- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

مطالبه، وظیفه‌ی فعالان زیست محیطی

اگرچه رفتار مردم و سبک زندگی آنها بسیار بر محیط زیست و ایجاد مشکلات زیست محیطی اثرگذار است اما نقش دولت و فعالیت بخش‌های دولتی نیز به هیچ وجه قابل انکار نیست. امروز تقریبا غالب بحران‌های زیست محیطی ایجاد شده در کشور یا مستقیما در اثر تصمیم‌گیری‌های غلط مسؤولان و یا منفعل بودن نسبت به مشکلات موجود ایجاد شده است.

مواردی چون تاسیسات منطقه‌ی عسلویه و آلودگی باور نکردنی این منطقه، واردات بنزین سرطانزا به کشور و آلودگی شدید بعضی شهرهای استان خوزستان در اثر صنایع موجود در آن منطقه، مواردی نیستند که به طور مستقیم از سبک زندگی و فرهنگ مردم ناشی شوند. چنین اقداماتی از یک سو نشان‌دهنده‌ی بی‌توجهی بخش‌های مختلف دولتی به مسائل زیست محیطی و از سوی دیگر نشان‌دهنده‌ی عدم توانایی و یا گاه عدم توجه سازمان حفاظت محیط زیست به برخورد با عوامل ایجاد این مشکلات است.
خوشبختانه از زمان روی کار آمدن دولت یازدهم و تغییر مدیریت سازمان حفاظت محیط زیست تلاش‌های قابل توجهی در جهت توقف و رفع بحران‌های زیست محیطی انجام شده و از سوی دیگر توجه سازمان محیط زیست به فعال کردن نهادهای مردمی در حوزه محیط زیست موجب رشد چشم‌گیری در تعداد و میزان فعالیت گروه‌ها و مجموعه‌ها در این زمینه شده است. اما با این وجود هنوز هنگامی که کار به نظارت بر صنایع و مسائل بزرگ، حیاتی و خاص کشور می‌رسد، کار بر سازمان محیط زیست دشوار شده و موانع ظاهر می‌شوند.
در چنین شرایطی، روشن کردن میزان زیان ناشی از رعایت نشدن استانداردها و وارد آمدن خسارت‌های زیست محیطی، روشی مؤثر برای ایجاد تمایل در مدیران ارشد بخش‌های دولتی برای توقف عوامل آسیب‌زا و اقدام در جهت تغییر شرایط است. برای مثال، اگرچه سود حاصل از صنایع نفت و گاز برای کشور قابل چشم‌پوشی نیست اما با وارد کردن هزینه‌های پنهان و آشکارِ آسیب‌های ایجاد شده در محیط اطراف این صنایع، بسیار بیشتر قابل درک خواهد بود که با رعایت استانداردها و صرف نظر از بخشی از سودِ مستقیم، هزینه‌های پنهان و غیرمستقیمِ ایجاد شده، حذف شود. اگر هزینه‌ی درمان بیماری‌های ناشی از آلودگی‌های صنایع، ضرر اقتصادی ایجاد شده در اثر کاهش تولیدات کشاورزی در اطراف مناطق صنعتی، آسیب‌های اجتماعی به وجود آمده در پی آنها و… نشان داده شود، می‌توان بیش از پیش مدیران ارشد کشور را ترغیب به همکاری در کاهش آسیب‌های زیست محیطی نمود. بنابراین تعریف پژوهش‌هایی که چنین موضوعاتی را پیگیری می‌کنند و حمایت بیشتر از آن ها از سوی سازمان محیط زیست برای جلب همکاری و موافقت سایر بخش‌ها در مشکلات زیست محیطی مربوط به مسائل بزرگ، حیاتی و خاص کشور می‌تواند بسیار اثرگذار باشد.
از طرف دیگر، نهادهای مردمی در کنار گسترش آموزش‌های اجتماعی برای اصلاح رفتارهای آسیب‌زننده به محیط زیست، باید به طرح مطالبات و تلاش برای اعمال تغییرات از سوی دولت نیز بپردازند؛ اما ذهنیت موجود بیشتر به این سمت تمایل دارد که فعالان حوزه‌ی محیط زیست یا به آموزش مردم بپردازند و یا خود به طور مستقیم برای حل بعضی معضلات اقدام کنند. برای مثال غالب برنامه‌های زیست محیطی گروه‌ها حول فعالیت‌هایی چون کاشت نهال، نگهداری از حیوانات در معرض خطر، آموزش به مردم جهت کاهش تولید زباله و یا صرفه جویی در مصرف آب، سامان یافته است. اگر به یاد داشته باشیم که بخش عظیمی از مسائل زیست محیطی ناشی از فعالیت بخش‌های دولتی بوده و برطرف شدن بسیاری از مشکلاتِ دیگر نیز تنها از عهده‌ی مجموعه‌ی دولت بر می‌آید، دیگر اشتباه خواهد بود که این عامل مهم و موثر را در فعالیت‌ها لحاظ نکنیم. در کنار آموزش‌های عمومی و تلاش برای حفظ محیط زیست به دست خود مردم، نباید از مطالبه‌ی تغییر و اصلاح وضعیت موجود از دولت، چشم پوشید. سازمان محیط زیست اگرچه مجموعه‌ای در درون دولت است اما شاهدیم که بسیاری از مواقع فاقد قدرت و نفوذ کافی بوده است. از همین رو این نهاد برای اعمال تغییرات مورد نیاز جهت حل معضلات زیست محیطی و نظارت بر روی عوامل آسیب‌زای مهمی چون بخش صنایع و معادن، نیازمند حمایت مردم است؛ اما اگر این حمایت را به معنای طرفداری و تقدیر و تشکرها از مدیران و سازمان محیط زیست بدانیم باز به بیراهه رفته‌ایم. حمایت واقعی از این نمایندگان و مدیران، اعلام مداوم و مستمر مطالبات زیست محیطی شهروندان است. در واقع زمانی که مدیران سازمان فشاری از مطالبات از سوی فعالان زیست محیطی را پشت سر خود داشته باشند توانایی بیشتری برای اعمال تغییرات لازم خواهند داشت. حمایت از مدیران سازمان در قالب بیان مطالبات، اجازه نخواهد داد مدیری که در پی تغییرات مورد نظر مردم نیست از نام و حمایت آنان سوء استفاده کند. بدین گونه، مدیرانی که واقعا به دنبال پیگیری مطالبات هستند از حمایت بهره‌مند خواهند شد. چنین رویکردی پیش از این تجربه شده و موثر بوده است. برای نمونه می‌توان ماجرای بیرون کشیدن کشتی رافائل را مثال زد. هنگامی که صحبت‌هایی از بیرون کشیدن کشتی رافائل مطرح شده بود، مطالبه‌ی گروه‌های مردمی و فعالان محیط زیست مبنی بر حفظ این زیستگاه‌ مصنوعی، باعث شد دست مدیران محیط زیست برای مخالفت با این عملیات پرتر از گذشته باشد. این همکاریِ مطالبات مردمی و تلاش‌های سازمان محیط زیست بود که در نهایت این پروژه را متوقف کرد. کاری که در مورد توقف واردات بنزین‌های آلوده و یا حذف روغن پالم از محصولات لبنی نیز انجام گرفت. مسؤولان با ارائه اطلاعات درباره واقعیت موجود به عموم، مطالبه‌ی لازم برای حذف عوامل آسیب‌زا را ایجاد کرده و به آن تکیه نمودند. مطالباتی که در نشریات و سایر رسانه‌ها بازتاب یافته و به یکی از موضوعات بحث‌های روزانه‌ی مردم تبدیل شد. به همین ترتیب نهادهای مردمی نیز می‌توانند این روند را از سوی دیگر آن آغاز کرده و با طرح مطالبات زیست محیطیِ روشن و قابل اندزه‌گیری، بازتاب دادن در رسانه‌ها و تبدیل آن به خواستی عمومی، تیغ مسؤولان سازمان را برنده‌تر نموده و آنان را در اعمال نظارت و کنترل‌های لازم یاری رسانند. گسترش چنین همکاری و هماهنگی میان مسؤولان و مردم نیازمند آن است که هر دو آگاه باشند که نقش فعالان زیست محیطی به آموزش‌های عمومی و حفاظت مستقیم از محیط زیست محدود نمی‌شود و طرح مطالبات از سوی مردم نیز نه تنها زیان‌بار نیست بلکه نعمت و حمایت است. این گونه، هر دو گروه می‌توانند به جای کار در فضاهای متفاوت و جدا از هم، در یک تلاش تیمی، معضلات زیست محیطی موجود را بهتر کنترل و در نهایت حل کنند.