گفتوگو با «عباس کیارستمی» بهمناسبت نمایش عکسهایش در گالری بوم
رد پای انسان را به خودش ترجیح میدهم
آزاده جعفریان | «عباس کیارستمی» فیلمساز جهانی کشورمان، با به دست آوردن دو رکورد فروش بالای یکصدهزار دلار برای ٢ عکس، عنوان گرانترین عکاس خاورمیانه را از آن خود کرده است. هر دوی این رکوردها در سال ٢٠٠٨، سال شکوفایی اقتصاد هنر خاورمیانه، خلق شدند و هر دوی آنها به پرفروشترین دوره عکس او، سفید برفی، تعلق دارد: ٣٠ آوریل در کریستیز دوبی ١٣٣هزار دلار و ١٧ می در حراجی فیلیپس لندن ١١٨هزار دلار چکش خوردند و عنوان گرانترین عکسهای خاورمیانه را به کلکسیون افتخارات هنرهای تجسمی ایران علاوه کرد.
این روزها نمایشگاه «چهار فصل» شامل ٢٩ عکس در ابعاد بسیار بزرگ و یک ویدیوآرت از برنده نخل طلای کن از «عباس کیارستمی » در گالری بوم به تماشاست که ۶ مجموعه «سفید برفی، راهها، مهتاب، دیوار، درها و یادها و پنجره رو به حیات» را دربرمیگیرد، این شاید نخستینبار است که مجموعهاى از عکسهای او در کنار یکدیگر به نمایش در مىآید که مىتواند تصویر جامعی از زاویه نگاه این هنرمند جهانى کشورمان عرضه کند.
از در گالری بوم که وارد میشوید، عکسی از مجموعه برف شما را به قلب زمستان میبرد و فضای سردی را پیش چشمان بیننده میگشاید. از پلکان که بالا بروید مجموعههای دیوار و پنجره رو به حیات مخاطب را با دنیای دیگری روبهرو میسازد. اما شاید یکی از جذابترین فصلهای عکسهای «چهار فصل» کیارستمی در بخش پشتی گالری بوم به تماشاست؛ مجموعه «درها و یادها» که به ابتکار مدیران گالرى، از دیوارهای نمایشگاهی کوچههاى باریک و بنبست قدیمى بازآفرینی شده تا این تصاویر از مدیوم عکس فاصله گرفته و در قالب اینستالیشن دیده شوند. دیگر بخش هیجانبرانگیز این نمایشگاه در اتاق مخصوص ویدیوآرت این گالری به تماشاست، نخستین ویدیو از مجموعه «بیستوچهار فریم» که کیارستمی خبر خلق آن را نخستینبار در کارگاه فیلمسازی در مراکش اعلام کرد؛ ویدیویی چهاردقیقهای که با روایت دو اسب سپید و موسیقی در نمایی که همهجا پوشیده از برف است و سفیدی کل فضا را پوشانده، جلوهای شاعرانه را بازتاب میدهد. نمایشگاه «چهار فصل» کیارستمی بسیار حایز اهمیت است زیرا خود او گفته است: «مرا در عکسهایم بجویید؛ الهامبخش همه آثار سینماییام عکسهایم هستند.»
شما در نمایشگاه حاضر در گالری بوم ۶ مجموعه عکس را به نمایش گذاشتید. از دیوارها آغاز کنیم؛ این مجموعه چگونه پدید آمد؟
هیچ سوژهای در لحظه به ذهنم نمیرسد این موضوع آرامآرام خودش را به من نشان داد. قبل از «دیوار» روی مجموعه «پنجره رو به حیات» کار میکردم که برخی از آثار آن مجموعه نیز در این نمایشگاه به تماشا درآمده است. بعضی از این پنجرهها در دیوار جذابی قرار گرفته بودند و کمکم دوربین من از پنجرهها فاصله گرفت و روی دیوارها رفت. بعد از اینکه چند دیوار را در این مجموعه دیدم، علاقهمند شدم روی موضوع دیوار کار کنم و مجموعه « دیوار » پدید آمد.
آیا دیوارها تنها متعلق به ایران است؟
نه دیوار متعلق به تمام نقاط دنیا است. ولی مجموعه «برف» تنها مال ایران است که از «برف » آثاری روی دیوار گالری بوم رفته است. آغاز مجموعه برف مربوط به ٣٠سال گذشته است. مجموعه برف که در کتاب سیاه و سفیدی چاپ شده است، متعلق به ٣٠سال کار عکاسی جدی هر ساله از برفهای ایران است، ولی در پروژه دیوار از تمام دیوارهایی که به نظرم المان جالب توجهی داشت در هر جای دنیا عکاسی کردم.
برخی از مجموعه کارهای شما بهنوعی نمایی از زندگی شهری را تداعی میکنند، در صورتی که شما خود را عکاس طبیعت معرفی میکنید و ظاهرا دوست دارید از شهرنشینی فرار کنید. نظر خودتان در اینباره چیست؟
حدود ٣٢سال است که من عکاسی میکنم و کار را با طبیعت آغاز کردم. هیچ وقت عکاس اجتماعی نبودم و نخواهم بود. منظورم از فرار از شهرنشینی این است که انسان در آثارم نیست و خیلیها معتقدند که من انسانگریز هستم ولی من بدون حضور انسان عکاسی میکنم. فکر نمیکنم موقعیت انسان به خطر بیفتد اگر من عکسی بگیرم که در آن انسان نباشد. عکس جمعیت و انسان و ازدحام زیاد داریم. یکی هم عکسهای خالی از انسان بگیرد که اتفاقی نمیافتد.
البته گاهی رد پای انسان در آثارتان دیده میشود ولی اثری از خودش نیست؟
بدونشک رد پای انسان در آثارم دیده میشود، مگر انسان در تمام جادهها و برفها نیست یا انسانی پشت پنجرهها قرار ندارد. حتی جای پای انسان را در بعضی عکسهای مجموعه «برف» میتوان دید، ولی من رد پای انسان را به خودش ترجیح میدهم. هیچ عکسی در مجموعه دیوار نیست که تاثیر طبیعت روی دیوارها حس نشود یا تاثیر فوری سایههای درختان مجاور روی دیوارها نمایان نشده باشد. گاهی هم نمایی از خزه و علفها که از لای ترک و درزهای دیوارها روییده است، دیده میشود. دیوارها، دیوارهای سیمانیاند ولی نفوذ طبیعت باعث شده که ما دیگر دیوار را سیمانی نبینیم. من نمایشگاهی در تورنتو از همین مجموعه «دیوار» داشتم و زمانی که خبرنگارها تماس میگرفتند، همه سوال میکردند چرا دیوار؟ و من در جواب میگفتم اول شما دیوارها را ببینید، دیوارها شبیه دیوار برلین نیست. دیوارها ادامه کار طبیعت هستند.
در یک مقایسه فیلمهای شما با هنرهای تجسمی میتوان گفت فیلمهای بسیار فیگوراتیو هستند و دوربین در نمای اکستریم کلوزآپ با انسانها در ارتباط است، یعنی مخاطب از نزدیک شخصیتها را درک و لمس میکند، اما عکسها فضایی اکسپرسیونیست انتزاعی را به تصویر میکشد. تفاوت این دو نگاه از کجا نشأت
گرفته است؟
بخشی از این تفاوت نگاه به نوع دستیابی به عکس و فیلم برمیگردد. یک بخش آن آزادی عمل عکاس مقابل سوژه در قیاس با فیلم است. فیلم یک کار جمعی است و باید داستانی داشته باشد و شخصیتپردازی لازم دارد. من بهعنوان کارگردان به صندلیهای سینما تعهدی دارم و نمیتوانم فکر کنم که خودم تنها هستم. اما در عکاسی تنها سلایق شخصی عکاس اعمال میشود و خودت هستی و دوربین هیچ آدمی کنارت نیست. به نظر من طبیعی است که در عکاسی آزادتر و راحتتر کار کنم.
در عکسهای شما عنصر نور اهمیت زیادی دارد و بازی با نور در کارهایتان زیاد دیده میشود، با نور چه چیزی را میخواهید به بیننده منتقل کنید؟
نور کارهایم نشأت گرفته از خود طبیعت و زندگی است. من نور را نمیآفرینم بلکه تنها از آن مراقبت میکنم. در خلق تصاویر ویژگیها و کاربردهای نور را در نظر میگیرم که کجا چه خاصیتی دارد و کجاها میتواند کار را نرم و منفعل کند یا در چه موقعیتهایی میتواند فضایی دراماتیک را به بیننده القا کند. من فکر نمیکنم در مورد استفاده از عنصر نور کار ویژهای نکرده باشم فقط به اکسپوز دوربین نگاه میکنم و به امکاناتی که خود نور بهوجود میآورد، دقت میکنم و اصلا به محدودیتهایش فکر نمیکنم و در نتیجه به نوری دست مییابم که لازمه عکاسی است. عکاسی بدون نور مانند عکس گرفتن بدون دوربین است و اصلا امکان ندارد. گاهی برای ثبت یک لحظه توسط دوربین ساعتها صبر کردهام. خیلی از نماها را قبل از عکاسی دیده بودم ولی در آن لحظه نور مورد نظرم نبود و سعی کردم در شرایط خوبی کارها را عکاسی کنم. نکته مهم در حوزه نور نشانهگذاری و نشانهشناسی است که با چه ویژگیهای المانی خارج از کادر میتواند در فضایی در عکس موجودیت پیدا کند و بهعنوان یک گواه به تاثیر طبیعت شهادت دهد. این دیوارها مجرد نیستند از گل و گیاهی که روی دیوارها سایه افکنده یا سایههای درختان پیادهرو، پیداست که زندگی در آنها جریان دارد. این دیوار همان دیواری نیست که بنا ساخته، مثلا در یکی از کارها نمایی از دیوار کنتکسی را میبینیم که به نظر من یکی از زشتترین دیوارهاست چون نه میشود به آن تکیه داد و نه حتی میشود بهخاطر تشعشعات نور به آن نگاه کرد. اعجاز نور و سایه گیاهان این دیوار را به نمایی دیگر مبدل کرده است وگرنه دیدن این دیوار بهخودی خود غیرقابل تحمل است و تنها تاثیرات نور و سایه است که این نما را به تصویری اینچنینی تبدیل کرده است.
منبه: روزنامه شهروند