- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

آموزه‌های گاندی به چه کار امروز ما می‌آید؟ (۶٧ سال از ترور مصلح هند گذشت)

در فضیلت مدارا
آموزه‌های گاندی به چه کار امروز ما می‌آید؟ (۶٧ سال از ترور مصلح هند گذشت)
عاطفه شمس

با گفتارهایی از
هوشنگ ماهرویان | علی بیگدلی | محمد ضیمران | محمدبقایی ماکان | عظیم محمودآبادی | آیت وکیلیان |

<<دوست عزیز! من به ترغیب دوستانم که می گفتند محض رضای انسانیت نامه ای به شما بنویسم دست به قلم برده ام. من تاکنون در برابر این وسوسه مقاومت کرده بودم چراکه فکر می کردم شاید حمل بر جسارت شود. چیزی در درونم می گوید محاسبه گر نباشم و درخواستم را صرف نظر از تاثیر آن بر شما مطرح کنم. کاملا روشن است که شما تنها فردی هستید که امروز می توانید از وقوع جنگی که بشریت را به شرایطی وحشیانه سوق خواهد داد پیشگیری کنید. آیا هدف شما هر چقدر هم ارزشمند باشد ارزش چنین رخدادی را دارد؟ آیا شما درخواست کسی را اجابت خواهید کرد که آگاهانه از خشونت پرهیز کرده؟ پرهیزی که بدون موفقیت های چشمگیر نبوده است. به هر حال اگر نامه نویسی من به شما کار اشتباهی بوده امیدوارم که عذر مرا بپذیرید. >> نامه گاندی به هیتلر هرگز به دست او نرسید. اندکی پس از نوشتن نامه آلمان به لهستان حمله کرد و جنگ دوم جهانی آغاز شد. جهان امروز، هنوز با چالش های بی شماری در احقاق حقوق بشر روبه رو است و در هر گوشه از دنیا هنوز حکومت ها و گروه هایی وجود دارند که نیاز به بازخوانی معنای انسانیت و مهرورزی را هر روز بیش از پیش به وجود می آورند. بر این اساس، کاربرد آموزه های گاندی در جهان امروز را از هوشنگ ماهرویان پژوهشگر، علی بیگدلی استاد دانشگاه و محمد ضیمران استاد دانشگاه هنر، جویا شدیم. ماهرویان با اشاره به اینکه گاندی مشکلات موجود را با خشونت حل نمی کرد در صورتی که بیشتر انقلاب های قرن بیستم با خشونت انجام شده بود معتقد است درباره عقاید گاندی و جانشین او نهرو موضوع تفاوت داشت و آنها آرامش، اعتدال و مهرورزی را گسترش دادند و شعارهای تند و تیز امپریالیستی و اینکه باید از دنیا جدا شد و دور خود را مرز کشید، در اعتقادات آنها جایی نداشت. بنابراین در برابر خشونت های دنیای امروز هنوز هم می توان از روش های مهرورزانه گاندی استفاده کرد. بیگدلی با اشاره به تغییرات نظام بین الملل و روابط حاکم بر آن و از هم گسیخته شدن نظم بین المللی معتقد است از برجسته ترین ویژگی های گاندی رفتار بدون خشونت او، تقبیح افراط گرایی و انتقامجویی در رسیدن به اهداف سیاسی بود. چنین شعارها و رفتارهایی از سوی رهبران تا قبل از این سابقه نداشت. یعنی گاندی بنیان یک تفکر سیاسی را گذاشت که امروز به نتیجه رسیده است. او اعتقاد دارد که در حال حاضر نمی توان تاثیر آموزه های گاندی را کاملا رد یا تایید کرد. ضیمران اما با تاکید بر عدم تناسب آموزه های گاندی با خشونت های بی حد و حصر جهان امروز، معتقد است روش های گاندی در جوامعی کاربرد دارد که در آن گروهی ویژه حقوق سایر افراد را زیرپا می گذارند، بنابراین در یک جامعه منظم این یک راه هموار برای مقابله با این عده است اما در برابر گروه هایی که جز زبان شمشیر، توپ، تفنگ، تانک و انواع خشونت ها زبانی را نمی فهمد نمی توان بر روش های مسالمت آمیز تاکید کرد.

 

ایمان گاندی با تواضع همراه بود

هوشنگ ماهرویان

گاندی یکی از نخستین رهبران اعتراض مردم در برابر استعمار بود که با افراط و خشونت ورزیدن مخالفت می کرد و استفاده از روش های خشونت آمیز به خصوص در قرن بیستم که سرکوب و اعدام کردن از روش های معمول بود، در اعتقاد و روش های گاندی جایی نداشت. در واقع گاندی از مهرورزی صحبت می کرد. پس از پیروزی انقلاب هند در برهه هایی از زمان که مسلمانان و بوداییان با یکدیگر اختلاف پیدا کرده و با یکدیگر به جنگ پرداخته بودند گاندی برای ایجاد وحدت بین آنها به مدت یک ماه روزه گرفت و اعلام کرد که آنقدر روزه می گیرد و به نخوردن غذا ادامه می دهد تا بمیرد. نمایندگانی از هر دو گروه به او مراجعه کرده و به اشتباه خود اعتراف کردند و به او اطمینان دادند که دیگر رفتارشان را ادامه نخواهند داد. گاندی مشکلات موجود را با خشونت حل نمی کرد در صورتی که بیشتر انقلاب های قرن بیستم با خشونت انجام شده بود. مثل انقلاب ۱۹۱۷ که توسط لنین در شوروی رخ داد و انقلاب های بعد از آن. رهبران این انقلاب ها به طور مطلق بد نبودند، به طور مثال پل پوت که از جمعیت هفت میلیون نفری کامبوج یک و نیم میلیون نفر را به قتل رساند فرد آرمان خواهی بود اما اعتقاد داشت که پول را باید از بین برد و همه افراد باید به روستاها بازگردند چرا که شهرها پایگاه های امپریالیسم هستند. بعد هم خود را از استالین و مائو موفق تر می دانسته است چرا که می تواند جامعه را به سمت برابری اجتماعی ببرد، اما در مقابل جنایات وسیعی توسط او شکل گرفت. اما درباره عقاید گاندی و جانشین او نهرو موضوع تفاوت داشت و آنها آرامش، اعتدال و مهرورزی را گسترش دادند و شعارهای تند و تیز امپریالیستی و اینکه باید از دنیا جدا شد و دور خود را مرز کشید در اعتقادات آنها جایی نداشت. اوایل قرن بیستم دو راه پیش روی کشورها وجود داشت؛ یکی راهی بود که ژاپن انتخاب کرد و در تعامل با دنیا پیشرفت کرد و جزو کشورهای بسیار پیشرفته قرار گرفت و دیگری راهی که از انقلاب ۱۹۱۷ شروع شد و برنامه های اصلی آن هم کتاب <<امپریالیسم، آخرین مرحله سرمایه داری>> لنین بود. گروه دوم هر جریان خارجی را به عنوان امپریالیسم و عامل آن نفی می کرد و گروه اول برخلاف آنها تلاش می کردند مدرنیته و تکنولوژی مدرن را بیاموزند و نتیجه آن هم پیشرفته شدن آنها شد. گاندی و هند هم با جمعیت زیاد خود به طور عملی راهی را به جهانیان نشان می دهند که در آن خشونت نفی می شود. در دنیای امروز که خشونت به طور گسترده وجود دارد سخن گفتن از مهرورزی و عدم انتقامجویی و گسترش آنها می تواند بر منزوی کردن و پایان دادن به خشونت های فجیعی که در اطراف مان وجود دارد تاثیرگذار باشد. جهان امروز بیشتر از قبل به افرادی مثل ماندلا، نهرو و گاندی نیاز دارد. خاطرم هست که در در دهه ۴۰ و در دوران دانشجویی اگر کسی از گاندی می گفت مورد تمسخر قرار می گرفت که با وجود مائو و لنین نباید از گاندی حرف زد اما امروز شعارهای گاندی از مهم ترین شعارهاست. در زمان گاندی گفتمان مسلط مطرح در سطح جهانی، اعتقادات شدید چپ بود که از دیکتاتوری پرولتاریا و مباحث مشابه سخن می راند، اما گاندی در همان زمان گفتمانی را مطرح کرد که کاملا در مقابل گفتمان چپ قرار می گرفت. بدون شک گفتمانی که استبداد و خشونت به همراه داشته باشد خود را دانای مطلق نیز می پندارد، به طور مثال افرادی مثل استالین و پل پوت معتقد هستند که تمام حقیقت در دستان آنها است و این را از لنین آموخته بودند که گفته بود شناخت من رونمای راستین واقعیت است و سایر شناخت ها را متعلق به دشمنان طبقاتی خود می دانست. این شناخت وقتی در راس حاکمیت قرار می گیرد به طور طبیعی خشونت را نیز به دنبال خود می آورد اما شناخت گاندی با فروتنی همراه است. او نگاهی نسبی به جهان دارد و معتقد است شناخت او حقیقت مطلق نیست. ایمان گاندی ایمانی است که در آن تواضع وجود دارد. در برابر تفکرات و ادیان دیگر سر فرود می آورد و اعتقاد دارد هرکسی آزاد است به شیوه خود خدا را بپرستد و اصراری بر این ندارد که حتما شیوه او بهترین راه خداپرستی است. به همین دلیل، می توان گفت امروز وجود این همه ادیان مختلف- بیش از ۲۰۰ مذهب- در هند که برادرانه در کنار هم زندگی می کنند یادگار آموزه های گاندی است. به طور مثال در این کشور وقتی مسلمانان در سویی در حال ذبح کردن گاو هستند در سوی دیگر گاوپرستان با دیدن این صحنه تنها سر برمی گردانند و رد می شوند. این تنوع دینی و آرامش موجود در هند را در حیطه جامعه شناسی می توان به عنوان یک الگو در نظر گرفت. روش هایی که جهان در قرن بیستم به خود دید روش های خشنی بود که آموزه های گاندی در برابر آنها قرار می گرفت. در جهان امروز در برابر روش های خشونت آمیزی که فاندامنتالیسم، طالبان، داعش، بوکوحرام و امثال اینها به کار گرفته اند می توان از روش های مهرورزانه گاندی بهره برد تا از گسترش این گروه ها و شکل گیری گروه ها و خشونت های جدید جلوگیری کرد. با توجه به این نکته و رفتارهایی که از این گروه ها سر می زند می توان گفت مسائل جهان امروز بی شباهت به مسائل جهان در زمان گاندی نیست پس به کارگیری روش ها و شعارهای او همچنان می تواند برای ایجاد صلح و آرامش جهانی ثمربخش باشد.

 

گاندی فرزند زمان خویش نبود

علی بیگدلی

در انگلستان در حدود ۲۰ یا ۳۰ سال پیش کتابی با عنوان <<گاندی فرزند اشتباه زمان>> توسط لوییز فیشر منتشر شد که در آن بیان شده بود گاندی فرزند زمانه خویش نبود. به این معنا که در آن دوران برای نخستین بار بود که در یک کشور فردی در مقام رهبر رفتار های خشونت آمیز را در پیش نگرفت بلکه روش های خشن و افراطی را تقبیح کرد. تا آن زمان در میان رهبرانی که برای مبارزه با استعمار روش های مختلفی را به کار می بردند این نخستین بار بود که رهبری، بنیان رفتار خشونت آمیز را در احقاق حقوق جامعه از ذهن خود خارج کرده و ثابت کرد که رفتارهای افراطی به جایی نخواهند رسید و باید از وسایل، امکانات و شیوه هایی استفاده کرد که دنیا آنها را بپذیرد و آینده بر آنها صحه بگذارد. می توان گفت از برجسته ترین ویژگی های گاندی رفتار بدون خشونت او، تقبیح افراط گرایی و انتقام جویی در رسیدن به اهداف سیاسی بود. چنین شعارها و رفتارهایی از سوی رهبران تا قبل از این سابقه نداشت. یعنی گاندی بنیان یک تفکر سیاسی را گذاشت که امروز به نتیجه رسیده است و در حال حاضر رییس جمهور ما هم از همین شیوه و جریان فکری در جهانی که رفته رفته از صلح و آشتی و انسانیت فاصله می گیرد پیروی می کند. در قرن بیستم دنیا با افراط و خشونت روبه رو است ولی گاندی در سال ۱۹۴۷ اعلام می کند که به کار بردن شیوه های افراطی راه چاره نیست و بر اساس همین دیدگاه سیاسی توانست موفق شده و تاثیرگذار باشد. به همین دلیل هم بود که شخصیت های سیاسی زیادی از آموزه های او برای مبارزه با استعمار استفاده کردند و همچنان گاندی بر سینه تاریخ می درخشد. زمان گاندی، یعنی بعد از جنگ دوم جهانی امواج استعماری برای تغییر شرایط بین المللی هر روز از دامنه بیشتری برخوردار می شد یعنی تنها گاندی نبود که به مبارزه با استعمار برخاسته بود اما تنها او بود که از روش هایی غیرخشونت آمیز برای تغییر شرایط نامطلوب استفاده می کرد. حتی در همان زمان خیلی ها او را مذمت می کردند که شیوه مبارزاتی اش به نتیجه نخواهد رسید اما می بینیم که به خاطر همین شیوه بود که بالاخره تلاش های او به ثمر نشست. به دلیل همین تفاوت در دیدگاه ها و روش های گاندی با سایرینی که اقتضائات زمانه خود را نمی فهمیدند و ظرفیت تشخیص شان به اندازه توان درک گاندی از شرایط نبود می بینیم که اقدام به ترور او کردند. گاندی در اجرای شیوه های مسالمت آمیز خود بین پیروان هیچ یک از ادیان به طور مثال مسلمانان و بوداییان تفاوتی قایل نمی شد، به همین دلیل هم بود که یک جوان متعصب بودایی در نهایت او را ترور کرد. به این دلیل که گاندی بسیار جلوتر از زمان خود حرکت می کرد ولی به هر حال به نتیجه مطلوب خود رسید، اگرچه زنده نماند تا جشن استقلال هند را ببیند.
شرایط جامعه جهانی در حال حاضر تغییرات زیادی را نسبت به آن دوران تجربه کرده است. نظریه های ناظر بر روابط بین الملل بیان می کنند که نظام بین المللی هر چند وقت یک بار دستخوش تغییر می شود. در واقع جنگ اول و دوم جهانی موجبات تغییراتی در نظام بین المللی را به وجود آوردند. می توان گفت در زمان نزدیک به ما نیز حادثه ۱۱ سپتامبر در امریکا، این تغییر را ایجاد کرد و تمام چارچوب های بین المللی را به هم ریخت. حادثه ۱۱ سپتامبر عوارض ناگواری را در رشد خشونت در عرصه بین الملل ایجاد کرد و بهانه ای برای اشغال افغانستان و عراق به دست امریکاییان داد تا در کنار ایجاد پایگاه های نظامی و ایجاد وضعیت سیاسی- امنیتی جدید در منطقه نظم خاورمیانه را به هم بریزند. محصول تمام این نابسامانی ها یک ایده شوم بود به نام تروریسم که در حال حاضر دنیا را به مقابله وا داشته است. بنابراین شرایط امروز دنیا کاملا تغییر کرده، مرزها به هم ریخته، نوعی بی اخلاقی و یک حس انتقامجویی گسترش یافته است بدون اینکه مشخص شود گروه هایی که دست به خشونت می زنند چه انتظاری از دنیا دارند. با رواج رفتار های خشونت آمیز و رفتارهای انسان قرن بیست و یکم، جامعه جهانی متاسفانه هر روز بیش از پیش در حال فاصله گرفتن از اهداف و فردیت انسانی است. در دنیای کنونی شاهد هستیم که همه دنیا و اروپا داد از مبارزه با خشونت و افراطی گری می زنند و اما بعد همه آنها خود دست به رفتارهای متقابل می زنند و در بروز رفتارهای خشونت آمیز تا حدی دخیل هستند. یعنی یک انتقامجویی افراط گرایانه بر روابط بین المللی ناظر شده است که با نادیده گرفتن یک ایدئولوژی دینی که انصاف را رعایت می کند، متاسفانه باعث به وجود آمدن ایدئولوژی های مذهبی افراط گرایی شد که آشفتگی های فکری و سیاسی را سبب می شود. به همین دلیل شاهد هستیم که جهان هر روز بیشتر در این حس انتقامجویی غوطه ور می شود. بنابراین با توجه به شرایط دشوار کنونی نمی توان راجع به موثر بودن به کار گیری آموزه ها و روش های گاندی در دنیای امروز قضاوت محکمی را ارایه کرد.

 

آموزه های گاندی در جهان امروز کاربردی ندارد

محمد ضیمران

مهانداس کارامچاند گاندی در سال ۱۸۶۹ میلادی در دوران سلطه امپراتوری بریتانیا بر هندوستان، به دنیا آمد. یکی از رویکردهایی که گاندی به زندگی داشت حالت زهد و پرهیزگاری بود که جزیی از تربیت فرهنگی او به حساب می آمد. او بیش از اندازه بر نیروهای درونی خود کار کرده و احاطه خاصی بر نفسانیاتش داشت و این اراده محکم با توجه به وضعیت هندوستان و تجربیات گاندی باعث شد که او یک سلسله دریافت های عرفانی نیز داشته باشد. حتی پس از مدتی به انجمن گیاهخواران ملحق شد و گوشتخواری را برای همیشه کنار گذاشت. بعدها نیز به انجمن فلاسفه الهیات ملحق شد؛ انجمنی عرفانی که در سال ۱۸۷۵ در انگلستان تاسیس شده بود و او هم با عضویت در آن برای مدت ها مطالعات بسیار دقیقی راجع به ادبیات هندو و بودایی انجام داد. این فعالیت ها در زندگی گاندی نقش بسیار کلیدی را ایفا کرد. البته گاندی مدتی را هم در آفریقای جنوبی سپری کرده بود. در آن زمان آفریقای جنوبی از سرزمین های تحت نظارت و قیمومیت انگلستان بوده و تعداد زیادی از هندی ها و به خصوص مسلمانان ثروتمند در آفریقای جنوبی زندگی می کردند. گاندی نیز زندگی در آفریقا را برای مدتی انتخاب کرده بود، اقلیت هندی مقیم آفریقای جنوبی هم او را به عنوان وکیل خود برگزیده بودند و این یک تجربه بسیار مهم در زندگی گاندی به شمار می آمد. در سال ۱۸۹۳ تا ۱۹۱۴ به عضویت جنبش حقوق مدنی آفریقای جنوبی درآمد که در این دوران چندین بار بازداشت شد و تحت فشارهای سیاسی زیادی قرار گرفت، لیکن تجربه های سیاسی او در فعالیت های حقوق بشری آفریقای جنوبی بود که با تکنیک های خاصی که به همراه داشت بعدها در رهاسازی هند از چنگال استعمار بیگانه تا حد زیادی به او کمک کرد. در واقع گاندی در مبارزه با استعمار و تبعیض نژادی روش مقاومت منفی را انتخاب کرده بود. او معتقد بود نمی توان در برابر نیروهای قاهر استعماری از روش های خشونت آمیز و مسلحانه استفاده کرد و بهترین راه مقابله با آنها توسل به مقاومت منفی است که دستاویزی برای حمله به مبارزان سیاسی- اجتماعی به آنها نمی دهد. گاندی کوشید اقلیت های دینی را با هم آشتی دهد، به همین دلیل همه اقلیت ها او را رهبر خود می دانستند و این یک ویژگی کلیدی برای او بود که هیچگاه جنبه فرقه گرایانه به خود نگرفت. حتی انگلیسی ها نیز مقهور شخصیت و روش های گاندی شده بودند و در برابر او بهانه ای برای پیشگیری از فعالیت هایش پیدا نمی کردند. می توان گفت در فعالیت های مبارزاتی به ویژه جنبش های ضد نژادپرستی بسیاری افراد از جمله مارتین لوترکینگ و نلسون ماندلا تحت تاثیر آموزه های گاندی قرار گرفتند و به موفقیت نیز دست یافتند. گاندی برای سایرین راهی را هموار کرد و در این راه برای بسیاری از جوامع تحت سلطه، در تامین حقوق بشر، آزادی و برابری سرمشق شد. بزرگ ترین اسلحه گاندی مقاومت صلح آمیز و به دور از خشونتی بود که در مقابل راج بریتانیا آن را به کار گرفت و به همین دلیل در میان هندوها و مسلمانان محبوبیت ویژه ای پیدا کرد. می توان گفت در بخشی از زمان روش های گاندی در دنیای امروز کاربرد بیشتری داشت چراکه ابزارهایی که نیروهای قاهر از آنها استفاده می کردند بسیار پیچیده تر و خشن تر بود تا جایی که هرگونه مبارزه مسلحانه را به بن بست می کشاند. بنابراین کسانی مثل ماندلا در آفریقا و لوترکینگ در امریکا با آموزه هایی که از گاندی فراگرفته بودند برای از بین بردن تبعیض نژادی راه را هموار کردند. البته این را هم باید اضافه کرد که در حال حاضر در چارچوبی متفاوت و در برابر گروه هایی مثل داعش، القاعده و… که به طور کلی ابزارشان کشتار و استفاده از خشونت به فجیع ترین شکل آن است دیگر نمی توان از رویکردها و آموزه های گاندی بهره مند شد، به دلیل اینکه تناسبی بین خشونت بی حد و حصری که این گروه ها اعمال می کنند با روش های مهرورزانه گاندی وجود ندارد. این روش ها در جوامعی کاربرد دارد که در آن گروهی ویژه حقوق سایر افراد را زیرپا می گذارند، بنابراین در یک جامعه منظم این یک راه هموار برای مقابله با آن عده است اما در برابر گروه هایی که جز زبان شمشیر، توپ، تفنگ، تانگ و انواع خشونت ها زبانی را نمی فهمند نمی توان بر روش های مسالمت آمیز تاکید کرد. در اینجا باید از روش های دیگری استفاده کرد و سیستم های منظمی باید علیه چنین گروه هایی قیام کنند. در واقع امکان نتیجه دادن روش مقاومت منفی در اینجا کم و حتی نزدیک به صفر است. البته برخی معتقدند که اگر همه دنیا به این روش متوسل شوند این گروه ها منزوی و مقهور می شوند اما مشخص نیست که این تاکتیک در برابر چنین گروه های بهیمی و جانورصفتی تا چه حد پاسخگو باشد.

 

جامعه ای که خود را حقیر و مظلوم می پندارد پیروز نخواهد شد

محمد بقایی ماکان

گاندی در تاریخ چهره های برجسته بشری، از شمار کسانی است که باید او را در ردیف عارفان قرار داد. هرچند که تعریف دقیق اصطلاح عرفان با دیگر فعالیت های او تطابق ندارد ولی در مجموع، آنچه در شخصیت او می یابیم با بسیاری از آموزه های عرفانی شرق قابل تطبیق است. گاندی را در واقع باید نخستین کسی دانست که مفهوم ستیزیدن با مخالف را به صورتی متمدنانه تعریف و مطرح کرد. به عقیده او، اگر زمانه با تو نمی سازد راهش این نیست که تو با زمانه بستیزی بلکه طریق درست این است که این ستیزه از طریق مسالمت جویانه و با روش محبت آمیز باشد.

 

جملاتی از ماهاتمـا گانــدی:

اگر فقط یک بار حضور خدا را بپذیرید، هرگز به ضرورت دعا و نیایش شک نخواهید کرد.
من از گناه بدم می آید نه از گناهکار.
برای کسی که اندیشه عدم خشونت را در خود پرورده تمام عالم یک خانواده است. نه ترسی به دل دارد و نه کسی از او می ترسد.
تواضع یعنی تحمل رنج و زحمتی مداوم در راه خدمت به بشریت، خداوند همیشه حاضر و ناظر است.
کتاب ها در بهترین صورت خود می توانند فقط وسیله کمک باشند و اغلب هم موجب مزاحمت می شوند.
نباید دانه ای برنج یا تکه ای کاغذ را به هدر دهید، وقت تان را نیز. وقت ما به خود ما تعلق ندارد بلکه متعلق به ملت است و ما امانتدارانی هستیم که باید به بهترین نحو از آن بهره بگیریم.

 

میراث گاندی برای ما
مدارا؛ راه‌حل تضادها
عظیم محمودآبادی

۶٧ سال از دومین باری که هدف گلوله قرار گرفت و برای همیشه از دنیا رفت می‌گذرد اما نام و گفته‌های‌اش همچنان الهام‌بخش بسیاری از جنبش‌های جهانی است. او که خود در زندان آفریقای جنوبی با کتاب «نافرمانی مدنی» هنری دیوید ثورو آشنا شد اما بیش از او بر ضرورت غیرخشونتی بودن راه و روش مبارزاتی تاکید کرد تا جایی که برخلاف نظر ثورو معتقد بود به کار‌گیری خشونت حتی علیه قدرت فاسد نیز روا نیست چرا که به باور او دموکراسی حقیقی هرگز نمی‌تواند از راه‌های غیراخلاقی یا خشونت‌آمیز تحقق یابد. اما امروز و در نخستین ربع قرن بیست و یکم چه میراثی برای ما از مصلح یا «فرزانه»ای که در نیمه‌های قرن پیش به دست گروهی افراطی کشته شد وجود دارد؟ مهانداس کارامچاند گاندی را از آن جهت «فرزانه» می‌نامیم که برخی به اشتباه او را «فیلسوف عدم خشونت» نامیده‌اند در صورتی که وی هیچ گونه اندیشه مدونی در مورد نظریه عدم خشونت ندارد. بنابراین سخن گفتن از گاندی به مثابه یک فیلسوف نادرست است اما می‌توان او را فرزانه‌ای دانست که عمر خود را صرف نهادینه کردن مدارا و تساهل کرد. آنچه می‌خواهیم اینجا به آن بپردازیم میراثی از گاندی است که به کار امروز ما می‌آید. یادداشت حاضر درصدد پاسخ به این پرسش است که قربانی خشونت و افراط در دهه ٢٠ شمسی (١٣٢۶) آن هم در کشور هند چه آموزه‌ای می‌تواند برای انسان ایرانی در دهه ٩٠ (١٣٩٣) داشته باشد.
مدارا» شاید مهم‌ترین ضرورتی باشد که جامعه امروز ما به آن نیازمند است. همان مساله‌ای که گاندی عمر خود را برایش صرف کرد و در این راه از جان خود نیز گذشت. امروز شاید کمتر فرد یا گروهی باشد که این ضرورت را در جامعه ما انکار کند. در واقع وجود خلأ ناشی از عدم مدارا در جامعه ما و در زمینه‌های مختلف امری انکارناپذیر است اما راه‌حل‌هایی که بعضا برای آن ارایه می‌شود یکسان نیست. برای راه‌حل این خلاء معمولا دو روش ارایه می‌شود؛ یک نگاه یکسان‌سازی را چاره آن می‌داند و نگاهی دیگر «مدارا» را که هدفی حداقلی‌تر و در عین حال در دسترس‌تر است را دنبال می‌کنند. در واقع در دنیای امروز با اعتقادات و باورهای متفاوت و گاه متعارض شهروندان در یک جامعه و به ویژه رواج سبک‌های گوناگونی از زندگی که از ویژگی‌های اجتناب‌ناپذیر جوامع در حال گذار است یکسان سازی هدفی است که چندان وافی به مقصود نیست.
در اصل وجود خلئی که به آن اشاره شد و جامعه ما حتما از وجود آن رنج می‌برد و در مواردی به وضعیت هشدار نزدیک شده است تردیدی نیست اما مطالبه اینکه همه اقشار جامعه مانند هم بشوند و مثل هم فکر کنند به معنای آن است که گروه‌هایی از جامعه – هرچند اقلیت- باید دست از اعتقادات خود به نفع گروهی دیگر – هرچند اکثریت- بردارند و این همان چیزی است که شاید در عمل نشدنی‌ترین امر ممکن باشد. اما «مدارا» مساله‌ای متفاوت است و برای تحقق آن نیاز نیست هیچ فردی به نفع هیچ جریان یا فرد دیگری دست از اهداف و اعتقادات خود بشوید بلکه در این راه تنها کافی است که حق حیات برای قایلان به عقیده‌ای که مورد قبول او نیست قایل باشد و آنچه را برای خود و هم‌مسلکانش روا می‌دارد برای دیگران نیز بدارد. در واقع مدارا مفهومی حداقلی‌تر است و در جهان امروز که دوران اضمحلال اهداف غایی و حداکثری و سقوط بلندپروازی‌هاست بسنده کردن به هدف‌های جزیی که امکان تحقق‌شان محتمل است به صواب نزدیک‌تر است. بنابراین شاید در میان آموزه‌های گاندی اصل «مدارا» برای امروز ما مهم‌ترین ضرورت باشد؛ ضرورتی که به اعتقاد خود گاندی اگر بنا بود انسان از تجربه چیزی بیاموزد قطعا دنیای امروز ما شاهد میزان بسیار بالاتری از سطح مدارا در جوامع مختلف بود: «اگر تجربه می‌توانست به انسان چیزی بیاموزد، اخلاق و سیاست ما چقدر متفاوت می‌بود و مدارایی چقدر روشن‌تر و استوارتر می‌داشتیم.»

 

 

راهبرد اندیشه عدم خشونت گاندی
آیت وکیلیان

کنترل هند بر شبه قاره هند در اوایل قرن هفده و توسط کمپانی هند شرقی آغاز شد. این کمپانی بعدها به عامل دولت بریتانیا تبدیل شد و هند به‌طور مستقیم به سیطره بریتانیا درآمد. دولت استعماری بریتانیا برای کنترل و اداره هند بر نخبگان و سربازان هندی متکی بود. گاندی سه کمپین مختلف را در راستای جنبش استقلال هند دنبال کرد. عدم همکاری در سال‌های ١٩١٩تا ١٩٢٢، جنبش نافرمانی مدنی و نمک ساتیاگراها از ١٩٣٠ تا ١٩٣١ و جنبش «هند را ترک کنید» از ١٩۴٠ تا ١٩۴٢ پیش از این کمپین‌ها را به راه انداخت. او در انگلستان حقوق خوانده بود و ٢٠ سال را در آفریقای جنوبی گذرانده و با نژاد پرستی آشکار آشنا شده بود. نهضت ضد آپارتاید آفریقا مبارزانی بدون خشونت بودند، استراتژی که بعدها گاندی آن را تنها روش مبارزه با استعمارگران در پیش گرفت. کنگره ملی هند طرح گاندی برای استقلال کامل را در اجلاس سالانه ١٩٢٩ تصویب کرد و قول مقاومت مدنی به شرط استقلال را داد. ٢۶ ژانویه ١٩٣٠ کنگره ملی روز استقلال را جشن گرفت و گاندی سرگرم اصلاح برنامه برای اعلام رسمی استقلال بود. او تصمیم گرفت کارزاری با کنش نافرمانی مدنی سامان دهد که مالیات بر نمک بریتانیا را نیز شامل می‌شود. مالیات بر نمک یک مساله سیاسی بود و تاثیر زیادی بر زندگی شخصی همه هندیان به ویژه فقرا داشت. نمک لازمه زندگی بود و مالیات بستن بر آن به تکبر سیاسی انگلیسی‌ها تعبیر شد. دوم مارچ ١٩٣٠، گاندی نامه‌ای به فرماندار کل، لرد اروین نوشت. گاندی نوشت که اگر درخواست‌های یازده‌گانه مربوط به مالیات بر نمک، واگذاری اراضی، سطح مخارج نظامی و نرخ تبدیل ارز و تعرفه بر لباس‌های خارجی ظرف ١٠ روز عملی نشود، دعوت به نافرمانی مدنی را به اجرا خواهد گذاشت. نامه خطاب به «دوست» نوشته شده بود و طوری به دست فرماندار کل رسید که موضوع هندی‌ها علیه انگلیسی‌ها مطرح نشود و مساله حالت خصمانه‌ای نگیرد. کارزار مقاومت مدنی طوری طراحی شده بود که طیف وسیعی از مخاطبان از جمله طبقات درگیر جامعه مدنی هند را در بر بگیرد. اما این حرکت افسران انگلیسی، جوانان تندرو و در جنبش آزادی‌خواهی که به دنبال خشونت ورزی بودند و چند نخبه اقتصادی هند که با استقلال هند موافق نبودند را نیز در بر می‌گرفت. ده روز بعد یعنی در ١٢ مارس ١٩٣٠، گاندی به همراه ٧٨ تن از اعضای ashram راهپیمایی ٣٩٠ کیلومتری از بسرماتی گجرات به سوی دهکده ساحلی دندی را آغاز کرد. گروه‌های عظیم مردمی از وی استقبال کردند. برخی از آنها به راهپیمایی پیوستند. گاندی پیام استقلال را به گوش مردم عادی می‌رساند. از بی‌عدالتی در مالیات نمک می‌گفت و بر لزوم ریسندگی برای تحریم صنعت نساجی بریتانیا که هسته اصلی بهره‌کشی امپراتوری بریتانیا از هند بود، تاکید می‌کرد. در مورد تاثیرگذاری اندیشه عدم خشونت گاندی در سایر نقاط جهان و جنبش‌های مسالمت جویانه مدنی نباید به لغزش‌های تحلیلی دچار شد. در هر جامعه‌ای با توجه به ویژگی‌های خاص آن جامعه مبارزات آزادی‌خواهانه شکل می‌گیرند. استراتژی عدم خشونت گاندی را باید در دو حوزه نظری و عملی تحلیل کرد: حوزه نظری؛ بسیاری از آزادی‌خواهان و مساوات‌‌طلبان حقوق اجتماعی در مبارزات خود از اندیشه عدم خشونت گاندی متاثر شده‌اند. جنبش سیاهان امریکا به رهبری مارتین لوترکینگ، جنبش ضد آپارتاید (تبعیض نژادی) آفریقای جنوبی به رهبری نلسون ماندلا، جنبش کارگری لهستان به رهبری والسا، جنبش دموکراسی‌خواهی آنگ سان سوچی در میانمار در میان حلقه متصلب حاکمیت میلیتاریستی، جنبش استقلال‌طلبانه دالایی لامه در تبت و… همه الهام گرفته از اندیشه عدم خشونت گاندی هستند. حوزه عملی؛ اندیشه عدم خشونت گاندی در حوزه عمل در داخل هند نتوانست از خشونت جلوگیری کند. قتل خود گاندی توسط یک هندو خود مصداق عینی این مدعاست. خشونت بین هندوها و مسلمانان تشدید پیدا کرده بود و هرآن قربانی می‌گرفت. بشریت برخلاف نظر گاندی که تساهل سیاسی ومدنی را به عنوان مشی مبارزه خود برگزیده بود، به خشونت‌های وحشیانه دست می‌زند و اعمال خشونت‌های صورت گرفته همیشه با توجیهی ایدئولوژیک همراه بوده است. پیوند بین قدرت و خشونت ناگسستنی است و صاحبان قدرت برای حفظ و تثبیت حکومت خود به خشونت روی می‌آورند. در مقابل این قربانیان خشونت بوده‌اند که از استراتژی عدم خشونت و مبارزه مدنی استفاده کرده‌اند. گاندی به اندیشه عدم خشونت اعتقادی راسخ داشت و از این مشی سوءاستفاده نمی‌کرد. گاندی در زندگی شخصی و اجتماعی‌اش اخلاقی زیست کرد. مطالعات تطبیقی گاندی و آگاهی‌اش از جوهره ادیان وسیع بوده است. این اندیشه با متون عرفانی هندی موسوم به «بهگود کپتا» ارتباط وسیقی داشته است. مضمون این متن در اندیشه گاندی، قانون نانوشته عشق و محبت بود. این مسائل شایبه‌ای را در ذهن هر انسانی متبادر می‌سازد که گاندی اندیشه‌ای ناسیونالیستی داشته است. آنچه در مشی مبارزاتی و مشی عدم خشونت گاندی در برابر استعمار بریتانیا دیده شد، در واقع امر یک ناسیونالیسم خاص هندی بود که گاندی با به کارگیری آن توانست پایه‌های مستحکم استعمار را متزلزل ساخته و به آن پایان بخشد. اعتقادات گاندی بر برابری حقوق انسان‌ها متمرکز شده بود. گاندی آن سان که از برابری سخن می‌گفت؛ بدون تردید از مرزهای هند عبور کرده ودر قالب اندیشه‌های اندیشه‌های اینترناسیونالیستی محتوا می‌گیرد. ملی‌گرایی که گاندی به آن دامن زد بر مبنای ارزش‌های مشترک بین شهروندان هندی بود. می‌توان گفت که ناسیونالیسمی که جوامع را به خودی و غیر خودی تفکیک کند، در اندیشه گاندی جایگاهی نداشت. کارزار، استقلال یا حتی امتیازات بزرگی به همراه نداشت. اما الهام بخش مردم هند بود و همان‌طور که جواهر لعل نهرو می‌گوید که توفانش روستاها را در‌نوردید و سبب شد مردم هند برای نخستین بار به هند یک پارچه فکر کنند. ساتیاگراها از سرکوب رژیم در امان نبودند. اما زدن‌ها، زندانی کردن‌ها و شکنجه‌ها در انگلستان و چه در عرصه بین‌المللی شکل بزرگی برای اعتبار امپراتوری بریتانیا را به وجود آورد وقتی هند بالاخره در ١۵ آگوست ١٩۴٧ به استقلال رسید. محققان و بسیاری از مردم هند از جنبش نمک ساتیاگراها تحت عنوان نقطه بزرگی در مبارزات برای استقلال هند یاد کردند.

 

 

روزنامه اعتماد

کد خبر: ۷۲۹۷

تاریخ خبر: ۱۳۹۳ شنبه ۱۱ بهمن