به آن تعلق دارند. اگر اشپنگلر باشم تاریخ اروپا را در انحطاط می بینم و یک روایت کاملاً غم انگیز از اروپا ارائه می کنم. اگر ویل دورانت باشم یک تاریخ کاملاً مثبت از اروپا می بینم. اما یک نکته دیگر این که الگوهای روایت، خود فاز جداگانه ای از بحث را در نسبت زبان و واقعیت علم تاریخ باز کرده است. الگوی اول که همان الگوی ارسطویی در تاریخ نگاری است الگوی روایت های علّی و منطقی است: الف به ب منجر شود و به یک نتیجه و پایان بسته ای در تاریخ می رسیم. شما قصه ای را بیان می کنید که نتیجه گیری هایی هم از آن ساطع می شود اما الگوی مقابل این الگو، الگوی مدرن اولیه یا الگوی مدرن متأخر است که در عین این که از این الگوی تاریخ نگاری استفاده می کند جاهایی هم این مباحث مبهم نوشته می شود و وانهاده می شود و تاریخ نگار به نتیجه گیری های نهایی هم نمی رسد و مبهم نگه می دارد که این همان تکنیک باز نگاه داشتن روایت است؛ چنان که گویی مخاطبان هم می توانند به بحث ادامه دهند و مباحث را دنبال کنند و یک مقداری آن سیالیت زمانی روایت های تاریخی است که به شکل علّی و منطقی ارسطویی نوشته نمی شود و روندهای تاریخی به شکل آشفته تر و مبهم تری نوشته می شوند. متون تاریخی تا حدودی از روایت های علّی فاصله گرفته اند. نکته دیگری که در این مباحث وجود دارد همان نگاهی است که در باب اسلوب های تاریخ نگاری وجود دارد که نورتروپ فرای در کتاب مشهورش آن ها را طرح می کند. او تکنیک های تاریخ نگاری را با الگوهای روایی تراژیک الگوهای روایی نوستالژیک و الگوهای روایی کمیک و چند الگوی دیگر شرح داده است. این ها الگوی کلانی است که در روایت های تاریخی وجود دارد. در بحث الگوهای روایی، علاوه بر الگوی ارسطویی علّی و منطقی، و الگوی مدرن متأخری که مقداری در آن تحول ایجاد شده ما امروزه با الگوهای پست مدرن هم روبرو هستیم که اصولاً تاریخ را به شکل تکه تکه، گسسته و اپیسودیک می بینند و نه به شکل علّی و روایی. قطعه ای از حادثه ای از تاریخ را می بینند، آن را در کنار حوادث دیگر تاریخ قرار می دهند و سعی می کنند نشان دهند که تاریخ انسان چندان تاریخ روایی منسجم و یکدستی نیست بلکه یک تاریخ آشفته و یک تاریخ متفاوت و زمانمند و دوره مند است.

اما جامعه شناس در برخورد با تاریخ چه می کند اگر تاریخ را به عنوان داده ثانویه برای جامعه شناس در نظر بگیریم جامعه شناس مجبور به روایت مضاعف است. یک روایت، روایت تاریخ از واقعیت است اما جامعه شناس وقتی از داده های تاریخی برای تحلیل های خود استفاده می کند در واقع تاریخ روایت شده ای را که یک بار توسط مورخ روایت شده بار دیگر از منظر نظریه های خودش روایت می کند و اینجا باز جامعه شناس به دادن یک نظم به روایت های تاریخی مبتنی بر نظریه های خود می پردازد. اما گاه جامعه شناس، جامعه شناس داده آفرین است. داده های اولیه یک جامعه شناس داده های تاریخی نیستند بلکه داده هایی هستند که در زمان حیات جامعه شناس با آن ها روبرو است مثل کارهای پیمایشی و پوزیتیویستی. اینجا روایت گویی جامعه شناس روایت گویی اولیه ای است. خود جامعه شناس در برخورد با داده هایی که بسیار هم محدود هستند – مثل داده های تاریخی که داده های کلان نیستند – استفاده می کند. برخورد جامعه شناسان با تاریخ اصولاً تنها برخورد کلان نیست برخورد جامعه شناسان اولیه با تاریخ برخورد کلان بود. افرادی مثل دورکیم و مارکس اصولاً از داده های تاریخی به شکل کلان برای اثبات نظریه هایشان استفاده می کردند. اما ما یک شیفت در جامعه شناسی داریم که یک شیفت وبری است مبتنی بر جامعه شناسی تاریخی تفهمی وبری. دیدگاه جامعه شناس به پدیده های تاریخی باید یک نگاه تفریدی باشد یعنی هر یک از این پدیده ها پدیده های خاص هستند که معنای خاص دارند. مربوط به جوامع خاص هستند که این جا می توان گفت که جامعه شناسان هم نگاهشان به داده های تاریخی نگاه های خاص تری می شود.نگاه عام گرایانه و تعمیمی نیست بلکه نگاه تحقیقی است حتی اگر هم دنبال نگاه تعمیمی باشند با بررسی دقیق تر نگاه های تاریخی روبرو هستند که این بحث به طور خاص هم در انسان شناسی کسانی مثل گیرتز و امثال آن به طور خاص دنبال می شود و حتی در مکتب جامعه شناسی تاریخی آمریکا کسانی مثل تدااسکاچپول را می بینیم که با این که در پی نظریه پردازی در خصوص تعمیم گرایی است اما برخوردی خاص با انقلاب ها می کند.

از سؤالات جدّی که در مورد تاریخ تاریخ نگاری وجود دارد یکی این است که تاریخ نگاران تا به حال کجاهای واقعیت را دیده اند و چرا عمده تاریخ نگاران گذشته کلاسیک اصولاً در مورد این است که زندگی بزرگان، طبقات اعیان و پادشاهان و حوادث بزرگ جامعه دیده شود و چندان به زندگی مردم توجه نمی کند. شیفت در مباحث تاریخ نگاری به سمت دیدن زندگی توده های مردم و پرداختن به ابعاد متفاوت زندگی و سیاست بود. با ورود دوربین عکاسی و فیلم، شاهان قاجار برای نخستین بار مردم را دیدند و متوجه شدند که غیر از آنها کسان دیگری هم هستند. این انتقال در نقطه هدف تاریخ نگار – با این نیت که زندگی توده های مردم دارای ارزش است و باید دیده شود – باعث شد که مکتب تاریخی آنال بهوجود بیاید که مهمترین ادعایش ، به نظر من توجه به جنبه های زندگی همین توده های مردم است . این را شما در مکتب بیرمنگام و مکتب مطالعات فرهنگی هم می بینید. آنجا کسی مثل تامسون ، مورخ معروف ، با کتاب مشهور ساخته شدن طبقه ی کارگر انگلیس با همین ادعا به این سمت رفت که ویزگی های زندگی طبقه ی کارگر هم دارای ارزش است .

این که نسبت نظریه به معنای همین نظریه های جامعه شناسی و دیدگاهی که درباره ی حیات جامعه نوشته می شود با تاریخ چیست ، دو شیوه استفاده از تاریخ را در جامعه شناسی می توان دید یکی استفاده از علم تاریخ برای آزمون نظریه . در نظریه سازی عموماً تحقیقات به شکل استقرایی انجام می شود ، که این هم به این معنا نیست که نظریه پرداز در ذهن خود فاقد هرگونه نظریه است . اینجا اصلاً این سوال مطرح نیست که نظریه از کجا آمده . ممکن است یک فرظیه اولیه باشد . اما متفکر با نظریه پرداز ، این فرض اولیه را در پس از ذهن خود نگاه می دارد بدون این که آن را وارد مطالعه ی تاریخ کند . اما در حین حال با نیم نگاهی به همان نظریه و حدث و گمان اولیه به کار استقرار در باب تاریخ می پردازد . مثلاً روبرت وسنو در باب تاریخ فرهنگی سرمایه داری ، یک نظریه اولیه را در پانزده صفحه اولیه کتاب ۸۰۰ صفحه ای خود توضیح می دهد . در پانزده صفحه توضیح می دهد که وی این نظریه را به شکل تعلیق شده در آورده و آن را در پس ذهن خود قرار داده است . شما میبینید که در ۶۰۰ صفحه تاریخ اروپا را به شکل استقرایی بررسی می کند ، و در نهایت در ۶۰ صفحه آخر کتاب به نسبت بین حدس اولیه ی خود و مطالعه تاریخی خود ، به تبیین و توضیح نظریه اش می پردازد که این کار ، کار متفکران بزرگ است . متفکران پارادایم سازی که در علم متعارف ما شیفت ایجاد می کنند . اما آنچه که شما در علم متعارف می بینید ، چه در جامعه غربی و چه در جامعه ما ، و چه در جامعه شناسی و چه در رشته های دیگر علوم انسانی ، آزمون نظریه هاست . این نظریه را در نظام قیاسی خود قرار می دهید و و از طریق تطبیق آنها با یک واقعیت سعی در آزمون این نظریه دارید . این نکته جدید را به علم اضافه نمی کند ، بلکه دائم در پی تعمیم بیشتر نظریات است . مورخان در پی این هستند که دامنه تعمیم پذیری کار های کسانی مثل اسکاچپول با دورکیم و مارکس و وبر را افزایش دهند . اما از هر دو منظر که صحبت کنیم چه از منظر استقرار و چه از منظر قیاس ، سوالات جدی ایجاد می شود . به طور خاص از منظر قیاس چون در جامعه ما بیشتر بحث قیاسی مطرح است . یکی از مهمترین سوالات و یا نقدی های جدی زمانی ایجاد می شود که شما نظریه را با یک الگو تطبیق می دهید . یکی از مباحثی که در جامعه ما بسیار به آن دامن زده می شود این است که این نظریه ها مخصوص جوامع دیگر است . اصولاً این نقد ، نقد درستی نیست .علم ، علم جهانی است .مربوط به حوادث زندگی اجتماعی انسان است . خانواده در هر جامعه ای خانواده است . ممکن است ویژگی های خاصی داشته باشد ، اما نظریه ها که به ویژگی های خاص نمی پردازند . نظریه ها اصولاً نظام های مفهومی هستند که در واقع در فضای عام تری روبرو می شوند . اما مشکل جامعه ما این است که متفکران ما از قرائت نظریه ها ناتوان هستند ، یعنی در جایگاه مولف قرار نمی گیرند ، در جایگاهی که بتوانند نظریه را قرائت کنند به گونه ای که بتوانیم در جامعه خودمان هم از آنها استفاده کنیم . عموماً در رساله های دکتری می بینیم که مثلاً اگر قرار باشد از نظریه فوکو استفاده کنند ، از تولد فوکو تا انتهای مرگ فوکو را بیان می کنند ، اما هیچ وقت متوجه نمی شویم که چه استفاده ای از فوکو می خواهند بکنند . هیش خبری از بینش نظریه فوکو نیست . در واقع مشکل اینجاست که ما فاقد توان نظریه در قرائت نظریه ها هستیم . مشکل ، نظریه ها و مساله ی بومی بودن یا نبودن آنها نیست . مشکل در جامعه علمی ماست که ناتوان از استفاده آنها است . از طرف ماجرای شما وقتی سعی می کنید داده های تاریخی را با استفاده از نظریه ها قرائت کنید ، نقدی که مطرح می شود این است که شما یک دوره را در نظر می گیرید مثلاً دهه پنجاه یا چهل یا هر دوره ای که با یک پدیده ی خاص مثل ظهور یک جنبش فکری فرهنگی ، یک مشکلی به وجود می آید و آن این است که وقتی یک الگو را تطبیق می دهید فرضیه های رقیب را چگونه برطرف می کنید ، که این هم از لحاظ روش شناختی قابل حل است . در خود این مدل تطابق الگو البته ایراداتی وجود دارد . منطق کار این است که دیالکتیکی بین نظریه ایجاد می کنید و واقعیت تاریخ نظریه را با واقعیت تاریخی پالایش می کنید . واقعیت تاریخی را با نظریه قرائت می کنید یعنی این هر دو در نسبت دیالکتیکیبا همدیگر پالایش می شوند . در مورد این که چگونه می شود فرضیه های رقیب را حل کرد منطق مطالعات تاریخی تطبیقی با استفاده از روش های میل می تواند تا حدودی این ایرادات را برطرف کند و با آوردن نمونه های متفاوت دیگر که معمولاً سه تا یا بالاتر است می شود به شکل تطبیقی کار کرد . نتیجه گیری کلی این که کاربرد نظریه در تاریخ ، به شکل استقرایی یا به شکل قیاسی ، هر دو قابل استفاده است . می توانیم از هر دوی این ها استفاده کنیم و تاریخ و نظریه را در پیوند با یکدیگر قرار دهیم . در شکل استقرایی عموماً به سمت نظریه سازی ، اما در شکل قیاسی به سمت آزمون نظریه ها حرکت می کنیم .

۵

استاد زنگنه زبان‌شناس ماندگار

حمید موذنی

حسن زنگنه بسیار انسان خوش‌مشربی بود. انسان از نشست و برخاست با وی سیر نمی‌شد. لحن طنز ارائه خاطرات قدیم بوشهر و وقایع تاریخی، انسان را به راحتی و با ذوق روبروی او می نشانید تا هم بهره برده و هم لذت ببرند.

حسن زنگنه مترجم توانای بوشهری به حق در تقویت هویت بخشی، عزت نفس و اعتماد به نفس عمومی ایرانیان و بوشهریان نفش بسزایی داشت. در جهانی که با تکیه بر تقابل هویت‌ها، خصومت‌های قومی و افراطی‌گری‌های مذهبی، روابط دولت‌ها و ملت‌ها شکل گرفته و خشونت و جنگ بخش اصلی این تقابل هاست؛ حسن زنگنه با ترجمه آثار معتبر و فاخر در حوزه ی خلیج فارس‌شناسی و تاریخ جنوب ایران، سهم بسزایی در تقویت هویت ملی ما داشته است. زنگنه با ترجمه‌ی حرفه‌ای ۴۲ کتاب توانست به خوبی دین خود را به مردم و وطن ادا نماید و تا آخرین لحظه عمر خود نیز به همین روال قدم برمی‌داشت. رویکرد فرهنگی حسن زنگنه در عرصه‌ی هویت‌ها رویکردی تعاملی بود و با همین رویکرد سعی بر پرداختن به این مهم کرد که تمدن‌ها و فرهنگ‌ها به جای تقابل و خصومت هویتی، به تعامل و گفت و گو بپردازند؛ شاید از نیک سرانجامی این مترجم بوشهری بود که زمان فوت وی هم زمان با سالروز ارائه ی طرح گفت و گوی تمدن‌ها به سازمان ملل توسط محمد خاتمی رییس جمهور محبوب ایران و پذیرفته شدن این طرح شد.

۱- حسن زنگنه به جز توان‌مندی در عرصه‌ی ترجمه، زبان‌شناس بسیار ماهری نیز بود، تسلط و احاطه وی به مسائل مربوط به زبان‌شناسی و تبارشناسیِ لغات فارسی و برخی زبان‌های دیگر حیرت‌انگیز بود. همیشه عادت داشت که به محض شنیدن یک لغت یا جمله ناآشنا به منزل که باز می‌گشت تلاش می‌کرد تا ریشه‌ها و تبار آن لغت را دریابد و در این زمینه بسیار کوشا و کاوشگر بود.

۲- حسن زنگنه انس و الفت حیرت‌انگیزی با ادبیات کلاسیک ایران داشت. برای هر صحبت خود سریعاً شعری با همان مضمون ارائه می کرد و در هرجا هم که بود اگر شعر یا ضرب‌المثلی را می شنید آن را یاداشت می کرد. در منزل هم چندین دفترچه کوچک داشت که در آن جملات حکیمانه و نغز بزرگان و ادیبان ایران و جهان را یاداشت می‌کرد؛ گه‌گاهی نیز در ستونی با عنوان «کشکول» برخی از آن‌ها را در «هفته نامه» نصیر بوشهر منتشر می‌نمود.

۳- حسن زنگنه بسیار انسان خوش‌مشربی بود. انسان از نشست و برخاست با وی سیر نمی‌شد. لحن طنز ارائه خاطرات قدیم بوشهر و وقایع تاریخی، انسان را به راحتی و با ذوق روبروی او می نشانید تا هم بهره برده و هم لذت ببرند.بدون‌شک استان بوشهر، شخصیت توانا و لایقی را از دست داد. بدون‌شک تاریخ خلیج‌فارس و مردم بوشهر هیچ‌گاه تلاش‌ها و علاقه‌ی وی به امام میهن را فراموش نمی کنند.

روحش شاد و یادش گرامی

۶

از شمار دو چشم یک تن کم

وز شمار خرد هزاران بیش

یادداشتی درباب شادروان حسن زنگنه

عبدالکریم مشایخی

انجمن هامون ایران: در جریان نگرخواهی هامون، نوشته ای که در ادامه می خوانید از دکتر عبدالکریم مشایخی می باشد که در باب فعالیت های مطبوعاتی و ترجمه های تاریخی شادروان حسن زنگنه به نگارش در آمده است. با هم این نوشتار را می خوانیم.

حسن زنگنه مترجم گرانسنگ بوشهری که در اواخر شهریور ماه ۱۳۹۳ درگذشت، از معدود مترجمان ایران بود که اوقات زیادی را صرف ترجمه مباحث تاریخی جنوب ایران به ویژه کرانه های شمالی و جنوبی فارس نمود. زنگنه، قریب به ۲۵ کتاب درباه تاریخ و فرهنگ ایران ترجمه نمود، اما آغاز کار ایشان با ترجمه دو کتاب با عنوان « لشکرکشی انگلیس به ایران» نوشته گرنی داد و « هجوم انگلیس به جنوب ایران» نوشته جی . بی. کلی بود که کتابهای مذکور به مناسبت کنگره ملی شهید رئیسعلی دلواری در سال ۱۳۷۳ خورشیدی به چاپ رسید. اگر چه درباره حضور بریتانیا در خلیج فارس تا آن زمان کتابها و مقالات فراوانی به چاپ رسیده بود، اما درباره لشکرکشی بریتانیا به بوشهر، خارگ و خوزستان که در سال ۱۲۷۳ه.ق/۱۸۵۶م اتفاق افتاد، کتاب ارزشمندی که به همت زنگنه ترجمه شد، ـ بریتانیا و خلیج فارس در سالهای ۱۸۸۰ – ۱۷۹۵ م تالیف جی. بی . کلی نام داشت که در سال ۱۹۶۸ م در لندن انتشار یافته بود. مترجم فصول هشتم و یازدهم این کتاب را با عنوان« هجوم انگلیس به جنوب ایران» ترجمه و در اختیار علاقمندان قرار داد.

نویسنده در این دو فصل با استناد به آرشیو راکد وزارت امور خارجه بریتانیا، ایندیا آفیس و گزارش های محرمانه دیگر، تصویری زنده و جانداری از روایت جنگ ایران و انگلیس در سال ۱۲۷۳ ه.ق و به روزگار ناصرالدین شاه قاجار ارائه کرده بود.

اگر چه این کتاب از شائبه جانبداری برخوردار بود، اما از معدود آثار آکادمیک به شمار می رفت که حضور استعماری انگستان در بندر بوشهر و لشکرکشی بریتانیا در سال ۱۲۷۳ ه.ق به بوشهر را به دور از گزارش های وقایع نویسانه تحلیل و بررسی می نمود.

چند سال بعد زنگنه در راستای معرفی حضور استعماری انگلستان در جنوب ایران و منطقه فارس کتاب دیگری با عنوان « خاطرات اوکانر کنسول انگلیس در فارس ترجمه نمود که از منابع دست اول درباره وقایعی بود که بعد از شهادت رییسعلی دلواری و خیزش افسران ژاندرمری فارس به چاپ می رسید. شایان ذکر است که در محرم سال ۱۳۳۵ه.ق/ ۱۹۱۵ م جمعی از افسران ژاندارمری که از حوادث جنوب ایران و اشغال بندر بوشهر توسط انگلیسی ها و تبعید جمعی از مبارزان بوشهری به هند به خشم آمده بودند، در شهر شیراز دست به کودتا زدند و در اولین اقدام ضمن محاصره کنسولگری انگلیس در شهر شیراز، کنسول فردریک اوکانر و جمعی دیگر از کارکنان انگلیسی مقیم شیراز را بازداشت و به اهرم تنگستان تبعید کردند. این عده به مدت چند ماه در اهرم و در قلعه کلات زائرخضرخان تنگستانی حکمران متنفذ آنجا بازداشت و زندانی شدند. فردریک اوکانر سالها بعد خاطرات ایام اقامتش در ایران و روزهای اسارت در تنگستان را در قالب کتابی به سال ۱۹۳۴ میلادی در لندن به چاپ رسانید. بخش مربوط به ایران این کتاب توسط شادوران زنگنه به فارسی ترجمه شد.

تا قبل از ترجمه این بخش، یگانه ماخذ درباره ایام اسارت کنسول بریتانیا در تنگستان کتاب « ایران در جنگ بزرگ ۱۹۱۸-۱۹۱۴م» تالیف مورخ الدوله سپهر بود. ترجمه زنگنه از آن جهت جالب و قابل توجه بود که وقایع آن ایام از زبان یکی از اصلی ترین دست اندرکاران ماجرا در ماههای اول جنگ جهانی اول در جنوب ایران نگارش یافته بود.

زنگنه، همواره تلاش می نمود که اینگونه آثار تاریخی خواندنی و کم نظیر را از دوستان و آشنایان که در خارج از ایران حضور داشتند، تهیه نماید. از جمله پژوهشگران ایرانشناسی که برای ترجمه آثار خود را در اختیار زنگنه قرار می داد، ویلم فلور ایران شناس بزرگ بود که زنگنه چند اثر ارزشمند او را با عناوین : تاریخ بوشهر از صفویه تا زندیه دو جلد در سال ۱۳۸۹، ظهور و سقوط بوشهر در سال ۱۳۸۷، هلندی ها در خلیج فارس و بوشهر در سال ۱۳۹۰ ترجمه نمود.

از دیگر علاقمندان به مباحث تاریخی ایران به ویژه جنوب، خانم ونسا مارتین بود که بعد از سفر به ایران و بوشهر و آشنایی با زنگنه در مرکز ایران شناسی شعبه بوشهر، کتاب ارزشمند این استاد برجسته لندن با عنوان « عهد قاجار» به فارسی ترجمه نمود.

زنگنه با شناخت و اشرافی که به مباحث تاریح جنوب ایران به ویژه خلیج فارس داشت، آثار ارزشمند و آکادمیکی از انگلیسی به فارسی ترجمه نمود که امروز هر پژوهشگر تاریخ باید به آثار ترجمه شده او مراجعه نماید. زنگنه از مترجمان پرکاری بود که در مدت دو دهه رنسانسی در عرصه ترجمه در مباحث ایران شناسی، خلیج فارس شناسی و بوشهر شناسی به وجود آورد و به واسطه تواضع و فروتنی که داشت مورد احترام همه دوستداران تاریخ و فرهنگ ایران زمین بود….بمنه و کرمه

دکتر عبدالکریم مشایخی؛ رییس بنیاد ایران شناسی شعبه بوشهر و مدرس دانشگاههای بوشهر

۷

بازنمایی هویت فرهنگی زنده یاد “حسن زنگنه” از منظر دیگران

نگرخواهی انجمن هامون ایران درباب شادروان حسن زنگنه

رضا شبانکاره

اشاره:

۱- حسن زنگنه (زاده ۱۳۲۸ – درگذشته ۱۳۹۳)، مترجم و روزنامه نگار نام آشنای بوشهری به دلیل عارضه ی بیماری سرطان در تاریخ ۲۸ شهریورماه ۱۳۹۳ در بندر بوشهر درگذشت و ترجمان زندگی را به پایان رسانید. وی که در حوزه ی خلیج فارس شناسی حق بزرگ و سترگی بر گردن جغرافیا و تاریخ این اقیلم پهناور کشورمان دارد؛ در طول حیات فرهنگی خویش منابع برجسته و متعددی را به منابع و مآخذ خلیج فارس شناسی به فارسی برگداند و در اختیار علاقمندان؛ پژوهشگران و دانشجویان قرار داد. در طول تاریخ معاصر زنده یاد حسن زنگنه در کنار زنده یاد عبدالحسین شریفیان؛ منوچهر آتشی، حجت الاسلام سیدحسن نبوی، نجف دریابندری و دیگر مترجمان بوشهری غنای روزافزونی به آثار ترجمه ی شده ی فارسی بخشیده است. تلاش چندین دهه یی حسن زنگنه در ترجمه ی آثار تاریخی در حوزه بوشهر شناسی و خلیج فارس شناسی در ایران معاصر می توان از آن به عنوان نهضت گفتمان ساز خلیج فارس شناسی در ایران معاصر یاد کرد.

۲- با توجه به درگیری اهالی قلم استان بوشهر اعم از شاعر و نویسنده و مترجم؛ از جمله ایرج شمسی زاده (عمرش دراز باد) و زنده یادان محمد بیابانی(۱۳۸۱) و حسن زنگنه (۱۳۹۳) و دیگران عزیزانی که در عمر خود به بیماری سرطان یا بیمارهای مزمن و خاص مبتلا شده اتد؛ شایسته است نهادهای فرهنگی دولتی و صنفی (غیردولتی) نسبت به حمایت های معنوی و مادی از عزیزانی که مبتلا به بیماری های مزمن می شوند؛ توجهی ویژه مبذول دارند و تلاش های فرهنگی اهالی قلم با در صورت لزوم به حمایت و همراهی، با تسهیلات وِیژه یی برای ایشان همراه شود.

۳- انجمن هامون ایران؛ به بهانه ی درگذشت زنده یاد حسن زنگنه با طرح پرسشی مشترک از فعالین فرهنگی؛ مورخین و روزنامه نگاران هم استانی درخواست تا به پرسش هامون در قالب یادداشتی کوتاه پاسخ دهند. حمید موذنی، حبیب قاسمی، سروش اتابک زاده، غلامرضا ایزدپناهی، سیدقاسم یاحسینی، امید زاهد و… در این مجال پاسخ گوی پرسش هامون بوده اند.

اهمیت و اثرگذاری ترجمه های زنده یاد حسن زنگنه را در چه مواردی می دانید و تحلیل شما از آثار منتشر شده ی ایشان چیست؟

استاد زنگنه زبان‌شناس ماندگار

حمید موذنی

حسن زنگنه بسیار انسان خوش‌مشربی بود. انسان از نشست و برخاست با وی سیر نمی‌شد. لحن طنز ارائه خاطرات قدیم بوشهر و وقایع تاریخی، انسان را به راحتی و با ذوق روبروی او می نشانید تا هم بهره برده و هم لذت ببرند.

حسن زنگنه مترجم توانای بوشهری به حق در تقویت هویت بخشی، عزت نفس و اعتماد به نفس عمومی ایرانیان و بوشهریان نفش بسزایی داشت. در جهانی که با تکیه بر تقابل هویت‌ها، خصومت‌های قومی و افراطی‌گری‌های مذهبی، روابط دولت‌ها و ملت‌ها شکل گرفته و خشونت و جنگ بخش اصلی این تقابل هاست؛ حسن زنگنه با ترجمه آثار معتبر و فاخر در حوزه ی خلیج فارس‌شناسی و تاریخ جنوب ایران، سهم بسزایی در تقویت هویت ملی ما داشته است. زنگنه با ترجمه‌ی حرفه‌ای ۴۲ کتاب توانست به خوبی دین خود را به مردم و وطن ادا نماید و تا آخرین لحظه عمر خود نیز به همین روال قدم برمی‌داشت. رویکرد فرهنگی حسن زنگنه در عرصه‌ی هویت‌ها رویکردی تعاملی بود و با همین رویکرد سعی بر پرداختن به این مهم کرد که تمدن‌ها و فرهنگ‌ها به جای تقابل و خصومت هویتی، به تعامل و گفت و گو بپردازند؛ شاید از نیک سرانجامی این مترجم بوشهری بود که زمان فوت وی هم زمان با سالروز ارائه ی طرح گفت و گوی تمدن‌ها به سازمان ملل توسط محمد خاتمی رییس جمهور محبوب ایران و پذیرفته شدن این طرح شد.

۱- حسن زنگنه به جز توان‌مندی در عرصه‌ی ترجمه، زبان‌شناس بسیار ماهری نیز بود، تسلط و احاطه وی به مسائل مربوط به زبان‌شناسی و تبارشناسیِ لغات فارسی و برخی زبان‌های دیگر حیرت‌انگیز بود. همیشه عادت داشت که به محض شنیدن یک لغت یا جمله ناآشنا به منزل که باز می‌گشت تلاش می‌کرد تا ریشه‌ها و تبار آن لغت را دریابد و در این زمینه بسیار کوشا و کاوشگر بود.

۲- حسن زنگنه انس و الفت حیرت‌انگیزی با ادبیات کلاسیک ایران داشت. برای هر صحبت خود سریعاً شعری با همان مضمون ارائه می کرد و در هرجا هم که بود اگر شعر یا ضرب‌المثلی را می شنید آن را یاداشت می کرد. در منزل هم چندین دفترچه کوچک داشت که در آن جملات حکیمانه و نغز بزرگان و ادیبان ایران و جهان را یاداشت می‌کرد؛ گه‌گاهی نیز در ستونی با عنوان «کشکول» برخی از آن‌ها را در «هفته نامه» نصیر بوشهر منتشر می‌نمود.

۳- حسن زنگنه بسیار انسان خوش‌مشربی بود. انسان از نشست و برخاست با وی سیر نمی‌شد. لحن طنز ارائه خاطرات قدیم بوشهر و وقایع تاریخی، انسان را به راحتی و با ذوق روبروی او می نشانید تا هم بهره برده و هم لذت ببرند.بدون‌شک استان بوشهر، شخصیت توانا و لایقی را از دست داد. بدون‌شک تاریخ خلیج‌فارس و مردم بوشهر هیچ‌گاه تلاش‌ها و علاقه‌ی وی به امام میهن را فراموش نمی کنند.

روحش شاد و یادش گرامی

بازمانده ی حسن زنگنه

غلامرضا ایزدپناهی

حسن زنگنه نیز از میان ما رَخت بَر بست و ما هر روز تنها و تنها تر می شویم. این تنهایی زمانی بیشتر رُخ می نماید که به ارزش های وجودیِ آن فرهیخته آگاه باشیم. حسن زنگنه علاوه بر دوستی مهربان و همصُحبتی خوش بیان، «مترجمی بزرگ و ارزشمند» بود. او، سه ویژگیِ یک مترجم بزرگ را دارا بود: تسلّط به زبان مبدأ (انگلیسی)، تسلّط به زبان مقصد (فارسی) و امانت داری (وفاداریِ کامل به متنِ اصلی، علی رغم برخی تفاوتِ دیدگاه). به علاوه، او ویژگی برجسته ی دیگری نیز داشت و آن شوقِ بیش از حد به زادبومش، بوشهر، و تاریخ پُر فراز و نشیبِ خلیج فارس بود. این علاقه باعث گردیده بود که اکثریتِ قریب به اتفاقِ ترجمه های او، به جُز دو یا سه مورد، همه در باره ی خلیج فارس باشد. حتا در برخی موارد پا را از این نیز فراتر می گذاشت و اینکه؛ تنها فصل های مربوط به خلیج فارس و جنوب ایران را، از کتاب هایی که بعضاً در مورد کلِ ایران یا خاورمیانه تا هند شامل می گردید، انتخاب و ترجمه می کرد، و این امری «کاملاً آگاهانه» بود. بارها به او پیشنهاد شد که؛ اگر می خواهی از قبِلِ ترجمه، حدِ اقل درآمدی داشته باشی، بهتر است کتاب های داستانی را که دارای تیراژ زیادتری است ترجمه کنی، ولی با وجودِ نیاز، نمی پذیرفت زیرا می دانست و بارها می گفت که؛ «در حوزه ی خلیج فارس کمبود اطلاعات وجود دارد». او باور داشت؛ این وظیفه ای است که بر دوششش گذاشته شده و باید آن را به انجام برسانَد. تمام تلاشش را برای پُر کردن این خلأ گذاشته بود و تنها یکی-دو داستان کوتاه، آن هم از سرِ ذوق و تفنن، بیشتر ترجمه نکرد.

پیش از ترجمه های حسن زنگنه، جمع کتاب های قابل اعتبار به زبان فارسی، در مورد تاریخ خلیج فارس، از تعداد انگشتان یک دست فراتر نمی رفت و محققان و مشتاقان این حوزه، راهی جز بازنویسی و بازگوییِ نوشته های آن بزرگواران نداشتند. حسن زنگنه بیش از ۳۰ کتاب مرجع و قابل استناد، چندین مقاله و صدها مورد ترجمه در نشریّات از خود به یادگار گذاشت. ترجمه های حسن، تاریخ جنوب ایران، به ویژه خلیج فارس و استان بوشهر، را از تاریخ روایتی به تاریخ مستند و علمی تغییر داد. همیشه آرزو داشت که؛ ای کاش می شد به کتابخانه بمبئی و دهلی دسترسی می یافت؛ جایی که به سبب حضور چند قرنِ انگلستان در هند و به علّت زیرمجموعه بودنِ خلیج فارس در حکمرانیِ هندِ بریتانیا، هزاران منبع دست نخورده و خوانده نشده وجود دارد.

او تسلّط شگرفی به زبان انگلیسی داشت. این تسلّط به حدّی بود که، من خود شاهد بودم، در برخی موارد نوشته های نویسندگانِ متنِ اصلیِ انگلیسی را اصلاح دستوریِ می کرد و به اطلاعشان می رسانْد، به نحوی که این موضوع باعث حیرتِ آنان می شد. همین امر باعث گردیده بود که برخی نویسندگان، از جمله «وانسا مارتین» مُصرّانه بخواهند که فقط او (حسن زنگنه) کتاب هایشان را ترجمه کند، ولاغیر. با این وجود، به غایت فروتن بود. در بسیاری موارد، با اینکه خود ساحل نشین و اهل و زاده ی دریا بود و در این مقوله یدِ طولایی داشت، برای یافتنِ مناسب ترین و بهترین معادل ها و جایگزین های فارسی، با دوستان مشورت می کرد. در این زمینه، من خود بارها مورد مشورت قرار گرفتم.

حسن زنگنه از چهره های فرهنگیِ بی بدیلِ ایران بود. افسوس و صد افسوس که از میانِ ما رفت، آن هم زمانی که به بلوغ اندیشه و پُختگیِ کامل رسیده بود. به راستی که گوهرِ دُردانه ای از دست دادیم. میراث و بازمانده ی این چهره ی کم مانند، ترجمه های اوست، ترجمه هایی که اکنون به منابع ارزشمندِ تاریخ ایران زمین تبدیل گردیده اند.

نسل فرهیخته بوشهر، با داشتن سه مترجمِ برجسته در جامعه ی فرهنگی ایران، به خود می بالد؛ «حسن زنگنه»، «عبدالحسین شریفیان» و «نجف دریابندری (که عمرش دراز باد)»، و جالب این که هر سه بزرگواران در «دانشگاه زندگی» مترجم شدند. بر این نسل فرهیخته است که خلأ باقی مانده را پُر نمایند و نگذارند که این بار بر زمین بماند.

زنگنه نویسنده ای از تبار مردان ادیب بوشهر

سروش اتابک زاده

۱)

قبل از ورود به گفت و گوهای خصوصی بنده با ایشان لازم می دانم از شورای محترم اسلامی شهر بوشهرگلایه نمایم واین گلایه تا اداره کل فرهنگ وارشاد اسلامی بوشهر واداره تابعه آن در برازجان ارتباط می یابد. چندی قبل نامه ای به شورای اسلامی بوشهر ارسال داشتم که درخواست نمودم شایسته می باشد کار گروهی تشکیل شود و مشاهیر استان اعم از نویسنده، شاعر، هنرمند، روزنامه نگار، پژوهش گر و… و… حتا افرادی که در عرصه اجتماعی خدمتی به جامعه نموده اند شناسایی و برای قدر شناسی از آن ها خیابان، سالن، میدان، پارک، مجتمع های فرهنگی و هنری و… و… و… و سازه های جدید را به نامشان، نام گذاری کنند. متاسفانه دریغ از یک خط جواب به راستی چرا؟! مگر در استان باید چند شاعر، نویسنده، سیاستمدار، بازرگان و… و…. داشته باشیم که هم استانی ها هم ندانند که او کیست ! شادروان زنگنه دراین مورد دردمندانه از نویسندگان به ویژه در حوزه تاریخ گله داشت که چرا اغلب نویسندگان حول محور یک شخصیت کار می کنند؛ هر چند آنها با هزینه خود از سفر گرفته تا چاپ کتاب را بر عهده دارند ولی این حرکت پذیرفتنی نیست که نویسنده کتابی را مرجع نوشتن خود در دست داشته باشد و فعالیت میدانی نکند، زمان وجریان های منطقه دائم در حال دگرگونی ست. استانی با این همه استعداد نباید پژوهش و دیدگاهشان ققط روی یکی، دونفر بنیاد گیرد. لازم ست شورای شهر محترم بوشهر و پیگیری منطقی ادارات فرهنگ و ارشاد در این رابطه مجدانه و بدون حب و بغض و برتر دانستن بی دلیل این یکی بر دیگری، موضوع را جدی گرفته و اجرایی نمایند. بدون اینکه منتی بر آنان و خانواده هایشان داشته باشند. اکنون شادروان حسن زنگنه درمیان ما نیست اما تحسین برانگیزست که دست کم مکانی را بنامش نامگذاری نمایند.

۲)
زنگنه نویسنده ای از تبار مردان ادیب بوشهر ( یادش گرامی باد )

شادروان حسن زنگنه بنا بگفته خودشان از کودکی به همراه پدر، تنگه هرمز، سواحل عمان تا تنگه باب المندب و قسمتی از عربستان را به چشم دیده و حتا دیوار شکسته (خط مرزی با عرب ها درون دریا مربوط به دوره ساسانیان را) و با پژوهش های میدانی و پرسش از بومیان یاداشت بر می داشته، درهمان سفرها زبان انگلیسی را به خوبی یاد می گیرد و در سفری به هندوستان از موسسه ای انگلیسی که اسناد نه چندان محرمانه را هرچهل سال یک بار منتشر می کند، اطلاعات تازه ای کسب می نماید و چون می دانست در رابطه با دریای بوشهر و رخدادهای ورودشان به ایالت بوشهر در مخاصمه هایی که علیه ایران در دو نوبت داشتند اسنادی وجود دارد، آن ها را خریداری و با خود به بوشهر می آورد، وی از آن اسناد در رابطه با دریای پارس و بوشهر در کتاب های خود به طور ملموس با زیرکی و هوشمندانه استفاده نموده، ترجمه هایی که بیشتر برابر اسناد رسمی دولت انگلیس می باشد. در بیشتر آثارش توانسته فراتر از داده های کتب تاریخی در مورد ایالت بوشهر و خلیج پارس به مخاطبان آگاهی بسیار موثق تری بدهد.

بوشهر و خلیج پارس به روایت سفرنامه نویسان و دیگری گزارش ( اوکونر ) انگلیسی باز داشت شده توسط نیروهای ایرانی تحت فرماندهی علی قلی خان پسیان، ابتدا در دژ  برازجان محصور می شوند، سپس با سیاست زیرکا نه ” واسموس آلمانی ” به کلات اهرم که نسبت به دژ برازجان از امنیت کمتری برخوردار بود انتقال یافتند. درمیان ترجمه هایش پردازشی جالب ارایه می دهد، در کتاب آخری  روایت خواندنی از محمد حسن خان برازجانی وجریان ( داغ اسب یا اسب داغ ) نگاشته که در برش سیاسی آن روزگار جالب است. از صفات برجسته شادروان نگاه بیطرفانه و دلسوزانه او به کل استان بود، وقوع حادثه و خیزش مردم را مهم می دانست، کاری نداشت درکدام روستا یا شهری اتفاق افتاده است. تفکر شفاف او براهمیت واقعه تکیه داشت و این که دراین بوم سرا مردم چگه ونه بدون چشم داشت دولت مرکزی ی خود، جوش دربرابر هر متجاوزی به حقوقشان ایستادگی کرده اند. برای مردم احترام قائل بود درمقابله با نظرات غیر منطقی بعضی از نویسندگان بوشهری وبرازجانی به شدت می ایستاد و سخت ناراحت می شد ( چون جنبه خصوصی دارد از بردن نام آنها پرهیز نمودم).

زنگنه؛ همزاد با خلیج فارس

امید زاهد

اهمیت آثار ترجمه شده استاد حسن زنگنه در حوزه خلیج فارس بر کسی پوشیده نیست. ویژگی برجسته آثار استاد این است که هم در زمان حیاتش و هم اکنون در روزگار ما بعد از درگذشت ایشان کتابهایش محل رجوع بسیاری از اهالی تاریخ، فرهنگ و ادب این سرزمین بوده و خواهد بود. استاد زنگنه در ترجمه هایش تاکید دارد به هیچ وجه در متن کتاب دخل و تصرفی نمی کند و می‌نویسد: باید جوانان این سرزمین بدانند که دیگران درباره آنان چگونه می اندیشند و می نویسند.

خانم ونسا مارتین مورخ و ایرانشناس انگلیسی در کتاب عهد قاجار خود که با ترجمه استاد زنگنه در سال ۱۳۹۰ توسط نشر ماهی منتشر شده در قسمت سپاسگزاری کتابش آورده: « مولف از آقای حسن زنگنه بابت ترجمه بسیار دقیق و شیوای این کتاب و نیز از خود گذشتگی و سختکوشی ایشان سپاسگزاری می کند. اینجانب فصولی را که ایشان ترجمه کرده و برایم می فرستاد با دقت می خواندم و بی اندازه مجذوب روانی متن، شیوایی، حساسیت و دقت ایشان می شدم… ».

یادم هست در سفر خانم مارتین به بوشهر در بنیاد ایران شناسی شعبه بوشهر بودم و از نزدیک ایشان را ملاقات کردم. او به زبان فارسی سخن می گفت. با نان و پنیری که برای ناهارش در کیفش داشت، مرا بسیار تحت تاثیر قرار داد. دیدم بر روی زمین نشسته و ناهارش را میل می کند در حالی که می توانست در یکی از اتاق ها ناهارش را صرف کند. خانم مارتین در سفر خود به بوشهر با آقای زنگنه ملاقات کرده و از نزدیک ایشان را دیده بود و سفر خود به بوشهر و ملاقات خود با مورخان بوشهری را ستوده و از آن به عنوان سفری مفید و پربار یاد می کند.

بایستی این نکته را هم بیان کنم که در کنار نام پر آوازه و ماندگار استاد حسن زنگنه باید ذکر خیری هم از جناب مهندس عبدالزهراء وطن دوست – مدیرعامل شرکت پلیمر بوشهر- کنم که اگر نبود حمایت های مادی ایشان قدر مسلم انتشار این همه کتاب در حوزه خلیج فارس با سختی و در زمان طولانی تری انجام می شد. استاد حسن زنگنه با آنکه پدرش در خلیج فارس با همکارانش غرق شد اما خودش هم در خلیج فارس جاودانه شد. و عجیب است زندگی این پدر و پسر که یکی در دریا غرق شد و دیگری با قلمش وقایع و حوادث سواحل خلیج فارس را در صفحات روزگار ثبت کرده و به دیار باقی شتافت. روحش شاد؛ یادش گرامی.

ترجمه های زنگنه؛ رنسانسی اساسی در حوزه بوشهر پژوهی و خلیج فارس شناسی

سیدقاسم یاحسینی

به باور من حسن زنگنه یکی از تاثیرگذارترین و پرکارترین مترجمان اختصاصی حوزه خلیج فارس در کرانه های شمالی آن به شمار می رفت و در عمر نسبتا کوتاهی که داشت توانست با ترجمه های اسناد و کتابها و گزارش های بسیار ارزنده از انگلیسی به فارسی، یک رنسانس اساسی  در حوزه بوشهر پژوهی و خلیج فارس شناسی برقرار کند. رنسانسی که آیندگان به خوبی به عظمت آن پی خواهند برد.

در نظر داشته باشیم که تا قبل از دهه هفتاد هجری شمسی در زمینه بوشهرپژوهی و خلیج فارس (با تکیه بر بوشهر) شمار کتاب های ترجمه شده بسیار قلیل و اندک بود به طوری که پژوهشگری که می خواست در زمینه تحقیق کند تقریبا با نبود آثار فاخر و مستند رو به رو می گشت؛ شاید در آن مقطع دو کتاب «خلیج فارس فرآرنولد ویلسون» و «خلیج فارس در اثر استعمار نوشته ر. وادالا نایب کنسول فرانسه در بوشهر» مهم ترین منابع و مراجع به زبان فارسی در باب خلیج فارس به شمار می رفت ؛ اما حسن زنگنه از آغاز دهه ۷۰ با ترجمه های پیاپی و مداوم مقالات ، کتابها، رساله های منتشر نشده و هم چنین گزارش های سالانه ی کنسولگری انگلستان در بوشهر برای محققان و پژوهشگران چنان منابع و مآخذ ارزنده ای فراهم آورد که امروزه حتی باور کردن آن نیز دشوار می باشد. وی برای دسترسی به منابع متعدد در سطح جهان در کتابخانه ها و یا مرکزی اگر مطلبی در باب بوشهر یا خلیج فارس می یافت، تا آن را بدست نمی آورد و ترجمه نمی کرد آرام نمی گرفت به گونه ای که حتی در دو سال اخیر که به بیماری او را تقریبا خانه نشین ساخته بود، باز دست از ترجمه و تحقیق نکشید و چندین مقاله و کتاب ترجمه و منتشر کرد و یا آماده انتشار نمود که اجل به او مهلت انتشارشان را نداد. به هر حال شادروان حسن زنگنه را باید در شمار بزرگترین خادمان مطالعات خلیح فارس شناسی و بوشهر پژوهی به شمار آورد .

زنده یاد زنگنه، انگلیسی را بر روی صندلی های دانشگاه و یا در مراکز آکادمیکی فرا نگرفته بود بلکه این زبان را از خود انگلیسی و آمریکایی هایی که در گمرک و سپس نیروی دریایی بوشهر در اواخر دهه سی و اوایل دهه چهل شمسی خدمت می کردند، فرا گرفت و چون خودش در زمینه های مسایل نظامی، امور گمرکی ، تجارت و مردم شناسی بوشهر تخصص ویژه ای داشت به چنان تبحری در زبان انگلیسی رسید که مایه تعجب انگلیسی دانان ها و دانشگاه بود. به اعتراف بسیاری از مترجمان و دانشگاهیان ایران تبحر و استادی شادروان زنگنه از زبان انگلیسی و به خصوص برابر نهادهای آن  در زبان فارسی (و بعضا در گویش بوشهری) بی نظیر بود و شاید مشابه ایشان را استاد نجف دریابندری بدانید که فرضا در ترجمه کتاب ماهیگیر و دریا اثر ارنست همینگوی از گویش بوشهری در ترجمه کتابش سود برده است. من خود بارها از شادروان شریفیان شنیدم که تسلط بی نظیر حسن زنگنه را بر واژگان انگلیسی و معادل های بومی و محلی آن تحسین و می ستود. این در حالی است که شادروان شریفیان نیز خود در شمار یکی ازبزرگترین مترجمان این سرزمین محسوب می شود.

به زعم من بزرگترین و ماندگارترین میراث زنگنه که باد و باران بر آن گزندی وارد نخواهد آورد؛ ترجمه های فاخر و ارزشمندشان از انگلیسی به فارسی می باشد.

اهمیت و اثر گذاری ترجمه های استاد حسن زنگنه

حبیب قاسمی

استاد حسن زنگنه مترجم سترگ بوشهری که در هفته پیشین به جهان ابدی سفر نمود این مترجم پر آوازه  در طول عمر خود توانست خدمات ارزشمندی را به جامعه فرهنگی کشور بنماید ترجمه هایی که هر کدام در نوع خود بی نظیر است علاقمندی به خلیج همیشه فارس و ترجمه هایی در این زمینه توانست بر مانایی نام این استاد فرزانه بیفزاید به صورتی که این آثار تاریخی ارزشمند بر نام و موقعیت این خلیج تا ابد فارس اشاره داشته و تاکنون مورد استفاده تاریخ شناسان بزرگ قرار گرفته است.

از ویژگی های منحصر به فرد ترجمه های زنگنه زبان ساده و رسا و رعایت اصول نگارشی وجذابیت سخن اوست که بر خواننده تاثیر گذاشته و او را تا پایان کتاب همراه خود دارد به یقین ترجمه های استاد زنگنه در تاریخ خلیج فارس و ایران اسلامی تا همیشه جاودان خواهد ماند  از دیگر خصوصیات ترجمه های ایشان رعایت جمله بندی مناسب  و استفاده بجا از قوانین دستور زبان فارسی است که تسلط ایشان را نه تنها در حوزه ی زبان انگلیسی بلکه در زبان فارسی تثبیت می نماید جذابیت و هنرنمایی وپویایی از دیگر خصوصیات ارزشمند ترجمه های ایشان است که توانسته است خوانندگان و پژوهشگران فراوانی را به طرف خود جذب نماید.

۸

ترجمه به مثابه وضعیت گفتمانی

مجیداجرایی

هدف  وکارکرد ترجمه چیست؟ می توان سویه های گوناگون فلسفی، اجتماعی، روان شناختی، فرهنگی، سیاسی و زبانی از آن به دست داد.

یکم)ترجمه به مثابه منطق گفت و گویی

ترجمه برای ما ،که با پسوند شرقی و باستانی معرفی شده ایم، بازنمایی جهانی دیگر نیز هست

“مناسبت گفت و گویی مناسبتی معنا شناختی بین تمامی گفتارهای ارتباط کلامی است. بینامتنی به سخن تعلق دارد و نه

به زبان و بنابراین در قلمرو فرازبان شناختی و نه زبان شناسی قرار می گیرد. با این حال همه ی مناسبات بین گفتارها ضرورتا بینامتنی نیستند”.*

هم چنان که ترجمه ی آثار ایرانی می تواند تداعی کننده ی نظریه های ” شرق شناسانه ” باشد ترجمه های جهان مغرب  نیزبرای ما نقاب از گفتمان خود/دیگری می گشاید.

بدین سان موج ترجمه های متنوع و متفاوت -به زعم شبه روشنفکران ارتدوکس وطنی-  می تواند گفت و گوی ما با جهان دیگر را تسریع و تعمیق بخشد.

چرا هراس؟!  فراموش  نکنیم که دربطن ومتن همین فرهنگ اسلامی-ایرانی و از قرن دوم هجری بدین سو نهضت ترجمه و شعوبیه، چه شکوفایی رخشانی را برای تاریخ ما به ارمغان آورد!

دوم)از استراتژی ترجمه تا ترجمه ی استراتژیک

آنچه در سالیان اخیر شاهد آن بوده ایم پدیده ی ترجمه یا مترجمان استراتژیک است. مترجمان استراتژیک قایل به راهبرد معرفتی هستند؛آنان نه از سر تصادف و اتفاق و نه از سر تفنن و علقه های صرفا” شخصی دست به انتخاب متن و ترجمه ی آن می زنند، که به ترجمه به مثابه امر گفتمانی باور دارند.

مترجمان پیشرو و عمدتا” جوان- که دل بسته ی آثار مدرن، پسامدرن و آوانگارد در حوزه ی ادبیات، فلسفه و علوم اجتماعی هستند- برای جامعه ی درحال گذارایران، که نسل جوان و طبقه ی متوسط آن هنوز نگاهی به افق های ناشناخته تر دارد، الگوهای جاذبی رابه دست می دهند.

اما این که تب اجتماعی گرایش به مثلا ” ژیژک”و ” فوکو” بالاتراز “کانت”و ” هگل” است هم نشانه و دلالتی بر وضعیت اجتماعی ، فکری و فرهنگی ایرانیان است و هم در بطن خود، گونه ای مغلوب و منفعل شدن شارحان و مترجمان آثار کلاسیک نیز نهفته دارد.

واقعیت مهم دیگر این است که نظام دانش در ایران فاقد کاربست های استراتژیک است؛چرا ایران در زمینه های علوم انسانی جایگاه شایسته ای در جهان نداردو آمارهای یونسکو ما را در رده های پایین دانش می نشاند؟

چرا در زمینه ی دانش روز علوم انسانی فاصله ی بسیاری با کانون های مبدأدرتولید دانش داریم؟چرا به ترجمه در ایران به عنوان  یک نظام و زنجیره ی سیستماتیک دانش نگریسته نمی شود؟چرا هنوزاهنوز بسیاری از آثار فکری- فلسفی جهان به ترجمه ی فارسی در نیامده اند؟چرابخش عمده ای ازآثارمهم فکری،فلسفی بیرون ازفضای آکادمیک ترجمه می شود؟ این چراها بی گمان از انفعال آکادمیک در ایران نشأت می گیرد.

هنوز نگاه توطئه محوربه علوم انسانی و نظریات آن، پارادایم غالب محافل فکری رسمی ست. مادامی که ارتباط ترجمه در ایران با سامانه های معرفتی و کاربست های فکری آن مشخص نباشد و از صورتی اتفاقی به رویکردی سیستماتیک تغییر نیابد  مسأله ی ” امتناع تفکر”- که برخی متفکران چون سید جواد طباطبایی برآن انگشت تأکید می نهند- موضوعیت دارد.

سوم)ترجمه ی” بازاری” را می توان گونه ای ترجمه ی زرد خواند که در آن ” متن” در مسلخ “پوپولیسم”قربانی می شود و شی ء شدگی متن هرگونه دست مالی و دست کاری در واژگان را مباح، بل که از اوجب واجبات می شمرد.

نقل است که سرعت ترجمه ی مرحوم ذبیح اله منصوری از تایپیستی که کنار دستش نشسته بود بیشتر بود این مثال نه به قصد تقبیح آن در گذشته است که پرسش مهم این جاست:آن چه سبب میشود” چیزی ” در جامعه به یک امر اضطراری بدل شود چیست؟

آیا مترجم یا مؤلف است که این موج را می آفریند یا جامعه است که در عطش رسیدن به چیزی بدان دامن می زند و فریاد طلب خواننده است که گونه ای خاص از شعر، رمان، فیلم یا….را خلق می کند؟

به گمان من “چیز” دیگری است و آن کنشی ست که در یک وضعیت فرو خفته است.وضعیتی که یک جامعه مستعد و آبستن آن است؛ یک وضعیت روانی. یک لیبیدیویی که باید تسکین و تشفی یابد.

دست بر قضا از همین ترجمه ی بازاری با مناظر مختلف جامعه شناختی می توان روایت های جالب و متنوعی را به دست داد.

این ترجمه وجهی عمدتا” دراماتیک و تریلروار را محور و مبنای کار خود قرار می دهد.

در این ترجمه، هدف وسیله را توجیه می کند؛ میل شهوت ناکی که شبیه بازی “پلی استیشن” است.در این گونه ترجمه” متن” منفعل است. وانموده ی تصویر (بودریار) و هژمونی عینیت ، هرگونه کلمه و انتزاع را

پای کوب می کند.

این گونه، هم می تواند ” فیلم ۳۰۰″ باشد، هم کتاب هایی که گونه ای «معنویت با فرکانس پایین» را تبلیغ و ترویج می کنند.

می تواند کتاب های روان شناسی باشد که بازار را در سلطه ی «قورباغه» های “برایان تریسی” یا ایده های مدیریتی “جان .سی .مکسول”درمی آورد  و یا رمانتی سیسم نازلی که “دانیل استیل” در سراسر جهان عرضه می کند.

نکته این جاست که گه گاه کپی دقیقا” برابر اصل است. یادمان نرفته که خانم  “آگاکریستی”  به کتاب پلیسی که از روی یکی از ایده های وی نوشته شده بود با حیرت اشاره می کرد و می گفت : کار این نویسنده ی ایرانی از من بهتر شده است.

چهارم)من می گویم این قصه را باید از آخر نوشت.

مهم این نیست اولین کسی که در عصر قجر آمد و گفت : مغرب، بهشتی دیگر است و ما گریزوگزیری جزرفتن درهمان مسیروطریق نداریم کی بود و چی گفت و چرا گفت؟(که در جای خود البته مهم است!)

مهم نیست که فلان نویسنده و متفکر بزرگ را نخستین بار چه کسی به ایرانیان معرفی کرده که این ها به گمان من تعیین کننده و نشانگر ” وضعیت ” نیست ؛یک وضعیت ویک نشانگان فرهنگی- اجتماعی.

بنابراین وجه جمعی ترجمه مهم است. این که چه تیپی آن را می خواند؟ چه قدر آن را می خوانند؟ کجا؟ کی؟ چه جوری؟ چرا؟

این که چرا نیچه در ایران از کانت پرفروش تر است؟وکریستین بوبن ازچخوف؟وچرا شیمبورسکا و نرودا از بودلر و مایاکوفسکی بیشترترجمه شده است؟

” راز” نفوذ “راندا براون” در ایران ، چونان برخی کسان دیگر چیست؟

این که تفاوت مثلا” مردم آمریکای جنوبی واین سرزمین درکجاست که آن جا”فوئنتس”راحت خوان وپرفروش است واین جا فهیمه رحیمی ونسرین ثامنی.

خب این قصه رامی شودهمین جوری ادامه دادوفصل های مشبع دیگری نیزدرداستان،روان شناسی،علوم اجتماعی،فلسفه وعرفان بدان افزود.

درایران، وجه کارناوالی(باختین) ترجمه بروجه زبانی آن غالب است.این جاست که بایدترجمه رابه مثابه وضعیتی گفتمانی درنظرگرفت وپیوندهایی که بامفاهیمی چون قدرت،ایدئولوژی وسامانه های معرفتی(سارامیلز)برقرارمی کند.

هژمونی میل خوانندگان درمقابل مترجمان/مؤلفانی که نمی خواهند ذائقه وسائقه ی مخاطبان خود رابه دست باد بدهند:گفتمان مقاومت.

به باوراین سطورتبیین کلیدواژه هایی چون گفتمان،ایدئولوژی،قدرت ،میل،مقاومت،سبک زیبایی شناخی،نوشتار،ابژه های زیستی می تواندوضعیت ترجمه رادریک زمینه ی زبانی- اجتماعی روشن ترنماید.

…………………………

*منطق گفت وگویی میخاییل باختین/تزوتان تودوروف/ترجمه داریوش کریمی/نشرمرکز/۱۳۷۷

۹

کتاب شناسی گزیده شادروان حسن زنگنه

تهیه و تدوین: انجمن هامون ایران

اشاره:

انجمن هامون ایران در راستای شناخت و شناساندن هرچه بیشتر فرهنگ و جامعه مدنی جنوب ایران، ویژه نامه هایی را در حوزه های متعدد و متکثر فرهنگی و اجتماعی تهیه و تدوین نموده و در چهار هفته نامه استان بوشهر (نصیربوشهر، اتحادجنوب، نسیم جنوب و بیرمی) منتشر نموده است. در این زمینه برای ارمغان نوروزی در هفته نامه نصیربوشهر، ویژه نامه ای ۴صفحه ای درباب ترجمه در ایران منتشر نمودیم که از همان جا نیز درباب مترجمین استان بوشهر نیز یک صفحه اختصاص داده شد. از جمله کسانی که فقر ترجمه در حوزه ی جنوب را درک  و شروع به ترجمه ی کتابهایی در این خصوص نمود، زنده یاد حسن زنگنه است. وی با ترجمه هایش به نوعی بیانیه ای در ارتباط با نگاهش به حوزه جنوب و خلیج فارس صادر کرد و توانست منابع مستند و دقیقی در اختیار محققان و علاقمندان به حوزه ی جنوب و خلیج فارس ارائه دهد. شادروان حسن زنگنه با ترجمه ی ۴۲ کتاب از شرق شناسان از جمله ویلم فلور، جی. بی. کلی،  فردریک اوکانر ، استفان رای و… امکان ارتباط بینافرهنگی و بستری برای رسیدن به مشترکات جهانی و بین المللی را فراهم آورد. اکثر علاقمندان به کتاب های ترجمه شده توسط زنگنه، وی را یک استثنا در حوزه ی خلیج فارس می دانند. چراکه؛ زنگنه ۲۵ جلد کتاب درباره خلیج فارس  را به دوستنداران حوزه ی جنوب معرفی و ترجمه نمود و دریچه های زیادی در این زمینه گشود.  از جمله خصوصیات نگارشی زنده یاد زنگنه می توان به داشتن آگاهی و تخصص در خصوص موضوع انتخاب شده جهت ترجمه، شناخت کافی از نویسنده اثر و سبک های مورد استفاده از وی در نگارش، استفاده از کلمات ساده و روان و به دور از هر نوع پیچیدگی اشاره کرد. زنده یاد زنگنه با ترجمه هایش در تقویت هویت ملی و محلی نقش بسزایی داشته و همواره به دلیل این تاثیرگذاری از لحاظ موضوعی و محتوایی در ذهن ها مانا می باشد. از همین رو انجمن هامون ایران اقدام به معرفی گزیده ای از کتاب های ترجمه شده و یا گردآوری شده شادروان حسن زنگنه نموده تا به نوعی یک منبع شناسی و ماخذشناسی در این زمینه به دست داده شده باشد. در حوزه معرفی کتب کسانی همچون مهدیه امیری؛ عضو هیئت موسس انجمن هامون ایران و سردبیر سایت هامون؛ تارنمای  جامعه مدنی جنوب ایران (www.hamooniran.ir) ، حسین پاپری؛ عضو انجمن هامون ایران، عبدالخالق عبدالهی؛ عضو انجمن دشتستانیها و فعال حوزه تاریخی، شاکر شکیبا؛ عضو انجمن دوستداران دشتستان و فعال هنرهای سینمایی و نمایشی حضور دارند و نوشتارهای ایشان را در ادامه با هم می خوانیم:

نام کتاب: ظهور و سقوط بوشهر

نویسنده: ویلم فلور

ناشر: نشر طلوع

۶۸صفحه – سال ۱۳۸۷

مهدیه امیری: کتاب ظهور و سقوط بوشهر از جمله کتابهایی می باشد که به طور خاص به معرفی بوشهر در برخی جنبه ها از جمله تاریخ بوشهر، جمعیت، محیط شهری و بهداشت عمومی می پردازد. این کتاب که در ۱۲ فصل نوشته شده، بسیار جذاب و خواندنی و دارای نگارشی بسیار ساده و روان است.  در این کتاب به بوشهر سال ۱۱۴۷ هجری قمری و وضعیت استراتژیک آن در همان سال ها اشاره می کند و نیز اشاره ای به گذشته های دورتر و حضور پرتغالی ها و هلندی ها در آن و نام بردن از بوشهر در متون سال های ۱۲۶۶هجری قمری و بر زبان افتادن نام بوشهر در سطح بین المللی به دلیل عملیات دریایی درزمان نادرشاه  می کند.

در این کتاب از حکمرانان ابتدایی بوشهر و درگیری های آنان و خودگردان بودنش به طور گذرا اطلاعاتی به خواننده می دهد و ذهن ها را درگیر چم و خم تجارت در بوشهر از طریق راه های دریایی می کند و به این نکته اشاره می کند که شیخ بوشهر- بزرگترین تاجر بندر- به ندرت کالای وارداتی خود را به مناطق داخله حمل می کرد و او هم مانند سایر تجار کالا را به کسانی می فروخت که آنها را در مناطق داخله حمل و در آن جا پخش می کردند. اما این وضع دگرگون شد و بوشهر به تدریج به بندر ترانزیتی برای مناطق داخلی مبدل گردید و بوشهر بین تجارت دور دست دریایی و دور دست کاروانی به صورت نقطه ی انتقال کالا درآمد.

در ادامه این کتاب به مواردی مانند شغل ساکنین بوشهر، ناهمگنی گروه های مردمی از لحاظ جمعیتی که ترکیبی از عرب، ایرانی و هندی بودند، وجود کلیساهای ارامنه، حمام های عمومی و محیط های شهری، نبودآب، مخروبه بودن بوشهرو استفاده از معابر عمومی به عنوان زباله دانی برمی خوریم.

سقوط بوشهر فصلی می باشد که کنسولگری خارجی در آن از فعالیت افتاده و اهمال و قصور دولت در نوسازی بوشهر و اهمیت روزافزون خوزستان و ساخت راه آهن سراسری سبب شد تا اهمیت بوشهر کاهش پیدا کند و این بندرگاه که روزگاری خودمختار و مستقل بود و آوازه ی تجاری آن زبانزد بود، رو به سقوط بگذارد.

فهرست مطالب کتاب

۱-تاریخ اولیه بوشهر ۲- شبه خودمختاری بوشهر ۳-پایان خودگردانی بوشهر ۴-بوشهر از بندری واقع در مسیر کشتی ها تا بندری تراتزیتی ۵-اندازه و ترکیب جمعیت بوشهر ۶-محیط شهری بوشهر ۷-لنگرگاه ۸-بهداشت عمومی ۹-تعلیم و تربیت ۱۰-تاسیس  بلدیه ۱۱-سقوط بوشهر ۱۲- نتیجه گیری

کتاب ظهور و سقوط بوشهر نوشته ی دکتر ویلم فلور  و ترجمه ی حسن زنگنه می باشد که در سال ۱۳۸۷ توسط نشر طلوع دانش در ۶۸ صفحه با ۲۰۰۰ نسخه چاپ گردیده است. این کتاب از طریق طرح “بازشناسی بوشهر” در اختیار زنگنه جهت ترجمه قرار گرفته که دبیر و سرپرست طرح؛ سید قاسم یاحسینی در یادداشت دبیر مجموعه به این موضوع اشاره نموده است.

حسن زنگنه در این کتاب می نویسد:” بوشهر در دوره ی قاجار، نماد و نشانه ی سایر شهرهای ایران نبود؛ چه بندری بود که کمتر همانند آن وجود داشت. افزون بر این، در کشوری که در آن شهرها دست کم صدها سال- اگر نگویی بیشتر- قدمت داشتند بوشهر شهری نوبیناد بود و تنها در نیمه ی قرن ۱۸ میلادی بود که این بندر تا حدودی از اهمیت و اعتبار برخوردار گردید.”

نام کتاب: هلندی ها در خلیج فارس و بوشهر

نویسنده: ویلم فلور

ناشر: انتشارات آینه

۳۱۱صفحه – سال ۱۳۹۰

مهدیه امیری: این کتاب در برگیرنده ی چند مقاله درباره ی تاریخ کمپانی هند شرقی هلند(واک)، تجارت هلندی ها در خلیج فارس و به خصوص تاریخ پرفراز و نشیب حضور هلندی ها در جزیره ی خارگ و مبارزات میرمهنا بندر ریگی با آنها در عصر کریم خان زند و تاریخ حضور هلندی ها در عصر افشاریه در خلیج فارس است. در این مقالات، دکتر فلور با استفاده گسترده از گزارش ها و اسناد واک و دیگر منابع، تاریخ را روایت کرده است؛ تاریخی که گاه ممکن است برای ما ایرانی ها ناخوشایند باشد و یا اگر یک ایرانی آن را می نگاشت، دیدگاهش به گونه ای دیگر بود.

این کتاب از ۴فصل تشکیل شده که در انتهای هر فصل، منابع و مآخذ آن نیز درج گردیده است. در فصل اول این کتاب تحت عنوان ” آغاز شکل گیری روابط هلندی ها با ایران”  به دلایل و چگونگی حضور هلندی ها در خلیج فارس اشاره می کند و حضور آنها را جدای از تجارت ابریشم، استفاده از ایران به عنوان پلی جهت ایجاد شبکه ی تجاری شدن در آسیا عنوان می کند. در این فصل به موضوعات کشمکش های بازرگانی هلند و ایران، اشغال ایران توسط هلندی ها، ایران در دوره افشاریه، پایان حضور هلندی ها در خلیج فارس، تجارت هلندی ها در خلیج فارس و هلندی ها در خلیج فارس در قرن ۱۹ اشاره می کند.

فصل دوم به تاسیس شرکت هند شرقی هلند تحت عنوان “واک”  در سال ۱۶۰۲ میلادی و موارد مربوط به آن می پردازد. مدیریت ایرانی واک نه تنها شامل ایران بلکه بصره و سایر فعالیت های تجاری بود. دفتر اصلی واک در ایران، در بندرعباس بود. در این فصل جدای از واک به شرکت تجاری هند شرقی انگلیس تحت عنوان “ایک” و علاقمندی این دو شرکت به ابریشم ایران و چین توضیحاتی ارائه میدهد.

در این فصل به موضوعات سیاست تجارت ابریشم صفویه پیش از ورود “ایک” و “واک”، سرآغاز دلبستگی هلندی ها به ابریشم ایران، واک به ابریشم ایران علاقمند گردید اما نتوانست آن را پی گیرد، موقعیت ایک در تجارت ابریشم، وضعیت ابریشم ایران و تحویل و حمل ابریشم خام می پردازد.

فصل سوم این کتاب به حضور هلندی ها در جزیره خارگ و ظهورمیرمهنا اختصاص دارد که پر بحث ترین و طولانی ترین بخش این کتاب است. در بخش ابتدایی این فصل با تصمیم بر تعطیلی دفاتر بازرگانی واک در ایران و تنها فعالیت شعبات ساحلی در بندرعباس و بوشهر و استقلال در تشکیلات واک در بصره مواجه می شویم که  در ابتدای این تغییرات خصوصن در بصره، این شرکت درگیر شورش ها و حاشیه هایی می شود که از پرداخت عوارض گمرکی معاف می گردد ولی در عوض درگیر موارد دیگری می شود که پای آنها را به جزیره ی خارگ باز می کند.

در ادامه ی این فصل به چگونگی حضور میرمهنا و در دست گرفتن سرتاسر دشتستان به استثنای بوشهر و خارگ  و تحت فشار قرار دادن بوشهر وبستن تمامی راه های ورودی به آن اشاره می کند که در نهایت به جنگ های کریم خان علیه میرمهنا و درگیری وی با هلندی ها بر سر خارگ ومرگ میرمهنا می انجامد.

فصل چهارم به تجارت هلندی ها در ایران دوره ی افشاری اشاره دارد و به دخالت دولت در تجارت، ترکیب واردات و صادرات واک و اینکه واک در طی این سال ها فعالیت سود یا زیان کرد را به چالش می کشد.

کتاب هلندی ها در خلیج فارس و بوشهر؛ نوشته ی دکتر ویلم فلور و ترجمه ی حسن زنگنه می باشد. این کتاب توسط انتشارات آینه کتاب از مجموعه دانشنامه استان بوشهر زیر نظر حوزه هنری بوشهر در تیراژ۱۵۰۰  نسخه  به قیمت ۵۰۰۰تومان و ۳۱۱صفحه در سال ۱۳۹۰  منتشر شده است.

فصول این کتاب عبارتند از: پیشگفتار|  سازمان شرکت هندشرقی هلند |  آغاز شکل گیری روابط هلندی ها با ایران |  دومین مناقشه بازرگانی هلند و ایران |  سومین کشمکش تجاری هلند و ایران |  اشغال ایران توسط افغانی ها |  ایران در دوره افشاریه |  پایان حضور هلندی ها در خلیج فارس |  تجارت هلندی ها در خلیج فارس |  هلندی ها در خلیج فارس – قرن ۱۹ |  منابع و مآخذ |  تاسیس شرکت هند شرقی هلند |  چرا هلندی ها به ایران آمدند؟ |  سیاست تجارت ابریشم صفویه پیش از ورود ایک و واک |  سرآغاز دلبستگی  هلندی ها به ابریشم ایران |  واک به ابریشم علاقه مند گردید اما نتوانست آن را پی گیرد |  موقعیت ایک در تجارت ابریشم |  پروژه سازان هلندی و مسیر زمینی روسیه |  واک تصمیم می گیرد به تجارت ابریشم در ایران دست یاد |  ابریشم ایران: کجا و چقدر این محصول تولید شد؟ |  تحویل و حمل ابریشم خام |  منابع و مآخذ |  هلندی ها در جزیره خارگ | تصویر طرح خارگ |  عملیات علیه بصره |  روابط هلندی ها با میرحسین و کریم خان زند |  استحکام خارگ و واکنش انگلیسی ها |  کناره گیری نهایی واک از بصره |  قتل میرحسین |  روابط هلندی ها با کریم خان |  ظهور میرمهنا؛ دزد دریایی |  حمله میرمهنا به خارگ |  روابط هلندی ها با بنوکعب |  تجدید روابط با میرمهنا |  جنگ های کریم خان علیه بنوکعب و میرمهنا |  واک تصمیم به ترک خارگ گرفت |  حمله هلندی ها به میرمهنا |  سقوط خارگ |  خروج هلندی ها از خارگ|  واکنش های آمستردام و باتاویا |  مرگ میرمهنا |  منابع و مآخذ |  تجارت هلندی ها در دوره افشاریه |  دخالت دولت در تجارت |  ترکیب واردات و صادرات واک |  واردات | صادرات |  تراز پرداخت |  واک سود برد یا زیان کرد؟ |  واک چه کاری انجام داد؟ |  منابع و ماخذ |  فهرست اعلام

نام کتاب: لشکرکشی انگلیس به ایران

نویسنده: گرنی داد

ناشر: چاپ علوی بوشهر

۱۳۰صفحه – سال ۱۳۷۳

مهدیه امیری: این کتاب به صورت مقاله ای از ترجمه ی فصلی از کتاب تاریخ شورش هند و لشکرکشی به ایران می باشد که به اتفاقات سال۱۸۵۶- ۱۸۵۷ میلادی اشاره دارد. این کتاب را ۴گزارش پوشش می دهد که دونفر سرلشکر، یک نفر دریادار و یک نفر ناخدا دوم این گزارش ها را نوشته اند که مسئولیت های اصلی در جنگ ریشهر و اشغال بوشهر در خلال روزهای هفتم تا دهم دسامبر ۱۸۵۶ را به عهده داشته اند و پس از خاتمه عملیات این گزارش ها را جهت اطلاع مقامات بالاتر خود نگاشته و ارسال کرده اند.

گزارش اول مربوط به سرلشکر استاکر فرمانده قشون اعزامی به خلیج فارس در روز ۱۲دسامبر ۱۸۵۶ دو روز پس از اشغال بندر بوشهر می باشد. اسناکر در این نامه با اشاره به مقاومت سرسختانه پیاده نظام و واحدهای توپخانه ایران و چگونگی اشغال بوشهر و کشته شدن چند افسر بلندپایه انگلیسی توسط قوای ایران اشارات جالبی دارد. همچنین در این گزارش درباره ساختار و ترکیب نیروی زمینی، توپخانه صحرایی، واحدهای ستادی و عملیاتی ارتش انگلیس و اسامس افسران اطلاعات زیادی داده است.

گزارش دوم از فرمانده نیروی دریایی هند در خلیج فارس؛ دریادار سر هنری لیک است. وی در این گزارش به چگونگی بمباران بوشهر و قلعه ریشهر توسط واحدهای شناور و قایق های توپدار نیروی دریایی هند و مقاومت توپچیان بوشهری توضیحاتی ارائه میدهد.

گزارش سوم فلیکس جونز؛ نماینده مقیم سیاسی انگلیس در خلیج فارس است که به تاریخ ۱۳ دسامبر ۱۸۵۶ نگاشته شده است. علا رغم صراحت لهجه ای که در دو نامه پیشین دیده می شود، جونز در این نامه برخوردی سیاسی و دیپلماتیک با اشغال بوشهر دارد و مطالبی عاری از واقعیت است.

چهارمین گزارش از ژنرال اترام درباره جنگ خوشاب است. این گزارش که در۱۰ فوریه ۱۸۵۷ نگارش شده در برگیرنده ی اطلاعات بسیار خوبی درباره استعداد نیروهای نظامی انگلستان و ایران است که شامل جدول هایی از کشته شدگان و مصدومین می باشد.

زنگنه در ابتدای این کتاب به نکاتی  از جمله اینکه نویسنده؛ گرنی داد با موذیگری خاصی تلاش کرده است موضوع جنگ ایران و افغانستان و لشکرکشی ناصرالدین شاه به هرات را عملی ناشی از تحریک روس ها و در راستای نزدیکی روسیه به دروازه های هندوستان جلوه دهد و اینکه نویسنده در مورد رفتار ایران با دیپلمات های انگلیسی مطالبی یک جانبه و غیرواقعی نگاشته است و….  اشاره می کند و خواننده را متوجه آن می دارد.

این کتاب توسط نشر کنگره هشتادمین سالگرد شهادت رییس علی دلواری توسط چاپ علوی بوشهر در سال ۱۳۷۳ در ۱۳۰ صفحه چاپ گردیده است.

نام کتاب: هجوم انگلیس به جنوب ایران

نویسنده: جی. بی. کلی

ناشر: چاپ علوی بوشهر

۲۱۶صفحه – سال ۱۳۷۳

مهدیه امیری: این کتاب برگرفته شده از کتاب “بریتانیا و خلیج فارس در سال های ۱۸۸۰-۱۷۹۵ اثر جی. بی.کلی می باشد که در سال ۱۹۶۸ در لندن منتشر شده است. این کتاب شامل دو فصل در خصوص جنگ ایران و انگلیس در سال های ۱۸۳۸ و ۱۸۵۶ میلادی بر سر مسئله هرات و هجوم نیروهای زمینی  و دریایی انگلیس به خلیج فارس است که در واقع ترجمه کامل فصل یازدهم و بخش هایی از فصل هشتم کتاب فوق الذکر می باشد که تحت عنوان ” هجوم انگلیسی به جنوب ایران”  چاپ گردیده است.

فصل اول کتاب به بحران در روابط ایران و انگلیس در سال های ۱۸۴۱-۱۸۳۷ میلادی اشاره دارد. در ابتدای این فصل به مساله هرات و حساس بودن آن اشاره گردیده واینکه تصرف هرات به دست ایرانیان در اواخر سال ۱۸۳۸ برابر بود با دادن یک پادگان پیشرفته نظامی به روسیه تا روس ها از طریق آنجا به ایالات هم مرز هند انگلیس دسیسه و توطئه نمایند . اولین نبرد در سال ۱۲۵۴ ه.ق (۱۸۳۸ میلادی) در زمان محمد شاه قاجار که سپاهیان ایران، هرات را محاصره کردند و با تهدید جدی انگلیس رو برو شدند. دراین جریان، انگلیس با اعزام پنج فروند کشتی جنگی به عنوان اعتراض، جزیره خارک را اشغال کرد. سپاه ایران به ناچار در ۱۸ جمادی الثانی ۱۲۵۴ ه.ق (۸ سپتامبر ۱۸۳۸ میلادی) بدون اخذ نتیجه‌ای از محاصره هرات دست برداشت و تمام شرایط انگلیس را پذیرفت. ضعف و بی تدبیری حاجی میرزا آقاسی و عدم آگاهی او از اوضاع آن روز در شکست ایران نقش عمده‌ای داشت. در این فصل به طور مفصل به جزییات روابط و قراردادهایی که بین دوکشور صورت گرفته و چگونگی و چرایی محاصره هرات و دست کشیدن ایرانیان از آن توضیحاتی ارائه گردیده است.

فصل دوم به جنگ ایران با انگلیس در سال ۷-۱۸۵۶ اشاره دارد. در این فصل به جزییات روابط ایران و انگلیس و سیاست گذاری ها و دسیسه هایی که در طی این سالها اتفاق افتاده می پردازد و به ادامه ی فصل اول و کامل کردن اتفاقات تا سال ۱۸۵۷ و پایان جنگ و انعقاد قرارداد صلح و افزایش ظن و بدگمانی ایرانیان نسبت به مقاصد سیاسی انگلستان که بیش از پیش عمیق تر شده بود را عنوان می کند. به طور کلی به این موضوع اشاره می کند که دیگر بار در سال ۱۲۷۳ ه.ق (۱۸۵۶ میلادی) در زمان ناصرالدین شاه قاجار که ایران، هرات را محاصره و فتح می‌کند، نیروهای انگلیسی بدین بهانه به جنوب ایران حمله کرده خارک، بوشهر، برازجان، خرمشهر و اهواز را اشغال می‌کنند که سرانجام با عقد معاهده پاریس در مارس ۱۸۵۷ میلادی در پاریس صلح برقرار می شود. در این زمان میرزا آقاخان نوری صدراعظم ناصرالدین شاه، سخت و بدون پرده‌پوشی از انگلیس حمایت می‌کرد و خود، دست‌نشانده و عامل انگلیس بود.

کتاب هجوم انگلیس به جنوب ایران دارای مطالب ارزشمندی در این حوزه می باشد که در نشر کنگره هشتادمین سالگرد شهادت رییس علی دلواری توسط چاپ علوی بوشهر در سال ۱۳۷۳ در ۲۱۶ صفحه چاپ گردیده است.

نام کتاب: نخستین فرستادگان پرتغال به دربار شاه اسمعیل صفوی

نویسنده: رونالد بیشاب اسمیت

ناشر: نشر به دید

۱۴۰صفحه – سال ۱۳۸۱

حسین پاپری: سرآغاز کتاب با پیش گفتار کوتاه از مترجم و سپس مقدمه دکتر محمدباقر وثوقی که به شرح و تحلیل حوادث قرن ۱۶میلادی و ورود پرتغالی ها به حوزه اقیانوس هند و خلیج فارس و جریانات تاریخی آن دوره می پردازد و تصویر کلی از تاریخ آن دوره ارائه می دهد:« حضور پرتغالی ها در خلیج فارس طی حدود یک قرن و نیم، تأثیرات مخربی بر تداوم حیات اقتصادی و سیاسی ایران در منطقه بر جای گذاشت. خارج شدن جزیره مهم و استراتژیک هرمز از صحنه اقتصادی حوزه اقیانوس هند از مهم ترین و مخرب ترین این تأثیرات بود.»

و سپس به اهمیت محتوای یادداشت ها، سفرنامه های غربی ها و مکاتبات اداری و گزارش های رسمی پرتغالی ها در خلیج فارس برای شناخت تحولات اقتصادی و سیاسی ایران در خلال قرن شانزدهم میلادی اشاره می کند که این ترجمه نیز از جمله آنهاست.

این ترجمه شامل سیزده فصل است که فصل نخست آن در عنوان تماس های آزمایشی پرتغالی ها با کشور شاهنشاهی ایران در دوره صفوی است. ملوک هرمز در سده های میانه، تجارت خلیج فارس را در تسلط دارد. به علت فعالیت های بازرگانی، ثروتمند، قدرتمند و پر رونق شده بود. این موقعیت جغرافیایی، ثروت و شهرت هرمز درست مثل نیروی مغناطیسی پرتغالی ها را به سوی خود کشید. در این فصل گزیده ای از نامه آلبوکرک به نائب السلطنه هند آورده می شود که در آن به شرح فتوحات خود در خلیج فارس و در واقع کشتار و غارتگری خود می پردازد.

در فصل دوم گزیده ای از نامه آلبوکرک به شاه اسماعیل صفوی اشاره می شود که توسط روی گومز فرستاده می شود: حکمران هند با اعزام این فرستاده در صدد برمی آید تا پرتغال را به شاه اسماعیل اول، پادشاه ایران معرفی کند؛ ولی با توطئه خواجه عطا –وزیر امیر هرمز- روی گومز مسموم و کشته می شود؛ چرا که او از اتحاد بین شاه ایران و شاه پرتغال هراسناک شده بود. بنابر این نخستین تلاش پرتغالی ها در راستای ایجاد رابطه با دربار ایران، (به طوری) غم انگیز پایان یافت. فصل یازده کتاب توصیف شهر لار به روایت آنتونیوتنریرور در فصل سیزده و آخر کتاب به شرح به شکار رفتن شاه اسماعیل به همراه دو سفیر پرتغال می پردازد.

در اینجا فصل دوازدهم کتاب به عنوان شهر شیراز به روایت آنتونیوتنریرور که بی گمان خواندنی است، بررسی و بخشهایی از آن یاد می شود: «شیراز شهری است بزرگ و مرکز ایالت فارس که در نزدیکی رشته کوهی که به سمت غرب کشیده شده قرار دارد. این شهر، شهری است باستانی که حصاری سنگی- که در خیلی جاها هم ویران شده- آنرا در بر می گیرد. در شیراز جمعیت زیادی سکونت دارند  ( بنا به گفته گیل گومز در سال ۱۵۱۵ جمعیت این شهر سی و پنج هزار نفر بود).  در مرکز ایالت فارس عمارات مجلل و باشکوهی قرار دارد که پنجره های آنها دارای جام های شیشه ای است زیرا در فصل زمستان هوای این شهر بسیار سرد می شود- شیراز در نزد ایرانیان بسیار مشهور و پر آوازه است، طوری که آنها می گویند، روزگاری که شیراز آباد و پر رونق بود، قاهره حومه آن محسوب می گردید . ساکنان شیراز اکثراً ترکمن و فارس اندو رنگ چهره و بشره اشان سفید و بسیار خوش سیما و دارای اندامی متناسب می باشد.

شیرازی ها زیر شلوار می پوشند و مچ بند می بندند و کفشی به پا می کنند که به کف آن میخ های فلزی زیادی زده شده است. در این دیار گوشت، کره، گندم و زعفران به فراوانی یافت می شود و تمامی این اقلام در این سرزمین تولید می شود. در شیراز باغهای گل و میوه و مزارع سرسبز و باغهای میوه هائی از قبیل سیب، گلابی، هلو و انگور وجود دارد و بویژه در شیراز گل رز پُر پَر قرمز رنگ فراوان است.

در شیراز به باغ گلی که حصار آن دو فرسنگ بود و به شاهان گذشته تعلق داشت وارد شدم. در این باغ چیزهای ستایش آمیزی وحجود داشت، بویژه کاخهایی که از سنگ مرمر و سنگهای دیگری بنا شده و دارای پنجره ها و جامهای شیشه ای بسیار زیبایی بودند. این کاخ ها بسیار با شکوه و استادانه گچ بری و کاشی کاری شده بود. در این باغ همچون شبه جزیره اسپانیا و پرتغال همه گونه درخت و رستنی وجود داشت که به ردیف کاشته شده بود. درختهای بلند قامت و تنومند سرو بطور انبوه و در کنار هم و در دو ردیف رو به روی یکدیگر قرار گرفته و راهی باریک از میان آنها می گذشت. شاخه های این درختان چنان در یکدیگر پیچ خورده بودند که در نیمه روز آنجا همچون شب تاریک می نمود، طوری که من می ترسیدم پا به درون آن بگذارم. در این باغِ گل، در فصل مناسب، گل رز قرمز به وفور به دست می آید و هر روز بیش از ۱۲هزار پوند جمع آوری می گردد. در وسط این باغ آبگیر و استخر بسیار بزرگی واقع شده که در میان آن نیز خانه ای بسیار زیبا قرار دارد. موقعی که صوفی –شاه اسماعیل- در این شهر حضور داشت، به منظور تفریح و باده گساری رهسپار این باغ شد.

فصول این کتاب عبارتند از: پیش گفتار |  مقدمه دکتر محمدباقر وثوقی |  فصل نخست: تماسهای آزمایشی پرتغالی ها با کشور شاهنشاهی ایران دوره صفوی |  فصل دوم: سفارت نافرجام روی گومز دوکاروال هوسا |  فصل سوم: سفارت میگل فریرا |  فصل چهارم: مسافرت پدرو دو آلبوکرک به جزیره بحرین و خلیج فارس |  فصل پنجم: استقبال آلفونسو دو آلبو کرک از فرستاده ایران |  فصل ششم: سفارت فرنائو گومز دولومز |  فصل هفتم: مسافرت فرنائو مارتینز اوانجلو به لار | فصل هشتم: تماس پرتغالی ها با بحرین، بصره و سایرر نقاط خلیج فارس |  فصل نهم: مسافرت جوائو دومیرا به بصره و به دهنه دجله و فرات | فصل دهم: سفارت بالتاسار پسوا | فصل یازدهم: امارت و شهر لار به روایت آنتونیو تنریرو |  فصل دوازدهم: شهر شیراز به روایت آنتونیو تنریرو |  فصل سیزدهم: شرح به شکار رفتن شاه اسماعیل و شرکت فرنائوگومز دولومز.

نام کتاب: جنگ ایران و انگلیس در سال ۱۸۵۶ میلادی

ترجمه و تدوین: حسن زنگنه

ناشر: انتشارات شروع

۲۲۰صفحه – سال ۱۳۸۷

حسین پاپری: کتاب با یک مقدمه از مترجم و چهار بخش به عناوین: بحران در روابط ایران و انگلیس- جی بی. کلی، جنگ انگلیس با ایران به روایت جی بی کلی، جنگ انگلیس با ایران به روایت گرانی داد و گزارش های نظامی به پایان می رسد.

انگلستان نیک می دانست که هرات از سالهای دراز جزئی از خاک ایران بوده است و لردکرزن نائب السطنه هندی می نویسد « ایران در حقیقت نمی تواند فراموش کند که آنچه امروز افغانستان غربی است، و بزرگترین تاریخ، خراسان شرقی بوده است. هرات عادتاً از طرف پادشاهان ایران و حکام و تابعانشان اداره میشد. ساکنان آن بیشتر با سنت ها و تمایلات ایرانی می باشند تا افغانی، هیچ سد طبیعی یا قومی آن را از مشهد جدا نمی کند»

وقتی محمد شاه برای رفع شرّ امیر آنجا کامران میرزا که علم طغیان برافراشته بود لشکر کشید و آن شهر را محاصره کرد انگلستان علیه ایران به کمک هرات شتافت زیرا نزدیکی هرات به هندوستان، ترس از تجربه نادرشاه و هراس از نفوذ روسیه تزاری، انگلستان را بر آن داشت که کوس جدایی هرات و الحاق آن به افغانستان را سردهد. بعد از این که لشکریان ایران هرات را محاصره نمودند انگلستان روابطش را با ایران قطع کرد و مبادرت به اعزام ناو جنگی به خلیج فارس نمودند و جزیره خارک را به اشغال نظامی درآوردند و به تهدید بنادر جنوبی ایران پرداخت. لذا محمد شاه دست از محاصره هرات برداشت و انگلیسی ها هم خارک را در سال ۱۸۳۸ ترک گفتند و بالاخره در عهد ناصر الدین شاه با بستن قرارداد پاریس هرات از ایران جدا شد. فصل اول و دوم کتاب در واقع ترجمه بخشی از فصل هشتم و ترجمه کامل فصل یازدهم کتاب بریتانیا در خلیج فارس نوشته جی بی کلی است که در سال ۱۹۶۸ در لندن انتشار یافته است. فصل سوم کتاب ترجمه فصلی از کتاب «شورش هند لشکر کشی به ایران» تألیف گونی راد می باشد. گزارش های نظامی نیز گزیده کتاب مفصلی است تحت عنوان «جنگ با ایران در سال ۱۸۵۶» نوشته جیمز اترام انتشار یافته در سال ۱۸۶۰ در لندن.

نام کتاب: لشکرکشی ناپلئون به مصر و رقابت فرانسه و انگلیس در ایران

نویسنده: جی بی کلی

ناشر: نشر همسایه

۱۶۰صفحه – سال ۱۳۷۸

حسین پاپری: این کتاب در هفت فصل (ضمیمه) است با عناوینی چون: قرارداد سیاسی نماینده مخصوص دولت انگلستان و حاجی ابراهیم خان صدر اعظم مکتوب ناپلئون بناپارت به فتحعلیشاه پادشاه ایران، عهدنامه اتحاد بین اعلی حضرتین ناپلئون و فتحعلی شاه عهد نامه مجمل، صورت عهدنامه گلستان. در پایان هم کارنامه فعالیت های مهندسی وطن دوست در استان بوشهر آورده شده است. ( مدیر عامل گروه صنعتی پلیمر بوشهر)

در مقدمه کتاب مترجم به معرفی کتاب می پردازد که ذکر آن خالی از لطف نیست: « کتابی که اینک با عنوان لشکر کشی ناپلئون به مصر و رقابت فرانسه و انگلیس در ایران تقدیم خوانندگان می گردد ترجمه فصل دوم کتاب «بریتانیا و خلیج فارس (۱۸۸۰ – ۱۷۹۵) نوشته جی بی کلی می باشد که در سال ۱۹۶۸ در لندن انتشار یافته است. درباره رخدادهای سالهای ۱۷۹۸ تا ۱۸۱۴ میلادی اطلاعاتی در منابع فارسی بطور جسته و گریخته آمده است اما حُسن کار حاضر این است که مؤلف با استناد به اسناد انگلیسی و غالبا اسناد و مکاتبات موجود در ایندنیا آفیس و بایگانی را که وزارت امور خارجه انگلیس نمای کلی در این باره به دست می دهد که در برخی موارد، خصوصاً فعایت های ضد فرانسوی انگلیسی ها در مسقط و مسائل پشت پرده سفرهای سرجان مالکوم از جمله موضوعاتی است که در آثار مشابه فارسی، کمتر یافت می شود. برای غنی تر شدن کتاب حاضر و دسترسی آسان تر و سریع تر به عهد نامه هایی که اشاراتی به آن در ترجمه حاضر شده است، متن کامل این معاهدات در ضمیمه کتاب گردآوری گردیده است. امید است مطالعه این اثر، نسل جوان را به کار افتد و بر این امر آگاهی یابد که بیگانه، بیگانه است و طالب منافع ملی خود و تنها هنگامی می توان در دنیای پر آشوب معاصر، سربلند و با افتخار زیست که قوی و پر اقتدار بود و این امر میسر نمی شود مگر به کوشش، دانش و تلاش مضاعف و مستمر.»

فصول این کتاب به شرح ذیل می باشند: مقدمه مترجم |  مقاله لشکرکشی ناپلئون به مصر و رقابت فرانسه و انگلیس در ایران |  ضمیمه نخست: قرارداد سیاسی نماینده مخصوص دولت انگلیس و حاجی ابراهیم خان صدراعظم | ضمیمه دوم: مکتوب ناپلئون بناپارت به فتحعلی شاه پادشاه ایران | ضمیمه سوم: عهدنامه اتحاد بین اعلی حضرتین ناپلئون و فتحعلی شاه | ضمیمه چهارم: عهدنامه مجمل | ضمیمه پنجم: صورت عهدنامه که وکلای دولت ابدمدت علیه ایران با سرگوراوزلی ایلچی دولت بهیه انگلیس بسته اند | ضمیمه ششم: صورت عهدنامه گلستان گلستان که در سنه ۱۲۲۸ فیمابین دولتین ایران و روس توسط عالیجاه میرزا ابوالحسن خان منعقد شده است | ضمیمه هفتم: صورت عهدنامه که میان دولت ایران و انگلیس برنگار شده.

نام کتاب: گزارشهای سالانه سرپرسی کاکس سرکنسول انگلیس در بوشهر

نویسنده: سرپرسی کاکس

ناشر: انتشارات پروین

۱۱۵صفحه – سال ۱۳۷۷

عبدالخالق عبدالهی: سرکنسول انگلیس در بوشهر کتاب ” گزارشهای سالانه سرپرسی کاکس سرکنسول انگلیس در بوشهر ” ترجمه زنده یاد حسن زنگنه به کوشش عبدالکریم مشایخی و مرکز مطالعات بوشهر شناسی می باشد . این کتاب حاوی ۱۱۵ صفحه و کاری از انتشارات پروین است که در سال ۱۳۷۷ منتشر و در دسترس علاقمندان قرار گرفت که شامل گزارشهای کنسولگری انگلیس در فاصله سالهای ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۱ می باشد . سرپرسی کاکس به مدت ۱۰ به عنوان نمایندگی سیاسی انگلیس مقیم بوشهر بود و یکی از ماموران مجرب و کارکشته انگلیس در خلیج فارس بود که ابتدا در یکی از حساس ترین مقاطع تاریخ سیاسی ایران یعنی در فاصله سالهای ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۰ درست در غوغای قرار داد تحت الحمایگی به عنوان وزیرمختار بریتانیا در تهران برگزیده شد تا شرایط اجرای این قرار داد شوم را تسهیل نماید اما با هوشیاری و بیداری سید حسن مدرس و دیگر مبارزان ایرانی کاری از پیش نبرد و بلافاصله به عنوان نماینده سیاسی بریتانیا در بوشهر برگزیده شد . بدون شک گزارشهای او یکی از مهم ترین منابع مطالعاتی تاریخ معاصر ایران در سالهای آغازین مشروطه در جنوب کشورو خصوصا بوشهر است که با فارسی روان توسط حسن زنگنه ترجمه گردیده است . متخصصان و پژوهشگران تاریخ معاصر معتقدند گرچه گزارشهای ” کاکس ” اندکی جانبدارانه نوشته شده اما به عنوان سندی جهت بررسی های تطبیقی – تاریخی و نیز دستیابی به تصویری واقعی از اوضاع اقتصادی و سیاسی آن سالهای بوشهر بسیار موثر می باشد . مثلا با اینکه قضاوت و تحلیل “کاکس” درباره آیت الله سیدعبدالحسین لاری و سید مرتضی مجتهد اهرمی دو روحانی برجسته مشروطه خواه جنوب مانند بیشتر ماموران انگلیسی یکجانبه ، مغرضانه و خالی از حب و بغض نیست اما خواندن همین گزارشات هدفمند و یکسونگر نیز نه تنها خواننده را به خوبی با روند شکل گیری مشروطیت در بوشهر بلکه با دیگر شهرها و قصبات جنوب مانند بندر لنگه ، لارستان و بندعباس نیز آگاه می نماید . شاید به همین دلیل است که هرجا که مترجم لازم دیده توضیحاتی را به عنوان پاورقی نوشته که جز یکی – دو مورد ، اکثر توضیحات پاورقی در توضیح و تبیین نظر نویسنده یا موضوعی که احیانا توسط نویسنده گزارش تحریف یا بزرگنمایی شده بسیار موثر می باشد . در پایان شاید تذکر این نکته لازم باشد که به گمانم کتاب حاضر یکی از منحصر بفردترین و کمیاب ترین آثاری است که تاکنون توسط یک نفر خارجی آنهم یک آنگلیسی درباره جنبش مشروطه جنوب کشور نوشته شده است . خواندن این سند معتبر با ترجمه سلیس زنده یاد حسن زنگنه را به همه هم استانیهای عزیز توصیه می کنم.

فصول این کتاب به شرح ذیل می باشند: اشاره |  مقدمه |  گزارش سالانه قنسول انگلیس در بوشهر (۱۹۰۵ – ۱۹۰۶م) |  گزارش سالانه قنسول انگلیس در بوشهر (۱۹۰۶ – ۱۹۰۷م) |  گزارش نه ماهه قنسول انگلیس در بوشهر (تا دسامبر ۱۹۰۷م) |  گزارش سالانه قنسول انگلیس در بوشهر (۱۹۰۹م) |  گزارش سالانه قنسول انگلیس در بوشهر (۱۹۱۰م – ۱۳۲۸ ه.ق) |   گزارش سالانه قنسول انگلیس در بوشهر (۱۹۱۱م).

نام کتاب: تاریخ بوشهر از صفویه تا زندیه (۲ جلد)

نویسنده: ویلم فلور

ناشر: انتشارات شروع و حوزه هنری بوشهر

۳۱۰صفحه – سال ۱۳۸۹

عبدالخالق عبدالهی: صفویه تا زندیه کتاب ” تاریخ بوشهر از صفویه تا زندیه ” نوشته دکتر ویلم فلور و ترجمه زنده یاد حسن زنگنه می باشد . این کتاب در دو جلد و مجموعا در ۳۱۰ صفحه و کاری از حوزه هنری بوشهر / انتشارات شروع می باشد . دکتر فلور هلندی و یکی از مشهورترین و پرکارترین ایرانشناسان غربی است ، او بر بیش از ۱۰ زبان زنده دنیا مسلط است و می گویند فارسی را بخوبی مینویسد و حرف می زند . این کتاب تاریخ بوشهر را در مقطع تاریخی قرن ۱۰ تا ۱۲ هجری قمری مورد بررسی و کنکاش قرار می دهد و مطالب بسیار جالبی درباره قدمت بوشهر قدیم یا همان ریشهر ، افول و صعود ریشهر و همچنین موضوع تغییر ریشهر به بوشهر را به زیبایی هر چه تمام تر به رشته تحریر در می آورد . موضوع جالب این کتاب علاوه بر ترجمه تخصصی و همه فهم حسن زنگنه ، تقسیم بندی تاریخ بوشهر به ادوار مختلف از دوره صفویه گرفته تا افشاریه است که به توسط دکتر فلوربه خوبی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است . البته کتاب داری ضعف و نواقصی نیز می باشد که مهمترین آن عدم آشنایی کامل نویسنده به عادات و سنن بومی و همچنین عدم دسترسی به اسناد و مدارک عینی و قابل اطمینان درباره روابط تاریخی ایران با کشورهای همسایه در اعصار مورد بحث می باشد . شخصا یکی از بهترین مباحث این کتاب را در خواست پشتیبانی کریم خان زند از انگلیسیها می دانم که برایم بسیار جالب و خواندنی بود .یکی از نقاط قوت کتاب ” تاریخ بوشهر از صفویه تا زندیه ” نیز علاوه بر ترجمه بسیار روان مرحوم حسن زنگنه است که باعث شده چنین مباحث سنگین تاریخی آنهم به قلم یک نفر خارجی برای همگان قابل درک ، خواندنی و جذاب باشد ارائه تحقیقی تقریبا جامعی از اوضاع سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی خلیج فارس و دیگر تمدنهای اطراف این آبراه بین المللی و استراتژیک می باشد . کاش حسن زنگنه زنده می ماند و بیشتر می ماند تا بازهم شاهد ترجمه آثاری چنین سترگ در زمینه تاریخ خلیج فارس و استان بوشهر از او می بودیم . خواندن این کتاب جذاب و خوانی را به همه هم استانیهای عزیز توصیه می کنم.

فصول جلد اول عبارتند از: ظهور بوشهر ۱۷۲۹ – ۱۷۳۴  |  تاریخ اولیه بوشهر |  ریشهر یا بوشهر؟ |  ریشهر در ایران قبل از اسلام |  سقوط ریشهر |  ریشهر در دوره صفویه |  ریشهر، بوشهر می شود |  بوشهر در دهه ی نخست قرن ۱۸ |  تبدیل بوشهر به پادگان دریایی و رشد آن |  رویدادهای سیاسی بعد از سقوط دولت افشار |  شیخ نصر بوشهری مستقل می شود |  کناره گیری هلندی ها از بوشهر |  شیخ نصر در ابتدا موافق و بعدها مخالف میرمهنا بود |  جنگ بنی کعب با همه ی همسایگان |  انتقال ایک به بوشهر |  موافقت تجاری بین شرکت هند شرقی انگلیس و کریم خان |  قضیه شناور اسلام آیاد  |  حمله کریم خان به بنوکعب |  جنگ کعبی ها با شرکت هند شرقی انگلیس |  مذاکرات کمپانی هند شرقی تنگلیس با کریم خان برای تقلیل قدرت کعبی ها.

فصول جلد دوم عبارتند از: مناقشه بین کریم خان و بوشهر |  نخستین ماموریت اسکیپ به شیراز |  سیه روزی ایک در هرمز |  دومین ماموریت اسکیپ به شیراز |  کناره گیری ایک از بوشهر |  آشوب و ناآرامی در خلیج فارس |  کشمکش ایران و عمان | بصره؛ محاصره ی کعبی ها و ایرانی ها |  بازگشت ایک به یوشهر |  آیا شکست بصره به سود بوشهر بود؟ |  اشغال بوشهر توسط رییس باقر تنگسیری |  شیخ نصر بحرین را از دست می دهد |  پیوستن شیخ نصر به قاجارها |  تجارت بوشهر |  نتیجه گیری.

نام کتاب: مشروطیت جنوب ایران به گزارش بالیوز بریتانیا در بوشهر

نویسنده: کنسولگری انگلستان

ناشر: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران و بنیاد ایران شناسی (واحد استان بوشهر)

۴۲۴صفحه – سال ۱۳۸۶

مقدمه مترجم:  مشروطیت جنوب ایران به گزارش بالیوز بریتانیا در بوشهر (۱۹۰۵- ۱۹۱۵ م) مجموعه گزارش های کنسولگری بریتانیا در بوشهر است که کتاب اول آن با عنوان گزارش های سرپرسی کاکس سرکنسول انگلیس در بوشهر در فاصله سال های ۱۹۰۵ – ۱۹۱۱ به ترجمه این قلم و به همت مرکز مطالعات بوشهرشناسی به چاپ رسید.

کتاب حاضر، گزارش کنسولگری انگلیس در فاصله سالهای ۱۹۰۵ – ۱۹۱۵ میلادی است که توسط سرپرسی کاکس سرکنسول انگلیس در بوشهر که به مدت ۱۰ سال وظیفه نمایندگی سیاسی مقیم در خلیج فارس را به عهده داشته؛ و دستیارش ماژور تری ور به رشته تحریر در آمده است. بی تردید این گزارش ها یکی از مهمترین منابع مطالعاتی تاریخ معاصر ایران در آغازین سال های انقلاب مشروطه در جنوب کشور و به ویژه بوشهر می باشد. اگرچه که گزارش های ماژور کاکس خالی از شائبه جانبداری نیست، لیکن اهمیت این گزارش ها در بررسی تطبیقی و برای دستیابی به تصویر واقعی رخدادهای سیاسی و اوضاع اقتصادی یکی از حساس ترین فرازهای تاریخ معاصر جنوب ایران، امری متقن و مسلم به نظر می رسد.

کاکس در زمینه چگونگی شکل گیری روند مشروطیت در بوشهر و ایالت فارس و نقش شخصیت های عالم و برجسته ای چون آیت اله سیدعبدالحسین لاری و سیدمرتضی مجتهد اهرمی بر ضد استبداد محمدعلی شاهی و خودکامگی حکومت مرکزی، اطلاعات ارزشمندی به خوانندگان عرضه می دارد، اما همان گونه که شیوه نگارش همه ماموران انگلیس است، از نظر یکسونگری و مغرضانه نویسی، همسویی تنگاتنگی با دیگر همفکران خود دارد. هدف از ترجمه این گزارش ها ارائه اطلاعات تاریخی وقایع جنوب ایران در دوران انقلاب مشروطیت است به این امید که پژوهشگران تاریخی را  در شناخت تحلیلی – انتقادی این برهه از تاریخ ایران که از ابهام و پیچیدگی فراوانی برخوردار است، مفید افتد.

نماینده سیاسی برتانیا در خلیج فارس که مقر اداری اش بندر بوشهر بود در حقیقت فرماندارکل و تام الاختیار خلیج فارس بود یا آن گونه که دنیس رایت می تویسد این نماینده سیاسی به دلیل گستردگی حوزه ماموریتش لقب سلطان بی تاج و تخت بریتانیا را یدک می کشید. بالیوزگری انگلیس در بوشهر بر کلیه شیخ نشین های کرانه های جنوبی خلیج فارس و دیگر امیرنشین های عربی نظارت داشت و وظیفه حفظ مصالح و منافع بریتانیا در خلیج فارس برعهده این نمایندگی سیاسی بود. مضافا این کنسولگری سیاسی به عنوان سرکنسولگری بریتانیا در خلیج فارس بر امور کلیه کنسول گری های انگلیس در فارس، خوزستان و شهرهای ساحلی کرانه شمالی خلیج فارس، از بوشهر تا چاه بهار، نظارت داشت و موظف بود هرگونه خبر و اطلاعی را که به دست می آورد بلافاصله به طور کتبی به تهران، لندن و هند گزارش دهد و به همین منظور انگلیسی ها در میان همه اقشار و طبقات اجتماعی مامور مخفی یا به اصطلاح عصر قاجار راپورتچی داشتند.

نام کتاب: خلیج فارس از دوران باستان تا اواخر قرن هجدهم میلادی

نویسنده: راجرز ام سیوری – جی بی کلی

ناشر: انتشارات همسایه و مرکز بوشهرشناسی

۲۲۲صفحه – سال ۱۳۷۶

شاکر شکیبا: یکی دیگر از کتابهای حسن زنگنه ترجمه آن را بر عهده داشت خلیج فارس از دوران باستان نام دارد که در دهه هفتاد ( سال ۱۳۷۶ ) با حمایت و همکاری مرکز بوشهر شناسی و انتشارات همسایه منتشر شد .

این کتاب در سه بخش ترجمه شده است:

بخش اول : خلیج فارس در دوران باستان

بخش دوم : تاریخ خلیج فارس از سال۶۰۰تا ۱۸۰۰ میلادی

بخش سوم : خلیج فارس در اواخر قرن ۱۸ میلادی

راجزر. ام سیدی با استناد به منابع معتبر ، بخصوص کتاب « سرگذشت کشتیرانی ایرانیان » تالیف دانشمند هندی ایران شناسی پروفسور هادی حسن در مورد دریا نوردی و تجارت ایرانیان در خلیج فارس- اقیانوس هند و دریای چین ، دفاع کرده است اظهار و نظرهای علم و دفع بنیان سیوری ، با ذکر دلیل غیر قابل انکار ، ادعا های رسلان خود را که دریا نوردی و تجارت ایرانیان را زیر سئول می بردند ، امکار آن است جی .بی .کلی دیگر نویسندۀ این اثر است که خود در سال ۱۹۵۸-۱۹۵۵ در دانشگاه آسکنورد عضو بخش مطالعات مربوط به کشورهای مشترک المنافع بوده است این نویسنده ، درباره اوضاع جغرافیایی کرانه های خلیج فارس وسایل تاریخی و وضعیت بازرگانی کشور در منطقه اطلاعات کننده ذیعتمی در اختیار خواننده گان می گذارد .

حسن زنگنه با ترجمه این کتاب ارزنده ، مخاطب را آشنا می کند با تاریخ اولیه خلیج فارس از دوران باستان و ادامۀ آن یعنی هخامنشیان و دیگر دوره های تاریخی و رونق تجارت خلیج فارس در زمان ساسانیان در این کتاب پرداخته می شود . در ادامه این کتاب از سال ۶۰۰ تا ۱۸۰۰ میلادی خلیج فارس بررسی می شود وضعیت خلیج فارس در اوایل اسلام ، وضعیت اقتصادی از قرن هفتم تا دهم میلادی بررسی وضعیت جزیره هرمز و هجوم وسلطه پرتغالی ها در خلیج فارس از ۱۶۲۲-۱۵۰۵میلادی. در ادامه سلطه هندیها در خلیج فارس بررسی می شود که چگونگی خلیج فارس در قرن هجدهم و ایجاد قدرت های محلی در منطقه تحلیل می شود .  بررسی خلیج فارس در اواخر قرن ۱۸ ، کشور های حوزه خلیج فارس و شدن بر این کشور ها و دریایان بررسی وضعیت انگلیسی ها در خلیج فارس بررسی و تحلیل می شود .

نام کتاب: خلیج فارس در آستانه قرن بیستم

نویسنده: ملکم یاپ – بریتون کوپر بوش

ناشر: نشر به دید

۲۳۲  صفحه – سال ۱۳۸۸

شاکر شکیبا: خلیج فارس در آستانه قرن بیستم : عنوان کتابی است که در ادامه کتابهای تالیف شده حوزه خلیج فارس ، توسط حسن زنگنه ترجمه شده است و تعلق و پیگیری های مستمر حسن زنگنه به یکی از مهمترین مناطق سیاسی ، اقتصادی جهان که موقعیت است اثر یک آن نیز بسیار حائز اهمیت است ، ایشان را بر آن داشت کگه با ترجمه این اثر اطلاعات و دانستنی های لازم دربارۀ اتتفاقاتی که در قرن های ۱۹ و ۲۰ میلادی در اختیار پژوهشگران و دانشجویان علاقمند قرار دهد .   کتاب ” خلیج فارس در آستانه قرن بیستم ” ترجمه چهار مقاله علمی – تحلیل در بارۀ خلیج فارس است که نگارنده آن با استناد به منابع و ماخذ معتبر به مسائل منطقه در آستانه قرن بیستم پرداخت شده است و مسئله خلیج فارس و رسوخ قدرت های خارجی به این خطه از ایران در آستانه قرن بیستم مورد بررسی قرار گرفته است .

در اولین مقاله این کتاب با عنوان ” خلیج فارس در قرن ۱۹ و ۲۰ ” یعنی سالهای ۱۹۷۱-۱۸۰۰ ، آقای ملکم یاپ ، به اهمیت حیاتی خلیج فارس پرداخته و درگیر های بین چند قدرتهای این آبراه یعنی ایران و عراق و عربستان را بررسی کرده است .

در مقاله نخست این کتاب منافع اقتصادی استراتژیک صنعت آن منطقه یعنی ” نفت ”  را بررسی و چگونگی بهره مندی کشور های حوزه خلیج فارس از این صنعت را مطرح کرده است . در ادامه این مقاله ، وضعیت قدرت در منطقه بررسی می شود و به چگونگی علل تضعیف قدرت های محلی در آبراه خلیج فارس و نفوذ دولت انگلستان پرداخته می شود .

دیگر مقاله ای که حسن زنگنه در این کتاب کار ترجمه اش را عهده دار شده ، سیاست انگلستان در خلیج فارس نام دارد که این مقاله هم توسط ملکم یاپ تالیف شده است .

در این مقاله ملکم یاپ با استناد از تحولات ثبت شده در سالهای آغازین دهه هفتاد میلادی ، روابط سیاسی انگلستان و کشور های حوزه خلیج فارس را بررسی و تحلیل کرده است . نویسنده تلاش دارد این گونه القاء کند که تعلقات اروپایی انگلستان تعیین کننده سیاست خارجی بوده نه منافع هندوستان . منافع انگلستان ، روسیه و آلمان در خلیج فارس عنوان سومین مقاله ای است که توسط بریتون کوپربوش نگاشته و ترجمه آن را حسن زنگنه آنجام داده است . در این مقاله نگارنده با پرداخت به سیاست انگلستان بین سالهای ۱۹۰۴ – ۱۹۰۵ اقدام آن کشور در جهت تفاهم و تقسیم منافع خور با روسها در ایران می پردازد و ما متوجه این موضوع می شویم که انگلستان با وجود قدرت لازم در جهت تقسیم منافع ، همچنان با دوراندیشی این مهم را انجام می دهد و به تدریج اهداف خود را دنبال می کند . مذاکرات پیچیده ای که به کمک دیپلمای قدرتمندان انگلستان و روسیه برای ایجاد صلح بین دو کشور و پایان چالش در موجود ، بررسی می شود و ابعاد این مذاکرات به دلیل رقابت با آلمان تحلیل می شود . از مقالات خواندنی این کتاب ” تجارت اسلحه در دنیای پارس بجز عمان است که آقای ” بریتون کوپر بوش ” این مقاله را نوشته است . در این مقاله کوپر بوش بررسی می کند که تجارت اسلحه در منطقه خلیج فارس به چه شکلی صورت می گرفته و نقش و جایگاه دولتهای فرانسه و عمان و دیگر کشورهای متصالح در فروش اسلحه و جنگ افزار چه بوده است ؟  دلایل توقف تجارت اسلحه در منطقه توسط تجار فرانسوی بررسی می شود چگونگی سازش کشور های فرانسه و پایان یافتن جدالهای این دو کشور قدرتمند پرداخته می شود .

نام کتاب: دریای پارس و سرزمین های متصالح

نویسنده: دونالد هاولی

ناشر: انتشارات همسایه با همکاری موسسه بوشهرشناسی

۳۷۸  صفحه – سال  ۱۳۷۶

شاکر شکیبا: حسن زنگنه ترجمه این کتاب ” دریای پارس و سرزمین های متصالح ” را مردمون عنایت و پیشنهاد دانشمند عالیقدر جناب آقای احمد اقتداری می داند. ایشان کتاب مذکور را از احمد اقتداری دریافت کرد و در سال ۱۳۷۶ ترجمه این اثر دونالد هاولی را آغاز کرد که مرکز بوشهر شناسی با همکاری انتشارات همسایه کار چاپ و نشر آن را انجام داد .

دریای پارس و سرزمین های متصالح ، حاوی مطالبی که و ارزنده ای است که ترجمه روان و زیبای حسن زنگنه در انتقال فهم امانت دارند تاریخی – سیاسی و اقتصادی آن بسیار حائز اهمیت است . رویداد های خلیج فارس از هزاره سوم پیش از میلاد تا دوران معاصر در این کتاب آقای هاولی ، سیاسی در کشور های متصالح (امارات متحده عربی کنونی ) خدمت کرده ، اشراف کامل به همه مدارک و مستمندات تاریخی آن داشته است .

در این کتاب با سواحل متصالح آشنا می شویم و شبه جزیره سندام و اتفاقاتی که پیرامون این سرزمین رخ داده ، بررسی می شود . سرنوشت سرزمین سندام از دوران هخامنش تا صدارت کریم خان زند در این کتاب بررسی می شود . همزمان با واگذاری این سرزمین به شیوخ قاسمی در سال ۱۷۵۷ ، وهابیان در شبه جزیره عریستان پیشرفت کردند و در سالهای آخر قرن هجدهم نجف را در شبه جزیره عربستان و قطیف وحسا را در بخش کرانه ای به کنترل خود درآوردند .

در این اثر چگونگی توسعه نفوذ و موقعیت بر بریتانیا در این مناطق بررسی می شود . تلاش بریتانیا جهت کنترل خلیج فارس باعث شد نیروهای انگلیسی به فرماندهی ژنرال گرانت در سال۱۸۱۹ بر سرزمین مسندام مسلط شد .

با تسلط کامل بریتانیا در سال ۱۸۲۰ بر سرزمین مسندام ، جغرافیای سیاسی این سرزمین دستخوش تحولاتی شد .

ادامه تسلط ورنده حاکمیت بریتانیا بر سرزمین مسندام در سال ۱۸۵۳ شدت می گیرد که در این سال قرار دارد جامعی بین انگلیسی و شیخ نشین های متصالح منعقد می شود که به موجب آن سرزمین های که امروز امارات متحده عربی را تشکیل می دهند رسماً تحت الحمایه انگلیسی شناخته شدند .

مدت ۹۹ سال انگلستان بر اداره امور ساحل متصالح نظارت می کرد . در ادامه ، چگونگی ایجاد هفت شیخ نشین متصالح بصورت مفصل در کتاب پرداخت می شود و نقش نگلستان در سازش و اتحاد این هفت شیخ نشین بررسی می شود دریای پارس و سرزمینهای سواحل متصالح ، کتابی است مستقل دربارۀ این نقطه از خلیج فارس که رویدادهای آن در ارتباط مستقیم با رخداد های ایران بوده است .

عنوان کتاب: چالش برای قدرت و ثروت در جنوب ایران 
نوشته: گرمون استفان رای

نشر همسایه قم – ۱۳۷۸

علیرضا خلیفه‌زاده:  این کتاب شامل هفت فصل متوالی راجع به اوضاع اقتصادی، تجاری و سیاسی خاندال آل مذکور، حکام بوشهر از دوره‌ی افشاریه تا اواسط دوره‌ی قاجار می‌باشد. در این کتاب عوامل ظهور، قدرت‌نمایی و سقوط این خاندان بررسی شده است. غیرممکن است کسی بخواهد به گوشه‌ای از تاریخ بنادر و مناطق مختلف استان بوشهر بپردازد و نیازی به این اثر بسیار مهم نداشته باشد. اطلاعات این کتاب چون براساس گزارش‌های روزانه‌ی کنسول‌گری انگلیس در بوشهر تهیه شده‌اند، از لحاظ جزئیات و تاریخ وقوع رویدادها قابل اعتمادتر از هر منبعی دیگر می‌باشد. برخی از این اطلاعات منحصر به فرد را با هم مرور می‌کنیم:
در صفحه ۲۱۷ در حین وقایع سال ۱۸۲۹ م/ ۲۹ ذی‌قعده ۱۲۴۴ق/ ۱۳/۳/۱۲۰۷ش به مقاومت مردم بندر دیلم در برابر شیخ‌عبدالرسول آل‌مذکور این‌گونه اشاره می‌کند: «شیخ‌عبدالرسول طی پیامی به بالیوز انگلستان نوشته بود: از شما پنهان نیست که چند سالی است که بندر دیلم علیه من دست به شورش زده و حتی خراج عقب‌افتاده هم نپرداخته است.»
از اوضاع بندرریگ در دوره‌ی لطفعلی خان زند نیز اطلاعات جالبی دارد؛ در صفحه ۸۴ حین روایت وقایع سال ۱۷۹۲م/ ۱۲۰۶ ق از تصرف بندرریگ و خارگ به دست شیخ نصر اول پسر شیخ ناصر گزارش می‌دهد:
«میرعلی [خان حیات‌داودی] حکمران بندرریگ نتوانست در برابر شیخ نصیر ثانی [شیخ نصر اول] پایداری کند، لذا آن بندر و جزیره خارگ به دست آل مذکور افتاد.»
این کتاب در صفحه ۱۲۳ از تسلط موقت باقرخان تنگستانی در ۱۸۴۵م/۱۲۶۱ ق برمناطق انگالی، شبانکاره، زیراه و برازجان و سپس رود حله اطلاع می‌دهد.
این موضوعات در هیچ‌کدام از منابع فارسی و ترجمه شده‌ی در دسترس دیده نمی‌شود. تازه به غیر از اطلاعات مفید راجع به نقاط مختلف استان بوشهر، درباره‌ی زندگی سیاسی دیگر شیوخ آل‌مذکور که نامی از آن‌ها در منابع فارسی دیده نمی‌شود نیز مفید است:
۱ـ شیخ ناصر اول و پسرانش شیخ نصر اول و شیخ محمد
۲ـ شیخ عبدالرسول‌خان آل‌مذکور و برادرانش شیخ‌درویش و شیخ‌حسین و شیخ‌عبدا… و شیخ‌سعدون (دوم) و…
نویسنده کتاب “گرمون استفان رای” احتمالاً به دلیل عدم توجه به منابع فارسی، اسامی شیخ ناصر و شیخ نصر اول و شیخ نصر دوم را «نصیر» پنداشته و برای تفکیک آن‌ها، شیخ ناصر را شیخ نصیر اول و شیخ نصراول را شیخ نصیر ثانی و شیخ نصر دوم را شیخ نصیر سوم دانسته (ر.ک صفحات ۴۸ و ۹۲ و ۱۱۳و …) که استاد حسن زنگنه نیز چون روش ترجمه‌اش وفاداری به متن می‌باشد بدون دخل و تصرف، رعایت امانت‌داری کرده است.

 

از مشروطه تا جنگ جهانی اول؛ خاطرات فردریک اوکانر

فردریک اوکانر؛ کنسول انگلیس در فارس

ترجمه: حسن زنگنه

انتشارات: شیرازه – ۱۳۷۶ – در ۱۵۷صفحه

مقدمه کاوه بیات(دبیر مجموعه): خاطرات لیوتنان کلنل سر ویلیام فردریک اوکانر (۱۸۷۰- ۱۹۴۳) از دوران خدمتش در ایران در مقام سرپرست کنسولگری بریتانیا در سیستان و سرکنسول شیراز در فاصله سالهای ۱۹۰۹ تا ۱۹۱۵ میلادی که ترجمه فارسی آن توسط مترجم توانای بوشهری؛ حسن زنگنه در این کتاب ارائه شده؛ با دوره ای از تاریخ معاصر ایران توام است که در خلال آن نابسامانی های حاصل از استقرار دولت نوپای مشروطه در پی سقوط محمدعلی شاه، نه فقط فرصت فروکش نیافت که با وقوع جنگ اول جهانی و تسری دامنه آن به ایران بر میزان تلاطم هایش نیز افزوده شد. اوکانر در خاطراتش که در سال ۱۹۳۱ تحت عناوین در مرز و آن سوی آن؛ شرحی بر سی سال خدمت منتشر شد، پس اشاراتی چند به طی یک دوره توپخانه در برتانیا و رشته آموزش هایی در بخش سیاسی حکومت هند، به شرح مختصری می پردازد از دوران خدمات نظامی در نقاط مختلف هندوستان (۱۹۰۳- ۱۸۹۵) و در ادامه از نخستین تجربه سیاسی خود می نویسد که به عنوان یکی از اعضا هیئت اعزامی بریتانیا به لهاسا؛ پایتخت تبت اعزام شد. و در ادامه خاطرات از دوران تصدی نمایندگی تجارتی بریتانیا در گیانتسه، یکی دیگر از شهرهای تبت در فاصله سالهای ۱۹۰۴تا ۱۹۰۸ می گوید. پس از پشت سر نهادن این تجارباست که اوکانر در سال ۱۹۰۹ مامور خدمت در ایران می شود؛ نخست در مقام سرکنسول و نماینده فرماندار کل هندوستان در سیستان (۱۹۰۹- ۱۹۱۲) و آنگاه سرکنسول بریتانیا در شیراز (۱۹۱۲ – ۱۹۱۵).اوکانر پس از ترک ایران در سال ۱۹۱۶ میلادی برای مدت زمان کوتاهی مامور خدمت در سیبری می شود و سپس تا پیش از بازنشستگی در سال ۱۹۲۵ به مدت شش سال نیز نماینده دولت برتانیا در نپال می گردد.

اوکانر در خاطرات خود از ایران ضمن شرح سفر و نحوه آشناییش با این سرزمین هم از اوضاع سیاسی آن دوره توصیفی کلی به دست می دهد و هم به نحوی مشخص تر از تحولات حوزه های ماموریتش. با توجه به آرامش نسبی حکمفرما بر قائنات و سیستان در سالهای نخست اقامت در ایران، بخش دوم این خاطرات است که از لحاظ تاریخی مهمترین قسمتش را تشکیل می دهد؛ یعنی سالهایی که او در مقام سرکنسول بریتانیا در شیراز در متن بسیاری از تحولات مهم فارس قرار داشت.

ورود اوکانر به فارس در سال ۱۹۱۲ با دوره از تاریخ ایران هم زمان است که به علت نابسامانی های کشور از نظر تحولات داخلی و تظاهر روس و انگلیس از لحاظ مناسبات منطقه ای اوج قدرت بریتانیا در جنوب و روسیه در شمال محسوب می شد و چنان که از مفاد این خاطرات نیز برمی آید در این دوره کمتر تغییر و تحول مهمی را می توان سراغ گرفت که در آن نشانی از مداخلات بریتانیا ملاحظه نشود. و در عین حال با پیش آمد جنگ جهانی اول در عرض مدت زمان کوتاه چنان ورق برگشت که ماژور اوکانر که تا چندی چیش در کل فارس فعال مایشا بود به اسارت ملیون ایران در آمده و دولت بریتانیا را وامی دارد برای حفظ منافع منطقه ای خود به یک رشته لشکرکشی های گسترده در اقصی نقاط ایران دست بزند.

خاطرات اوکانر از لحاظ پاره ای داوری های سیاسی و استدلالهایی که نویسنده به تفاریق در توجیه مداخلات ناروای دولت بریتانیا و روسیه؛ متفق آن دوره لندن عنوان کرده، کاستی هایی دربردارد که طبیعتا از دید انتقادی اهل تاریخ پنهان نیست، ولی چون ارزش تاریخی این خاطرات حتی از نظر ثبت داوری های مغرضانه نویسنده هم که شده، مهم و در خور توجه می باشد در ترجمه نیز جانب امانت رعایت شده است.

فهرست مطالب کتاب عبارتند از: ایران انقلابی |  دو سال و نیم در شرق ایران (۱۹۰۹ – ۱۹۱۲)  |  هرج و مرج در ایران (۱۹۰۹ – ۱۹۱۲ )  |  قنسول شیراز (۱۹۱۲ – ۱۹۱۴)  |  جنوب ایران در جنگ بزرگ (۱۹۱۴ – ۱۹۱۶)  | اسارت در ایران (۱۹۱۵ – ۱۹۱۶)

برازجان بازارْ شهری روستایی در پس کرانه خلیج فارس

بخشی از مقاله تحقیقی ویلم فلور در باب برازجان

ترجمه حسن زنگنه

مقدمه مترجم: راجع به جوامع ساکن در کرانه های خلیج فارس تعداد انگشت شماری مقاله تحقیقی به رشته تحریر درآمده و تازه این معدود مقالات هم فقط به ساکنان مناطقی می پردازند که بر روی خط ساحلی قرار دارند ـ به عبارتی بنادر. تا آنجا که راقم این سطور اطلاع دارد هیچ تحقیق تحلیلی راجع به ساکنان پس کرانه های بنادر خلیج فارس انجام نگرفته است. بنادرخلیج فارس جهت تامین مواد غذایی و خدمات (برای مثال تامین حیوانات بارکش) و از همه این ها مهم تر برای ایجاد امنیت در شاهرگ اقتصادی خود ـ یعنی مسیرهای تجاری کاروانرو و پاسداری از آنها در قبال حملات راهزنان ـ به ساکنان پس کرانه ای خود نیاز داشتند. بی هیچ شگفتی جوامع پس کرانه ای بعضی موقع می کوشیدند تا بیش از وسعت خود ـ با موقعیت جغرافیایی متفاوت ـ نقش سیاسی مهم تری ایفا کنند، یا حتی عملاً ایفا هم کردند چنان که نقش بازار شهر برازجان گواه صادقی بر این مدعاست. یاد آوری می گردد، کاروان ها بعد از اینکه از مسیله ـ که بوشهر را از سرزمین اصلی جدا می کرد ـ می گذشتند نخستین توقفگاه عمده اشان برازجان بود.

درست است که در این میان ” احمدی” و ” چاهکوتاه ” وجود داشت، اما آنها روستاهایی چنان کوچک بودند که نمی توانستند نقش دیگری، جدا از توقفگاهی اتفاقی، ایفا کنند. برازجان آبادی ای به مراتب از آنها بزرگتر بود. در واقع مرکز سیاسی، اقتصادی و توزیع کالا در دشتستان تا حدی نمونه ای بود از نقش و عملکرد سایر مراکز مشابه در نواحی ساحلی مانند دالکی و خورموج. توصیفی که درباره ی پس کرانه بوشهر در سال ۱۹۲۱ میلادی وجود دارد به زیبایی و با رعایت ایجاز ویژگی های عمده ی آن را به تصویر
می کشاند: ” روستاهایی با۱۰۰ الی ۵۰۰ منزل مسکونی ـ اما اغلب یکصد منزل مسکونی ـ به فاصله ۵ مایل از یکدیگر در این خطه پراکنده شده اند.خانه ها از خشت بنا شده اما قسمت عمده ی آنها کلبه هایی هستند که با حصیر و بوریا ساخته شده اند.
کدخدای روستا معمولاً در قلعه ای گلی ساکن است. روستاها فاقد بازارند و اقلام و اجناس مورد نیاز خود را از ساحل یا معدود شهرک هایی مانند برازجان تامین می کنند با وجود این فروشندگان دوره گرد بازار خرده فروشی را به انحصار خود در آورده اند. آب شرب روستاها از چاه تامین می گردد.

بیشتر روستاها دارای نخلستانند که محصول آن اغلب در محل به مصرف می رسد و تنها مراکزی مانند اهرم، خوویز (خاییز تنگستان) و زیراه محصولاتشان را صادر می کنند. زندگی ساکنان روستا اغلب به کشت گندم وجو متکی است. در هر روستا افرادی قوی بنیه یکی دو گاو۱ زمین زیر کشت می برند. زندگی آنها وابسته به محصول خرما و سبزی کاری است که عمدتاً به بندر بوشهر یا سایر بنادر خلیج فارس صادر می گردد. مزارع در این روستاها با آب چاه آبیاری می شوند. سایر محصولات روستا تنباکو ، ارزن و مانند آنها است.” گفتنی است ، علت اهمیت نسبی برازجان تا حدودی از این واقعیت نشأت می گرفت که این شهرک در تپه های پای کوهی قرار داشت که کاروان ها می بایست در مسیر رفت و آمدشان ـ از بوشهر به شیراز و بالعکس ـ از آن عبور کنند و آن مهمترین مسیر تجاری، در جنوب ایران بود. ضمناً به همین دلیل در جنگ ۱۸۵۶ بین انگلستان و ایران نیروهای اعزامی انگلستان به قوای ایران که در بین ” برازجان ” و ” چاهکوتاه ” مستقر بود حمله کردند. اینکه شما ادعای کدام یک می پذیرید ـ خواه انگلستان یا ایران پیروز شده باشند ـ بستگی به خودتان دارد امّا هر دوکشور برای گرامی داشت این رویداد اسف بار دلایلی چند عنوان می کنند. در سال ۱۸۵۰ برازجان بخشی از ایالت بنادر خلیج فارس بود امّا در سال ۱۸۶۲ دوباره به ایالت فارس داده شد ـ هر چند حکمران بوشهر بعضی وقت ها اجاره دار مالیاتی دشتستان بود و به عنوان حکمران موقت آنجا، عمل می کرد. علیرغم وضعیت اداری و اجرایی ناحیه، رییس سنتی برازجان به عنوان ضابط و تحصیلدار مالیاتی، قدرت را در دست داشت. بنابراین از این زمان به بعد بود که برازجان به عنوان مرکزی مهم جهت توزیع کالا برای مناطق اطراف و انباری برای کالاهای وارداتی پر مصرف دشتستان ، توسعه یافت. گذشته از این، برازجان مرکزی بود برای محصولات محلی که در آن هنگام جهت صدور به بازار جهانی به بندر بوشهر ارسال می گردید. در آستانه ی قرن بیستم به علت اینکه هرج و مرج رو به فزونی نهاد، دولت مرکزی از برازجان برای تضمین امنیت در بخشی از مسیر تجاری ایالت فارس، استفاده کرد. دست آخر اینکه برازجان پایانه ی نخستین راه آهنی بود که در قرن بیستم در ایران کشیده شد. لازم به ذکر است که نیروهای اشغالگر انگلیسی به منظور تسهیل در ارسال تدارکات مورد نیاز قوای خود در جنوب ایران، این راه آهن کوچک را بین بوشهر و برازجان، راه انداختند. زمانی که جنگ جهانی اول پایان یافت این راه آهن نیز برچیده شد و وسایل آن به هند ارسال گردید. بعد از آن نیز برازجان نقش خود را به عنوان تامین کننده مواد غذایی و خدمات به بوشهر ادامه داد، اما این بار برازجان شهری بود که ازآرامش و امنیت بیشتر برخوردار بود.

پس از این مقدمه، این مقاله دارای بخش های زیر می باشد: موقعیت جغرافیایی برازجان |  خاستگاه و خانه سازی در برازجان |  اقتصاد برازجان |  حیات فرهنگی و اجتماعی برازجان |  مالیات در برازجان

این مقاله در ویژه نامه نوروزی هفته نامه اتحاد جنوب در سال ۱۳۸۸ به چاپ رسید و البته این مقاله با ترجمه دکترعبدالرسول خیراندیش  با عنوان برازجان در سال ۱۳۸۸ از سوی انتشارات آبادبوم به چاپ و نشر رسیده است.

۱۰

دینامیسم ترجمه

تاملاتی هستی شناسانه بر جهان ترجمه

غلامرضا پرتوی

ترجمه را در ساده ترین  و فرا گیر ترین مفهوم اش می توان : برگردان کردن یک متن نوشتاری یا گفتاری از زبانی به زبان دیگر ، تعریف کرد . اما در عمل ، ترجمه به لحاظ کنش و کردارگی ، چنان وجوه گوناگونی بخود می گیرد که در سه ساحت می توان آن را مورد خوانش قرار داد: وجوه دینامیکی، وجوه مکانیکی و وجوه ارگانیگی .

۱.  وجوه مکانیکی ترجمه عبارتند از : ترجمۀ واژگان محور:  بر گردان واژه به واژه ؛ یعنی همان که بسیاری از آن با نام “ترجمۀ لفظی ” یاد می کنند . ترجمۀ ” زنجیرۀ معانی واژگانی ” محور : ترجمه ای که خود را به برگردان واژه به واژه مقید نکرده ، بلکه اساس خود را معنا داشتن زنجیره های واژگانی متن ، قرار می دهد . و این همانی ست که بسیاری ازآن بانام “ترجمۀ معنوی” یاد کرده اند . ترجمه بر گرفته ( اقتباسی ) : الف – ترجمۀ پیام گزار ( آزاد ) : در این گونه از ترجمه ، با اینکه مترجم به رعایت کامل متن اصلی مقید نیست ، اما کلیت متن ، محور ها ، خطوط رابط و حتی اجزای پایه ای متن اصلی  را رعایت می کند ؛ و بطور کلی مفاهیم اصلی و کلیت متن دست نخورد می ماند .   ب – ترجمۀ وام دار  ( اقتباس درجه یک ) : در این گونه از ترجمه ، با اینکه مترجم به رعایت کامل متن اصلی مقید نیست ، اما محور های پایه ای و خطوط رابط شان و کلیت شماتیک متن اصلی  رعایت می شود   ب – ترجمۀ انگیزش پرداز  ( اقتباس درجه دو ) : در این گونه از ترجمه ، فقط  سایه ای از متن اصلی قابل تشخیص بوده که در واقع متن اصلی  انگیزۀ شکل گیری متن نویی شده است .

  1. وجوه ارگانیکی  ترجمه عبارتند از : ترجمۀ “همسانی واژگان” محور ( ترادف واژگانی )  : در این گونه از ترجمه ، واژگان نامه و فرهنگ “زبان مبدا” ، اصل است  ( فرهنگ به مفهوم بزرگ وکلی آن ) .  ترجمۀ “همسانی معانی” محور ( ترادف معانی )  : در این گونه از ترجمه ، واژگان نامه و فرهنگ “زبان مقصد” ، اصل است  ( فرهنگ به مفهوم بزرگ وکلی آن ) .   ترجمۀ همپوشانی : در این گونه از ترجمه ، واژگان نامه و فرهنگ زبان “مبدا ” و “مقصد” ، همتراز هستند  ( فرهنگ به مفهوم بزرگ وکلی آن ) .
  2. ساحت دینامیکی ترجمه در واقع آن رویکرد پویشی و رویه سازمان دهنده ای هست که کلیت ساختار ترجمه گری را بر می سازد . به دیگر سخن؛ دینامیک ترجمه، بُردار  بینشی– منشی ترجمه گری ست که کنش ترجمه ای یک مترجم را سازماندهی و رفتار ترجمه ای ِ مشخصی را شکل داده است. ترجمه ها از زاویه دسته بندی های دینامیکی  به سه دستۀ بنیادین بخش می شوند :

الف –  رویکرد “خوانش متن”

ب – رویکرد “بازنمایی “

جیم – رویکرد ” تدقیق معنا “

در رویکرد ترجمه ای ” خوانش متن”؛ مترجم درک تفسیری خود را از متن ارائه می دهد . نمونۀ مثبت اینگونه از ترجمه ، واژۀ ” گفتمان” است . می دانیم که ترجمۀ درست واژه “دیسکورس ” ، واژۀ “سخن” است ؛ در حالی که مترجمان ایران با خوانش تفسیری خود از معنای آن در آثار فوکو ، در برابر دیسکورس ، واژۀ گفتمان را بکار گرفتند . اما باید توجه داشت که رویکرد ترجمه ای خوانش متن عموما بروز مثبت نداشته  و در کلیت خود ، گونه ای از “وانمودگی” است .

در رویکرد ترجمه ای ” بازنمایی”؛ مترجم تبیین خود را از متن ارائه می دهد و تلاش دارد از هرگونه افزودن برداشت تفسیری خود به متن بپرهیزد . در این رویکرد ، حتی اگر متن در روند خود به نقاط گنگ (به خاطر ناهمخوانی زبانی ِ مبدا و مقصد ) برخورد کند، باز با متن اصلی کاری ندارد و دست بالا سعی می کند با افزدون شرح و توضیح در زیرنویس به خواننده کمک کند. گرچه  این خود، سکته لحظه ای در خواندن برای خواننده ایجاد کرده و وادارش می کند که آن تکه از متن را پس از خواندن توضیح ، دوباره بخواند . با این همه ، خواننده آسوده خاطر است که متن “برگردان” به اصل متن ( مبدا) متعهد مانده است.

اگر به این نکته که استوارت هال بدان اشاره دارد توجه داشته باشیم : « به بیان کوتاه ؛ بازنمایی یعنی تولید معنا از طریق زبان .  » ( هال – معنا ، فرهنگ و زندگی اجتماعی – ۱۳۹۱ : ۳۳ ) آنگاه در خواهیم یافت که در کل ؛ ترجمه نمی تواند چیزی جز بازنمایی یک متن در “زبانی دیگر ” باشد . و این در حالی ست که در رویکرد ترجمه خوانشگر ؛ ما نه با بازنمایی که با وانمودگی روبرویم . یعنی با باژگونگی معنایی  ای روبرویم که فقط و فقط بر آورنندۀ نیاز مترجم برای باز تولید بینشی اوست ؛ یا دست کم برای باز تولید “سبکی ” مترجم .

در سومین  رویکرد ترجمه ای “تدقیق معنا “؛ درواقع گونۀ تکامل یافتۀ رویکرد بازنمایی ست. بدین معنا که : گرچه مترجم در کلیت ، به رویکرد بازنمایی متعهد می ماند اما اگر در روند ترجمه به نقاط گنگ برخورد کند، می کوشد آن بخش را در واقع بازآفرینی اینجایی ( زبان مقصد) کند. چرا که به این آموزه ، باور دارد که : « کلمه ورای مرزهای بافت خود چیزی را متصور نمی شود . » (باختین – تخیل مکالمه ای – ۱۳۸۷  :۳۶۷ ) نمونۀ سادۀ رویکرد  “تدقیق معنا”، را می توان در زبان ترجمه ای مردم یافت . توده ها ، خود در برابرمفهوم  “Mud guard” ، واژۀ ” گل گیر” را ساختند ؛ در حالی که اگر قرار بود با اتکا به ترجمۀ ” بازنمایی”  ، آن را به فارسی ترجمه کند ، باید واژۀ ” حفاظ گل” را به کار می گرفتند که در زبان فارسی معنایی طنز آمیز می یافت . گرچه هر مترجمی ؛ بنا به گرایش های “ایدئولوژیک” و فکری اش ، خواهی و نخواهی به ترجمۀ آثاری می گراید که به نوعی ، بخشی از این گرایش را پوشش داده و باز تولید می کند ؛ اما مترجم خوانشگر ، پا را از این فراتر گذارده و هر متنی را چنان ترجمه می کند که بازتابی از گرایش فکریش می گردد ؛ حتی اگر متن اصلی از این ویژگی کاملا تهی باشد . این ویژگی را می توان برای نمونه در رویکرد “زبان اصالت” دید. همانطور که تئودور آدرنو توضیح می دهد : «  زبان اصالت از آن رو با اشتیاقی وافر از عمق بخشیدن به اندیشۀ اولیۀ مارکس جوان استقبال می کند که بتواند از نقد اقتصاد سیاسی بگریزد . چنین است که نیروی واقعی تجزیۀ سوژه در دیدرس آن گم و گور می شود … »                 (آدرنو – اصالت زبان در ایدئولوژی آلمانی  – ۱۳۸۵  :۳۱۳ )

از سوی دیگر ، گرچه در هر ترجمه می توان ردی از ” ایدئولوژی دوران ” اینجایی شده ( اینجایی نسبت به مترجم و زبان مقصد ) یافت که بر گُرده اش فشار می آورد ؛ اما ترجمۀ رها از خوانشگری ، از هرگونه به اصطلاح ” آگاهی استعلایی ” ِ هرمنوتیکی می پرهیزد ؛ زیرا می داند که : « ترجمه نوعی فرم است . برای درک آن به منزلۀ فرم ، باید به متن اصلی رجوع کرد ، زیرا این متن در بردارندۀ قانون ترجمۀ است ، قانونی که ریشه در ترجمه پذیری آن دارد . »(بنیامین – عروسک و کوتوله – ۱۳۸۵  :۷۴ )و  حتی زمانی که بقول تری ایگلتون :«  ابهام های متنی فقط به ما مهمیز می زنند که آنها را از میان برداریم و بجای آنها معنایی پایدار بگذاریم. » (ایگلتون  – پیش درآمدی بر نظریه ادبی – ۱۳۸۶  :۱۱۳ )

رویکرد های ترجمه ای غیرخوانشگر تلاش می کنند که این ” معنا “ی  پایدار را با اتکا به تعین های ابژه ای متن بیابند . چرا که به این نکته که والتر بنیامین در مقالۀ ” رسالت مترجم” بدان اشاره کرده ، باور دارند : «  از آنجا که ترجمه فرمی مختص به خود است ، لاجرم رسالت مترجم را نیز باید رسالت مختص به خود و کاملا متمایز از رسالت نویسنده یا شاعر دانست .این رسالت عبارت است از یافتن آن شکل خاصی از قصد یا دلالت معطوف به زبان مقصد که پژواک متن اصلی را در آن زبان تولید می کنند . » ( بنیامین –  عروسک و کوتوله  – ۱۳۸۵  : ۸۲ )

این در حالی ست که  ترجمۀ خوانش گر ، دقیقا به عکس عمل کرده و به روشنی های متن مهمیز می زند تا آنها را بسوی ابهام متنی برماند ، که هیچ راهی برای متن نماند جز گردن نهادن به خوانش مترجم به عنوان عامل باز دارنده از گسیختگی معنایی متن . اما این نه فقط از آن روست که بقول رولان بارت : « زیرا نوشتن همانا سازماندهی جهان است ؛ همانا اندیشیدن است . ( آموختن یک زبان همان آموختن چگونه اندیشیدن در آن زبان است. ) بنابر این بیهوده است از کسی که خیال ندارد در اندیشیدن خود بازنگری کند ، بخواهیم که در نوشتن خود چنین کند . »    ( بارت – نقد و حقیقت  – ۱۳۸۹  : ۴۴ )

غلامرضا پرتوی؛ کارشناس ارشد مطالعات فرهنگی و عضو پیوسته انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی می باشد.

۱۱

گفتگو با سیدقاسم یاحسینی: میراث ماندگار زنگنه در خلیج فارس شناسی و بوشهر پژوهی

سیدقاسم یاحسینی پژوهشگر برجسته تاریخی استان ضمن تسلیت درگذشت حسن زنگنه، وی را یکی از چهره های برجسته  در حوزه خلیج فارس شناسی توصیف کرد. یاحسینی با بیان اینکه به باور من حسن زنگنه یکی از تاثیرگذارترین و پرکارترین مترجمان اختصاصی حوزه خلیج فارس در کرانه های شمالی آن به شمار می رفت اظهار داشت: وی در عمر نسبتا کوتاهی که داشت توانست با ترجمه های اسناد و کتابها و گزارش های بسیار ارزنده از انگلیسی به فارسی، یک رنسانس اساسی  در حوزه بوشهر پژوهی و خلیج فارس شناسی برقرار کند. رنسانسی که آیندگان به خوبی به عظمت آن پی خواهند برد.

این پژوهشگر تاریخی ادامه داد: در نظر داشته باشیم که تا قبل از دهه هفتاد هجری شمسی در زمینه بوشهرپژوهی و خلیج فارس (با تکیه بر بوشهر) شمار کتاب های ترجمه شده بسیار قلیل و اندک بود به طوری که پژوهشگری که می خواست در زمینه تحقیق کند تقریبا با نبود آثار فاخر و مستند رو به رو می گشت؛ شاید در آن مقطع دو کتاب «خلیج فارس فرآرنولد ویلسون» و «خلیج فارس در اثر استعمار نوشته ر. وادالا نایب کنسول فرانسه در بوشهر» مهم ترین منابع و مراجع به زبان فارسی در باب خلیج فارس به شمار می رفت؛ اما حسن زنگنه از آغاز دهه ۷۰ با ترجمه های پیاپی و مداوم مقالات ، کتابها، رساله های منتشر نشده و هم چنین گزارش های سالانه ی کنسولگری انگلستان در بوشهر برای محققان و پژوهشگران چنان منابع و مآخذ ارزنده ای فراهم آورد که امروزه حتی باور کردن آن نیز دشوار می باشد.

این مورخ با بیان اینکه حسن زنگنه برای دسترسی به منابع متعدد در سطح جهان در کتابخانه ها و یا مرکزی اگر مطلبی در باب بوشهر یا خلیج فارس می یافت، تا آن را بدست نمی آورد و ترجمه نمی کرد آرام نمی گرفت ادامه داد: این علاقه به گونه ای بود که حتی در دو سال اخیر که به بیماری او را تقریبا خانه نشین ساخته بود، باز دست از ترجمه و تحقیق نکشید و چندین مقاله و کتاب ترجمه و منتشر کرد و یا آماده انتشار نمود که اجل به او مهلت انتشارشان را نداد. به هر حال شادروان حسن زنگنه را باید در شمار بزرگترین خادمان مطالعات خلیح فارس شناسی و بوشهر پژوهی به شمار آورد .

یاحسینی در پاسخ به این پرسش که کدام انگیزه باعث کوشش استاد زنگنه در خصوص مقوله خلیج فارس شد؟ بیان کرد: آن زنده یاد، انگلیسی را بر روی صندلی های دانشگاه و یا در مراکز آکادمیکی فرا نگرفته بود بلکه این زبان را از خود انگلیسی و آمریکایی هایی که در گمرک و سپس نیروی دریایی بوشهر در اواخر دهه سی و اوایل دهه چهل شمسی خدمت می کردند، فرا گرفت و چون خودش در زمینه های مسایل نظامی، امور گمرکی ، تجارت و مردم شناسی بوشهر تخصص ویژه ای داشت به چنان تبحری در زبان انگلیسی رسید که مایه تعجب انگلیسی دانان ها و دانشگاه بود. به اعتراف بسیاری از مترجمان و دانشگاهیان ایران تبحر و استادی شادروان زنگنه از زبان انگلیسی و به خصوص برابر نهادهای آن  در زبان فارسی (و بعضا در گویش بوشهری) بی نظیر بود و شاید مشابه ایشان را استاد نجف دریابندری بدانید که فرضا در ترجمه کتاب ماهیگیر و دریا اثر ارنست همینگوی از گویش بوشهری در ترجمه کتابش سود برده است. من خود بارها از شادروان شریفیان شنیدم که تسلط بی نظیر حسن زنگنه را بر واژگان انگلیسی و معادل های بومی و محلی آن تحسین می کرد. این در حالی است که شادروان شریفیان نیز خود در شمار یکی ازبزرگترین مترجمان این سرزمین محسوب می شود.

یاحسینی ادامه داد: همچنین به لحاظ شخصی و فردی حسن زنگنه مردی بسیار عاطفی، زودرنج، بسیار پرکار و عاشق ایران و بوشهر بود و برای تعالی و سرافرازی میهنش به تجارت و پول و ثروت پشت پا زد و در خانه نشست و ترجمه کرد. همه عشقش بوشهر و ایران بود و بزرگترین پاداشی که می گرفت خواندن کاتابها و ترجمه هایش توسط دیگران بود. آن شادروان بسیار پرکار بود و در این بیست و سه چهار سالی که به ترجمه جدی و حرفه ای روی آورد غالب بر سی کتاب و دویست مقاله ترجمه و در نشریات و انتشاراتی ها به ثبت رساند. مقالات و کتابهایی که هر کدام امروزه برای پژوهشگران و دانشگاهیان حکم گنج کشف شده را دارد.

یاحسینی میراث ماندگار شادروان استاد زنگنه را ترجمه های فاخر و ارزشمند وی دانست و خاطرنشان کرد: میراث ماندگار وی تا زمانی که زبان فارسی رایج است و بوشهری وجود دارد از یادها و خاطرات نخواهد رفت.

۱۲

بازرگانِ دانش

مروری بر ترجمه های حسن زنگنه

غلامرضا ایزدپناهی

من در جایی و به مناسبتی، نوشته ام که: «مترجمان در شناخت تاریخ گذشتگان، گسترش علم و فرهنگ نقس اساسی داشته و دارند. در طول تاریخ، این مُترجمان بودند که دانشِ بشری و فرهنگ های دور و متفاوت را، بدون جنگ و خونریزی، به یکدیگر متصل نمودند.» و اینکه: «مترجمان، با طیُّ الارض نمودن، سنگِ بنای دهکده ی جهانی را گذاشتند و گام به گام، به «شناخت»، این نیاز، بی پایان انسان، پاسخ گفته و می گویند. دانشِ کنونیِ بشر وامدار مترجمان است، چراکه، هر برگِ ترجمه، پنجره ای است به دانایی.»

از بینِ مترجمان ایران و به ویژه بوشهر، که در این زمینه مایه ی مباهات است، یکی نیز حسن زنگنه می باشد. حسن زنگنه در سال ۱۳۲۸ در بوشهر زاده شد. دوران تحصیلات ابتدایی را طیّ سال های ۱۳۳۴ تا ۱۳۴۰ در دبستان های باقری، فردوسی و مهران و دوران دبیرستان را تا سال ۱۳۴۷ در دبیرستان پُر افتخار سعادت سپری نمود. او از همان اوانِ نوجوانی و جوانی به زبان انگلیسی علاقه ای وافر داشت به نحوی که دوره ی سربازی را که در سپاهِ دانش گذرانید، به عنوان مترجم یونسکو (سازمان فرهنگی – هنریِ سازمان ملل) سپری نمود و پس از آن نیز، ترجمه به نوعی مشغله ذهنی او گردید. ماحصل این دوران از زندگی او را می توان به شرح زیر بیان نمود:

۱)-میر مهنا و شهر دریاها (گرد آوری و ترجمه)، ۲)-دریای پارس و سرزمین های متصالح (نوشته دونالد هاولی)، ۳)-هجوم انگلیس به جنوب ایران (نوشته جی. بی. کلی)، ۴)-لشکرکشی انگلیس به جنوب ایران (نوشته گرنی داد)، ۵)-خلیج فارس از دوران باستان تا اواخر قرن هیجده میلادی (نوشته راجرز ام. ساوری و جی. بی. کلی)، ۶)-گزارش های سالانه سِر پِرسی کاکس، سرکنسول انگلستان در بوشهر (نوشته پی. زد. کاکس)، ۷)-خاطرات فردریک اوکانر (نوشته فردریک اوکانر)، ۸)-چالش برای قدرت و ثروت در جنوب ایران (نوشته گرمون استفان ری)، ۹)-حمله ناپلئون به مصر و رقابت فرانسه و انگلیس در ایران (نوشته جی. بی. کلی)،۱۰)-خلیج فارس در آستانه قرن بیستم (نوشته ملکم یاپ و بریتون کوپر بوش)، ۱۱)-اعراب و تجارت برده در دریای پارس (نوشته توماس ام. ریکس و جی. بی. کلی)، ۱۲)-مأموریت سِرپِرسی کاکس در حوزه خلیج فارس و ایران (نوشته فلیپ گریوز)، ۱۳)-روابط ایران و انگلیس در خلال جنگ جهانی اول (نوشته ویلیام ام. جی. اولسون)، ۱۴)-نخستین فرستادگان پرتغال به دربار شاه اسماعیل صفوی (نوشته دونالد بیشاپ اسمیت)، ۱۵)-مشروطیت جنوب ایران به گزارش بالیوز بریتانیا در بوشهر از ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۵(سر پرسی کاکس)، ۱۶)-نقش ارامنه در انقلاب مشروطیت (نوشته حوری بربریان )، ۱۷)-ظهور و سقوط بوشهر (نوشته ویلم فلور)، ۱۸)- روابط دولت و جامعه شهری در بوشهر و جزیره خارگ (نوشته وانِسا مارتین)، ۱۹)-روابط هلندی ها و خلیج فارس (نوشته ویلم فلور)، ۲۰)-ایران و خلیج فارس (نوشته استاندیش)، ۲۱)-برازجان، بازارشهری در پسکرانه خلیج فارس (نوشته ویلم فلور)، ۲۲)-عهد قاجار -مذاکره، اعتراض و دولت در ایرانِ قرن سیزدهم- (نوشته وانِسا مارتین)، ۲۳) ترجمه دو داستان کوتاه، ۲۴)-دو گردآوری شامل؛ ۱)- فرهنگ ضرب المثل های انگلیسی فارسی و ۲)-فرهنگ اصطلاحات اقتصادی (حسن زنگنه و فریده مواجی) و مجموعه ای از ترجمه های متعدد در مورد مسایل سیاسی و تاریخی خلیج فارس، مشروطیت ایران، جنگ جهانی اول و …، در مطبوعات کشور و بوشهر و به همین منوال، همکاری با برخی از مترجمان، به عنوان نمونه؛ در کتابِ «اسناد سازمان سیا در باره کودتای ۲۸ مرداد و سرنگونی دکتر مصدق»… و همچنین مشارکت در کنگره ها و سمینارهای فرهنگی و تاریخی متعدد.

برخی از این مجموعه نیز در چاپ دوم با تغییراتی منتشر گرده است، از جمله؛ جنوب ایران به روایت سفرنامه نویسان (چاپ دوم میر همنا و شهر دریاها)، و جنگ ایران و انگلیس در سال ۱۸۵۶ میلادی (چاپ دوم هجوم انگلیس و لشکر کشی انگلیس به جنوب ایران در یک جلد).

در تمام طول تاریخ و از جمله در شرایط کنونی، نقش مترجم در کلیّه حوزه ها، به ویژه مباحث علمی، نقشی بی بدیل بوده و می باشد، زیرا دسترسی به اطلاعات و تحقیقات انجام شده ی جهانی در سطوح مختلف امکان پذیر نمی گردد، مگر یا با دانستن زبانِ مبدأ و یا با استفاده از متون ترجمه شده. این موضوع در حوزه ی فرهنگی، که مخاطبین گسترده ای را شامل می شود، از محدوده ی ترجمه ی شخصی می گذرد و نیازمندِ ارایه آن در بخش وسیعی از جامعه است. در این مرحله، مترجم دیگر کاری شخصی انجام نمی دهد بلکه نتیجه ی عملِ او طیفِ بسیار گسترده ای از مردمان همزبانش را در بر می گیرد. همین امر است که مترجم را وادار می نماید که علاوه بر دو ویژگی؛ یعنی تسلّط بر زبانِ مبدأ و تسلّط بر زبانِ مقصد، خصلتِ اساسی دیگری را نیز دارا باشد و آن چیزی نیست جُز «امانتداری». زیرا کسانی که متنِ ترجمه شده ای را می خوانند و می خواهند از آن به عنوان مدرک استفاده نمایند، باید مطمئن باشند که متن ترجمه شده دقیقن همان چیزی است که در اصل نوشته شده است و لاغیر. تسلّط حسن زنگنه بر زبان مبدا (در این مورد زبان انگلیسی) و مقصد (فارسی) بر همگان روشن است. در موردِ سوم، یعنی امانتداری، می توان گفت که: «حسن زنگنه به غایت امانتدار است.» بارها پیش آمده است که او برای اطمینان از صحتِ ترجمه ی یک جمله، نظرِ افراد گوناگونی در سطوح مختلف و حتا برخی مترجمانِ دیگر را جویا می شود و این خصلتی است که من در کمتر مترجمی دیده ام. خواننده از مترجم، هیچ چیزی جُز این سه ویژگی را نمی خواهد.

ایرادی که برخی از «بزرگوارانِ نُکته بین» بَر بعضی ترجمه های حسن زنگنه می گیرند این است که؛ تعدادی از ترجمه های او «انتخابی» است. به این مفهوم که مثلاً، کتاب «جنگ ایران و انگلیس در سال ۱۸۵۶ میلادی» و «خلیج فارس از دوران باستان تا اواخر قرن هیجدم میلادی» و یا «اعراب و تجارت برده در دریای پارس»، هر یک «گُزینه ای» از یک، دو و یا سه کتاب است. صد البته که این امر در مقدمه ای که مترجم بر هر یک از این ترجمه ها نوشته، به طور کامل شرح داده شده است، به شکلی که خواننده در صورتِ نیاز بتواند به اصل آن کتاب ها مراجعه نماید. دلیل این موضوع، که بارها در نشست های خصوصی، حدِاقل با اینجانب، مطرح شده این است که بیشترین تلاشِ زنگنه بر حوزه ی خلیج فارس متمرکز می باشد و از آنجایی که برخی از اصلِ این کتاب ها مباحثِ متعددی، از هند تا بخش های وسیعی از خاورمیانه و ایران را در برمی گیرد، و موضوعاتی این چنین، ممکن است برای پژوهندگانِ خلیج فارس به طورِ اَخَص چندان مفید نباشد، گزینش نمودنِ فصولی از آن کتاب ها که بر خلیج فارس مُتمرکز است اَرجَح می باشد. بیان این نکته نیز ضروری است که تا پیش از ترجمه های حسن زنگنه، منابعِ مربوط به تاریخ خلیج فارس تنها به چند موردِ اندک خلاصه می گردید. ترجمه و انتشار ترجمه های فوق باعث گردید که نه تنها پنجره ای جدید بر روی پژوهشگرانِ تاریخ این منطقه گشوده گردد، بلکه به نقل از آقای دکتر عبدالکریم مشایخ –رئیس بنیاد ایران شناسیی شعبه بوشهر-: بخش تاریخِ دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، مبحث ویژه ای به نام «خلیج فارس» شناسی را به اتکای منابع ترجمه شده توسط زنگنه بنیان نموده است (نقلِ به معنی).

نگاهی به شمارگانِ کتاب های مُنتشر شده در ایران نشان می دهد که متأسفانه در کشور ما، مردم به علل گوناگون با مطالعه نه تنها سرِ آشتی ندارند، بلکه گویی قهرند. به همین سبب زندگیِ اقتصادیِ مؤلف و یا مترجم کتاب بر تألیف و یا ترجمه متکی نیست و این گونه کارها نیاز به «شیفتگی» دارد و به قول نویسنده و مترجم گرانمایه، نجف دریابندری؛ «باری است بر دوشِ آدمی». این شیفتگی به گونه ای است که این بزرگواران، و در این موردِ به خصوص مترجمان، علی رغم مشکلات بسیار، نمی توانند بدون مشارکت همنوعان، از مطلبی تازه و مفید لذت برند. آنان از سرتاسرِ جهان، کالایی به این ارزشمندی را با بهایی ناچیز در اختیار ما گذاشته و می گذارند. کسانی به مانند حسن زنگنه به راستی «بازرگانان دانش» اند و ما وامدارشان.