- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

کرانه های انتظار و انزوا

فاطمه واعظ زاده

گزارشی درباب سرای سالمندان محمدیه بوشهر
سرای سالمندان یکی از پدیده های اجتماعی جامعه ی مدرن امروزی است که باید به عنوان یک واقعیت اجتماعی و یک نیاز مبرم به آن توجه گردد. به دلیل کاهش روزافزون نسل جوان تا ۲۰ سال آینده ما با حجم عظیمی از جمعیت سالمند مواجه خواهیم شد/ در بازدید کوتاهی که اخیرن از آسایشگاه سالمندان داشتم، چیزی که از ابتدای ورود توجه هر بیننده ای را به خود جلب می کرد فضای سرد و بی روحی بود که در سکوت وخاموشی فرو رفته بود. محوطه ای که دارای اندک فضای سبزبود. داخل ساختمان نیز مانند بیرون آن بلکه بیشتر در دلمردگی غرق گشته بود. دیوارهای سفید و بی روحی که چند دست میز و صندلی به آنها تکیه داده و یک دستگاه تلویزیون که برای عموم سالمندان در سالن قرار داشت.اتاق های سالمندان دست کمی از اتاق های بیمارستان نداشت، تعدادی تخت که کنار هر کدام یک کمد کوچک قرار داشت. اکثریت سالمندان لباس های تیره و افتاده بر تن داشتند،در چشمان بی فروغشان امیدی به زندگی دیده نمی شد، آسایشگاه بوی مرگ می داد،گویی همه به انتظار چکیدن آخرین قطره ی شمع زندگانی شان لحظه شماری می کردند. برخی از زنان و مردان سالخورده با دیدن ما مسرور گشتند بعضی ها به بازدیدکنندگان خوشامد می گفتند و گروهی دیگر هم آنقدر بی رمق و بی حال روی تخت هایشان دراز کشیده و صرفن به پاسخ دادن احوال پرسی بازدیدکنندگان اکتفا می کردند. در بین آنان خانمی بود که گلایه های بسیاری داشت و به گفته ی خودش کتابی را نوشته بود که به او اجازه ی نشان دادن به ما را نداشت، دست نوشته هایش را روی دیوار زده بود.بگذریم… در آنجا هیچ چیز شادی بخش و روح پروری وجود نداشت و سرتاسر سکوت بود و خاموشی مطلق…جو آنجا چیزی بود شبیه به گور دخمه در سیراف… این زنان و مردان سالمند که زمانی جوان بوده و کار می کردند و فرزندانی را پرورش داده اند، حال دیگر به سن کهولت رسیده و از قوای جسمانی آن ها کاسته شده است و فرزندان به دلیل مشکلاتی که خود درعصر حاضر دارند قادر به نگهداری والدین خویش نمی باشند لذا آنان را راهی سرای سالمندان می کنند.اکنون نکته ی اساسی این است، والدینی که سرنوشتشان به چنین اماکنی ختم می گردد حق زندگی دارند و باید حضورشان در جامعه احساس گردد.
یکی از معظلات اخیر و قابل توجه خانه ی سالمندان محمدیه محبوس کردن سالمندان در آنجا و عدم اجازه ی گفتگو با عوام است. چرا باید اینگونه رفتار گردد و چرا سالمندان ساکن محمدیه باید از اجتماع دور باشند؟ چرا صدا و سیما و شورای شهر فقط در روز مادر از آنجا بازدید می کنند؟ آیا همیشه پزشک مخصوص بالای سر آن ها وجود دارد یا فقط تعدادی پرستار مسئول دادن دارو به آنها هستند؟ می توان سرای سالمندان را به شکلی سنتی و مانند یک خانه در آورد، برای مثال بجای تخت های متعدد و بیمارستانی فرشی انداخت و تعدادی پشتی قرار داد، بهتر این است که فضای سبز آنجا را گسترش داده و این فضا را در اختیار خود سالمندان قرار داد و به آنها این امکان داده شود که با دستان خود گل و گیاهانی را پرورش دهند.می توان لباس های رنگی بر تنشان کرد و ورزش های مخصوص دوره ی سالمندی را به آن ها آموزش داد. آنها می توانند این امکان را داشته باشند که هر شب دور هم جمع شوند و کسانی که از بقیه جوان تر هستند برای سایرین کتاب،روزنامه و یا شعر بخوانند. چه خوب است اگر بینشان پیوند ازدواج و مهر و محبت صورت گیرد و انگیزه شان را برای ادامه ی زندگی افزایش دهد. راه کار دیگری که می تواند در بهبود شرایط زندگی و روحیه بخشیدن به سالمندان موثر واقع گردد، قرار گرفتن آسایشگاه در کنار پرورشگاه و ملاقات این دو گروه با یکدیگر است و کارهای دیگری از این قبیل که می تواند به آنها سر زندگی و نشاط دهد. لازم به ذکر این موضوع است که در سرای سالمندان صرفن سالمندان زندگی نمی کنند و در بین آنان دختران مجرد ۳۰ سال به بالا نیز به چشم می خورد که به علت تنهایی و نداشتن سرپناه به آنجا مراجعه نموده اند.اینان نیز دراین سرا در انزوا و افسردگی منتظرند تا عمرشان به سر آید. آیا بهتر این نیست که دولت خوابگاهی ما بین آسایشگاه و پرورشگاه برایشان تدارک ببیند یا در همان سرای سالمندان مشاغلی به آنها سپرده شود؟ به امید روزی که تغییرات اساسی و ضروری در این سرا صورت گیرد و مکان مزبور همچون خانه ای واقعی و راحت برای این اقلیت در آید.