- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

در این شهر، فقط زخم هست که نفس می کشد!

یادداشتی بر فیلم “دشت گریان” اثر  تئو آنجلوپولوس

اسماعیل حسام مقدم*
النی به همراه گروهی از مهاجران تسالونیکی، پس ­از انقلاب ­اکتبر ۱۹۱۷ شوروی به یونان کوچ می کند، او تنها مهاجری هست که بی ­خانواده و بی­ سرپرست از میدان شورش و جنگ بازمانده است وهویت غریبه اش حتی درون این مهاجرین نیز قابل­ درک و فهم هست. تکینه­ گی و تفاوت را می­ شود در سوژه­ی آواره­ اش مشاهده کرد. او از میدان جنگ و خشونت به­ در برده­ شده تا نظام مردسالارانه و خشن دیگری را سیراب کند؛ او با اینکه سن کمی دارد باید به همسری اسپیرو؛ ریش سفید مهاجران درآید. النی از فلاکتی به فلاکت دیگر، از تکه­ تکه­ شدنی به از هم­ گسیختگی­ های دیگر دچار می­شود. النی مورد تجاوز پسر اسپیرو واقع می­ شود و درشب عروسی با اسپیرو از خانه ­اش به همراه پسر فرار می ­کند. مهاجری که درعین تبعیدشدگی ­اش و غریب­ ماندگی­ اش، باز باید فرارکند و تن به مهاجرتی دیگر دهد. سوژه ­ای که اودیسه ­وار، هیچ­ گاه نمی­ تواند به ساحل امن دست یابد.
تاریخ زندگی النی؛ تاریخ “زخم­ هایی هست که در روح ­اش او را هم­ چون خوره می خورد و از درون تهی می­ کند.” زخم­ هایی که سرِ بازایستادن ندارند و هرلحظه سر بازمی­ کنند و التیام نمی ­یابند. رنج درهستی بودن و تحمل سبکی و ناچیزی هستی اش در برابر طوفان­ ها و قدرت­ ها؛ النی را درون تجربه ­ی زیستی تبعیدی ­ای فرومی ­برد که هیچ­ گونه اختیاری بر نیروهای زندگی­ اش ندارد، فرزندان دوقلویی که داشت را ازدست داده، ازترس شوهر پیرش(اسپیرو) همواره درحال فرار و گریزهست، دوستان ­اش را یک­­ به ­یک در انقلاب و اعتراض­های کارگری ازدست می ­دهد، شوهرجوان(پسر) را به رویای آمریکا می­ سپرد تا برود و در نهایت خودش را به ­طور ناباورانه­ ای در زندان­ هایی می­ یابد که هرروز زندانبان­ اش تغییر می ­کند؛ روزی لباس قهوه­ ای برتن ­اشان می ­بیند و روزی لباس سیاه. “دشت گریان؛ تراژدیِ تاریخی است که تکرار می ‏شود. که پایان نمی‏ پذیرد. که بارها و بارها روایت می‏ شود. که دنبال درمان نیست، چرا که تنها زمانی درمان می‏ شود که تکرار نشود. زخم تاریخ، زخم پناهنده ‏گی و بی‏ مکانی و بی‏ هویتی، همیشه شامل انسان معاصر هست و خواهد بود. النی سمبل انسان بی‏ مکان و بی ‏مرز است. مرز جغرافیایی برای­ اش وجود ندارد. النی زخم تاریخ است. النی ترومای تاریخ مدرن است. فریاد النی فریاد تاریخ است. او نماینده‏ ی یک زخم تاریخی نیست؛ بلکه او نمایاننده‏ ی زخم تاریخ است. آنجلوپولوس فقط روایت­گر زخم ‏هاست، شفادهنده و درمان­ کننده نیست که زیبایی هنرنمایی ‏اش هم در همین روایت­گری‏ اش است. او تنها تصاویر شاعرانه ‏ای به بیننده‏ ی خود ارائه می ‏دهد که بیننده ‏اش با هر تصویرش عشق­بازی می‏ کند. آنجلوپولوس با فریاد پایانی فیلم بغض و فریادی را در گلوی بیننده‏ ی خود حفظ می‏ کند که هر زمان از تاریخ نیاز به ترکیدن دارد.”
تاریخ جنگ و خشونتی که حتی به برادرهای دوقلو هم رحم نخواهد کرد، با النی و آن سکوت غریبانه­ اش چه خواهدکرد؟ النی در بهت و نابسامانی تنهاشدگی و جدایی عمیق انسانی، بر بالین پیکر ازهم­ گسیخته ­ی فرزندانش ناله سر می­دهد؛ ناله و جیغی که از گلوی خراشیده انسانی برمی­آید که آغوش گرم و مسیانیستی (رهایی بخش) مادر را گم کرده­ است؛ مادری که مام­ وطن هست و النی هم­چون استعاره­ای از انسان دورافتاده و واپاشیده از مام­ وطن، هرلحظه موردتجاوز و خشونت تروریستی ­ای قرار می­گیرد که تلخی بی پایانی را بر سوژه­اش حقنه می ­کند.

* نویسنده و مدرس دانشگاه

نویسنده و مدرس دانشگاه