- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

در نقد نقدها علیه جهانی‌شدن

مساله جهانی‌شدن را می‌توان از دو نظرگاه مشاهده و تبیین کرد. نظرگاه اول این است که یک اراده امپریالیستی وجود دارد که می‌خواهد خود و قدرتش را جهانی کند. اما حتی اگر بپذیریم که این اراده وجود داشته باشد، معلوم نیست که بتواند جهانی شود. من موافق نیستم که قدرتی به این معنا، بتواند خودش را جهانی کند. دیگر آن دوران گذشته که با اشاره یک کشور بزرگ یا یک ابرقدرت، شاه یا رئیس‌جمهوری یک کشور تغییر کنند. امروزه حتی کشور‌های کوچک نیز حرفی برای خود دارند و می‌توانند مقابل کشور‌های بزرگ بایستند. لذا این مساله، احتمال شکستش بیش از پیروزی‌اش است و مردم دیگر زیر سلطه هیچ قدرتی نمی‌روند.

اما معنای دیگر جهانی‌شدن، که مورد نظر بنده است و این معنا را از مفهوم جهانی‌شدن برداشت می‌کنم، همان معنایی است که قرآن می‌گوید، خردمندان وقتی چند چیز را می‌شنوند و می‌بینند، احسن و اصلح را انتخاب می‌کنند و برمی‌گزینند. من جهانی‌شدن را به معنای انتخاب اصلح، قطعی می‌دانم. شاید ١٠٠‌سال آینده، شاید ۵٠٠‌ سال آینده، نمی‌دانم، اما ظهور و بروزش قطعی است. آنچنان‌که امروز اتومبیل و هواپیما از اسب و الاغ بهتر است؛ و برق و چراغ برقی از چراغ نفتی بهتر است. نظریه‌ها از هرکجا که پدید بیایند، شرق یا غرب، مهم نیست؛ اگر کارآمدتر از نظریه‌های پیشین باشند و توجیه عقلانی داشته باشند، جهانی خواهند شد و چیزی که مطلوب باشد، نمی‌توان جلوی جهانی شدنش را گرفت. همچنان‌که اینترنت جهانی است و شاید بعضی از کشور‌ها یا حکومت‌ها بخواهند جلوی آن را بگیرند یا آن را انکار کنند، اما نمی‌توانند کلیت آن را نادیده بگیرند یا برای همیشه جلوی آن را بگیرند. بنابراین، جهانی‌شدن به‌عنوان انتخاب اصلح، در آینده‌ای دور یا نزدیک، به‌وقوع خواهد پیوست. بعضی معتقدند که منشأ این جهانی‌شدن، لیبرالیسم است؛ اما این نگاه به نظر من، نگاه صحیحی نیست. چون خود لیبرالیسم، پدیده‌ای است که درحال جهانی‌شدن است. به هر ترتیب، کشور‌ها امروزه به انتخابات تن داده‌اند. آنچنان‌که ما به این سیستم تن داده‌ایم؛ حتی اگر بسیاری جهات آن را نپذیریم، اما دیگر با شمشیر، قدرت را از دست کسی نمی‌گیریم. امروزه وقتی افغانستان با افتخار می‌گوید که انتخابات برگزار می‌کند، همین معنا را متبادر می‌کند. چراکه با تمام ایراد‌هایی که لیبرالیسم دارد و تمام انتقاداتی که بر آن وارد است، کارآیی‌اش از سایر سیستم‌های سیاسی بیشتر است. قطعا اگر سیستم سیاسی بهتری پیشنهاد شود که کارآیی بهتری داشته باشد، جای لیبرال‌دموکراسی را خواهد گرفت. لذا به این معنا، آزادی، عدالت، خردورزی و عقل جمعی، جهانی است و جهانی‌شدن مفاهیم دیگر نیز قطعی است؛ حتی اگر زمانش را ندانیم.
نکته اصلی درمورد ارتباط میان این جهانی‌شدن با صلح و همزیستی کاملا واضح است. این را می‌توانم با مثالی توضیح دهم؛ در داخل جهان اسلام، همه ما به خدای واحد و آخرین فرستاده‌اش ایمان داریم، اما می‌بینید که با فرهنگ‌ها و فهم‌های متفاوت و قرائت‌های مختلف از اسلام، چگونه گروهی به جان یکدیگر افتاده‌اند و هر روز بر دامنه این نزاع‌ها افزوده می‌شود. در سوریه و مصر و عراق، مسلمان به دست مسلمان کشته می‌شود. چراکه هنوز حرف یکدیگر را نمی‌فهمیم. اگر فکر و عقل و زبان، جهانی شود، دیگر شاهد چنین فجایعی نخواهیم بود. اگر فهم صحیحی از اسلام را همگانی کنیم، صلح در میان ما برقرار می‌شود و فرهنگ‌ها و اقوام مختلف، با قرائت‌ها و فهم‌های متفاوت، به‌صورت مسالمت‌آمیزی در کنار یکدیگر زندگی اخلاقی و آرامی خواهند داشت. بنابراین می‌توان گفت، قومیت‌ها و فرهنگ‌های بومی می‌توانند با تکیه بر تعصبات، موجب بروز نزاع‌ها و کشمکش‌ها شوند و مانع تحقق صلح خواهند بود.

نه به این معنا که قومیت‌ها و فرهنگ‌ها را انکار کنیم، بلکه منظور این است که نباید انگشت را روی چیز‌هایی که موجب اختلاف و تفاوت انسان‌ها با یکدیگر است، گذاشت. چراکه دمیدن در آتش اختلافات و تفاوت‌ها، مانع از تحقق جهانی‌شدن، صلح و تفاهم می‌شود.
امروزه دنیا قدم‌های بزرگی را در این زمینه برداشته است. به‌طور مثال، آداب و ادیان خرافاتی یا ادیانی که موجب نقض حقوق انسان‌ها می‌شوند، در دنیا درحال فراموش‌شدن و کنار گذاشتن هستند. دنیا به‌سوی فهم درست از دین و قرائت‌های عاقلانه و انسان‌دوستانه درحال حرکت است.
ما نباید از جهانی‌شدن و حرکت به‌سوی یک فرهنگ و فهم‌مشترک ترس و واهمه‌ای داشته باشیم. نباید جهانی‌شدن را انکار کنیم. باید هر چیزی را درست بیان کنیم و از حقیقت و واقعیت نترسیم. بشر، دیوانه نیست؛ اگر ما نیز حرفی برای گفتن یا چیزی برای ارایه داریم، باید آن را ارایه دهیم و اگر قابل‌توجیه باشد، دنیا از آن استقبال خواهد کرد و آن ایده‌ها یا نظریه‌ها، جهانی خواهند شد. آنچنان که حضرت مولانا و ابن‌سینا و حافظ و سعدی جهانی شده‌اند. به این دلیل که حرفی برای گفتن داشته‌اند. امروز نیز باید تلاش کنیم برای تولید و ارایه بهترین کالاهای فرهنگی و ناب‌ترین نظرگاه‌ها و نظریه‌هایی که قابل‌ارایه و دفاع باشند. حقوق‌بشر جهانی شده است؛ نباید دایما به حقوق‌بشر ایراد بگیریم و بگوییم که ناقص است؛ البته که هست! چیزی که دستاورد بشر باشد، قطعا ناقص خواهد بود اما این نباید به معنای کنار گذاشتن و انکار و مردود شمردن آن باشد. اگر نظریه بهتری برای ارایه داریم که قابل‌توجیه‌تر از منشور حقوق‌بشر است، باید آن را ارایه کنیم؛ قطعا جهانیان آن را بر حقوق‌بشر ترجیح می‌دهند و آن را می‌پذیرند. آن‌جا که تفاهم نباشد، صلح نیست، خشونت است؛ و آن‌جایی که خشونت باشد، هم‌صدایی نیست؛ و جهانی‌شدنی هم در کار نخواهد بود.