- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

بررسی جامعه‌شناسی انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی

بررسی جامعه‌شناسی انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی
یک انتخاب و درس‌هایش برای تک‌تک ما
سمیه توحیدلو

انتخابات هفتم اسفند تقریبا تمام شده؛ انتخاباتی که از زمان داغ‌شدن آن تا زمان اعلام نتایج یک هفته بیشتر به طول نینجامید. اما نتیجه‌ای که از این یک هفته حاصل شد، بلوغ، برنامه‌ریزی و درایتی را در طرفین گروه‌های سیاسی و حامیان آنها نشان داد که باعث می‌شود این انتخاب از کم‌تکرارهای انتخاب‌های این سالیان بوده باشد.

بررسی، تحلیل و ارزیابی کم‌وکیف رأی‌آوری در تهران و دیگر مناطق کشور به زمان‌ بیشتری نیاز خواهد داشت. اما می‌توان با توجه به همین برآوردهای اولیه و لحاظ‌کردن اطلاعات آماری و عددی حاصل از این انتخابات نتایج خوبی را از آن گرفت:
در انتخابات حاضر، رقابت قطب‌های اصلی در کنار کسانی‌ که به هردلیلی یا به فهرست‌ها راه نیافته بودند یا ترجیحشان استقلال از قطب‌های سیاسی بوده بارز است. در شهرهای بزرگ وجود رقابت و مشارکت بالای ۵٠ درصد، آرا را بین دو گروه اصولگرا- اصلاح‌طلب تقسیم کرده است. اما به‌واقع به همین اندازه نیروی مستقل در میان شهرستان‌های کوچک‌تر وارد مجلس شده است؛ نمایندگانی که به خاطر ماهیت انتخابات مجلس به دلیل شهرت یا به خاطر شناخته‌شدن و موردقبول‌نبودن نفر مقابلشان به انتخاب رسیده‌اند.
اینکه این مجلس چگونه و با چه اکثریتی کار خواهد کرد چندان معلوم نیست. بدنه اصلاح‌طلبان، جبهه پایداری و رهروان ولایت (تیم علی لاریجانی) هر یک یارکشی‌های خود را در صحن علنی مجلس خواهند داشت و با توجه به تغییر چشمگیر فضای مجلس می‌توان انتظار داشت که مانند زمان انتخابات انواع ائتلاف‌ها در این مجلس محتمل باشد.
نکته اساسی و مهمی که نگاه جامعه‌شناسانه نیاز دارد، بررسی ویژگی‌های رأی‌دهندگان در این دوره از انتخابات است. بارزترین نکته در انتخابات، فراگیری رأی فهرستی در طرفین سیاسی انتخابات است؛ اتفاقی که در نوع خودش می‌تواند بلوغ سیاسی، آگاهی و اعتماد جمعیت کثیری از رأی‌دهندگان را نشان دهد. سخنرانی مقام معظم رهبری مبنی‌بر اعتماد به فهرست‌ها و سرلیست‌ها، توصیه‌های مؤکد افراد شناخته‌شده سیاسی در جناحین رأی‌گیری و تکیه‌کلام‌ها و پیام‌ها زمینه‌ای برای شکل‌گیری این نوع رأی‌دادن، ایجاد کرد. رقابت در این انتخابات هردو گروه را به سمت انتخاب این گزینه پیش برد تا جایی که نمودار بالا هم نشان می‌دهد با درصد خطای بسیار کم به‌لحاظ شاخص‌های پراکندگی و با توجه به رأی افراد غیرمشترک یا سرشناس در دو فهرست حدود یک‌میلیون و صدهزارنفر از اصلاح‌طلبان و حدود ٧٢٠ هزارنفر از اصولگرایان در تهران به شکل لیستی نمایندگان خود را انتخاب کرده‌اند. این انتخاب برای گروه‌های متفاوتی می‌تواند حامل پیام باشد:
١- اصلاح‌طلبان و جمعیت پیروز انتخابات تهران و عامل گسترده‌شدن تفکر لیستی در این انتخابات باید در نظر داشته باشند که تفاوت ۴٠٠هزاررأیی تفاوت شکننده‌ای است. شکنندگی زمانی بارزتر خواهد بود که به این نکته توجه کنیم که رأی سازماندهی‌شده از طرف گروه‌های خاص به شکل سنتی به سبد اصولگرایان ریخته شده است. نهادهای سنتی اجتماعی همچون همیشه مشوق این‌گونه رأی‌دادن بوده‌ا‌ند؛ مشارکت مطمئنی که در هر انتخابات می‌توان آن را دید. هنر اصولگرایان این مرتبه – آن هم به‌خاطر تبلیغات رقیب- لیستی‌کردن این مشارکت است. درصورتی‌که مشارکت در هر انتخاباتی بالا برود، اقبال به اصلاح‌طلبان بالاست و اگر پایین بیاید، این اکثریت ۶٣ درصدی اصلاح‌طلبان شکننده خواهد بود. آنچه تقریبا می‌تواند ثابت باشد درصد مشارکت اصولگرایان است که البته کیفیت و چندوچون آن به میزان رقابت‌پذیری آن انتخاب بازخواهد گشت.
پاسداری از این رأی شکننده نیاز به برنامه‌ریزی دقیق، مدنی و اجتماعی دارد. شناخت منطقه‌ای از تمامی شهرستان‌ها و بازبینی‌ِ مطالبات اجتماعی مردمان هربخش و تأثیری که بر نحوه انتخابشان گذاشته امر بسیار مهمی است که موسم انتخابات، زمان مناسبی برای پرداختن به آن نیست؛ حرکت آرام، تدریجی، ‌منطقی و مدنی‌ای می‌طلبد تا بتوان کل کشور را به نقطه عطف آگاهی و مشارکت دائمی و باثبات رساند.
٢- اصولگرایان هرچند بازنده این انتخابات نیستند، اما اگر به ماجرای تأییدصلاحیت‌ها یا تبلیغات غیرمصلحت‌اندیشانه ایشان درباره لیست انگلیسی و… نظر بیفکنیم، خواهیم دید که در ایدئولوژی، شکستشان بیشتر از نتیجه حاصل شده است. این اتفاق نمی‌تواند مبارک باشد، چراکه وجود صداهای رقیب و معقول در هر جامعه‌ای نشان رشد و ضامن بلوغ سیاسی آن جامعه خواهد بود. اما در میان جماعتی که با نام اصولگرایی شناخته می‌شوند هستند کسانی که بناگذارده‌شدن نهادهای دموکراتیک و ملزومات آن را نمی‌پذیرند. نبود احزاب رسمی قدرتمند، بسته‌شدن گروه‌های فعال سیاسی و اجتماعی و نپذیرفتن ملزومات دموکراسی پارلمانی اغلب توسط بخشی از ایشان تبلیغ شده است. اما به‌واقع وقتی در جامعه‌ای پارلمان وجود دارد، برای نهادینه‌شدن مردم‌سالاری در آن باید حقوق اقلیت پاس داشته شود؛ اقلیت پرتعداد و تأثیرگذاری که کنش فعال رأی‌دادن را هم داشته‌اند. در شیوه غیرحزبی و توده‌وار ایرانی کافیست کسی به اکثریت نسبی برسد تا تمامی کرسی‌های پارلمان را از آنِ خود کند، این در حالی است که دموکراسی ضامن صداهای خاموش در جامعه است. در دو مجلس قبل که جناح رقیب پیروز این انتخابات بودند شاید کمتر به صدای اقلیت بها می‌دادند، اما در این مجلس می‌توان این اصول دموکراسی را بیشتر تکرار کرد و شاید بشود با مثال برای مخالفان آن توضیح داد.
اگر سیستم حزبی و رأی‌گیری حزبی (دادن کرسی‌ها به احزاب برمبنای گرایش مردم به آنها) در جامعه ما وجود داشت و اگر مردم به حزب و مرام موردنظر خویش رأی می‌دادند، می‌توانستیم شاهد درصد اقلیت و اکثریتی در مجلسی باشیم که صدای همگان در آن هست. حذف مهره‌های کلیدی و افراد تأثیرگذار از هر دو جناح امکان‌پذیر نبود و انتخاب افراد با حداقل‌های حزبی و با وسواس بیشتری اتفاق می‌افتاد. از سوی دیگر رأی مردم برای احزاب و عملکردشان مهم‌تر ‌بود. هرچند رسیدن به این امر برای جامعه ما دور به نظر می‌رسد اما کافیست با تأمل در این انتخابات و نتایج آن بیشتر به آن فکر کرده و در مزایا و معایبش سخن بگوییم.
٣- دولت محترم در این انتخابات تمام تلاشش را برای گسترش امید و مشارکت در انتخابات به خرج داد. مردمی که دقیقا با شعار موافقین و مخالفین برجام پای صندوق‌های رأی رفتند و موافقینی که اکثریتی از مجلس گرفتند. چه موافقین و چه مخالفین امروز نمایندگان این مردم هستند. طبیعی است که طبق شعار رئیس‌جمهور محترم برجام دوم یکی از خواسته‌ها و به گواهی صندوق‌های موجود در شهرستان‌ها معیشت، رفاه و زندگی با چشم‌اندازی مطمئن‌تر خواسته دیگر این مردم است. می‌توان حتی صدای مردمی که با صندوق‌ها قهر کرده‌ بودند را نیز لابه‌لای همین خواسته‌ها شنید. دولت محترم که در عرصه خارجی موفقیت‌های خوبی داشته و در عرصه اقتصاد توانسته است با مهار روند نزولی گذشته اندک قدم‌هایی بردارد، لازم است در عرصه داخلی، اشتغال و رفع مشکلات مردم به شکل ایجابی زمینه‌های همدلی بیشتر را در کشور فراهم آورد. فراموش نکنیم که این دولت بیش از دیگران به رأی و همراهی مردم؛ چه در زمان حال و چه در دور بعدی انتخابات ریاست‌جمهوری نیاز دارد.
۴- نمایندگان نسل اول و دوم پس از انقلاب، نسل بزرگ‌سال و تمامی مسئولان این کشور نیز با دقت بیشتری تحولات نسلی در این جامعه را باید دنبال کنند. نسل سوم و پس از آن که به‌واقع متولدین سال‌های پس از انقلاب، جنگ و پس از آن هستند، در طول این سالیان محذوفان عرصه اجرائی و تصمیم‌گیری بوده‌اند. مجلس در ادوار گذشته کمتر نمایندگانی از دوره‌های سنی جوان‌تر به خود دیده است و اگر اندک نمایندگانی بوده‌اند صدای آنها صدای خاموش مجلس بوده است؛ صدایی که متأسفانه شنیده نشد. همان‌طور که در مجلس حاضر اندک راه‌یافتگانی از نسل جدید را می‌توان دید، ‌باید توجه داشت که در جامعه نیز نسل جدیدی در راه است؛ نسلی که به مدد بالاتربردن حداقل سنی رأی‌دهندگان، حضورشان در عرصه سیاسی و اجتماعی به تأخیر افتاده است؛ نسلی که امروز در دانشگاه‌ها و مدارس حضور دارند؛ صدایی خاموش با دغدغه‌هایی از جنس سبک زندگی؛ نسلی که به گواهی تمامی سرشماری‌ها بسیار متفاوت به زیستشان، آرمان‌هایشان و فراغتشان می‌نگرند. فرقی نمی‌کند این نسل در کجای ایران زندگی می‌کنند. فراغت اولین دغدغه ایشان است و به کار، تحصیل و هرچه در اطرافشان است برای بهبود آن نگاه می‌کنند؛ نسلی که با تکنولوژی جهانی آشناست. باور کنیم که بخش زیادی از این نسل هنوز نه رأی داده‌اند و نه شناخته شده‌اند. این موج خاموش نسلی روزی فراگیر می‌شود؛ روزی که امروز نیست و بدون شک هستند کسانی که باورشان نخواهند کرد. آمارها و سرشماری‌های ملی را باید دریافت. اگر تا پیش از این باور داشتیم که آموزه‌های ما در مدارس و دانشگاه نسل همراه و همدل می‌آفریند، به گواهی بخش زیادی از یافته‌های جامعه‌شناسان در این روزها باید در این اصل تشکیک کرد. اگر به‌واقع به‌دنبال شناخت و رفع شکاف عمیق نسلی هستیم، بر راه‌یافتگان این مجلس و خصوصا جوان‌ترهایشان است که بیشتر به جامعه جوان کشور نزدیک شوند، خواسته‌هایشان را بشنوند و زمینه‌های بروز این خواسته‌ها را در جامعه ایجاد کنند. خواسته‌های خاموش و طلب‌های غیرشفاف این نسل در صورت انباشته‌شدن، روزی اصولگرا و اصلاح‌طلبی نخواهد شناخت، حتی اگر بخشی از ایشان امروز با شعار آنها و مرام آنها همراه شده باشند.
۵- اندیشمندان آشنا با مسائل روز می‌دانند که یکی از شاخص‌های آسیب‌دیده در این روزها شاخص سرمایه اجتماعی است؛ شاخصی که از اعتماد، همبستگی و امید به آینده می‌آید؛ شاخصی که بارهاوبارها در پژوهش‌های مختلف در سالیان متفاوت اندازه‌گیری از نوع ملی شده و نزولی‌بودن سیر آن از پدیده‌های مهم اجتماعی است. فاصله افراد از خواسته‌هایشان و توانایی تحقق آنها با توجه به شرایط روز و برنامه‌ها و تصمیم‌های کلی مسئولان در طی سالیان عاملی برای روند نزولی این شاخص بوده است. برونداد کاسته‌شدن از این حس در جامعه، می‌تواند بی‌اعتمادی و گسترش انواع رفتارهای اخلاقی ناپسند باشد؛ چیزی که درباره آن می‌توان بسیار گفت و نوشت. انواع دعواهای سیاسی، شیوع انواع فساد یا اختلاس‌های شناخته‌شده و نمونه‌هایی از این دست، کافیست که اعتمادی در جامعه به یک‌باره فروبریزد. توقعات فزاینده و ناامیدی‌های پس از آن نیز می‌تواند روی این شاخص تأثیرگذار باشد. در ٢٠ سال گذشته بسیار زمان‌هایی را می‌توان به شکل تاریخی مشخص کرد که مردمان این سرزمین با یک امید سربرآورده، حتی یک‌شبه اقدام به کاری کرده‌اند؛ ولی شعله امیدشان، آرمان‌هایشان و تصوراتشان زود فروکش کرده است. شعله‌ای که به شعاری روشن می‌شود خیلی زودتر از دیگر امیدواری‌ها افراد را مغبون می‌کند. امیدی که یک‌شبه سر برمی‌آورد، هرچه بزرگ‌تر باشد با حدت بیشتری ناامیدی را بر بدنه جامعه می‌نشاند. یادمان نرود آنچه اصل است کاهش این سرمایه‌هاست و برای بازگرداندنش باید بسیار تلاش کرد. شاید حتی لازم باشد به حافظه تاریخی‌مان رجوع کنیم و حداقل برای یک‌بار برخی از اتفاقات به‌سرانجام‌ نرسیده و پرونده‌های باز سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را به سرانجام برسانیم. شاید نیاز باشد با تیغ جراحی به سراغ زخم‌های فروخورده مردمانی برویم که ولی‌نعمتان خاموش ما بوده‌اند. به امیدهای یک‌شبه و مشارکت‌های از سر اجبار نمی‌توان دل بست. مردمان نازنین ایران کشورشان را تنها نمی‌گذارند، ‌اما این به معنای بالارفتن سرمایه‌های اجتماعی نیست. هرچند که برای نظام و مسئولان سرمایه ارزنده‌ای را به دست می‌دهد. این حل معضل همبستگی نیست. باید درباره آن بیشتر اندیشید و لحظه‌ای از کار و تلاش و برنامه‌ریزی دست برنداشت. مردمان این سرزمین لایق بهترین‌ها هستند.
۶- و ما؛ من و شمایی که کنشگری‌مان را محدود کرده‌ایم به رأی‌دادن. حضور ما و تداوم مدنی‌ خواست‌هایمان و نظارت ما بر عملکرد نمایندگانمان و رشد همه‌جانبه خودمان برای تحقق تمام خواسته‌هایمان ضروری است. ایران یک‌شبه با یک انتخاب و یک‌ هفته کنشگری اصلاح نمی‌شود. مهم نیست به کدامین مرام باور داریم، مهم این است که اصلاح و آبادی ایران دستور کار همیشگی‌مان باشد.

منبع: شرق