- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

فضای شهری در سیطره مردانگی

اگر فضاهای عمومی شهر را به عنوان بسترها و امکاناتی بلقوه برای حضور شهروندان در نظر بگیریم، همانگونه که از عنوان «عمومی» آن برمی­آید، در یک نگاه محض، این فضاها (از حداقل­ها تا حداکثرهایی که پوشش می­دهند)، می­توانند به گونه­ای مساوی در اختیار همه­ی شهروندان قرار گیرند… اما اگر متغیری به نام «روابط اجتماعی» را به عنوان برساخته­ای از زیست شهروندی در این فضاهای عمومی دخیل کنیم، ماجرا متفاوت می­شود. بگذارید در همین ابتدا، موضوع را با ذکر مثالی روشن­تر کنیم. یک پیاده­رو (به عنوان یک فضای عمومی شهری) را در نظر بگیرد. این پیاده­روی فرضی در یکی از خیابان­های کم­تردد و در محله­ای که عموم ساکنان آن را کارگران تشکیل می­دهند، قرار گرفته است. در یک طرف این پیاده­رو ردیفی از درخت­ها قرار دارد و در طرف دیگر دیواری طولانی واقع شده است. مسیر این پیاده­روی فرضی ما با کمترین میزان از روشنایی معابر نورپردازی شده است. ساعت را بر روی یک شب تنظیم کنید و با توجه به تجربه­هایی که از محیط شهری خود دارید، در نظر بگیرید که چه تعداد از شهروندان ممکن است این مسیر را برای یک قدم زدن شبانه انتخاب کنند؟ آیا این «فضای عمومی» شهری که در نگاهی محض به یکسان در اختیار همه­ی شهروندان قرار دارد، باز هم در این ساعت از شب به یکسان توسط تمامی شهروندان امکان انتخاب شدن دارد؟ یا آنکه روابط غالب اجتماعی در قالب صلاح­دیدهای شهروندی، چنین امکانی را از بسیاری از شهروندان می­گیرد؟

هر شخصی که در یک محدوده­ی شهری زیست می­کند، می­تواند در مجموعه­ای از فضاهای شهری، کنش داشته باشد. اگر فضاهای دسترسی هر شخص را همچون یک دایره در نظر بگیریم، شعاع این دایره­های فرضی بیانگر میزان بلقوه­ی دسترسی هر شخص به فضاها و امکانات شهری است. در واقع چنانچه بتوانیم با نگاهی به سطح جامعه این دایره­ها را شناسایی کنیم، به نوعی مفهوم «میدان» از نگاه پیربوردیو را در حوزه­های شهروندی بازتعریف کرده­ایم.

بوردیو، میدان را «نظام ساخت‌یافته‌ی موقعیت‌هایی ـ که توسط افراد یا نهادها اشغال می­شود ـ که ماهیت آن تعریف‌کننده‌ی وضعیت برای دارندگان این موقعیت‌هاست.» (جنکز، ۱۳۸۵: ۱۳۷) تعریف می­کند. در این مفهوم هرچه میدان برای حضور یک کنشگر (که می­تواند یک شهروند باشد) گسترده­تر باشد، شخص توانایی بیشتری برای اشغال فضا و در نتیجه بروز کنشی فعال­تر در سطح اجتماع می­یابد و هرچه این دایره­ها کوچک و کوچک­تر باشند، به ناگزیر میزان بهره­مندی از امکانات شهری و در پی آن بروز «خلاقیت» و یا حتی «رفتار» در روابط شهری محدودتر خواهد شد.

چنانچه بخواهیم برای هرچه شفاف­تر شدن این مفهوم نگاهی ایده­ آل را مطرح کنیم، می­توانیم بگوییم شهری که گسترده­ ترین میدان­ها و دایره­های زیستی را در اختیار شهروندان خود قرار می­دهد، می­تواند بیشترین بهره را از حضور شهروندان خود ببرد و برعکس جوامعی که شعاع دایره­های زیستی آنها کم باشد، به دلیل قراردادن کمترین سطح کنش در اختیار شهروندان خود، به ناگزیر محدودترین روابط اجتماعی را از شهروندانش خواهد دید.

در این نوشتار تلاش می­کنیم تا برخی از میدان­های ملموس و غیرملموس که شهر بوشهر و نگاه­های اجتماعی غالب در آن در اختیار زنان این شهر می­گذارد را بررسی و از خلال شناخت این فضاها و مشخص نمودن اندازه­های فرضی شعاع دایره­های زیستی که جامعه در اختیار زنان می­گذارد، به دایره­های زیستی موجود در این شهر، برای زنان پی ببریم.

برای بررسی دقیق­تر موضوع، مشاهدات بدون مشارکت نگارنده در پنج فضای مختلف اجتماعی ذکر می­شود. پرواضح است این مشاهدات صرفاً در پی بیان و روایت هستند و بدیهی است که شناخت عوامل و زیرساخت­های اجتماعی که موجب ایجاد صلاح­دیدهای اجتماعی شده و در نتیجه­ی آنها شعاع دایره­های زیستی محدود یا گسترده می­شود، نیازمند پژوهشی دیگر است

تاکسی

فضای کالبدی تاکسی به عنوان یک وسیله­ی حمل و نقل عمومی در سطح شهر، بجز صندلی راننده، دارای چهار صندلی دیگر است که در اختیار شهروندان قرار می­گیرد. این وسیله­ی حمل و نقل عمومی در سطح شهر بوشهر به سه صورت کلی مشاهده می­شود.

  1. تاکسی­های رسمی (رسمی، دارای آرم و زیر نظر تاکسیرانی)

۲. مسافرکش­های شخصی (غیررسمی، فاقد آرم و بدون کنترل از سوی تاکسیرانی)

۳. آژانس­های تلفنی (رسمی، دارای آرم و زیر نظر تاکسیرانی)

مشاهده­های میدانی نگارنده حاکی از آن است که در عمده­ی موارد، مردان امکان بلقوه برای سوار شدن در هر چهار صندلی و در هر سه نوع تاکسی فعال در سطح شهر بوشهر را دارند. مشاهده­ی مردان در هنگام سوار شدن در تاکسی­ها حاکی از آن است که چه در تاکسی­های خالی از مسافر و چه در تاکسی­های دارای مسافر، مردان (به جز در یک حالت استثنا) امکان انتخاب یکسانی برای نشستن در هر صندلی خالی موجود را برای خود متصورند و بدون دارا بودن رابطه­ای معنادار، هنگام سوار شدن به تاکسی در هر کدام از صندلی­ها می­نشینند. تنها در مواردی که دو زن در ردیف عقب نشسته باشند، مردان برای سوار شدن بر دو صندلی خالی باقی مانده (یعنی صندلی خالی جلو و یک صندلی خالی در ردیف عقب) عموماً صندلی خالی جلو را انتخاب می­کنند.

اما در خصوص زنان، گستره­ی انتخاب به مراتب محدودتر است. زنان هنگام سوار شدن در تاکسی­های غیررسمی و آژانس­های تلفنی که تمامی صندلی­های آنها خالی است، در اکثر موارد صندلی­های ردیف عقب را انتخاب می­کنند و شعاع انتخابشان از چهار صندلی، به سه صندلی کاهش می­یابد. زنان بوشهر تنها در هنگام سوار شدن در تاکسی­های رسمی که هر چهار صندلی آنها خالی است، تمایل بیشتری به نشستن در صندلی مسافر در ردیف جلو نشان می­دهند که البته این مورد می­تواند ناشی از عدم تمایل آنها به نشستن در صندلی ردیف عقب و احتمال سوار شدن مردان و نشستن در کنار آنها باشد. بدیهی است اثبات فرض اخیر (احتمال نشستن مردی در کنار آنها) نیاز به پژوهش دارد. در سایر مواردی که تاکسی­ها دارای مسافر هستند، انتخاب صندلی از سوی مسافر زن توسط یک سنجشِ اجتماعیِ آنی انجام می­شود. به گونه­ای که زنان در بیشتر موارد آن صندلی را برای نشستن انتخاب می­کنند که کمترین احتمال نشستن در کنار یک مرد را دارد.

بدین ترتیب مشاهده می­شود زنان بوشهر در استفاده از دایره­ی زیستی تاکسی، شعاع انتخابی به مراتب کمتری نسبت به مردان دارند.

پیاده­ رو

پیاده­ رو به عنوان یک فضای شهری برای عبور عابر پیاده در سطح شهر است. پیاده­روها اکثراً با دو کاربرد مورد استفاده قرار می­گیرند. «دسترسی­های محلی» و یا «قدم­زدن در سطح شهر». بنابراین تعداد جمعیت حاضر در پیاده­روها ارتباط مستقیمی دارد با کمیت و کیفیت مراکز خدماتی، مغازه­ها و امثال­هم که در کنار هر پیاده­رو قرار دارند. به نحوی که هر چه تجمع این مراکز در یک محدوده از پیاده­رو بیشتر باشد، جمعیت بیشتری را در آن پیاده­رو می­توان دید و در پیاده­روهایی که حاشیه­ی آنها خانه­های مسکونی، پارک­ها و امثال­هم واقع شده، کمترین تردد عابرین پیاده را شاهد هستیم. در این دست از پیاده­روها بیشتر شاهد حضور شهروندانی هستیم که پیاده­رو را به عنوان فضایی برای قدم زدن و طی یک مسیر به صورت پیاده انتخاب می­کنند.

مشاهده­ها بر اساس سه دسته از شهروندانِ پیاده قابل تقسیم­بندی است.

۱. شهروندان زن (تنها یا چند زن)

۲. شهروندان مرد (تنها یا چند مرد)

۳. شهروندان زن و مرد که به اتفاق در حال طی مسیر هستند.

مشاهده­های متعدد نگارنده حاکی از آن است که چه در پیاده­روهایی با کارکرد دسترسی و چه در پیاده­روهایی با کارکرد قدم ­زدن، حضور شهروندان مرد، مشهودتر است. پس از آنها عمدتاً شهروندان زن و مردی را می­توان دید که به اتفاق در حال طی کردن مسیر هستند و در نهایت شهروندان زنی را می­توان مشاهده کرد که تعداد آنها نسبت به دو دسته­ی دیگر به شکل مشهودی کمتر است. تا آنجا که می­توان عموماً پیاده­رو را یک مسیر مردانه دانست. در این میان حتی تفاوت بارزتری را می­توان میان شهروندان زنی که به تنهایی در مسیر پیاده­روها تردد می­کنند، نسبت به شهروندان زنی که به اتفاق زنان دیگر در این مسیرها تردد می­نمایند مشاهده نمود. به گونه­ای که تعداد زن­هایی که به تنهایی در مسیر پیاده­روها تردد می­کنند (به ویژه در پیاده­روهایی با کارکرد قدم­زدن) بسیار کمتر از زن­هایی است که به اتفاق سایر زنان دیگر در این مسیرها تردد می­کنند.

حضور زنان در پیاده­روهایی با کارکرد قدم زدن تنها در یک بازه­ی زمانی نمود بیشتری دارد که در ادامه­ی یادداشت و در قسمت «زمان» به آن خواهیم پرداخت.

پیاده­رو یک فرصت زیستی دیگر را نیز در اختیار شهروندان قرار می­دهد. «تجمع»، «پاتوق» و «مکث­های طولانی مدت»، از جمله اتفاقات زیستی دیگری است که در پیاده­روها مشاهده می­شود. در این خصوص نیز نگارنده به جز چند مورد بسیار محدود نسبت به حجم مشاهدات، مشاهده­ای را از وجود این اتفاق زیستی برای زنان در پیاده­روها مشاهده نکرد. تجمع­های چند نفره که معمولاً با حضور مغازه­دارها شکل می­یابد و یا مکث­های طولانی مدت در پیاده­روها تماماً متشکل از مردان است.

بر این اساس می­توان اذعان نمود دایره­ی زیستی زنان در پیاده­روها به مراتب کوچک­تر از دایره­ی زیستی مردان در این مسیرهای شهری در سطح بوشهر است.

میدان[۱]

در برخی از میدان­های موجود در تقاطع­های سطح شهر بوشهر، به دلیل نوع خاص فضاسازی، این امکان به وجود آمده است که شهروندان بتوانند از فضای میدان به عنوان یک شبه پارک استفاده نمایند. برای تسریع در دسترسی به طرف دیگر تقاطع از آن استفاده کنند و یا دقایقی را در این فضا بنشینند. از جمله­ ی این میدان­ها می­توان به میدان امام خمینی و میدان انقلاب (ششم بهمن) اشاره کرد.

در هر سه­ی این میدان­ها به ندرت می­توان حضور زنان را چه به صورت عابر و یا چه به صورت اشخاصی که از فضای میدان به عنوان محلی برای نشستن استفاده می­کنند، مشاهده نمود. میدان­های بوشهر به وضوح عرصه­ای مردانه هستند. شهروندانی که از این فضای عمومی چه برای عبور و چه برای نشستن استفاده می­کنند، عمدتاً مردان هستند.

در یک موقعیت مساوی، زنان و مردان برای عبور از تقاطع­های دارای میدان، رفتارهای متفاوتی بروز می­دهند. مشاهدات حاکی از آن است که زنان در هنگام گذر، کمتر از فضای میدان استفاده می­کنند و ترجیح می­دهند عرض چند خیابان را برای دسترسی به سمت دیگر طی کنند، در حالی که مردان به هر دو شیوه (گذر از میدان و یا گذر از عرض چند خیابان) برای رسیدن به طرف دیگر تقاطع استفاده می­کنند.

همچنین نسبت مردانی که فضای میدان را برای نشستن انتخاب می­کنند به طرز معناداری بیشتر از زنانی است که در فضاهای موجود در میدان می­نشینند. بنابراین به نظر می­رسد که فضای میدان امکان زیست بیشتری را به مردان می­دهد.

در ادامه به مشاهدات مربوط به دو فضای غیرملموس که هر یک دایره­های زیستی مخصوص به خود را در اختیار شهروندان قرار می­دهد خواهیم پرداخت.

زمان

زمان­های حضور در سطح شهر به عنوان یک معیار غیرملموس برای حضور شهروندان در طول ۲۴ساعت شبانه­روز گسترده شده است. در این مشاهده زمان را به سه دسته­ی مختلف تقسیم می­کنیم.

۱. ساعت­های فعال بودن بخش­های خدماتی و اداری (حدوداً از ساعت ۷ـ۱۴ و ۱۷ـ۲۲)

۲. ساعت­های غیرفعال بودن بخش­های خدماتی و اداری در طول روز و شب (حدوداً از ساعت ۱۴ـ۱۷ و ۲۲ـ۲۴)

۳. نیمه شب (حدوداً از ساعت ۲۴ـ۷)

مشاهدات نگارنده حاکی از آن است که ارتباط مستقیمی میان زمان حضور زنان در فضاهای شهری با زمان فعال بودن بخش­های خدماتی و اداری وجود دارد. به گونه­ای که هرچه به ساعت­های میانی ۷ـ۱۴ و ۱۷ـ۲۲ نزدیک می­شویم، حضور زنان در فضاهای عمومی شهری در نسبت تقریباً مشابهی با حضور مردان قرار می­گیرد. در این ساعت­ها پیاده­روها حتی امکان بیشتری برای قدم زدن زنان فراهم می­کنند.

اما در ساعت­های غیرفعال بودن بخش­های خدماتی و اداری در طول روز و شب، حضور زنان در فضاهای عمومی به صورت معناداری کاهش می­یابد و در این ساعت­ها بیشتر شاهد حضور مردان در فضاهای شهری هستیم. زنانی که در این ساعت­ها در فضاهای عمومی شهری مشاهده می­شوند، اکثراً به اتفاق مردان دیگر در حال تردد هستند.

برجسته­ترین تفاوت زمانی مربوط به نیمه­شب می­شود. تا آنجا که می­توان گفت شهر در ساعات نیمه­شب به فضایی مردانه تبدیل می­شود. به ندرت می­توان زن یا زن­هایی را بدون حضور مردان در این ساعات در سطح شهر دید. این در صورتی است که مردان در این ساعت­ها نیز در سطح شهر تردد دارند و از فضاهای موجود در آن استفاده می­کنند.

بنابراین می­توان در نظر گرفت زمان حضور زنان در سطح شهر در دایره­های زیستی محدودتری نسبت به زمان حضور مردان در همان فضاها قرار دارد.

خطاب

خطاب، به عنوان یکی از عامل­های «زبان» به آن دسته از ارتباط­های کلامی اطلاق می­شود که میان دو یا چند شهروند به وجود می­آید. خطاب زمانی که در حوزه­ی عمومی شهر انجام می­شود، به وضوح تأثیری ناشی از روابط اجتماعی غالب در سطح جامعه به خود می­گیرد. به عنوان مثال در فضای یک پارک، هنگامی که شهروندان می­خواهند یکدیگر را خطاب قرار دهند، فی­نفسه آزادی بیشتری در بلند بودن صدا و یا استفاده از الفاظ صمیمانه­تری حس می­کنند و زمانی که همین شهروندان در فضای لابی یک سمینار یکدیگر را خطاب قرار می­دهند، هم از تن صدای پایین­تری و هم از کلمات و الفاظ رسمی­تری استفاده می­کنند.

خطاب دارای سه وجه است. ۱.خطاب کننده، ۲. خطاب شونده، ۳. نوع خطاب.

نگارنده در حوزه­های مختلف عمومی در سطح بوشهر متوجه تفاوت خطاب­ها در شرایط یکسان، میان زنان و مردان شد. در مواردی که یک مرد چه در جایگاه خطاب­کننده و چه در جایگاه خطاب شونده باشد، نوع خطاب مورد استفاده توسط وی (در جایگاه خطاب کننده) یا برای وی (در جایگاه خطاب شونده) با صدای بلندتر و با استفاده از کلمات و الفاظ صمیمانه­تری به کار برده می­شود.

پررنگ­ترین تفاوت را می­توان در زمانی مشاهده نمود که طرفین خطاب، دو جنس متفاوت باشند. به گونه­ای که زمانی که یک زن، مردی را خطاب قرار می­دهد، گرچه در شدتِ تن صدا همچنان محدود است، اما محدودیت کمتری برای استفاده از نام کوچک مرد (به عنوان یک عامل صمیمیت) دارد. ولی زمانی که خطاب از سوی یک مرد برای یک زن در فضاهای عمومی انجام می­شود، تن صدا پایین­تر و کلمات رسمی­تری به کار برده می­شوند. در این موارد کمتر نام کوچک زنان صدا زده می­شود و مردان بیشتر از صفات و یا الفاظی همچون «خانوم»، «حاج خانوم» و… یا صرفاً به کار بردن افعالی همچون «می­گما» (برای جلب توجه مخاطب به سمت خود) استفاده می­کنند.

به نظر می­رسد در این دایره­ی زیستیِ زبانی نیز زنان دارای شعاع کنش محدودتری نسبت به مردان باشند.

جمع ­بندی

در هر پنج فضای شهری که از آنها یاد شد و هر یک میدان زیستی مخصوص به خود را در اختیار شهروندان بوشهری قرار می­دهد، به وضوح می­توان نقش پررنگ­تری از حضور مردان بوشهری را مشاهده کرد. بنابراین شعاع زیستی زنان بوشهر در این پنج فضای زیستی به مراتب محدودتر از مردان است. و در تعبیر «میدان» در مفهوم جامعه­شناسی بوردیو، نتایج چنین مشاهده­ای یعنی اینکه زنان بوشهری دایره­ی کوچک­تری را برای کنشمندی در اختیار دارند. طبیعی است وجود این دایره­های محدودتر باعث کاهش کارکرد و همچنین کاهش بروز خلاقیت­های شهروندی توسط این بخش از جامعه می­شود. این یعنی گرچه فضاهای «عمومی» امکان بلقوه­ی یکسانی را برای شهروندان بوشهری برای زیست شهری فراهم می­آورند، اما به نظر می­رسد صلاح­دیدهای اجتماعی و یا احتمالاً هنجارهای عام جامعه، باعث می­شوند که این فضاهای عمومی در عمل به یکسان میان شهروندان تقسیم نشوند و دایره­های زیستی در شهر بوشهر به مراتب بیشتر در اختیار مردان قرار گرفته است. می­توان در پژوهشی جداگانه به ریشه­یابی هنجارها و یا صلاح­دیدهای اجتماعی که باعث کاهش شعاع دایره­های زیستی برای زنان بوشهری در سطح این شهر شده است، پرداخت.

منابع

ـ جنکینز، ریچارد(۱۳۸۵)، پی‌یر بوردیو، ترجمه‌ی لیلا جوافشانی و حسن چاوشیان، تهران: نشر نی.

محسن عباسپور؛ دانشجوی کارشناسی علوم اجتماعی – سردبیر پیشین هفته نامه بیشاپور کازرون

منبع: وبسایت انسانشناسی و فرهنگ