- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

پیوند جهانیِ جنبش زنان ایرانی

پیوند جهانیِ جنبش زنان ایرانی
نیره توحیدی

منبع: مجله فرهنگی اجتماعی گفتگو شماره  ۳۸ (لینک مقاله)

مطلب حاضر به بررسی بازتاب تماس‎های جهانی و به‎خصوص ارتباطِ گفتارِ جهانی فمینیستی و جنبش‎های زنان و تأثیر آن بر جنبش زنان در ایران می‎پردازد. از زمان وقوع انقلاب، ارتباط جهانی زنان ایرانی به سه شکل تحقق یافته است: نخست، رویکرد تبشیری یا تبلیغی کسانی بود که می‎خواستند انقلاب اسلامی را صادر کنند و الگوی منحصر به فردی از «زن اسلامی» ارائه دهند. دوم، رویکرد پراگماتیستی (عمل‎گرایانه) بود که به واسطه تعامل با زنان کشورهای خاورمیانه و اروپا به تدریج جایگزین رویکرد نخست شد و سوم، ارتباط‎های جهانی که هم از سوی فمینیست‎های سکولار و هم از سوی زنان اصلاح‎طلب دینی،که آنان نیز خواهان برابری بودند، دنبال می‎شد. در این نوشته هم به نقش نشریات جدید زنان در راه اصلاحات توجه شده و هم نقش مثبت و تسهیل‎کننده کنفرانس‎های تحت حمایت سازمان ملل در ایجاد حساسیت جنسیتی در درون سازمان‎های غیردولتی زنان مورد بررسی قرار گرفته است.

زنان فعال ایرانی، از اوایل قرن بیستم دارای ارتباطات جهانی بوده‎اند. اما در اینجا توجه‎ام را بر روابطی متمرکز می‎سازم که از انقلاب به بعد ایجاد شده است. ترتیب تاریخی تماس‎های بین‎المللی زنان ایرانی و فشارهای بین‎المللی اهمیت عاملِ جهانی را روشن می‎سازد. برغم آن‎که در اوایل کار، مسئولان دولتِ برآمده از انقلاب وانمود می‎کردند که نسبت به نظرگاه‎های جامعه جهانی بی‎توجه‎اند، اما به انحاء مختلف نشان دادند که نسبت به تصور و درک جامعه جهانی از خودشان کاملاً حساس‎اند. هر چند تاریخ و پویایی درونی جامعه ایران، بخصوص تحرک اجتماعی زنان ایرانی، نقش اصلی را در شکل‎دهی مسیر جنبش زنان داشته است، اما به نظر می‎رسد که نقش عوامل خارجی نیز چشم پوشیدنی نباشد. در مقاله حاضر بر نقش عامل خارجی یا بین‎المللی، یعنی تأثیر فمینیسم جهانی بر جنبش زنان ایران تمرکز خواهیم کرد.

نه شرقی، نه غربی، بلکه جهانی
طی دو دهه گذشته، فمینیست‎های ایرانی تلاش زیادی را برای اثبات این امر کرده‎اند که مطالبات دوران معاصرِ مربوط به حقوق زنان در ایران، صرفاً مطالباتِ وارداتی از شرق یا غرب نبوده بلکه جنبش زنان ایران و فمینیسم ایرانی ریشه‎ای بومی داشته است که به ۱۵۰ سال قبل، یعنی به آغاز فرآیند تجددگرایی در ایران برمی‎گردد. تلاشی که برای کسب «اصالت» تاریخی از سوی جنبش زنان ایران ابراز شد در واکنش به غالب شدن گفتار ضد غربی ملی‎گرایان سکولار و نیز اسلام‎گرایانی بود که بعد از انقلاب قدرت را به دست گرفتند. بدین ترتیب اعمال محدودیت در زمینه حقوق زنان همراه با رد کردنِ دموکراسی و آزادی، با این توجیه که اینها مقولاتی غربی‎اند، آغاز شد.
از این رو بود که زنان، نخستین گروهی بودند که از خود مخالفت نشان دادند. در ابتدا این مخالفت‎ها به شکل تظاهرات ستیزه‎جویانه بروز کرد. اما بعدها، در مواجهه با مقابله شدید، زنان به یک مقاومت و مبارزه حساب شده، آرام و در عین حال پایدار روی آوردند. نخستین حرکت زنان در مواجهه با شرایط جدید، با بزرگداشت بی‎سابقه و گسترده روز جهانی زن (۸ مارس ۱۹۷۹) همزمان شد و به اعتراض یک هفته‎ای نسبت به تصمیماتی که در ارتباط با آزادی‎های فردی زنان و قوانین خانواده، و دیگر حوزه‎های حقوق زنان تبدیل گشت. در یکی از پلاکاردهایی که از سوی هزاران زن معترض برافراشته شده بود، نوشته بودند: «آزادی نه غربی است و نه شرقی؛ بلکه جهانی و همگانی است!» اما این گونه اقدامات و یا هر گونه تجلی حرکت‎های فمینیستی در دهه‎های ۸۰ و ۱۹۷۰ میلادی، تا حدود زیادی از سوی چپ‎گرایان سکولار یا نادیده انگاشته شد و یا یک اقدام تفرقه‎افکنانه و یا «انحراف بورژوازی» تلقی گشت. ملی‎گرایان و اسلام‎گرایان هم به نوبه خود از آغاز این حرکت‎ها را غربی و یا غرب‎زده می‎دانستند.
طی دهه اول استقرار نظام اسلامی، که با جنگ ایران و عراق همزمان شده بود، زنان فعال سکولار و فمینیست، دوره دشواری را پشت سرگذاشتند که به خروج آنان از گردونه مبارزه و نوعی مقاومت منفعالانه منجر شد. با پایان یافتن جنگ، فعالیت‎های سکولاریستی به خصوص از جانب زنان در قالب فیلم‎های هنری، خلاقیت‎های ادبی، نوشته‎های منتقدانه روزنامه‎نگارانه و بازنویسی آکادمیک تاریخ زنان ایران و هویت‎شان، به تدریج رو به رشد نهاد. یکی از عوامل مهمی که بر تأثیرگذاری مقاومت زنان و دستاوردهای روز افزون‎شان در بسیاری از حوزه‎ها کمک کرد، همگرایی و همکاری فمینیست‎های سکولار و زنان فعال اسلام‎گرایی بود که جهت‎گیری اصلاح‎طلبانه داشتند. به زنان گروه اخیر در غرب «فمینیست‎های اسلامی» می‎گویند، چرا که دیدگاه‎ها و مطالبات‎شان بتدریج به تساوی‎خواهیِ جنسیتی نزدیک شده است.
به‎رغم این فعالیت‎ها، فرادستی با گفتاری بود که لزوم پیروی همگان از نمونه‎های اعلای اسلامی، همچون حضرت فاطمه(ع)، را تجویز می‎کردند. با این حال، در عمل آنچه به عنوان «الگوی جهانشمول» معرفی می‎شد، به طور مبهم، متناقض و نامتناسب با واقعیت‎های عصر خود باقی ماند. به علاوه، در میان ایدئولوگ‎های مختلف اسلامی، هیچ گونه توافقی نسبت به ویژگی‎ها و خصوصیات این الگو، به‎جز در مورد حجاب، وجود نداشت. تازه میزان و شکل حجاب نیز یکی از موضوعات بحث و جدل باقی ماند. حجاب از پوشش کامل با چادر سیاه تا یک روسری رنگی کوتاه با یک روپوش، متغیر بوده است.

تلاش‎های فمینیست‎های سکولار و اسلامی بر ارائه یک هویت جنسیتی که فراگیرتر، چند جانبه‎تر و سیال‎تر باشد، قرارگرفت. این الگو بر مبنای تاریخ ما قبل اسلامی و نیز تاریخ اسلامی ایران برای زن ایرانی مطرح شد. برخی از اصلاح طلبان معاصر، همانند رفرمیست‎های سکولار اواخر قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیستم، به تاریخ پیش از اسلام ایران بازگشتند تا بتوانند الگویی از زن ارائه دهند که ریشه در فرهنگ بومی ایران داشته باشد. نمونه‎ این تلاش را می‎توان در کار مؤثر و جالب توجهی دید که توسط شهلا لاهیجی و مهرانگیز کار به صورت کتابی تدوین شد: در جست و جوی هویت: تصاویری از زن ایرانی در پیش از تاریخ و تاریخ.
تعداد زیادی از زنان روشنفکر اسلامی و زنان فعال، به دلیل سرخوردگی از عدم تحقق وعده‎هایی که درباره برابری و عدالت برای همه، به آنها داده شده بود و بر اثر دلسردی از تبعیض‎های شدید جنسیتی به این تلاش‎ها پیوستند تا یک هویت مدرن‎تر، عملی‎تر و مبتنی‎ بر برابری جنسیتی را پدید آورند. آنان بیشتر در پی آن بودند که هویتی را کسب نمایند که صرفاً به سنت اسلامی محدود نباشد، بلکه ریشه در واقعیت‎های مختلف ایران در زمان حال و گذشته داشته‎باشد و همچنین دستاوردهای جنبش‎های جهانی زنان و گفتار فمینیستی را نیز در نظر آورد. در همین زمینه زنان به شدت این ضرورت را احساس می‎کردند که ثابت کنند درخواست برای برابری و رهایی یک حرکت جهانی است و نه غربی، و به همین دلیل تلاش‎هایی صورت پذیرفت تا شواهد و مدارکی درباره تاریخ جنبش زنان در شرق، و به‎خصوص در جهان اسلام جمع‎آوری و تدوین شود. بسیاری از زنان فعال کنونی در ایران تلاش می‎کنند که نشان دهند حمایت جاری‎شان از فمینیسم و جست و جوی برابری و عدالت، صرفاً ایده‎ای وارداتی از غرب نیست بلکه از یک پس‎زمینه ملی و بومی برخوردار بوده و ریشه‎های آن به جریان انقلاب مشروطیت برمی‎گردد. نمونه‎ای از این گرایش را می‎توان در چاپ سالنامه زنان برای نخستین بار در ایران، مشاهده کرد که در آن تلاش شد فعالیت‎های کنونی فمینیستی در یک چشم‎انداز تاریخی جای داده شود و پیوندهای جنبش زنان ایران با جنبش‎های فمینیستی آشکار گردد. اما تلاش برای کشف ریشه‎های ملی فمینیسم ایرانی و بحث‎های پیرامون «اصالتِ» جنبش زنان ایران، منجر به آن نشد که تأثیر جدی عوامل بین‎المللی، از جمله گفتارهای فمینیستی و جنبش‎های زنان غرب و دیگر نقاط جهان، فراموش گردد.
در ایرانِ پس از انقلاب، گروه‎های متعدد زنان به ایجاد سه نوع ارتباطات بین‎المللی، با اهداف مختلف گرایش داشتند: تبلیغ مذهبی و ایدئولوژیک؛ دیپلماتیک و عمل‎گرایانه؛ و ادغامی و شبکه‎سازی. هدف اول از آنِ زنان مسلمانی بود که می‎خواستند از طریق تماس‎های بین‎المللی، ایدئولوژی انقلاب اسلامی را تبلیغ کنند و الگوی اسلامی زن مسلمان را، آن‎گونه که خود به آن باور داشتند، ترویج دهند. گروه دومِ هدف‎ها، که به تدریج جای گروه نخست را گرفت، از آنِ نخبگان متخصص و حرفه‎ای و زنان مسلمان دارای تحصیلات عالی بود که با سازمان‎های دولتی و بوروکراسی نوین کشور ارتباط داشتند. حضور فعال اینان در کنفرانس‎های بین‎المللی و تلاش برای ایجاد ارتباطات بین‎المللی، احتمالاً در خدمتِ برقراری ارتباط با جهانیان و تقویت دولت اسلامی، به‎خصوص جایگاهی‎که زنان در آن داشتند. با این همه، این زنان به واسطه تجربه شخصی‎شان و نیز تماس‎های‎شان با جامعه بین‎المللی، به خصوص با سازمان‎های زنان و گفتارهای فمینیستی کم‎کم با دیدگاهی بازتر و عمل‎گرایانه‎تر و نیز کمتر ایدئولوژیک به بررسی مسائل زنان اقبال نشان دادند و موضوعاتی همچون «حقوق زنان» بیشتر مورد توجه آنان قرار گرفت.
دسته سوم فعالان زنِ مستقل و یا مخالف و فمینیست‎های داخل یا خارج ایران بود که خواهان ارتباطات جهانی با سازمان‎های زنان در نقاط مختلف جهان بودند. هدفِ آنان از این تلاش‎ها، تبلیغ و علنی کردنِ مسائلِ خود، تبادل نظر و تجربه، داشتن ارتباط با شبکه‎های حمایتی و همبستگی در فعالیت‎های‎شان بود و این‎که تلاش کنند جنبش زنان ایران بخش جدایی‎ناپذیری از جنبش جهانی زنان شود. می‎توان گفت که میزان و تنوع این گروه، به طور مستمر رو به افزایش است چرا که هر بار زنان مذهبی و یا سکولار و یا اعضای اقلیت‎های مذهبی و مسلمان داخل و خارج کشور به آن می‎پیوندند. در اینجا چند نمونه از دیدگاه‎ها، فعالیت‎ها و اقدامات این سه گروه را در سطور بعدی مورد توجه قرار خواهیم داد.

۱ـ ارتباطات تبلیغی
گروه نخست، زنان مسلمانی هستند که می‎توان آنان را همسو با محافظه‎کاران دانست و هدفشان، انجام یک مبارزه تبلیغاتی از طریق ملاقات و دعوت از هیأت‎های زنان بسیاری از کشورهای اسلامی است به منظور تبلیغ «الگوی زن مسلمان»، آن‎گونه که خود بدان اعتقاد دارند. این الگو مبتنی بر یک نظام جنسیتی سنتی است که بر شالوده تفاوت جنسیتی و تقسیم کار حاصل از جنسیت بنا شده و در آن برابری حقوقی زن و مرد نفی می‎شود. اکثر زنان فعال در این گروه، عضو جامعه زنان انقلاب اسلامی بودندکه توسط زنان اسلام‎گرای رادیکال بنیان‎گذاری شده بود. این گروه خیلی زود به دلیل مناقشه‎های درونی و دسته‎بندی‎ها به حاشیه رانده شد، در حالی که گروه دیگری که خود را «جمعیت زنان جمهوری اسلامی» نامید همچنان به فعالیت خود ادامه داد. فصلنامه‎ این جمعیت، ندا دربرگیرنده گزارش‎هایی در موردِ دیگر بخش‎های دنیای اسلام و یا مصاحبه با زنانی است که در کشورهای غربی به دین اسلام گرویده بودند.
ندا در کل، رویکردی معتدل‎تر نسبت به جهت‎گیری‎های زنان مسلمان رادیکالی دارد که در جامعه زنان انقلاب اسلامی گردآمده بودند و دلیل این اعتدال را باید در عدم موفقیت اهداف رادیکالی دانست که زنان مسلمان در آغاز پیگیری می‎کردند. به عنوان مثال، عدم استقبالی که سایر کشورهای اسلامی در پذیرش روز تولد حضرت فاطمه (ع) به عنوان روز زن نشان دادند، باعث دلسردی زیادی شد. در واقع تنها نتیجه ملموس فعالیت تبلیغی این گروه در سایر کشورهای اسلامی، احیای برخی از سنت‎ها و رویکردی محدود به پوشش اسلامی بود. دلیل دیگری که باید در گرایش به اعتدال نزد این گروه یادآور شد، تغییر مواضع خود آنها درباره برخی از مسائل مانند برنامه‎های کنترل موالید بود. بسیاری از زنان مسلمان در آغاز انقلاب، برنامه کنترل موالید را عملی ضد اسلامی به شمار می‎آوردند. حال آن که در سال‎های بعد، خود آن را عملی اسلامی دانستند.
در حوزه نفوذ سیاسی نیز، شکاف بین سُنی و شیعه همیشه بر وحدت اسلامیِ بین کشورهای همسایه نظیر عراق، ترکیه، پاکستان و عربستان سعودی و همه کشورهای خلیج فارس آسیای میانه و قفقاز سنگینی می‎کرده است. حرکت‎های اسلام‎گرایانه بومی در کشورهایی چون پاکستان و افغانستان، بیش از آن‎که با اسلام‎گرایان ایرانی سر وحدت داشته باشد، سر ستیز داشته است. علاوه بر این، بنابر تحقیقاتی که در این زمینه انجام شده، زنان مسلمان فعال پاکستانی که اغلب از گروه‎های متوسط یا پایین اجتماعی بودند، از تناقض در پوشش این مبلغان دولتی ایران تعجب می‎کردند که به‎غیر از چادر از لباس‎های شیک و غربی استفاده می‎کردند. حال آن‎که خودِ آنان در پاکستان اغلب لباس‎های بومی‎شان را به تن داشتند.
در قفقاز و کشورهای مسلمان آسیای میانه نیز، این گروه از زنان ایرانی چندان با اقبال روبرو نشدند. حتی در جمهوری آذربایجان، که اکثریت جمعیت آن شیعه هستند، به نظر می‎رسد فعالیت‎های زنان ترکیه، امارت متحده عربی و حتی عربستان سعودی و پاکستان از نفوذ بیشتری برخودار هستند.
من، خود هنگام سفر به باکو شاهد حضور یک هیأت ۲۲ نفره از زنان مسلمان ایرانی بودم،که برای زنان آذربایجانی تا چه حد، تأکید بیش از حد این هیأت بر پوشش اسلامی در شکل چادر و مسلمان خوب بودن، باعث تعجب و حتی عقب‎نشنی زنان این خطه می‎شد. واکنش‎های منفی جهانی نسبت به چادر، چنان گسترده و آشکار بود که بحث‎های داغی را در داخل و در مطبوعات فعالان زنِ اسلام‎گرا، دیپلمات‎های مردِ اسلام‎گرا و انجمن‎ها و محافل مربوط به امور خارجی دامن زد. برخی از اعضای وزارت امور خارجه بر این نظر بودند که با توجه به حساسیت زیادی که دیگران به این نوع پوشش اسلامی نشان می‎دهند، می‎توان به جای چادر از یک حجاب معتدل‎تر مثل «مانتو و روسری» که معمولاً زنان مسلمانِ کم‎تر محافظه‎کار می‎پوشند، استفاده شود. اما برخی دیگر کماکان اصرار داشتند که آنان نباید در مورد چنین الگوهای اساسی اسلامی سازش کنند و تسلیم فشارهای بین‎المللی شوند.
از نظر نخبگان مردِ حاکم و عمل‎گرای ایران، منطقه قفقاز دارای اهمیت بالای ژئوپولیتیک است وآذربایجان، هم به دلایل قومی داخلی و هم خارجی، جایگاه خاص و ویژه‎ای در سیاست خارجی ایران دارد. به نظر می‎رسد در رقابت بین ایران، ترکیه، روسیه و قدرت‎های غربی در رابطه با نفوذ سیاسی و اقتصادی در حوزه خزر و آسیای مرکزی، دولت ایران باید نسبت به مسائل فرهنگی با دقت بیشتری عمل کند.
پس از انتخاب خاتمی به ریاست جمهوری و سپس تغییر در ترکیبِ اکثریت مجلس، این بحث‎ها با شدت و غلظت بیشتری در مطبوعات اصلاح‎طلب پیگیری شد. این بحث به وسیله سه تن از نمایندگان زنِ تازه انتخاب شده در مجلس که تصمیم گرفتند در مجلس با مانتو و روسری حضور یابند آغاز شد. آنان با حمایت عده‎ قلیلی از نمایندگان زن مجلس، به این نکته اشاره داشتند که اکثر زنان مسلمان در سراسر دنیا و همچنین در ایران به همین صورت لباس می‎پوشند.

یکی دیگر از دلایل عدم اقبالی که گفتار زنان اسلام‎گرایِ ایرانی در برقراری پیوندهای بین‎المللی با آن روبرو می‎شوند، در ارتباط با بحث در مورد دموکراسی است. وقتی تعدادی از زنان ایرانی به دفاع از مروه کاواکچی، نماینده زن مجلس ترکیه که به خاطر پوشیدن روسری از ورودش به مجلس جلوگیری شده بود، برخاستند، او اعلام کرد که تنها از حمایت کسانی استقبال می‎کند که به دموکراسی و حق انتخاب سبک زندگی و سبک پوشش اعتقاد دارند.
بنابراین، یکی از نخستین بازتاب تماس‎های بین‎الملی زنان مسلمان ایرانی، باز شدنِ باب بحث در زمینه انواع پوشش‎ اسلامی برای زنان در ایران بود. البته برخی تأثیرات اسلام‎گرایان ایرانی بر زنان آذربایجان نیز قابل ذکر است. یکی از این تأثیرات تمایل به حمایت از حجاب البته نه به شکل چادر، بلکه به شکل مانتو شلوار در بین برخی از زنان آذری است. این جهت‎گیری در راستای همان سبک پوششی است که در کشورهای همسایه نظیر ترکیه وجود دارد اما زنان فعال آذربایجانی که به سرکردن روسری گرایش پیدا کرده‎اند، بیشتر به ایران نزدیک‎اند یعنی «حزب اسلامی آذربایجان».
در اواخر سال ۱۹۹۹، به دنبال مبارزات و صدور بیانیه‎های متعدد، زنان اسلام‎گرای آذربایجانی رأی دادگاه عالی را در حمایت از خواست‎شان مبنی بر حقِ انتخاب برای عکس پاسپورت با روسری به دست آوردند. پیش از آن، مقامات آذربایجانی از صدور پاسپورت برای زنانی که با روسری عکس گرفته بودند، خودداری می‎کردند. با وجود این، علاوه بر اسلام سیاسی، دلایل دیگری نیز برای حمایت از این گرایش به پوشیدن روسری وجود داشت. بسیاری از زنان شیعه آذری، که سر کردنِ روسری را آغاز کرده‎اند، کسانی هستند که به لحاظ مالی این استطاعت را داشتند که برای زیارت به مشهد سفر کنند و یا برای حج به مکه بروند. یکی از تصمیم‎هایی که اینان طی این سفرها می‎گرفتند آن بود که برای بقیه عمرشان، از نوعی پوشش معتدل استفاده کنند. این زائران به عناوین افتخارآمیزی مانند مشهدی خانم یا حاجیه خانم ملقب می‎شدند و پوشیدن روسری مؤید چنین عناوینی بود که در عین حال بازگو کننده موقعیت طبقاتی‎شان نیز باشد.

۲ـ ارتباطات پراگماتیست‎ها (عمل‎گرایان)
چهارمین کنفرانس جهانی زن در پکن که در سال ۱۹۹۵ تحت نظارت سازمان ملل متحد برگزار شد، نقطه عطفی در ارتباطات جهانی هم برای زنان اسلام‎گرا و هم سکولار بود. طی این کنفرانس به روشنی پیدا بود که چگونه آن جهت‎گیری‎های ایدئولوژیک و تبلیغی هیأت‎های اعزامی از ایران جای خود را به رویکردهای نسبتاً معتدل و عمل‎گرایانه‎ای داده است، که با زبان سازمان ملل سخن می‎گوید، و درگیر بحث‎های معاصر حول موضوعات جنسیتی می‎شود. این جهت‎گیری از سوی هیأت نمایندگی ایران اگر با رویکرد هیأت اعزامی از ایران در کنفرانس زنان در نایروبی در سال ۱۹۸۵ مقایسه شود، تفاوت بسیار چشمگیر و برجسته خواهد بود. رویکرد سال ۱۹۸۵ رویکردی تبلیغی بود،که به نظر می‎آمد نسبت به تنوع عقاید از خود نابردباری نشان می‎دهد و نیز به گرایش‎های فمینیستی و مسائل مربوط به زنان چه به لحاظ ملی و چه فراملی بی‎توجه است. من در هر دو کنفرانس حاضر بودم و به عنوان یک شرکت‎کننده ناظر، به تغییر در گفتار و رفتار شرکت‎کنندگان ایرانی از نزدیک پی بردم. تلقی نسبتاً معتدلانه آنان نسبت به زنان دارای عقاید مذهبی، ملیت، فرهنگ و جهت‎گیری جنسی مختلف، بیانگر تغییراتی است که در داخل ایران در شرف وقوع است.
به‎رغم برخی تحولات به سمت اعتدال، نوعی پیوستگی و تداوم در مخالفت هیأت اعزامی ایران با برخی از جنبه‎های تساوی‎خواهانه برنامه عملِ کنفرانس پکن انعکاس یافته‎است که ایران را در کنار برجسته‎ترین دولت‎های محافظه‎کار مسلمان و متحد با دولت‎های محافظه‎کار کاتولیک قرار داد. به گزارش عفو بین‎الملل حتی طی کنفرانس جهانی زنان در نیویورک در ژوئن ۲۰۰۰ موسوم به پکن+۵، اتفاق نظری بین واتیکان، ایران، الجزایر، نیکاراگوئه، سوریه، لیبی، مراکش و پاکستان وجود داشت.
هر چند ارتباطات بین‎المللی زنانِ اسلام‎گرا، به خصوص در کنفرانس‎های تحت نظارت سازمان ملل متحد، به دگرگونی و انتقال آنان از یک رویکرد بسته و تبلیغی به سمت نوعی شکیبایی عمل‎گرایانه کمک کرده است، با این همه، این تغییر صرفاً ناشی از عاملِ بین‎المللی نبوده، بلکه در عین حال و شاید جدی‎تر، از واقعیت‎های متغیر داخلی، از جمله الزامات اقتصادیِ شهرنشینی رو به رشد و دستاوردهای تحصیلی در میان زنان نیز متأثر بوده است. براساس تحقیق مریم پویا در سراسر دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ تعداد فزاینده‎ای از خانواده‎ها به درآمدهای کمکی زنان و یا منحصراً به درآمد زنان متکی شده‎اند. عواملی چون تورم، بیکاری مردان و اقتصاد جنگی شرکت فعالانه زنان را در بین نیروهای کار الزامی ساخته است.
اینک زنانِ اسلام‎گرا به الگوهای نقش آفرینی احتیاج داشتند که با دوران‎شان سازگارتر باشد. به علاوه، تعدیل در بینش بسیاری از اسلام‎گراها در ارتباط با مسائل زنان با تعدیل در سیاست خارجی جمهوری اسلامی همزمان شد: یعنی تغییر از یک موضع انزواگرایانه و ضد غربی به یک موضع همگرایی و ادغام در بازار جهانی.
نمونه‎های زیر برای تشریح ساز و کار، تناقض‎ها و فرایند تغییرات در سازمان‎های زنانِ اسلام‎گرا که به واسطه ارتباطات بین‎المللی‎شان ایجاد شده، خواهد آمد. یک نمونه گویا، محتوا و نتایج متفاوت و متباینی است که در کنفرانس اول و دوم جهانی برگزار شده از سوی سازمان‎های زنان اسلام‎گرا در ایران حاصل شده است. کنفرانس اول با عنوان «کنگره بین‎المللی زن و انقلاب جهانی اسلامی» در فوریه ۱۹۸۷ (بهمن ۱۳۶۶) در تهران برگزار شد که مصادف بود با میلاد حضرت فاطمه (ع). رئیس جمهور وقت، آیت‎الله سید علی خامنه‎ای کنفرانس را با این عبارت افتتاح کرد که باید بپذیریم که برخلاف دستورات اسلامی، وضعیت زنان در بسیاری از جوامع مسلمان و از جمله کشور خود ما، نامناسب و ناگوار است و زنان زیر انواع فشارها قرار دارند. در پایان این کنگره سه روزه، قطعنامه‎ای در ۱۲ ماده انتشار یافت که چندین بند آن به روابط بین‎الملل مربوط بود. در این قطعنامه اسلام به عنوان تنها آزادکننده انسان‎های مستضعف مورد تأکید قرار گرفت و قرآن به عنوان کامل‎ترین راهنمای زندگی برای بشریت معرفی شد.
قطعنامه همچنین «بر وفاداری زنان به امام خمینی و رهبری پیامبرگونه‎اش، صدور انقلاب اسلامی به همه عالم، حمایت از تمامی جنبش‎های آزادی‎بخش جهان، رد هر گونه الگوی غربی یا شرقی زنانه که توسط نظام‎های کفر و امپریالیسم ساخته و ارائه شد، و اعتقاد به حضرت فاطمه (ع) به عنوان یگانه الگوی اسلامی برای رشد و تعالی فردی یا جمعی زن در همه عالم» دوباره تأکید، و «جنایت‎های غربیان به رهبری ایالات متحده وفریبکاران غربی را» محکوم کرد. و در حالی که «رژیم‎های سرکوب‎گر و ظالمی را که از ورود زنان مسلمان به مراکز علمی، فرهنگی و اجتماعی ـ به واسطه حجاب‎شان ـ ممانعت می‎کنند» را محکوم نمود ـ حجابی که خود مظهر مقاومت و ایستادگی در مقابل کفر و الحاد است ـ «درخواست کرد «همه حقوق مربوط به آزادیِ اسلامی و انسانی‎شان باید توسط این رژیم مراعات شود.»
به عبارت دیگر کنگره‎ای که با انتقاد جدی از خود آغاز شده بود، مطابق معمول با نوعی دوگانگی در گفتار پایان یافت: درخواست این‎که دیگران حقوق بشر را رعایت کنند و اعتراض به این‎که چرا دیگران از ایران می‎خواهند خود نیز مراعی این حقوق باشد.
یک سال بعد دومین کنگره بین‎المللی مربوط به «زن و انقلاب جهانی اسلام» در همان بهمن ماه به وسیله جمعیت زنان جمهوری اسلامی برگزار شد. این بار بنا به گزارش زن روز بیش از هفتاد تن میهمان داخلی و خارجی از کشورهای فیلیپین، فرانسه، اتحاد شوروی، لبنان، سیرالئون، کنیا و پاکستان در کنفرانس شرکت کردند. در روز سوم و آخرین روز کنگره که به مدیریت سه نفر از اعضای جمعیت زنان جمهوری اسلامی برگزار می‎شد، سه کمیسیون جداگانه تشکیل شد تا «نقش زن در توسعه و ترقی خود و جامعه» را مورد بحث و بررسی قرار دهد.
در یکی از این کمیسیون‎ها که غالباً متشکل از مدعوین خارجی و زنانِ سفرای کشورهای خارجی در ایران بود، برخی اظهارات و عقاید نامنتظره‎ای مطرح گشت که منجر به قطع و پایان شتابزده آن توسط سازمان‎دهندگان شد. به عنوان مثال دکتر استفانیان (یکی از زنان اهل شوروی) اظهار داشت که زنان ایرانی باید نقش فعال‎تری را در نهادهای قانون‎گذاری بازی کنند تا حقوق طبیعی‎شان را قانونمند و مشروع سازند و سطح دانش و آموزش و فرصت‎های شغلی‎شان را بهبود بخشند. استفانیان تأکید کرد که آنچه هم در شوروی و هم در ایران باید زمینه‎اش فراهم شود این است که «زنان آزاد باشند که کار در خانه یا بیرون خانه را برگزینند»، آنچه باید تغییر کند، تصور مردم از نقش شوهران و وظایف خانواده است. «ما باید قوانینی را تصویب کنیم که برای کارِ زنان در خانه حقوق تعیین می‎کند و باید زنان را از این بردگی خانه‎داری رهایی بخشیم. »
سخنران بعدی همسر سفیر فرانسه در ایران بود. او گفت:
زنان همه جهان دارای مشکلاتی مشخص و موانعی در مسیر رسیدن به رشد و تعالی هستند که باید به آن پرداخت… من فکر می‎کنم که در کشور شما، نظام اعتقادی مردان و زنان درباره نقش‎های جنسیتی نیازمند تغییر است. این یک مسئله فرهنگی و ایدئولوژیک است که زمان زیادی برای تغییر نیاز دارد. متأسفانه، درکشور شما، در خانه ماندن زنان و بیرون کار کردن مردان یک امر طبیعی به نظر می‎رسد و تساوی بین زن و مرد یک امر جدی و مبرم تلقی نمی‎شود.

به دنبال این اظهارات، یکی از سازمان‎دهندگان کنگره، به رغم اعتراض شرکت‎کنندگان خارجی سعی کرد به نشست خاتمه دهد. و آن زمان که یکی از شرکت‎کنندگان خارجی درباره قطعنامه کنگره سؤال کرد، اعضای جمعیت زنان جمهوری اسلامی پاسخ دادند که هنوز هیچ تصمیمی در مورد صدور یا عدم صدور قطعنامه گرفته نشده و درباره این قعطنامه می‎بایست بحث شود. گویا عده‎ای نیز در مقام پاسخ گفتند که نتایج کنگره برای تصویب و تأیید به مجلس فرستاده خواهد شد و متعاقب آن در ماه آینده قطعنامه صادر خواهد شد. شرکت‎کنندگان خارجی، با این استدلال که هر کنگره بین‎المللی باید با یک قطعنامه به پایان برسد و محتوای آن توسط اعضا بحث و مورد تصویب قرار گیرد، به این عمل میزبان اعتراض کردند. با این وجود، متن زیر بعدها به عنوان قطعنامه کنگره صادر شد:
بگذارید همه بدانند که، با توجه به حمایت جمعیت زنان جمهوری اسلامی از امام خمینی، اعضای این جمعیت و همه زنانِ آزاده حاضر در این کنگره، مخالفت وتنفرشان را از هرگونه برنامه و طرحی تحت هر عنوان و نامی برای تحمیل فرهنگ‎های منحط غربی و شرقی و یا هر فرهنگ فاسد دیگری بر جامعه ما اعلام می‎کنند، ما مفتخریم که الگوی زنان مسلمان چه در حوزه خانوادگی و چه امور اجتماعی حضرت فاطمه زهرا(ع) است.
در مقایسه با قطعنامه پیشین به نظر می‎رسد که این اظهارات بیش از آن که تبلیغی باشد، تدافعی بود.

تأثیر کنفرانس‎های سازمان ملل
تحقیقات و مشاهدات من درباره ایران و جمهوری‎های مسلمان‎نشین پس از فروپاشی شوروی، تأثیر بسیار مثبت تلاش‎های سازمان ملل در رابطه با زنان و کودکان را تأیید می‎کند. یکی از عواملی که به تعدیل دستورکارهای شدیداً ایدئولوژیک، مرد‎سالار و دولت‎مدارِ این کنگره‎های بین‎المللی انجامید، افزایش ارتباطات‎شان با سازمان‎های غیردولتی بین‎المللی زنان در کنفرانس‎های منطقه‎ای و جهانی تحت نظارت سازمان ملل بود. این ارتباطات، برای بسیاری از زنان فرصت‎های منحصر به فردِ کشف، یادگیری و گفتِ‎و‎گوی میان‎فرهنگی و میان‎‎کشوری و میان‎ایدئولوژیک را فراهم آورد. پتانسیل ظهور برخی از سازمان‎های غیردولتی بین‎المللی که دارای ارتباطات قوی جهانی بودند، مورد تشویق و حمایت طرح‎های سازمان ملل قرار داشت. عینیت بخشیدن به این توانِ بالقوه، به رشد و تعالی جنبش زنان که یک بخش ضروری جامعه مدنی هستند، کمک می‎کند.
نکته مهمی که باید در اینجا یادآور شد، این مسئله است که بحث در مورد ارتباطات بین‎المللی زنان در ایران نیز همانند بحث پوشش اسلامی به صورت پویایی در ایران دنبال می‎شود و شخصیت‎ها و گروه‎های مختلف مواضع کاملاً موافق، میانه‎روانه و نیز کاملاً مخالف خود را ابراز می‎کنند. در یکی از انتقادی‎ترین مواضعی که در این سال‎ها نسبت به این نوع ارتباطات اتخاذ شده از آن به عنوان حرکتی در جهت «… فریب دادن افکار عمومی به خصوص زنان بی‎تجربه کشورهای مسلمان، کنفرانس‎ها و کنگره‎های جهانی و بین‎المللی مربوط به زنان…» یاد شده که «… یکی پس از دیگری به وسیله‎ نیروهای مافیایی صهیونیسم برگزار می‎شود. آنان از هرگونه نیرنگی برای تحمیل مقاصد شوم و شیطانی‎شان بر مسلمانان به طور گام به گام بهره می‎گیرند…» و در پایان، این پرسش مطرح شده بود که «…. ما چگونه از زنان جوان و معصومی که در این کنفرانس‎ها شرکت می‎کنند در مقابل تاثیرات مخرب و بد غرب حمایت می‎کنیم؟
از سال ۱۹۹۰، ایران (برای سه دوره متوالی) به عنوان یکی از ۴۵ عضو صاحب رأی کمیسیون سازمان ملل متحد درباره جایگاه زنان برگزیده شد. گزارش مربوط به مشارکت زنان ایرانی چه در قالب سازمان‎های غیردولتی و چه سازمان‎های دولتی در نشریاتی چون زنان، فرزانه و پیام هاجر به چاپ رسید. پیام هاجر توسط جامعه اسلامی زنان و تحت مدیریت اعظم طالقانی منتشر می‎شود، این گروه، وقایع جنبش جهانی زنان را با جدیت دنبال می‎کند و در کنفرانس‎های منطقه‎ای و بین‎المللی مربوط به زنان که توسط سازمان ملل برگزار می‎شود، شرکت می‎کند.
بنا به آنچه در پیام هاجر آمده، جامعه اسلامی زنان استقلال خود را به عنوان یک سازمان غیردولتی حفظ کرده و مسافرت‎های برون مرزی‎اش را نیز از طریق وام‎های قرض‎الحسنه تأمین می‎کند. شرکت در نشست‎های بین‎المللی مربوط به زنان، به مثابه بخشی از «مأموریت» جامعه اسلامی زنان به شمار می‎آید. این گروه نوعی موضع احتیاط‎آمیز و ملایم انتقادی‎ را نسبت به حاکمیت مردسالاری و اسلام‎گرایان افراطی داخل ایران حفظ کرده و در عین حال نسبت به جنبش جهانی زنان با نوعی مسالمت برخوردکرده است.
نمونه‎ای از آن را می‎توان در گزارش یکی از نمایندگانِ اعزامی جامعه اسلامی زنان به سمپوزیوم مربوط به زنان و توسعه در کشورهای آسیایی، نوامبر ۱۹۹۳ در جاکارتا مشاهده کرد. او بدون هیچ‎گونه مخالفت یا اظهار نظری، بحث‎هایی را نقل می‎کند که در آن از جدایی دولت و مذهب حمایت ‎شده بود و یادآور گفته‎های یکی از اعضای هیأت نمایندگی مالزی می‎شود که تأکید داشت هیچ مذهب منحصر به فردی را نباید مبنای تعیین قوانین در کشور او یا دیگر کشورهای دیگر قرارداد، چرا که هم مسیحیت و هم هندو و بودایی و هم اسلام در این کشورها وجود دارند. او همچنین گفته‎های یکی از اعضای هیأت پاکستانی را نقل می‎کند که می‎گوید اگر از مردم پاکستان پرسیده شود که آیا آنان خواهان یک حکومت اسلامی هستند یا نه، اکثریت‎شان به آن رأی منفی می‎دهند. در همان شماره‎ پیام هاجر، گزارش دیگری وجود دارد درباره سند پایانی کنفرانس جهانی زنان در مورد حقوق بشر (وین ۱۹۹۳) که بر جهانی بودن حقوق بشر صحه می‎گذرد.
طالقانی به‎تدریج در انتقاداتش، به خصوص از زمان رشد حرکت اصلاحات و ریاست جمهوری خاتمی شفاف‎تر و جسورتر می‎شود. او در میان نُه نفر زنانی قرار داشت که کاندیداتوری ریاست جمهوری‎اش از سوی شورای نگهبان رد شده بود. او در یکی از شماره‎های پیام هاجر، نمونه جالبی از انحصارگری در استفاده از منابع مالی سازمان ملل متحد را مورد اشاره قرار می‎دهد؛ در سال‎های ۹۳-۱۹۹۲ نهادهای زنانه تحت اختیار دولت، گروهی از سازمان‎های غیردولتی را از منابع مالی آژانس‎های بین‎المللی محروم کردند. بر اساس آنچه که در پیام هاجر آمده، در این دوره رئیس دفتر امور زنان رئیس جمهور در دوران ریاست جمهوری رفسنجانی، به همراه شمار دیگری از زنان، پیشنهادی را به سازمان ملل متحد تسلیم کردند که براساس آن هر گونه کمک سازمان ملل به سازمان‎‎های غیردولتی می‎بایست متوقف شود و همه طرح‎های «ملی» ادغام شوند. آنان به دفتر سازمان ملل گفتند که حق هیچ گونه کمک به سازمان‎های غیردولتی را بدون تأیید دفتر امور زنان ندارد و همین دفتر باید همه حمایت‎های سازمان ملل را دریافت کند.
مورد روشنگر دیگر از زنان اسلام‎گرایی که مرحله ایدئولوژیک و عملی متفاوتی را طی کرده‎اند، زهرا رهنورد است. او در مراحل آغازین ارتباطات بین‎المللی زنان، فعال بود و به صدور انقلاب «به عنوان یک نظام جایگزین هم برای کاپیتالیسم و هم سوسیالیسم برای توده‎های زحمتکش و سرکوب‎شده جهان سوم» معتقد بود. او در کتابی که درباره دیدار و تجربیات سفرش به هند و تماس‎ها و تأثیرات‎اش از زنان هند نوشت، نسبت به دیپلمات‎های ایرانی انتقاد داشت که زنان‎‎شان را در فعالیت‎های سیاسی‎شان دخالت نمی‎دهند و این زنان در کنسول‎گری‎ها و سفارت‎خانه‎های ایران نقشی ندارند. برنامه ناموفق تبدیل روز زن در جهان اسلام به زادروز حضرت فاطمه (ع) از طرف وی طراحی شده بود. برخی از نوشته‎های رهنورد به زبان‎های عربی، انگلیسی، ترکی و اردو ترجمه شده‎ است. در سال ۱۹۸۹، او به عنوان یکی از اعضای شورای اجتماعی ‎فرهنگی زنان، با حمایت از کمیته بین‎الملل این شورا تلاش‎کرد تا ارتباطات بین‎المللی میان زنان فرهیخته گسترش یابد و در این راه کنفرانس‎های بین‎المللی را در ایران سازماندهی و برگزار کرد. رهنورد با این استدلال سیاست‎های رژیم را نسبت به زنان مورد انتقاد قرار داد: «همانطور که ما هیچ استراتژی روشن و مدونی در زمینه اقتصاد، سیاست خارجی و یا فرهنگ نداریم، همین طور هیچ استراتژی خاصی درباره جایگاه زن در جمهوری اسلامی نداریم.»
زهرا رهنورد در میان هیأت اعزامی ایران به کنفرانس پکن نبود، با وجود این، او خود را در چالش‎های تئوریکی که به وسیله چنین تماس‎های بین‎المللی زنان ایرانی به راه افتاده بود، درگیر کرد. یکی از الزامات شرکت در کنفرانس پکن، آماده کردن یک «گزارش ملی» قابل اتکا و خالی از ابهام در مورد وضعیت زنان بود. در نشست منطقه‎ای و مقدماتی برای تهیه گزارش، اغلب زنان اسلام‎گرا و نیز سایر نخبگان شرکت‎کننده بر این نظر بودند که این کار هر چه دقیق‎تر تهیه شود. گزارش تدوین شده که به فقدان آمارهای دقیق درمورد زنان در ایران اشاره داشت، به ارگان‎های مربوطه ارسال شد تا توسط «مردانِ» مسئولِ این ارگان تأیید شود. ظاهراً، این گزارش حاوی نکات ناخوشایندی در مورد وضعیت زنان بود؛ از این رو برای مدتی مسکوت گذاشته شد و تغییرات چندی را از سرگذراند.
این نمونه‎ای از فرآیند نظارتی، آموزشی و چالش‎انگیز آمادگی برای یک کنفرانس جهانی و مربوط به زنان بود. این کنفرانس باعث شد که اهمیت مطالعات فمینیستی به داخل کشور راه پیدا کند. مبارزات فمینیستی از سوی اسلام‎گرایان مذکر زنان متحدشان جدی‎تر گرفته شد. در این زمینه، رهنورد نیز کوشید که وارد این چالش شود، و با فمینیسم تعامل داشته باشد؛ البته او این کار را نه در مطبوعات زنان که در مجله سیاست خارجی آغاز کرد. مقاله‎ او با عنوانِ «زن، اسلام و فمینیسم» نشان می‎دهد که او جزو آن دسته از نخبگان اسلام‎گرایی است که به جریانِ اصلاح در وضعیت حقوقی زنان در ایران نزدیک شده است. او سعی دارد نقاط همگرایی و واگرایی بین فمینیست‎های غربی و اسلام‎گرایانی چون خودش را پیدا کند. اما ایدئولوژی وی، تحلیل او را به مجادله‎های سیاسی و تبلیغ در جهت تلاش مستمر برای «نجات» فمینیست‎های غربی محدود می‎کند و از شکل‎گیری یک دیالوگ چند جانبه و تبادل نظر و ایده‎ باز می‎دارد. از زمان ریاست جمهوری خاتمی، رهنورد به صحنه سیاسی بازگشت و اکنون به ریاست دانشگاه الزهرا، به جای ریاست قبلی آن که یک مرد بود، نشسته است.
خلاصه این‎که، در حالی که جمعیت زنان جمهوری اسلامی به ریاست زهرا مصطفوی تلاش کرده بود که یک جنبش بین‎المللی زنان اسلام‎گرای دارای رسالت تبشیری را شکل دهد، آنچه که از این کار حاصل شد نوعی تبادلِ بین‎المللیِ پراگماتیستی با گروه‎های زنان مسلمان است. در سال ۱۹۹۵، بنا به پیشنهاد «انجمن همبستگی زنان» به ریاست فاطمه هاشمی و با همکاری دفتر امور زنان و جمعیت زنان جمهوری اسلامی «اتحادیه سازمان‎های غیردولتی زنان مسلمان» تأسیس شد. ادعا می‎شود که تا کنون سازمان‎های غیردولتی ۶۱ کشور به این اتحادیه بین‎المللی پیوسته‎اند. تلاش مشابهی در سال ۱۹۹۷ در تهران انجام شد تا یک سازمان جهانی زنان مسلمان مرتبط با کنفرانس جهانی کشورهای اسلامی تشکیل شود که با بی‎رغبتی و مقاومت هیأت‎های نمایندگی مرد این کشورها، متوقف شد. ورزش زنان و بازی‎های بین‎المللی حوزه‎ فعال دیگری برای ارتباطات بین‎المللی و ساختار ارتباطی بود. فائزه هاشمی (خواهر فاطمه هاشمی) که خود یک زن ورزشکار فعال بود، در این حوزه نقش مهمی ایفا کرده است.

تأثیر قدرت‎گیری ِطالبان در افغانستان
بُعدِ جنسیتی تعامل بین‎المللی بین ایران و افغانستان اهمیت خاصی دارد. به‎رغم تفسیر بسیار افراطیِ طالبان از اسلام، به‎خصوص در مورد زنان، ایران این گروه را محصول آمریکا و متحدش پاکستان و رقیبی برای خود در منطقه تلقی می‎کند. بسیاری از اصلاح‎طلبان مسلمان ایرانی محافظه‎کاران را با طالبان افغانستان مقایسه می‎کنند. برای محافظه‎کاران ایران، این مقایسه و تشابه در صحنه مبارزات انتخاباتی بسیار گران تمام ‎شد. شهلا شرکت، در یکی از سرمقاله‎های مجله زنان، برعلیه آن گروه از نمایندگان زن محافظه‎کار مجلس ششم که پیشنهاد تصویب قانونی برای جداسازی بیمارستان‎های زنانه و مردانه را داده بودند، نوشت: «راهی که شما در پیش گرفته‎اید، در افغانستان به پایان خود رسیده است. »
ردپای دیگر تأثیر طعنه‎آمیز تفسیر طالبانی از اسلام‎گرایی در ایران را می‎توان در بحث‎های محسن سعیدزاده جست و جو کرد. او به عنوان یک روحانی که به حمایت‎ از حقوق زنان و ایدئولوژی فمینیستی معروف بود، از جمله به دلیل نوشتن یک مقاله انتقادی نسبت به روحانیان محافظه‎کاری که قرائت شبه‎طالبانی از اسلام را در مدارس قم آموزش می‎دهند بازداشت و خلع لباس شد. یکی از نکاتی که وی بر آن تأکید داشت، آن بود که اسلام درهایش بر روی هر گونه تفسیری باز است، از جمله تفسیر و قرائت طالبانی از اسلام؛ بنابراین، این امر اسلام را چگونه تفسیر کنیم، صرفاً یک انتخاب است.
زنان مسلمانِ دارای جهت‎گیری اصلاح‎طلبی، قویاً با طالبان مخالف بودند. مثلاً، معصومه ابتکار، معاون رئیس جمهور در امور محیط زیست و یکی از اعضای برجسته هیأت رسمی ایران در کنفرانس پکن، در سال ۱۹۹۸ از شهر مزار شریف (که هنوز به دست طالبان نیفتاده بود) دیدار کرد و علیه طالبان مواضع صریحی در حمایت از دختران افغانی اتخاذ کرد.

ارتباطات همگرایانه
مدت‎ها پیش از فراخوان خاتمی به «گفت و گوی تمدن‎ها»، حامیان حقوق زنان تلاش می‎کردند که یک «گفت و گوی بین‎المللی» را به‎خصوص در جهت عادی کردن جهت‎گیری‎ها نسبت به زنان غربی و از بین بردن پندار منفی کنونی از فمینیسم غربی آغاز کنند. بسیاری از زنان روشنفکر، فعالان سیاسی و فمینیست‎های ایران به جهت‎گیری‎های جهانی و حوادث بین‎المللی و به خصوص به وقایع مربوط به جنبش جهانی زنان علاقه داشتند. فعالان زن در ایران، از جمله فعالان مذهبی، نیز صرفاً خودشان را به اتحاد و همبستگی با زنان مسلمان محدود نمی‎کردند. آنان درباره گفتارها، مبارزات و دستاوردهای خواهران غیرمسلمان و غیرمذهبی‎شان در غرب و در دیگر کشورهای در حال توسعه نیز به همان اندازه علاقه‎مند بودند. بسیاری از زنان از پذیرش گفتار‎های ماقبل‎مدرنی که به آنان ارائه می‎شد، امتناع کردند. زنان و از جمله زنان مذهبی، هویت‎های متفاوتی را غالباً با در هم آمیختن سنت و مدرنیته، و اسلامی و غربی، از طریق یک شیوه عمل‎گرایانه و گزینشگر ساخته بودند.

ماهیت‎زدایی از «غرب» و «زن غربی»
ماهیت‎زدایی از مفاهیمی چون «غرب» و «غربی» یک جنبه بسیار مهم و حساس تقابل گفتار جدید به‎خصوص در میان «نواندیشان» مسلمان و همچنین فمینیست‎های سکولار در ایران می‎باشد. این حرکت به موازات تلاش‎هایی صورت گرفت که در غرب از سوی محققان، نویسندگان و فمینیست‎ها برای ماهیت‎زدایی (de-essentializing) از پندار قالبی از اسلام و تصویر منفی از مسلمانان به خصوص زنان مسلمان آغاز شده بود.
واژه فمینیسم در ابتدا یک واژه غربی شبهه‎برانگیز و در نتیجه نامناسب برای زنان مسلمان تلقی شد. تنها در دهه ۱۹۹۰ بود که برای نخستین بار، فمینیسم و ادبیات کلاسیک فمینیستی از بریتانیا، فرانسه و ایالات متحده شروع به ترجمه به صورت گسترده در قالب کتاب، یا فصلی از، یک کتاب و یا در مطبوعات زنان حضور پیدا کرد. مجله زنان به سردبیری شهلا شرکت، دبیر سابق زن روز، نقش زیادی در این زمینه ایفا کرد. آنچه بعضی آن را «فمینیسم اسلامی» می‎نامند به‎تدریج در موضع یک اپوزیسیون قانونی شروع به مبارزه و رشد کرد.
واقعیت آن است که طی دهه گذشته، جامعه ایران شاهد مبارزه‎جویی بسیار جدی‎ از جانب زنان بوده است، مبارزه‎جویی نه از جانب یک صدای در انزوا در یک برنامه رادیویی، و نه صرفاً از سوی فمینیست‎های سکولار، بلکه از جانب هزاران زن اسلام‎گرایی که در شمار حامیان حکومت اسلامی بودند. این زنان به طور فزاینده در حال دور شدن از بینش اولیه خود هستند، چه به شکل رد دیدگاه سابق‎ خود و چه به صورت ارائه تفسیر‎هایی از متون کلیدی دینی به شکل برابری‎خواهی جنسیتی.
در آغاز راه، به کاربردن کلمات و عبارات حمایت‎آمیز از زن غربی و یا جنبش‎های فمینیستی یک تابو بود. در سال‎های اخیر، اصلاح‎طلبان زن مسلمان نظیر جمیله کدیور از «اهمیت جنبش جهانی زنان و تأثیرات مثبت آن بر بهبود وضعیت زنان در ایران» سخن گفته‎اند. حمایت بالایی که او در انتخابات مجلس کسب کرده بود، صرفاً به دلیل نسبت‎اش با رجال خوش‎نامی چون مهاجرانی و حجت‎الاسلام کدیور نبود. نوشته‎های اصلاح‎گرایانه خود او و مواضع حمایت‎گرانه وی از حقوق زنان به منزله سند اعتباری برایش به شمار می‎آمد. در انتخابات مجلس پنجم، یک مبارزه جدی علیه وی در شیراز به راه افتاد. از وی به عنوان زنی یاد کردند که از طلاق وکنترل موالید حمایت می‎کند، سرانجام او از راهیابی به رقابت‎های نهایی انتخابات بازماند، انتخاباتی که ظن تقلب نیز در آن می‎رفت. در انتخابات مجلس ششم، او با رأی بالایی نماینده دوم تهران شد.
از بین بردن بینش منفی و کلیشه‎ای از «زن غربی» در کل و از فمینیسم به طور خاص، همچنان یک امر حساس و پر مخاطره است. مطبوعات زنان در هر فرصت و موقعیتی برای پی‎جویی این هدف به طور آرام اما مستمر می‎کوشند. مجله زنان، که نقش عمده‎ای در این مسیر داشت، تنها نبوده است. علاوه بر پیام هاجر و فرزانه، که گام به گام و با احتیاط این مسیر را در پیش گرفتند، چند نشریه خاص زنان دیگر، مثل حقوق زن با سردبیری اشرف گرامی زادگان (سردبیر سابق زن روز)، زن به مدیریت فائزه هاشمی و جنس دوم، به فرآیند بازنمایی غرب، فمینیسم و جنبش جهانی حقوق زنان پیوستند. از نشریات جهان‎گرا و مستقل زنان، نشریه جنس دوم است که از سال ۱۹۹۸ به عنوان یک گاهنامه‎‎ به سردبیری نوشین احمدی خراسانی منتشر می‎شود. او همچنین ناشر یک سالنامه زنان در سال ۱۹۹۸ بود. در سالنامه و همچنین در گاهنامه مزبور یک رویکرد فراگیر و جهانگرا دنبال شده و سعی بر آن است که برفراز شکاف بین جهت‎گیری‎های مختلف فمینیستی، سکولار و اسلام‎گرا، لیبرال و رادیکال و ایرانی و غربی زده شود و این کار را از طریق چاپ تصاویر و بیوگرافی‎های زنان پیشتاز ایرانی و یا غیرایرانی آغاز کرد. نخستین چاپ سالنامه توسط برخی از نشریات محافظه‎کار مورد انتقاد قرار گرفت.
نسبت به کلیشه‎های موجود درباره زنان غربی و فمینیسم، انتقادهایی در جنس دوم نوشته شده که از جمله آنها، مقاله‎ای است به قلم خودِ نوشین خراسانی که به «نگرانی موجود در چشم مردان ایرانی وقتی که به غرب و زنان غربی می‎نگرند» می‎پردازد. مجله زنان و اخیراً جنس دوم و حقوق زنان، عکس‎هایی از زنان غربی و غیرغربی ـ ستارگان سینما، هنرمندان، نویسندگان و محققان‎ ـ به چاپ رساندند و در کنار آن به ترجمه ادبیات فمینیستی از آن جمله معرفی‎هایی درباره نظریه‎های مختلف فمینیستی و سازمان‎های فمینیستی و سازمان‎های غیردولتی زنان.
در میان انبوه مطالبی که در مطبوعات زنان درباره ترویج گفت‎وگوی تمدن‎ها آمده، یک گزارش به دیدار روحانی اصلاح‎طلب، حسن یوسفی اشکوری از ایالات متحده اختصاص دارد که در پیام هاجر به چاپ رسید. او از تنوع فرهنگی و سیاسی موجود در ایالات متحده ستایش کرده و برجنبه‎های مثبت آمریکا تأکید داشت. یکی از نکات مهمی که در مشاهدات او مورد توجه قرار گرفته بود، وجود آزادی مذهبی در ایالات متحده است که باعث شده باورهای دینی خالص‎تر و احترام صمیمانه‎ و بیشتری نسبت به دین، در میان مردم ایالات متحده به وجود بیاید و این در مقابل آن چیزی قرار دارد که اشکوری از آن به عنوان رواج «تظاهر مذهبی» یاد می‎کند.
نمونه دیگر، روزنامه زن است که قبل از توقیف در اواخر ۱۹۹۹، حاوی نوشته‎هایی در حمایت از جنبش‎ جهانی زنان و فمینیسم و از جمله دستاوردهای فمینیسم غربی بود. یک بخش جالب مربوط به مصاحبه‎ای است که با پروفسور سعدالمولی، دبیرکل کمیته ملی گفت و گوی بین مسلمانان و مسیحیان در لبنان، طی دیدارش از ایران در ۱۹۹۸ انجام گرفت. او چند نکته انتقادی راجع به عدم آزادی و انتخاب در ایران، به خصوص در زمینه‎های مربوط به پوشش زنان مطرح کرد و همگام با روشنفکران مدرن و مسلمان ایرانی و عالمان دینی مدرن لبنان، علیه تحمیل و اعمال مذهب به عنوان یک ایدئولوژی دولتی و اعمال یک «الگوی اسلامی» واحد بر جوانان و زنان سخن گفت. او همچنین از عربستان سعودی به خاطر «دیدگاه تنگ‎نظرانه‎اش نسبت به زنان در عین داشتن روابط گسترده با غرب» انتقاد کرد.
بیان چنین نقطه‎نظراتی از سوی یک لبنانی یعنی تبعه کشوری که در آن اسلام‎گرایان ایرانی سرمایه‎گذاری سیاسی، ایدئولوژیک و مالی کرده‎اند را شاید بتوان نشانی از ناکارآمدی یک نوع خاصی از ایدئولوژی اسلام‎گرایانه، دستِ‎کم در حوزه زنان، نه تنها در ایران بلکه همچنین در کشورهایی تلقی کرد که ایران روابط خارجی خاصی با آن برقرار کرده است. همگام با مطبوعات زنان، نقش بزرگی را نویسندگان زن و هنرمندان، به‎خصوص فیلم‎سازان زن، مثل رخشان بنی‎اعتماد، و تهمینه میلانی، در بازسازی و بازنگری فرهنگی نسبت به جهت‎گیری‎های جنسیتی، نقش زنان و تصویر زنان ایرانی هم در سطوح ملی و هم بین‎المللی داشته‎اند.

تأثیر مهاجران: زنان تبعیدی و مهاجر
شماری از زنان محقق و فعال ایرانی که در خارج از کشور زندگی می‎کنند، این ابتکار عمل را به خرج داده و نقش پل ارتباطی را بین فمینیست‎های داخلی و جهان خارج ایفا کرده‎اند و ارتباط بین‎المللی جنبش زنان ایران را با سازمان‎های غیردولتی و جنبش زنان در دیگر کشورها تسهیل‎نمودند. بنا بر تحقیق شهین نوایی، ۹۷ گروه از زنان ایرانی در چهار قاره و ۱۶ کشور جهان و ۲۶ شهر فعال هستند که بیشترین تمرکز آنان در اروپا، آمریکای شمالی، آسیا و استرالیا است. زنان مهاجر و فعال در سطوح مختلف از جمله در حوزه سیاسی، اطلاعاتی، تئوریک، فنی و سازمانی به جنبش زنان در داخل کمک کرده‎اند. به عنوان نمونه، می‎توان از پیام مکتوب نوشین احمدی خراسانی نشست سالانه مؤسسه مطالعات زنان ایرانی (ژوئن ۱۹۹۹ ـ کانادا) یاد کرد که در آن از کمک و حمایت‎هایی که نسبت به این حرکت می‎شد قدردانی کرده بود.
فعالیت زنان مهاجر ایرانی، شامل ارتقای سطح آگاهی‎ بین‎المللی، بسیج فشارهای جهانی علیه نقض حقوق زنان در ایران، ارسال متون و کارهای تحقیقاتی چاپ شده در خارج، انجام تحقیق راجع به زنان در ایران (که بعضاً در ایران همانند خارج ترجمه شده و به چاپ می‎رسند)، و حفظ و ارتباط علمی و فرهنگی از طریق مشارکت در گردهمایی‎های مربوط به زنان در ایران و دعوت از زنان ایران برای ابراز نظر در سمینارهای علمی و تخصصی مربوط به زنان در خارج از کشور می‎شد.

رویدادهای اخیر و نتایج آن
به دلیل موانع زبانی و نیز محدودیت‎های ژئوپلیتیک، جنبش زنان ایران در ایجاد ارتباطات بین‎المللی با مشکلاتی مواجه بوده است. در مقایسه با زنان کشورهای مستعمره، تعداد معدودی از زنان در ایران ـ که هرگز مستعمره نبوده ـ بت زبان استعمارگران، که در عین حال زبان گفتار فمینیست‎های فراملی است، آشنا هستند. به هر حال، این آشنایی نه تنها به واسطه افزایش تعداد زنان تحصیلکرده در داخل رو به گسترش است، بلکه از عامل دیگر، یعنی از حضور بیشتر زنان در خارج نیز تأثیر پذیرفته است. در گذشته، فقط مردان بودند که می‎توانستند برای فعالیت‎های مختبلف در این زمینه‎ها به خارج بروند. زنان ایرانی ساکن در خارج، تلاش کرده‎اند همچون پلی بین فمینیست‎های ایرانی و خارجی عمل کنند و این کار را با به شیوه‎های مختلف انجام دهند: آموزش، تحقیق، گروه‎های فعال زنان، و اخیراً از طریق سایت‎های اینترنتی برای زنان ایرانی، تدارک کنفرانس‎های بین‎المللی که شامل سخنگویان از داخل ایران و افراد مقیم خارج است و بالاخره مصاحبه‎ها و حضور در محافل خبری همراه با زنانی از داخل و خارج از کشور.
گسترش سطح دانش‎پژوهی، پوشش فراگیر‎تر رسانه‎ها و نیز فیلم‎هایی که توسط فیلم‎سازان زن ایرانی ساخته شده‎اند، در حال تغییر بازنمایی یک بعدی و کلیشه‎ای از زن ایرانی به عنوان قربانی و محصول انفعال و عقب‎ماندگی هستند.

شیرین عبادی و مهرانگیز کار دو تن از حقوقدانان برجسته فعال در کشور ایران هستند که در عین حال نقش فعالی در عرصه‎های بین‎المللی داشتند و به عنوان مدافع حقوق زنان در کنفرانس‎ها و مجامع بین‎المللی شرکت و سخنرانی می‎کردند.
مقایسه بین مراسم بزرگداشت روز جهانی زن در سال ۱۹۷۹ و سال ۲۰۰۰، بازتاب جالبی از تغییراتی است که در بستر ملی و جهانی برای جنبش زنان ایران به وقوع پیوسته است. در ۸ مارس ۲۰۰۰، دو دهه پس از آخرین گرامی‎داشت روز جهانی زن در ایران، از گروه‎های زنان مستقل موفق به برگزاری این مراسم در محل شهر کتاب شدند. نخستین مراسم گرامی‎داشت زن، در عمل به یک طغیان پنج روزه (۸ تا ۱۲ مارس ۱۹۷۹) و تظاهرات انبوه زنان عصبانی در خیابان‎های تهران علیه اقدامات ناقض حقوق زنان تبدیل شده بود. در حالی که این بار (۸ مارس ۲۰۰۰) مراسم، یک اجتماع کوچک سازماندهی شده به نشانه آغازی نامطمئن اما امیدبخش به سوی دموکراسی و حقوق زنان بود. هر چند برگزاری این مراسم در مطبوعات انعکاس نیافت، محل پر از جمعیت شد. زنانی از سنین مختلف و خاستگاه‎های مختلف، درباره حوزه‎های گسترده زنان سخنرانی‎های کوتاهی کردند. اجرای چند قطعه موسیقی از طرف چند تن از موسیقیدانان جوان، نشانه دیگری بود از مجال کوتاه اما امیدوارکننده و حیات بخش فعالیت زنان. چند نکته ظریف دیگر نیز بیانگر تفاوت بین این دو بزرگداشت بود: از آن جمله است ارتباطات جهانی آنها. در حالی که در مراسم روز جهانی زن در سال ۱۹۷۹، چند تن از فمینیست‎های رادیکال غربی مثل کیت میلت شرکت داشتند، در مراسم سال ۲۰۰۰، زنانی از افغانستان و بنگلادش حضور داشتند تا وضعیت دشوار و نیز امیدهای‎شان را با همتایان ایرانی‎ خود قسمت کنند.
این رویداد کوچک اما مهم پوشش مطبوعاتی چندانی نداشت. احتمال دارد این امر نشانه فقدان علاقه یا جرأت لازم در مطبوعات جدید اصلاح طلب برای پوشش فعالیت‎های زنان و نیز تحرکات فمینیستی باشد که منطبق با مواضع آنها نیست. هر چند این مسئله امر آشنایی در پیشینه جهت‎گیری‎های روشنفکران ایرانی نسبت به فمینیسم‎ است، اما یک تفاوت جدی رخ داده‎است. مطبوعات فعال و مستقل زنان، مصراً نسبت به اصلاح طلبان به خاطر انفعال و یا غفلت‎شان از «مسئله زن» انتقاد می‎کنند. مثلاً، ماهنامه زنان، به چاپ مجموعه‎ای از مصاحبه‎ها با مردان برجسته و اصلاح‎طلب اسلامی از روحانیان گرفته تا سایر روشنفکران غیرروحانی دست زد و آنان را در این موضع قرار داد که به لحاظ دین شناسی، تئوریک و ملاحظات سیاسی مسئله زنان را تشریح کنند. دانشگاهیان فمینیست ایرانی چه در داخل و چه در خارج نیز با انتقاد از کوتاهی‎های اصلاح‎طلبان اسلامی نسبت به مسائل جنسیتی، به پرداختن این بحث‎ها کمک کردند. یک چنین بحث‎های زنده و نیز وجود رویارویی‎های روشنفکری بین فمینیست‎ها و روشنفکران پیشرو نه در سال‎های اول جمهوری اسلامی و نه در دوران رژیم گذشته سابقه نداشت.
چشم‎انداز جدیدی در گفتار روشنفکری و جنبش زنان ایران به وجود آمده که خود محصولِ ایران پس از انقلاب و غالباً نیز به زنان طبقه متوسط شهری متعلق‎ است. یعنی گروهی از جامعه که همان‎گونه که مهسا شکرلو بیان می‎کند، برایش «غرب نه افسون کننده است و نه تهدید کننده»؛ آنان همانند اقشار مختلف نسل‎های پیشین، نسبت به غرب، نه رنجش و بدگمانی و دشمنی دارند و نه نسبت به آن و شیفتگی و تقلید.
بنابراین می‎توان مشاهده کرد ‎که یک رویکرد متعادل و عقلانی‎تر نسبت به غرب و یک نگاه جهانی‎تر در مقایسه با رویکرد انزواجویانه‎ به فمینیسم و جنبش زنان هم در میان زنان فعال سکولار و هم بسیاری از زنان فعال مسلمان نضج یافته است. آنها در جست و جوی شناخت اشتراکات‎شان هستند، بی‎آن‎که تفاوت‎ها را نادیده بگیرند. آنان می‎دانند که «نظام مرد‎سالار فقط مختص ایران نیست. ما آن را در همه جای جهان مشاهده می‎کنیم … این امر بسیار مهم است که از تجربه مقاومت سایرین استفاده کنیم. با این حال، به جای شیفتگی نسبت به غرب و رقابت با زنان غربی، آن گونه که در گذشته شایع‎ شده بود، گرایشی در میان بسیاری از فمینیست‎های ایرانی بروز کرده است که علاقه‎مند به ایجاد روابط پایدار و گفت‎وگو با زنانی است که ساکن کشورهای همسایه ایران هستند و یا با کسانی که روابط فرهنگی و تاریخی‎شان مشابهت‎ بیشتری با ایران دارد.

یادداشت
 مشخصات متن کامل مقاله به قرار زیر است:
“The International Connections of the Iranian Women’s Movement in Iran: ۱۹۷۹-۲۰۰۰’ In Iran and the Surrounding World: Interaction in Culture and Cultural Politics. Eds. Nikki Keddie and Rudi Matthee (Seattle: University of Washington Press, ۲۰۰۲)
۱ . شهلا لاهیجی و مهرانگیز کار، شناخت هویت زن ایرانی در گستره پیش تاریخ و تاریخ، نشر روشنگران، تهران ۱۳۷۲
۲. بنگرید به:
Golnar Mehran, “The Creation of the New Muslim Woman: Female Education in Islamic Republic of Iran,” Convergence ۲۳, no. ۴ (۱۹۹۱): ۴-۵۲
۳ . بنا بر مصاحبه اختصاصی با شهلا حائری (در تاریخ ۱۵ اسفند ۱۳۷۸) که تحقیقات میدانی در این زمینه در پاکستان به عمل آورده است.
۴ . طی کنفرانس جهانی زن در پکن در برنامه گردهمایی ۹۵ با خانم مکنون ملاقات داشتم، تا به امروز تغییری در نظرات او رخ نداده است.
۵ . به عنوان نمونه می‎توان به گفته الهه کولایی در روزنامه آفتاب امروز به تاریخ ۱۸ اسفند ۱۳۷۸ صفحه ۸ اشاره کرد.
۶ . برای منابع و مطالعه بیشتر در این زمینه بنگرید به مقاله : نیره توحیدی، جنسیت، مدرنیته و دموکراسی، جنس دوم شماره۳، تهران: ۱۳۶۸، صص ۲۳-۱۰
۷ . برای یک بحث تحلیلی در مورد اسلام در جمهوری آذربایجان از یک زاویه جنسیتی به مقاله زیر از نویسنده مراجعه شود:
“Islam and National Identity in the post-Soviet Republic of Azerbaijan”: submitted to the Natioral Council for Eurasian and East European Research, June ۱۹۹۸.
۸ . برای مطالعه سایر گزارش های انتقادی در این زمینه بنگرید به: مقالات: زیبا جلالی نائینی در فصلنامه گفتگو شماره ۱۰ (زمستان ۱۳۷۴) و آکوچکیان در پیام زن، شماره‏های ۴۴ و ۴۷ سال ۱۳۷۴.
۹. بنگرید به:
N.Tohidi, “Fundamentalist Backlash and Muslim Women in the Beijing Conference,” Canadian Women Studies ۱۶ (Summer ۱۹۹۶): ۳۰-۳۴.
.News Release Issued by Amnesty Internationl, AI Index Act ۷۷/۰۰۸/۲۰۰۰ (۵ June ۲۰۰۰).
.Maryam Poya, Women, Work & Islamism: Ideology and Resistance in Iran (London: Zed Books, ۱۹۹۹), ۱۲.
۱۲. بنگرید به مقاله نویسنده این سطور در: نیمه دیگر شماره ۱۱ (بهار: ۱۹۹۰) صص ۷۴-۱۷۲.
۱۳. همان، صفحه ۱۸۲
۱۴ . همان
۱۵ . همان
۱۶ . مهندس محمدعلی رامین، صبح شماره ۶۵ (دی ۱۳۷۵)
۱۷ . پیام هاجر، شماره ۲۱۸ (زمستان ۱۳۷۲)
۱۸ . همان، صفحه ۴
۱۹ . پیام هاجر، شماره ۲۲۹، (تابستان ۱۳۷۶)، صفحه ۴-۵
۲۰ . زهرا رهنورد، سفر به دیار ….، سروش ۱۳۶۶
۲۱ . همان، صفحه ۱۱۱
۲۲ . همان، صفحه ۱۱۵
۲۳ . برای نقد فمینیستی از رهنورد بنگرید به:
Janet Afary, “Islamist Women Leaders: Escape from Freedom or Tradition?”, Critique (forthcoming)
۲۴ . زن روز، شماره ۲۱، بهمن ۱۳۶۸
۲۵ . مجله سیاست خارجی، شماره ۲۹، ۱۳۷۴
۲۶ . از زمان ریاست جمهوری خاتمی، دفتر مشارکت زنان به ریاست زهرا شجاعی جایگزین دفتر امور زنان شد.
۲۷ . بنگرید به: زنان، شماره ۳۹، آذر ۱۳۷۶، صفحه ۱۳-۱۰
۲۸ . زنان، شماره ۴۲، فروردین و اردیبهشت سال ۱۳۷۷، صفحه ۲
۲۹ . درباره سعیدزاده و سایر مباحث مربوط به جنسیت میان روحانیان ایرانی، بنگرید به:
Ziba Mir-Hosseini, Islam and Gender: The Religious Debate in Contemporary Iran (Princeton: Princeton University Press, ۱۹۹۹); and Haleh Afshar Islam and Fiminisms: An Iranian Case-Study (London: Macmillan, ۱۹۹۸).
. Mark Heinrich, “Women’s Day Focus on Afghan, Algerian Abuses,” Reuters dispatch, ۸ March ۱۹۹۸, via Internet.
۳۱ . برای مطالعه تحول شهلا شرکت از یک اسلام‎گرای رادیکال به یک فمینیست مسلمانِ اصلاح‎طلب و همکاری کسانی چون او با فمینیست‎های سکولاری از قبیل مهرانگیز کار، بنگرید به:
Jane Bayes and Nayereh Tohidi, eds., Globlization, Religion and Gender: The Politics of Implementing Women’s Rights in Catholic and Muslim Contexts (New York: Palgrave, ۲۰۰۱).
۳۲ . به عنوان نمونه، بنگرید به:
Margot Badran “Toward Islamic Feminisms: A Look at the Middle East,” Hermeneutics and Honor: Negotiating Female Public Space in Islamicate Societies, ed. Asma Afsaruddin (Cambridge, Mass: Harvard University Perss, ۱۹۹۹), ۱۵۹-۸۸
۳۳ . جملیه کدیور، زن (تهران، انتشارات اصلاحات، ۱۳۶۸)، از جمله فصلی درباره کنفرانس پکن.
۳۴ . درباره کدیور، بنگرید به: زنان، سال نهم، شماره ۶۳ (اردیبهشت ۱۳۷۹): صص ۷ تا ۱۳.
۳۵ . به عنوان نمونه، بنگرید به: «خطر گرایش‎های ارتجاعی در تقویم نگاری…،» جمهوری اسلامی، شماره ۵۷۵۶، ۹ اردیبهشت ۱۳۷۸
۳۶ . جنس دوم، شماره دوم، ۱۳۷۸: صص ۱۵-۳۰
۳۷ . برای مثال نگاه کنید به: نیره توحیدی، “کلیشه‎زدایی از زن غربی، معرفی یک چهره” ، جنس دوم، ۶ و ۷ ۲۱-۴ (…۲/۱۳۷۹)
۳۸ . پیام هاجر ۲۳۳، فروردین،۱۳۷۷، صص۱۳-۱۲
۳۹ . برای مثال نگاه کنید به مقاله ژاله شادی طلب محقق و فعال در زمینه زنان، درباره فمینیسم و فمینیسم اسلامی در روزنامه زن، ۸ اسفند۱۳۷۷/ ۲۷ فوریه ۹-۱۹۹۸، ص۹.
۴۰ . زن، ۲۶ آذر ۱۳۷۷ / ۱۷ دسامبر ۱۹۸۸، ص ۱۱.
۴۱ . بنگرید به آوای زن، شماره های ۳۸و۳۹ (زمستان ۱۹۹۹)،ص ۱۸.
۴۲ . شماری از زنان دانشگاهی و فعال خارج از کشور در زمینه زنان، در این مباحث با نوشتن مقالاتی و نیز ترجمه و نشر گزارش تحقیقاتشان به فارسی در مطبوعات داخلی شرکت جستند، از جمله مولفین آثار منتشرشده می‏توان از افسانه نجم‏آبادی، نیره توحیدی، آزاده کیان، زیبا میرحسینی، فریده فرهی، ژانت آفاری و پروین پایدار نام برد.
۴۳ . بنگرید به هما هودفر :
Volunteer Health Workers in Iran as Social Activists: Can Governmental Non-Governmental Organization’ be Agents of Democratizatiozation? (Occasional paper No. ۱۰, Women Living Under Muslim Laws, December ۱۹۹۸)
۴۴ . ابتکار این حرکت از جانب خانم شهلا لاهیجی، مدیر انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، و خانم نوشین خراسانی مدیر نشر توسعه و جنس دوم بود.
۴۵ . بنگرید به گزارشی از نیره توحیدی در آوای زن، شماره ۴۰ بهار ۲۰۰۰، صص ۸-۶
۴۶ . برای مطالعه تاریخ جنبش زنان در ایران بنگرید به:
Mangol Bayat-Philipp “Women and Revolution in Iran, ۱۹۰۵-۱۹۱۱, “Women in the Muslim World, ed. L. Beck and N. Keddie (Cambridg, Mass. Harvard University Press, ۱۹۷۸); Eliz Sanasarian The Women’s Rights Movement in Iran (New York: Praeger, ۱۹۸۲); Guity Nashat, ed., Women and Revolution in Iran (Boulder: Westviwe Press, ۱۹۸۳); Parvin Paidar, Women and the Political Process in Twentieth Century Iran (Cambridge: Cambridge University Perss, ۱۹۹۵); and Janet Afary, The Iranian Constitutional Revolution, ۱۹۰۶-۱۹۱۱ (New York: Columbia University Press, ۱۹۹۶).
۴۷ . سایت اینترنتی بدجنس، شماره ۱، ۱۳۷۹.
۴۸ . همان.