- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

اینترنت؛ علیه بمب هسته ای: یادداشتی از سیاوش جمادی

سیاوش جمادی «چشم‌انداز مبهم آینده» را ترسیم می‌کند
اینترنت، علیه بمب هسته‌ای

در عصر مدرن تا آنجا که من می‌دانم فرازوفرود آینده هر جامعه‌ای با گفتار و شعار رقم نمی‌خورد. هرگاه فرافکنانه‌ در دور لعنت یک‌ «دیگر»ی می‌افتیم یا خودمان یا یکی دیگر حتما باید به ما هشدار دهد که: دمی درنگ کن. بر طبل لعنت دیگری مکوب. نگاهی هم به خودت انداز، چرا که شاید تو خود بیش از دیگری در تیره روزی‌ات نقشمند بوده باشی نه آمریکا نه اروپا و نه هیچ غیری قادر نبودند سرنوشت قومی را به سود خودشان رقم زنند اگر آن قوم خود گرفتار ناتوانی و نادانی و خودفریبی و فریب‌پذیری نبود. برای آنکه قدرت‌های دیگر در میهن عزیز ما هیچ غلطی نکنند باید شرایط امکان غلط‌‌کردنشان را مسدود کنیم. داعش که هم‌اکنون بحران خاورمیانه را حادتر از پیش کرده است، ممکن است یک نمایش به کارگردانی قدرت‌های منطقه‌ای یا غربی باشد، اما اجازه دهید در این وجیزه به کوته‌ترین بیانی که مقدور من است به این وارونه‌بینی و باژگون‌نگری کلیشه‌ای تن ندهم که این بلا دست‌پرود آن کارگردان پنهان است. وارونه‌نگر گوید: «داعش هست چون آن کارگردان هست.» من می‌گویم: آن کارگردان هست چون داعش هست. آن کارگردان هست چون بازیگر هست. اگر جهل و تعصب فرقه‌ای نبود آن کارگردان نیز نه صحنه‌ای برای اجرای نمایشنامه‌اش داشت نه تماشاگرانی که این اکران عمومی جهل و توحش را تماشا کنند. طور دیگری بگویم: مناسبات قدرت از دیرباز از انگیزش‌های قدرت‌طلبانه و سودجویانه به‌دور نبوده است؛ چه در غرب، چه در شرق. در عصر جدید اما فیلسوفان و اندیشمندان سیاسی سرانجام برای مهار سوداندیشی، زورگویی، سلطه‌جویی و در یک کلام استبداد طرح ساختاری به نام دموکراسی افکندند. این ساختار را در نظر به حکومت مردم‌بر‌مردم تعریف کرده‌اند، اما دموکراسی راستین همچنان آرمانی است که دموکراسی جاری به‌سوی آن پیش می‌رود. در این پیشروند، دموکراسی همواره با سوداندیشی، زورگویی، سلطه‌جویی و در یک کلام استبداد و دیکتاتوری در کشمکشی پرتنش بوده است. امروزه می‌توان گفت دموکراسی دیگر فقط یک صندوق رای که هرچهار، پنج‌سال یک‌بار در یکی، دو‌روز مردم را به صف می‌کند نیست. دموکراسی پیش‌فرض‌هایی دارد که رای اکثریت نیز نمی‌تواند آنها را نقض کند.
بیان آزاد اندیشه با وسایلی چون قلم، تصویر، روزنامه، فیلم، کتاب، کارهای هنری، سخنرانی و مانند اینها، حیات امن، آزاد و عاری از ترس، شرایط امن و برابر گفت‌وگو در فضای عمومی بدون تبعیض حق نقد دولت منتخب از آغاز تا پایان کارش، برابری همگان در برابر قانون، اصل برائت، حق تحصیل و اشتغال و دیگر حقوق انسانی را حتی با رای اکثریت نزدیک به اتفاق نیز نمی‌توان نقض کرد. تامین این حقوق پیش‌فرض‌های دموکراسی‌اند و انتخابات آزاد نیز یکی از آنهاست. دیگر دموکراسی، دیکتاتوری اکثریت نیست. نهادهای مدنی، احزاب و اتحادیه‌های صنفی مستقل و آزاد امروزه از ارکان دموکراسی هستند. بدون این ارکان دموکراسی چیزی جز پسروی نیست.
با این‌همه جهان به تعبیری هرچه‌ از زمان می‌گذرد کوچک‌تر می‌شود. هرکس می‌داند که مساحت دهکده کوچک جهانی همان مساحت زمین است چه پیش از پیدایی این دهکده و چه پس از آن، این احساس زبانی نسبت به واژه‌هایی چون زمان، مکان، فضا، فاصله، سفر، پیام‌رسانی، پیام‌پراکنی، مرز، ترابری و جنگ است که دگر شده است. رخدادی در جهان انسانی پدید آمده است که هیچ فرد یا گروهی را یارای چیرگی بر آن نیست چراکه هر فرد یا گروهی خود در همین جهان دگر گشته زندگی می‌کند. داعش و القاعده نیز بیرون این جهان نیستند اگرچه یکسره آن را لعنت می‌کنند، اگر ذره‌ای خرد در مخ‌های سنگوار این تاریک‌‌اندیشان مدرن بود، دست‌کم یکی‌در‌میان آنان به این نکته پی می‌برد که آنها خود نیز از بطن همین جهان مدرن برآمده‌اند نه از متن و نص و اصلی که سنگش را به سینه می‌زنند. این تاریک‌اندیشان گمان می‌برند که به صورت جهان مدرن سیلی می‌زنند البته سیلی می‌زنند و آثار این سیلی نیز در یازده‌سپتامبر نمادینه شد، اما آن دستی که بر پیکر مدرن سیلی می‌زند، دست خود این پیکر است، درست چون انسانی که گاه خودش به خودش سیلی می‌زند. این تاریک‌اندیشان اگر به عهد سلف پایبند بودند به‌جای اینترنت، جارچی به کار می‌بردند و …
اما گویا بیش از قدرت باورشان، به قدرت تکنولوژی مدرن باور دارند. دگر‌گشت احساس آنها نسبت به واژه‌های فاصله، مکان، زمان و غیره همان دگرگشت مدرن است و این دگرگشت صرفا صوری نیست، بلکه شیوه هستی انسان‌ها را دگر کرده است. شرارت تاریک‌اندیشان مازاد جهان مدرن است که آن را در بیرون مرزهای جوامع دموکراتیک بالا می‌آورد و تف می‌کند. سال‌ها بود که نشانی جایی را می‌جستم که «زباله‌دانی تاریخ» می‌نامندش تا اینکه نشانی آن را در قلمرو «داعش» یافتم. کمی اساسی‌تر به این ماجرا بنگریم: در عصر قدیم سوژه از نگر سیاسی به همان معنای اصلی subjectus (زیرافکنده، فرودست، بنده، رعیت، تابع) بود. طلوع عصر نو همهنگام است با درگشت زیرافکنده به فرد قائم به خود. منِ دکارت، جوهر (sub-stance) یا زیر-ایستاست. این جوهریت یا زیرایستایی نه به معنای تابع بل به مفهوم پایه همه توابع است.
هگل با این گفته که زیرایستا (جوهر) همان زیرافکنده (سوژه) است این دگرگشت تاریخی را با تفصیلی همه‌جانبه (در پیشگفتار پدیدارشناسی روح) بیان می‌کند. نظیر این دگرگشت در مناسبات قدرت از این قرار است: رعیت شهروند می‌شود. هرم قدرت سروته می‌‌شود، سرچشمه و مبدأ قدرت سیاسی از راس به قاعده منتقل می‌شود، فرد و مردم زاده می‌شوند. پولیس (شهر) یونانی که در فرهنگ مسیحی-افلاتونی قرون وسطی به گور سپرده شده بود، با بدنی نیرومندتر از گور برمی‌خیزد. ما این حشر و رستاخیز شهروند را با وام‌گیری اصطلاحی از ملاصدرا اشتدادِ وجود فردی و جمعی می‌نامیم. من با جعل این اصطلاح رستاخیز و دگرگشت مدرنیته را هم به‌سوی هستی اجتماعی سوق می‌دهم و هم می‌رسانم که تنها در ذهن و نظریه می‌توان میان اعصار مرزهای قاطع کشید. مفهوم اشتداد آن تشکیک و تدریجی را افاده می‌کند که در واقعیت رخ داده است. به بیانی دیگر، نه چنان است که آغاز عصر نو بی‌هیچ پیشینه و معداتی در عصر قدیم بوده باشد. عصر جدید از زایش نوزادی آغاز گشت که قبلا در زهدان عصر قدیم برای متولدشدن لگدپرانی را در تأملات سنت آگوستین، در شک اولیه غزالی، در نومینالیسم ویلیام اوکامی و به‌طور‌کلی در نزاع برسر کلی‌ها، در حقیقت دوگانه ابن رشد، در تجربه‌گرایی زکریای رازی و در بسیاری از لحظه‌ها و پویه‌های فکری سده‌های میانه ردیابی کنیم. اشتداد وجود فردی و جمعی ما در دموکراسی است.
اما از همان آغاز این اشتداد، اندیشمندان و اهل علم و سیاست به ابزار مهار این اشتداد نیز می‌‌اندیشیدند. نقل‌افزارها، رسانه‌افزارها، پیام‌افزارها و جنگ‌افزارها همدوش این اشتداد دگر می‌شوند. چاپ، رادیو، تلویزیون، تلگراف و رسانه‌های دیگر با امکان تکنیکی تکثیر و ارسال سریع به دوردست‌ باعث می‌شوند که احضار مخاطبان انبوه و دور هرچه از زمان می‌گذرد سریع‌تر و آسان‌تر شود. احضارافزارها، کشتارافزارها، پیام‌افزارها و مهارافزارهای مدرن همگی دو ویژگی مشترک دارند: یکی توانش هدف‌گیری به دوردست و دو دیگر توانش هدف‌گیری به سوی گیرندگان انبوه یا توده بی‌شمار.
برای مثال تلویزیون پیام تصویری خود را به مخاطبان انبوه و دوردست می‌رساند و جنگ‌افزارهای مدرن نیز از دور و به‌طور انبوه می‌کشند و بر همین منوال دولت مدرن که «هابز» آن را در لویاتان مقتدر مصور می‌کرد و «نیچه» آن را بت‌نو می‌نامید با ابزار تکنوبوروکراتیک در مهار توده‌های دور و نزدیک چنان توانشی پیدا می‌کنند که شاهان و جهانگیران قدیم حتی به خواب هم نمی‌دیدند. دموکراسی در اساس کاربرد این افزارهاست اما به سو و سود اشتداد وجود فردی و اجتماعی.
بنابراین، این انسانی‌ترین و مردمی‌ترین و به‌حق‌ترین دستیافت انسان مدرن از همان آغاز در کشمکشی آشکار و نهان با ابزار مهار اشتداد وجود فردی و اجتماعی بوده است.
دموکراسی، این فرزند صالح عصر مدرن هرگز بدون مزاحمت همزادهای خود زندگی نکرده است. آینده بهتر، آزادتر و بارورتر هر قومی در جهان کنونی به میزان حرکت آن قوم به‌سوی دموکراسی راستین بستگی دارد که مردم را چه در سیاست (شهرگردانی)، چه در اقتصاد (خانه‌داری و تدبیر ثروت همگانی) تعیین‌کننده‌ای هرچه اصلی‌تر و مستقیم‌تر گرداند.
در اینجا من در حد این مجال تنگ، تنها می‌توانم گذرانه به برخی از شرایط امکان این آینده بهتر اشاره کنم. شرط نخست به ساختار دولت راجع است؛ هرچه دموکراتیک‌تر، بهتر. شرط دوم به فرهنگ برمی‌گردد. فرهنگ را هرگونه که تعریف کنید دو ویژگی را نمی‌توانید قلم گیرد؛ یک: فرهنگ امری همگانی است و حامل پارسازه‌هایی که از گذشته‌های دور به اکنون فرا داده شده‌اند و کلیتی درهم‌تافته از عناصری چون دین، خلقیات عمومی، اخلاق عرفی، آداب و رسوم، شیوه‌های روابط انسانی، زبان و خرافه‌ها را برساخته‌اند. دو: فرهنگ در عین پارسازه‌های فراداده‌‌اش ساختاری بسته و متصلب و ایستمند نبوده است بل عناصر ایستمند آن همواره در کشمکش با عناصر پویایی بوده‌اند که در دادوستد با فرهنگ‌های دیگر یا در تاملات و آثار اندیشمندان و هنرمندان پرسشگر و منتقد پدید آمده‌اند، پس فرهنگ خود در بطن خویش کشمکشی را حمل می‌کند.رفتار و گفتار دموکراتیک در فضای عمومی‌ای شکل می‌گیرد که در آن عوامل مخل گفت‌وگوی بی‌هراس، آزادانه و بی‌ستیزه و حقیقت‌جو دفع شده باشند. به باور من هیچ‌چیز بیش از گفت‌وگوی آزاد و بی‌هراس در فضای عمومی تضمین‌کننده دموکراسی پایدار و راستین نیست. امروزه دیگر دهان، تنها رسانه بیان اندیشه نیست.
بی‌عدالتی رسانه‌ای که در انحصار رسانه‌های پرمخاطب به صاحبان زور و سرمایه تعین پیدا می‌کند، از استبداد شاهان قدیم ستمگرانه‌تر است و رسانه‌ها وقتی از انحصار گروهی خاص خارج شوند تازه گفت‌وگوی راستین و دوسویه و چندسویه آغاز می‌شود. از گذرگاه این نوع گفت‌وگوست که بدون تحکم‌های آمرانه، هموندان فرهنگ کم‌کم می‌آموزند که هر اندیشه‌ای تنها در مواجهه با دیگر اندیشه‌هاست که اعتبار خود را در بوته آزمون می‌نهد. می‌آموزند که هم بگویند و هم بشنوند. می‌آموزند که یکسره فرستنده‌ای حق‌بجانب نباشند بل به همان میزان گیرنده نیز باشند، می‌آموزند که خطاکردن در گفت‌وگو رفع می‌شود، اما بی‌گفت‌وگو چه‌بسا در عین نادانی خود را دانای کل پندارند، می‌آموزند که حقیقت در جیب هیچ‌کس نیست بل تنها از کوره تبادل و مشارکت اذهان دسترس‌پذیر می‌‌شود،‌ می‌آموزند که به قول بزرگمهر حکیم «همه‌چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر نزاده‌اند.» می‌آموزند که به فرض محال که عقل کلی هم وجود داشته باشد، فرمانبرداری و سرسپردگی به او ذهن را بیکاره و توان اندیشه را تعطیل می‌کند.
شرط سوم به جای شایسته در مناسبات جهانی برمی‌گردد. دهکده کوچک جهانی پیامد همان اشتداد وجود اجتماعی و مهارافزارهای این اشتداد است چراکه این هر دو در احضار امر دوردست و انبوه مشترکند. این احضار می‌تواند هم در جهت مهار و کشتار و هم در جهت آزادی اندیشه و گفتار سمت‌وسو گیرد.
جایگاه شایسته در مناسبات جهانی در برهه‌های گذرا تثبیت نمی‌شود بل در پیشروند به سوی دموکراسی همچون تقدیر مقدر و برگشت‌ناپذیر آینده آشکاره می‌شود. جایگاه شایسته آنی است که مردم جهان بر آن گواهی دهند و نه دولتمردان دغلباز. دورافزارها امکان بی‌سابقه و شگفت‌انگیزی پدید آورده‌اند؛ این امکان که جهان محضر مردمان جهان گردد. مردم جهان تماشاگران اصلی نمایش‌های قدرت‌ها هستند، به هیچ‌وجه تصادفی و سهوی نیست که داعش شرارت‌های انسان‌ستیز خود را دقیقا چون صحنه تماشاخانه فرا چشمِ جهانیان قرار می‌دهد. دهکده کوچک جهانی از جهان مجازی بیرون‌زده است. این واقع‌شوندگی در گفتارها و اندیشه‌ها نیز رخ می‌دهد گرچه نامحسوس و ناپیداست. اینترنت ساختارانه عرصه دموکراتیک گفتار است، درست نقطه مقابل بمب‌هسته‌ای که نیروی خفته ارسال مرگ و ویرانی به تمامی جهان و جهانیان است. جایگاه شایسته در جهان آینده به آنی بستگی دارد که مردم جهان به آن خوشامد گویند هرچند این خطر نیز چشمک می‌زند که امر کلی که باید از جزییات انضمامی برآید خود در کثرت بی‌شمار و از هم‌گسسته جزیی‌ها دفن و دسترس ناپذیر گردد.