- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

تجلی و نمود شاعران زن بوشهر از دهه هشتاد

رضا شبانکاره متولد برازجان- روزنامه نگار ادبی، فعال مدنی و عضو هیات تحریریه نشریات محلی استان بوشهر(سال ۱۳۸۲ تا کنون) دبیر سرویس ادبی ققنوس و پرنیان هفته نامه بیرمی (۱۳۸۳-۱۳۹۴)- دبیر سرویس ادبی هفته نامه اتحاد جنوب (۱۳۸۵)- بنیان گذار و سردبیر پیوست ادبی “ققنوس” (از سال ۱۳۸۷ تا کنون) در هفته نامه بیرمی استان بوشهر، عضو شورای نویسندگان و سیاست گذاری “هامون” در مطبوعات استان بوشهر و تارنمای هامون- خبرنگار هفته نامه سراسری “کتاب هفته” در استان بوشهر(۱۳۸۱) و خبرگزار آتی بان ایران (۱۳۸۷)، عضو هیات موسس“ انجمن شباویز ایران” (۱۳۸۳)، عضو هیات موسس “انجمن هامون ایران” (۱۳۹۱) و عضو هیات موسس “انجمن  اندیشه سلامت سبر“ (۱۳۹۴)  می باشد. با وی گفت و گویی را در خصوص پیوست ادبی «ققنوس» هفته نامه بیرمی و گفتمان و اهداف آن انجام داده ایم که از نظر می گذرد:

ب خبر: انتخاب نام ققنوس برای این ویژه نامه مبتنی بر چه دیدگاهی بوده است؟

«ققنوس» در ابتدا نام سرویس ادبی هفته نامه بیرمی بوده است که به صورت تک صفحه و گاهی به شکل پرونده از سال ۸۴ در هفته نامه بیرمی منتشر می شد، پس از مدتی به این نتیجه رسیدیم که استان بوشهر با توجه به صبغه ی فرهنگی و ادبی که دارد، این پرونده های ادبی را به صورت یک ویژه نامه مستقل وابسته به هفته نامه بیرمی منتشر کنیم. «ققنوس» یک پرنده اساطیری است که در ادبیات اساطیری ما وجود دارد، به لحاظ معنایی هم؛ «ققنوس» پرنده ای است که  با مرگ خود باعث زایش ققنوس دیگری می شود و به همین خاطر نام جالبی برای ما بود و آن را برای این ویژه نامه انتخاب کردیم. هدف ما در «ققنوس» اختصاص دادن این ویژه نامه به استان بوشهر با محوریت شاعران و نویسندگان داستان نویس استان بوشهر که در دوره ی حیات ادبی خود به یک تشخص و ثبات ادبی و هنری دست یافته باشند و اثر گذار بوده و توانسته باشند جریان ادبی خاصی در بوشهر یا ایران به وجود آورده باشند، بوده است. از این رو به مرور انتشار «ققنوس» را با هشت صفحه شروع کرده و بعد با شانزده صفحه ادامه دادیم. اولین شماره هم اختصاص داشته به شناخت شاعرانگی محمدبیابانی و شماره بعد سعید مهیمنی، شماره سوم شناخت ادبی محمدرضا صفدری، شماره چهارم منوچهر آتشی، شمار پنجم و ششم رسول پرویزی و شماره هفتم به بهانه انتشار کتاب های جدید محمد بیابانی و در آستانه ی سالگرد فوت او، انتشار یافت. شماره ی هشتم ویژه ی شناخت و تحلیل وجه شاعرانگی علی باباچاهی، نهمین شماره را به نقد و بررسی ژورنالیسم ادبی در مطبوعات استان بوشهر اختصاص دادیم؛ با این توضیح که بر خلاف شماره های پیشین ققنوس، که به شخصیت های ادبی استان بوشهر اختصاص یافته بود، به نقد و بررسی یک موضوع ادبی اما با همان نگاه و محوریت محلی پرداختیم.  همچنین دورقمی شدن «ققنوس» همراه بود با انتشار ویژه نامه تحلیلی جهان داستانی صادق چوبک در شانزده صفحه با حضور نویسندگان و منتقدان استان بوشهر، جنوب و سراسر کشور.

ب خبر: با توجه به اینکه ققنوس پیوست یک نشریه محلی است مخاطب ققنوس، محلی (استان بوشهر) است یا این که ققنوس فراتر از استان بوشهر هم توزیع می شود و مخاطب خارج از استان هم دارد؟بازخورد محلی و ملی این ویژه نامه چگونه بوده است ؟

نشریه بیرمی (www.Btnews.ir) یک نشریه محلی است و هدف ما هم مخاطب محلی بوده، ولی می توان یک موضوع را با نگاه ملی هم دنبال کرد، که به نظرم چنین هم بوده است. اما موضوع ویژه نامه ها مبتنی بر افراد محلی انتخاب شدند و ما در تحلیل و تفسیر موضوعات که اکثرن هم شخصیت های ادبی برخاسته از استان بوشهر بوده اند سعی کردیم، با نگاه ملی به این افراد، کارهای ادبی آن ها را مورد تحلیل قرار دهیم، از این رو ما از شماره اول تا شماره واپسین آن که دهمین شماره ققنوس بود سعی کردیم با توجه به توانمندی ها و ظرفیت های بومی استان از نویسندگان و پژوهشگران و منتقدین استان بهرمند شویم و از سوی دیگر با توجه به تعاملاتی که با دوستان شاعر ونویسنده و منتقد درخارج از استان داشتیم، بتوانیم از نوشتار و گفت و گو و تحلیل دوستان تهرانی و شیرازی و خوزستانی  و بندرعباسی نیز استفاده کنیم. «ققنوس» تلاش داشته است که همه مطالبش تولیدی باشد و سوژه ها نیز برخاسته از نگاه سردبیر است و  کوشش کرده با یک تلاش جمعی بتواند این ویژه نامه را سامان دهی کند. در شماره اول، «ققنوس» توانست با یادداشت و گفت و گو کار خود را آغاز کند و نقدهای نوشتاری به صورت مقاله در آن وجود نداشت. ولی شماره های بعدی با نقد و بررسی که خود و دوستانمان انجام دادیم، تلاش کردیم از سازه های متنوع متنی بیشتری در قالب ویژه نامه «ققنوس» بهره ببریم و علاوه بر گفت و گو، به سمت نوشتارهای تحلیلی رفتیم و توانستیم تعداد صفحات «ققنوس» را نیز بیشتر کنیم و از زوایای مختلف به ادبیات استان بپردازیم. از این جهت می توان گفت مخاطب اصلی ی «ققنوس»، حلقه ادبیات استان بوشهر و جنوب ایران دانست. البته کسانی که ادبیات را به صورت جدی دنبال می کنند و نه نویسندگان و علاقه مندان تفننی ادبیات.

بازخورد اصلی «ققنوس» هم بیشتر نزد همین پژوهشگران، نویسندگان و منتقدان ادبی بوده است. ما شاهد آن هستیم که بعد از انتشار هر شماره، بازخورد رسانه یی خوبی در مطبوعات ِ نه تنها محلی استان بوشهر، بل که سراسر کشور- به خصوص جنوب- داشته باشد. در شماره اول «ققنوس» که به شناخت و تحلیل شاعرانگی زنده یاد محمد بیابانی اختصاص داشت، آقای شاکری در پیام جنوب در یادداشتی نوشت این حرکت ققنوس، آغاز یک راه جدی و بسیار خوبی باید دانست که می تواند گام موثری در حوزه ادبیات استان بوشهر بردارد. ما در هر شماره که به شماره های قبلی ققنوس اضافه می شود این امیداواری را بیش از پیش احساس می کنیم. «ققنوس»، تنها نشریه ای است که که به بررسی و تحلیل کارهای رسول پرویزی پرداخته است این شماره به طور مستقل در تهران چاپ و مورد توجه مخاطبان قرار گرفت. همچنین مطالب ققنوس بر روی وبلاگ ژورنالیست های تهرانی نیز قرار گرفته است. خانم ها فریبا منتظرظهور، فریبا حاج دایی، آقایان امین فقیری، یوسف علی خانی همواره به برخی از شماره ها- به خصوص در حوزه ادبیات داستانی- توجه ویژه ای به پیوست ادبی «ققنوس» داشته اند.

ب خبر: با توجه به این که ققنوس توجه ویژه ای به ادبیات داستانی جنوب و استان بوشهر داشته است فکر می کنید ادبیات داستانی این استان چه گفتمانی داشته؟ آیا این گفتمان به نویسندگان کنونی هم سرایت کرده است یا کسانی که هستند که از نو گام تازه ای در ادبیات داستانی برداشته باشند؟

ما می توانیم در مورد ادبیات استان بوشهر به خصوص ادبیات داستانی آن،  عنوان مکتب جنوب را به کار ببریم، که در واقع در مکتب جنوب دو منطفه به صورت بارز و برجسته وجود داشته و دارد. خوزستان و بوشهر سردمداران این مکتب محسوب می شوند، فارس را هم باید به این مکتب اضافه کرد چرا که داستان نویسان آن، در طول دهه های اخیر کارنامه درخشان و خوبی داشته است. می توان گفت با توجه به صبغه ی ادبیات بوشهر، چه خود بندر بوشهر و چه کل استان، تمایل آنها به سمت شعر و شاعرانگی بوده است و کمتر به نثر و تحلیل و داستان توجه دارند ولی ما اگر در مورد تاریخ ادبیات داستانی بخواهیم صحبت کنیم، در هر دوره نمایندگان بسیار شاخصی را از بوشهر در ادبیات داستانی ایران شاهد هستیم. وقتی ادبیات داستانی ایران را بررسی می کنیم صادق هدایت پدر ادبیات داستانی مدرن ایران گروه سبعه را راه می اندازد و یک حلقه روشنفکری در حوزه ادبیات ایجاد می کند، ما می بینیم که در کنار هدایت و بزرگ علوی، صادق چوبک نیز بعد از مدتی  به آنها می پیوندد و در عین حال از رهنمونهای فکری صادق هدایت بهره مند می شود ولی با این حال تشخص و امضا خود را نیز در آثار داستانی اش بروز می دهد. آغاز گر مکتب ناتورئالیسم در ایران را به صادق چوبک منسوب می کنند. هرچند بعضی از تحلیل گران ادبیات داستانی معتقدند آثار چوبک لزومن به حوزه ناتورئالیسم محدود نمی شود و برخی اعتقاد دارند نگاه او یک نگاه رئالیسم افراطی است. در مجموع می توان گفت ادبیات استان بوشهر در هر دوره توانسته است نمایندگان خود را ارایه دهد.

قبل از این که بزرگ علوی کتاب «پنجاه و سه نفر» و «ورق پاره های زندان» خود را منتشر کند و به عنوان « بنیان گذار ادبیات داستانی زندان» یا «حبسیه نویسی» در ایران معاصر، شهره شود ما «علی دشتی» از نویسندگان بوشهری را داریم که مجموعه داستان « ایام محبس» را قبل از آثار حبسیه نویسی بزرگ علوی منتشر کرده است؛ اما وقتی نوشته های پژوهشگران ادبیات داستانی را دنبال می کنیم؛ برخلاف واقعیت، بزرگ علوی را به جای علی دشتی به عنوان بنیان گذار ادبیات داستانی زندان یا حبسیه نویسی منسوب کرده اند. هر چند باید گفت علوی نسبت به علی دشتی، داستان نویسی را حرفه ای تر دنبال کرد.  در ادامه، صادق چوبک را داریم که همگام با صادق هدایت و بزرگ علوی؛ از بنیان گذاران ادبیات داستان نوسی مدرن ایران شناخته می شود و از وی به عنوان بنیانگذار ناتورالیسم ایرانی نیز یاد می شود در دوره های بعدی هم رسول پرویزی را داریم که می توان گفت حدفاصل نسل اول و دوم ادبیات داستانی ایران است. با آغاز دهه ی شصت است که زن داستان نویس و نویسنده یی از استان بوشهر – بندر بوشهر-  به نام «منیرو روانی پور» بر می خیزد. او نیز  در میان نویسندگان ایرانی پیشین و هم نسل خود، تشخص و تاثیرگذاری خاص خودش را دارد که رئالیسم جادویی را نیز به ایشان منسوب می کند و می توان رمان ِ «اهل غرق» را نمود ایرانی این سبک دانست. منیرو روانی پور با خلق «اهل غرق» گل کرد و نامی برجسته در ایران به خود گرفت. در کنار منیرو روانی پور در دهه شصت، ما «محمدرضا صفدری» را داریم که با «سیاسنبو» و کارهایی که در کتاب جمعه و کتاب هفته منتشر کرد، گُل کرد و در خشید. او در کارهای داستانی خود به ویژه در «سیاسنبو» نگاه متفاوتی را به جنگ داشته است. روایتی که صفدری از جنگ و زوایای اجتماعی  و اقتصادی و فرهنگی جنگ در ادبیات داستانی دنبال می کند، می توان او را جزء نویسندگان معترض به جنگ محسوب کرد. ما کمتر نویسنده ای داشته ایم که با این دید به جنگ، در مورد آن بنویسند. در دهه های بعد افرادی مانند احمد دهقان با کتاب «من قاتل پسرتان هستم» یا کارهای دیگران، این نگاه ضد جنگ در ادبیات داستانی، توانست بسط و گسترش پیدا کند.

استان بوشهر همواره توانسته در حوزه ادبیات داستانی تفکرات خاص خود و امضا داستان نویسانش را داشته باشد. امروز هم نویسندگانی مانند محسن شریف، سعید بردستانی، احمد آرام، محمود سعیدنیا، علی صالحی توانسته اند آثاری را منتشر کنند که در ادبیات داستانی ایران اهمیت داشته و مورد توجه قرار بگیرد. به همین دلیل در کلیت ادبیات، ادبیات داستانی نسبت به شعر امروز استان بوشهر نمود بیشتری پیدا کرده است و حامل یک گفتمان زنده تری نسبت به شعر است.

ب خبر: فکر می کنید بین پیشکسوتان ادبیات داستانی بوشهر مانند چوبک، دشتی و پرویزی کدام از این افراد توانسته اند بستر ادبیات داستانی را برای نسل بعدی در استان بوشهر فراهم کنند؟ آیا داستان نویسان معاصر متاثر از این افراد بوده اند؟یا اینکه داستان نویسان معاصر کاری به گذشته ادبیات داستانی نداشته و از نو ادبیات خاص خود را بنیان نهاده اند؟

از میان پیشگامان عرصه داستان نویسی بوشهر علی دشتی، صادق چوبک و رسول پرویزی از کسی که به عنوان یک هنرمند و داستان نویس حرفه ای می توان نام برد؛ بی هیچ شک و شبهه یی «صادق چوبک» است. چرا که شخصیت های رسول پرویزی و علی دشتی بیشتر بُعد سیاست ورزی این دو برجسته تر است و سیاست آنها را به نوعی از نوشتن حرفه ای باز داشت. نوشتن دغدغه اصلی آن ها نبوده است و بیشتر جنبه تفننی آن برایشان  اهمیت داشته است. در حوزه نوشتاری، آن ها دارای سبک ادبیات ژورنالیستی بوده اند. رسول پرویزی، بعد از خلق و انتشار داستان های شلوارهای وصله دار، مجموعه قصه های «لولی سرمست» از وی منتشر می شود که کار شاخص و خلاقانه یی  نسبت به شلورهای وصله دار او محسوب نمی شود و ما کار بهتری را از او نمی بینیم. یک هنرمند و داستان نویس خلاق، هر روز که از آثار بدوی او می گذرد، ما با وجه خلاقانه دیگری از او مواجه می شویم؛ در صورتی که در مورد علی دشتی و رسول پرویزی می بینیم که این مهم اتفاق نمی افتد. از این منظر کارهای صادق چوبک به خصوص در حوزه داستان نویسی کوتاه اهمیت ویژه ای دارد به نسبت رمان هایش، چرا که بعضی رمان تنگسیر را یک رمان ایدئولوژیک می دانند، با توجه به آن فضای انقلابی که درآن دهه ۲۰ و ۳۰ با آن روبرو بوده است به همین دلیل اهمیت آثار چوبک در داستان های کوتاه اوست، به ویژه داستان های «خیمه شب بازی» و «شب اول قبر».

کدام یک از این سه نفر که نام بردید توانسته اند گفتمانی را برای نسل امروز روایت کنند که آنها بتوانند از آبشخور آن تغذیه کنند؟ آیا کسی از رمان نویسان یا داستان نویسان در نسل امروز هست که ما بتوانیم بگوییم متاثر از چوبک، دشتی یا پرویزی است؟

می توانم بگویم صادق چوبک با توجه به گرایش بیشتر او به داستان کوتاه، در بوشهر بیشتر به وجه داستان کوتاه نویسی توجه شده است تا رمان. یعنی ما نمی توانیم بگوییم بوشهر رمان نویس برجسته ای داشته است؛ بل که داستان نویسان کوتاه نویس بیشتر و شاخص تری داشته ایم. در کل می توان به سه رمان برجسته ی نویسندگان بوشهری از جمله رمان «سنگ صبور» صادق چوبک، رمان «اهل غرق» منیرو روانی پور و «من ببر نیستم پیچیده به بالای خود تاکم» اشاره کرد. باید این نکته را هم اشاره کنم، شاید بتوان انگاره های ناتورئالیستی چوبک را در داستان های مجموعه ی «سیاسنبو» صفدری هم مشاهده کرد.

یعنی به زعم شما صفدری ، احمد آرام و… متاثر از داستانهای کوتاه چوبک هستند، همان طور که چوبک و دیگر داستان نویسان بوشهری سراغ رمان کمتر رفته اند یا اگر رفته اند چیز قوی نبوده است، نسل بعد هم کار آنها را در پیش گرفته اند؟

همان را دنبال کرده اند ولی با این توضیح که در داستانویسان متاخر وجهی که وجود دارد ، چه در آثار احمد آرام  و چه در آثار علی صالحی و محمدرضا صفدری، فضای پیرامونی زیست خود را شرح داده اند. از افراد و دوران کودکی و افسانه ها و خرافه های جنوب در داستان هایشان به خوبی استفاده کرده اند و نه به قواعدی که صادق چوبک در داستان هایش مورد استفاده قرار می دهد. ناتورالیست در آثار داستان نویسان متاخر بوشهری، نمود کمتری دارد. این نویسندگان همواره اِلمان ها و شاخص های داستانی اشان، برخاسته از فرهنگ و آداب و سنت های بومی و منطقه ای جنوب است. صادق چوبک هم داستان هایی دارد که در آنها خرافه و افسانه استفاده شده مانند پریزاد و پریمان. ولی هرکدام از این نویسندگان توانسته اند صداهای تازه ای را در ادبیات داستانی به وجود بیاورند که بی شک زمان بیشتری باید بگذرد تا صدای آن ها شنیده یا چشم گیرتر و نظرگیر تر شود

ب خبر: وضعیت نقدهای ادبی در بوشهر چه گونه است؟ آیا نشست های ادبی در بوشهر توانسته یک منتقد ادبی تاثیر که بتواند با نقدهای روانکاوانه و نقدهای فمینیستی و پسا فمینیستی و نقدهای ساختارگرا در ادبیات بوشهر اثرگذار باشد را تربیت کند؟ آیا شما برای نقد آثار ادبی به سراغ منتقدان بوشهری می روید و بطور کلی منتقد ادبی بوشهر چه جایگاهی دارند و افراد شاخص این حوزه را نام ببرید؟

در حوزه داستان نویسی با این نوع قرائتی که گفتید کسی را نداریم. حتی خود من هم که به عنوان سردبیر نشریه ادبی فعالیت می کنم محدودیت هایی دارم که با این نوع نگاه از نویسندگان و کسانی که در حوزه نقد ادبی  فعالیت می کنند بخواهیم چنین نقدهایی را بنویسند. تنها کاری که توانسته ایم  تا کنون انجام بدهیم یک سری موضوعاتی که از منظر جامعه شناختی و روانکاوی اهمیت داشته است، به صورت موضوعی گفته ایم که به آن بپردازند. ولی به لحاظ ساختاری نمی توانند یک اثر ادبی در حوزه داستان را نقد روانکاوانه یا نقد جامعه شناختی و … کنند. ما با این مسئله در ایران هم با مشکل روبرو هستیم. نویسنگان استان بوشهر در این حوزه کم و بیش ناتوانند. این معضل بزرگی است که نمی توانند با نقد مدرن به سراغ تحلیل آثار داستان نویسان بروند. تنها در این میان اسماعیل حسام مقدم؛ دانش آموخته ی رشته ی مطالعات فرهنگی و مصطفا مهرآیین؛ دکترای جامعه شناسی که اصالتن بوشهری هستند، توانایی نوشتن چنین نقدهایی را دار ندد که چند مطلب نیز در تحلیل کارهای شعری شاعران و داستانی داستان نویسان استان بوشهر نوشته اند.

افراد شاخص در حوزه ی نقد با توجه به تجربه خودم در امور ژورنالیست ادبی و سردبیری پیوست ادبی ققنوس،  می توانم بگویم در حوزه ادبیات داستانی فرشید جان احمدیان و سعید مهیمنی را داریم، در این چند شماره که در «ققنوس» در مورد ادبیات داستانی بوشهر بوده است؛ از نوشتارهای تحلیلی این دو نویسنده، استفاده کرده ایم و یکی دو مورد هم از نوشتارهای هادی اخلاقی. بقیه دوستان در بخش نقد ادبیات داستانی وارد نمی شوند یا شاید من سراغ ندارم. ما در «ققنوس» برای پوشش بخش نقد ادبیات داستانی بوشهر، بیشتر از مطالب ِ دوستان نویسنده از شیراز و  خوزستان و تهران استفاده کرده ایم. یعنی می خواهم بگویم شماره هایی که تا کنون از ققنوس در آورده ایم، با همکاری و تعامل نویسندگان شیرازی، خوزستانی و تهرانی و دیگر نویسندگان منتقد در سراسر ایران امکان پذیر بوده است و اگر بخواهیم به نویسندگان و منتقدان استان بوشهر اکتفاء کنیم، چاپ ویژه نامه های ققنوس امکان پذیر نبوده و نیست.

ب خبر: ویژه نامه «ققنوس» به غیر از ادبیات داستانی به سراغ شعر و شاعران جنوب هم رفته است، وضعیت شعر بوشهر را چگونه ارزیابی می کنید و آیا شعر بوشهر جایگاهی هم در شعر ایران دارد؟ همچنین اکثر نشریات محلی بوشهر دارای صفحات ادبی هستند که اگرچه خبری از ادبیات داستانی در آنها نیست ولی شعرهای شاعران مختلفی از نسل های متفاوت را در خود جای داده و منتشر می کنند.

بوشهر به لحاظ شعر و شاعرانه گی، از دیرباز استان ِ شاعر پروری است که تمایل به شعر گفتن دارند. با بررسی دهه های قبل هم می توان دید که در مدارس هم شاهد چاپ گاهنامه ادبی بوده ایم که توسط شاعران پیش کسوت و جوانان آن موقع منتشر شده است. ویژه نامه هایی که توسط دکتر  جعفرحمیدی، علی باباچاهی و محمدرضا نعمتی زاده و… انتشار یافته است.

اما نکته ای که باید در این جا به آن اشاره کنم این است که هر وقت از شاعران حرفی به میان می آید بیشتر از شاعران مرد گفته شده است. این درحالی است که از دهه هشتاد شاعران زن نمود بیشتری داشته اند و به نظرم اعتبار هنری و ادبی شعر امروز استان بوشهر، متکی به شعر زنان فعال در آن باشند. هر چند در سال های اخیر شاعران زن مطرح استان بوشهر، از این استان مهاجرت کرده اند.

در دهه های چهل و پنجاه محمدرضا نعمتی زاده، منوچهر آتشی، محمد بیابانی، علی باباچاهی و همینطور که جلوتر می آییم ادبیات شعری بوشهر تحت تاثیر همین شاعران بوده است. ولی با آغاز دهه هشتاد شاعران جوانی مانند روجا چمنکار، زری شاه حسینی، مانا آقایی، ساغر شفیعی، فریده برازجانی و … ظهور می کنند و کتاب های خود را چاپ کرده و در محافل ادبی حرفه ای در سراسر کشور هم شعر آنها شنیده می شود و مورد تحلیل وبررسی قرار می گیرد و از منظر ملی و نه تنها محلی به آنها نگریسته می شود. در استان بوشهر دشتستان از جایگاه خیلی خوبی در عرصه شعر برخوردار بوده است. سنت های ادبی خیلی خوبی در آن وجود داشته است، هرچند  ما هنوز نتوانسته ایم نشریه ی تخصصی ادبی داشته باشیم که این خود نقطه ضعف به حساب می آید. استان فارس هم اکنون دارای نشریات ادبی مستقلی بوده و هستند مانند عصر پنشنبه با سردبیری شهریار مندنی پور که توانست ادبیات جنوب را به نوعی راهبری کند در ادبیات ایران هم جایگاه خوبی داشته باشد. یا نشریه ادبی – هنری «هنگام» که به سردبیری هادی محیط در شیراز منتشر می شود.

 ولی به طور مشخص اگر بخواهم در باره دشتستان صحبت کنم، این شهرستان توانسته چهرهای ادبی برجسته و تاثیرگذاری را معرفی کند و هم حرکت های ادبی تاثیرگذاری را نیز داشته باشد. شب های شعر قاصد روزان ابری که با همت انجمن شعر و ادب برازجان در دوران اصلاحات تحت مدیریت جلال خسروی؛ شاعر برجسته و پیش کسوت برازجانی برگزار می شد، نمونه ی موفقی از این نوع فعالیت ها در دشتستان است که توانست شاعران نوجو و مستعدی را به جامعه ی ادبی معرفی نماید.

ب خبر: ققنوس برای گسترش خود برنامه ای ندارد؟ سایتی داشته باشید که تمام این ویژنامه ها و پرونده ها در آن منتشر شود و همچنین سطح مخاطبان هم بالاتر برود؟

با توجه به اینکه ققنوس یک ضمیمه ادبی وابسته به نشریه محلی است، در واقع توانسته ایم کج دار و مریز فعالیت های خود را ادامه بدهیم؛ اما متاسفانه به دلیل نداشتن پشتوانه ی مالی و نداشتن اسپانسر، نمی توانیم یک نگاه بلند مدت به این پدیده داشته باشیم. می دانیم که محدویت های مالی وجود دارد، در سالیان اخیر- به ویژه در دوران صدرات ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد- نشریات نوشتاری ی کاغذی با مشکلات زیادی روبرو شدند. تیراژ مطبوعات خیلی کاهش پیدا کرد و هم چنان این کمبود تیراژ نیز کماکان ادامه دارد. در حال حاضر برنامه مدون و بلندمدتی برای توسعه «ققنوس» نمی توانیم بدون داشتن یک اسپانسر مستمر داشته باشیم. ولی هدف اصلی ما این است که در هرسال چهار شماره منتشر کنیم. از شماره اول ِ «ققنوس»، این ویژه نامه تا کنون با حمایت مدیر مسوول ِ هفته نامه بیرمی-  آقای یونس جعفری- و دست اندرکاران بیرمی توانسته به کار خود ادامه دهد و چون اسپانسر خاصی نتوانستیم جذب کنیم- هرچند تلاش هم کردیم- ولی با این اوصاف فکر نکنم حوزه جغرافیایی خود را بتوانیم فراتر ببریم. برای سایت هم برنامه ای نداریم؛ هر چند اگر اسپانسری تمایل به همکاری با ما داشته باشد؛ چرا که نه؟! حدود سه ماه است که «ققنوس» در فیس بوک صفحه ای را ایجاد کرده است به به نام «پیوست ادبی ققنوس وابسته به هفته نامه بیرمی» که مطالب مندرج در ویژنامه های «ققنوس»، به طور هفتگی در صفحه ی فیس بوک ققنوس به روز رسانی می شود. ما در این صفحه ی فیس بوکی، صفحات اول «ققنوس»، با توضیحاتی درباره ی آن شماره، در آن جا بارگذاری می کنیم و همچنین  یادداشتهایی که در مطبوعات در مورد «ققنوس» منتشر شده نیز آنجا بازنشر می کنیم.