- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

تاملی بر مواجهه نواندیشان دینی در برابر مدرنیته (مقاله ای مهدی پاک نیا)

تاملی بر مواجهه نواندیشان دینی در برابر مدرنیته

مهدی پاک‌نیا

کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی

   اگر شکل گیری جریان های دینی را به مثابه واکنشی در برابر روند فراگیر مدرنیته درجوامع دینی در نظر بگیریم، سه رویکرد کلی از هم قابل تفکیک است؛ ابتدا نگرشی که برتعارض و تقابل دین و مدرنیته تأکید می کند و با جهت گیری ضد غربی، خشونت را تجویز کرده و در پی بازگشت به اصول راستین و اولیه اسلام است و هر آنچه را بعد ازآن رخ داده، به عنوان بدعت و کجروی قلمداد می کند و مورد تخطئه و سرکوب قرارمی دهد و آن را به مثابه انحرافی از حقیقت اولیه و عامل تفرقه تصور می کند و در این میان عامل تاریخی و فاصله سنت و مدرن نادیده انگاشته می شود و هم خویش را بررجعت به خلوص پیشین مصروف می دارد که این جریان در قالب رادیکالیسم دینیمعرفی شده است (حلبی، ۱۳۷۱ ، صص ۱۲۶-۱۲۸)

جریان دوم طیفی را در برمی گیرد که از تعامل و سازگاری تا انطباق دو مفهوم سنت و مدرن را شامل می شود؛ طیفی که مفاهیم مدرن را در بطن واژه های سنتی قرارداده و آن ها را بازتفسیر و بازتعریف می کند و با ردیابی علم مدرن در مفاهیم سنتی تعارض میان سنت و مدرنیته را منکر شده و راه پیشرفت خویش را در دستیابی به علم و نهادهای مدرن می داند و در پرتو اجتهادات خویش باب تطبیق سنت با دستاوردهای نوین بشری را می گشاید، در سنت به جستجوی پاسخ مسائل امروز می پردازد و برای، امروزی ساختن سنت و هماهنگ سازی سنت از تجدد بهره می گیرد (عنایت، ۱۳۶۵ ،صص۲۲۷-۲۳۲) این رویکرد مرجعیت دین در زندگی سیاسی پذیرفته شده و برای ایجاد وحدت و به ویژه برانگیخته ساختن مسلمانان به احیای فرهنگ دین می پردازد وبا انتظار حداکثری از دین آن را یک برنامه کامل برای زندگی که تمامی شئون فردی،اجتماعی را در برمی گیرد، معرفی می کند. در این رویکرد مرجعیت نص عرصه محدود تری را برای تحرک در دوران مدرن برای آن ها به ارمغان آورده است و با تقلیل گرایی در مفاهیم مدرن درصدد اسلامی کردن اصطلاحات مدرن برآمده است (عنایت،۱۳۶۵،ص ۲۳۵-۲۳۸).

سومین جریان موسوم به نواندیشی دینی است. در این جریان که خود دربرگیرنده طیفی از متفکران اسلامی است و با مؤلفه های بسیاری از دو جریان پیشین متمایز بنیا نهای نظری گسست از سنت در جریان نواندیشی دینی در ایران می شود و در بسیاری موارد با رویکرد انتقادی خویش رویاروی دو جریان سابق قرارمی گیرد؛ به ویژه تأثیرپذیری این جریان فکری از هرمنوتیک فلسفی و فلسفه زبان و وجه قرائت اومانیستی آن، موجب فروپاشی بسیاری از مفاهیمی گردیده که در قرائت سنتی از دین به عنوان بدیهیات و مفروضات و پیش فهم ها محسوب می شده است (مجتهد شبستری، ۱۳۷۹ ، صص۲۶۶ -۲۶۷).

در جریان سوم ارزش های مدرنیته ارج نهاده می شود و با مفروض گرفتن ارزش های آن به نقد فهم سنتی از دین می پردازند. در اینجا نسبت نواندیشی دینی با گذشته دینی دستخوش گسست می شود و دینداری به مسئله شخصی مبدل شده و تلاش نواندیش در جهت قابل فهم کردن دین و مقبول نمودن آن با توجه به ویژگی و ظرفیت ذهنی مخاطب امروزش مصروف می شود؛ به عبارتی وجه اومانیستی آن اصالت خاصی را برای مخاطبش به همراه می آورد و برخلاف خواسته غالب در گذشته که امکان مدرن شدن را برای دینداران فراهم می ساخت، به نظر می رسد تفسیر نواندیشان امکان پذیرش دین را برای متجددان میسر می گرداند. در واقع نواندیشان در تلاش اند تا کوله بار خویش را از سنت هرچه سبک بارتر سازند و با تقسیم دین به ساحت های مختلف و یا رکن های گوناگون، خود را از برخی ساحت ها و بعضی رکن ها برهانند تا به آنچه گوهر دین می نامند، دست یابند و دغدغه خویش را صرفاً مصروف آن دارند، نه چیز دیگر؛ وبدین سبب، سنت را در پس دیوار بلند مدرنیته نگاه می دارند و برای عبور از این دیوار،صرفاً به گوهر دین قناعت می کنند.

در نگاه نواندیشان، مدرنیته به مثابه موجی فراگیر آمده و همه باورهارا به تیغ استدلال و عقل ابزاری سپرده، حال اگر دین را پالایش نکنیم و اگر دین راشالوده شکنی نکنیم تا جوهر و گوهر دین و آن فلسفه ای را که دین برای آن آمده و آن پیام جاودانه ای که در دین ارسال شده و آن معنویتی را که منظور بوده، کشف نکنیم، ناچار آن پیام، آن گوهر و آن معنویت نیز به همراه دیگر ارکان و ساحت های دین درهمان فضای سنتی می ماند و به عصر مدرنیته راه نمی یابد.

نواندیشان با این توجیه که پیامبران نیز از فرهنگ مردم زمانه خود برای برقراری رابطه و سخن گفتن بهره گرفته و با توجه به تنگناهای ذهنی و زبانی که پیامبران در آن قرار گرفته بودند، معتقدند به ناچار باید برای فهم گوهر و پیام دین، ظواهر آن را کنارزد و از متن گزارشی متناسب با فهم و ظرفیت ادراکی مخاطبان ارائه داد؛ به واقع، دراینجا مخاطب اصالت خاصی می یابد که ویژگی های آن معیاری برای تعبیر و تفسیر دین می شود، با این توضیح که اگر انسان مدرن، انسانی تجربه گرا، استدلال گرا و جزئی نگراست، پس باید آموزه های دینی را نیز با استدلال و یک به یک به صورت تجربی به اوآموخت تا خود او با پیشه ساختن احکام و تحقق یافتن وعده ها در پس ایفای هر حکم گام به گام در مسیر معنویت دینی پیش رود(ملکیان، ۱۳۸۴ – ، ص( ۲۸۰ .

برخلاف سایر جریان های دینی که رویکردی سیاسی و اجتماعی به اسلام دارند ودر کنار ارتباط معنوی با معبود، این معنویت را به عرصه عمومی می گسترانند و از آن در جهت تحرک بخشیدن و بیدارسازی مسلمانان بهره می گرفتند و با احیای مفاهیم دینی، از انسان امروز اسطوره های پایداری و مقاومت می ساختند، نواندیش دینی با نادیده گرفتن این ثمرات به تحدید عرصه دین در حوزه خصوصی افراد پرداخته و رویکردی فرهنگی را اتخاذ کرده و عرصه عمومی را از پرتوافکنی این ارزش ها محروم گردانیده است و درنهایت، دین را تنها به عنوان تأییدی بر عقل زمانه برمی شمارد. درجریان نواندیشی، وصف دینی آن نحیف و نواندیشی و روشنفکری وجهی محوری وتعیین کننده دارد و نقش دین به حد تأییدگری تنزل می یابد.

نواندیشان احکام دینی را ناظر به پرسش های عصر حاضر نمی دانند و تنها جهت گیری کلی در احکام را که با شالوده شکنی در دین حاصل شده است، به عنوان ربط وثیق احکام » ملاکی برای پاسخ به مسائل امروز قلمداد می کنند و با اذعان برسیاسی و اجتماعی با بستر اجتماعی و تاریخی اعراب حجاز، ترجمه فرهنگی این احکام را تجویز می کنند»(سروش،۱۳۸۲:ص۱۶)و با چنین تفسیری به حل مسائل نظری امروزی جوامع دینی می پردازند؛ از جمله مهم ترین و پرابهام ترین آن ها که به چگونگی ارتباط دین و سیاست است .

نواندیشان دینی با ردیابی مقررات و احکام دین در بستر تاریخی حجاز اقدام پیامبر(ص) را به منظور تصرفی برای انسانی تر و اخلاقی تر ساختن روش ها و مقررات جامعه آن روز دانسته که تأییدی بر هویت عرفی آن زمان بوده است. بنا به این برداشت همه دستورات و احکام اجتماعی، سیاسی و اقتصادی اسلام در زمینه تاریخی شان معنادار است و اوامر و نواحی اسلام برای مخاطبان خاص و تأمین اهداف در جامعه ای مشخص صادر شده و ویژگی فراتاریخی و جهان شمولی ندارد، به جز اینکه جهت گیری این اوامر و نواهی که به زعم نواندیشان عبارت از کاهش آلام، مراعات عدالت،رهاسازی عقل است، به مثابه محوری برای جهت گیری سایر اعمال مورد توجه قرارمی گیرد و ماندن در شکل تاریخی دین و تأکید بر احکام و اعتقادات و شعائر را موجب منجمد شدن پیام معنوی دین می دانند.

نواندیشان،«پیام پیامبر(ص) را دعوت به سلوک معنوی معرفی می کنند که این دعوت در بستر واقعیت صورت گرفته و پیامبر(ص) لاجرم این واقعیات را لحاظ کرده، است و چیزی که ارائه شده، سازگار با عقل زمانه بوده است»(مجتهد شبستری،۱۳۸۲،ص۵۳) و بدین صورت، پیامبر(ص) خود بر اساس روش عقلایی که در آن زمان متداول بوده، حکومت کرده است؛ بنابراین، مسلمانان در تنظیم مناسبات اجتماعی باید تابع عقل جمعی و مصالح آشکار و سنجش پذیر دنیای امروز قرار گیرند و نظام حقوقی دین، یکسره تابع مصالح عقلی، عرفی و دنیوی مسلمانان قرار گیرد و به همین علت درعرصه سیاست و نسبت دین و سیاست نواندیشان نظریه حکومت مردم سالار را پذیرا می شوند و حضور دین در عرصه عمومی را منوط به گذار آن از فرایند مردم سالاری قانون گذاری می دانند.در تفسیر نواندیشان قدرت سیاسی از هرگونه تقدسی عاری می شود و تنها قدرت بشری- عقلایی به رسمیت شناخته می شود و تمام مفاهیم مربوط به حکومت، عدل،قسط، شورا، بیعت و قضاوت در قرآن و سیره در همان مفهوم عرفی، دنیوی و بشری-عقلایی قلمداد شده که ماهیت شرعی ندارد و بدین نحو نظریه سیاسی اسلامی به شدت تکذیب می شود و اسلام را بدون نظریه ای در خصوص مدیریت جامعه و نحوه توزیع قدرت می دانند (مجتهد شبستری، ۱۳۷۹ – ، صص ۲۴۸-۲۵۰).

درنهایت اینکه نواندیشان جامعه ای را ترسیم می کنند که در آن قرائت های دینی حق حیات دارد و جریان تفسیر دین گشوده و متحول باشد و مردم نیز در پذیرش قرائت های انتخابی خود آزادند و حقوق شهروندی آن ها قطع نظر از عقیده یا مسلکآن ها رعایت می شود.

نواندیشان معتقدند که در متون ادیان ابراهیمی، خداوند به تأسیس اصول وبنیادهایی اخلاقی نمی پردازد بلکه اصول و بنیادهای اخلاقی موجود در میان انسان ها راتأیید و تصدیق می کند (مجتهد شبستری، ۱۳۸۳ ، ص۹۲).در این عرصه نیز نواندیشان به اخلاق مستقل از دین اعتقاد دارند و پرچم عقل مستقل از وحی را برافراشتند و براین باورند که آدمی با عقل خویش قادر است ارزش های اخلاقی را کشف و اخلاق مستقل از دین را بنا نهد. به علاوه در باب فهم متون دینی نیز هر قطعیتی در مورد معنا فرو ریخته و بدین نحو تکثر در معناها و فهم ها راه یافته است؛ به عبارتی برخلاف نظریه قدیم درباره معنا که در آن «رابطه این همانی بین معنا و واقعیت خارجی قائل بوده و امکان فهم معنا های متفاوت از یک جمله یا یک متن نداشتند»،(مجتهد شبستری،۱۳۸۳،صص۱۰-۱۱) نواندیشان در پرتو توجه به هرمنوتیک فلسفی امکان تعدد قرائت ها را موجه می دانند و دراین میان، حقوق بشر نیز به عنوان معیاری قلمداد می شود که بدان فهمدین مورد قبول یا رد قرار می گیرد و تعارض فهم دین با موازین حقوق بشر به عنوان نقصی در حقانیت آن فهم از دین منظور می شود.

به طور خلاصه، مدرنیته نزد نواندیشان به مثابه سدی، سنت را از تداوم سنتی اش بازمی دارد و مانند صافی ای که حضور ناچیز و محدودی برای سنت قائل می شود وآن هم پس از شالوده شکنی ای و بازتعریف آن دینی که تقریباً مترادف با معنویت می شود و عرصه حضورش، گستره درونی افراد است و دلیل حضورش تجربه شخصی و دردایره عقلانیت انسان مدرن، به خردگریزی رضا داده تا از زیر چنبره استدلال گری جان سالم به در برده و به حیات خود ادامه دهد و از همه عرصه ها عقب نشسته و دررویکردی فرهنگی مأوا گزیده تا مگر اینکه از نیش اندیشه پرسش گر مدرنیته در امان بماند و از کوله بار رسالت خویش تنها التیام آلام را بر خود بار کرده تا از رهگذرمدرنیته جان سالم بدر برد.

پی نوشت ها:

حلبی، علی اصغر ( ۱۳۷۱ )، تاریخ نهض تهای دینی، سیاسی معاصر تهران: نشر بهبهانی.

عنایت، حمید ( ۱۳۶۵ )، اندیشه سیاسی در اسلام معاص ، ر تهران: خوارزمی.

مجتهد شبستری(۱۳۷۹)، نقدی بر قرائت رسمی از دین، تهران: طرح نو.

ملکیان(۱۳۸۴)«معنویت گوهر ادیان(۱)»،سنت و سکولاریسم،تهران،موسسه فرهنگی صراط

سروش،عبدالکریم،(۱۳۸۲)،«فقه در ترازو»،اندر باب اجتهاد،تهران: انتشارات طرح نو

شبستری،مجتهد،(۱۳۸۲)،«فقه بستر عقلانی خود را از دست داده »،اندر باب اجتهاد،تهران: انتشارات طرح نو.

شبستری،مجتهد،(۱۳۸۳)،«سیاست و تعبد»، تاملاتی بر ابعاد قرائت انسانی از دین،تهران: انتشارات طرح نو