- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

فقط ایده‌ هایی برای تأمل بیشتر درباب اباذری

برداشت از خبرگزاری‌ها؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر

░▒▓ مردم و دولت، با هم، در مسیر ابتذال؟
● عصر روز سه شنبه، هیجده آذر نود و سه، تالار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، صحنه تهاجم کوبنده دکتر یوسف علی اباذری به پدیده «مرتضی پاشایی» بود. او این پدیده را مسخره و موسیقی او را مبتذل ترین موسیقی جهان و آواز وی را فالش توصیف کرد، و «مردم» و «دولت» را هم پیمان در مسیر ابتذال + «فاشیسم» دانست. ایشان از ابتدا تا انتها عصبانی و خروشان بود.
● جلسه به گفتگوی خشمگین و هولناک برخی شرکت کنندگان معترض و دکتر یوسف علی اباذری منتهی شد. در انتها دکتر یوسف علی اباذری گفت: «بسیار خوشحالم که دارم توهین می‌کنم. برای این که این ملت نشان داده که باید به او توهین شود تا بفهمد»؛ و سپس، … تشویق حضار.

░▒▓ روایت ”آنا“
● ابتدا حمید رضا جلایی‌پور، سپس، دکتر محمد سعید ذکایی، سپس، دکتر محمود شهابی، سپس، دکتر نعمت الله فاضلی، سپس، دکتر سیدمحمدامین قانعی راد، سپس، دکتر مهدی منتظر قائم، و نهایتاً دکتر یوسف علی اباذری سخنرانی کردند.
● به گزارش آنا، دکتر یوسف علی اباذری در این جلسه این سؤال را مطرح کرد که «چه شده که می‌آیند و مسائل واقعی‌ای را که ما با آن روبرو هستیم را از ذهن ما می‌برند؟» و در ادامه به مرتضی پاشایی پرداخت: «این آقایی که عکسش را این‌جا زده‌اند و چراغ‌ها را تاریک کرده‌اند، یک خواننده پاپ بود و پاپ در سیر موسیقی، مبتذل‌ترین نوع موسیقی است… کسانی می‌گویند موسیقی او را تحلیل نکن، چطور من می‌توانم موسیقی کسی را که مرده است تحلیل نکنم؟ من داده‌ام یک موسیقی‌دان، فرمت موسیقی او را تحلیل کرده… مبتذل محض است! ما [موسیقی] پاپی داریم که پیچیده است. این ساده‌ترین، مسخره‌ترین… و بدترین نوع موسیقی است. صدای فالش، موسیقی مسخره، شعر مسخره‌تر. بنا بر این، من چطور می‌توانم چنین چیزی را تحلیل نکنم؟»
● «برای من خیلی جالب است که ۲۰۰-۳۰۰ هزار، یک میلیون نفر از یک ملتی می‌افتند به ابتذال، و در مجلس ترحیم چنین خواننده… شرکت می‌کنند و توی سرشان می‌زنند… و یک نفر در فیس‌بوک می‌نویسد که» من تا ابد می‌سوزم «… چرا مردم ایران به این افلاس افتاده‌اند؟ چطور مردم ایران به این فلاکت افتاده‌اند؟ این‌جا است که تحلیل بسیار مهم است».
● اباذری در پاسخ به اعتراض کسی که او را متهم به اهانت به خواسته‌های مردم کردند، گفت: «بسیار خوشحالم که دارم توهین می‌کنم. برای این‌که این ملت نشان داده که باید بهش توهین بشود تا برود و بفهمد که شما نمی‌توانید هم به این آقا گوش بدهید، هم به بتهوون گوش بدهید بعد هم تسکین بگیرید و بخوابید».

░▒▓ برخی مخالف‌ها چه نوشتند؟
● سیامک قاسمی، در فیس‌بوک نوشت: جالبی ماجرا این نقدهای شیفتگان است که می‌گویند ما با لحن و خشم ایشان کاری نداریم. مگر می‌توانید کاری نداشته باشید؟ تحلیلگری که با توهین و خشم و تمسخر صحبت کند تحلیل‌اش اصالت ندارد. او از موضع واکنش به یک پدیده صحبت می‌کند و نه کنش! این‌که پدیده‌ای با فریم‌های ذهنی‌اش سازگار نبوده است و او شروع به تخریب آن پدیده کرده است… !
● جالبی ماجرا این است که وقتی کسی بگوید موسیقی پاپ یک شخصی مسخره و احمقانه و مبتذل است چون مطابق سلیقه ماست می‌شود روشن‌فکر جسور و جامعه شناس معتبر و اگر کسی بگوید مثلاً، همجنسگرایی مسخره و احمقانه و مبتذل است می‌شود دگم و واپسگرا… !
● این دوستانی هم که با این صحبت‌های دکتر به وجد آمده‌اند که ما بعد از سال‌ها دوباره جامعه ایران را شناختیم خیلی خوشحال نباشند که این آقای دکتر خودش هنوز جامعه ایران را نشناخته است… !
● مهدی خسروانی، نوشت: نقد صحبت اباذری از بعد اخلاقی یا «آدابی» دقیقاً کاری است که «نمی‌خواهم» در این‌جا انجام دهم! حُسن اباذری این است که این اندیشه‌اش را به صراحت بیان می‌کند. به نظرم، مهم‌ترین نکته، اشتباه محاسبه‌ای است که اباذری کرده است و خیلی از ماها هم می‌کنیم، اما، چون جرأت فحش دادنِ صریح نداریم کسی کاری به کارمان ندارد: این‌که فکر می‌کنیم فحش‌دادن و پرخاشگری کسی را عوض می‌کند یا، حتی، در جهت مثبت «تکان می‌دهد»؛ این‌که یک گوشه می‌ایستیم و غر و لند کنان، جمله‌هایی با ساختار «مردم ما… فلان» و «این مردم… فلان» را تکرار می‌کنیم.
● اگر اصرار داریم در میان کسانی زندگی کنیم که بتهوون و موتسارت گوش می‌دهند راه عاقلانه‌اش این است که به میان آن‌ها «برویم» نه این‌که در بین کسانی که مرتضی پاشایی گوش می‌دهند «بمانیم» و بخواهیم با حرص‌خوردن و فحش‌دادن آن‌ها را هدایت کنیم تا موسیقی کلاسیک گوش بدهند.
● با کوبیدن سر به کوه نمی‌شود کوه را جابجا کرد.

░▒▓ برخی موافقان چه گفتند؟
● علی ثباتی در تائید سخنان اباذری در فیس‌بوک نوشت: خیلی از ماها وقتی صحبت از فاشیسم می‌شود تصویر صفِ بلند چگمه‌پوشان و پرچم‌های یک‌شکل به ذهنمان می‌آید. ولی، بعد از مکتب فرانکفورت و فوکو و دلوز دیگر فاشیسم نوعی قدرت تمامیّت‌خواه دولتی صرف نیست. فاشیسم نوعی نگاه به زندگی‌ست، نوعی منش است، نوعی رفتارست، نوعی شکل زیستن است. فاشیسم اتحّادی حسّی‌ست که با کین‌توزی به دیگری شکل گرفته‌ست. هم‌سطح‌شدن افراد به مدد یک وضعیّت حسّی مشترک عاطفی و واکنشی.
● مردم یک‌شبه طرف‌دار پاشایی‌شده به هانیه توسلّی حمله‌های رکیک می‌کنند که چرا بابت مرگ پاشائی تسلیت نگفته‌ست و طوری آزارش می‌دهند که گویا صفحه‌ی فیس‌بوک‌اش را می‌بندد. همان‌هایی که به یوسف اباذری نیز بابت این‌که فریاد می‌کند که موسیقی امثال پاشائی‌ها ابتذال محض است – و کاملاً هم درست می‌گوید – حمله می‌کنند و محیط سخن‌رانی را برای او ناامن می‌سازند.
● وقتی اباذری فریاد می‌کند که «این موسیقی ته‌اش فاشیسم است» منظورش دقیقاً همین است: انتظاری یک‌سان‌شده و متحدّالشکل از همگان که واکنش عاطفی و حسّی مشابهی به آن‌چه مطلوب جماعت هم‌رنگ است، یعنی، موسیقی و مرگ پاشائی، نشان دهند. تسلیّت بگویند و آه بکشند و از «مرگ تراژیک خواننده‌ی یک نسل» سخن ساز کنند. فاشیسم که لزوماً در هیأت یک دولت تمامیّت‌خواه جلوه‌گر نمی‌شود، همین انتظار فردی و متفاوت برخورد نکردن با امثال پاشائی نشانه‌ی محرز روحیّه‌ای فاشیستی‌ست.
● صفتی که برای مردم امروزه، استفاده می‌کنند media-driven است، یعنی، توده‌ای که با رسانه‌ها مدیریّت و «رانده» می‌شود. کیست که نفهمد شدّت‌وحدّت احساسی غلوآمیز و آنی عموم مردم به مرگ پاشایی خود چیزی جز دست‌پخت رسانه‌ها نیست و نه از تأمّلی برآمده‌ست و نه از تفکّری و نه حتّا از نگاهی جدّی به موسیقی.
● پس، روشن‌فکر اگر علیه این اتّحاد هم‌سطح‌کننده‌ی نابودگر فردیّت و تفاوت‌های فردی فریاد نکند چه باید کند؟ چه انتظاری از او می‌رود؟ اگر روشن‌فکر «شبان تفاوت» است، اگر وظیفه‌ی او ممانعت از هم‌سطحی و یک‌سان‌سازی همگان است، موجّه‌ترین انتظار از او اعتراض به سیلابه‌ی جنون‌آمیز پاشایی‌شیفتگی‌ست.
● کاش اباذری با عصبیّت کم‌تری همین حرف‌ها را زده بود، ولی، در درستی حرف‌اش بحثی نیست. از فاشیسم، در وهله‌ی اوّل، در زندگی روزمرّه باید هراسید نه در قالب دولت‌های مقتدر… همه‌چیز از آن‌جا شروع می‌شود.
● کاربری به نام امیر پژمان هم در فیس بوک نوشت: به نظرم گاهی نیاز به یک سیلی داریم که از جا بلندشیم و ببینیم و کجاییم و چه کرده‌ایم؟ سخنان اباذری برای خود من حکم این سیلی رو داشت. بعضی سیلی‌ها سرنوشت سازند، حتی، اگر درد داشته باشند.

░▒▓ روایت ”شفقنا“
░▒▓ حمید رضا جلایی‌پور
● حمید رضا جلایی پور گفت: من این پدیده را از منظر جامعه‌شناسی و با تأکید بر خیزش جمعیتی می‌خواهم بررسی کنم، چرا که، جمعیت بی‌دلیل به جنبش واداشته نمی‌شود. در این‌که این ماجرا یک پدیده اجتماعی است، شکی نیست؛ لذا، باید ببینیم ابعاد و عوامل اصلی این رخداد چیست و با چه مضمونی می‌توان آن را تفسیر کرد و چرا این پدیده در این ابعاد شکل گرفت. این جامعه چه ویژگی‌هایی دارد که به شکل‌گیری چنین اتفاقی کمک می‌کند. آن‌چه می‌گویم هم بر اساس مجموع شواهد در دسترس کنونی است و شاید اگر کمی از حادثه فاصله بگیریم دقیق‌تر بتوان ارزیابی کرد.
● جلایی پور ادامه داد: در درجه اول ببینیم ابعاد رخداد چیست و اصلاًداریم راجع به چه چیزی صحبت می‌کنیم. در آغاز پخش خبر به سرعت هزاران نفر روبه‌روی بیمارستان بهمن جمع شدند، ده‌ها هزار نفر در مراسم تشییع جنازه در تالار وحدت شرکت کردند و خیابان انقلاب بسته شد، بیش از ۶۰ هزار نفر در زمانی که وارونگی هوا شدید بود برای تدفین به بهشت زهرا رفتند و به دلیل شدت جمعیت مرحوم پاشایی را نتوانستند همان موقع خاک کنند و مجبور شدند شبانه دفن کنند. ده‌ها هزار نفر هم در شهرهای بزرگ و کوچک ایران و افغانستان در پارک‌ها و میادین جمع شدند، ترانه‌های او را همخوانی کردند، شمع روشن کردند و عکس او را به ماشینشان زدند. نکته مهم بعدی این بود که بعضا تعداد زنان بیشتر از مردان بوده است.
● او افزود: نکته مهم دیگر این‌که هزاران بچه دبیرستانی و راهنمایی به طور خودجوش در روز تشییع جنازه پاشایی به مدرسه نرفتند یا در روزهای بعد ترانه‌های او را دسته‌جمعی خواندند. در گذشته چنین اتفاقاتی در این سطح نداشتیم. این چه پدیده اجتماعی است که اینقدر جمعیت را به حرکت خودجوش واداشته. جالب این‌که صدا و سیما به محض فوت او روی مذهبی و انقلابی بودن خانوده پاشایی تأکید کرد. لابد دست‌اندرکاران فکر می‌کردند دیگر جوانانی که پوشش و رفتارشان مطلوب صدا و سیما نیست کمتر می‌آیند، ولی، اتفاقا هم آن‌ها آمدند، و هم زنان چادری و با حجاب اسلامی. از منظر جامعه‌شناختی پدیده‌ای در این ابعاد تصادفی شکل نمی‌گیرد و این همه آدم بدون دلیل و زمینه مناسب هماهنگ نمی‌شوند و تحت تأثیر قرار نمی‌گیرند و یک پویش بزرگ جمعیتی راه نمی‌اندازند. نوع عزاداری هم مانند عزاداری‌های متعارف نبود. در عزاداری متعارف مردان و زنان جدا هستند، مرتب فاتحه می‌خوانند و همه سوگوارند و در عزاداری‌های بزرگ هم همه به بلندگو توجه می‌کنند، اما، این عزاداری که ما دیدیم جور دیگری بود. همه مردان و زنان با هم بودند و گریه می‌کردند و من بیش از صد مورد دیدم که همدیگر را در آغوش گرفته بودند و همدردی می‌کردند و بنا بر این، این عزاداری متعارفی نبود.
● این مدرس جامعه‌شناسی دانشگاه تهران با طرح این سؤال که حالا چگونه می‌توان این پدیده را تفسیر کرد؟ گفت: برخی گفتند این استقبال گواهی بر اخلاق شایسته و هنر ارزشمند پاشایی بود، اما، این نمی‌تواند عامل اصلی باشد چون برای دیگر افرادی که آثارشان ارزش هنری بیشتری داشت یا خودشان از نظر اخلاقی شایستگی داشتند چنین پدیده‌ای شکل نمی‌گیرد. من این قضیه را در عزاداری باشکوه خلاصه نمی‌کنم. البته، این هم بود، اما، فراتر از آن هم بود. من معتقدم این ماجرا مصداق جنبش اجتماعی جوانان بود. جمعی مبتنی بر سبک زندگی خودشان، این یک امر اجتماعی بود که باعث شد این جنبش دیده شود. حال باید پرسید چرا این‌گونه می‌شود؟ چرا در مرگ‌های دیگر این اتفاق نمی‌افتاد؟ در این‌جا باید دست به تبیین بزنیم.
● جلایی پور افزود: من معتقدم این جنبش چهار علت زمینه‌ای و سه علت تمام‌کننده داشت. یعنی، زمینه‌هایی در جامعه وجود داشت و آن سه علت هم کار را تمام کرد. البته، این برای مقامات خوب شد چون باعث شد این جامعه را ببینند. تقریباً، همه مقامات رسمی از این قضیه غافلگیر شدند و فکر نمی‌کردند چنین اتفاقی رخ دهد و به همین دلیل صدا و سیما هم بیشتر بر جنبه مذهبی وی و مداح بودن پدرش تأکید داشت، ولی، باز هم دیدیم این اتفاق افتاد.
● او به عوامل زمینه‌ای این پدیده اشاره کرد و گفت: عامل اول این است که ما در جامعه با تغییرات اجتماعی فراگیر روبرو هستیم. مثل این‌که آموزش زیاد شده، مصرف محتواهای فرهنگی تغییر کرده و دارد زیاد می‌شود، اما، مرتباً به این تغییرات پاسخ نامتناسب می‌دهند و این باعث می‌شود که در سطح جامعه مرتب ناراضی تولید شود. واقعاً اگر برای همه خواننده‌ها مجوز کنسرت و این‌ها داده می‌شد چه بسا این اتفاق نمی‌افتاد، در واقع، چه بسا اگر جای دیگر فرصتی برای این جوانان پیش می‌آمد جای دیگر جمع می‌شدند، اما، عامل دوم این است که پاشایی ستاره پاپ بود و موسیقی پاپ در ایران حسابی مصرف‌کننده دارد. بسیاری از ناظرانی که دچار شگفتی شدند توجه ندارند که به هر حال، آلبوم‌های پاشایی در سه سال گذشته در صدر پرفروش‌ترین آلبوم‌های موسیقی مجاز در ایران بوده است، تور کنسرت‌های او در سراسر کشور مورد استقبال گسترده قرار می‌گرفت، همین دو ماه پیش از فوتش توانست چندین شب متوالی سالن چند هزار نفره برج میلاد را برای کنسرت‌هایش پر از جمعیت کند و در سایت پرمخاطبِ رادیو جوان که ربطی به صداوسیما ندارد هم مدت‌هاست پرلایک‌ترین خواننده ایرانی بوده است. همه این‌ها نشان می‌دهد که با هر معیاری پاشایی خواننده و آهنگساز عامه‌پسند و پرمخاطب و محبوبی بوده است و تعداد زیادی از ایرانیان و فارسی‌زبانان با ترانه‌هایش خاطره و ارتباط عاطفی نزدیک دارند و طبیعی است طرفداران پرشمارش از جوانمرگ شدنش متأثر شوند و در تشییع جنازه‌اش شرکت کنند.
● جلایی پور، عامل سوم را تأثیر صداوسیما دانست و گفت: نباید غافل شد که اکثر سلبریتی‌ها و ستاره‌های بسیار محبوب در چنددهه اخیر ایران هم‌زمان هم از ابزار صداوسیما برای محبوب‌تر شدن استفاده کرده‌اند، و هم به نحوی نوعی زاویه انتقادی با جریان حاکم را به مخاطب نشان داده‌اند. تصانیف محمدرضا شجریان در دهه ۶۰ مدام از رادیو و تلویزیون ایران پخش می‌شد و ربنایش هم با پخش چنددهه‌ای در صداوسیما در خاطره جمعی ایرانیان نشست، ولی، در عین حال، با مواضع انتقادی‌اش، حتی، محبوبیتش افزایش یافت. عادل فردوسی‌پور در تلویزیون پرمخاطب‌ترین برنامه ورزشی غرب آسیا را دارد و در عین حال، با هوشمندی همراهی‌اش با مردم و موضع انتقادی‌اش را نیز نشان داده است. مهران مدیری دو دهه است که در همین صداوسیما برنامه‌های طنز پرمخاطبی که، حتی، زبان جامعه را تحت تأثیر قرار می‌داد، می‌سازد و در عین حال، نماینده فرهنگ رسمی محسوب نمی‌شود.
● او افزود: مرتضی پاشایی هم از طریق تیتراژ پرمخاطب‌ترین تاک‌شوی صداوسیما- برنامه ماه عسل – در دو سال متوالی و پخش مکرر آثارش در رادیو و شرکت در برنامه‌های ویژه نوروزی تلویزیون مشهورتر می‌شود و در عین حال، اجازه نمی‌دهد یکی از ترانه‌هایش در تیتراژ یکی از سرالش‌ها سانسور شود و در اینترنت آن را منتشر می‌کند و منتقد فرهنگ رسمی به نظر می‌رسد. تأثیر صداوسیما در افزایش محبوبیت و مخاطب پاشایی را نباید دست کم گرفت.
● او با اشاره به این که عامل بعدی خصوصیات فردی پاشایی است که با خصوصیات جمعیت عزادارش خیلی تشابه داشت، گفت: جوان، موهای آشفته، صدای غمناک و… این تشابه با جوانانی بود که اصلاًدیده نمی‌شود، حالا این جوانان با این کسی که فوت کرد خیلی همدردی نشان دادند، چرا که، او را از خودشان می‌دانستند.
● این عضو هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران با بیان این که زمینه اولیه این سه عامل این بود که اجازه تشییع جنازه داده شد، افزود: دلیل این اجازه هم احتمالاً، این بود که نگران نبودند و پیش بینی این اتفاق را نمی‌کردند و، حتی، تندروها بعد از مراسم خیلی به دولت روحانی به دلیل اجازه تشییع جنازه حمله کردند. عامل دوم این بود که رسانه‌ها ترکیبی کار کردند. در این ماجرا هم صدا و سیما تبلیغ کرد، و هم وایبر و شبکه‌های اجتماعی کار کردند و این دو با هم ترکیب شدند و جمعیت به صحنه آمد. چرا که، تبلیغ صدا و سیما به مردم نشان داد که ناامنی نیست و مراسم مورد تأیید است و از طرف دیگر، وایبر هم جمعیت را بسیج کرد. عامل سوم تمام‌کننده هم که خیلی مهم است لذت حضور در جمع‌های بزرگ است. ظاهر غمگین مراسم تشییع جنازه نباید ما را از لذت حضور در جمع بزرگ و همخوانی در جمع هزاران دختر و پسردر خیابان و فضاهای عمومی غافل کند. در ایران فقط آن‌ها که به نماز جمعه و نماز اعیاد می‌روند از لذت حضور در جمع‌های بزرگ بهره‌مندند و خیلی از دختران و پسران از حضور در این جمع‌ها محرومند. تشییع جنازه یک خواننده محبوب فرصت مناسبی برای تجربه لذت حضور در جمع بزرگ در خیابان بدون هزینه است. تأثیر همدردی و تاثر مردم از اخبار سرطان یک جوان ۳۰ ساله را هم نباید نادیده گرفت؛ لذا، این هفت عامل تشکیل این جمعیت را توضیح می‌دهد.

░▒▓ دکتر محمد سعید ذکایی
● محمد سعید ذکایی، عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی نیز با بیان این که تاکنون، زمینه‌های احساسی برای تحلیل ساختارهای جامعه‌شناختی چندان مورد توجه قرار نگرفته‌اند، افزود: اندوه می‌تواند به جامعه شوک اخلاقی وارد کند و باعث شود که مردم به دلایل مختلف از جمله برای تخلیه هیجان، خودابرازی، شبیه‌سازی و مصادره فضا و استفاده از آن، وارد گود شوند. نگاه‌های زیادی به این ماجرا می‌توان داشت، نگاه انبوه خلق، روانشناسانه، خودابرازی، جامعه شبکه‌ای و… اما، من بیشتر از منظر پست مدرن می‌خواهم به این مسأله بپردازم.
● او افزود: ورزش و موسیقی در ابژه‌های نسل جوان، جایگاه ویژه‌ای دارند و بزرگ‌ترین مظاهر فرهنگ عامه پسندند، این دو می‌توانند میان فردیت و عضویت گروهی، توازن ایجاد کنند و باعث تولید گرایش‌های همدلانه شوند. البته، موسیقی این امر را شدیدتر و سریع‌تر به وجود می‌آورد. مخاطب پاشایی که بود؟ دهه هفتادی‌ها و دهه شصتی ها. این‌ها به موسیقی و مناسک علاقه مندند و از کارهایی که باعث دیده شدن می‌شود لذت می‌برند. از همکاری نیز ابایی ندارند و از آن استقبال می‌کنند و پاسخ و بازخورد سریع هم می‌خواهند و به سلسله مراتب هم خیلی اعتقاد ندارند. بنا بر این، از امر و نهی فاصله می‌گیرند. نگاهی که من دارم ترکیبی از جامعه‌شناسی فرهنگی و پست مدرن است که از مشارکت‌های جدید صحبت می‌کند.
● ذکایی ادامه داد: الآن بحثی که وجود دارد این است که در جامعه جدید فردگرایی‌ها یکسره رخت برنبسته و به جای اتمیزه شدن، احساسات جمعی را می‌نشاند و در واقع، اساس قبیله‌گرایی‌های جدید یک تجربه مشترک، یک احساس مشترک و یک سوگ مشترک و… است که می‌تواند همدلی ایجاد کند. بنا بر این، ماهیت پیوندهای جمعی جوانان عوض شده است.
● به اعتقاد من تجربه پاشایی یک نوع اجتماع‌گرایی پست مدرن یا یک مشارکت عاطفی و اظهاری است. البته، از منظر بازتعریف شیوه‌های عزاداری هم می‌توان به ماجرا نگاه کرد. جست و جوی قهرمان، اسطوره پاک و این‌که مردم به خاطر این‌که مانند آن‌ها بود دوستش داشتند.
● سوگورای برای پاشایی به مثابه تخطی کارناوالی
● همچنین، محمود شهابی با اشاره به تأثیر سیاست سبک زندگی در پدیده‌هایی مانند سوگواری کارناوالی، گفت: اولین چیزی که من می‌توانم بگویم این است که این سوگواری جمعی مصداق تخطی کارناوالی بود. من تخطی‌های کارناوالی را با همدیگر مقایسه می‌کنم و واکنش‌هایی که به این تخطی‌ها از سوی حکومت با ایجاد هراس اخلاقی صورت گرفته را مورد تأکید قرار می‌دهم. من برخلاف دکتر ذکایی معتقدم که این نوع سوگواری همه طبقات اجتماعی را به یک اندازه در بر نگرفت و بیشتر طبقات متوسط به بالا را پوشش داد.
● او افزود: شاید در انواع تخطی‌های کارناوالی ما شاهد طیف وسیع‌تری از مخاطبان هستیم مثل شادی‌های ورزشی. گاهی وقت‌ها این تخطی‌های کارناوالی فردی و منفعلانه است، گاهی وقت‌ها جمعی است، ولی، اختصاصی است. گاهی وقت‌ها این‌ها عمومی است مانند چهارشنبه سوری، گاهی وقت‌ها هم این تخطی‌های کارناوالی بسیار کوچک هستند، مثل تخطی‌های کارناوالی گروه موسوم به هپی در ایران. شاید بتوان گفت از نظر شدت برانداز بودن به لحاظ فرهنگی این تخطی‌ها یکسان نبودند. ما می‌توانیم برحسب هزینه انواع این تخطی‌های کارناوالی را مقایسه کنیم. شاید سوگواری خیابانی برای پاشایی از کم هزینه‌ترین این تخطی‌های کارناوالی بود. برخی وقت‌ها هم این تخطی‌های کارناوالی نقش سوپاپ اطمینان دارند برای حفظ وضع موجود.
● این عضو هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشکده علامه طباطبایی در ادامه، با بیان این که تخطی‌های کارناوالی عرصه وسیعی است که در این‌ها امور مقدس و نامقدس کنار هم گذاشته می‌شوند و سلسله مراتب فرهنگی وارونه می‌شوند، گفت: تحلیل نهایی من این است که در دهه اخیر در ایران با یک روند فرهنگی مواجه هستیم و این اتفاق نیز جدا از این روند نیست. از سوی دیگر، یک رابطه هم بین تولید هراس اخلاقی و واکنش‌های کارناوالی و رابطه بین این دو دایره‌ای است. من معتقدم که در حال حاضر همگان‌های رسانه‌ای شکل گرفته‌اند و بسته به نوع تخطی‌های کارناوالی، ما همگان‌های متفاوت داریم. ما در شبکه‌های مجازی کامیونیتی‌های متفاوت داریم که بر اساس علایق خاص شکل می‌گیرند. بنا بر این، زیرزمین فرهنگی جامعه ما از این همگان‌ها و کامیونیتی‌ها دارد شکل می‌گیرد و عملکرد چنین رویدادهایی، آشکارسازی عناصری است که در زیرزمین فرهنگی جامعه ما جا خوش کرده‌اند و مراسم سوگواری مرتضی پاشایی، رخدادی جدا از روند فرهنگی سال‌های اخیر نیست. در واقع، دور از چشم حاکمیت در این سطح دارد اجتماعاتی شکل می‌گیرد.
● شهابی با اشاره به این که یکی از ویژگی‌های سبک زندگی در ایران عنصر بی‌اعتنایی است و این بی‌اعتنایی همواره نیز آگاهانه نیست، افزود: یکی از دلایل شکل‌گیری این بی‌اعتنایی نیز فاصله و تفاوت بین مسؤولان و جوانان است، یک طرف ماجرا به شدت اهل نوجویی و قائل به تفاوت‌های فرهنگی است و دیگری سخن از ناب‌گرایی فرهنگی می‌زند. این تضاد ایجاد شده در هر حال، می‌تواند مخرب باشد. در واقع، ما از جنبش سیاسی صحبت نمی‌کنیم، این‌ها به صورت متکثر و ناخودآگاه در جامعه در حال شکل‌گیری است. این بی‌اعتنایی را می‌توان به عنوان یکی از مراحل کارناوالی شدن در فضاهای عمومی در ایران نگاه کرد که البته، این کارناوالی شدن مراحل دیگری هم دارد.
● او با بیان این که بی‌اعتنایی کم هزینه‌ترین شکل واکنش کارناوالی است، افزود: سیاست رسمی در این مواقع از دایره توجه کنشگران خارج می‌شود. سیاست سبک زندگی یعنی، این‌که چه اتفاقی برای من جوان در حوزه علایقم مانند مد یا لباس دارد رخ می‌دهد. بنا بر این، خیلی راحت به موضوع اسیدپاشی واکنش نشان می‌دهد، اما، نسبت به سیاست‌های کلان خیلی حساس نیست. بنا بر این، ما در ایران داریم سیاست سبک زندگی آن هم از نوع جهان وطن را تجربه می‌کنیم.
● شهابی ادامه داد: من از مفهوم صدای مورب هم می‌خواهم صحبت کنم. در واقع، در غیاب احزاب و آزادی‌های سیاسی چاره‌ای جز صدای مورب یعنی، این‌که به در بگویید که دیوار بشنود باقی نمی‌ماند. نمی‌خواهم بگویم تمام جمعیت عزادار از یک سنخ بودند، شاید یک سوم این جمعیت قبلاً کنسرت‌های پاشایی را رفته به وند، اما، عده‌ای هم با اهداف دیگر در این عزاداری شرکت کرده بودند. از طرف دیگر، بحث گروه‌های بی‌قدرت هم هست که به دلیل هزینه زا بودن سیاست ورزی، راهی جز این سیاست ورزی‌های غیر علنی برایشان باقی نمی‌ماند خصوصا وقتی تحقیر هم شده باشند. به نوعی این تحقیر‌ها و بغض‌هایی که در جامعه در سال‌های قبل به وجود آمد هم انتقال هیدرولیکی در این ماجرا داشت. در ماجرای پاشایی بغض کارناوالی بود که ترکید نه شادی کارناوالی. در نهایت من می‌توانم بگویم تا وقتی به سیاست حزبی برنگردیم باز هم شاهد این تخطی‌های کارناوالی خواهیم بود.

░▒▓ دکتر نعمت الله فاضلی
● نعمت الله فاضلی، انسان شناس و مدرس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی نیز در این مراسم گفت: ما با سه پاشایی روبرو هستیم؛ پاشایی به عنوان یک هنرمند و خواننده که واجد هیچ معنایی در حوزه سیاسی نیست. دوم موضوع سوگواری برای پاشایی است که این هم واجد هیچ دلالت اجتماعی و سیاسی نیست و من در مورد این دو نمی‌خواهم صحبت کنم. بلکه من می‌خواهم در مورد پاشایی سوم صحبت کنم. در واقع، چیزی که پاشایی را برای ما مهم کرد بازنمایی‌هایی است که از پدیده پاشایی شکل گرفت است. من این بازنمایی‌ها را به سه دسته تقسیم می‌کنم؛ دسته اول را می‌توان پارادایم سنتی نامید. در این دسته سعی می‌شود بازنمایی‌های صورت گرفته را به نوعی احیای سنت بداند. تلاش می‌شود تا خوانشی غیر انتقادی و متعارف و معقول از این مراسم ارائه شود. در این خوانش سعی شد تا حادثه بیشتر طبیعی جلوه کند و مخالف خوانش‌های انتقادی و رهایی بخش بود. دسته دوم پارادایم انتقادی است که در آن ادعا می‌شود این شکلی از جنبش‌های اجتماعی بوده است. این پارادایم مخالف پارادایم قبلی است. مثلاً، این را نوعی از مقاومت می‌دانند یا برخی دیگر فوت کارناوالی می‌دانند.
● او با بیان این که به هر دو دیدگاه انتقاد دارم، در مقابل، این‌ها دیدگاه سومی را ارائه کرد و گفت: دسته اول یا محافظه کار که می‌خواهد ماجرا را طبیعی جلوه بدهد با چند سؤال مواجه است. اول این‌که اگر این یک مسأله عادی بود چرا در مورد دیگر چهره‌ها اتفاق نیفتاد؟ چرا برای «ایرج بسطامی»، « ناصر عبداللهی» یا خیلی از خواننده‌های دیگر در این سال‌ها چنین واکنشی نداشتیم. خب طبیعتا ذهن عامه مردم نمی‌تواند به این سؤال پاسخ دهد که اگر ما مرده‌پرست هستیم چرا فقط بعضی از مرده‌ها را می‌پرستیم. از پاشایی سرشناس‌تر و دارای نقش و سهم بیشتر در فرهنگ ایران هم داشتیم. دیدگاه دوم یا جنبش‌های اجتماعی نیز آشکارا باطل است. هر جنبش اجتماعی‌ای یک آرمان دارد مثلاً، آرمان جنبش فمینیستی رفع تبعیض علیه زنان است. حال اگر بگوییم این یک جنبش اجتماعی بوده باید پرسید دال مرکزی این جنبش چیست؟ به نظر من این ماجرا دال مرکزی ندارد و من این دو پارادایم را باطل می‌دانم.
● اما پارادایم سوم که من می‌خواهم ارائه کنم مبتنی بر تشکیل کلانشهرهاست. من معتقدم پدیده شدن پاشایی در حوزه بازنمایی‌ها به این دلیل است که ما داریم به سوی جامعه‌ی کلانشهری حرکت می‌کنیم. ما از حالت شهری به کلانشهری در حال دگرگونی هستیم. در حالت ذهنی این گذار فروپاشی هویت‌های جمعی-تاریخی، تنهایی انسان، نیاز به شکل تازه‌ای از معاشرت پذیری و تعامل موقت و گذرا و کم هزینه وجود دارد. تعاملی که به طور موقت این حس تنهایی را تسکین می‌دهد، تعاملی که امکان می‌دهد ما در حوزه عمومی به صورت سیال همدیگر را ملاقات کنیم. ما اشکال متعددی از این نوع تعامل را در کلانشهرها داریم می‌بینیم. در این حالت این تعامل در جامعه ما می‌تواند حول سوگواری شکل بگیرد چون کم هزینه است. جوان ما امکان شادی در جامعه ندارد چون هزینه آن بالاست. در شرایط دولت اعتدال که فضای نسبتاً بازی ایجاد شده جامعه نیز در تعاملی منطقی معنای جدید از سوگواری را تولید می‌کند. امروز مسؤولان در گفتمان سیاسی خود این مسأله را پذیرفته‌اند و اگر نمی‌پذیرفتند این پدیده نمی‌توانست شکل بگیرد. اهمیت پدیده پاشایی در این نکته بود که فرهنگ در حال حضور توانست مجوز حضور یافتن را پیدا کند. بنا بر این، به اعتقاد من این پارادیم جدید نشان‌دهنده تلاش برای سازگاری با گفتمان‌های موجود است.

░▒▓ دکتر مهدی منتظر قائم
● مهدی منتظر قائم، استاد ارتباطات دانشگاه تهران نیز در این نشست گفت: پاشایی ستاره در حال ظهور بود، نه ستاره تثبیت شده. علاوه بر این پاشایی یک ستاره پاک به تمام معنا بود و حوزه کارش هم موسیقی بود. ویژگی بعدی این بود که پاشایی قربانی بود، قربانی سرطان و این مهم است چون در سال‌های اخیر ترس زیادی از سرطان در جامعه ایران شکل گرفته است. ما یاد گرفتیم از قربانیان سرطان علاوه بر خوانش ترحمی، خوانش سیاسی هم داشته باشیم. این‌ها ویژگی‌هایی است که در تحلیل خود پاشایی تأثیر می‌گذارد، اما، درک من از این حادثه چیست؟ من نمی‌خواهم بر این‌که این حادثه چه بود تمرکز کنم، بلکه می‌خواهم بر این‌که این حادثه چه نبود تأکید کنم.
● او ادامه داد: این حادثه یک واقعه میلیونی نبود، بلکه یک حادثه بود که مشابهش را کم نداریم. مثلاً، دقت کنید که نمایشگاه کتاب در بعضی سال‌ها بیش از دومیلیون نفر بازدید‌کننده دارد. این حادثه مهم است، اما، استثنایی نیست. در این مورد یک تجمع اتفاق افتاده نه انقلاب. این حادثه جنبش نیست، بلکه حادثه‌ای در دل یک جنبش است. این حادثه مرتبط با نسل متولدین دهه شصت است. متولدین دهه شصت به سبک زندگی معتقدند، یعنی، به دلیل سرخوردگی از سیاست فردگرا و سیاست جمع گرای ملی موجود به سیاست فراملی و به یک سیاست بینابینی بین فردیت و زندگی جمعی که دولت‌های توتالیتر منادی آن هستند برگشته‌اند؛ یعنی، بازتعریف شبکه‌های اجتماعی، هویت، حرفه، جنسیت. این حادثه برای من نقطه تلاقی چندین جنبش است که نقطه مشترک آن‌ها نشان دادن تمنای جامعه برای رهایی از سیاست فردگرای افراطی ضد اخلاقی است. البته، این جمع‌گرایی خیلی توازن با تفکر حاکم ندارد. این حادثه دارد تلاش می‌کند مرزهای سیاست زندگی و عرصه زیست را از مسؤولان پس، بگیرد و سعی می‌کند این‌ها را پس، بزند و برای خودش فضای تنفس درست کند. این فضای تنفس فضای زیست است. این‌ها خصلت‌های دهه شصتی‌هاست. بنا بر این، دقت کنید این نسل عواطف را به رسمیت می‌شناسد و نمی‌خواهد عقلانیت ایدئولوژیک برآمده از عصر ماقبل انقلاب و بعد انقلاب را در جهان فردی خودش ساری و جاری کند. نوعی توبه کردن از ایدئولوژی‌های چند دهه‌ای خودش است، می‌خواهد بگوید زندگی کردن من در جهانی که فقط انتخابات، ریاست جمهوری و… این‌ها معنا پیدا می‌کند به بن بست رسیده است. ببینید نقطه مشترک همه شعرهای این نسل این است که من می‌خواهم زندگی کنم. زندگی‌ای در سطح افقی و نه آن‌چه که تفکر حاکم در سطح کلان می‌خواهد و در فضای هژمونیک اتفاق می‌افتد. سیاست هویت و عواطف این‌جا معنا پیدا می‌کند.

░▒▓ دکتر محمد امین قانعی‌راد
● محمدامین قانعی‌راد مدیر این جلسه در ادامه‌ی نشست گفت: به اعتقاد من ابراز احساسات مردم در سوگ پاشایی امری عجیب و استثنایی نبود و ما موارد مشابه این اتفاق را هم داشته‌ایم. حتی، در قبل از انقلاب هم چنین سوگواری‌هایی برگزار می‌شد که جمعیتی بسیار بیشتر از این جمع می‌شدند. یکی از این تشییع جنازه‌ها درباره‌ی فوت حضرت آیت‌الله بروجردی بود که تشییع جنازه‌ی باشکوهی بود. دیگری مربوط به تشییع جنازه‌ی تختی بود و سومین تشییع جنازه مربوط به یک خانم هنرمند بود. بعد از انقلاب هم می‌توان شبیه این تشییع جنازه‌ها را دید. بنا بر این، مراسم سوگواری پاشایی خیلی عجیب و استثنایی نبود.
● او افزود: مورد دیگر درباره‌ی پدیده‌ی پاشایی شکافی است که بین نسل‌های مختلف به وجود آمده است. خود من تا قبل از به وجود آمدن این اتفاقات از وجود این خواننده خبر نداشتم. بعد از فوت او، متوجه شدم این همان خواننده‌ای است که قبلاً آهنگ‌هایش را در ماشین عوض می‌کردم و یک موسیقی دیگر می‌گذاشتم. حتی، در روزهای آخر، من اتفاقی از خیابان نزدیک بیمارستان می‌گذشتم؛ در ترافیک شدیدی مانده بودم و از هر کسی هم می‌پرسیدم خبر نداشت دلیل ترافیک چیست. اگر به این موارد دقت می‌شد چنین رخدادهایی پس از فوت پاشایی غیر قابل انتظار نبود.
● قانعی راد ادامه داد: اما، مهم‌ترین نکته درباره‌ی فوت پاشایی به نظر من شکاف آگاهی است که این اتفاق باعث نمایان شدن آن شد. این شکاف آگاهی در حیرت همگانی بعد از تجمع‌های پس از فوت پاشایی بیشترین نمود را داشت. به نوعی بعد از برگزاری مراسم‌ها و حضور خیل جمعیت در شهرهای مختلف بخش زیادی از سیاستمداران، مدیران، سیاستگذاران فرهنگی و… دچار حیرت شدند. حیرت هم هنگامی رخ می‌دهد که عده‌ای به انجام کاری مشغولند و عده‌ای دیگر اصلاًهیچ خبر و اطلاعی از آن ماجرا ندارند. مثلاً، ما در عید نوروز یا روز عاشورا با حیرت روبرو نیستیم، اما، اگر عده‌ای در خیابان سینه زنی کنند و عده‌ای دیگر بپرسند این چه کاری است و خبری از آن نداشته باشند، حیرت رخ می‌دهد.
● او گفت: ما درباره‌ی پدیده‌ی پاشایی با این حیرت روبرو بودیم. خیلی‌ها برای او عزاداری می‌کردند و جلوی بیمارستان جمع شده بودند، اما، عده‌ی زیادی هم اصلاًخبر نداشتند چه خبر شده است؟ این حیرت هم بیشتر به دلیل شکاف آگاهی ایجاد شده در جامعه رخ داد. یکی از عوامل ایجاد این شکاف آگاهی تفاوت ارزش‌های والدین با فرزندان است. در حال حاضر نسل جوان ارزش‌هایی دارند که پدر و مادرشان اصلا‌شناختی از آن ندارند و این یعنی، در جامعه حفره‌ی آگاهی به وجود آمده است. این شکاف هم بین جوانان و والدین، و هم بین آن‌ها و مسؤولان رخ داده است و این گروه‌ها نمی‌توانند همدیگر را درک کنند. ما موارد دیگری هم داشته‌ایم که اشخاصی مثل پاشایی فوت کرده‌اند، اما، در این مورد به دلایل مختلف این شکاف آگاهی خود را نشان داد.

░▒▓ روایت ایرنا
░▒▓ نشست دانشگاه علامه طباطبایی
░▒▓ ناشناخته ماندن نیاز جوانان زمینه ساز شکاف نسلی
● «سعید معیدفر» جامعه شناس و استاد بازنشسته‌ی دانشگاه تهران نخستین سخنران نشست دانشگاه علامه بود. وی با اشاره به حضور گسترده‌ی مردم و قشرهای مختلف در مراسم تشییع پیکر پاشایی گفت: مهم‌ترین بحث در این سوگ، غیرمترقبه بودن آن است و ما به همین دلیل نمی‌توانیم تحلیل خوب و دقیقی از آن داشته باشیم. امروز در سطح جامعه تغییری در سطح گروه‌های مرجع در جریان است و مردم به سمت شخصیت‌های فرهنگی و هنری می‌روند. پاشایی نیز چهره یی متعلق به دهه‌ی ۶۰ است که در اوج جوانی به رغم موفقیت‌هایی که در زمینه‌ی موسیقی داشت، ناکام می‌شود و دنیا را ترک می‌کند.
● این جامعه شناس با اشاره به مسأله ی شکاف نسلی در ایران گفت: بحث شکاف نسلی در کشور ما چند سال است که مطرح شده است، اما، شاید کسی باور نداشت که چنین پدیده یی اتفاق می‌افتد. ما نسلی داریم که برآمده از انقلاب است و این نسل هم‌چنان صدای بسیار بلندی دارد. این نسل می‌خواهد سبک زندگی، باورها و رفتارهایش را به گوش نسلی که بسته است برساند. این در حالی است که هم‌چنان در برابر این نسل مقاومت شکل می‌گیرد.

░▒▓ شبکه‌های اجتماعی و افزایش محبوبیت هنرمندان
● «هادی خانیکی» استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی از دیگر صاحبنظران حاضر در این نشست بود که پدیده‌ی مرگ پاشایی را از منظر گستردگی شبکه‌های اجتماعی مورد بررسی قرار داد. وی بحث خود را با عنوان «روایت در بستر شبکه» آغاز کرد و مرگ پاشایی را یک «فراواقعیت» دانست که مدت‌ها در ذهن بسیاری از کارشناسان خواهد ماند، زیرا، شکل‌گیری این پدیده موجب شد بسیاری از کارشناسان اجتماعی و مسؤولان جامعه غافلگیر شوند.
● وی یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های پدیده‌ی پاشایی را نقش شبکه‌های اجتماعی در گرد هم آوردن افراد عنوان کرد و گفت: هر چند پاشایی هنرمندی به نسبت محبوب و دارای طرفدارانی بود، ولی، ما نباید از نقش شبکه‌های اجتماعی و فضاهای مجازی در شکل‌گیری این پدیده چشم پوشی کنیم. بسیاری از کسانی که در این مراسم حضور داشتند پاشایی را نمی‌شناختند، ولی، حضور در شبکه‌های اجتماعی این احساس را به آن‌ها داد که باید در این مراسم حضور یابند و دیده و شناخته شوند.
● خانیکی در میان شبکه‌های گوناگون اجتماعی، «وایبر» پیام رسان تلفن همراه را موثرترین ابزار مجازی جذب مردم به حضور در مراسم تشییع پاشایی دانست و گفت: وایبر به خاطر ویژگی‌های منحصر به فرد مانند ارسال فیلم و قطعه‌های موسیقی که دارد در جامعه‌ی ما پرطرفدار است و نقش پررنگی در شکل‌گیری این پدیده داشت.
● استاد ارتباطات دانشگاه علامه در عین حال، بیماری سرطان پاشایی را یکی دیگر از دلایل برجسته شدن وی در جامعه دانست و گفت: اگر ما فقط بر نقش شبکه‌های اجتماعی در محبوبیت پاشایی تکیه کنیم، باید هر هفته منتظر یک پاشایی در جامعه باشیم؛ این در حالی است که باید اعتراف کرد بیماری سرطان وی که امروز به یک مسأله ی اجتماعی برای جامعه‌ی ما تبدیل شده نیز عاملی مکمل در شکل‌گیری این پدیده بودند.
● جمع شدن برخی تضادها در شخصیت پاشایی یکی دیگر از موضوع‌هایی بود که خانیکی از آن به عنوان محرکی برای شکل‌گیری پدیده‌ی پاشایی یاد کرد. به گفته‌ی این استاد دانشگاه، از یک طرف خانواده‌ی پاشایی یک خانواده مذهبی و پدر او مداح بود و از سوی دیگر، خود پاشایی ویژگی‌های یک خواننده‌ی پاپ امروزی و شخصیتی جوان پسند داشت.

░▒▓ مرگ پاشایی به مثابه‌ی یک حیرت
● «محمد امین قانعی راد» رییس انجمن جامعه‌شناسی ایران یکی دیگر از سخنرانان حاضر در این نشست بود. قانعی راد با یادآوری برخی مراسم‌های تشییع چند صد هزارنفری قبل و بعد از انقلاب گفت: مردم ایران از لحاظ فرهنگی مردمانی عاطفی هستند که معمولاً، در سوگ افراد بزرگ همیشه نهایت احترام را به فرد دارند و مصداق این سخن من حضور گسترده‌ی مردم در تشییع جنازه‌ی «آیت الله بروجردی» مرجع تقلید برجسته، «غلامرضا تختی» قهرمان کشتی جهان و المپیک و یکی از خوانندگان زن در سال‌های قبل از انقلاب است. در مورد پاشایی نیز حضور مردم در مقابل، بیمارستان محل بستری خواننده‌ی پاپ (بیمارستان بهمن) و انتشار فیلم‌هایی از آخرین لحظات زندگی وی موجب شد که مردم بیشتر نسبت به مرگ وی حساس شوند.
● قانعی راد در ادامه‌ی سخنان خود نقدی را به تحلیل معیدفر در زمینه‌ی شکاف نسلی وارد کرد و گفت: این‌که ادعا کنیم شکاف نسلی تنها به وسیله‌ی گوش دادن به موسیقی و تفکر خاصی در جامعه ایجاد می‌شود از اساس غلط است، زیرا، در جامعه‌ی ما برخی از جوانان با پاشایی آشنایی نداشتند و در برابر، بسیاری از بزرگسالان و پدران و مادران آهنگ‌های این خواننده‌ی پاپ را گوش می‌دادند.
● این جامعه شناس با اشاره به حیرت و تعجب به وجود آمده از حضور گسترده‌ی مردم در تشییع پیکر پاشایی گفت: این حیرت برای کسانی پیش آمد که پاشایی را نمی‌شناختند؛ سیاستمداران کشور، مدیران آموزشی، معلمان، رسانه‌ی ملی و بسیاری از پدر و مادرها از جمعیت بیش از حد انتظار حاضر در مراسم تشییع پاشایی حیرت کردند و در برابر، کسانی که با او آشنا بودند از این حیرت برکنار بودند.
● رییس انجمن جامعه‌شناسی با تأکید بر این که پدیده‌ی سوگ پاشایی «شکاف آگاهی» یا «حفره‌ی آگاهی» در جامعه‌ی ایران را نشان داد، تصریح کرد: شکاف آگاهی از یک سو بین مسؤولان و عموم مردم و در سوی دیگر بین جوانان و مسن‌ترها رخ داده است که البته، این مسأله به معنی تفاوت در ارزش‌هایشان نیست.
● قانعی راد در نشست دانشگاه تهران نیز ضمن بازگویی همین تحلیل به نگرانی یی اشاره کرد که بر اثر همسنجی حضور شهروندان در مراسم تشییع پاشایی با مراسم دیگر چهره‌های شناخته شده‌ی فرهنگی، علمی و نیز سیاسی کشور بروز یافته است. به گفته‌ی این جامعه شناس، وقتی که ما ویژگی‌های اخلاق مداری، عاطفی بودن و… مردم را دلیل حضور گسترده‌ی آنان در مراسم تشییع پاشایی قلمداد می‌کنیم این پرسش مطرح می‌شود که چرا همین ویژگی‌ها در مورد شخصیت‌ها و چهره‌های برجسته‌ی دیگر آشکار نمی‌شود.

░▒▓ مرگ پاشایی، نه حیرت برانگیز، بلکه فرصت بود
● در ادامه‌ی این نشست، «ابوتراب طالبی» عضو هیأت علمی دانشگاه علامه در سخنرانی خود گفت: به دلیل حاکمیت نگاه‌های ساختارگرایانه یی که در ذهن و ضمیر جامعه‌شناختی ما نشسته است، نمی‌توانیم برخی واقعیت‌های اجتماعی را راحت هضم کنیم و به دنبال این هستیم که با انگاره‌ی شکاف نسلی این پدیده را تحلیل کنیم؛ از این رو، موضوع را وارد حوزه‌ی سیاست می‌کنیم.
● طالبی در ادامه‌ی انتقاد از تحلیل کسانی که شکاف نسلی را دلیل حضور مردم در مرگ پاشایی می‌دانند، اظهار کرد: شرکت تمام قشرهای جامعه در مراسم سوگواری مرحوم پاشایی، نشانه‌هایی از نبود شکاف نسلی و ارزشی در جامعه‌ی ایران است.
● عضو هیأت علمی دانشگاه علامه با اشاره به سخنان قانعی راد مبنی بر حیرت انگیز بودن پدیده‌ی پاشایی گفت: اتفاقات بعد از مرگ پاشایی برای جامعه‌ی ما حیرت نیست، بلکه یک فرصت است که باید آن را با دیده‌ی واقع بینانه نگاه کنیم.
░▒▓ «فرهنگ سلبریتی» در جامعه در حال شکل گرفتن است
● چرایی محبوبیت پاشایی و حضور چشمگیر مردم در تشییع جنازه‌ی وی یکی از مهم‌ترین محورهای سخنان «وحید شالچی» جامعه شناس و عضو هیأت علمی دانشکده‌ی علوم اجتماعی دانشگاه علامه بود.
● شالچی در ابتدای سخنانش گفت: شاید روزانه ده‌ها آلبوم در سطح دنیا تولید می‌شود، ولی، به یقین نمی‌توان گفت که همه‌ی آن‌ها محبوب و موفق می‌شوند؛ زیرا، در هنر یک گیرایی خاص وجود دارد که باید مورد قبول مخاطبان واقع شود.
● او با انتقاد از آن‌چه شناخت سطحی برخی کارشناسان و مسؤولان از پدیده‌های اجتماعی خواند، گفت: یکی از مهم‌ترین بحث‌هایی که در مرگ پاشایی مورد کم توجهی قرار گرفته است، گسترش فرهنگ سلبریتی (افراد محبوب و پرطرفدار در جوامع مانند هنرمندان، خوانندگان و فوتبالیست‌های مطرح) بود.
● به گفته‌ی شالچی، فرهنگ سلبریتی در جامعه‌ی ایرانی روندی شتابنده دارد و بر مبنای آن و بدون توجه به فضیلت واقعی افراد، در مورد آنان ارزشگذاری صورت می‌گیرد؛ مسأله یی که بر بستر برخی منافع اقتصادی به واقعیتی انکارناپذیر تبدیل شده است.
● وی ادامه داد: ما به زندگی روزمره‌ی خود توجهی بایسته نداریم. آن‌جا که معنای زندگی اجتماعی خلق می‌شود، ساختارها بازبینی و بازسازی می‌شوند. یعنی، زندگی روزمره را نمی‌شناسیم. اگر به زندگی روزمره وارد شویم موسیقی و نقش آن را می‌توانیم ببینیم.
● شالچی تأکید کرد: امروزه، موسیقی بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی جوان ایرانی است و این جوانان بسیاری از آرزوها و رویاهای خود را در عمق موسیقی می‌بییند. هم‌چنین، سبک جدید زندگی بدون حضور موسیقی در ایران امکان ندارد.
● در ادامه، استادان جامعه‌شناسی حاضر در این نشست به برخی پرسش‌های حاضران پاسخ گفتند.

░▒▓ نشست دانشگاه تهران
░▒▓ حضور در مراسم پاشایی اقدامی خودانگیخته بود
● جلایی پور عضو هیأت علمی دانشگاه تهران اولین سخنران نشست تخصصی انجمن جامعه‌شناسی بود که در دانشگاه تهران برگزار شد. وی ضمن اشاره به نقش شبکه‌های اجتماعی در جمع کردن مردم در مراسم تشییع پاشایی، این حضور را خودانگیخته خواند.
● وی در بیان چرایی حضور گسترده‌ی مردم در مراسم تشییع پاشایی گفت: تغیرات اجتماعی فراگیر جامعه ناشی از گسترش آموزش و رسانه‌های عمومی، ستاره بودن پاشایی در موسیقی پاپ و پرطرفدار بودن این موسیقی، حضور در برنامه‌های صدا و سیما و همسانی ویژگی‌های شخصیتی خواننده‌ی پاپ با شرکت‌کنندگان در مراسم وی، چهار عامل و محرک برای حضور مردم در مراسم مرگ پاشایی بود.
● وی در ادامه به سه عامل مکمل دیگر در حضور گسترده‌ی مردم در مراسم پاشایی اشاره کرد و گفت: نخستین عامل تمام‌کننده یی که موجب شد مردم و قشرهای مختلف به صورت گسترده در این مراسم حضور یابند، اجازه‌ی دولت برای این حضور بود؛ زیرا، اگر دولت با این مسأله به صورت علنی مخالفت می‌کرد ما هیچ وقت شاهد این امر نبودیم.
● وی دومین عامل مکمل را ترکیبی بودن پوشش رسانه یی مرگ پاشایی دانست که هم صدا و سیما، و هم شبکه‌های اجتماعی به طور هم‌زمان بدان پرداختند. جلایی پور، سومین عامل مکمل را میل برخی افراد به دیده شدن قلمداد کرد که از این فرصت برای نشان دادن خود استفاده کردند.

░▒▓ نوقبیله‌گرایی در مرگ پاشایی
● «محمد سعید ذکایی» عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی دیگر سخنران نشست انجمن جامعه‌شناسی، مرگ پاشایی و حضور مردم در مراسم درگذشت وی را یک کنش اجتماعی دانست که در حوزه‌ی فرهنگی شکل گرفت و نمی‌توان برای آن یک تبیین سیاسی ارایه کرد.
● به گفته این جامعه شناس، در این مراسم ما شاهد بودیم انواع آیین‌های سوگواری از سنتی گرفته تا نوین شکل گرفت و تجربه‌ی پاشایی بیانگر انواعی از مشارکت عاطفی، مشارکت دیجیتال، معاشرت پذیری مدرن، تأکید بر نوع خاصی از سبک زندگی و دعوت به چارچوب‌های اخلاقی جدید بود.

░▒▓ مراسم پاشایی، گونه یی از یک تخطی کارناوالی
● «محمود شهابی» عضو هیأت علمی دانشگاه علامه نیز در ادامه‌ی این نشست، مراسم پاشایی را یک نوع «تخطی کارناوالی» در جامعه دانست و گفت: ما می‌توانیم مصداق این تخطی را در گردهمایی‌های خیابانی مربوط به انتخابات ریاست جمهوری یا راهیابی ایران به جام جهانی ببینیم. تخطی کارناوالی مرگ پاشایی یک نوع تخطی عمومی بود که نوعی دهن کجی به ساختارهای سنتی را نشان داد.
● شهابی افزود: یکی از مهم‌ترین زمینه‌های شگل‌گیری کارناوال پاشایی، تغییر در نگرش جوانان و عوض شدن سبک زندگی است که موجب شکل‌گیری گروه‌های زیر زمینی و پنهان در جامعه شده است.
● وی بی‌اعتنایی بزرگسالان و مسؤولان نسبت به نیازهای نسل جوان را یکی از مه‌ترین و ابتدایی‌ترین دلایل شکل‌گیری تخطی‌های کارناوالی دانست.
● مدرس دانشگاه علامه در ادامه با اشاره به انکار خواسته‌های نسل نو در سبک‌های زندگی جدید تصریح کرد: در مراسم تشییع پاشایی یک بغض کارناوالی همراه با تحقیرشدگی ترکید. ما در برابر گسترش خواست‌های جدید تا زمانی که سیاست حزبی منسجم نداشته باشیم و به سوی جامعه‌ی مدنی حرکت نکنیم، باید منتظر ظهور چند باره ی پدیده‌هایی مانند پدیده‌ی مرحوم پاشایی باشیم.
● شهابی با اشاره به برخی ویژگی‌های تخطی‌های کارناوالی، از آن به عنوان سوپاپ اطمینانی برای نظام‌های سیاسی یاد کرد که نباید از آن هراسان بود، زیرا، می‌تواند کارکردهایی مثبت و فرصت‌هایی نیز برای این نظام‌ها در بر داشته باشد.

░▒▓ فرهنگ نوظهور در برابر فرهنگ‌های غالب و رسوب یافته
● «نعمت الله فاضلی» مدرس علوم اجتماعی دانشگاه علامه نیز یکی دیگر از سخنرانان حاضر در این همایش بود که پدیده‌ی پاشایی را نتیجه‌ی شکلی از فرهنگ در حال ظهور ایرانی دانست که نیازمند واکاوی و توجه بیشتر است.
● وی گفت: ما باید برای بررسی پدیده‌ی پاشایی، سه پاشایی را مورد بررسی قرار دهیم. یک پاشایی به معنای خواننده و آواز خوان پاپ؛ پاشایی دوم کسی است که آواز خواند و تشییع شد که این ۲ پاشایی نخست حکایت از یک امر فرهنگی و اجتماعی دارند. پاشایی سوم، کسی است که هم تشییع، هم تفسیر، و هم به یک دلالت سیاسی تبدیل شد و مهم‌ترین بحث ما، پدیده شدن پاشایی سوم است.
● وی با یادآوری سه پارادایم در تفسیر مرگ پاشایی، گفت: پارادایم اول که یک پارادایم سنتی است سعی دارد از مرگ پاشایی نوعی بازتولید سنت‌های ایرانی را صورت دهد و خوانشی معمول را از مرگ و پدیده‌ی وی ارایه دهد. پارادایم دوم در تفسیر پدیده‌ی پاشایی پارادایم انتقادی است که تفسیری متفاوت با پارادایم اول را ارایه می‌کند و با خوانشی دیگرگون آن را یک جنبش اجتماعی در برابر تفکر و ارزش‌های غالب می‌داند.
● این جامعه شناس با انتقاد از ۲ پارادایم نخست به پارادایم سومی اشاره کرد که به نظر وی بهترین خوانش را می‌توان به وسیله‌ی آن از مرگ پاشایی داشت. فاضلی بر مبنای پارادایم سوم و در انتقاد از پارادایم نخست این پرسش را مطرح کرد که اگر این حادثه یک امر طبیعی و معمول است، چرا در مرگ دیگر چهره‌های عرصه‌ی ورزش، هنر و موسیقی رخدادی این چنین شکل نمی‌گیرد؟
● وی در انتقاد از مفسران پارادایم دوم هم گفت: کسانی که مرگ پاشایی را یک جنبش می‌دانند به نظرم یک کار باطل انجام می‌دهند؛ زیرا، هر جنبشی دارای یک آرمان است که بر محور آن اهداف خود را پیش می‌برد؛ این در حالی است که پدیده‌ی پاشایی دال مرکزی و آرمانی خاصی ندارد. هم‌چنین، در هیچکدام از پلاکاردهای شرکت‌کنندگان در مراسم پاشایی هیچ نمودی از اعتراض وجود نداشت که بتوان از آن تفسیری انتقادی کرد.
● مدرس دانشگاه علامه طباطبایی برای ترسیم پارادایم سوم با اشاره به مفهوم قبیله‌گرایی جدید، بر ویژگی‌های زندگی در کلانشهرها پرداخت و گفت: یکی از مهم‌ترین لازمه‌های زندگی کلانشهری نیاز به تعاملات است که امروزه، به خاطر رواج فردگرایی افراطی در جامعه به حاشیه رفته است. در فضای کنونی و بر مبنای ویژگی‌های زندگی کلانشهری، افراد در پی فاصله گرفتن موقت و هر از چندگاه از فردگرایی خود و نوعی ملاقات گذرا و کم هزینه با یکدیگر هستند؛ حضور در جمع‌هایی که به رغم پاسخ گویی به این نوع ملاقات‌ها و با هم بودن‌ها، تنهایی کلانشهری ما را تضمین می‌کند.
● فاضلی در ادامه‌ی بحث خود با عنوان «سه پاشایی، سه پارادایم و سه فرهنگ» گفت: در زمان حاضر سه فرهنگ در جامعه‌ی ما وجود دارد. نخست فرهنگ سنتی که می‌توان از آن زیر عنوان فرهنگ رسوب کرده یاد کرد؛ دومین فرهنگ، فرهنگ غالب است که ما در ایران باید آن را فرهنگ حکومتی تعریف کنیم و سومین نوع فرهنگ، فرهنگ در حال ظهور است که با ۲ فرهنگ یاد شده تفاوت زیادی دارد. این فرهنگ هنوز به صورت رسمی و در زمان حاضر از سوی فرهنگ حکومتی به رسمیت شناخته نشده، ولی، ممکن است در دهه‌های دیگر شاهد آن باشیم که در جامعه به صورت گسترده بروز پیدا کند. وی پدیده‌ی مرگ پاشایی را نمودی از تلاش فرهنگ نوظهور برای رقابت با انواع دیگر فرهنگ‌ها برشمرد.

░▒▓ حضور جوانان دهه‌ی ۶۰، دهن کجی به فرد‌گرایی لجام گسیخته بود
● «مهدی منتظر قائم» عضو هیأت علمی دانشگاه تهران، دیگر سخنران نشست انجمن جامعه‌شناسی ایران درباره‌ی پدیدار‌شناسی مرگ پاشایی بود. وی در توصیف این خواننده گفت: وی یک ستاره‌ی در حال ظهور و تثبیت بود که هنوز به پایان راه نرسیده بود. در مقایسه با دیگر ستارگان، وی یک ستاره‌ی پاک بود و از این رو، از هر قشری طرفدار داشت. نکته یی که در تحلیل‌های دیگر سخنرانان کمتر بدان پرداخته شده این است که پاشایی یک قربانی بود؛ قربانی سرطان یعنی، بیماری که در سال‌های اخیر گسترش بسیاری یافته است. ما در سال‌های اخیر یاد گرفته‌ایم با قربانیان سرطان، قربانیان حوادث جاده یی و… همدری کنیم و آنان را قربانیان سیستمیک بدانیم، البته، نه سیستم به معنای دولت و حاکمیت، بلکه بالاتر از آن یعنی، قدرت.
● منتظر قائم ادامه داد: پدیده‌ی پاشایی متعلق به متولدان دهه‌ی ۶۰ یعنی، کسانی است که حدود ۳۰ سال سن دارند؛ کسانی که ویژگی اصلی آنان سیاست زدگی است که نتیجه‌ی سرخوردگی از سیاست فردگرا و نیز جمع گرای ملی است. این پدیده نه فقط نشانگر یک جنبش، بلکه چند جنبش در زیر پوست جامعه است.
● به گفته‌ی این مدرس دانشگاه تهران، نسل نو می‌خواهد فرصت زیست بیابد. این نسل عواطف را به رسمیت می‌شناسد. در برابر، عقلانیت‌های برآمده از ایدیولوژی‌ها را بر نمی‌تابد و به معنای ساده می‌گوید من می‌خواهم زندگی کنم.
● منظر قائم ادامه داد: تا وقتی که ما بخواهیم انسان را از طریق مفاهیم سیاسی رایج و سنتی تفسیر کنیم و تا زمانی که شهروند را در ادبیات پست مدرن مورد بررسی قرار ندهیم نمی‌توانیم پدیده‌ی پاشایی را به درستی تفسیر کنیم. این حوادث فرار از فردیت‌های افراطی را نمایش می‌دهد. جامعه‌ی ما به دنبال لحظاتی است که فردگرایی را در پیوند با برخی جمع‌ها قرار دهد. فرد می‌خواهد از چنین فرصت‌هایی برای پیوند هویت خود با یک خاطره‌ی جمعی سود ببرد. به این ترتیب، در این نوع گردهمایی‌ها صلح طلبی و آرامش طلبی وجود دارد.
● این مدرس جامعه‌شناسی افزود: دولت ما هم‌چنان به دنبال حمایت از ارزش‌های مدرن مربوط به عصر دولت‌های جدید است در حالی که جامعه به سمت فضای پست مدرن حرکت می‌کند. از این رو، جامعه از وضعیتی که خود را درگیر بازی‌های سیاسی ببیند توبه می‌کند و نمود این توبه، رخداد پدیده‌ی پاشایی است.

░▒▓ پدیده‌ی پاشایی نمود سیاست زدایی
● اما خبرسازترین و حاشیه دارترین بخش نشست انجمن جامعه‌شناسی، سخنرانی «یوسفعلی اباذری» مدرس جامعه‌شناسی دانشگاه تهران بود. وی انتقادهای تندی را متوجه پاشایی و هواداران وی کرد.
● اباذری سخنان خود را این‌گونه آغاز کرد: صدا و سیمای ما در همین هفته‌های اخیر مستندی را پخش کرد که نشان از مرگ استان سیستان و بلوچستان داشت. تمرکز و توجه مردم، رسانه‌ها و جامعه‌شناسان بر مرگ پاشایی در حالی صورت می‌گیرد که یک استان کشور در حال نابود شدن است و صدایی از کسی بر نمی‌آید.
● اباذری ادامه داد: وقتی از پاشایی به عنوان یک خواننده سخن می‌گوییم از موسیقی او سخن می‌گوییم. من با استناد به سخنان یک موسیقی شناس برجسته می‌گویم پاشایی خواننده یی متعلق به مبتذل‌ترین سبک موسیقی یعنی، پاپ بود که در آن سبک نیز پیش پا افتاده‌ترین شعرها و آهنگ‌ها را با صدایی «فالش» (خارج از دستگاه) می‌خواند.
● اباذری دلیل اصلی شکل‌گیری پدیده‌ی پاشایی را سیاست زدایی دانست که نمود آن میدان دادن به افراد غیر نخبه هم‌چون ورزشکاران، بازیگران، خوانندگان و… در امور سیاسی است. به گفته‌ی این مدرس دانشگاه، در سال‌های اخیر هم حاکمیت، و هم مردم دچار ترسی متقابل از یکدیگر شده‌اند. از این رو، هم مردم، و هم حاکمیت به سمت سیاست زدایی حرکت می‌کنند و در این فضا شخصی چون پاشایی به یک اسطوره و نماد تمرکز بر امور غیر سیاسی تبدیل می‌شود.
● این سخنان اباذری و انتقاد بسیار شدید وی از موسیقی، هواداران و تشییع‌کنندگان پاشایی سبب شد تا این نشست در فضایی هیجانی و اعلان اعتراض برخی شرکت‌کنندگان به پایان برسد.