- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

  گسترش نقش زنان در ادیان: موانع و حمایت ها

آدیر تی. لامیس

مناقشات دین و جنسیت همانگونه که در سنن اعتقادی یکی پس از دیگری گفته شده است، بیانگر طرحواره ای از متون اصیل است که ارزش یکسانی را برای زنان و مردان قایل است، متونی که پیش از این توسط رهبران مذهبیِ مرد، برای توجیه پدرسالاری بکار می رفتند. اما بهرحال این پایان ماجرا نیست. نیروهای اجتماعی خارجی و آشوب های موقعیتی، به هرگونه اجتماع دینی و پیروان آن ها حمله کردند و آن ها را به سوی تغییر نقش های جنسیتی بصورت موقت یا دایمی، هدایت کردند. بخاطر چنان دلایلی، اجتماعات دینی در طی مناطق و زمان های گوناگون، احتمالاً تمایل دارند که زنان را از لحاظ معنوی و ذهنی، همطراز مردان ارائه دهند. برای دهه های بسیاری، مشارکت زنان در رهبری و گسترش ادیان، تقریباً نامشهود بود؛ اما بهرحال در دهه حاضر، زنان و دین موضوع عمده بسیاری از کتب و مقالاتی شد که سالانه منتشر می شوند.

برای مدت زمانی طولانی است که مشاهده می شود زنان، نه مردان، اکثریت حضار و شرکت کنندگان در مراسم مذهبی –بدون درنظر گرفتن دین یا مکان خاصی- هستند؛ بعلاوه، در کلیساهای مسیحی، داشتن یک کشیش زن، پیش بینی کننده مهمی از اینکه آیا عضویت کلیسا افزایش یا کاهش خواهد یافت یا حتی از اینکه زنان بیشتری در مراسم شرکت خواهند کرد، نیست. این حقایق، اذهان کسانی را که بطور وحشتناکی پیش بینی می کنند که روند سریع رهیافت زنانه شدن کلیسا، منتج از افزایش تعداد زنان روحانی بعلاوهی کاهش تعداد مردان روحانی و همچنین نتیجه مهاجرت دسته جمعی مردان از نیمکت های کلیساست؛ تغییر نمی دهد. ترس این افراد از «زنانه شدن»، یک دلیل مهم برای واکنش شدید علیه روحانی شدن زنان در این مذاهب است.

ترس از «زنانه شدن کلیسا» همچنین بر پایه این موضوع است که زنان بطور سلسله مراتبی متون مقدس، نمازها و ارجاعات به خدا را برای اینکه آن ها را زنانه یا خنثی از نظر جنسیتی کنند، تغییر می دهند؛ این مسئله بخصوص بعد از کنفرانس «تصویرنمایی مجدد» در میناپولیس در سال ۱۹۹۳ مهمتر شد. یک مطالعه بیندینی نشان داد که زنان روحانی در مذاهب لیبرال پروتستان، امکان بیشتری دارد که نسبت به مردان، از زبان جامع (عمومی) در مراسم کلیسا حمایت کنند، و همچنین نسبت به مردان، احتمال بیشتری دارد که بخواهند در عبادات، از نام ها و تصاویر زنانه برای «خدا» استفاده کنند.

در مذاهب لیبرال پروتستان، اینگونه است که رهبران غیرروحانیِ محافل دینی که بوسیله زنان به رهبری برگزیده می شوند، احتمال بیشتری دارد که نسبت به رهبرانِ غیرروحانی که توسط مردان به رهبری برگزیده می شوند، از زبان فراگیر در مراسم کلیسا، حمایت کنند. این موضوع، بیانگیر این است که زنان روحانی نسبت به مردان روحانی، به احتمال بیشتری پیشاهنگ افزایش زنانه شدن شعائر دینی و الهیات در مذاهبی هستند که درشان به روی مدرنیته باز است (ارجاع به چاوز، ۱۹۹۷). البته سازمان های دینی مستقل از کنترل ایالتی که اجازه نمی دهد زنانه کردن الهیات در فرقه های مسیحی یا دیگر اعتقادات در امریکا، بصورت هنجار دربیاید، لذت می برند. اما در همین زمان، صنعتی شدن، مدرنیزاسیون، تکثرگرایی و پذیرش نسبی اعتقادات دینی متنوع در دنیای غرب، شرایطی را مهیا کرده است که تحت آن، مقدس ترین ساختارهای سازمانی مردانه، بهوضوح زنانه شده اند. این پیشرفت ها بطور متغیر در ادیان مختلف و پیرامون جایگاه زنان در الهیات، شعائر و رهبری، صورت گرفته است و در کشورهای صنعتی دموکراتیک، با آزادی انختاب دینی همراه شده است. در کشورهای درحالتوسعه با رژیم های دیکتاتوری، حکومت جدید می تواند چنین آزادی های دینی را در طی چندماه –اگر نگوییم یک شبه- محدود کند.

قمینیست های غربی به شدت موافق آزادی انتخاب دینی هستند. اما بهرحال این احتمال وجود دارد در بین کسانی که برای برابری جنسیتی در محافل دینی شان، تلاش می کنند، زنان جوانی حضور داشته باشند که به استفاده از زبان عبادت عمومی (فراگیر) یا برعهده گرفتن نقش های رهبری در اجتماعات دینی بی علاقه باشند. از این بدتر، آن ها زنانی را از نسل های جدیدتر می بینند که به فرقه ها و مذاهبی می پیوندند که رهبری و تصاویر مردانه ارائه می دهند. در بین این زنان «سنت گرای» معاصر، برخی از آن ها ممکن است برابری جنسیتی را رد کنند، بخاطر اینکه آن ها می خواهند تحت مراقبت مردان باشند تا اینکه با اضطراب و نگرانی، مسئولیت تصمیماتشان را بر عهده بگیرند. برخی زنان دیگر اگرچه ممکن است خودمختاری شخصی و برابری جنسیتی را درزندگی اجتماعی و کاری خود ارزش بنهند، اما حضور در مراسم دینیِ محافلشان را ابتدائاً جهت تعالی معنوی انجام می دهند. تا زمانی که آن ها اینچنین آسان نتیجه گیری می کنند، اهمیت نمی دهند که چه کسی مناجات ها، مواعظ و تبلیغات دینی را برنامه ریزی می کند یا چه کسی تصمیمات شخصی و مالی را اتخاذ می کند. برخی زنان غیرروحانی یا راهبهی فمینیست، مذاهب و فرقه های خود را بخاطر زندگی یا اعتقاد دیگری ترک کردند و حتی از دین رسمی خود بریدند. برخی دیگر از زنان، علیرغم وجود مردسالاری در فرقه/مذهبشان باقی می مانند و سعی می کنند آن را به سوی عمومیت جنسیتی در شعائر و رهبری، سوق دهند. انتخاب های زنان در یک جامعه آزاد، تأثیر خواهد گذاشت بر اینکه آنها و دخترانشان تا چه اندازه در رسوم دینی و اجتماعات دینی خاصشان، برابری را تجربه می کنند.

در امریکا در طی دو قرن گذشته، زنان در دین بودایی، مسیحیت، یودیت و اسلام و دیگر اعتقادات، دو قدم رو به جلو و یک قدم به عقب داشته اند، به سوی برابری جنسیتی در الهیات و رهبری دینی؛ همانطور که لیندلی (۱۹۹۶) نتیجه گیری می کند. اینکه این تغییرات تاچه اندازه –هرچند آرام- در سطح ملی و بین المللی در مسیر رو به جلو حرکت کند، بطور معنی داری به این بستگی دارد که موافقین تا چه اندازه بتوانند مخالفین را متقاعد کنند که برابری جنسیتی غیرقابل اجتناب است یا نتایج ارزشمندی در پی دارد که از جمله آن گسترش ادیان است. این مقاله درباره دین و جنسیت خاطرنشان می سازد که مشارکت مساوی و کامل زنان در دین، بطور مارپیچی رو به افزایش است، اما این به معنای سلطه زنان نیست، بلکه به معنای تساوی با مردان است.