سعید حنایی کاشانی
«تحمل» (“tolerance” or “toleration”) و «رواداری» (“permissivism” or”permissiveness”) دو معادل برای دو مفهوم اخلاقی – سیاسی و حقوقی – سیاسی در زبان انگلیسی است که آنها را همچون اصل خود میتوان معادل یکدیگر به کار برد، اما این دو اصطلاح دارای ریشه و تاریخ و دلالتهای ضمنی و تحلیل مفهومی یکسانی نیستند و در ترجمهی فارسی نمیشاید و نمیباید این دو اصطلاح را به یک معادل، «رواداری»، ترجمه کرد، چه حتی اگر permissiveness= tolerance نیز باشد، اینها دو کلمهاند و نمیتوان هردو را به «رواداری» ترجمه کرد و گفت که «رواداری»= «رواداری»! رواج مفهوم «تحمل» به معنای «پذیرش و جایز دانستن اعتقادات دینی و مذهبی و سیاسی مغایر با اعتقادات خود» در زبان انگلیسی به قرن شانزدهم باز میگردد و رواج مفهوم «رواداری» به معنای برداشتن منع قانونی برای آزادیهای جنسی و نمایش امور جنسی در آثار هنری و سخن گفتن علنی دربارهی امور «ناگفتنی» جنسی به دههی شصت قرن بیستم به بعد.
این اندیشه البته به بیش از ده سال پیش بازمیگشت، یعنی زمانی که مقالهی موریس کرنستن را از دایرهالمعارف فلسفه، زیر نظر پل ادواردز، دربارهی این مفهوم فلسفی ترجمه کردم و در یادداشتهای آن توضیحاتی در این باره دادم. از سال گذشته نیز یادداشتهایی در این خصوص گرد آوردم و کوشیدم این مسأله را به مقالهای بزرگتر از نقد یک واژه تبدیل کنم، چیزی در حد رسالهای «درباب مفهوم “تحمل” در ادب فارسی». اما به ناگزیر به راهی رفتم که هنوز مانده است تا به پایان برسد. به هر تقدیر، از آنجا که هفتهی گذشته داریوش آشوری در جستار خود توضیحی دربارهی «رواداری» نوشت، در مقام کسی که این واژه را به عنوان معادلی برای ”tolerance“ پیشنهاد کرده و رواج داده است، با عنوان «چرا رواداری؟: کند و کاو در معنای یک ترم و برابرنهادهی آن»، تا تنور بحث در این باره گرم است، میکوشم علاوه بر نگاهی انتقادی به نوشتهی آشوری عجالتن دلایلی در رد معادل پیشنهادی او ارائه کنم.
مروری بر کند و کاو آشوری در معنای «رواداری»
داریوش آشوری در کند و کاو خود در معنای ”tolerance“، و یافتن معادلی برای آن، مدعی است که «در فلسفهی سیاست به یک برابرنهادهی دقیق و سنجیده برای آن نیاز داریم». سخن او برصواب است. اما آیا او خود چنین کاری کرده است؟ او مدعیاتی دارد که من آنها را فهرست میکنم و یک به یک پاسخ میدهم. آشوری مدعی است:
۱) در ترجمهی [”tolerance“] به فارسی برابرنهادههای گوناگونی به کار میرود: از تسامح، تساهل، مدارا، و بردباری گرفته تا تحمّل. امّا این برابرنهادهها معنای اصلی این واژه را تا قرنِ شانزدهم میرسانند، که هنوز هم در جای خود درست است و به کار میرود، در بیان آشوری گزارش نادرستی وجود دارد مبنی بر اینکه «تسامح، تساهل، مدارا … این برابرنهادهها معنای اصلی این واژه را تا قرنِ شانزدهم میرسانند». تسامح و تساهل و مدارا معادلهای فارسی و «ترجمهی فرهنگی» این اصطلاح در دورهی جدید است و این معادلها (که البته متعلق به فرهنگ ایرانی – اسلامی در دورهی قدیم است) هیچ ارتباط لغوی و معنایی و تاریخی با این واژهی اروپایی ندارد (گرچه از حیث مفهومی رسانندهی آن معنایی میتواند باشد که از قرن شانزدهم تا امروز از مفهوم «تولرانس» مراد است) و مترجمان عرب و ایرانی تنها برای نزدیکترین معنای این واژه به ذهن خوانندگان بومی و استفاده از سنت فرهنگی سرزمین خود این معادلها را برگزیدهاند و البته در این کار معنای اصلی این واژهی اروپایی و دلالتهای مفهومی آن را نابود کردهاند.Talmudtrial
یکی از راههایی که هر مترجمی میتواند معنای مناسب کلمهای را از زبان مبدأ در زبان مقصد بیابد استفاده از جملات الگو در زبان مبدأ و قرار دادن معادلهای پیشنهادی است. شما میتوانید در این مدخل تمامی معادلهای پیشنهادی فارسی را بیازمایید. آنچه مشخص است این است که فعل ”tolerate” از «تاب آوردن» درد و سختی به «تحمل» اعتقادات و رفتارهایی مخالف با پسند خود گسترش معنا داده است. اکنون ببینیم یک فرهنگ عمومی فارسی (حقشناس) و یک فرهنگ تخصصی (آشوری) چه معادلهایی پیشنهاد میکنند. چنانکه پیداست هردو فرهنگ معادل نخستی که پیشنهاد میکنند «رواداری» است. آشوری برای انتقال معنای واژه مورد بحث ما از «تحمل» (که البته او در فرهنگ خود این معادل را ذکر نمیکند) به «رواداری» استدلالی دارد، امّا از یک چرخشِ اساسی معنایی در آن غافل است؛ چرخشی که با آن این مفهوم از معنای اصلی خود فاصله میگیرد و با یک معنای تازه پای به میدانِ ترمهای سیاسیـ حقوقی مدرن میگذارد. برای درکِ این نکته میباید به تاریخِ این واژه و این چرخش توجّه کرد.
آشوری میگوید «یک چرخش» اما در بند زیر و بند بعد میبینیم که به سخن او در واقع «دو چرخش» است، چون یک بار معنای کلمهی مورد بحث ما «تاب آورن» و طاقت داشتن در برابر درد و سختی است و بعد میشود «تحمل رفتار و اعتقاد ناخوشایند» و بعد بلافاصله با «فرمان رواداری» میشود «رواداری»!
ریشهی این کلمه در زبانهای اروپایی مصدرِ tolerare در زبانِ لاتینی ست، به معنای کشیدن، تاب آوردن، تحمّل کردنِ درد یا بار، که دو مصدرِ tolérer و to tolerate ، به ترتیب، در فرانسه و انگلیسی از آن برآمده است که در اصل همان معنا را داشته است. پیشینهی کاربردِ آن در زبانِ فرانسه از پایانِ سدهی چهاردهمِ میلادی ست. از سدهی پانزدهم معنای آن رفتهـرفته اجتماعی می شود و معنای شکیبایی در برابرِ چیزهای ناخوشایند از نظرِ رفتاری و اخلاقی و اعتقادی به خود میگیرد. در سدهی هفدهم، با رشدِ عقلباوری، این معنا میدانِ بیشتری پیدا میکند و مشتقِّ tolérance در فرانسه از آن ساخته میشود که به انگلیسی نیز راه مییابد. در انگلیسی، پیش از آن، از نیمهی سدهی شانزدهم، مشتقِّ toleration نیز از این ریشه ساخته میشود که بارِ معنای مدرنِ تولرانس بیشتر بر دوشِ آن است. تا اینجا هم میتوانیم با آشوری موافقت کنیم. اما ورودِ این واژه به قلمروِ معنای سیاسیـحقوقی در اروپا از قرنِ شانزدهم به دنبالِ جنگها و درگیریهای خونینِ کاتولیکها و پروتستانها ست. اینان سرانجام به این نتیجه رسیدند که میباید به صلح و سازشی برسند و، به جای ریختنِ خون و پیگرد و آزارِ یکدیگر، با هم کنار آیند و نسبت به یکدیگر بردباری پیشه کنند.
از این جاست که این واژه از معنای منفی بردباری در برابرِ آراء و باورهای دینی «ملحدانه» و «مشرکانه»ی دیگری به سوی پذیرشِ آزادی دیگری در داشتن و بازگفتنِ باورهای خود و حقِّ او برای برگزاری آیینهای خود و گزینشِ شیوهی زندگی و رفتارِ خود، حرکت میکند. یعنی، رواداری آزادی و حقوقِ دیگری در پناهِ قانون و قدرتِ دولت. بر اساسِ این سازش، شارلِ نهم، پادشاهِ فرانسه در ۱۵۶۲ «فرمانِ رواداری» (Edit de tolérance) را صادر کرد که در آن وجودِ دو مذهب در فرانسه پذیرفته شده بود. در ۱۷۸۷ لوئی شانزدهم با فرمانِ دیگری، به همین نام، به پروتستانها اجازه داد که کلیساهای خود را داشته باشند، به شرطِ این که صدای ناقوسهاشان بلندتر از صدای ناقوسهای کلیساهای کاتولیک نباشد! پارلمانِ انگلیس نیز در ۱۶۸۹ «قانونِ رواداری» (Act of Toleration) را تصویب کرد که، با شرایطی، به فرقههای مذهبی ناخرسند از کلیسای انگلیس اجازه میداد که کلیساها و معلّمها و واعظانِ خود را داشته باشند. میبینیم که با این فرمانها و قانونها از مرحلهی بردباری و مدارای شخصی یا جمعی واردِ مرحلهی شناسایی حقی میشویم که قدرتِ دولت پایندانِ آن است. در واقع، از دلِ این صلح و سازش است که دولتِ مدرن (یا «لویاتان» به زبانِ هابز)زاده میشود که قدرتِ آن نه درگیر با کشمکشهای دینی و هوادارِ یکسو، که، بر فرازِ آنها، پایندانِ صلح میانِ شهروندان و پاسدارِ آزادیها و امنیتِ آنان است. مفهومِ شهروندی مدرن نیز از این جا پدید میآید.
این سخن آشوری به گواهی تمامی مقالاتی که در تحلیل مفهومی «تولرانس» نوشته شده است نارواست و من شواهد آنها را در همین جا ارائه میکنم. آشوری در اینجا مدعی میشود که «بردباری» مفهومی اخلاقی است و «رواداری» مفهومی حقوقی. بنابراین، وقتی که «بردباری» تبدیل به لایحه شد و به تصویب دولت رسید، امور «ناروا»یی که تا قبل از این تحمل میشدند دیگر «روا» هستند و نیازی به تحمل نیست!tolerance
در مفهومهای تساهل، مدارا، تحمل، و بردباری، چنان که اشاره کردیم، پرهیز از درگیری و ستیز با رأی و باور و ایمانی ناخوشایند یا «باطل» یا «کافرانه»، یا آسانگیری نسبت به آن، به دلیلِ مصلحتبینی، نهفته است. یعنی اگر زورِ کسی برسد یا کاسهی صبرـاش لبریز شود، چهبسا با طرفِ دیگر، که باورهایی مخالفِ او دارد، درگیرِ جنگ و ستیز شود و بکوشد که او را از میان بردارد و دودماناش را بر باد دهد. در حالی که تولرانس با معنای تازه و رسمیتِ حقوقیـسیاسیاش و با گسترشِ آن به عنوانِ اصلِ اساسی در نظامهای سیاسی لیبرال در پیوند با اصلِ آزادیهای فردی، به معنای احترام گذاشتن به حقی ست و رعایتِ آن، که زیرِ پا گذاشتناش تجاوز به حریمِ قانونی آزادیهای فردی و جمعی شمرده می شود و موجبِ کیفرِ قانونی ست. از این گذشته، این اصل که در آغاز بهزور و اکراه با «تساهل» و «تسامح» پذیرفته شده بود، با جا افتادن در نظامِ حقوقیـسیاسی مدرن، در درازنای دوـسه قرن، به یک اصلِ مثبتِ اخلاقی و رفتاری نیز تبدیل شده است که نظامِ تربیتی مدرن در کشورهای لیبرال آن را به کودکان میآموزاند.
این بند از سخن آشوری تحلیل مفهومی نادرست او را به پایان میبرد و او باز با درآمیختن مفاهیم ایرانی – اسلامی «تساهل» (آسانگیری) و «مدارا» (نرمخویی و ملاطفت) با «تحمل» و «بردباری» مدعی میشود که «تحمل» موقتی است، اما «رواداری» دائمی! اما چگونه میتوان کلمهای مانند «روا» را که از ریشهای اساساً متفاوت با «تحمل» است به «تحمل» تحمیل کرد؟
«روا» در زبانِ فارسی، به عنوانِ صفت برای رفتار، به معنای درست، مُجاز، عادلانه، قانونی، و اخلاقی ست، و از جمله حلال از نظرِ شرعی، و «ناروا» ضدِّ آن است. روا داشتن یا روا دانستن هم به معنای مُجاز ، عادلانه، قانونی، شرعی، یا اخلاقی شمردن است. بنا بر این، «رواداری» با تمامی این پشتوانهی اخلاقیـحقوقیـسیاسی، بهروشنی میتواند نامزدِ شایستهای برای تولرانس در این معنای دقیقِ فنّی باشد. البته بردباری و مدارا و شکیبایی و مانندِ آنها هم برای معناهای کلّی دیگر و دیرینهترِ آن جای خود را دارند؛ همچنان که تابآوری و مقاومت برای معناهای آن در حوزههای فیزیک و زیستشناسی.
معنا و مفهوم «تولرانس» در فلسفه
داریوش آشوری برای یافتن معنای دقیق و فنی «تولرانس» به فرهنگهای لغت استناد کرده و به استناد آنها تاریخ این واژه را برای ما شرح داده است و البته استنباط ناروای خود را نیز در این گزارش جا داده است.
در برخی فرهنگها «احتمال» یا «تحمل» به ما میگوید که این اصطلاح به معنای «تحمل» یکدیگر است و با اینکه معنای منفی این اصطلاح از میان نرفته است، این معنای منفی با گذشت سالها کمتر شده و این مفهوم روز به روز برای ما معنای مثبتتری یافته است و اکنون هم برای اعتقادات سیاسی به کار میرود و هم برای اعتقادات دینی و هم برای … اما معنای منفی «تحمل» چیست. آشوری در بحث خود از «تحمل» و ترجیح «رواداری» گفته بود:
در مفهومهای تساهل، مدارا، تحمل، و بردباری، چنان که اشاره کردیم، پرهیز از درگیری و ستیز با رأی و باور و ایمانی ناخوشایند یا «باطل» یا «کافرانه»، یا آسانگیری نسبت به آن، به دلیلِ مصلحتبینی، نهفته است. یعنی اگر زورِ کسی برسد یا کاسهی صبرـاش لبریز شود، چهبسا با طرفِ دیگر، که باورهایی مخالفِ او دارد، درگیرِ جنگ و ستیز شود و بکوشد که او را از میان بردارد و دودماناش را بر باد دهد. در حالی که تولرانس با معنای تازه و رسمیتِ حقوقیـسیاسیاش و با گسترشِ آن به عنوانِ اصلِ اساسی در نظامهای سیاسی لیبرال در پیوند با اصلِ آزادیهای فردی، به معنای احترام گذاشتن به حقی ست و رعایتِ آن، که زیرِ پا گذاشتناش تجاوز به حریمِ قانونی آزادیهای فردی و جمعی شمرده می شود و موجبِ کیفرِ قانونی ست. از این گذشته، این اصل که در آغاز بهزور و اکراه با «تساهل» و «تسامح» پذیرفته شده بود، با جا افتادن در نظامِ حقوقیـسیاسی مدرن، در درازنای دوـسه قرن، به یک اصلِ مثبتِ اخلاقی و رفتاری نیز تبدیل شده است که نظامِ تربیتی مدرن در کشورهای لیبرال آن را به کودکان میآموزاند.
خب، ما حق داریم با تعریف مختصری که در فرهنگی فلسفی از این اصطلاح داده شد هنوز متوقع تحلیل بیشتری باشیم. بنابراین، به مقالهای در دایرهالمعارفی فلسفی رجوع میکنیم. در مقالهی «تحمل» در «دایره المعارف اینترنتی فلسفه» در «تحلیل مفهومی» این واژه بر معنای منفی «تحمل» تأکید میشود. هر کسی که چیزی را تحمل میکند سه خصوصیت دارد: او دربارهی آن چیز حکمی منفی دارد؛ او قدرت تحمل نکردن آن چیز را دارد؛ و او عمدتن از این کار خودداری میکند. بقیهی متن توضیح این سه شرط برای تحمل است. سپس مقایسه کنید با آنچه آشوری در بالا گفته است. و بالاخره موریس کرنستن در مدخل «تحمل» در دایرهالمعارف فلسفه، زیر نظر پل ادوردز، در معنای کلمهی تحمل چیزی هست که به امری مذموم اشاره میکند. ما چیزی را که از آن لذت میبریم یا دوست داریم تحمل نمیکنیم. ما از آزادی بیان و عبادت و نقل و انتقال سخن میگوییم: بیان و عبادت و نقل و انتقال امور خوب یا به لحاظ اخلاقی خنثی مینمایند. اما وقتی که از تحمل سخن میگوییم از تحمل بدعتگذاران و گمراهان و مخالفان مذهب رسمی یا ملحدان سخن میگوییم که جملهی آنان زمانی از خطاکاران محسوب میشدند، یا از تحمل فحشا و قمار یا داد و ستد مواد مخدر سخن میگوییم که جملهی آنها هنوز در نزد عموم شرّ شمرده میشوند. تحمل کردن در وهلهی نخست [به معنای] مذموم دانستن است و سپس تحمل کردن یا، به بیان سادهتر، تحمل کردن [چیزی] خود [به معنای] مذموم شمردن [آن چیز] است.
تی اس الیوت [شاعر شهیر انگلیسی – امریکایی] زمانی خوانندگان آثارش را با گفتن این جمله متعجب کرد: «فرد مسیحی نمیخواهد تحمل شود». مقصود او چنانکه برخی گمان کردند، این نبود که فرد مسیحی مشتاق شهادت است. مقصود او این بود که فرد مسیحی نمیخواهد تحمل شود. فرد مسیحی رفتاری بهتر از این میخواهد: او میخواهد محترم و عزیز و محبوب باشد. و آنچه الیوت به نام مسیحیان گفت بیشک یهودیان و مسلمانها و مورمونها و سیاهان یا هر اقلیت دیگری که خود را مورد تحمل جامعهای بزرگتر ببیند خواهد گفت. تحمل همواره تحمل محض است. تحمل به همان سان که از حریت متمایز است از مساوات نیز کمتر است و با برادری نیز کاملن متفاوت است. به این دلایل تحمل از اینکه سیاستی آرمانی باشد بسیار دور است، به عبارت دیگر، همین استلزام وجود شرّ، مندرج در معنای این کلمه، آن را ملوّث میسازد.
تحمل را از بیاعتنایی [indifference] نیز باید متمایز کرد. آدمی که هیچ احساسی راجع به چیزی ندارد نسبت به آن چیز بیاعتناست، نه متحمل، زیرا اگر هیچ احساسی ندارد، نمیتوان گفت آن را مکروه یا ناصواب میشمارد. او به هیچ وجه نمیتواند مدعی تحمل کردن آن چیزی باشد که برایش ناگوار است. ناقدان تحمل دینی گاهی گفتهاند که چنین تحملی مبین بیاعتنایی به دین است [بیغیرتی] و [البته] بیاعتنایی به دین بد است. در اینجا میباید ارتباط منطقی را از ارتباط تاریخی متمایز کرد. شاید واقعیت تاریخی این باشد که رشد تحمل دینی بهمنزلهی سیاستی دولتی، در اثنای قرن هجدهم در فرانسه و انگلیس، ناشی از نقصان تعصب دینی و افزایش علاقه به امور دنیوی، و در یک کلام، علاقه به بیاعتنایی بود. اما، ولو آنکه چنین باشد، تحمل را باید از بیاعتنایی متمایز کرد، زیرا این کلمات معانی متفاوتی دارند که از جهتی مهم است. بسیاری، مانند هابز، بودهاند که شخصاً به دین بیاعتنا بودند اما با تحمل دینی نیز مخالف بودند و بسیاری، مانند لاک، بودهاند که اعتقادات قوی دینی داشتهاند اما طرفدار تحمل دینی بودهاند.
بدین ترتیب پیداست که معادلهایی مانند «تسامح» (گذشت و چشمپوشی) و «تساهل» («آسانگیری») و «شکیبایی» («پذیرفتن چیزی از سر ناچاری») و «رواداری» چقدر با روح این اصطلاح بیگانه است. و اکنون میرسیم به بحث دوم که اصطلاح جدید «رواداری» در زبان انگلیسی باشد، اصطلاحی که آن را در فرهنگهای لغت انگلیسی معادل «تحمل» به کار میبرند.
معنای ”permissivism or permissiveness“ در انگلیسی و معادلهای فارسی آن
در چند دههی اخیر اصطلاح تازهای در زبان انگلیسی رواج یافته است که آن را میتوانیم به «رواداری» ترجمه کنیم. اما این اصطلاح با اینکه در برخی از فرهنگهای لغت کم و بیش وجود دارد، هنوز به فرهنگها و دایرهالمعارفهای راه نیافته و مدخلی دربارهی آن وجود ندارد. من ابتدا معادلهای این اصطلاح را از «فرهنگ معاصر هزاره» نقل میکنم که بسیار آموزنده و تأسفآور است، از این نظر که چگونه ما برخی مفاهیم را در ترجمه «نفله» میکنیم.
نکتهی جالب توجه در معادلهای «فرهنگ معاصر هزاره» استفاده از طیف معادلهایی است همچون: [رفتار] مسامحهآمیز، سهلانگارانه، آسانگیرانه، بی بند و بار؛ [شخص] مسامحهکار، اهل تسامح، سهلانگار، آسانگیر؛ جامعهی روادار؛ جامعهی بی بند و بار؛ تسامح، آسانگیری، سهلانگاری؛ بی بند و باری، لجامگسیختگی. وقتی این طیف معادلها را میبینیم به راحتی میفهمیم که چرا «تحمل» در جامعهی ما جا نمیافتد، چراکه ما از این مفهوم «آسانگیری» و «بی بند و باری» و «سهلانگاری» میفهمیم. در «فرهنگ علوم انسانی» طیف معادلها متعادلتر است، با این وصف میتوان از آشوری پرسید چه توجیه زبانی و مفهومی برای استفاده از «رواداری» و «آسانگیری» («تساهل») وجود دارد؟ اما به راستی چرا چنین آشوبی در ترجمه وجود دارد؟ مشکل از اینجاست که ترجمههای ما از روی متنهای مربوط فراهم نمیشود و مترجم معادلها را از روی فرهنگهای لغتی انتخاب میکند که سعی میکنند توضیحی دم دستی به خواننده بدهند و آن وقت تأویل و تفسیر نفهمیده و نسنجیدهی خود مترجم هم که به اینها اضافه شود میشود همین وضعی که ما در آن به سر میبریم.
ترجمه و مفهوم
یکی از مسائلی که هرترجمهای با آن رو به روست این است که چگونه معنایی را از زبان و فرهنگی بیگانه به زبان و فرهنگی آشنا برای مخاطبان خود منتقل کند.
اما HADGERاین کار هرگز آسان نیست. راه انتقال معانی و مفاهیم زبان است و آنچه در زبانی به اندیشه درآمده هرگز بهطور کامل در زبانی دیگر گنجیده نمیشود.
از همین رو، برخی به «ترجمهناپذیری» معتقد شده و هر ترجمهای را نوعی دگردیسی و تحریف به شمار آوردهاند (هایدگر)، چنانکه از معنای تحتاللفظی خود کلمهی «ترجمه»، در فارسی «برگردان»، در زبانهای اروپایی چنین معنایی را میتوان فهمید: ”translation“ در انگلیسی و”Übersetzung“ در آلمانی.
اما با اینکه در این سخن حقیقتی است، ترجمه به هر حال ناگزیر است (بسیاری از مفاهیم که در زبانی با یک کلمه بیان میشوند، هرگز در زبانی دیگر در یک کلمه نمیگنجند، از این رو به تحلیل مفهومی نیاز است)، و آنچه باید بدان توجه داشت این است که هرکلمهای در زبان «مبدأ» نمیتواند همواره در زبان «مقصد» نیز معادلی تمامعیار داشته باشد.
اما آیا درخصوص اصطلاح «تولرانس» نیز این سخن صادق است؟