- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

فرهنگ ایرانی به مثابه مدارا

فرهنگ ایرانی به مثابه مدارا
امیر رضا عابدی

ایران زمین از سپیده دمان تاریخ، مکان رفت و آمد اقوام، فرهنگ‌ها و مدنیت‌ها و محل مراوده و منازعه آن‌ها بوده است. ایران اگرچه زیر فشار و هجوم اقوام آلتایی از شرق و اقوام سامی از غرب بوده است اما توانسته است چون پلی روشن فرهنگ‌های بزرگ شرقی هند و چین را به فرهنگ‌های بزرگ مدیترانه‌ای یونانی- رومی پیوند بزند و با همه این فرهنگ ها در تاثیرپذیری متقابل باشد. ایران با آنکه همواره مکان مهاجرت و ستیزهای اغلب سهمگین بوده است توانسته است موجودیت مدنیت مستقل و استمرار مدنی خویش را حفظ کند.

نخستین ستیز در میان آریاییان از راه رسیده و بومیان است که با یورش‌ها و جنگ و گریزی‌ها با اقوام یونانی- رومی و مغول‌ها در درازای هزاره‌ها ادامه می‌یابد. ایرانیان در عهد باستان از بهر هم‌زیستی انسان‌ها با پی‌ریزی قوانین مدنیت آفرینی می‌کنند و در عهد یورش‌های خانمان سوز صحرا نشینان آلتایی با اندیشه عرفانی مدل هم‌زیستی ضد خشونت را ارایه می‌دهند.

از سده شانزدهم میلادی که نطفه‌های دولت مدرن ایران بسته می‌شود، منازعه ایرانیان با قدرت‌های رو به رشد اروپایی آغاز می‌شود. شکل‌گیری استعمار اروپایی همزمان با زوال قدرت و توقف رشد جامعه ایرانی است. نقش رو به تزاید استعمار روس و انگلیس در صحنه سیاسی ایران به فرسودگی نیروهای تولیدگر انجامیده و دلیلی بر عقب ماندگی بیشتر جامعه ایرانی می گردد. جنبش عظیم دموکراسی طلبانه “مشروطیت” از جمله به دلیل فشار از بیرون به سلطه استبداد می‌انجامد و جنبش بزرگ حقوقی ملی کردن نفت با دخالت نظامی قدرت‌های خارجی (انگلیس- آمریکا) در هم شکسته می‌شود. ایرانیان که تمام راه‌های اعتدالی را برای دست یابی به دموکراسی و حقوق خویش آزموده‌اند ناخواسته به سوی راه‌های رادیکال کشانده می‌شوند.

تاریخ ایران به تناوب یا به مهر یا به قهر از ادوار گذشته بر سنت‌های درونی خویش (هخامنشیان- ساسانیان نگاهبانان سنت‌های آریایی- پارسی) و گشوده شدن بر فرهنگ‌های بیرونی (پارتیان فیلوهلن) استوار بوده است. برای چند صد سال ایران دارای دولت مرکزی مقتدر نیست تا سده شانزدهم. که تمرکزی بدلیل تنوعات قومی در ایران امری ضروری تشخیص داده می‌شود. جامعه ایرانی در عهد صفویه علی‌رغم رابطه وسیع با بیرون درعین سنت شکنی، آفریننده سنتی نوین و بسیار سنت گراست. جامعه ایرانی با قاجارها به تدریج و با پهلوی یکسره به سوی بیرون کشیده می‌شود.

انقلاب بهمن ۵۷ نیز چیرگی صورتی از سنت های بومی یا بومی شده است. در جامعه بر آمده از تحولات ۵۷ دو گرایش عمده با استدلالات و استنادات و روش‌ها و منش های ویژه خویش در کنار یکدیگر زیسته‌اند. این هم‌زیستی امروزه همچنان وجود دارد. بی آنکه نیت هندسی سازی پدیده‌های اجتماعی در میان باشد دو صف دارای تمایزات آشکار هستند.

صف نخست که ریشه در صورتی از سنت‌ها دارد خواستار گسترش وزن خود در صحنه منطقه‌ای و جهانی از طریق تکیه بر اقتدار و “رشد جهشی” اراده گرایانه مبتنی بر هیجانات است. این صف در محیط‌های دفاعی دارای پشتوانه جدی است و در حوزه دین , باورمند به ریشه آسمانی قدرت است و خواستار تلاش برای ایجاد یک باور غالب. این گرایش رای شهروندان را نه منبع حقا نیت و مشروعیت که تنها منبع مقبولیت می‌داند و خواستار جامعه تکلیفی مبتنی بر احکام دینی و اطاعت سیاسی برای رسیدن به” رستگاری” است. این گرایش زمینه‌های اجتماعی خود را در میان دنباله های بوروکراتیک بخش‌هایی از نیروهای صنعتی- نظامی- مالی و حاشیه نشینان شهری و اقشار روستایی و بهره‌وران از اقتصاد دولتی دارد.

صف دیگر بر آمده از سنت‌هایی است که به طریقی با فرهنگ و اقتصاد جهانی از طریق تکنولوژی‌های مدرن دارای پیوستگی شده است و خوا ستار تعامل با جامعه جهانی برای تامین ” رشد متوازن” واقع گرایانه با ملاحظه نسبت‌ها و اندازه‌ها با تکیه بر “تامل غیر هیجانی” ا ست. این صف با آن‌که در حوزه و دین و محافل دفاع دارای طرفداران مصمم خود است، عمده طرفداران خود را در جامعه مدنی، جهان فرهنگ و کار، حوزه آموزش و حقوق بگیران شهری و روستایی و در میان اقلیت‌های قومی، دینی، جنسی،… دارد. این گرایش خواستار هم‌زیستی باورها است و رای شهروندان را منبع هر نوع حقانیت و مشروعیت و مقبولیت می‌داند و با رعایت جنبه‌های الهی خواستار رعایت حقوق فردی و اجتماعی زمینیان می‌شود و خواستار قوانین قادر به تحول با زمان و ضرورت‌های جدید است. این بینش خواستار توزیع عادلانه تر امکانات و منابع، پشتیبانی از تولید ملی است. این گرایش عملن در محیط‌های فرهنگ و آموزش و در میان اقشار متوسط حقوق بگیر شهری و روشن ضمیر روستایی گرایش غالب است و سرمایه روشن بین مستقل را نیز با خود دارد.

ایرانیان در تمامی تحولات با نگاه به تجربیات همگان، احکام هستی و تدبیر امور را از درون تاریخ و فرهنگ خود استخراج می‌کنند. هر دولتی اساسن نگاه به منافع ملی خود دارد و در پی تحکیم و گسترش آن‌ها از طریق تکیه به امکانات خود و چشم داشت به منابع دیگران است. آگاه‌ترین و میهن دوست ترین ایرانیان می‌دانند که هیچ دولتی دیگر در فکر گسترش حقوق و توسعه برای ملتی دیگر نیست از این رو تفکر و عمل در چارچوب منافع و امنیت ملی از حفظ منابع از برای توسعه و رفاه امری حیاتی است. از آنجا که فشارها و چشم‌داشت از بیرون همیشه بسیار بوده‌اند قدرت‌های شکل گرفته بسوی اقتدار هرچه بیشتر از برای حفظ خود گرایش پیدا کرده‌اند. در این آمد و شدها و تلاقی‌ها و منازعات باشندگان ایران‌شهر دچار بیشتر سختی‌ها شده‌اند و علی‌رغم این سختی‌های سهمگین همواره دغدغه آرمان‌های مردم را داشته‌اند.

ایرانیان در درازای هزاره‌ها اساسن دارای بینشی ثبات جو و مدنیت آفرین و قانون‌گرا بوده‌اند. از همین رو صورت غالب مدنیت ایرانی جستجوی موزونی و تلاش برای آفرینش هماهنگی بین تفاوت‌ها در یگانگی جوهر هستی در چارچوب “مروت و مدارا ” بوده است. آیا در همین راستا تفکرات جامعه ایرانی خواهند توانست یکدیگر را به رسمیت بشناسند؟

ایرانیان در سایه اندیشه بزرگان و فرزانگان خود خواهند توانست با میانه‌گزینی از بهر درنیفتادن به سیاه چاله خشونت در راستای سنن مدنی خویش گام برداشته و آفریننده موزونی‌های تازه در راستای تعمیق حقوق دموکراتیک ملت و شهروندان شوند. بیرون از مرزهای ایران نیز باید به این حقیقت پی‌برده شود که تنها ایرانی نیرومند، آزاد و آباد از پایه‌های امنیت و از پشتیبانان صلح جهانی خواهد بود که همواره پایدار خواهد ماند./