- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

نسبت سیاست و جامعه(الهه کولایی)

جامعه ایران سیاست‌زدایی نشده است
تحرک سیاسی صرف پاسخگوی نیازهای کشور نیست

یکی از مهم‌ترین حوزه‌هایی که زندگی همه مردم را به ویژه در کشورهایی مثل کشور ما تحت تاثیر قرار می‌دهد، حوزه سیاست است. حضور فعال و تاثیرگذار مردم در حوزه سیاست می‌تواند بر سرنوشت، موقعیت و جایگاه کشور در سطح منطقه و جهان تاثیر مستقیم و فوری داشته باشد. آنچه اهمیت دارد درآمیختن این رفتار با عقلانیت، نهادسازی، تدبیر و محاسبه است که می‌تواند به تغییر شرایط و حرکت آن به سوی بهبود و ارتقا منجر شود. صرف تحرک سیاسی، آن گونه که در کشور ما تجربه شده است، پاسخگوی نیازهای کشور نخواهد بود. آنچه مورد نیاز است تلفیق این رفتارها با عقلانیت، درس گرفتن از گذشته، نقد و ارزیابی است و در نهایت با انجام محاسبات عقلانی سود و زیان رفتارهای انجام شده، این رفتار می‌تواند سودمندی خود را برای جامعه به همراه داشته باشد. بنابراین سیاست‌زدگی به خودی خود نمی‌تواند جنبه مثبت یا منفی داشته باشد، مهم این است که این رفتار چگونه در یک موقعیت مناسب در جهت منافع عمومی و بهبود شرایط کلی کشور مورد ارزیابی و توجه قرار گیرد.

عاطفه شمس / ارسطو در کتاب سیاست، انسان را موجودی جاندار، خردورز و مدنی الطبع معرفی می‌کند. اگر ویژگی مدنی الطبع بودن انسان را به سیاسی و اجتماعی بودن این موجود معنا کنیم، پس به دنبال آن، باید سیاسی شدن ناخودآگاه جامعه را نیز بپذیریم. مروری بر تاریخ نشان می‌دهد که روند سیاسی شدن جوامع در تمام دنیا، در گذر دوران مختلف و تحت تاثیر حکومت‌ها، گاه تضعیف شده و گاه اوج گرفته است. در کشور ما نیز طی دوره‌های مختلف این عقب نشستن‌ها و اوج گرفتن‌ها در امر سیاسی شدن جامعه اتفاق افتاده است و اغلب به سیاست‌زدایی شدن جامعه با درجات متفاوت منجر شده است. هر روز در برخورد با مردم شاهد مکالمات سیاسی آنها در مکان‌های عمومی هستیم اما اینکه این جملات تا چه حد علمی و سیاسی هستند و تا چه حد سطحی و خام، پاسخ روشنی دارد. شاید بتوان دلیل شایعه‌وار بودن سخنان سیاسی روزمره افراد را توقف روند سیاسی شدن جامعه دانست و درگیر شدن جامعه با مشکلات زندگی روزمره و مسائلی که بین او و خواسته‌های جدی‌ سیاسی و اجتماعی‌اش فاصله می‌اندازد. آنچه مسلم است این تغییر سلیقه همیشه اتفاقی و بی‌برنامه نبوده است. مجموعه‌ای از کاستی‌ها و نقصان‌ها از گذشته‌های دور وجود داشته و می‌توان ادعا کرد هنوز هم وجود دارد. الهه کولایی در گفت‌وگو با «اعتماد»، معتقد است جامعه ایران سیاست زدایی نشده است و در شرایط مناسب می‌توان انتظار داشت که عنصر سیاست همه ابعاد زندگی ایرانیان را شکل بدهد و تعیین کند.

برخی جامعه‌شناسان و فعالان سیاسی معتقد هستند که در حال حاضر جامعه ایران سیاست‌زدایی شده است در حالی که عده‌ای تاکید دارند جامعه ما هنوز سیاست‌زده است. به نظر شما کدام یک از این دو پدیده اکنون بر جامعه حاکم است؟

قبل از هر چیز باید تعریفی از سیاست‌زدایی و سیاست‌زدگی داشته باشیم. شاید هرکدام از این کلمات با معنی متفاوتی توسط افراد مختلف به کار گرفته شود. آنچه تردیدی در آن نیست، این است که در همه کشورها به ویژه در کشور ما همه امور تحت تاثیر ملاحظات سیاسی قرار دارد. اما اینکه مردم سیاست‌زده شده باشند یا در جامعه ما سیاست‌زدایی صورت گرفته باشد به تصور من یک روند پایدار و دایمی نیست. درواقع می‌توان همچنان انتظار داشت در مقاطع خاص هنگامی که مجال و شرایط مناسب فراهم شود و امید به تغییر در مردم شکل بگیرد و شدت پیدا کند، فضای سیاسی جامعه ما پرنشاط و پرتحرک شود. اینکه بخواهیم سیاست‌زدگی را به عنوان یک بار منفی در نظر بگیریم یا بار مثبت، بسیار مهم است چرا که هم می‌توان منظور دوری از سیاست و هم تاثیر سیاست در همه مسائل را از این کلمات انتظار داشت. بنابراین تصور من این نیست که جامعه ایران سیاست‌زدایی شده باشد و فکر می‌کنم در شرایط مناسب می‌توان انتظار داشت که عنصر سیاست همه ابعاد زندگی ایرانیان را شکل بدهد و تعیین کند.

در بحث هدفمندی یارانه‌ها شاهد بودیم که بعد از پیروزی روحانی در انتخابات، هنگامی که موضوع انصراف از دریافت یارانه‌ها مطرح شد، حتی اغلب کسانی هم که به ایشان رای داده بودند حاضر به انصراف نشدند. شما دلیل این امر را چه می‌دانید؟ آیا این دلیلی بر سیاست‌زدایی شدن جامعه ما نیست؟

نه تصور من این نیست. در واقع این پاسخی است درباره زمینه‌های جلب و تامین منافع عمومی و توزیع برابر منافع و امکانات را برای همه مردم به نمایش می‌گذارد. زمانی که این رفتارها مابه‌ازای خود را پیدا نکند و بی‌اعتمادی جایگزین شود، ما نیازمند شکل گرفتن رفتارهایی هستیم تا این اعتماد را بازسازی کنند. در شرایطی که خبرهایی درمورد سوءاستفاده‌های گوناگون به گوش مردم می‌رسد، این ساده‌انگاری است که انتظار داشته باشیم آنها از سهم خود از منابع عمومی چشم پوشی کنند و در واقع شکاف به وجود آمده را نادیده بگیرند. در این زمینه به نظر می‌رسد شکل‌گیری رفتارهایی که این اعتماد را بازسازی کند و مردم و دولت و نهادهای قدرت را در یک مسیر به حرکت درآورد کاری نیست که به سرعت شکل بگیرد و نتیجه بخش باشد. در واقع روندی است از سیاست‌ها و برنامه‌هایی که کمک می‌کند تا این اعتماد ترمیم شود. مردم حس کنند که منابع عمومی به گونه‌ای عادلانه، غیرتبعیض‌آمیز و در خدمت همگان مصرف می‌شود. آنگاه بدون شک آنها رضایت خواهند داد تا منابع عمومی در خدمت همگان به کار گرفته شود. در صورتی که چنین احساس و ادراکی در جامعه وجود نداشته باشد، انتظار چشم‌پوشی مردم از این موقعیت‌ها، چندان با واقعیت‌ها تطبیق ندارد.

به اعتقاد شما ریشه‌های سیاست‌زدگی یا سیاست‌زدایی شدن یک جامعه در چیست؟

سیاست‌زده شدن اگر به معنی دور شدن و بی‌اعتماد شدن به حوزه سیاست تعریف و تلقی شود، می‌تواند ناشی از برآورده نشدن انتظارات مردم از تحرک سیاسی و رفتار سیاسی آنان در شرایط خاص باشد. بنابراین اگر چنین تعریفی را از سیاست‌زدگی داشته باشیم، به تجربه‌های سیاسی سال‌های گذشته مربوط می‌شود و اینکه رفتارهای سیاسی تا چه حد توانسته انتظارات مردم را برآورده سازد. بدون شک با برآورده نشدن خواسته‌های مردم در حوزه سیاسی، شاهد روی کردن آنان به حوزه‌های دیگر اجتماعی خواهیم بود. این رفتار می‌تواند مفهوم دوری از امر سیاسی را دربرداشته باشد، اما همان‌گونه که اشاره کردم در جامعه ما این روندها روندهای ثابتی نبوده است. می‌توان انتظار داشت در شرایط مناسب حتی رفتارهایی که نشان‌دهنده سیاست زدگی است به سرعت تغییر پیدا کند، چرا که در جامعه ما همچنان محرک‌های غریزی، هیجانی و عاطفی از تاثیر بالایی برخوردارند.

هر کدام از این پدیده‌ها در صورت رخ دادن چه تبعاتی را برای جامعه به دنبال خواهند داشت؟

بدون شک یکی از مهم‌ترین حوزه‌هایی که زندگی همه مردم را به ویژه در کشورهایی مثل کشور ما تحت تاثیر قرار می‌دهد، حوزه سیاست است. حضور فعال و تاثیرگذار مردم در حوزه سیاست می‌تواند بر سرنوشت، موقعیت و جایگاه کشور در سطح منطقه و جهان تاثیر مستقیم و فوری داشته باشد. آنچه اهمیت دارد درآمیختن این رفتار با عقلانیت، نهادسازی، تدبیر و محاسبه است که می‌تواند به تغییر شرایط و حرکت آن به سوی بهبود و ارتقا منجر شود. صرف تحرک سیاسی، آن گونه که در کشور ما تجربه شده است، پاسخگوی نیازهای کشور نخواهد بود. آنچه مورد نیاز است تلفیق این رفتارها با عقلانیت، درس گرفتن از گذشته، نقد و ارزیابی است و در نهایت با انجام محاسبات عقلانی سود و زیان رفتارهای انجام شده، این رفتار می‌تواند سودمندی خود را برای جامعه به همراه داشته باشد. بنابراین سیاست‌زدگی به خودی خود نمی‌تواند جنبه مثبت یا منفی داشته باشد، مهم این است که این رفتار چگونه در یک موقعیت مناسب در جهت منافع عمومی و بهبود شرایط کلی کشور مورد ارزیابی و توجه قرار گیرد.

درمورد تبعات سیاست‌زدایی چه فکری می‌کنید؟

این موضوع ارتباط مستقیمی با رفتارها، برنامه‌ریزی‌ها و تصمیم‌های حکومتگران پیدا می‌کند و اینکه شواهد و رفتارهایی شکل بگیرد که به بازسازی اعتماد عمومی و بهبود فضای اجتماعی کمک کند. در واقع از طریق ایجاد فرصت‌های برابر برای همه افرادی که در پی اصلاح جامعه هستند، امکان مشارکت فعال و موثر همگان فراهم‌ آید. این موضوع در مسیری شکل می‌گیرد که تصمیم‌گیری‌ها، سیاستگذاری‌ها و برنامه‌های مناسب از سوی دولت برای جلب مشارکت مردم و برای از بین بردن سیاست‌زدایی در جامعه و البته آثار آن دنبال شود و مورد توجه قرار گیرد. به نظر می‌رسد اگر رفتارهای مناسب در این زمینه شکل بگیرد، امید به تغییر و اصلاح می‌تواند فضای سیاست‌زدایی شده را بازسازی کند و سیاست را به جایگاه اصلی خود بازگرداند.

به نظر شما نهاد قدرت از کدام پدیده استقبال بیشتری می‌کند؟ سیاست‌زدگی جامعه یا یک جامعه سیاست‌زدایی شده؟

این موضوع کاملا به رویکرد حاکم بر نهادهای قدرت وابسته است. اینکه این رویکرد مشارکتی باشد و در پی جلب اعتماد و مشارکت عمومی باشد، یا نگاهی از بالا و منفک از جامعه برای مدیریت را باور داشته باشد، بدون تردید بر رفتارهایی که شکل می‌گیرد تاثیرگذار خواهد بود. بنابراین نمی‌توان نگاه یکپارچه و واحد به این مساله داشت. بسته به نگرش حاکم بر هیات حاکمه یا صاحبان قدرت این روش‌ها متفاوت خواهد بود. اینکه مشارکت مردم به شکل عمومی در همه عرصه‌ها هدف قرار بگیرد یا در اولویت قرار نگیرد و نهادهای قدرت خود را از حمایت مردم بی‌نیاز بداند، بدون شک بر رفتارهایی که شکل می‌گیرد تاثیرگذار خواهد بود. نمی‌توان انتظار رفتار واحدی را از این نگرش‌های متفاوت داشت.

آیا این امکان وجود دارد که ترکیبی از این دو پدیده برای جامعه‌ اتفاق بیفتد؟

بله این امکان وجود دارد. حداقل می‌توان تصور کرد که در بین نهادهای قدرت دیدگاه واحد و ثابتی در این زمینه وجود نداشته باشد و گروهی به دیدگاه اول و گروهی به دیدگاه دوم توجه نشان دهند، اما آنچه مشخص است در جهانی که ما زندگی می‌کنیم، کسب حمایت مردم و به کار گرفتن منابع قدرت عمومی در جهت اجرای سیاست‌های کلی هر کشور از سرمایه‌های غیرقابل چشم پوشی است که همه حکومت‌ها سعی می‌کنند از آن بهره بگیرند و دیر یا زود همه حکومت‌ها ضرورت بهره‌گیری از این منابع را مورد توجه قرار خواهند داد.
بنابراین جلب اعتماد و حمایت عمومی به شکل موثر، نه در شعار، نه در سخنرانی‌ها بلکه به شکل عملی و اجرایی می‌تواند سرمایه‌های عظیم اجتماعی را برای تامین اهداف رشد و توسعه و پیشرفت هر کشوری فراهم سازد. همان‌گونه که اشاره کردم می‌توان انتظار داشت در یک مجموعه حاکم بر مقدرات یک کشور هر دو دیدگاه همزمان وجود داشته باشد و به رقابت و همراهی با یکدیگر هم بپردازند.

به نظر شما چه راهکارهایی برای حل این دو معضل وجود دارد؟

همان‌گونه که اشاره کردم در جهانی که ما زندگی می‌کنیم سرمایه‌های اجتماعی و توان عظیم مردم در حوزه‌های مختلف منبعی از قدرت است که هیچ کس نمی‌تواند نسبت به آن بی‌توجه باشد. به ویژه که سرمایه انسانی امروز مهم‌ترین عامل قدرت هر کشوری به شمار می‌آید و کیفیت، کارآمدی و توانمندی آن مهم‌ترین سرمایه‌ای است که حکومت‌ها می‌توانند از آن بهره بگیرند. اگر چنین باوری را بپذیریم، ایجاد شرایط مناسب برای به حرکت درآوردن، ایجاد اعتماد و فعال کردن موثر این سرمایه عظیم در خدمت منافع هر کشور، باید در اولویت برنامه‌ریزی‌ها، سیاستگذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌های قرار بگیرد و بتواند در جهت رفع نیازهای کشور و تامین خواسته‌های مردم، از همین امکان عظیم بهره بگیرد. به ویژه در کشوری مانند کشور ما که سرمایه عظیم انسانی، موقعیت ما را در این منطقه از جهان کاملا بی‌نظیر و بی‌همتا ساخته است.

برش

اینکه بخواهیم سیاست‌زدگی را به عنوان یک بار منفی در نظر بگیریم یا بار مثبت، بسیار مهم است چرا که هم می‌توان منظور دوری از سیاست و هم تاثیر سیاست در همه مسائل را از این کلمات انتظار داشت. بنابراین تصور من این نیست که جامعه ایران سیاست‌زدایی شده باشد و فکر می‌کنم در شرایط مناسب می‌توان انتظار داشت که عنصر سیاست همه ابعاد زندگی ایرانیان را شکل بدهد و تعیین کند.