- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

مجسمه های شهر به مثابه نخبه گان شهر

قاسم تنگسیرنژاد: [یک] . «مجموعه موقعیت هایی که ما آدمیان در آن قرار می گیریم یا انتخابی است و یا غیر انتخابی. هنگامی که به سینما می رویم بنا بر این داریم که یک فیلم را تماشا کنیم، وقتی به نگارخانه می رویم قصد آن داریم تا از تابلوهای هنری بازدید کنیم. در خیابان یا معابر که گذر می کنیم اما این خیابان یا معابر نیست که ما مقصد آن کرده ایم بلکه گذرگاهی است که ما را به مقصد یا منزلگاه می رساند. مجسمه های شهری می کوشند تا برای ما آدمیان موقعیت های غیر انتخابی نظیر معابر، خیابان ها، میادین و… را فرح بخش و تاثیرگذار کنند و از سختی و تکرار و ملال زدگی آن بکاهند. »(۱) تصور شهر بدون مجسمه مانند تصور شهر بدون آدم است . بی شک یک وجه بسیار مهم معماری شهری یا شاید زندگی شهری ، همین مجسمه های شهری باشند . مجسمه هایی که وجه بیرونی زندگی شهری مان را – منظورم هنگامی است که شهروند بیرون از خانه و در خیابان های شهر مشغول زندگی با دیگران است ! – معنا می دهند و به مثابه شخصیت های نخبه ، پیام ها و معانی ارزشمندی به ما منتقل می کنند . مجسمه های شهری چنان نقشی در زندگی مدنی شهروند دارند که نخبه گان در زندگی آنان . از آن جهت که با حضوری پرمعنا قصد پر کردن – قسمتی- از خلاهای موجود در زندگی شهروندان دارند . نخبه گانی که می کوشند فضای زندگی بیرونی/شهری مان را لطیف تر کنند .

«مجسمه های به نمایش گذاشته شده وجود یک انسان یا حیوان یا یک شیء را معرفی می کنند. مجسمه های شهری با هدف گرامیداشت یاد و خاطره یک شخصیت فرهنگی، هنری، اجتماعی یا واقعه تاریخی، نظیر یک جنبش اجتماعی ساخته می شدند که البته در طول زمان برخی از همین مجسمه ها خود به نهادی از تاریخ بشری مبدل می شوند.» (۲) این وجه مجسمه نیز به طور عجیبی با هویت شهروند ارتباط دارد و در ابعادی بزرگتر به نماد هویت ملی ایشان نیز بدل می شود .
[دو] . پرداختن به مجسمه های شهری شاید امری بدیع نباشد ولی همواره لازم و ضروری است . به همین جهت و در راستای اهداف «هامون» مبحث مجسمه های شهری را با سه تن از مجسمه سازان همشهری مان در میان گذاشتیم و از این هنرمندان خواستیم تا به سوالات مان پاسخ دهند . سوالات و پاسخ های این عزیزان در زیر می بینید . 


۱- آثار خلاقانه ی هنرهای تجسمی چه تاثیری در پرورش ذائقه هنری شهروند برای درک بصری و همچنین بر منش زیست شهری ایشان در باب مقوله هایی چون عدم خشونت ، صلح و دوستی و … می تواند داشته باشد؟
۲- نماد ها و نشانه های شهری ، چه وجهی در ایجاد خاطره و ذهنیت شهروندان دارند ؟
۳- شهری های جنوبی و این نشانه های تجسمی را چطور می بینید ؟
پی نوشت :
۱ و ۲ – سید محسن هاشمی ، وب سایت شخصی ، http://www.seyyedmohsenhashemi.com
نمادها و نشانه های شهری ، نشان دهنده فرهنگ و تاریخ هر منطقه
فریده دهملایی
نقاش و مجسمه ساز
اشاره : فریده دهملایی مدیر موسسه آموزشگاه آزاد هنری آرتا در برازجان نقاش و مجسمه ساز . بیش از ۱۵ سال سابقه فعایت دارد و در طی سال های فعالیت پرورش بیش از ۳۵ هنرجوی بین المللی و کشوری ، برگزاری شش نمایشگاه اختصاصی در استان های تهران ، خوزستان و بوشهر را در کارنامه دارد . آثار دهملایی بیشتر اکسپرسیونیستی و تخصص وی مجسمه های فلزی می باشد . از آثار ایشان در حوزه مجسمه سازی شهری می توان به دو آلاچیق با طرح های سنتی در خرمشهر ، مجسمه مرد ماهیگیر در آبادان ، ساخت حجم های بتنی در قالب پرنده در پارک های اهواز و ساخت تندیس میدان معلم در برازجان اشاره کرد .
۱- با یک دید کلی هنر تجسمی در دو حوزه قابل بررسی ست: رنگ و فرم و بالطبع در این دو حوزه تاثیرات متقابلی را بر جامعه و روح و روان اشخاص می گذارد
با توجه به تاثیرات روانشناختی رنگ که بر همگان آشکار است، نشاط جامعه تا حد نسبتا زیادی وابسته به استفاده صحیح از عناصر و همچنین رنگ هایی است که باعث سرزندگی محیط پیرامون ما می شود.
ساختمان های خاکستری،شهر غبارآلود،برگهای خشک شده زیر گرمای طاقت فرسای خورشید و … نیاز ما به استفاده از تمام عناصری که به نوعی باعث سرزندگی بیشتر در شهر می شود را افزایش می دهد.چه بسا همین رنگ ها خود بتواند تا حد زیادی از جرم و جنایت هایی که به دلیل خستگی روحی و پرخاشگری ایجاد می شود جلوگیری کند و بازدهی و انعطاف بیشتری را در همشهریان مان ایجاد کند.
مسئله بعدی استفاده از مفاهیمی است که در قالب فرم های صحیح به مردم القا می شود.
گاه یک توصیه ساده،یک عبارت زیبا،یک سخن آموزنده ، تندیس یک بزرگ مرد همشهری،یک آداب زیبای بومی که به نحوی شایسته در قالب هنرهای تجسمی به ما یادآوری می شود می تواند ایجاد کننده مفاهیم ارزنده ای در سطح جامعه و خانواده باشد
۲- نمادها و نشانه های شهری در هر موقعیت مکانی نشان دهنده فرهنگ و تاریخ آن منطقه است.از بزرگان و مشاهیر آن شهر تا آداب و رسوم و خلق و خوی مردم آن دیار و در مجموع هر آنچه که به این شهر مربوط می شود و از طریق آن می خواهند هویت خویش را در معرض نمایش و دید عموم قرار دهند. بدیهی است که عدم وجود هر کدام از این موارد در محیط شهری می تواند این سوال را ایجاد کند که تا چه حد مردم این شهر در داشتن بزرگان یا فرهنگ و رسوم غنی هستند و یا اینکه تا چه میزان برای داشته هایشان ارزش می گذارند.وبودن نشانه ها از هر کدام از این موارد در عین حال که خاطره آن را برای مردم شهر برای همیشه زنده نگه می دارد ، کودکان را نیز با آن ،که گذر زمان غبار فراموشی بر آن نشانده آشنا می کند.
یک مسافر زمانی که وارد یک شهر می شوند با نگاهی گذرا به نمادهای در شهر ، دید کلی نسبت به تاریخ این شهر پیدا می کند با شنیدن نام ان نماد آن شهر را به یاد می اورد یا برعکس .همان طور که همدان را با ، باباطاهر عریان می شناسند ، شیراز را نیز با سعدی و حافظ ،نیشاپور را با خیام و عطار ، یا سوج را با آریوبرزن ، بندر را با کشتی و دریا و اصفهان را با هنر های دستی و… می شناسند و شناختن و معرفی آن از طریق نقاشی دیواری ، ساخت مجسمه و یا استفاده آن در دیگر سازه ها همچون قسمتی از نمای یک ساختمان یا آلاچیق میسر است. حال ما برای شهرمان چه کرده ایم؟آیا برای یک مسافر توانستیم نام آوران مان همچون منوچهر آتشی ، صادق گنجی ، غضنفرالسلطنه و…را بشناسانیم؟آیا نمادها و نشانه های شهری توانستند آداب و رسوم این دیار از بازی های محلی تا مشاغل سنتی و از موسیقی سنتی تا دست بافته را به خوبی به بیننده معرفی کنند؟سوالی که جواب آن با نگاهی به شهر به راحتی می توان جواب داد.

۳- یکی از مسائلی که باید در طراحی و ساخت نماد های شهری در جنوب مد نظر قرار داد نوع رنگ گزینی ان است.چرا که این شهر ها بیشتر ماه های سال در معرض افتاب سوزان و باد های گرم قرار دارند و به طبع طبیعتی خشن و خشک دارند و لازم است که رنگ ها طوری انتخاب شوند که بهتر بتوانند حس آرام بخشی و شادی را به بیننده انتقال دهد و این نقیضه کم بودن رنگ در طبیعت را جبران کند.

فضای شهری یک نمایشگاه بزرگ است
یوسف اعتصامی
طراح و مجسمه ساز
اشاره : یوسف اعتصامی متولد ۱۳۵۷ می باشد . ایشان در حوزه هنرهای شهری ، تندیس هایی را برای میدان های آبپخش ، آبدان ، کلمه ، وحدتیه و چند شهر دیگر ساخته است . کوتاه ترین این تندیس ها ۱۲ متر و بلند ترین آن ها ۵/۱۷ متر می باشد . بیشتر آثار اعتصامی مدرنیستی و انتزاعی می باشد .
۱- همانطور که دیدن نمایشگاهی که درآن آثار تجسمی به معرض نمایش گذاشته می شود تاثیر خود را در تک تک افراد بازدیدکننده می گذارد پس فضای یک شهر نیز مانند یک نمایشگاه بزرگ است که بیننده ها در فضایی بزرگتر آثار خود را می بینند . در کل با زبان هنر می توان موضوعاتی مانند صلح و دوستی و … را به گونه ایی اجرا کرد که تاثیر آن با توجه به کمال طلبی انسان عمیق و همیشگی باشد
۲- مسلما بسته به نماد و نشانه هایی که به صورت تندیس یا مجسمه در سطح شهرها اجرا می شوند هرکدام به نوبه ی خود تداعی کننده ی حال و هوایی است که ارتباط مستقیمی با موضوع اثر دارد . البته بعضی از آثار با توجه به سبک اجرا شده ی آن مستقیما ذهن بیننده را به موضوع اثر ارتباط می دهند . مثلا وقتی به تندیسی از مادر و فرزند نگاه می کنیم به یاد مادر و تمامی دوران کودکی مان می افتیم و یا تندیسی از کودکی که در حال بازی است ،اما در اغلب آثاری که با سبک هایی نظیر انتزاعی یا اکسپرسیونیسم و سورئالیسم اجرا می شوند در واقع بیننده را درگیر ارتباط دادن ذهنیت خود با فرم ، سطح ، بافت، فضاهای مثبت و منفی و حتی شور و هیجان و عواطف سازنده اثر می کنند که یا بیننده موضوعی از میان اثر بیرون می کشد که با خاطرات یا زندگی خود در ارتباط است یا اصلا ارتباط ذهنی برقرار نمی کند .
۳- تندیس ها و مجسمه ها با توجه به تاثیر گذاری که بر ذهن آدمی می گذارند چه از لحاظ زیبایی شناختی و چه از لحاظ موضوع اثر می توانند یادآور محیطی باشند که در آن اثر را می بینند . بارها و بارها شده بعد از اینکه از سفری بازگشته اید ، با مرور کردن خاطرات سفر بعضی از چیزها در ذهن مان تداعی کننده همان شهر می شوند . مثلا ارگ کریم خان زند در شیراز یا … . در مورد تندیس و مجسمه نیز همین موضوع دخیل است . مخصوصا که ابعاد تندیس یا مجسمه قابل توجه باشد یعنی سایز غیر معمولی داشته باشد مثل برج ایفل . در این زمینه می شود یکی از خصوصیات بارز یک شهر را به صورت تندیس کار کرد تا نماد آن شهر شود . مثلا برای شهر آبپخش با توجه به نخلستانی که در ورودی آن شهر وجود دارد بنده نخل را به سبک انتزاعی تبدیل به تندیسی کردم که نماد شهر آبپخش شده و در میدان آبپخش نصب شده است . این تندیس به دلیل ارتفاع ۵/۷ متری آن در ذهن مسافرانی که از آن مسیر عبور می کنند همیشه تداعی کننده شهر آبپخش می باشد .
بیشتر آثار موجود در شهر گنگ بوده و تصویر مناسبی انعکاس نمی دهند
سبحان خادمی
طراح و مجسمه ساز
اشاره : سبحان خادمی طراح و مجسمه سازی است که علاقه فراوانی که کارهای کلاسیک مجسمه سازی دارد و این شیوه در آثار او موج می زند . البته وی کارهای انتزاعی فلزی دارد ولی بیشتر آثار او سنگی هستند . یکی از آثار ایشان در موزه هنرهای معاصر اسپانیا در معرض دید عموم قرار گرفته است .

۱- امروزه تعریف ها خیلی متفاوت تر از گذشته هستند . تعریف نماد و سمبل نیز از این قاعده مستثنا نبوده است . به نظر بنده فقط یک فرم یا تندیس در میان یک میدان نمی تواند نماد یا سمبل باشد . یک ساختمان نیز می تواند این نقش را بازی کند . به نظر من یک معماری نیز می تواند انتقال دهنده همان پیام و خصوصیت ها باشد . در واقع خود واژه مجسمه از تجسم می آید . تجسم کردن هرچیزی که از تجسم نشات می گیرد می تواند تاثیر خود را بگذارد . اگر از این دید به این مسئله نگاه شود خواهید دید مسائلی که اصلا دیده نمی شد از اهمیت خاصی برخوردار خواهند شد . مسئولین شهری باید این مسئله را مدنظر داشته باشند که یک سازه عمرانی شهری نیز می تواند یک مجسمه باشد . این فهم و دانش باید با خود حس مسئولیت بیشتری به همراه داشته باشد . متاسفانه وضع ظاهری و درونی محیط زندگی ما اصلا قابل قبول نیست . هنرمندان – که شامل دست اندر کاران امر شهری هستند – می بایست با خلق آثار خود بستری برای رشد و بلوغ جامعه به وجود بیاورند . این قشر همچون جامعه شناسان باید شناخت عمیقی از محیط زندگی خود داشته باشند و درک بالاتری از مردم و فرهنگ خود داشته باشند . هنری که نتواند با جامعه ارتباط برقرار کند و راحت هضم شود و به واسطه ی یک منتقد ، یک تحلیل گر با جامعه اش سخن بگوید دیگر هنر نیست . هنر خود یک زبان است که نیازی به مترجم ندارد و باید با درون انسان ها ارتباط برقرار کند و متاسفانه بیشتر آثار موجود در شهر گنگ بوده و تصویر مناسبی را انعکاس نمی دهند . هنر یک مقوله ی شخصی و درونی نیست . چرا خالقان اثر هنری نسبت به پیرامون خود احساس مسئولیت کنند ؟
۲- اول باید سوال شود آیا وظیفه ی نماد و نشانه های تجسمی ایجاد خاطره در ذهنیت هاست ؟ چرا باید هنر را تعریف کرد ؟ در حالی که هنر خود معرف است ، مانند روان شناسی که نابهنجاری های روانی را تعریف می کند تا متخصص مربوطه توان ارائه راه حل را به دست آورد . یک هنرمند پیوسته تلاش می کند تا انسان همواره درک بالاتری از محیط پیرامون خود داشته باشد . هنر با قدرت علم تمثیلی خود مانند رابطه چند طرفه ای است که با تمام جوامع و محیط های پیرامون خود ارتباط برقرار می کند و مانند یک شبکه اجتماعی ، همه را به هم متصل می کند . بشر موجودی ضعیف و محدود است و خداوند ابزارهایی به انسان داد تا اندکی از واقعیت های پنهان را زیر پوسته فلسفه زیبای خلقت آشکار و قابل دید سازد . هنر درمان یا راه حلی برای نابهنجاری نیست . هنر را نباید محدود تعریف کرد زیرا در آن صورت است که کارایی آن نیز محدود می شود . هنر علم است و علم هنر . این ابزار ، تلسکوپی برای رصد بهتر است . متاسفانه چیزی که از ذهنیت ها به دور مانده این است که هنر و علم چیزی جدا از هم هستند در حالی که هنرمندان عالمانی باید باشند که جامعه بر آنان تکیه زند و چشم مدبران و مجموعه اجرایی به آنان باشد . ما از هنر چیزی فراتر از یک خاطره می خواهیم . امروزه در جامعه ای زندگی می کنیم که از اهمیت و پیچیدگی بیشتری نسبت به زمان های گذشته برخوردار است .
۳- در جامعه و محیطی که در آن مشکلات اجتماعی و فرهنگی بیشتری نسبت به محیط های دیگر وجود دارد ، هنرمندان از نظر موضوع یا تم و فضای مانور دارای پتانسیل بیشتری برای خلق یک شاهکار هستند . متاسفانه حرکت ها بسیار بسیار ضعیف و کم رنگ بوده است .