- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

محیـط زیست در حفاظت از تالاب‌ها کوتاهی کرده است؛ در گفتگو با عیسی کلانتری

دلایل خشک‌شدن ارومیه در گفت‌وگو با عیسی کلانتری، وزیر سابق کشاورزی و دبیر ستاد احیای دریاچه ارومیه
محیـط زیست در حفاظت از تالاب‌ها کوتاهی کرده است

مژگان جمشیدی / ارومیه، نگین سرخ آذربایجان! نگینی که برای قرن ها و هزاره ها مهم ترین دلیل مهاجرت صدها هزار پرنده مهاجر به این منطقه شده بود اکنون به سفیدی گراییده است. از آن همه شور و هیاهوی دسته های چند صد هزار تایی فلامینگو و پلیکان و تنجه و اردک و… چیزی جز یک بستر خشک و تفیده و شوره زار باقی نمانده است. همه جا را لایه های قطور نمکی فراگرفته، نه از آن تنوع ۲۳۰ گونه ای پرندگان، نشانی باقی مانده و نه از کشتیرانی و خیل گردشگرانی که برای لجن های درمانی به ارومیه می آمدند، دیگر آبی در دریاچه باقی نمانده است. توسعه بی امان سدسازی و کشاورزی افسارگسیخته و ناپایدار و بهره کشی از منابع آب زیرزمینی در سراسر کشور به ویژه در ارومیه، چنان بلایی بر سر نگین سرخ آذربایجان آورده که امروز موضوع احیای آن به مساله ای ملی و چالشی بزرگ برای کشور تبدیل شده است.
اکنون که در آستانه دوم فوریه، روز جهانی تالاب ها و
چهل و پنجمین سالروز انعقاد نخستین کنوانسیون زیست محیطی جهان برای حفاظت از تالاب ها موسوم به <<رامسر>> قرار داریم، پرچم افراشته کنوانسیون رامسر در سوییس از شرم آنچه ما ایرانیان بر سر تالاب ها و دریاچه های خود در نیم قرن گذشته آورده ایم، سر به زیر افکنده است. کنوانسیونی که نام ایران و ایرانی را با خود یدک می کشید اکنون ۱۶۸ کشور عضو و متعهد دارد که ۲۱۸۶ تالاب و دریاچه را به عنوان تالاب های بین المللی به جهان معرفی کرده اند. از این تعداد سهم ایران، معرفی ۱۸ تالاب بین المللی در سال های پیش از انقلاب و شش تالاب دیگر در سال های پس از انقلاب بوده است. اما همین اندک تالاب های بین المللی مان همگی در حال پاک شدن از روی نقشه جغرافیایی اند، از ارومیه و هامون و جازموریان گرفته تا بختگان و پریشان و شادگان، همه جا ردپای سنگین توسعه به چشم می خورد. توسعه ای که مصداق بارز <<توسعه پایدار>> است و محیط زیست ایران را تا پای دار کشانده و نهایتا محکوم به مرگ و نیستی کرده است.
دکتر عیسی کلانتری، دبیر ستاد و مجری طرح ملی احیای دریاچه ارومیه در گفت وگوی پیش رو با <<اعتماد>> از ستم هایی می گوید که در نتیجه سیاستگذاری های کشور در انتخاب غلط الگوی توسعه کشاورزی، سوءمدیریت در منابع آب و کوتاهی محیط زیست در حفاظت از تالاب ها در سال های گذشته، اکنون گریبان ارومیه را گرفته است. با توجه به اینکه طرح ها و برنامه های نجات دریاچه تاکنون بارها از زبان ایشان منتشر شده این گفت وگو می کوشد تا دلایل خشک شدن ارومیه را ریشه یابی کند. به راستی، چه کردیم که امروز ۹۰ درصد پهنه دومین دریاچه آب شور جهان نابود شده است؟ خلاصه بگوییم، هزاران میلیارد تومان صرف ساخت سدهایی کردیم تا آب مورد نیاز کشاورزی را تامین کند. کشاورزی که ارزش تولیداتش در تمام این سال ها برابر ۱/۱ میلیارد دلار بوده اما یک دریاچه را به نابودی کشاند و امروز به واسطه خشک شدن دریاچه، همین کشاورزی هم در معرض نابودی است! حالا اگر فرض کنیم که تا سال ۱۴۰۳ نرخ تورم ثابت بماند، دولت باید پنج میلیارد دلار معادل ۱۵ هزار میلیارد تومان- یعنی پنج برابر ارزش تولیدات کشاورزی در حوضه آبریز دریاچه ارومیه- هزینه کند تا فقط دریاچه را احیا کند!- تازه اگر احیا شود!- انتظار این است که صرف این هزینه هنگفت برای نجات دریاچه عبرتی باشد برای دولت ها و سیاستمدارانی که همچنان بر طبل توسعه ناپایدار می کوبند و محیط زیست و حامیانش را سد راه توسعه می پندارند، اما به نظر می رسد نابودی ارومیه هنوز هم عبرت انگیز نشده، چرا که درست در آستانه روز جهانی تالاب ها و بی توجه به پیامدهای شوم جاده سازی در بستر دریاچه ارومیه، اکنون با موافقت تلویحی سازمان محیط زیست، کلنگ جاده دیگری در حریم دریاچه بختگان در محدوده پارک ملی و پناهگاه حیات وحش بختگان به زمین خورد تا فقط دو شهر نی ریز و خرامه که اتفاقا جاده دسترسی هم دارند، حالا از بستر بختگان هم عبور کنند! موضوع انتقال آب حوضه به حوضه از دریای خزر به ارومیه نیز با وجود مخالفت ۶۰۰ کارشناس زبده ایرانی و خارجی در ستاد احیای دریاچه ارومیه که اکنون مطالعات آن در دستور کار دولت قرار دارد نشانه دیگری است که می گوید هنوز درس نگرفتیم!
اکنون هشدارهای عیسی کلانتری، هشدارهای یک کارشناس محیط زیست نیست که با انگ و برچسب های غربزدگی نادیده گرفته شود! هشدارهای او، هشدار های یک مدیر ارشد دولتی و توسعه گراست که اتفاقا زمانی متولی بخش کشاورزی بوده، اما اکنون او خیلی بیش از ما مدعیان محیط زیستی که تخریب طبیعت را با سکوت مان به تماشا نشسته ایم، نگران آینده حیات در این کشور است.

آیا قبل از اینکه از سوی رییس جمهور به این سمت منصوب بشوید برنامه ای برای احیای دریاچه ارومیه داشتید یا اصلا رخدادهای مربوط به دریاچه را دنبال می کردید؟

من خودم از اول به محیط زیست علاقه داشتم. در وزارت کشاورزی که بودم دفتر محیط زیست را راه اندازی کردم تا تمامی پروژه هایی که در وزارتخانه می خواست شروع بشود یا از قبل شروع شده بود مسائل محیط زیستی را منظور کنند تا تضادی با محیط زیست نداشته باشند. اتفاقا تاسیس این دفتر بر می گردد به آن زمانی که
محیط زیست خیلی هم بی صاحب بود. اسم محیط زیست مطرح بود ولی خیلی خودش وجود خارجی نداشت.

منظورتان دهه ۶۰ است؟

اواخر دهه ۶۰، ما یک سری کارهای زیست محیطی را هم شروع کردیم مثل کاهش مصرف سموم، بهبود وضعیت کودها، کاهش شخم های بی رویه برای جلوگیری از فرسایش خاک، شروع آبیاری های تحت فشار برای حفاظت از منابع آب، اینها از آن زمان شروع شد.

البته این کارها به صورت پایلوت حتما انجام می شده و سیاست فراگیر وزارتخانه شما که نبود؟

نه ما تقریبا از دولت دوم آقای هاشمی تصمیم گرفتیم که هر کاری بخواهیم انجام بدهیم اثرات زیست محیطی اش را هم منظور کنیم، در حالی که در کل دولت این مساله اصلا مدنظر نبود، مثل افزایش مبارزه بیولوژیک با آفات و بیماری ها، اینها پروژه هایی بود که در سطح وسیع هم انجام می شد. همزمان مسائل آب کشور را هم پایش می کردیم. من حتی سال ۸۲ که دیگر در وزارتخانه هم نبودم نامه ای به رییس جمهور وقت آقای خاتمی فرستادم که اتفاقا رونوشتش را هم به خانم ابتکار که رییس وقت سازمان محیط زیست بودند دادم و تاکید کردم دریاچه ارومیه را دریابید که دریاچه داردخشک می شود. از آن زمان به علت اینکه هم خودم حساسیت داشتم و هم خودم آذری بودم مرتبا دنبال می کردم که ببینم وضعیت دریاچه به چه نحوی است. ولی آن سال ها در مورد این اطلاع رسانی به دولت، آثاری از عمل و عکس العمل پیدا نشد در حالی که می شد خیلی کارها کرد.

سال ۸۲ تراز آب دریاچه چقدر بود؟

خاطرم نیست ولی از سال ۸۲ دریاچه شروع کرد به عقب نشینی. بعد هم در همان دهه ۸۰ برای دریاچه به همه مقامات متوسل شدیم که از خشک شدن آن جلوگیری کنند ولی هیچ کس اقدامی نکرد تا اینکه آقای روحانی پیشنهاد داد که مسوولیت این کار را بپذیرم، من به عنوان وظیفه وارد شدم نه به عنوان شغل. حتی اگر آگاهی هم نداشتم ولی چون می دانستم عواقب خشک شدن دریاچه خیلی زیاد است آمدم تا پیگیر شویم که بلکه دریاچه بار دیگر احیا شود.

من خاطرم هست سال ۷۹ وقتی خودم دانشجو بودم روند خشک شدن دریاچه آغاز شده بود و ما اعتراضاتی هم همان زمان داشتیم. از سال ۷۶ غلظت نمک دریاچه در حال افزایش بود و اتفاقا آن زمان حتی خود سازمان محیط زیست هم زیر بار نمی رفت که دریاچه در حال خشک شدن است.

سال ۷۷ من مشاوری داشتم به نام آقای مهندس جواهری که اهل شیراز بود، خدا رحمتش کند. ما یک سمیناری را در حاشیه دریاچه در شبستر تشکیل دادیم که اتفاقا دریاچه در آن زمان در بهترین وضعیت بود و خط آهن را هم همان سال ها آب گرفته بود. با این وجود آن زمان ما اعلام کردیم که دریاچه به دلیل بستن سدها روی رودخانه ها و کاهش بارندگی با مخاطراتی مواجه خواهد شد. البته سال ۷۹ خشکسالی بود ولی هنوز اثرات غیر نرمالش ملموس نشده بود. چون وسعت دریاچه بین ۴۵۰۰ تا ۶۰۰۰ کیلومتر مربع متغیر بود و جریزه اسلامی یا شاهی سابق که در شرق دریاچه واقع شده، بعضی سال ها می شد جزیره و بعضی سال ها هم می شد شبه جزیره ولی از سال ۸۲ تقریبا مشخص شد که دریاچه رو به افول گذاشته به خصوص که عمق دریاچه هم خیلی کم بود. یعنی حدود ۶ متر بود که با افت سطح آب می شد آینده آن را پیش بینی کرد. در حالی که دریاچه های سوان و وان که در ترکیه و ارمنستان و در فاصله نسبتا کمی با ارومیه بودند عمق شان بالای ۳۰۰ متر است و ۴-۳ متر افت و خیز تراز آبی تاثیر چندانی در وضعیت آنها نخواهد گذاشت. ولی اینجا در ارومیه وقتی عمق از ۶ متر، ۴ مترش هم از دست برود، یعنی دریاچه در حال نابود شدن است. متاسفانه ارومیه به دلیل بهره برداری بی رویه از منابع آب دریاچه و برداشت حقابه اش خشکید.

یکی از بزرگ ترین اشکالاتی که به وزارت جهاد کشاورزی همیشه گرفته می شد این بود که به جای افزایش تولید در واحد سطح، مشوق افزایش سطح زیر کشت بوده است. از زاگرس که امروز نزدیک به یک و نیم میلیون هکتار از جنگل هایش به دلیل شخم و کشت زیر اشکوب خشک شده، گرفته تا حوضه آبریز دریاچه. با توجه به اینکه اتفاقا شما هم اخیرا یکی از منتقدین همین افزایش سطح زیر کشت شدید، بفرمایید زمان وزارت خودتان سطح زیر کشت چقدر افزایش پیدا کرد؟

طرح افزایش سطح زیر کشت از اول انقلاب تبلیغ و ترویج شده بود.

یعنی می خواهید بگویید این سیاست وزارت کشاورزی نبود و سیاست رایج کشور بوده؟

برمی گردم به سوال شما. ببینید از اول انقلاب حاکمیت جهاد را تاسیس کرد و به مردم گفتند می توانید هر مقدار زمین هست شخم بزنید و گندم بکارید و کشت دیم را توسعه بدهید. اصلا به عنوان یک امر به معروف و به عنوان یک جهاد اقتصادی از ابتدا این طرح شروع شد، بدون اینکه به عواقبش هم آگاه باشند. نتیجه این کار هم، این شد که سن طغیان کرد. مراتع زیادی شخم خوردند. شیب ها شخم خورد و به علت ضعف بارندگی، محصول در شیب هایی که شخم خورده بود رها شد و عملا برداشت نشد و یک غذای آماده در تپه ماهورها برای آفت سن ایجاد کردیم. این سن ها در مقابل سرما مقاوم شدند و نتیجه نهایی به اینجا ختم شد که یک مرتبه سطح سمپاشی مزارع از حدود ۵۰ هزار هکتار درسال ۵۵ رسید به دو میلیون هکتار در سال ۶۲، بعد هم چون این نوع کشت دیم اقتصادی نبود و زمین های شخم خورده رها شده بود حالا گفتند اینها را تبدیل به کشت آبی کنید و اینجا بود که منابع آبی به تاراج رفت. یعنی کشت دیم کم کم تبدیل به آبی شد. بنابراین مشکل توسعه کشاورزی و توسعه سطح زیر کشت، وزارت کشاورزی نبود. برای اینکه وزارت کشاورزی و کشاورز هیچ وقت بدون مجوز وزارت نیرو حق بهره برداری از یک لیتر آب از رودخانه و زیر زمین را نداشته است. شما توجه کنید ما یک وزارتخانه داشتیم به عنوان نیرو و دو وزارتخانه تحت عنوان جهاد و کشاورزی داشتیم. هیچ کشاورزی نمی تواند این کار را کند مگر اینکه دزدی کند. یا حفر غیر مجاز داشته باشد یا برداشت غیر مجاز.

برای تغییر کاربری زمین های مرتعی کشاورزی به کشاورزی، وزارتخانه شما باید مجوز می داد؟

همان زمان اول انقلاب گفتند بروید شخم بزنید. مجوز نمی خواست چون این کار امر به معروف تعریف می شد.

یعنی نیاز به دریافت هیچ مجوزی از سازمان امور اراضی و سازمان جنگل ها نبود؟

نه مجوزی نبود. اصلا می گفتند دولت زمین هارا شخم بزند بدهد به مردم. اینها سیاست های اول دهه ۶۰ بود. بعد که دیدند اشتباه است به منابع آبی کشور حمله شد، چه با مجوز چه بی مجوز. در واقع مدیریت منابع آب کشور یا زیر فشار سیاسی بود و مجوز می داد یا در برابر تجاوز به منابع آبی کشور مجبور بود چشمش را ببندد. خب مردم هم سوءاستفاده می کردند همین الان هم این کار را می کنند. به خصوص که اوایل اعتقادی هم نداشتند که منابع آب کشور پایان پذیر است چون هنوز بیلان های ما منفی نبود. در هشت ساله ۶۰ تا ۶۸، کلا ۲ میلیارد مترمکعب از آب های زیرزمینی اضافه برداشت شد. از ۶۸ تا ۷۶، ۱۱ میلیارد مترمکعب، در هشت ساله ۷۷ تا ۸۴، ۳۲ میلیارد مترمکعب اضافه برداشت شد و در هشت ساله بعدی یعنی ۸۵ تا ۹۲ حدود ۷۵ میلیارد مترمکعب غارت شد، یعنی جمعا ۱۲۰ میلیارد مترمکعب در این سه دهه برداشت شد که ۸ ساله دوران احمدی نژاد فقط ۷۵ میلیارد برداشت شده است.

این میزان برداشت آب های زیرزمینی در کل کشور است؟

بله این آمار متعلق به کل کشور است. برداشت آب در حوضه دریاچه هم تابعی از همین میزان برداشت در کل کشور است. کل ظرفیت آبی فسیلی زیرزمینی ما حدود ۵۰۰ میلیارد متر مکعب است. سهم آب شیرین، ۱۶۰ میلیارد مترمکعب است که ۱۲۰ میلیارد مترمکعب آن اکنون مصرف شده و سال گذشته هم احتمالا ۷ تا ۸ میلیارد متر مکعب برداشت شده یعنی جمعا تا امروز حدود ۱۳۰ میلیارد متر مکعب برداشت شده است.

چقدر از این میزان از طریق چاه های غیرمجاز برداشت شده است؟

من فقط حوضه آبریز دریاچه ارومیه را می دانم که در حدود یک سوم برداشت ها غیر مجاز بوده است و احتمالا در کل کشور هم این نسبت برقرار است؛ حالا مجلس هم آمد این چاه های غیر مجاز را در سال ۸۹ مجاز اعلام کرد و کار بدتر شد.

نقش برداشت های مجاز هم زیاد بوده است؟

برداشت مجاز دو سوم آب ها بود و غیر مجاز یک سوم است.

به نظر می رسد اگر صرفا برداشت ها، برداشت های مجاز هم بود، نمی شد امیدوار بود که این بهره برداری، یک بهره برداری پایدار است؟

اگر فقط برداشت مجاز بود که ما مشکلی نداشتیم. چون غیرمجاز ها هم شروع به بهره برداری کردند فشار به چاه های مجاز هم وارد شد. بنابراین چاه های مجاز هم یا غیر قانونی چاه ها را عمیق تر کردند یا افزایش برداشت داشتند. یعنی یک رقابتی افتاد بین برداشت های مجاز و غیر مجاز. علتش این است که مدیریت آب کشور در ۳۰ تا ۴۰ سال گذشته در حفاظت از منابع آبی کشور قصور کرده و الان وزارت نیرو و آقای چیت چیان دنبال این است که این قصور را جبران کنند که به نظر من دیر شده است. خیلی هم دیر شده است.

شما نشانه هایی از عزم ملی برای جبران مافات می بینید ؟

من خودم چون عضو شورای عالی آب هستم تلاش های ایشان و تیم شان را می بینم ولی دست تنهاست. بهره برداران، نمایندگان مجلس و سیاسیون همه دارند فشار می آوردند. کار بسیار سختی است. ممارست در جلوگیری از برداشت بی رویه آب در کل کشور با مقاومت مواجه می شود، برای اینکه کشور و عموم مردم هنوز پی نبردند که آب دارد تمام می شود و اگر تمام شود چه مصیبت هایی یقه کشور را خواهد گرفت ولی الان چیت چیان فهمیده و دارد در مقابل فشار ها مقاومت می کند. همه می خواهند در کوتاه مدت بی نظمی ایجاد نشود و از این می ترسند ولی نابودی های بلندمدت را درک نمی کنند و تشخیص نمی دهند که اگر مشکل را حل نکنند، ۱۰ سال دیگر کشور نابود خواهد شد. این را تشخیص نمی دهند. باید همه به آقای چیت چیان کمک کنند.
تغییر الگوی کشت یکی از عمده دلایل نابودی دریاچه ارومیه عنوان شده، آیا این هم مشوق های دولتی داشته یا کشاورز خودش الگوی کشت را تغییر داده است؟
قطعا همین طور است. بخشی را خود کشاورز انجام داده و بخشی توسط دولت با مشوق های دولتی صورت گرفته است. اصلا توسعه پایدار در این کشور در گذشته مفهومی نداشته است.

مگر الان توسعه پایدار مفهومی

جمله های کلیدی-۱

از اول انقلاب حاکمیت جهاد را تاسیس کرد و به مردم گفتند می توانید هر مقدار زمین هست شخم بزنید و گندم بکارید و کشت دیم را توسعه بدهید. اصلا به عنوان یک امر به معروف و به عنوان یک جهاد اقتصادی از ابتدا این طرح شروع شد، بدون اینکه به عواقبش هم آگاه باشند.
در هشت ساله ۶۰ تا ۶۸، کلا ۲ میلیارد مترمکعب از آب های زیرزمینی اضافه برداشت شد. از ۶۸ تا ۷۶، ۱۱ میلیارد مترمکعب، در هشت ساله ۷۷ تا ۸۴، ۳۲ میلیارد مترمکعب اضافه برداشت شد و در هشت ساله بعدی یعنی ۸۵ تا ۹۲ حدود ۷۵ میلیارد مترمکعب غارت شد، یعنی جمعا ۱۲۰ میلیارد مترمکعب در این سه دهه برداشت شد که ۸ ساله دوران احمدی نژاد فقط
۷۵ میلیارد برداشت شده است.

مدیریت آب کشور در ۳۰ تا ۴۰ سال گذشته در حفاظت از منابع آبی کشور قصور کرده و الان وزارت نیرو و آقای چیت چیان دنبال این است که این قصور را جبران کند که به نظر من خیلی هم دیر شده است. بدتر از وضعیت دریاچه ارومیه وضعیت منابع آبی کشور است. اما کشور هنوز درس نگرفته است. اگر دریاچه ارومیه را آمدند احیا کنند علتش خود دریاچه نبود، علتش وجود شهر تبریز و شهرهای دیگر مثل آذرشهر، مراغه و عجب شیر و بناب و… در شرق دریاچه ارومیه است که با توفان های نمکی دارد تهدید می شود و چون انتقال شهر تبریز میسر نبود و هزینه اش صدها میلیارد تومان می شد پس به ناچار باید ارومیه را احیا می کردند. اگر حاکمیت بخواهد برخلاف اظهارات دکتر کردوانی که با دانش قرن بیستم اظهارنظر می کند، امکان احیای دریاچه وجود دارد. اما اگر دولت پول ندهد و دستگاه های اجرایی وظایف شان را انجام ندهند دریاچه احیا نخواهد شد

دارد در کشور؟

الان توسعه پایدار خودش را دارد تحمیل می کند ولی جای خودش را پیدا نکرده است. با توجه به بی آبی ها و مشکلات زیست محیطی که به وجود آمده، مسوولان هم می فهمند آب یعنی چی، ارزش آب یعنی چی؟ خسارت بی آبی یعنی چی؟ و بی آبی ها و خسارات زیست محیطی چه عواقبی خواهد داشت. خب فشار زیادی بود برای خودکفایی در محصولات کشاورزی، به خصوص گندم. از بالا فشار می آمد که می گفتند عربستان در گندم خودکفا است و ما وارد کننده ایم، پس باید بجنبیم. چون علم هم پایین بود. منابع آب هم صاحب نداشت یعنی مدیریت نداشت. صاحبش حالا علی الظاهر وزارت نیرو است ولی بی تفاوت بود. همه جای کشور به ویژه در حوضه دریاچه ارومیه جو و گندم و حبوبات تبدیل شد به ذرت و چغندر و یونجه که آب بری اش دو برابر اینهاست. از این طرف باغات کم آب انگور تبدیل شد به باغات سیب درختی در حوضه دریاچه که نیاز آبی اش چند برابر انگور است. هم سطح زیر کشت افزایش پیدا کرد و هم الگوی کشت آب بر تر شد. دامداری ها را توسعه دادند. خب وقتی دامداری را توسعه می دهند نیاز به علوفه دارد، یونجه کاری ها توسعه پیدا کرد. کشت ذرت توسعه یافت، کشت یونجه علوفه ای توسعه پیدا کرد، در حالی که اینها نبود قبلا.
در بخش صنایع هم کارخانجات قند را توسعه دادند. در حوضه دریاچه قبلا سه تا کارخانه بود که سه تای دیگر هم اضافه کردند. قبلا فقط کارخانه خوی بود و ارومیه و میاندوآب. تازه ارومیه هم تعطیل بود. ولی بعدا ارومیه را احیا کردند و ظرفیت کارخانه خوی هم از ۸۰ هزار تن تولید، شد ۲۰۰ هزار تن و سه کارخانه دیگر هم اضافه شد. بدتر از این، به علت بی آبی خراسان و اصفهان آن کارخانجات هم آمدند و با کشاورزان آذریابجان غربی قرارداد خرید چغندر قند بستند و سالی ۴۰۰ هزار تن چغندر آذربایجان غربی به این شکل صادر می شد به خراسان و اصفهان. سطح زیر کشت آبی هم از ۲۹۰ هزار هکتار رسید به ۴۸۰ هزار هکتار در حوضه آبریز دریاچه ارومیه. بنابراین مصرف آب تقریبا بیش از دو برابر شد و همه این آب ها از سهمیه دریاچه کم کرد و عمدتا هم از رودخانه ها برداشت شد. آب دریاچه هم از رودخانه ها تامین می شد
نه زیر زمین. آب سدها را هم که پمپاژ کردند و جیره دریاچه کمتر از نصف شد. عمق دریاچه هم که چیزی نبود، کلا ۶ متر بود.
۱۰۵۰ میلی متر هم میزان تبخیر سالانه است و میانگین بارش سالانه منطقه ۳۳۰ میلی متر و ۷۲۰ میلی متر مابه التفاوتش است و طبیعی است که در کمتر از ۷، ۸ سال دریاچه آبش تمام شود.

می دانید که دریاچه ارومیه سه عنوان مهم ملی و بین المللی را با خودش یدک می کشد. ذخیره گاه زیست کره تحت حمایت یونسکو، پارک ملی و تالاب بین المللی. نقش سازمان محیط زیست را در مدیریت دریاچه چطور ارزیابی می کنید، با توجه به اینکه سازمان محیط زیست مدیریت حوضه آبریز را عهده دار نبوده و صرفا مسوول مدیریت دریاچه بوده است؟ آیا انتقادی به سازمان در سال های وارد است گذشته؟

قطعا همین طوراست، چون مالک دریاچه سازمان محیط زیست است، مگر می شود وقتی این اتاق متعلق به شماست سقفش که ریخت شما در نابودی اش نقشی نداشته باشید.

پشت بام وقتی مال کس دیگری باشد مالکیت اتاق چه دردی درمان می کند؟

نه این طور نیست. دریاچه حقابه داشته است. سازمان محیط زیست باید حقابه را می گرفت.

ولی این حقابه همیشه شفاهی مطرح بوده مگر جایی هم مکتوب شده بود که حقابه دریاچه های سازمان مثل بختگان و ارومیه و پریشان و… چقدر باشد؟

حساب، حساب دو تا دو تا چهار تاست. اینکه مساله پیچیده و غامضی نیست. شما پنج هزار کیلومتر مربع دریاچه دارید. کمی بیش از یک متر هم تبخیر دارد. می شود ۵ میلیارد متر مکعب. یک میلیارد مترمکعب هم آب باید وارد دریاچه شود که این ثابت بماند. حدود ۳۰۰ میلی متر هم بارش مستقیم است. سه و نیم میلیارد متر مکعب آب وارد دریاچه شود. خب اگر این آب تامین نشود دریاچه خشک می شود. تمام رودخانه ها موقع ورود به دریاچه کنتور دارند. یعنی مشخص است چقدر آب وارد دریاچه می شود البته اگر مالک دریاچه اهمیت بدهد. این وظیفه ذاتی و اولیه سازمان محیط زیست است. معلوم بود که سد کرخه وقتی ساخته شود هورالعظیم خواهد خشکید. معلوم بود که ساخت سدهای متعدد در استان فارس سبب خشک شدن بختگان و پریشان خواهد شد. محیط زیست حتما در حفاظت از تالاب ها کوتاهی کرده است. تالاب ها حقابه دارند اما هیچ زمان هیچ کس از طرف محیط زیست مدعی نبود چرا این آب داده نمی شود. در مورد ارومیه اگر دریاچه بخواهد در وسعت ۴۳۰۰ کیلومتر باقی بماند حداقل باید سه میلیارد مترمکعب آب وارد دریاچه شود.

تا الان از کشاورزی و مدیریت منابع آب گفتیم. خب توجیه این بود که اول انقلاب کشاورز و کشاورزی تشویق می شد، اما. .

همین الان هم کشاورز دارد تشویق می شود. فشار می آوردند که با توجه به پتانسیل، سطح زیر کشت افزایش داده شود. سیاسیون نباید اینقدر فشار بیاورند از بالا به وزارت جهاد کشاورزی. باید پتانسل تولید را ببیند بعد انتظار داشته باشد.

اگر برنامه جامع آمایش سرزمین داشتیم این اتفاق می افتاد ؟نقش فقدان آمایش را چقدر در بروز این بحران موثر می دانید؟

ما آمایش سرزمین نداریم. ولی آمایش سرزمین در دهه ۷۰ داشت تهیه می شد که کشور آن زمان اصلا توسعه پایدار را قبول نداشت. آن زمان توسعه پایدار را یک مفهوم غربی می دانستند و حالا یواش یواش به این نتیجه رسیدند که باید آمایشی داشته باشیم که در راستای توسعه پایدار باشد و قطعا این نیاز کشور است. متاسفانه کشور گرفتار
بی برنامگی شده است. گرفتار فقدان برنامه آمایش سرزمین و عدم اعتقاد به توسعه پایدار شده است.

حداقل و حداکثر زمان لازم برای احیای دریاچه به واسطه برنامه هایی که خودتان در ستاد احیای دریاچه دارید چقدر است؟

برآورد کردیم که بین ۱۰ تا ۱۲ سال دریاچه قابلیت احیا را دارد.

کل پهنه دریاچه؟

۴۳۰۰ کیلومتر مربع از دریاچه قابلیت احیا را دارد. حدود ۱۰۳۰ کیلومتر غیر قابل احیاست چون با رسوب پر شده است و شیب منفی هم دارد. آنجا محل زیست گاه حیات وحش می شود چون آب و خاکش خوب است و آب شیرین هم دارد. ولی ۴۳۰۰ کیلومتر مابقی باید احیا شود تا دریاچه به سطح تراز اکولوژیک برگردد.

از متوسط عمق دریاچه یعنی حدود سه و نیم متر باید افزایش سطح دریاچه داشته باشیم.

اما بخشی از عمق دریاچه را به دلیل رسوب املاح کربناته غیر قابل احیا است،
از دست دادیم.

یعنی همان ۱۰۳۰ کیلومتر مربع در جنوب دریاچه مد نظرتان است؟

نه، این بخش جنوبی بود که با رسوبات زرینه رود پر شد. این مورد جدید در بقیه دریاچه است که حاوی املاح کربناته است و قابلیت حلالیت در آب را نداشته و عمق دریاچه را کم کرده است. بنابراین بعد از ۱۰ تا ۱۲ سال که از فرآیند احیای دریاچه بگذرد، متوسط عمق دریاچه حدود سه متر و ۷۰ سانتیمتر در سطح تراز اکولوژیک خواهد شد.

حالا این آب قرار است از کجا تامین شود برای احیای دریاچه؟

بخش اعظمش از کاهش آب کشاورزی تامین می شود.

یعنی چند درصد؟

۴۰ درصد آب کشاورزی را از حقابه هایی که دولت به کشاورزان داده خریداری می کنیم. یعنی بابتش وزارت جهاد کشاورزی موظف شده سیستم آبیاری را بهینه کند و کشاورزان با ۶۰ درصد آب باقیمانده که بهینه مصرف می شود کشاورزی کنند. کارشناسان خود وزارتخانه معتقدند اگر این برنامه های آبیاری های قطره ای به درستی اجرا و سرمایه گذاری شود تولید محصول از قبل هم بیشتر می شود و نهایتا این ۴۰ درصد باقیمانده راهی دریاچه می شود.

از سدها سرریز داریم به دریاچه؟

همین الان حدود یک و نیم میلیارد
متر مکعب آب ورودی به دریاچه داریم که البته فقط ۹۰۰ میلیون مترمکعب اش به دریاچه می رسد و ۶۰۰ میلیون متر مکعب اش در همان بخش جنوبی قبل از اینکه به دریاچه برسد تبخیر می شود. قرار است با اتصال سیمینه رود و زرینه رود این میزان آب را هم مدیریت کرده و به دریاچه بریزیم.

این پروژه چه زمانی به اتمام می رسد؟

الان شروع کردیم ولی اگر پول می دادند تا آخر پاییز می توانستیم این پروژه را به اتمام برسانیم ولی چون پول ندادند افتاد به زمستان که کار را سخت کرد و به نظر می رسد تا پایان سال ۹۴ به اتمام برسد. ۳/۱ میلیارد متر مکعب از صرفه جویی بخش کشاورزی در مدت پنج سال آینده آب وارد دریاچه خواهد شد، از اتصال زرینه رود و سیمینه رود هم حدود ۶۰۰ میلیون مترمکعب، از تصفیه پساب های شهری هم تا پایان سال ۹۶ حدود ۳۰۰ میلیون متر مکعب و از رودخانه زاب هم تا سال ۹۹ حدود ۶۰۰ میلیون مترمکعب آب وارد دریاچه خواهد شد. بنابراین ان شاءالله دریاچه در سال ۱۴۰۳ به سطح تراز اکولوژیک نزدیک می شود. البته همه اینها منوط به این است که اعتبارات به موقع تامین شود. اگر اعتبارات به موقع پرداخت شود و دستگاه های اجرایی بتوانند وظایف شان را به درستی انجام دهند دریاچه به تراز اکولوژیکش می رسد. ما در ستاد احیا مجری طرح نیستیم. ما صرفا سیاستگذاری می کنیم، منابع را از دولت تامین می کنیم و قرار شده مجری خود دستگاه های ذی ربط باشند؛ وزارت جهاد کشاورزی، وزارت نیرو و سازمان محیط زیست.

چه نگرانی هایی برای اجرای برنامه های احیای دریاچه دارید؟

دو تا نگرانی دارم. یکی همین تامین بودجه است که به موقع باشد و بودجه را زمانی بدهند که بشود کاری کرد. برای اتصال زرینه رود و سیمینه رود الان پول دادند که عملا نمی شود کاری کرد. باید در فصل خشک بودجه به ما می دادند که کف دریاچه خشک باشد و بتوان کاری کرد و نگرانی دومم هم این است که دستگاه های اجرایی نتوانند به درستی وظایف شان را انجام دهند.

یعنی باز هم که پول است شما نگران عملکرد دستگاه های اجرایی هستید؟

بله تا حدودی پول هست. ما دیروز به دستگاه های اجرایی دو هفته وقت دادیم که اعلام کنند که می توانند انجام وظیفه کنند یا نه. الان تا حدودی پول هست ولی بعضی دستگاه های اجرایی آن توان و آمادگی را ندارند. وزارت نیرو اعلام کرد که آمادگی لازم را دارند، امیدواریم سازمان محیط زیست و جهاد کشاورزی هم اعلام آمادگی کنند اگر اینها نتوانند، ستاد از دولت مجوز می گیرد و خودش برای اجرا وارد عمل می شود.

بودجه ای که برای این برنامه ۱۰ ساله احیا لازم است چقدر است؟

بر اساس برآورد ما و با قیمت های سال ۹۳ حدود ۱۵ هزار میلیارد تومان بودجه لازم است.

رقم هنگفتی است. برآوردی دارید که نشان بدهد درآمد حاصل از محصولات کشاورزی در حوضه آبریز دریاچه اصلا چقدر بوده است که حالا به خاطرش باید اینقدر هزینه بشود تا شاید دریاچه احیا شود؟
بر اساس آمارهای غیررسمی وزارت جهاد کشاورزی، یک چیزی حدود ۱/۱ میلیارد دلار در این سال های اخیر بوده است.

می رسیم به بحث انتقال آب حوضه به حوضه ! با توجه به اینکه دیدگاه شخص شما و ستاد تا به امروز نسبت به انتقال آب خزر به ارومیه منفی بوده است پس چرا امروز بودجه مطالعات این طرح عملا از محل طرح های احیا تامین می شود؟

طرح انتقال آب خزر به ارومیه در مطالعات مقدماتی در دانشگاه صنعتی شریف به اتفاق آرا رد شد، به دلیل زمانبر بودن و غیر اقتصادی بودن هم رد شد. یعنی حتی اگر مشکل زیست محیطی و حقوقی و فنی هم نمی داشت حدود ۱۵ تا ۲۰ سال طول می کشید. ولی دلایل ما را قبول نکردند و دستور دادند که دوباره مطالعه کنید ما قبول نکردیم و گفتیم قبلا مطالعه شده چون به اتفاق آرا حدود ۶۰۰ کارشناس حقیقی و مستقل در ستاد این طرح بررسی و رد شد و بعد دولت از وزارت نیرو خواست که مطالعات این طرح را انجام بدهد.

ولی بودجه اش از محل ستاد و طرح های احیای دریاچه تامین شده است؟

بودجه ستاد در اختیار دولت و سازمان برنامه است مال من که نیست، خودشان خواستند و بودجه اش را هم تامین کردند. الان هم دارند مطالعه می کنند اگرچه به نظر من ضرورتی نداشت ولی حالا دارند انجام می دهند که من یقین دارم اگر درست مطالعه کنند آنها هم این طرح را رد خواهند کرد.

یکی از ایراداتی که همیشه به ستاد احیای دریاچه ارومیه توسط محیط زیستی ها گرفته می شد این بود که وزن متخصصان عمران و سازه و سایر رشته ها در ستاد بیشتر از وزن محیط زیستی ها و اکولوژیست ها بوده است در حالی که دریاچه یک اکوسیستم زنده است نه یک سازه دست ساز و مهندسی ساز. شما در ستاد چند تا اکولوژیست دارید؟

ما در ستاد از تمامی رشته های مرتبط و اکولوژی هم استفاده کردیم. در کمیته محیط زیست هم از اینها استفاده کردیم، از کارشناسان داخلی و خارجی هم استفاده کردیم. قرار نیست اگر ۲۰۰ تا اکولوژیست در کشور داریم از همه شان در اینجا استفاده کنیم. از اکولوژِیست، هیدرولوژیست، زمین شناس، محیط زیستی ها، عمران و… در تمام بخش ها استفاده کردیم. اتفاقا نقش اصلی بر عهده مهندسین هیدرولوژیک است. اما این کارشناسان محیط زیست و اکولوژیست ها کجا بودند که نگذارند دریاچه به این روز بیفتد. نه اینکه سکوت کنند و بگذارند دریاچه خشک شود و بعد بگویند حالا ما می خواهیم احیا کنیم.

کارشناسان مستقل محیط زیست همیشه فریاد می زدند ولی اهل سیاست چه زمانی حرف کارشناسان را گوش کردند که حالا اینجا گوش کرده باشند؟

کارشناسانی که فریاد می زنند الان دو سه سال اخیر است که دارند فریاد می زنند، ۱۵ سال پیش این کارشناسان کجا بودند که فریاد بزنند؟

ولی من و امثال من هم که یک دانشجوی کم سن و سال بودیم، در حد ظرفیت فهم یک دانشجو متوجه بحران شدیم و فریاد زدیم ولی مگر کسی گوش کرد؟

آن زمان که شما فریاد می زدید محیط زیست مرده بود و محیط زیست فریاد نمی زد. حق با شماست. آن زمان سازمان محیط زیست ضعیف بود و اهمیت محیط زیست را نمی دانست.

اکنون به نظر می رسد نقش سازمان محیط زیست در ستاد خیلی کمرنگ باشد. چرا؟

درست است. برای اینکه الان محیط زیست کاری نمی تواند بکند. باید دریاچه را برایش احیا کنند آماده کنند، بدهند دستش تا مدیریت کند تا دریاچه اش دوباره خشک نشود. محیط زیست الان در کارهای خودش مانده است. سازمان محیط زیست یک سازمان حاکمیتی است نه اجرایی. بنابراین احیای دریاچه کار اینها نیست. اصلا ذات محیط زیست ذات اجرایی نیست. احیا کار محیط زیست نیست.

به نظر شما حاکمیت و دولت به اندازه کافی از نابودی دریاچه ارومیه و هزینه های هنگفت احیای آن – البته اگر احیا شود- درس گرفته که بخواهد در برنامه های توسعه بعدی ملاحظات زیست محیطی را مد نظر بگذارند؟

من به شما می گویم بدتر از دریاچه ارومیه وضعیت منابع آبی کشور است. من فکر می کنم نه! کشور هنوز درس نگرفته است. اگر ارومیه را آمدند احیا کنند علتش خود دریاچه نبود، علتش وجود شهر تبریز و شهرهای دیگر مثل آذرشهر، مراغه و عجبشیر و بناب و… در شرق دریاچه ارومیه است که با توفان های نمکی دارد تهدید می شود. چون انتقال شهر تبریز میسر نبود و هزینه اش صدها میلیارد تومان می شد پس به ناچار باید ارومیه را احیا می کردند.

یعنی اگر این سکونتگاه انسانی با این حجم و ابعاد نبود، طرح احیای دریاچه ارومیه در اولویت قرار نمی گرفت؟

بله اگر این سکونتگاه های انسانی نبود می شد مثل دشت فراهان یا مشهد، الان در دشت مشهد بهره برداری اش از منابع آب های تجدید ناپذیر ۱۳۲ درصد است!

با توجه به اینکه سیاست کشور الان افزایش جمعیت است و قطعا بخش قابل توجهی از این جمعیت در حوضه آبریز دریاچه خواهد بود آیا بازهم می توانید چشم انداز روشنی برای دریاچه ارومیه متصور شوید؟

ما باید مقوله افزایش جمعیت را از تولید غذا جدا کنیم. اگر درون حاکمیت می خواهند جمعیت را افزایش دهند، خب اشکالی ندارد، افزایش بدهند و اقلام غذایی را هم از واردات تامین کنند اشکالی ندارد ولی اگر بخواهند غذای جمعیت اضافی را با تولید داخل و با شعارهایی مثل خودکفایی در تولید محصولات کشاورزی تامین کنند این امکان پذیر نیست. پتانسیل کشور خیلی محدودتر از این چیزهاست.

شما فکر می کنید با این وضعیت موجود توان احیای دریاچه را دارید؟

امکان احیای دریاچه وجود دارد. برخلاف اظهارات دکتر کردوانی که با دانش قرن بیستم اظهارنظر می کند، امکان احیای دریاچه هست اگر حاکمیت بخواهد. اما اگر دولت پول ندهد دریاچه احیا نخواهد شد. دستگاه های اجرایی وظایف شان را انجام ندهند دریاچه احیا نخواهد شد. نباید احیای دریاچه ارومیه در پیچ و خم قیمت نفت و پول نفت گیر کند. ما برای احیای دریاچه نیاز به یک سری اقدامات سخت افزاری و مهندسی و مشارکت مردم و آموزش همگانی و تبلیغات داریم. برای اینها پول لازم است. پول باشد و دستگاه های اجرایی هم همکاری کنند ارومیه احیا می شود منوط به اینکه دستگاه های اجرایی گزارش غلط هم ندهند.

روزنامه اعتماد

کد خبر: ۷۳۴۶

تاریخ خبر: ۱۳۹۳ یکشنبه ۱۲ بهمن