حمید مؤذنی
تاملاتی فرهنگی بر سقوط طبقهی متوسط شهری در بوشهر
الف.گرچه جامعهشناسان و فرهنگ شناسان مدرنیته تعاریف متعددی در خصوص طبقهی متوسط ارائه دادهاند، اما اکثر آنها توافق دارند که طبقهی متوسط شهری از مرتبهی و منزلت مناسب فرهنگی برخوردار بوده و وضعیت مالی خود را در سطحی قابل توجه قرار داده است. براساس این دیدگاه؛ وجه تمایز بین طبقات را اگر تا پیش از این براساس نحوه تولید و وسایل تولیدی قرار می دادند اما درحال حاضر نحوه مصرف را و چگونگی سبک زندگی را ملاک و معیار مطالعات اجتماعی قرار داده اند. این طبقه به گروهی از شهروندان اطلاق میشود که دارای تحصیلات آکادمیک هستند و مشاغل، تفکرات، باورها و ارزشهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی باکیفیتی دارند و سبک زندگیشان مدرن است. طبقهی متوسط شهری، به نظام سیاسی مشارکتی و دموکراتیک علاقه دارند و تلاش دارند به بسط و قوام این نوع حکومتداری کمک نمایند. در این طبقه، مصرف تنها معطوف به خوراکیها نیست تا آنجاکه نوع مصرف و چگونگی مصرف به آنان هویتی خاص می بخشد. در سبد مصرف آنها کتاب، روزنامه و مجله، دیدن نمایش، سینما رفتن و بازدید ازگالریهای هنری نیز وجود دارد. طبقهی متوسط شهری، علائق ملی و محلی دارند اماجزمیت و تعصب کمتری دارند؛ آنها خودشیفته نیستند ولی دارای اعتماد به نفس و عزت نفس میباشند؛ با حقوق شهروندی خویش آشنا هستند و «درد دیگری» نیز دارند. طبقهی شهری اهل پاساژگردی و مصرف فست فودهاست و سفر از جمله علائق آنهاست. طبقهی متوسط بیشتر اهل شاد زیستن و شاد کردن دیگران است.
بوشهر، شهر گفتوگو، مدارا، درک حضور دیگری و طبقهی متوسط شهری بوده است. تأسیس و شکلگیری بندر بوشهر به گونهای بوده که در همان اوان شکلگیری، با رونق اقتصادی و تجاری همراه شده و به همین دلیل، این بندرمدنیت را در روابط، ساختارها و فرهنگ خود نضج و پرورش داده است. بوشهر از آغاز شکلگیری دارای طبقهی متوسط بوده است؛ به عبارتی دیگر، این بندر توسط شهرنشینان طبقهی متوسط شکل گرفته است. در واقع، بوشهر از گرد هم آمدن شهروندانی مهاجرشکل گرفته که درآمد کافی داشتهاند و چون مهاجر بودهاند، تعصب محلی و منطقهای نداشتهاند و غریبنوازی به گفتمان آنها تبدیل شد. هویت چهل تکه ای که شهر را واجد و حامل گونه ای لیبرالیسم فرهنگی و اقتصادی نمود. دقیقا ز درون همین فضای فرهنگی هست که بوشهر دارای مولفه و مختصات اصلاح طلبی هست.
ریشه های فرهنگی در ساخت اجتماعی شهر بوشهر باعث گردیده که این بندر خلاقیت های زیست روزمره خود را ارتقا ببخشد تا آنجاکه؛ ششمین سینمای ایران، چهارمین عکاسی کشور و اولین مجلهی فکاهی در این بندر تأسیس شود و تئاتر بوشهر از قدمتی طولانی برخوردار شود؛ پس از پایتختنشینها، اولین منطقهای که با فوتبال آشنا شدند، مردم این بندر بودهاند. ویژگی شهروندی و نیازهای طبقهی متوسط بود که این پدیدهها را شکل میداد و رونق میبخشید. نشریه و مطبوعات از دیر باز در بوشهر رونق خاصی داشته است. میرزاصالح شیرازی که اولین روزنامهی ایران را در سال ۱۲۱۶ ه. شمسی منتشر نمود در بندر بوشهر با این پدیده آشنا شد. بوشهریها خود نیز نشریات متعددی در طول تاریخ منتشر کرده و جزء مصارف فرهنگی شان بوده است. معماری بافت قدیم بوشهر هندواروپایی بوده و از گفتوگویی تمدنی بین شرق و غرب شکل گرفته است. به همین دلیل این بافت عاری از تعصب بوده و کلیسا و کنشت و مسجد در جوار هم و در درون این بافت تنیده شده است. موسیقی محلی این بندر نیز مبتنی بر گفتوگوی قارهای، بین قارهی سیاه و قارهی زرد شکل گرفته؛ آنچنان که سرخوشی مدام و غم “دیگری” را همزمان در کنار هم و در دو سبک ارائه داده است. اشعار خیام نیشابوری بابت گفتمان عرفی، سکولار و شادی بخش خود به جزیی از فرهنگ این مردم تبدیل شد و در موسیقی بندر نوعی خاص از آوازخوانی و موسیقی را شکل بخشید. کنسولگری کشورهای متعددی از جمله انگلیس، فرانسه، پرتغال، شوروی، هلند، عثمانی و…در این بندر دایر بوده و با حضور شهروندان این کشورها، تعاملات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مدام و مستمر در جریان بوده است. در این شهر مهاجرانی از سایر نقاط ایران با قومیتهای متفاوت سکنی گزیدند و هر کدام محل زیست قبلی را نام محلهی خود گذاشتند و بوشهر بر ساختهی این مهاجران شد و بسان آمریکا و استرالیا، گفتمانی عاری از تعصب و دیگرپذیری را رشد و گسترش دادند.
بوشهر؛ بوی شهر و شهروندی را درطول تاریخ خود به مشام جامعهی ایرانی رسانده است. بوشهر در نحوهی زیست خود،گفتمانی شهروندی را پرورش داده که میتواند الگویی متناسب برای زیست مدرن جامعهی ایرانی باشد. متأثر از این ویژگیها و خصایص طبقهی متوسط در بوشهر بود که در این بندر مشاهیری از ادبیات و هنر ایران رشد و پرورش یافتند کسانی چون؛ صادق چوبک، منیرو روانی پور، منوچهر آتشی، احمد آرام، ایرج صغیری، نجف دریابندری، ناصر تقوایی، عبدالحسین شریفیان، حسن زنگنه، محسن شریفیان، سعید شنبه زاده، همایون خرم و…
در دوم خرداد سال ۷۶، مردم بوشهر، پس از یزد (زادگاه سید محمد خاتمی)،بیشترین درصد آرا را به این روحانی اهل فرهنگ و با دیدگاههای مدرن اختصاص دادند. در انتخابات مجلس ششم، بوشهریها روزنامهنگاری با دیدگاههای مدرن شهروندی و اصلاح طلب به نمایندگی خود برگزیدند. در سومین دورهی شوراهای شهر، با اختصاص بیشترین آراء به فردی از دشتستان با شعارهای اصلاحطلبانه، نشان دادند که اهل تعصبات قومیتی و محلهگرایی نیستند و نگاه شان به شعارها و برنامهها است. در دههی نود، اکثریت اعضای شورا یک برازجانی را بر مسند شهرداری بوشهر نشاندند تا بر همان فرهنگ شهروندی و متأثر از باورهای طبقهی متوسط صحه گذاشته باشند.
ب. گفتمان طبقهی متوسط شهری در بندر بوشهر تا اواسط دههی ۸۰ نیز قدرتمند بود و متأثر از وراثت تاریخی، کارکرد شهروندی خود را نمایان میساخت. اما آنومی اجتماعی در کشور و کم شدن امید در جامعهی ایرانی که نمود تلخ و هراسناک آن صفحات حوادث روزنامههای پایتخت و زیر پوست شهرهای کلان را آکنده کرده بود، کم کم به استانها و شهرهای پیرامونی سرایت کرد و ویروس این بیماری به ناچار بوشهر را نیز آلوده خود نمود و گفتمان اخلاقی و مدرن بوشهر را تحت تأثیر خود قرار داد. نتایج انتخابات چهارمین دورهی شورای شهر در این بندر، اوج تغییرات فرهنگی در بوشهر بود و به نوعی افول گفتمان طبقهی متوسط شهری را نمایان ساخت. در این خصوص، به جز نتایج انتخابات (که در یادداشتی با عنوان: “ارتفاع پست” به آن پرداخته ام)، موارد مثال زدنی دیگری هم وجود دارد که برآمده از تجربیات زیسته نویسنده می باشد که به آنها اشاره می کنم:
۱.معلمی متشخص در شورای شهر حضور پیدا کرده است؛ شیک و باوقار لباس پوشیده و بسان اساتید کیفی دردست دارد. به هر اتاقی که سر میزند اعضای شورا به او احترام میگذارند. رئیس شورا شاگرد او بوده و عضو دیگر شورا همکار او در آموزش پرورش. در یکی از اتاقها روبهروی من مینشیند و بعد از احوالپرسی میگوید: برای ساخت مغازهای، قصد دارم ساختمانی در بافت قدیم شهر راتخریب کنم. به او میگویم: که از شما بعید است و او توضیح میدهد که «به جای آن ساختمانی با همان نمای قدیمی میسازد و…» پاسخ او همانند دیگر تخریبگران بافت قدیم است درعین اینکه در ظاهر قواعد سبک زندگی مدرن را رعایت نموده اما در باطن دچار افکار و ایده های ضدمدنی و ضدشهری شده است. آسیبی جدی که این تناقض رفتاری را خطرناک و ویرانگر می سازد. بعد از رفتنش، به سراغ اعضای شورا رفتم. آنها احترام آن معلم محترم! را به حفظ بافت قدیم ترجیح میدهند. یا در اتفاق تلخی دیگر در همان روز، مغازه داری از اینکه رضایت شورا را برای قطع درخت روبهروی مغازهاش گرفته بود، خوشحال بود. او قبل از کسب رضایت، با تلفن همراه ش به کسی زنگ زد و گوشی را به عضو شورا داد. عضو شورا با حاجی آنسوی خط گرم گرفت و برگهی مجوز صادر شد .. به همین سادگی. (ارجحیت منافع فردی به مصالح جمعی و فروکاستن ضابطه به رابطه)
۲.در این سالها وضعیت مالی و معیشتی مردم به شدت ضعیف شده است. بسیاری از کارمندان به ناچار، پس از پایان وقت اداری به کارهای دیگر از جمله کرایهکشی با اتومبیل میپردازند. متأثر از فشار شدید مالی، رویکردهای فرهنگی مردم طبقهی متوسط کمرنگ شده و غم نان نمیگذارد که به کیفیت توجه نمایند. درواقع، اوقات فراغت که کارکردی مدرن داشت و طبقهی متوسط در آن به مسائل فرهنگی و هنری و ارتقاء کیفی سبک زندگی میپرداخت، با افزایش فشارهای اقتصادی کم شده و کمیت در زندگی جای کیفیت را گرفته است. (کمیت به جای کیفیت در زندگی روزمره)
۳. چندین کاربر در زیر لیست ائتلاف اصلاحات در یک سایت خبری نوشتند: “من فقط به چند نفر بوشهری اصیل رأی میدهم”. این مضمون و موضوع به صورت شفاهی نیز به مثابه یک گفتمان جدید در میان مردم وحتی کاندیداهای اصلاح طلب بوشهری جریان داشت. (غالب شدن گفتمان خودی و غیرخودی، بومی گرایی افراطی و سقوط از فرهنگ شهروندی به روابط رعیتی و قبیلهای)
۴. استاندار بوشهر تنها به دلیل زن بودن گزینهی انتخابی برای شهرداری بوشهر، به مخالفت تمام قد با او برخاست و در نهایت پیروز شد. (کم توجهی به شایستهسالاری و حضور اجتماعی زنان، عدم توجه به توسعهی پایدار و متوازن که از مشارکت تمامی اقشار جامعه شکل میپذیرد و تقویت گفتمان مردسالار و زن ستیز)
۵.با یکی از مسئولان شهرداری منطقهی یک که در حوزهی بافت قدیم کار میکند به این بافت سر زدیم. مسئول مربوطه گفت: «این خانهها ارزش ندارند و باید همگی فرو بریزند. شما به چه چیز این خرابهها دلخوش هستید؟» مسئول و متولی حفظ بافت قدیم این خانهها را فاقد ارزش میداند … آنسوتر لودری خانهی قدیمی «آرام» را فرو میریزد. (فروریزی ارزشهای مدنی معماری بافت قدیم و به کار گماشتن مسئولانی که درک صحیحی از ارزشهای فرهنگی، هنری و شهروندی ندارند. عدم احساس مسئولیت در برابر حفظ مواریث تاریخی)
۶. نرسیده به موزهی مردم شناسی، چند کارگر در حال تخریب یک ساختمان هستند؛ دوست همراهم با یکی از اعضای شورا، مسئولان شهرداری و رئیس بوشهرشناسی تماس گرفت؛ با حضور آنها جلوی تخریب گرفته شد. از سرکارگر مجوز تخریب را خواستیم؛وقتی مجوز تخریب را نشان مان داد متوجه امضای فردی شدیم که همه جا در باب حفظ بافت قدیم سخنرانی میکند و شعار خود در انتخابات شورای شهر را هم بر اساس حفظ بافت قدیم قرار داده بود. به تلفن همراهش زنگ زدم؛ او نیز مانند آن معلم محترم توضیح داد که پس از تخریب با همان معماری ساخته میشود! پس از ۴۸ ساعت، معاون شهرسازی شهرداری که به ظاهر در حال نگارش کتابی در مورد بافت قدیم است، دستور تخریب را صادر نمود. امروز از ساختمان خبری نیست، برگی دیگر از شناسنامهی شهر از بین رفت. (مسئولیت گریزی، بی تفاوتی به ارزشهای تاریخی، نابود کردن میراث گفتمان طبقهی متوسط شهری، ریاکاری و …)
۷. اکثر کتب چاپ شده در بوشهر تاریخینگر و گذشتهگرا هستند. متولیان فرهنگی نیز تنها به این وجه توجه میکنند. حوزهی هنری مجموعه کتابهای تاریخی منتشر میکند؛ بوشهرشناسی تنها رویکردش تاریخ گذشته است و کتابهایی همسان منتشر میکند؛ شهرداری نیز در خبری از ادامهی همان روند حوزهی هنری و انتشار مجموعه کتب تاریخی خبر میدهد و… دامن زدن به نوستالژیا و گذشته گرایی محض، تنها بازتولید گفتمان «یادایام به خیر» است و از آیندهنگری جلوگیری میکند. در واقع، این رویکرد به خودشیفتگی کاذبی دامن میزند که مخاطب را با اتصال حسرت خوارانه به گذشته، از نگاه شهروندی و توجه واقعگرایانه به زندگی امروز و اعمال ارادهی خویش جهت بهسازی روند زیست اجتماعی باز میدارد. نویسندگان، مؤلفان و متولیان گفتمان تاریخینگر نیز تنها به ارضای خودشیفتگی خود و تولید پروپاگاندای اثری دلخوشاند که آنها را به چهرههای ماندگار شهر و یا مورد تأیید دستگاهها برساند. (ترویج هنر پروپاگاندا، غلبه کردن نوستالژیا، خودشیفتگی، انتظارات فردی به جای درد مشترک جمعی و …)
۸. در جریان زلزلهی شنبه و کاکی، شبکهی اجتماعی فیسبوک پر ازتصاویر و فیگور افرادی است که برای گرفتن عکس فیسبوکی و یادگاری به آنجا رفتهاند. (طبقهی متوسط شهری هنگام بروز مشکلات اجتماعی و وقوع حوادث به یاری دیگران رفته و حمایت و یاری میرساند؛ اما بخشی از افراد حاضر در این امدادرسانی به جای درد مشترک، دغدغههای خودشیفتهگی خویش را در معرض دید عموم قرار دادند)
۹. صدا وسیمای بوشهر شماره پلاک ماشین مربوط به یکی از شهرستانها را محو میکند. (ترویج و تقویت گفتمان قبیلهگرایی و دامن زدن به مسائل قومیتی و کم توجهی انتقادی طبقهی متوسط به رویکرد این رسانه)
۱۰. اصلاح طلبان بوشهری پس از پیروزی حسن روحانی، “اصلاح طلبی” خود را به اعتدالگرایی تقلیل میدهند و همه جا از اعتدال صحبت میکنند. آنها در گفتوگوها نیزاز بهرهوری از نیروهای اصولگرا و مخالف خود دم میزنند اما در عمل حتی از همفکران خود هم دوری کرده، رفیق بازی و باند بازی راه میاندازند. (اصلاح طلبان که میبایست نمایندگان سیاسی طبقهی متوسط شهری باشند، در افول این گفتمان نقش داشته و به مسائل اختلاف برانگیز و افت گفتمان این طبقه یاری میرسانند)
۱۱. شهرداری بوشهر، سگهای رها شده در شهر را به شکلی آزاردهنده و خشن به قتل میرساند. جالب اینکه رسانههای مجازی نیز شهرداری را بابت نپرداختن به مشکلاتی که این حیوانات به وجود آوردهاند تذکر داده و مسئولان را به این روش غیرانسانی تحریک میکنند. همه چیز وارونه شده، رسانهها به جای حمایت از حقوق حیوانات، خود مشوق سلاخی حیوانات زبان بسته هستند. (عدم احترام به دیگری و عدم رعایت حقوق حیوانات به عنوان جزیی از گفتمان طبقهی متوسط شهروندی)
۱۲.پشت چراغ قرمز به جای توقف و آرامش، اتومبیلها پدال گاز را فشار میدهند و قبل از سبز شدن، به سرعت حرکت میکنند. احتمال برخورد با اتومبیلهایی که حتی در چراغ زرد و ابتدای قرمز نیز هنوز در مسیر هستند وجود دارد. صدای بوقهای عصبانی از هر دو سو به گوش میرسد. (عدمِ آرامش و امنیت، بی توجهی به قانون، عدم رعایت حقوق دیگران و کم رنگ شدن ارزشهای مدنی شهری)
۱۳. موسیقی محلی بوشهر در این بندر مجوز اجرای کنسرت ندارد. (موسیقی محلیِ بوشهر یادآور تعامل و همزیستی مسالمتآمیز فرهنگی است و نمونهای از فرهنگِ طبقهی متوسط شهری در بوشهر می باشد)
۱۴. نمایش در بوشهر به وضعیتی کیچ و استهزاگونه تبدیل شده است. نمایشها اکثراً گرتهبرداری و رونویسی از همان داستان نمایش های قدیمی و مطرح است و بیشتر آنها پروپاگاندا و جشنوارهای هستند. تولید فیلمها نیز همان ساختار و موضوع نمایش را عرضه میکنند. اگزوتیک(محلی گرایی) مورد تأیید و جشنواره پسند در تمامی آثار هنری به چشم میخورد. هنر اجتماعی و انتقادی وجود ندارد. سالنهای سینما عاری از تماشاگر است و تئاتری نمایش داده نمیشود به جز در جشنوارهها… (دوری از هنرِ انتقادی و اجتماعی، عدمِ رویکرد به هنر)
مثالهای بالا نشان میدهد گفتمانهای دیگرپذیر، مهماننواز، بدون تعصب، فرهنگمحور و هنر دوست شهروندان بوشهری دچار افت شده و رو به اضمحلال است. در واقع، متأثر از وضعیت نابسامان اجتماعی کشور، اخلاقمندی، فرهنگ والا و منش شهروندی طبقهی متوسط شهری بوشهر در حال افول است و گفتمان تاریخی این شهر در حال شکستن است. مردم بوشهر تاریخیگرا شدهاند و همه رویکردی به عقب دارند. کتب منتشره اکثراً تاریخی و گذشتهگراست و یاد کردِ قدیم، نوستالژیِ فراگیرجامعه شده است. هیچ رضایت مندی فردی و اجتماعی وجود ندارد و اقلام خوراکی، بیش از اقلام فرهنگی، دغدغه ایجاد کرده است و نیازهای جامعه به کف «هرمِ مازلو» رسیده است(هرم نیازهای اساسی مازلو نشان دهنده نیازهای حیاتی انسان هست، این نیازها از کف و سطوح زیرین با نیازهای معیشتی و اقتصادی پوشانده شده و هرچه قدر از کف هرم با سمت بالای هرم حرکت کنیم، به نیازهای خودشکوفایی و کیفی شهروندان افزوده می شود.) از همین رو مردم به شعارهای کاندیداها توجه نمیکنند و متأثر از منافع فردی و محلهای، رویکردی قبیلهای را جایگزین انتخابِ شهروندی خود نمودهاند. زنگ خطر به صدا در آمده است. اما به راستی؛ زنگ ها برای که به صدا در آمده است؟
عنوان مقاله؛ نام رمانی از ارنست همینگوی می باشد