- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

درجستجوی ِ مهر

درنگی بر فیلم ِ خانه دوست کجاست؟

علی آتشی*

«خانه دوست کجاست؟» اثر عباس کیارستمی، روایتی استعاره  یی از سفر عارفانه ی یک انسان در مراحل و منازل جهان درون است.
این تفسیر، در پرتوی شعر سهراب  سپهری و رمزگشایی مضامین شاعرانه و عارفانه ی آن روشن تر خواهد بود. فیلم کیارستمی کاوشی روحی(Quest) و طیِ طریق روحانی انسان برای رسیدن به مفهوم انتزاعی «خدا» است.
کودکی که عتاب هم کلاسی اش، توسط آموزگار برای جاگذاشتن دفتر مشق اش را می بیند، با دیدن دفتر او، که اشتباهن در کیف اش جا مانده، تلاش می کند آن را به او باز گرداند. سخت گیری مادر، نگاه های آمرانه پدربزرگ و سرگردانی در پی یافتن خانه ی هم کلاسی، از مصایب یافتن دوست است؛ درست مانند ریاضت یک روح برای وصال.
کیارستمی برای نشان دادن این درونمایه از تکنیک های متعدد تصویری کمک گرفته است. برای مثال؛ گذشتن مکرر کودک از قبرستان، از عبور انسان در مراحل نباتی و حیوانی و مشخصن جسمانی حکایت می کند، که در پی بازگشت به نیستان لاهوتی خویش است.
از منظر عرفان مسیحیت نیز، داستان خوانشی دیگر دارد. از این رهیافت، خدا همان محبت است. یک جستجوی بی فرجام برای یافتن هم کلاسی، نهایتن به اقدامی ایثارگرایانه در انجام تکالیف دوست می انجامد تا بگوید انسان فارغ از زهدنمایی و زحمت جسم، خدایی سهل الوصول در همین نزدیکی ها دارد؛ خدایی به نام ” نوع دوستی”.
نوستالژی ی  پیرمردِ نجار به درها، پنجره ها و گهواره هایی که ساخته است نیز به شدت او را در فضایی عارفانه بازمی پروراند. نقش واره ها و فضای محقر درودگری و به ویژه تصویر پیشوا و سرمنزل سالکان، این ایده را تقویت می کند که پیرمرد، راهنمایی ست که عملن به کودک درس مهر می آموزد. او که ابتدا می کوشد از پشت اُرسی خانه، راه را نشان دهد، در نهایت با وجود همه مشقت راه، تصمیم می گیرد خود، پیامبرانه راه را بنماید و بیاموزد که در عرفان، طریق درویشانه مهم است نه مقصد انتزاعی و دست نیافتنی.
همان گونه که پیشتر رفت، تاویل فیلم درگرو تفسیر شعر سهراب است. سهراب باور به عرفانی داشت که یافتن معشوق را مستلزم دگرگونی نگاه انسان به دنیای درون و بیرون می دانست. در سفر به هند، عرفان ِ کریشنامورتی تاثیری عمیق بر سپهری نهاد؛ نگاهی که خدا را نه یک غایت دست یافتنی که مفهومی مستتر در عناصر طبیعی مثل رود و باران می شناخت.
فیلم کیارستمی نیز درتبیین ایده ایست که در آن منزل نهایی، کنکاش هزارتوی درون و دست یابی به «مهر» است؛ درست مثل گلی میان دفتر مشق. یا جستجوی پرسشگرانه، سیری تکاملی از ناآگاهی به آگاهی که این همان «سیر نفسِ» عرفان خراسانی است؛ دو سفر موازی در دنیای درون و بیرون که منجر به خودآگاهی یا Self-knowledge  می شود: سفری تا پشت بلوغ.
فیلم کیارستمی نیز مانند شعر سهراب، دارای پویشی دوّار و آکنده از مضامین و ایماژهای شاعرانه و سورآلیستیک (ذهن گرایانه) است که نمودهایی واقعی و ملموس را خلق می کند. درخت خشکیده، جای «سپیدار» سهراب، چشمه ها، جای «فواره ی جاوید اساطیر» و هراس کودک از سگ ها شاید جای «ترس شفاف» باشند. فیلم نامه علاوه بر این ها، از زبان نمادین و استعاره های ادبی نیز بهره جسته است. درِ آبی رنگ خانه ی دوست، نماد خلوص-purity- و در عین حال، تعبیر «پرهای صداقت» در شعر سهراب است. «سیب» نیز در ادبیات جهان، نماد وسوسه و گناه نخستین بشر است. سیب در ادبیات تداعی کننده میوه ی ممنوعه یی است که آدم ابوالبشر را به ورطه ی سقوط کشاند. فیلم ساز برای نشان دادن ِ راستی پیرمرد، او را  در معرض یک آزمون نفسانی قرار می دهد. او در برخورد با زنی که از او می خواهد سیب بخرد، می گذرد و به این گناه نمادین آلوده نمی شود.
فیلم کیارستمی را می توان از این لحاظ که هم مخاطبی خاص دارد، هم بیننده کودک، آفرینشی ممتاز در سینمای ایران به شمار آورد. کیارستمی فیلم سازیست مشهور به کارگردانی بازیگران غیرحرفه ای.
بی شک اولین مشخصه ی بازیگر نقش اول، معصومیت اوست. بکارگیری او در این فیلم، حکایت از نبوغ ذاتی کیارستمی در سینما دارد.
نویسنده و مترجم زبان انگلیسی