راه آهن بوشهر، خواسته یا مطالبه؟
سوت قطار در گوش جامعهی مدنی بوشهر
محسن عباسپور
با فرض ثابت ماندن شرایط فعلی برای اجرای پروژه راهآهن در استان بوشهر، حتی در صورت تحقق این پروژه، به نظر نمیرسد به خطوط ریلی دست یابیم که چرخ واگنهای آن در خدمت توسعهی اجتماعی حرکت کند. چراکه در حال حاضر بیش از آنکه نقش و سهم مردم در اجرای پروژهی یاد شده دیده شود، ملاحظات اقتصادی و توسعهای دولت است که مسیر ریلگذاری را به پیش میبرد. گرچه تحقق این ملاحظات در نهایت میتواند به تحقق خواستههای بخشی از مردم منتج شود، اما آیا این تمام سهمی است که مردم استان بوشهر از راهآهن میتوانند داشته باشند؟
احداث راهآهن در بوشهر در حال حاضر یک «خواسته»ی عمومی است و دولت با در نظر گرفتن دو فاکتور عمده به دنبال تحقق این پروژه است. نخستین عامل موثر، «نیاز دولت» به ایجاد زیرساخت ارتباطی برای یکی از بنادر مهم و تجاری جنوب است که طبیعتاً دولتهای لیبرال و اقتصاد محور چند سال اخیر، همواره به دنبال توجیههای اقتصادی و فنی آن بودهاند. عامل دیگر نیز «خواسته»ی عمومی مردم برای تحقق این پروژه است که کارکرد آن در اجرای راهآهن بیشتر به مثابه یک ابزار تبلیغاتی و چانهزنی دولتی است، تا یک امر محتوم اجتماعی.
ما زمانی میتوانیم به یک خط ریلی مفید برای جامعه دست یابیم، که احداث راه آهن از یک «خواستهی عمومی» تبدیل به یک «مطالبهی اجتماعی» شود. اما به واقع تفاوت بین این دو چیست؟
مطالبهی اجتماعی راهآهن زمانی محقق میشود که اهالی تمامی نقاط استان بوشهر، در قالب فعالیتهای متعدد اجتماعی دست به کنشگریهای عمومی بزنند و هر یک سهم خود را از این پروژه در فضای مدنی جامعه، مطالبه نمایند. در عرصههای تصمیمگیری برای ترسیم نقشهی مسیر راهآهن حضور مستقیم و جدی داشته باشند و طراحی پروژهی مذکور را از یک طرح صنعتی، به یک پروژهی اجتماعی تغییر دهند. نمایندگان نهادهای مردمی شامل رسانهها، تشکلهای مردم نهاد، اصناف و احزاب در اطاقهایی که تا به امروز درِ آنها فقط به روی مهندسان و مدیران باز بوده، حضور جدی و تأثیر گذار داشته باشند.
اما در شرایطی قرار داریم که نه تنها حرکت جدی از سوی اصناف و احزاب و سایر رکنهای جامعهی مدنی بوشهر برای تأثیرگذاری در نقشهی اجرای راهآهن دیده نمیشود، بلکه حتی تشکلهای مردمنهاد اندکی را برای تبدیل نمودن این خواسته به یک مطالبهی اجتماعی در سطح استان داریم. در این زمینه میتوان به گزارش ویژهی دوهفتهنامهی آوای هامون که در شمارهی سوم منتشر شد و سیمای تشکلهای مردمنهاد فعلی و گرایشهای آنها به حوزههای مختلف را نشان میداد مراجعه کرد تا به وضوح به فقر تشکلهای غیردولتی استان در محور توسعه پی ببریم.
چناچه طرحریزی و اجرای پروژهی راهآهن با حضور جدی و تأثیرگذار نمایندههای مختلف جامعهی مدنی بوشهر دنبال شود، ما با یک مطالبهی اجتماعی مواجهایم، در غیر اینصورت تنها یک خواستهی عمومی را تکرار میکنیم. تا به امروز بار اصلی بیان این خواسته بر دوش رسانههای عمومی استان بوشهر بوده است که با طرح مسئله و بیان مکرر آن، «خواسته»ی عمومی احداث راهآهن را تکرار و بازتکرار کردهاند. و همانطور که ذکرش در بالا رفت، دولت نیز به پشتوانهی این خواسته و با لحاظ نمودن دیدگاههای اقتصادی و توسعهای خود، در پی تحقق پروژهی راهآهن بوشهر بوده است. اینگونه است که مثلاً استانداری و سایر دستگاههای ذیربط از بین گزینههای مختلف احداث راهآهن در استان بوشهر که خطوط متفاوتی از جمله «بوشهر ـ شیراز»، «بوشهرـخوزستان» و… را شامل میشود، در نهایت با معیارها و آمار و ارقام ریشهگرفته از نگاههای اقتصادی، یکی را برمیگزینند. غافل از اینکه احداث راه آهن، زیرساختی حیاتی برای تمام نقاط استان بوشهر است.
راه آهن مفید، راهآهنی است که ملت آن را بکشند. راهآهنی که نهادهای عمومی جامعه در ریل به ریل آهن احساس سهیم بودن داشته باشند. و در واقع کارفرمای اصلی احداث پروژه، جامعهی مدنی باشد. تاریخچهی صنایع و زیرساختهایی که از این طریق محقق شدهاند، به وضوح نشان میدهند که این دست پروژهها به شرط آنکه حضور جدی و مطالبهگر جامعهی مدنی را داشته باشند، نه تنها در روند اجرا دچار کندی نمیشود، بلکه بیشترین نفع اجتماعی را برای جامعه به دنبال دارند.
بنابراین به نظر میرسد، وضعیت فعلی راهآهن و بسیاری از پروژههای دیگر، آینهای است در برابر جامعهی مدنی بوشهر که اگر به درستی در آن نگاه کند، درسهای زیادی از آن خواهد گرفت.