- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

ضرورت حمایت از حق انتخاب شهروندان

ساختار اجتماعی بر پایه فرهنگ ها، نهادها، نقش ها، گروه ها و دیگر وجوه اجتماعی شکل گرفته که به ناگزیر هویت های متعدد و متنوعی نیز درون این ساختار اجتماعی برساخته می شود؛ که این گونه های متکثر هویتی به عنوان یک حق طبیعی نیازمند این هستند که سبک زندگی مرتبط با هویت خودشان را نیز بیافرینند. حقی شهروندی که در قانون اساسی نیز پاس داشته شده و تا آن جا امکان بروز و نمود آزادانه به آن داده شده که آزادی دیگر هویت ها را خدشه دار ننماید. ساختار اجتماعی جامعه ایرانی به طور عام و جامعه استان بوشهر به طور خاص به سمت این تعدد و تکثر در هویت ها پیش رفته است؛ واقعیت این هست و نمی شود به این گوناگونی هویت ها فرمان ایست داد. به ناگریز باید این هویت ها در کنار هم قرار گیرند، باهم زیست کنند و به گفتگو با یکدیگر بپردازند.

در جریان حمایت مجموعه استانداری بوشهر از حق انتخاب بخشی از شهروندان استان بوشهری برای شرکت در کنسرت موسیقی محلی “لیان”، باید این نکته را به “معترضان” یادآوری نمود که در این ماجرا، بخشی از جامعه ایرانی بوده که براساس حق شهروندی خویش دست به انتخاب زده و همین شهروند نیز هویت خویش را هم سالهاست که در فرآیندی طبیعی به هنر و ادبیات پیوند زده است. اگر بپذیریم که همه انسان ها به گونه ای در جستجوی راهی برای رهایی و اعتلای وجودی خویش هستند، ناگزیر می شویم که انتخاب های متعددی را برای همه این انسان ها متصور باشیم؛ چه بسا کسی راه شکوفا شدن انسانیت در خویش را از معبر دین و مناسک مذهبی بیابد و یا کسی دیگر از طریق فلسفه و علم… در این ماجرا یک انتخاب بسیار طبیعی رخ داده؛ مردمی و انسانهایی خواسته اند راه اعتلای شخصی خویش را از طریق هنر و ادبیات بیابند. البته که بین این سه مسیر همواره کشاکش بوده اما این کشاکش به مانند گفت وگو و دیالوگ خودش را تعریف نموده نه اینگونه بوده که یکی از این ها، آن دو دیگر را حذف نماید تا خود به  تنهایی، راه و معبر اعتلای وجودی انسانی شود. نهایت این تک ساحتی شدن انسان، بحران و فجایع انسانی هست که در طول تاریخ می شود نمونه های آن را مثال زد.

نویسنده در طول دو سال اخیر همواره این نکته را هشدار داده که جامعه امروزین ایران، جامعه ای قطبی شده و از هم گسیخته شده آن چنان که سه هویت تمدنی به تنازع با یکدیگر برخاسته اند و هرکدام می خواهد دیگری را حذف کند؛ اما این ماجرای حذف کردن و فرمان ایست دادن؛ خیال خامی بیش نیست، واقعیت آن است که هر سه هویت تمدنی ملی – مذهبی – مدرن  در درون هویت انسانی ایرانیان خانه دارد و هرسه به نسبتی در کنار یکدیگر در حال زیست هستند. تنها راه نجات از این تنازع هویتی؛ توازن بخشیدن بین این سه هویت تمدنی ایرانیان است. جا دارد که “معترضانِ” به انتخاب طبیعی بخشی از شهروندان بوشهری، در هویت خویش مداقه نمایند و نشانه های وجود آن لایه های دیگر را نیز در خود بیابند؛ چه بسا دیگر وجوه هویتی در درون آنان حتا قوی تر و بارزتر هم باشد.  نویسنده با اتکا به واقعیت وجود حجم عظیمی از دانش بشری و میراث برجای مانده از زندگی انسان؛ این ایده را دارد که از وقتی انسان به زندگی اجتماعی پرداخته، همواره زندگی اش با هر سه جهان فلسفه – دین – هنر عجین و توامان بوده و مگر می شود کسی بیاید و بگوید که نباید کسی به سمت یکی از این سه حرکت نماید. سبک زندگی شهروندان در جهان جدید این امکان را از مطلق اندیشان گرفته و آنان را به سمت چندساحتی دیدن جهان دعوت نموده است. اما آن چه می تواند خطرآفرین بشود و تهدیدی برای سامان و انسجام جامعه محسوب شود این هست که مطلق اندیشان و بنیادگرایان در هرکدام از این سه جهان هویتی (ملی – مذهنی – مدرن) از گفت وگو و دیالوگ اجتناب ورزند و راه را بر هرگونه تعامل ببندند؛ این می تواند آغاز سقوط و ازهم پاشی جامعه محسوب شود و آن گاه هست که دیگر هیچکدام از این هویت ها توان نظم بخشیدن به این بحران را نخواهند داشت.  نویسنده به عنوان یک جامعه شناس به “معترضان” این هشدار را می دهد که با به بحران افکندن نظام اجتماعی و ازهم پاشاندن آن هیچ شانسی و امکانی برای زیست هیچ کدام از این هویت ها از جمله خودشان باقی نخواهد گذاشت. نظام اجتماعی ایران با خود، تاریکی ها و تیرگی هایی را از هشت سال دولت پوپولیستی به همراه دارد که احیای کردن آن، پیامدی جز ایجاد تباهی در امید اجتماعی موجود در جامعه نخواهد داشت. حق طبیعی “معترضان” این هست که هویت خاص خودشان را تبلیغ و تبیین نمایند و به نظر می رسد که حجم عظیمی از منابع مالی و غیرمالی نیز در پس پشت خویش دارند، اما دیگر این حق را ندارند که حق طبیعی زیست دیگر هویت های تمدنی ایرانیان را نادیده بشمرند و آن را لگدکوب کنند.

موسیقی محلی؛ زبان گویا و زنده ی یک قوم یا ملت می تواند باشد که از درونش می شود به تمام رمز و رازهای زندگی مردمان آن قوم دست یافت و میراثی فرهنگی برای حفظ هویت آن قوم قلمداد شود. این ظرفیت عمیق و گسترده ای که در موسیقی محلی بوشهر قابل تحقیق و تفسیر هست آن چنان چند لایه هست که همه حالات زندگی انسان بوشهری را بازنمایی می کند؛ زیست حماسی، زیست در وضعیت شادی، زیست سوگوارانانه، زیست در موقعیت کار و… هنری با این همه ظرفیت وجودی برای بازنمایی زندگی و زیست مردمان  را چرا باید به آن فرمان ایست داد؟ متاسفانه این “معترضان”، خام اندیشانه تصور می کنند که فرمان ایست آنان، باعث توقف زایش و زایایی این هنر عمیقن مردمی در استان بوشهر خواهد شد. خیل عظیم کنسرتهای موسیقی محلی بوشهری در سراسر جهان را می توانیم با جستجویی اندک بیابیم. “معترضان” با ساده لوحی و خام اندیشی با نشانه های هویتی دیگر مردمان این سرزمین برخورد نکنند، پشت همین هنر یا ادبیات نیز میراثی به درازای تاریخ انسانیت نهفته است. ازهمین رو باید از حمایت و صیانتی که مجموعه استانداری از حق انتخاب قانونی شهروندان بوشهری جهت شرکت در کنسرت موسیقی محلی “لیان” به عمل آورده، بسیار قدردانی نمود و امیدوار بود که این روند صیانت از حق انتخاب برای همه شهروندان با هر هویتی که باشند، در دولت تدبیر و امید تداوم داشته باشد.

اسماعیل حسام مقدم؛ عضو پیوسته انجمن جامعه شناسی ایران و

عضو هیئت موسس انجمن هامون ایران(www.hamooniran.ir)