- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

سازمانی که اصالت اجتماعی دارد، خیانت نمی‌کند! (احمد نقیب زاده)

بررسی موانع نهادینه شدن تحزب در ایران در گفت‌وگو با دکتر احمد نقیب‌زاده
کار حزبی را باید آموخت
سازمانی که اصالت اجتماعی دارد، خیانت نمی‌کند

«مملکت ما افرادش رشد برای تشکیل حزب سیاسی ندارند و به محض اینکه حزب تشکیل شد همه متوقع واگذاری شغل و مقام به آنها هستند و چون محال است بتوانیم موجبات ارضای خاطر همه را فراهم نماییم مخالفت شروع می‌شود و آن وقت است که حزب هر قدر قوی باشد متلاشی می‌گردد. » (محمد مصدق، چگونه جبهه ملی شکل گرفت، خواندنی ها، شماره ۵٩، ١٧ بهمن ١٣٣۴)
«… بعضی تصور می‌کردند عضو مقننه بودن یعنی با مجریه مخالفت کردن، وکیل یعنی دشمن وزیر، مجلس یعنی محل حمله و توهین به دولت… واقعا صحیح گفته‌اند که ایران کشور منفردین است، در این کشور هر فرد برای خودش سلطانی است و… علت ظهور صدها حزب نارس کوچک و به وجود نیامدن یکی دو حزب حسابی ملی همین روح تفرد و تشخص بی‌لزوم است» (صادق رضازاده شفق، خاطرات مجلس و دموکراسی چیست؟، کیهان، ١٣۴۴، ص ٣-۴)
محسن آزموده / درآمد: درباره احزاب به همه طریقی صحبت شده است، درباره تاریخ‌شان در دنیا و تاریخچه‌شان در ایران، درباره اینکه نظام حزبی چه وی‍ژگی‌هایی دارد و چرا در ایران با وجود ورود یک صد ساله پارلمان و سایر نهادهای مدرن هنوز احزاب ناکامند، درباره احزاب سیاسی تاکنون موجود نیز در کتاب‌ها و مقالات بحث‌های مستوفایی صورت گرفته است، اینکه مثلا چرا حزب توده با وجود شروع قدرتمندش ناکام شد یا چرا حزب دموکرات قوام پا نگرفت یا چرا اصولا احزاب از ارتباط با نهادهای جامعه و فراتر از آن مردمان ناکامند. در بحث حاضر با دکتر نقیب‌زاده این مسائل مطرح نمی‌شود، اگر چه در ابتدای بحث به ضرورت هر بحث دیگری ناگزیر اشاراتی به تاریخچه و ضروریات شکل‌گیری احزاب می‌شود، در این گفت‌وگو اما در این باره بحث می‌شود که احزاب چه باید بکنند؟ به عبارت دیگر در بحث پیش‌رو دکتر نقیب‌زاده گام به گام در این باره توضیح می‌دهد که یک حزب برای آنکه بتواند موفق باشد، چه گام‌هایی بردارد و از چه امکاناتی بهره بگیرد. نکته مهم در رویکرد او نگاه عمل‌گرایانه و کارکردگراست، او خود در جایی نیز تاکید می‌کند که امروز دیگر عصر احزاب پراگماتیک فرارسیده است، به همین خاطر معتقد است که یک حزب از هر روشی برای ارتباط با جامعه و بهره گرفتن از امکانات آن باید بهره بگیرد و نباید خود را محدود کند. احمد نقیب زاده، متولد ١٣٣٢ شهر بابک، فارغ‌التحصیل نانتر فرانسه و استاد تمام گروه علوم سیاسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران است و تاکنون آثار متعددی درباره علم سیاست نگاشته است که از آن میان می‌توان به احزاب سیاسی و گروه‌های ذی‌نفوذ (قومس، ‌١٣٨٨)، درآمدی بر جامعه‌شناسی سیاسی (سمت، ١٣٨٩)، تاریخ دیپلماسی و روابط بین‌الملل از پیمان وستفالی تا امروز (قومس) و جامعه‌شناسی بیطرفی و انزواگرایی در تاریخ دیپلماسی ایران (وزارت امور خارجه) اشاره کرد.

<<مملکت ما افرادش رشد برای تشکیل حزب سیاسی ندارند و به محض اینکه حزب تشکیل شد همه متوقع واگذاری شغل و مقام به آنها هستند و چون محال است بتوانیم موجبات ارضای خاطر همه را فراهم نماییم مخالفت شروع می شود و آن وقت است که حزب هر قدر قوی باشد متلاشی می گردد. >> (محمد مصدق، چگونه جبهه ملی شکل گرفت، خواندنی ها، شماره ۵۹، ۱۷ بهمن ۱۳۳۴)
<> (صادق رضازاده شفق، خاطرات مجلس و دموکراسی چیست؟، کیهان، ۱۳۴۴، ص ۳-۴)

محسن آزموده / درآمد: درباره احزاب به همه طریقی صحبت شده است، درباره تاریخ شان در دنیا و تاریخچه شان در ایران، درباره اینکه نظام حزبی چه وی‍ژگی هایی دارد و چرا در ایران با وجود ورود یک صد ساله پارلمان و سایر نهادهای مدرن هنوز احزاب ناکامند، درباره احزاب سیاسی تاکنون موجود نیز در کتاب ها و مقالات بحث های مستوفایی صورت گرفته است، اینکه مثلا چرا حزب توده با وجود شروع قدرتمندش ناکام شد یا چرا حزب دموکرات قوام پا نگرفت یا چرا اصولا احزاب از ارتباط با نهادهای جامعه و فراتر از آن مردمان ناکامند. در بحث حاضر با دکتر نقیب زاده این مسائل مطرح نمی شود، اگر چه در ابتدای بحث به ضرورت هر بحث دیگری ناگزیر اشاراتی به تاریخچه و ضروریات شکل گیری احزاب می شود، در این گفت وگو اما در این باره بحث می شود که احزاب چه باید بکنند؟ به عبارت دیگر در بحث پیش رو دکتر نقیب زاده گام به گام در این باره توضیح می دهد که یک حزب برای آنکه بتواند موفق باشد، چه گام هایی بردارد و از چه امکاناتی بهره بگیرد. نکته مهم در رویکرد او نگاه عمل گرایانه و کارکردگراست، او خود در جایی نیز تاکید می کند که امروز دیگر عصر احزاب پراگماتیک فرارسیده است، به همین خاطر معتقد است که یک حزب از هر روشی برای ارتباط با جامعه و بهره گرفتن از امکانات آن باید بهره بگیرد و نباید خود را محدود کند. احمد نقیب زاده، متولد ۱۳۳۲ شهر بابک، فارغ التحصیل نانتر فرانسه و استاد تمام گروه علوم سیاسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران است و تاکنون آثار متعددی درباره علم سیاست نگاشته است که از آن میان می توان به احزاب سیاسی و گروه های ذی نفوذ (قومس، ۱۳۸۸)، درآمدی بر جامعه شناسی سیاسی (سمت، ۱۳۸۹)، تاریخ دیپلماسی و روابط بین الملل از پیمان وستفالی تا امروز (قومس) و جامعه شناسی بیطرفی و انزواگرایی در تاریخ دیپلماسی ایران (وزارت امور خارجه) اشاره کرد.

بحث احزاب و مشکلات و موانع تحزب در ایران چندان تازه نیست و تاکنون بارها درباره علل یا عوامل شکل نگرفتن احزاب مستقل و قدرتمند در ایران بحث شده است. شما از معدود محققانی هستید که به طور مستقل درباره احزاب سیاسی کتاب نگاشته اید و سال ها در دانشگاه درباره نظام های حزبی تدریس کرده اید. در ابتدا می خواستم توضیح دهید که اساسا حزب در معنای جدید چطور شکل گرفته است و چه تحولاتی باعث شده که نظام حزبی ضرورت پیدا کند؟

نطفه های اولیه احزاب زمانی در غرب بسته شد و وقتی ظهور کردند که هیچ کس نظر خوشی به آنها نداشت یعنی احزاب در یک فضای بدبینانه به وجود آمدند زیرا تصور همگان از احزاب دار و دسته های قدرت طلب سابق بود که سابقه خوبی نداشتند. اما جالب است که همان هایی که برای شکل نگرفتن احزاب مبارزه کردند، خودشان در همان زمان مبارزه بنیانگذار حزب نیز می شدند. این نشانگر آن است که برای ظهور احزاب یک ضرورت یا نیاز وجود داشت. بعدها جامعه شناسان در این باره بحث کردند، آن نیاز نیز در ابتدا تنها در ارتباط با انتخابات بود، یعنی این مساله پیش آمد که اگر حزب نباشد، چه کسی می خواهد مردم را به پای صندوق های رای بکشاند و چه کسی می خواهد نامزدها را معرفی کند. در نتیجه این ضرورت بود که با وجود آن فضا و نگاه نامساعدی که به احزاب وجود داشت، احزاب پا گرفتند و بعد بر بستر جامعه سوار شدند و پیش رفتند. البته بعدها مشخص شد که اساسا کار سیاسی بدون سازمان هیچ معنایی ندارد، یعنی در جوامعی که نقش اساسی تشکل های سنتی مثل ایلات، عشایر، قومیت ها و… فروریخته و الان باید تشکل های نو ساخته شود، بدون سازماندهی هیچ کاری نمی توان کرد یعنی اگر میلیون ها نفر وجود داشته باشند اما بین آنها هیچ پیوندی وجود نداشته باشد، در واقع با میلیون ها <<یک نفر>> مواجه هستیم. این امری بود که جامعه بشری به تدریج به آن پی برد و به همین خاطر برای پیشبرد ایده های شان دیدند چاره یی نیست جز اینکه دست به کار سازماندهی شوند. بسیاری از اشراف نیز که در گذشته قدرت شان را از ملک و املاک شان می گرفتند، متوجه شدند که فضا، تغییر کرده است وبه سوی تشکیل حزب روی آوردند. در نتیجه احزاب پا گرفتند. در میان سیاستمداران نیز چنین بود. برای مثال مارشال دوگل در فرانسه مخالف سرسخت احزاب و شدیدا نخبه گرا بود، اما نتوانست احزاب را حذف کند و به ناچار به خواسته آنها تن داد.

آیا از ابتدا احزاب به همین شکل قدرتمند و بزرگ بودند؟

خیر، احزاب ابتدا به شکل محافل کوچک بودند، اما به تدریج وقتی که حق رای گسترش پیدا کرد، این احزاب هم مجبور شدند که سازماندهی بهتری داشته باشند و با قدرت و اقتدار بیشتری کار بکنند، زیرا صدها هزار نفر را به صورت محفلی نمی شود اداره کرد و باید حساب و کتابی در کار باشد. به این ترتیب سازمان هایی شکل گرفت که مثل دولت بودند، منتها یک دولت کوچک. تمام چیزهایی که در دولت بود، مثل بخشی که به امور مالی می پردازد تا طبقه نخبگان و انتخابات و توده های حزبی… در درون احزاب نیز به وجود آمد.

به نسبت احزاب با دولت اشاره کردید، اگر ممکن است درباره جایگاه و رابطه احزاب با جامعه مدنی نیز توضیح دهید؟

این تشکل ها قوی ترین تشکل های جامعه مدنی نیز شدند، یعنی در کنار سندیکاها و کانون وکلا و سایر تشکل ها، احزاب قدرتمندترین تشکل بودند و به ضد قدرت بدل شدند. یعنی به تدریج فونکسیون هایی از آنها سر زد که در آغاز گمان نمی رفت و پیچیده تر شدند. به عبارت دیگر احزاب در بطن جامعه نفوذ کردند و ریشه دواندند و به همین خاطر نقش هایی که ایفا کردند، فراتر از چیزهایی بود که پیش بینی شده بود. یک نقش آنها در درون نظام سیاسی بود که بسیار حایز اهمیت بود. آنها در درون نظام سیاسی نقشی اساسی داشتند، زیرا آرای پراکنده را تجمیع می کردند و به صورت یک شعار درمی آوردند و به درون سیستم می فرستادند و سیستم نیز پاسخ می گفت. کارویژه دیگر آنها آموزشی بود. اول آموزش سیاسی را برای اعضای خودشان شروع کردند. برای مثال آقای بالادور، نخست وزیر فرانسه دیپلم داشت، اما به این دلیل توانست نخست وزیر شود که در حزب سوسیالیست تمام آموزش های لازم برای فعالیت سیاسی را دیده بود یعنی او یک رزمنده حزبی بود. البته گاهی در درون احزاب کارهای دور از ذهنی نیز انجام می شد.

برنامه ریزی و سازماندهی چه اهمیتی در فعالیت حزبی دارد؟

کار سیاسی بدون فعالیت و سازماندهی امکان پذیر نیست. اینکه گروهی در یک مجمع فعالیت کنند، به این ارتباط پیدا می کند که تا چه حد افراد آموزش کار جمعی دیده باشند. بنابراین کار حزبی را باید آموخت. برای مثال در فرانسه چند جوان تراکت پخش می کردند، من از ایشان پرسیدم چه کار می کنند، آنها نیز به من جواب دادند و از من آدرس گرفتند و چند روز بعد دم خانه من آمدند و خودشان را معرفی کردند و خواستند که عضو حزب ایشان شوم. بنابراین شاهدیم برای کار حزبی فعالیت مستمر و جدی اهمیت دارد.

چه زمان احزاب به راستی می توانند در نظام سیاسی موثر و تاثیرگذار باشند؟

زمانی تشکل ها کارایی دارند که شمارشان به قدری باشد که هیچ قدرتی نتواند به خودش اجازه دهد که آنها را به راحتی از سر راه بردارد. وقتی که احزاب کوچک باشند، با یک حمله می توان آنها را از بین برد. ظلمی که از این راه به جامعه مدنی می شود، زیادتر از خود احزاب است. جامعه مدنی جایی است که قدرت تمام می شود و کارها دور از سیاست و قدرت و به طور مدنی و به شکل صلح جویانه انجام می شود. احزاب سیاسی نیز این خاصیت را دارند که یک پای شان در جامعه مدنی و پای دیگرشان در جامعه سیاسی است یعنی وقتی که قدرت را در دست می گیرند، در جامعه سیاسی هستند و وقتی هم که از قدرت می افتند، در جامعه مدنی فعالیت می کنند. بنابراین حامل پیام های درون جامعه هستند و وقتی به قدرت می رسند، می دانند که در درون جامعه چه اتفاق هایی می افتد. ما در زمان اصلاحات این تجربه را داشتیم. وقتی که دوره دولت میرحسین موسوی تمام شد و دوره جدید شروع شد، همین هایی که بعدها اصلاح طلب شدند، در درون جامعه بودند و می دانستند که در آن چه خبر است، ایشان هم به تحصیل پرداخته بودند و هم جامعه را مطالعه کرده بودند و وقتی دوباره به حاکمیت رسیدند، تجربیات و آموخته های شان را مورد استفاده قرار دادند. بنابراین رفت و آمد حزب به جامعه سیاسی و جامعه مدنی بسیار حایز اهمیت است.

شما از ضرورت شکل گیری احزاب در فرآیند تاریخی سخن گفتید. اما اگر بخواهیم الان یک حزب تشکیل دهیم، به چه چیز نیازمندیم؟

البته احزاب به راحتی شکل نمی گیرند. در هیچ جا نیز چنین نبوده است. باید یک نیروی پشت سر آنها قرار داشته باشد که یکی از آنها اعتقاد اعضای حزب است. هر حزبی از چند دایره تشکیل می شود: نخست رهبران، دیگری رزمندگان و سوم هواداران. هر یک از این اعضا وظیفه خاص خودشان را دارند. یعنی یک حزب اعضای خود را از میان هواداران انتخاب می کند و این اعضا به صورت رزمنده در حزب فعالیت می کنند و به تدریج در سلسله مراتب حزب پیشرفت می کنند، تا اینکه به نقطه نوک هرم حزب می رسند و به عنوان رهبر حزب انتخاب می شوند. این چرخه به طور مداوم وجود دارد. احزاب سیاسی تا جایی که در توان دارند با بدنه جامعه ارتباط بر قرار می کنند زیرا هر چه حزب با نسوج و بافت های جامعه ارتباط بیشتری داشته باشد، بهتر می تواند ریشه بدواند و مستحکم تر شود و اصالت اجتماعی می یابد. سازمانی که اصالت اجتماعی دارد، هیچگاه خیانت نمی کند، خطای فاحش نمی کند و مردم آن را هدایت می کنند و همین طور به آسانی قابل هضم کردن نیست.

رابطه حزب با انتخابات چیست؟

یکی از ملزومات اساسی انتخابات آزاد، حزب است. در ابتدا برخی گمان می کردند که اگر انتخابات آزاد باشد، به طور خودبه خودی احزاب نیز ایجاد می شود. خود من قبلا چنین فکر می کردم. البته این تصور چندان هم بیراه و بیجا نبود. اما بعدها مشاهده کردیم که موانع دیگری نیز در کار هست. اگر خاطرات و سرگذشت احزاب را مطالعه کنیم، متوجه این موضوع خواهیم شد. در واقع اینکه فکر کنیم احزاب به خودی خود ساخته می شوند، نگرشی ساختارگرایانه است که همه چیز را منتسب به ساختارها می داند. در حالی که به نظر من فعالیت های هر یک از اعضا در پیشبرد برنامه های حزب نقش موثری دارد.

نقش فرهنگ سیاسی در موفقیت احزاب چیست؟ به عبارت دیگر نظام حزبی در بستر چه فرهنگ سیاسی موفق می شوند؟

فرهنگ سیاسی در شکل گیری و موفقیت احزاب نقش موثری دارد. یک ویژگی اساسی احزاب شفافیت است. در یک حزب همه مشخصات افراد ثبت می شود و فعالیت هایش کاملا مشخص است. اما سازمانی که اصالت اجتماعی دارد، هیچگاه خیانت نمی کند. اما اگر کسی بتواند با دلایل منطقی خروج خود از یک حزب یا تغییر حزب خود را توجیه کند، مشکلی ندارد. بنابراین باید کار فرهنگی وسیعی صورت بگیرد تا مردم احتیاط های خود را کنار بگذارند. یک فرهنگ غلط ما مماشات و مسامحه و پنهان کاری و تقیه در امور سیاسی است. در اروپا در روند تجدد صدها نفر در آتش سوختند و از حرف خودشان بازنگشتند. اما در ایران کمتر می توان انسانی را یافت که سر حرف هایش بایستد و ثابت قدم باشد. اینها موانعی است که در جامعه و فرهنگ ما در جهت تحزب وجود دارد.

پیش تر برای تشکیل حزب گفته می شد که باید زمینه های طبقاتی وجود داشته باشد. اما الان دیگر در هیچ جای دنیا مساله طبقه مطرح نیست زیرا در همه جا طبقات فروپاشیده اند و امروز این طیف ها یا گرایش های اجتماعی و سیاسی وجود دارند. امروز برای تشکیل حزب چه چیز لازم است؟

امروز برای تشکیل احزاب باید جنبش های سیاسی وجود داشته باشد. اصلاح طلبان جنبش های مهم اجتماعی را پشت سر خودشان دارند و به همین خاطر معتقدم آینده از آن اصلاحات است. این جنبش، جنبش طبقه متوسط شهری است. کسانی که مخالف اصلاحات و احزاب اصلاح طلب هستند، خودشان در خدمت توسعه طبقه متوسط قرار می گیرند، خواه با ساختن مسکن مهر وضع اقتصادی را بهبود می بخشند یا دانشگاه می سازند که شأن متوسط به وجود می آورد. همه این کارها باعث رشد طبقه متوسط شهری می شود. نمود این جنبش را چندی پیش در مراسم عزای یک خواننده پاپ شاهد بودیم که جمعیت کثیری شرکت کردند. این جمعیت پشتوانه جنبش اصلاحات است. به این نکته هم باید توجه شود که اگر این جنبش شکست بخورد، مسوولیت مهمی بر عهده اصلاح طلبان است زیرا اصلاح طلبان جنبشی را که در بطن جامعه به صورت یک موج خفته و نهفته وجود داشت را رهبری کردند و حالا اگر با اشتباهات شان به شکست بینجامد، ظرفیت بالایی در جامعه را تباه کرده اند. بنابراین اصلاح طلبان اگر می بینند که نمی توانند رهبری این جنبش عظیم را به عهده بگیرند، باید رسما کناره گیری کنند، در غیر این صورت باید در نظر داشته باشند که پشتوانه یی بسیار قوی و رو به پیش دارند. اگر حاکمیت نمی خواهد این موج عظیم را ببیند، مشکل خودش است. جنبش اصلاحات رو به پیش است. پشتوانه این جنبش احزاب اصلاح طلب هستند و ایشان کافی است که اولا این جنبش را مدیریت و ثانیا به طور جدی فعالیت کنند. جنبش دیگری که در ایران وجود دارد و خیلی قدرتمند است، جنبش زنان ایران است که رو به پیش است. ما زنانی داشته ایم و داریم که بسیار شهامت دارند و شجاع اند. البته زنان توانمندی هایی دارند که از فرهنگ ما نشات می گیرد، برای مثال در فرهنگ ما اهانت به زنان امری بسیار مذموم است. به همین خاطر زنان می توانند از اینها استفاده کنند.

به اهمیت سازماندهی در تشکیلات حزب اشاره کردید. چرا سازماندهی این اندازه اهمیت دارد و سازماندهی نابسامان چه مشکلاتی می تواند ایجاد کند؟

ببینید برای کار حزبی باید دو نکته مورد توجه قرار گیرد؛ نخست سازماندهی حزب است. اگر سازماندهی حزب به درستی انجام نشده باشد، در خود حزب به دیکتاتوری منجر می شود. حزبی که دیکتاتور باشد نمی تواند در خدمت دموکراسی باشد، به همین خاطر سازمان مجاهدین خلق هیچگاه نمی تواند در خدمت دموکراسی باشد، زیرا در درون خودش دموکراتیک نیست. بنابراین حزب باید به گونه یی سازماندهی شود که دموکراسی در درون حزب تضمین شده باشد. بعد از آن یکی از معایب تحزب آن است که ممکن است آدم ها بعد از مدتی به پیچ و مهره حزب بدل شوند و قدرت نقادی را از دست بدهند. این از مخاطراتی است که پیش روی هر حزبی قرار گرفته است. برای جلوگیری از این آسیب باید در سازماندهی حزب زمینه ابتکار عمل افراد و اعضا مد نظر قرار گرفته باشد. همچنین سازماندهی باید به گونه یی باشد که رده های مختلف حزبی با یکدیگر پیوند داشته باشند. متاسفانه فرهنگ سیاسی ما چون بر مدار کیش شخصیتی استوار است و آدم ها به شدت اگوئیست و خودمدار هستند، به مجرد اینکه اختلافی به وجود می آید، به سرعت انشعاب می کنند و حزب را ویران می کنند. این امر متاسفانه در همه احزاب ما وجود داشته است، جز احزاب فرمایشی. این یک ضربه مهمی به حزب می زند. بنابراین باید در سازماندهی حزب کاری کرد که اختلاف نظرها منجر به انشعاب نشود و امکان این باشد که نقطه نظرهای متفاوت در فضای حزب مطرح شوند و افراد به جای انشعاب به دنبال کسب آرای بیشتر در درون حزب باشند. وقتی که سازماندهی حزب خوب انجام شود، محور دوم مطرح می شود، اینکه چگونه می توان مردم را به دنبال خود کشاند و چگونه می توان طرفداران زیادی داشته باشیم که به نفع حزب فعالیت کنند. زیرا اگر حزب قدرت نداشته باشد، همه اینها برباد می رود و برنامه ها روی زمین می ماند. حزب زمانی می تواند برنامه ها و اهداف خود را محقق سازد که به قدرت برسد. قاعده بازی الان انتخابات است و احزاب از طریق انتخابات می توانند رای بیشتر به دست بیاورند و قدرت بیشتری کسب کنند.

حزب چگونه و با چه روش هایی می تواند افراد بیشتری را به خود جذب کند؟

به دو طریق نخست از طریق داشتن اعضای بسیار قوی که بتوانند افراد بیشتری را جلب کنند و دوم داشتن برنامه های عالی که مطابق با خواسته ها و نیازهایی که در جامعه هست، باشد. گاهی در جامعه گرایش های ایدئولوژیک و اجتماعی خاصی وجود دارد. در جامعه ما مثلا گرایش مذهبی و ملی همیشه قوی بوده است و برخی مثل ملی مذهبی ها خواسته اند این دو را با یکدیگر تلفیق کنند. اینکه این تلفیق ممکن است یا خیر بحث جداگانه یی را می طلبد. اما در هر صورت این دو گرایش وجود داشته اند و بنابراین هر کس بخواهد در ایران حزبی تشکیل دهد، باید این دو گرایش را مد نظر قرار دهد. تقسیم بندی دیگری که در همه جا مشاهده می شود، گرایش های راست و چپ است که از گرایش های طبیعی در همه جوامع است. بنابراین در تمام دنیا گرایش های راست و چپ به شکل های مختلف وجود دارند. اما گاهی نیز خواسته های موسمی و فصلی مطرح هستند و حزب باید بتواند اینها را به خوبی شناسایی کند و آنها را در برنامه های خود مد نظر قرار دهد. در جامعه ما که جامعه یی در حال غلیان و جوشش است، این خواست ها و جوشش ها زیاد است و مدیریت آنها بسیار اهمیت دارد. در کنار همه این موارد توجه به آموزش نیز اهمیت دارد. احزاب سیاسی در کشورهایی که موفق بودند گاه فونکسیون های پنهان داشتند و جامعه شناسی مثل کینگ مرتون معتقد است که این فونکسیون های پنهان احزاب سیاسی را نگه می دارد. مثلا وقتی وارد امریکا می شوید و جایی را نمی شناسید و راه و چاه را نمی دانید، مامور حزب سراغ تان می آید و به شما خوشامد می گوید و بسیاری از کارهای ابتدایی لازم برای یک مهاجر مثل ثبت نام فرزندان در مدرسه و آشنایی با محیط را برای او انجام می دهد و در ازای آن از فرد قول می گیرد که وقت انتخابات به حزب او رای دهد. این نشان دهنده یک سیستم دقیق است. بستگی به اینکه نماینده کدام حزب جمهوریخواه یا دموکرات سراغ یک آدم بیاید، فرد تا انتها با آن حزب می ماند. یعنی حزب خدماتی به اعضای خود عرضه می دارد و داد و ستدی صورت می گیرد. کینگ مرتون معتقد است این سازوکارها خیلی مهم تر از شعارهای سیاسی عمل می کنند، زیرا انسان ها در نهایت به خودشان باز می گردند و می خواهند بدانند کاری که می کنند، نفعی دارد یا خیر. علت اینکه کسی به دفتر احزاب در ایران سر نمی زند، به این خاطر است که نفعی در این کار وجود ندارد. در نتیجه احزاب سیاسی امریکا به صورت ناخواسته و نانوشته منافع اشخاص را تامین می کنند، مثلا در هنگام مالیات دهی افراد را راهنمایی می کنند که چطور مالیات کمتری بدهند و…

غیر از فونکسیون های پنهان حزب آیا انگیزه های دیگری هم برای عضویت در حزب وجود دارد؟ و آیا تمسک احزاب به این امور اشتباه است؟

بعد از بحث فونکسیون های پنهان برخی روی سایر احزاب نیز مطالعاتی صورت دادند، برای مثال در مطالعاتی که درباره حزب کمونیست فرانسه صورت گرفته است به این نتیجه رسیده اند که از ۱۰۰ نفری که به این حزب وارد می شوند، ۶۰ نفرشان با هم ازدواج می کنند و از این ۶۰ نفر، ۳۰ نفر در پایان سال بعد از ازدواج از حزب خارج می شوند. نتیجه گرفته بودند که این احزاب کار آژانس های ازدواج و همسریابی را انجام می دهند. این اقدامات هم در احزاب صورت می گیرد، اما هیچ اشکالی ندارد و باید اجازه داد افراد به هر انگیزه یی وارد حزب شوند، چون به هر حال عده یی باقی می مانند. مثلا به خاطرم هست حزب کمونیست فرانسه که الان دیگر خیلی ناتوان شده، وقتی ما آنجا درس می خواندیم، می خواست ما را که مسلمان و از شرق آمده بودیم، به زور وارد این حزب کند. به طور کلی احزاب ایدئولوژیک فعال تر و سمج تر هستند. بنابراین شاهدیم که همه این اقدامات بر مدار تحرک و فعالیت صورت گرفته است و چنین نیست که بدون فعالیت کار حزب پیش برود. باید آن قدر قدرت حزب زیاد باشد که قدرت حاکم هر چه قدر هم که نیرو داشته باشد، به خودش اجازه ندهد که سراغ آن برود. زیرا یکی از فونکسیون های حزب ضد قدرت در برابر قدرت حاکم است. قدرت محدودیت نمی شناسد و اگر جلویش باز باشد، تا ته خط پیش می رود. احزاب سیاسی به مثابه درخت های تنومندی هستند که جلوی تانک قدرت می ایستند و از پیشروی آن جلوگیری می کنند. اگر می بینید که در غرب دموکراسی پدید آمده است، به این خاطر نبوده که حکومت خودخواسته قدرت خود را محدود کند یا به دیگران تفویض کند، بلکه در مقابل آن ضدقدرت هایی تشکیل شدند و جلوی آن را گرفتند و قانونی گذاشتند که کسی نتواند مادام العمر در قدرت باقی بماند. این فرآیند در کشور ما نیز پدید آمد. همین اصلاح طلبان جزو تندروترین آدم های ابتدای انقلاب بودند، اما وقتی از قدرت کنار گذاشته شدند، متوجه شدند که باید اصلاح شوند و به همین خاطر روند اصلاح را در پیش گرفتند. این در کل جهان مصداق دارد. وقتی که کمی منطق وجود داشته باشد، انقلاب صورت نمی گیرد. آتاتورک و رضاشاه هر دو با هم شروع کردند، اما تفاوت در این بود که آتاتورک رییس جمهور شد و رضا شاه، شاه، یعنی تمام منافذ بسته شد و لاجرم انقلاب شد. اما در ترکیه یک سوراخ بود که مثل سوپاپ اطمینان دیگ بخار مانع از انفجار می شد. کسانی که مشارکت در انتخابات را نفی می کنند، اشتباه می کنند. زیرا همین منفذ کوچکی که هست، جلوی انقلاب را تا حدی می گیرد، اما اصلاحات را مانع نمی شود. با مشارکت امکان اصلاحات فراهم می شود.

شما گفتید که کسانی را که در مراسم مرتضی پاشایی آمدند، می توان سرمایه اجتماعی اصلاحات قرار داد. اما بحث این است که چقدر در ایران لایه پنهان جامعه بخواهد گرایش فعالیت سیاسی داشته باشد؟ ضمن اینکه بسیاری از افراد شاهدند که در ایران راه های رسیدن به قدرت اساسا از طریق حزب عبور نمی کند. پس شاید اگر اصلاح طلبان روی این بخش خاموش هم سرمایه گذاری کنند، چندان نتیجه یی عایدشان نشود.

بله، درست است. این بخش جامعه علاقه یی به فعالیت سیاسی ندارند. اما این احزاب هستند که باید بتوانند ایشان را جذب کنند. اینها شهروندان عادی هستند که بر اساس احساسات شان در یک مراسم نیز شرکت می کنند. اما این پتانسیل هست که این افراد را به مثابه شهروند سیاسی جذب احزاب کرد. این امر مستلزم کار و فعالیت است. احزاب باید از حزب توده یاد بگیرند. حزب توده چطور این همه عضو در سراسر ایران جذب کرد و به حزب واقعی بدل شد؟ از این طریق که هر یک از اعضای حزب ماموریت داشتند که هر جا تمایلی به چپ می دیدند، آن را جذب کنند. بنابراین اعضای احزاب نباید ناامید شوند و باید برای جذب نیرو فعالیت کنند. اگر در بدو امر شاهدیم که از احزاب چندان استقبال نمی شود، به این خاطر است که سابقه خوبی از فعالیت حزبی در ذهنیت مردم وجود ندارد و از طیف اصلاح طلبی نیز چندان راضی نیستند. اما این نباید ایشان را ناامید کند. در غیر این صورت اصلاح طلبان تنها باید منتظر اتفاق خاصی بنشینند مثل اینکه در انتخابات رای بیاورند و بقیه بوی کباب بشنوند و باز به سراغ ایشان بیایند. بنابراین اعضای حزب نباید فکر کنند که توجه به منافع کوچک مردم، کار نادرستی است و باید روی همین اقدامات کوچک تمرکز کنند. راز زنده ماندن سرمایه داری آن است که روی غرایز طبیعی و امیال انسان ها سرمایه گذاری کرده است. این امری مذموم نیست. کار حزب این است که آدم های بی تفاوت را تبدیل به شهروند فعال بکند. هر وقت حزب این کار را بکند و مزه کار سیاسی زیر دندان مردم برود، دیگر فعالیت حزبی را کنار نمی گذارد، ضمن آنکه می بیند امتیازاتی هم از این طریق کسب می کند. ضمن اینکه ما چندین نوع حزب داریم. نخست احزابی که به طور طبیعی و در پارلمان شکل گرفته اند، یعنی بعد از انتخابات کسانی که در مجلس پیروز شده بودند و منافع مشترکی داشتند، با هم متحد می شدند و حزب تشکیل می دادند تا باز هم در مجلس بمانند. بنابراین گروه پارلمانی به علاوه کمیته هایی که بیرون تشکیل می دادند، نطفه های اولیه احزاب بود. نوع دوم احزاب ریاستی است. یعنی احزابی که بیرون از پارلمان یک فرد متنفذ آن را به وجود می آورد. انتظار من این بود که آقای خاتمی حزب نوع ریاستی به وجود آورد. دوگل نیز با اینکه از حزب بدش می آمد و اعتقادی به تحزب نداشت، همین کار را کرد، زیرا متوجه شد که چاره یی جز این نداشت و از آن جا که رییس جمهور فرانسه حق ندارد رییس حزب باشد، فرد دیگری را مامور تشکیل حزب کرد.

در جامعه شاهد تکثر بالای افکار و سلایق و علایقی هستیم که یک کاسه کردن آنها در یک حزب موجب تشتت و تضاد منافع و در نتیجه پایین آمدن راندمان و کارکرد احزاب می شود. به نظر شما چطور می شود جلوی این مشکل را گرفت؟

حزب یک اساسنامه دارد و هر چه این اساسنامه فراگیرتر باشد و اشخاص را به مسائل خاصی محدود نکند، شانس اینکه عده زیادی تری در آن عضو شوند، بیشتر می شود. مثلا یک حزب می گوید من به قانون اساسی پایبند هستم و هدفم بهبود وضع مردم از طریق اصلاح ساختارهای موجود است، اما ممکن است یک حزب در کنار این مرامنامه ادعا کند که پایبند به یک سری از اعتقادات نیز هست، طبعا این سبب می شود که این حزب ریزش داشته باشد. نکته دیگر در خود سازماندهی است. شما آدم هایی دارید که کاملا به حزب وفادار هستند، این افراد به کادر رهبری و پولیت بورو و کمیته مرکزی راه می یابند. عده یی نیز هستند که عضو هستند و اساسنامه را قبول دارند، ایشان در طیف رزمندگان یا فعالان حزبی قرار می گیرند. عده یی نیز هوادار هستند. این هواداران ممکن است از هر جایی باشند. طبیعی است که طیف عرفی جامعه هم بخواهد از طریق اصلاح طلبان پاره یی از خواست ها و آرزوهای خود را محقق کند و به همین خاطر به کاندیدای اصلاح طلب رای بدهد. این اشکالی ندارد و نهایتا این جا یک معامله صورت می گیرد. به همین دلیل یکی از نظریه پردازان احزاب را به مغازه تشبیه می کند و می گوید در مغازه کالا به فروش می رسد، اما در حزب برنامه عرضه می شود. ضمن آنکه باید میان احزاب ایدئولوژیک و احزاب پراگماتیک تمایز گذاشت. احزاب پراگماتیک به جامعه نگاه می کنندو مطابق آن برنامه ریزی و فعالیت می کنند، اما احزاب ایدئولوژیک قصد دارند جامعه را با خود هماهنگ کنند. الان جامعه بسیار سیاس است و خواست هایش روز به روز عوض می شود و در نتیجه احزاب پراگماتیک شانس بیشتری دارند. به همین خاطر زمانی که کادر احزاب تنگ باشد، جنبش های اجتماعی شکل می گیرند و نیروهای اجتماعی که از طریق کانال های رسمی و مشخص جهت دهی نشوند، از طریق جنبش های اجتماعی خود را بیان می کنند. بر عکس این نیز هست. یعنی زمانی ممکن است که یک جنبشی به واقع موجود است و حزب با بهره گیری از این جنبش روی آن سرمایه گذاری می کند. برای مثال در حوادث می ۱۹۶۸ در اروپا احزاب و گروه های متنوعی در آمد که در یک سوی آن گروه تروریستی و رادیکال بادرماینهوف بود و سوی دیگرش گروه سبزها. حتی از این حوادث گروه هیپی ها هم در آمد. در نتیجه همیشه لازم است که یک جامعه شناس نیز در کنار رهبری حزب باشد و تحولات جامعه را به حزب گوشزد کند و حزب را راهنمایی کند که چطور از شرایط اجتماعی بهره بگیرد و از تحولات عقب نماند. هدف اولیه یک حزب گرفتن قدرت است و هدف ثانوی آن اجرای آرمان ها و برنامه هاست. به نظر من اگر جنبش اصلاحات شکست بخورد، همه کسانی در جنبش های اجتماعی حضور داشتند، به کلی مایوس می شوند و به سمت فعالیت های رادیکال سوق می یابند. حاکمیت متاسفانه متوجه این موضوع نیست. طبیعی هم هست و تجربه و آگاهی کار سیاسی ندارند. یک طیف عاقله حاکمیت اصلاح طلبان هستند، به همین دلیل خارجی ها و اپوزیسیون برانداز بیشتر از مخالفان داخلی از اصلاح طلب ها عصبانی هستند. زمانی که احمدی نژاد آمد، ایشان خوشحال بودند و می گفتند این خوب است، زیرا نظام را به لبه پرتگاه می برد، اما وقتی اصلاح طلبان می آیند، آنها ناراحت می شوند.

نظرتان درباره احزاب فصلی چیست؟

احزاب فصلی نهایت فرصت طلبی هستند. این احزاب برای لحظه فعالیت می کنند. دانش سیاسی این احزاب بسیار پایین است و جایگاه اجتماعی شان نیز در ردیف لومپن ها هست. این احزاب معمولا در همین حد می مانند و به زودی هم دچار زوال می شوند. مثلا کسانی که به عنوان حامیان رییس جمهور سابق متمرکز شدند، به امکاناتی که این رییس جمهور در اختیارشان گذاشت، متکی بودند. این احزاب هیچ وقت ریشه پایدار پیدا نمی کنند.

چرا احزاب ما تاکنون بدنه زنانه نداشتند. آیا به این دلیل است که احزاب به زنان اهمیت نمی دادند یا خود زن ها وارد سیستم احزاب و فعالیت سیاسی نمی شدند. دلیل اینکه حضور زنان در احزاب اینقدر کم است چیست؟

من این طور فکر نمی کنم. به نظر من این تنها به زنان ربطی نداشته است. مردان نیز چندان در احزاب عضو نمی شدند. شما کدام حزب را می شناسید که ۱۰۰ هزار نفر عضو داشته باشد. طبیعی است که زنان در شرایط سنتی جامعه ما خیلی حضور کمتری داشته باشند. ضمن آنکه احزاب راست ما سنتی هستند و اساسا دل شان نمی خواهد که زنان فعالیت کنند.

آیا می شود انجمن ها یا تشکل هایی باشند که ضمن حمایت از یک حزب استقلال خود را حفظ کنند؟

بله. اتفاقا همه احزاب یک انجمن های وابسته به خودشان دارند که این انجمن ها استقلال نسبی خودشان را دارند، اما هوادار حزب هم هستند. مثلا در حزب کارگر انگلستان کسانی که عضو برخی سندیکاها می شوند، طبق قراردادی که سندیکا با حزب بسته است، خود به خود عضو حزب هم می شوند. در ایران نیز احزاب می توانند از این روش ها استفاده کنند. ضمن اینکه این انجمن می تواند استقلال خودش را حفظ کند. به عبارت دیگر این انجمن به جای عضویت در حزب هوادار آن حزب می شود و وقتی که حزب خطا کرد، به راحتی می تواند از آن جدا شود. اما نکته مهم تر آن است که این سازماندهی در انجمن ها باشد.

آیا بهتر نیست که فعالیت های سیاسی زنان از طریق انجمن هایی مشابه صورت پذیرد؟

بله، نکته مهم این است که مطالبات زنان را خود زنان باید پیگیری کنند و کس دیگری دنبال حقوق ایشان نیست. اما به نظرم اینکه زنان بخواهند حزب تشکیل دهند، جایز نیست. زیرا این نوعی حالت فمینیستی می یابد و حزبی که فقط زنان در آن حضور داشته باشند و مردی در آن نباشد، به تدریج حالت ضد مردان را می گیرد که در هیچ جامعه یی مقبول نیست. زن و مرد دو عنصری هستند که باید با هم کار و فعالیت کنند. البته تاریخ به طوری حرکت کرده که یکی امتیازات بیشتری به خود اختصاص داده است و الان این آگاهی پدید آمده است که مساوات برقرار شود. اما برای برقراری این مساوات بهتر است که حزب زنان تشکیل نشود، بلکه بهترین کار این است که انجمن های زنان با سازماندهی مشخص و دقیق تشکیل شوند و این انجمن ها در ارتباط مشخص با احزاب باشند. ضمن آنکه این برنامه ریزی اهمیت زیادی دارد. امروز بر جدید بودن احزاب تاکید می شود. جدید بودن این احزاب به سازماندهی آنهاست. یعنی این احزاب تشکیلاتی مثل دولت دارند و این تشکیلات است که به آنها قدرت می دهد.

نظر شما درباره انتخابات پیش رو چیست؟ به نظر شما اصلاح طلبان چه نسبتی می توانند با انتخابات برقرار کنند؟

اساسا عمل سیاسی با علم سیاست بسیار متفاوت است. عمل سیاسی بر اراده استوار است و ربطی به علم ندارد. مثلا اگر کسی تصمیم بگیرد که افغانستان را تصرف کند، دیگر ربطی به علم ندارد و به اراده او بستگی دارد. در انتخابات ۱۳۸۴ وقتی بحث در این زمینه شد که چرا آقای هاشمی رای نیاورد، به این نتیجه رسیدیم کسانی که طرفدار آقای هاشمی بودند در اتاق می نشستند و طرح می دادند، اما در آن سو طرفداران آقای احمدی نژاد آستین های شان را بالا زدند و کار می کردند و در نتیجه برنده شدند. بنابراین من بر فعالیت تاکید می کنم و معتقدم نباید فکر کرد که با جلسه گذاشتن و بیانیه نوشتن کاری را می توان از پیش برد. کار سیاسی نیازمند افراد حرفه یی است. ما باید میان آماتور سیاسی و سیاستمدار حرفه یی تمایز بگذاریم. سیاستمدار حرفه یی کسی است که از طریق سیاست امرار معاش کند و کار دیگری نداشته باشد. اما آماتور کسانی هستند که کار و حرفه شان سیاست نیست، اگرچه دل شان می خواهد که در مراتب قدرت نفوذ کنند. نخستین کار یک حزب آن است که با اعلامیه و بیانیه حضور خود را در صحنه اعلام کند تا نزد همگان شناخته شوند. بعد هم باید تا جایی که می توانند اطلاعیه بدهند و آمادگی خود را اعلام کنند. مشخص است که با این کار حملاتی به این حزب جدید صورت می گیرد. فعالان سیاسی از این حملات نباید هراس داشته باشند. طبعا گروه های مخالف نمی خواهند که حزب جدید قدرت بگیرد. زمانی مدام می گفتند که آقای خاتمی شکست خورد، زیرا جناح مخالف نمی گذاشت کاری بکند. خب این امری طبیعی است و جناح مخالف اصلا می خواهد که او موفق نشود. حزب خودش باید عملیات مخالفانش را خنثی کند و برای این امر برنامه داشته باشد. همچنین حزب باید بکوشد چند نفر را چهره بکند، یعنی به ایشان فضا بدهد که با نوشتن مقالات یا سخنرانی ها یا نشست ها یا مصاحبه ها خود را مطرح کنند تا در جامعه شناخته شوند و بتوانند رای بیاورند. این نخستین اقداماتی است که یک حزب برای انتخابات انجام دهد. زمین انتخابات پیش رو به نظر بسیار مساعد است.

ارتباط اصلاح طلبان با طبقه متوسط بسیار ضعیف است. چه مکانیسمی وجود دارد که بتوان این ارتباط را در یک پروسه طولانی و نه فقط در زمان انتخابات تقویت کرد؟ مثلا احزاب سنتی از طریق هیات ها یا انجمن های سنتی با گروه های هدف خود ارتباط دارند. اصلاح طلبان چطور می توانند این کار را بکنند.

با وجود اینکه شما از ارتباط ضعیف اصلاح طلبان با مردم سخن می گویید، مردم خیلی از آنها حمایت کردند. اما با همه اینها وقتی که داشتم درباره فونکسیون های پنهان سخن می گفتم، تا حدودی به روش های ارتباط با مردم اشاره کردم. ممکن است یک حزب از طریق برگزاری هیات های مذهبی این کار را بکند. به نظرم این اشکالی ندارد. یا اینکه حزب می تواند از طریق انجمن های خیریه با جامعه ارتباط داشته باشد. تا قبل از جنگ جهانی اول احزاب دموکرات مسیحی وجود نداشت. در طول جنگ جهانی اول مسیحیان سوپ درست می کردند و جنگ زده ها را اطعام می کردند. بعد از جنگ این افراد به این فکر افتادند که از پتانسیلی که ایجاد شده، حزب درست کنند و اتفاقا موفق هم شدند. در جنگ جهانی دوم هم همین اتفاق افتاد. بنابراین یکی از راه های برقراری ارتباط احزاب با جامعه مشارکت در حوادثی است که در جامعه اتفاق می افتد. احزاب می توانند با حضور جدی در جامعه و مشارکت در دغدغه های اجتماعی پایگاه اجتماعی خود را مستحکم سازند.

اینکه یک حزب بخواهد در فعالیت های متفاوتی شرکت کند و برای امور مختلف برنامه ریزی کند، آیا این گستردگی فعالیت حزب امکان پذیر است؟ آیا بهتر نیست یک حزب مشخصا روی طبقه متوسط متمرکز شود؟

خیر، ببینید ماهیگیر در دریا تور می اندازد و هزاران ماهی در آنجا هست که برخی در تور گیر می کنند و صید می شوند. ماهیگیر اگر تورش را کوچک کند، همین قدر هم نمی گیرد. لزومی ندارد که یک حزب برنامه های خود را محدود کند. مهم این است که شعارهای یک حزب برای طیف های مختلف جامعه جذاب باشد، ضمن اینکه این برنامه ها می تواند برای همه افراد جامعه مفید باشد. وقتی دولتی خردمند و خردگرا که کارها را روی روال و منطق انجام دهد، تشکیل شود، خودبه خود همه طیف های اجتماعی از آن بهره می گیرند. طبقه متوسط لزوما نخبه گرا نیست و پوپولیسم هم در آن هست. وقتی کسی وارد دانشگاه می شود، وارد شأن متوسط می شود، ممکن است از طبقه کارگر باشد، اما شأن متوسط پیدا می کند. بازاری جزو طبقه متوسط سنتی است و بوتیک دار جزو طبقه متوسط مدرن ما انواع و اقسام طبقه متوسط داریم. بنابراین یک حزب باید شعار و برنامه خودش را طوری تنظیم کند که بیشترین طیف را در بر بگیرد. طبعا اگر ضعیف عمل کند، همه اینها را از دست می دهد.

برش ۱

انتظار من این بود که آقای خاتمی حزب نوع ریاستی به وجود آورد. دوگل نیز با اینکه از حزب بدش می آمد و اعتقادی به تحزب نداشت، همین کار را کرد، زیرا متوجه شد که چاره یی جز این نداشت و از آنجا که رییس جمهور فرانسه حق ندارد رییس حزب باشد، فرد دیگری را مامور تشکیل حزب کرد.
وقتی که احزاب کوچک باشند، با یک حمله می توان آنها را از بین برد. ظلمی که از این راه به جامعه مدنی می شود، زیادتر از خود احزاب است. جامعه مدنی جایی است که قدرت تمام می شود و کارها دور از سیاست و قدرت و به طور مدنی و به شکل صلح جویانه انجام می شود. احزاب سیاسی نیز این خاصیت را دارند که یک پای شان در جامعه مدنی و پای دیگرشان در جامعه سیاسی است یعنی وقتی که قدرت را در دست می گیرند، در جامعه سیاسی هستند و وقتی هم که از قدرت می افتند، در جامعه مدنی فعالیت می کنند.
زمانی مدام می گفتند که آقای خاتمی شکست خورد، زیرا جناح مخالف نمی گذاشت کاری بکند. خب این امری طبیعی است و جناح مخالف اصلا می خواهد که او موفق نشود. حزب خودش باید عملیات مخالفانش را خنثی کند و برای این امر برنامه داشته باشد. همچنین حزب باید بکوشد چند نفر را چهره بکند، یعنی به ایشان فضا بدهد که با نوشتن مقالات یا سخنرانی ها یا نشست ها یا مصاحبه ها خود را مطرح کنند تا در جامعه شناخته شوند و بتوانند رای بیاورند. این نخستین اقداماتی است که یک حزب برای انتخابات انجام دهد. زمین انتخابات پیش رو به نظر بسیار مساعد است.

برش ۲

در انتخابات ۱۳۸۴ وقتی بحث در این زمینه شد که چرا آقای هاشمی رای نیاورد، به این نتیجه رسیدیم که کسانی که طرفدار آقای هاشمی بودند در اتاق می نشستند و طرح می دادند، اما در آن سو طرفداران آقای احمدی نژاد آستین های شان را بالا زده اند و کار می کردند و در نتیجه برنده شدند. بنابراین من بر فعالیت تاکید می کنم و معتقدم نباید فکر کرد که با جلسه گذاشتن و بیانیه نوشتن کاری می توان از پیش برد. کار سیاسی نیازمند افراد حرفه یی است. ما باید میان آماتور سیاسی و سیاستمدار حرفه یی تمایز بگذاریم. سیاستمدار حرفه یی کسی است که از طریق سیاست امرار معاش می کند و کار دیگری نداشته باشد. اما آماتور کسانی هستند که کار و حرفه شان سیاست نیست، اگرچه دل شان می خواهد که در مراتب قدرت نفوذ کنند.
احزاب سیاسی به مثابه درخت های تنومندی هستند که جلوی تانک قدرت می ایستند و از پیشروی آن جلوگیری می کنند. اگر می بینید که در غرب دموکراسی پدید آمده است، به این خاطر نبوده که حکومت خودخواسته قدرت خود را محدود کند یا به دیگران تفویض کند، بلکه در مقابل آن ضدقدرت هایی تشکیل شدند و جلوی آن را گرفتند و قانونی گذاشتند که کسی نتواند مادام العمر در قدرت باقی بماند. این فرآیند در کشور ما نیز پدید آمد. همین اصلاح طلبان جزو تندروترین آدم های ابتدای انقلاب بودند، اما وقتی از قدرت کنار گذاشته شدند، متوجه شدند که باید اصلاح شوند و به همین خاطر روند اصلاح را در پیش گرفتند. این در کل جهان مصداق دارد. وقتی که کمی منطق وجود داشته باشد، انقلاب صورت نمی گیرد.

زوم

احزاب به راحتی شکل نمی گیرند
حزب نباید خودش را محدود کند
کار سیاسی بدون سازماندهی ممکن نیست
همیشه لازم است یک جامعه شناس کنار حزب باشد
سابقه خوبی از فعالیت حزبی در ذهنیت مردم وجود ندارد
حزبی که دیکتاتور باشد نمی تواند در خدمت دموکراسی باشد
وقتی اصلاح طلبان به قدرت می رسند، براندازها مایوس می شوند
اگر اصلاح طلبان شکست بخورند جامعه به سمت رادیکالیسم سوق می یابد
وقتی که دوره دولت میرحسین موسوی تمام و دوره جدید شروع شد، همین هایی که بعدها اصلاح طلب شدند، در درون جامعه بودند و می دانستند که در آن چه خبر است، ایشان هم به تحصیل پرداخته بودند و هم جامعه را مطالعه کرده بودند و وقتی به دوباره به حاکمیت رسیدند، تجربیات و آموخته های شان را مورد استفاده قرار دادند. بنابراین رفت و آمد حزب به جامعه سیاسی و جامعه مدنی بسیاری حایز اهمیت است
یکی از راه های برقراری ارتباط احزاب با جامعه مشارکت در حوادثی است که در جامعه اتفاق می افتد. احزاب می توانند با حضور جدی در جامعه و مشارکت در دغدغه های اجتماعی پایگاه اجتماعی خود را مستحکم سازند.
الان عصر احزاب پراگماتیک است
جنبش اصلاحات رو به پیش است
زمانه، زمانه احزاب ایدئولوژیک نیست
در همه جای دنیا راست و چپ وجود دارند
مردم از طیف اصلاح طلبی نیز چندان راضی نیستند
احزاب حاملان پیام جامعه برای سیاستمداران هستند
در ایران کمتر می توان انسانی را یافت که سر حرف هایش بایستد
یک پای احزاب در جامعه مدنی و پای دیگرشان در جامعه سیاسی است
اگر حزب نباشد، چه کسی می خواهد مردم را به پای صندوق های رای بکشاند
اصلاح طلبان جنبشی را که در بطن جامعه به صورت یک موج خفته و نهفته وجود داشت، رهبری کردند
اصلاح طلبان اگر می بینند که نمی توانند رهبری این جنبش عظیم را به عهده بگیرند، باید رسما کناره گیری کنند
گاهی نیز خواسته های موسمی و فصلی مطرح هستند و حزب باید بتواند اینها را به خوبی شناسایی کند و آنها را در برنامه های خود مد نظر قرار دهد. در جامعه ما که جامعه یی در حال غلیان و جوشش هست، این خواست ها و جوشش ها زیاد است و مدیریت آنها بسیار اهمیت دارد

روزنامه اعتماد

کد خبر: ۵۸۸۶

تاریخ خبر: ۱۳۹۳ یکشنبه ۲۸ دی