- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

نقش اشتغال زنان در توسعه

چکیده

یکی از مباحث اساسی در زمینه توسعه ,میزان بهره گیری درست و منطقی از توانایی ها و استعدادهای نیروی انسانی هر جامعه است .نقش اشتغال زنان درپویاپی زندگی انسان انکار ناپذیر است و می توان آن را کانون ارتباطات انسانی و اجتماعی تلقی نمود.در جهت این پویایی بی تردید زنان به عنوان نیمی از جمعیت ,تاثیر در توسعه جامعه دارند زیرا هدف هر جامعه ای به حداکثر رساندن رفاه اجتماعی است و رفاه اجتماعی تابعی از درآمد سرانه توزیع عادلانه درآمد,بهبود سطح امکانت آموزشی,رفاهی و میزان مشارکت اجتماعی,اقتصادی ,فرهنگی و سیاسی مردان و زنان می باشد.

در این مقاله به بررسی نقش نقش اشتغال در توسعه پرداخته شده است.

واژگان کلیدی:اشتغال , توسعه ,زنان

مقدمه

((دانش)) و ((صنعت)) ، اساسی ترین بنیانهای ((توسعه))؛اساسی ترین مقوله مورد بحث جهان امروز می باشد که سال هاست توجه کشور های درحال رشد را به خود جلب کرده و به ورطه های متفاوتی کشانده است.با مطالعه تاریخچه کشورهای در حال توسعه در سال های گذشته به این واقعیت می رسیم که مقوله توسعه از آن جهت که مستلزم بروز تغیراتی در جامعه می باشد,هم می تواند منجر به فروپاشی بنیان های فرهنگی و اجتماعی کشورها شود.بروز بحران در این گونه کشورها،به دلیل پیروی ناآگاهانه از راهبردها و الگوهای تعیین شده دنیای صنعتی و القاء این باور در جهان سوم است که پیروی از غرب در مسیر روشد و توسعه یافتگی، یک آیین غیرقابل سرپیچی است.اما دانشمندان و تحلیل گران واقع نگر جهان امروز به این نتیجه رسیدند که:

۱.الگوهای رایج غربی در مورد توسعه و تمدن نه تنها برای جهان سوم کارساز نیست،بلکه موجب ازهم گسیختگی هرچه بیشتر آنها نیز میشود.

۲.الگوهای غربی حتی سعادت و کامیابی انسان ها را در دنیای غرب نیز فراهم نساخته و سرگشتگی و آشفتگی روحی و روانی آنها را باعث گشته است.

با این دیدگاه از توسعه یافتگی، زن نه تنها در جهان امروز بلکه در طول تاریخ از دست یابی کامل به مواهب توسعه و عدالت دور مانده و با مسائل و مشکلات متفاوتی دست به گریبان است و این مسائل و مشکلات زنان در جوامع مختلف متفاوت است.در غرب به واسطه ی انحطاط اخلاقی و بن بست های اعتقادی،اجازه ی نقش آفرینی جدی و موثر به زنان داده نمیشود و به رغم ادعای حاکمیت دموکراسی و آزادی،فرصتی برای ظاهر شدن زنان با اندیشه ها و اعتقادات صحیح داده نمیشود.این راه هم نباید نادیده گرفت که در کشورهای توسعه نیافته ودر حال  توسعه کنونی، تبعیض هایی که بر زنان رفته، مشکلات و مسائل متعددی را در راه توسعه یافتگی این گونه کشورها به وجود آورده تا جایی که این گونه تبعیض ها به صورت هنجارهای اجتماعی در آمده و منشأ نابرابری فرصت های زنان و مردان گردیده است.با وجود این،تعریفی که بعنوان الگو در کشوری همچون ایران اسلامی ارائه شده با آنچه در جهان به اصطلاح توسعه یافته امروز مطرح شده است،فاصله های بسیار دارد.

بیان مسئله

یکی از مهمترین معیارها جهت سنجش درجه توسعه یافتگی یک کشور، میزان اهمیت و اعتباری است که زنان در آن کشور دارا میباشند. اکنون نگاه جهان، بیشتر به سوی زنان معطوف شده است زیرا امروز، برای تحقق توسعه اجتماعی، تسریع فرایند توسعه اقتصادی و محقق شدن عدالت اجتماعی، چنانچه به زن بعنوان نیروی فعال و سازنده نگریسته شود،قطعا تاثیر بسیاری در روند توسعه و افزایش کمی و کیفی نیروی انسانی آن جامعه خواهد داشت.نقش زنان درتوسعه ، مستقیما با هدف توسعه اجتماعی و اقتصادی بستگی داشته و ازاین رو در تحول همه جوامع انسانی ،عاملی بنیادی محسوب می گردد.این نوشتار در صدد است ،ضمن انجام یک تحلیل اقتصادی مختصر در زمینه توسعه،به چگونگی رابطه میان موقعیت زنان با توسعه یافتگی و تاثیرگذاری مشارکت آنان به عنوان نیمی از نیروی فعال جامعه در فعالیت های اقتصادی،برای تحقق توسعه و عدالت اجتماعی بپردازد.

با توجه به این که نیمی از کل جمعیت جهان را زنان تشکیل می دهند و دو سوم ساعت کار انجام شده توسط زنان صورت می پذیرد ،تنها یک دهم درآمد جهان و فقط یک صدم مالکیت اموال و داراییها جهان به زنان اختصاص یافته است. بنابراین وجود نابرابری برای زنان در تمامی جوامع کم وبیش وجوددارد  که در برخی از سازمانهای جهانی در چند سال اخیر به این مساله بیشتر توجه شده و در برنامه ریزی های خرد و کلان اقتصادی و اجتماعی سازمان های مختلف جهانی قرار گرفته است.

در چند سال گذشته ، مطالعات متعددی از سوی”  uno، llo “در مورد تجزیه و تحلیل موقعیت زنان در سطوح منطقه ای، ملی ، میزان اشتغال آنان و عوامل بازدارنده فعالیت زنان ،نگرش ها و تمایلات زنان و نقش زنان در توسعه انجام شده است که سعی در آماده سازی افکار عمومی مات ها ،سیاست گذاران و برنامه ر یزان جهت حل مشکلات مربوط به دست یابی زنان به اشتغال بیشتر را داشته است .ازآنجایی که در بررسی عوامل موثر بر توسعه اقتصادی اجتماعی کشورها،توجه به نیروی انسانی و تخصص مطرح است لذا سخن از اشتغال زن و رابطه آن با توسعه نیز امری ضروری است.

ضرورت تحقیق

از جمله شاخص های توسعه یافتگی یک کشور ، میزان مشارکت و نقشی است که زنان در آن کشور دارا هستند ،مشارکت زنان در جامعه ،رابطه مستقیمی با رفاه اجتماعی و افزایش درآمد سرانهدارد.به همین نسبت عدم بهره وری از نیروی بالقوه زنان در زمینه های فرهنگی ،اجتماعی،اقتصادی و سیاسی ،در اغلب کشورهای توسعه یافته و نیز در حال توسعه از جمله ایران، وضعیت اشتغال زنان با شرایط مطلوب ، اختلاف قابل توجهی دارد.

لذا اگر چه امروزه همچنان نرخ مشارکت ناچیز زنان نسبت به مردان به عنوان یک مساله اصلی و اساسی در بازار کار مطرح است و به عبارت دیگر همچنان بازار کار مردانه و تحت تسلط مردان است، اما دیگر صرف ورود زنان به عرصه کار و اجتماع ،موجبات رضایت خاطر آنها را فراهم نمی کند ،بلکه یکی از مهمترین و اساسی ترین سوالات مطروحه در ذهن زنان این است که :چرا بازار کار به نحوی جنسیتی تفکیک گردیده؟ و این همه در حالیست که برای رسیدن به تعادل، برابری و رفع تبیضات ودر نتیجه توسعه بهتر و کامل تر جامعه، نیاز به آن است که زنان بتوانند در فرایند تصمیم گیری در سطوح مختلف جامعه شرکت نمایند.

اهداف تحقیق

هدف اصلی این تحقیق، بررسی عوامل موثر زنان در توسعه است.

در راه دستیابی به این هدف اصلی این هدف فرعی نیز برسی خواهد شد:

شناسایی مولفه ها و عوامل اجتماعی – فرهنگی که مانع دستیابی زنان به مشاغل کلیدی و مدیریتی شده است.

چارچوب نظری تحقیق

تئوریهای نئوکلاسیک :تئوری های نئوکلاسیک برای تشریح تفاوتهای جنسیتی و این که چرا درآمد حاصل از کارزنان کمتراز مردان است؟ به متغیر هایی نر مسئولیتهای خانوادگی ،نیروی جسمی ، آموزش عمومی ، آموزش فنی ، ساعات کار ، غیبت از کار تاکید می کند که این متغیر ها بهره وری کار و عرضه کار را تحت تاثیر قرار می دهد . یکی از فرض های اساسی اقتصادانان کلاسیک این است که در شرایط رقابتی به کارگر آن مزدی معادل ارزش های نهایی محصول پرداخت می شود و در پی این فرض چنین گفته می شود که تفاوت مشاهده شده  و درآمد مردان و زنان یا به دلیل بهره وری پایین تر زنها و یا ناشی از نارسائیهای بازار است .یک این است که خانواده ها منابع (وقت و پول) خود «اقتصاد دانهای جدید خانواده » فرض نئوکلاسیکی را بین افراد خانواده به نحو عقلایی تقسیم می کنند و این امر سبب می شود در سن پایین ،زن ها سرمایه مادی – انسانی کمتری دریافت کنند و هنگامی که سن آنها بیشتر می شود برای نهگداری کودکان در خانه بمانند.

بنا بر تئوری کلاسیک درآمد زنها به این علت از مردهاست که زنها از سرمایه انسانی کمتری ، که عمدتا آموزش و پرورش است ، بهره مند می شوند و از این رو بهره ودی کار پایین تری هم دارند.به عنوان مثال گفته می شود  به دلیل این که زنها برای ازدواج ، حاملگی و پرورش کودک شغل خود را ترک  می کنند کار فرمایان تمایل چندانی برای سرمایه گذاری در امر افزایش مهارت آنها ندارند. هم چنین انگیزه پدر و مادر و خود زنها هم برای سرمایه گذاری در امر آموزش و پرورش حرفه ای کمتر است .وجود دوره هایی که زن ها از کار کناره گیری می کنند و از نیروی کار بیرون می روند و شدت فرسایش مهارت های آنان بیشتر است.

همانطور که در بحث این نظریه اشاره شد ،موضوع اشتغال زنان از جمله موضوعاتی است که گروههای مختلف هر یک در خصوص آن به اظهار رای و نظر پرداخته اند ، از جمله این گروها این گروه ها طرفداران نظریه نئوکلاسک ها بودند.

دیگر نظریه مورد استفاده در این تحقیق نظریه جامعه پذیری جنسیتی است

جامعه پذیری ، جریان کنش متقابل اجتماعی است که از طریق آن مردم شخصیت خود را به دست  می آورند و شیوه زندگی جامعه خود را می آموزند . جامعه پذیری یک نقطه اتصال ضروری بین فرد و جامعه است ،نقطه اتصالی آنچنان حیاتی که فرد و جامعه بدون آن نمی توانند ادامه حیات دهد. جامعه پذیری ،فرد را به آموختن هنجارها ،ارزش ها ، زبان ، مهارتها ، عقاید و الگوهای فکر و عمل که همگی برای زندگی اجتماعی ضروری می باشد ،قادر می سازد.(رابتسون،۱۳۷۴،ص۱۱۲)

جامعه پذیری ، در طی دوره زندگی ، یعنی در توالی اجتماعی و زیستی تولد ، کودکی ، بلوغ، کهولت و مرگ تداوم می یابد.باید در هر مرحله از این دوران ها ما دائما با شرایط جدید یا متغییری مواجه می شویم که هم جنبه ی شخصی و هم جنبه ی اجتماعی دارد و ما باید انطباق با آنها را بیاموزیم.البته مهمترین بخش جامعه پذیری ،در طی دوران  نوزادی وکودکی ، یعنی زمانی که پایه های شخصیت بعدی گذارده می شود،تحقق می یابد.

جامعه پذیری جنسیتی، فرایندی است که در آن افراد از دوران کودکی ستیزه جویی یا همنوایی با انتظارات اجتماعی برای رفتارهای زنانه یا مردانه را یاد می گیرند. آنها در طی فرایند حامعه پذیری توجیحات نقش جنسیتی را در تمام جنبه های مهم می یابند .به آنها آموزش داده می شود که چگونه هر فرد باید به عنوان یک زن یا مرد عمل کند و ارزش های مرتبط با جنسیت را رعایت کند و این ارزش ها در لباس پوشیدن ،رفتار،انتخاب شغل ،روابط فردی و عامل های دیگر نمود میابد و براساس تشویق های مثبت و منفی برای ضمانت این ارزش ها اعمال می شود .و این امر حتی در قلمرو کار و مشاغل وجود دارد . براساس تحقیقاتی که در گروههای کاری انجام پذیرفته ،نشان داده شده همان گونه که مردان به طور مستقل جامعه پذیر می شوند به همان نسبت از نفوذ بیشتری نسبت به زنان برخوردارند. در مقابل ، زنان از اعتماد به نفس کمتری برخوردارند .ای نوع جامعه پذیر کردن فرزندان بر زندگی شغلی آنان نیز اثر می گذارد .بدین معنا که گروهی از جامعه شناسان براساس تحقیقاتی بر این باورند که زنان در مراحل مختلف  جامعهپذیری  با نابسامانی نقش های جنسیتی مواجه می شوند.آنها با دو سیستم هنجاری منزل و کار آشنا می شوند که اطلاعات داده شده در مورد این سیستم ها زنان را با تضاد نقش ها مواجه می کند.زیرا ارزش های فرهنگی که موقعیت زنان را در خانه به تصویر می کشد با ساختار شغلی که زنان را به استخدام دعوت می کند،در تضاد است. نقش های جنسیتی زنانه و مردانه و تعریف متفاوت از این نقش ها بر نگرش زنان نسبت به خود،نیاز به پیشرفت و عدم اطمینان نسبت به آینده تاثیر گذار است،به طوری که امروزه آشفتگی در ذهن دختران جوان که باید در سطحی بسیار پایین تر از سطح توانایی،مهارت ها و استعدادهای خود برای آینده آماده شوند،فزاینده است.

آخرین تئوری که در تدوین چارچوب نظری مورد استفاده قرار می کیرد نظریه فمینیستی می باشد.تئوریهای فمینیستی، در  بازار کار و درخانه و در خانواده با یکدیگر مرتبط و جزیی از یک سیستم کلی اجتماعی است که در آن تابع مردان هستند وآن سیستم مردسالار و پدرسالار است.

برای این است که (( مشاغل زنانه )) تئوریهای فمینیستی همچنین تاکید می کند که گرایش انعکاسی از نقش خانگی زنان می باشد (نظیر آموزگاری ،پرستاری ،نظافت، پذیرایی) و درست همان طور که در بیشتر جوامع کار خانگی زنها کم ارزش تر شده است، این مشاغل و مهارتها نیز کم ارزش می باشند. در واقع ممکن است مهارت مورد نیاز برای بعضی از مشاغل مردان که مزد بیشتری برای آن پرداخت می شود کمتر نباشد اما این مشاغل به دلیل اینکه زنها بیشتر در آن مهارت کسب کرده اند دست کم گرفته می شوند. نقش عمده این تئوری نشان دادن این مطلب است که موقعیت زنان در بازار کار را می توان به عنوان جزئی از کل سیتم اجتماعی که در آن زنها تابع هستند، در نظر گرفت. لازم به ذکر است که تئوریهای جنسیتی خود به شاخه های رادیکال،مارکسیست،سوسیالیست و لیبرال تقسیم می شود.

اگر چه هر یک از شاخه های نظریه فمینیستی بر روی یک بعدخاص تاکید دارند اما همگی آنها بر روی یک مهم توافق نظر دارند که همانا عامل مرد سالاری است. نکته اصلی تئوریهای فمینیستی این است که موقعیت تابعی زنان در بازار کار و درخانه و خانواده با یکدیگر مرتبط و جزیی از یک سیستم کلی اجتماعی است که در آن زنان تابع مردان هستند و آن سیستم مرد سالار و پدر سالار است. آنها می گویند مرد سالاری یعنی نظامی که در آن مردان بر زنان سلطه دارند و از آنان بهره کشی می کنند نخستین و بنیادی ترین شکل سلطه و انقیاد است.

اشتغال زنان در ایران

نرخ مشارکت زنان در ایران در سال ۱۳۹۲، ۱/۹ درصد بوده که جمعیت دو میلیون نفری زنان در اشتغال را نشان می دهد . ولی نرخ مشارکت مردان در همان زمان ۸/۶۰ درصد بوده که شامل جمعیت چهارده میلیونی مردان در اشتغال می باشد. این آمار نشان می دهد که فقط دو میلیون از شانزده میلیون نفر از کل جمعیت فعال و شاغل در ایران را زنان تشکیل داده اند که حاکی از سهم بسار ناچیز زنان در اشتغال بوده است. (ناجی راد،۳۵۶:۱۳۸۲)

شاخص ترین توسعه انسانی برای زنان در کشورهای توسعه یافته ۸۰ درصد ،در کشورهای توسعه نیافته ۶۰ درصد مردان و در ایران شاخص،۶۱ درصدمردان می باشد. بررسی علل این تفاوت در کشورهای توسعه نیافته نشان می دهد که در کشورهای توسعه یافته بیشتر این تفاوت ناشی از میزان اشتغال و سطح دستمزدهاست در حالی که در کشورهای توسعه نیافته علاوه بر تفاوت های مربوط به بازار کار، تفاوت در تعلیم و تربیت، بهداشت و تغذیه به چشم میخورد.(ناجی راد،۳۵۶:۱۳۸۲)

نحوه و لزوم مشارکت زنان و راهبردهای مناسب آن در ایران

در این بحث باید به دو محور اساسی در مورد مشارکت زنان جامعه توجه نمود:

۱.توجه به محدویت ها و موانع مشارکت زنان در فعالیت ها

برخی از مسائل و مشکلات اشتغال زنان، موانع توسعه ای است که به ساختارکشورها مربوط می شود و بخشی از آن موانع غیر توسعه ای و غیر توسعه ای نیز به ویژگی های شخصیتی و فیزیولوژی زنان باز می گردد.

الف) موانع فرهنگی

با وجود این که عامل اقتصادی در اشتغال زنان، دارای بیشترین اهمیت می باشد ولی مطالعات و بررسی های صورت گرفته نشان داده است که ارزش ها و باورهای فرهنگی رایج در یک جامعه،تاثیر مستقیمی بر میزان اشتغال زنان داشته است. در مورد بندرعباس، فرهنگ پذیرفته شده در جامعه این باور را بوجود آورده است که در صورت عدم موقعیت  شوهر با کار زن حتی در صورت تمایل او به ادامه کار، زن باید از کار خود چشم پوشی کند.

  1. از مهم ترین موانع فرهنگی بر سر راه اشتغال زنان می توان به موارد زیر اشاره نمود:
  2. عدم آگاهی زنان ایرانی نسبت به حقوق شهروندی خود
  3. عدم آگاهی زنان از زمینه های مختلف اجتماعی واقتصادی موجود برای فعالیت
  4. بالاتر بودن نرخ بی سوادی زنان نسبت به مردان
  5. پایین بودن درصد متخصصین و دارندگان مدارج علمی در بانوان نسبت به مردان

ب) موانع اجتماعی

در بررسی موانع مشارکت زنان، جنبه های فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی آنان را نمی توان کاملا از هم تفکیک کرد و موانع اجتماعی اشتغال زنان از موانع فرهنگی و اقتصادی آنان جدا نیست ولی با این حال مهم ترین راه دست یابی به توسعه فرهنگی را آموزش و پرورش زنان می دانند. که در این زمینه دو نهاد مدرسه و خانواده را مهم ترین عامل در آموزش، تربیت و جامعه پذیری زنان ارزیابی می کنند.

ناکافی بودن آموزش در مورد زنان نسبت به مردان، فرصت رشد و ارتقاء شخصیت وجودی زنان را دچار مشکل می نماید و شرایط سختی برای اشتغال آنان ایجاد می نماید که باعث می شود زنان در زمینه های شغلی،یا شرا یط مساوی با مردان را نداشته و اگر هم شرایط مساوی با آنان باشند، کار فرمایان و مدیران با ابهاماتی که برای آنان نسبت به زنان وجود دارد و تصورات و پیش داوری های منفی نسبت به کار زنان،مردان را بر آنان ترجیح خواهند داد.

ج)موانع اقتصادی

در خصوص موانع اقتصادی مشارکت زنان به چهار عامل مهم آن اشاره می کنیم :

  1. کار خانه داری بدون دستمزدخانه داری که عمده ترین کار زنان در جامعه ما می باشد،فعالیت های اقتصادی گوناگونی را در بر می گیرد، نظیر امرار معاش از طریق کشاورزی در روستاها و تولید کالا و خدمات که در این کارها بدون پرداخت دستمزد می باشد و هیچ ارزیابی اقتصادی از این فعالیت زنان به عنوان مادر و همسر در کاهش هزینه های خانواده و موثربودن آن در اقتصاد غیر پولی انجام نمی شود.

در زمینه عدم دریافت مزد قبال کار خانه از سوی زنان خانه دار، می بایست اضافه کرد که کار خانه داری  تولید در آمد می کند، ولی این درآمد پنهان است و پولی نیست که مستقیم به دست او بدهند، پولی است که به علت زحمات او در جیب خانواده می ماند تا برای رفاه همه خرج شود ،زیرا اگر زن خانواده به هر دلیلی کار خانه داری را انجام ندهد،آن خانواده ناگزیر می شود  با پرداخت مبلغی از درآمد خانواده،فردی را برای انجام امور به استخدام درآورد و کار یک زن خانه دار از لحاظ مادی همین دستمزدی است که پرداخت نمی شود.لذا کوشش های بیشتری لازم است تا کار خانه داری  زنان به عنوان عاملی که نقش مستقیم در اقتصاد پولی کشور و درآمد خانوار دارد شناخته شود و اگر هم قابل محاسبه در نظام محاسبات مالی ،به جهت کارکرد خاص آن نمی باشد ،در یک نظام محاسباتی به موازات نظام محاسبات مالی ،می تواند اندازه گیری و تخمین زده شود.این امر با توجه به این که حدود سه چهارم زنان جامعه را خانه داران تشکیل می دهند ،از جهت زدودن باورهای غلط فرهنگی نسبت به کارهای خانگی  و منزلت زنان ،همچنین از لحاظ ایجاد رشد و امنیت روانی و حقوقی و اقتصادی زنان خانه دار،به خصوص از نقطه نظر تربیت فرزندان ،قابل توجیه و حائز اهمیت می باشد .(موسوی خامنه،۱۳۷۱:۱۰۱ )

طبق برآوودهای مرکز آمار ایران که تحت عنوان”احتساب سهم زنان در تولید کشور” انجام شده است نسبت تولید مردان شاغل ،طی سالهای۱۳۶۶ -۱۳۷۰ به قیمت جاری و ثابت نسبت به کل تولید تغییر محسوسی ندارد و از ۴/۹۲ – ۷/۹۳ درصد کل تولید را در بر می گیرد وسهم زنان تنها ۳/۷ تا۶/۷ در صد کل تولید را تشکیل می دهد.با احتساب سهم زنان خانه دار و منظور نمودن آن در محاسبات،ساختار تولید کلا دگرگون می شود و سهم زنان به شدت افزایش یافته و به۷/۴۶ تا۲/۴۸ درصد تولید می رسد.با احتساب فعالیت خانه داری به عنوان یک فعالیت تولیدی،تولید ناخالص داخلی کشور به قیمت جاری و ثابت حدود ۷۰درصد افزایش می یابد .محاسبات نشان می دهد که در همه سالهای مورد نظر ،سهم تولید مردان نسبت به زنان بیشتر می باشد که عمده ترین دلایل آن می تواند نابرابری دریافتی مردان و زنان در فعالیت  های مشابه از یک طرف و تعداد بیشتر مردان نسبت به زنان از سوی دیگر باشد.(سفیری،۱۳۸۲:ص۱۶۷).

  1. اختلاف سطح دستمزدها:اختلاف در زمینه درآمدها تا حدی ناشی از اختلاف در اشتغال است،هر چند ممکن است ساعات کار زنان ،کمتر از مردان باشد و به کارهای متوسط یا پاره وقت مشغول باشند . عامل دیگری که در اختلاف درآمد بین مردان و زنان تاثیر دارد ،تبعیض در پرداخت دستمزد است .چنین تصور می شود که در دوره های رکود و تعدیل ساختاری بر تعدیل ساختاری بر تعداد گارگران زن افزوده شده باشد و به میزانی که مردان شغل خود را در بخش وسیعی از دست داده اند ،زنان مجبور بوده اند برای بقای خانواده در بخش غیر رسمی کار کنند و این چیزیست که یونیسف از آن به عنوان تعدیل نامرئی نام می برد.(مجله کار و جامعه،۱۳۷۳:۴۳)

 محدودیت های شغلی زنان و هجوم زنان برای کسب مشاغل باعث می شود که عرضه نیروی کار زنان بیشتر از تقاضا شده و مدیران و کارفرمایان زنانی را استخدام کنند که دستمزد کمتری را خواهان هستند که موجب اختلاف دستمزدهای زنان نسبت به مردان شده و میل و رغبت زنان را برای مشارکت در فعالیت های اقتصادی کاهش می دهد.

دراکثر کشورهای در حال توسعه ،زنان ۲۵درصد بیشتر مردان کار می کنند،ولی حقوق زنان ۴۰ درصد کمتر از مردان می باشد،این تبعیض حتی در کشورهای توسعه یافته البنه با شدت کمتری نیز وجود دارد ،به عنوان مثال در کشورهای صنعتی و پیشرفته ای چون ژاپن ،بسیار قابل توجه است که دستمزد زنان در مقابل مردان ۵۱ در برابر ۱۰۰ می باشد که مشاهده می شود هنوز در جهان دستمزد مساوی با مردان برای زنان وجود ندارد.

  1. نوع مشاغل : حضور زنان در برخی مشاغل که بیشتر زنانه نامیده می شود از جمله معلمی ،بهیاری وخدمت کاری در ادارات که در ادامه نقش های سنتی بدون مزد زن در خانه می باشد ،تمرکز بیشتری دارد که از کیفیت پایینی برخوردار می باشد همچنین دارای سطح دستمزد های پایین تری نیز هستند لذا حضور زنان در این گونه مشاغل که آنان را به همان کارهایی که در فرهنگ سنتی در خانواده انجام می داده است،می گمارند نه تنها هیچ راهکار مناسبی برای مشارکت زنان ندارند بلکه آنان را عملا از صحنه فعالیت اقتصادی دور نگه می دارد.

به طور کلی،مشکلات و موانع اشتغال برای زنان مربوط به همه کشورها اعم از صنعتی و در حال توسعه می باشد ،با این تفاوت که شدت ضعف در آنها وجود دادرد .بعضی عوامل موثر و بعضی دیگر تاثیر کم رنگتری دارند.موانع غیر توسعه  ای چون وضعیت فیزیولوژیک زنان و نظام شخصیتی  آنان که از نظام فرهنگی و ارش های جامعه نیز تاثیر می پذیرد در اکثر کشورها از مهمترین موانع می باشد ،و موانع توسعه ای که به ساختار کشوری لزوم توجه بیشتری به رفع موانع تعیین می گردد.(سفیری،۱۳۸۲:ص۱۶۸)

  1. محدودیتهای اقتصادی ناشی از محدودیتهای اجتماعی و فرهنگی بانوان :یعنی محدودیت هایی که در قسمت الف و ب اشاره شد نیز می تواند بر فعالیت های اقتقادی بانوان تاثیر بگذارد.

۲.توجه به امکانات و قابلیت ها

از جمله این توانایی ها و امکانات موجود در زنان عبارتند از:

الف)وجود استعدا سرشار در زنان ایرانی

ب) تمایل و علاقه مندی بانوان ایرانی جهت مشارکت در فعالیت های اجتماعی

ج) فراهم آمدن شرایط مناسب فردی برای بانوان نظیرشجاعت در اظهار نظرها و تصمیم گیری ها

د) وجود نظر مساعد مسئولان مبنی بر گسترش میزان مشارکت زنان

ه) امکان دستیابی به مسئولیت های مهم مملکتی توسط بانوان

به طور کلی، مشکارکت و برنامه ریزی برای رفع تدریجی موانع و محدودیت ها با شناخت دقیق مسائل زنان در ابعاد منطقه ای و ملی می تواند در رشد و توسعه مشارکت زنان تاثیر بسزایی داشته باشد.

راهکارهای نهادینه کردن مشارکت زنان

پس از پرداختن به بحث لزوم مشارکت زنان و شناخت محدویت ها و موانع سر راه آنان،لازم است زاهکارهایی برای رفع این مشکلات و نهادینه کردن مشارکت آنان در اجتماع اعمال شود. امروزه گزارش های منتشر شده بانک جهانی نشان می دهد که جهان به این نتیجه رسیده است که توسعه اقتصادی، به تناهایی پاسخ گوی مغهوم کامل توسعه نمی باشد. بر اساس آخرین گزارش های جهانی، سرمایه های ملی یا ثروت ملی شامل ۳ منبع اصلی است که عبارتست از:۱.منابع انسانی ۲.منابع فیزیکی ۳.منابع طبیعی

که دریک نگاه اجمالی به ۳ کشور ژاپن، آلمان و ایران مشاهده می شود که منبع نیروی انسانی در کشور ما، تنها۳۴ درصد از منابع و ثروت ملی را شامل می شود در حالی که این رقم در کشور ژاپن و آلمان بالای ۷۵ درصد می باشد، که این امر بیان گر این است که ما نتوانستیم به بهترین شکل از غنی ترین منبع خود(منبع انسانی) استفاده کنیم.

منابع فیزیکی و طبیعی فناپذیر بوده و پس از چند بار استفاده قابلیت وکلایی خود را از دست داده و از چرخه تولید خارج می شوند اما منبع انسانی،نه تنها فناناپذیر است بلکه هر چه استفاده از آن بیشتر می شود کارایی آن بالاتر می رود زیرا تنها منبع قابل تکامل می باشد.

امروزه در جهان کسی را نمی توان یافت که فقط با توجه به امکانات فردی خود کار مهمی را انجام داده باشد.پس لازم است برای رسیدن به موفقیت در زمینه های گوناگون؛ هم سیا ست های عمومی مدبرانه و عاقلانه را در پیش گرفته و هم به گسترش سازمان های اجتماعی مبتنی بر مشارکت مردم بپردازیم. حال اگر می خواهیم زنان وارد عرصه جامعه شوند و از حقوق خدادادی خود به نحو احسن بهره مند شوند، چه اقداماتی باید انجام دهیم:

۱.به نقاط مثبت و ظرفیت های وجودی زن توجه کنیم و تصمیم گیری و مدیریت او را محدود به اداره نکنیم و توجه بیشتری به نقش او در خانواده و تصمیم گیری های خانوادگی نماییم.

۲.بایستی در برنامه ریزی ها و اقدامات مان در نظام اداری، برای زنان فعالیت هایی را در نظر بگیریم که در آنها موثرتر،کارآمدتر و موفق تر باشند زیرا امروزه با این روند حضور زنان در عرصه اشتغال نه تنها برابری و عدالت در مورد زنان تحقق پیدا نکرده است بلکه زمینه استثمار مضاعف را نیز فراهم آورده است. زیرا به اشتغال زنان،از دریچه نوعی اشتغال ارزان قیمت نگریسته می شود چون زنان سطح دستمزد کمتری از مردان حاضر به کار می شوند.

۳.زنان خود نیز می توانند با ایجاد سازمان های غیر دولتی خیر خواهانه، گام بزرگی را در زمینه مشارکت برداشته و بسیاری از خوبیها و حرکتهای انسانی را در جامعه نهادینه کنند.

۴.از طرف دیگردولت مردان کشور ما نیز بایستی با سیاست گذاری های خود فضای لازم را بوجود آمدن چنین سازمان هایی فراهم کنند؛ یعنی از یک طرف سازمان های مردمی ایجاد شود و از طرف دیگر نظام اداری، زمینه های پشتیبانی و حمایت های حقوقی، سیاسی و اجتماعی را فراهم کند.(حسینی،۱۸۵:۱۳۸۲).

دیدگاه اسلام در مورد اشتغال زنان

در تعالیم انسان ساز اسلام و قرآن کریم می توانیم به سه اصل مهم در مورد اشتغال زنان برسیم:

اصل اول: در اسلام مسئولیت تامین اقتصادی خانواده  بر عهده مرد است؛این بدان معنی است که در اسلام اصل استقلال اقتصادی را برای زنان قائل شده؛ یعنی زنان هم مالک کار و تولید خود بوده و هم هیچ گونه مسئولیتی در برابر اقتصاد خانواده ندارند و حتی می توانند در مقابل کار و خدمتی که در خانه انجام می دهند از همسر تقاضای مزد و حقوق کنند که در پرداخت آن هم بر مرد واجب است. زنان و مردان هر کدام با شرایط جسمانی و صفات روحی خود شایستگی انجام کاری را دارند و خواهان شغلی با شرایط متناسب خویش می باشند که به تنهایی حق کار و تملک دارند.

اصل دوم: مشاغل ممنوعه برای زنان در اسلام؛ زنان با تمام آزادی که اسلام برای آنان قائل شده است در مورد اشتغال به سه مورد مستثنی شده اند واین هم به این علت است که در این موارد، تکلیفی بر دوش آنان گذاشته نشده است. این مشاغل عبارتند از: ۱. قضا، ۲.جهاد، ۳.افتاء .

۱.قضاوت یک تکلیف دینی است و نه یک کار اجتماعی که در این مورد به زنان اجازه این امر داده نشده است، مهم ترین دلیل آن که ممکن است عاطفه و دلسوزی زنان باشد که موجب دلسوزی در حال متهم گشته و او را از انجام حکم دین باز دارد. البته زنان حق شهادت دادن در دادگاه را دارا می باشند و حتی برخی فقها یما نیز در مورد قضا، نظرات متفاوتی دارند.

۲.در مورد جهاد، زنان وظیفه جهاد ابتدایی را ندارند یعنی اگر جهاد به قصد گسترش اسلام و جغرافیای اسلامی باشد (که با حضور و فرمان امام باید صورت بپذیرند) فقط مردان حق شرکت را خواهند داشت و این وظیفه از دوش زنان برداشته شده است. ولی در نوعی دیگری از جهاد که جهاد دفاعی از اسلام و مقابله با تجاوزات کفار و دشمنان اسلام انجام می پذیرد بر تمام افراد جامعه لز جمله زنان واجب کفایی است که از میهن خود دفاع کنند.

۳.افتاء نیز از اموری است که زنان مکلف به انجام آن نشده اند. و مرجعیت دینی خاصی با شرایط خاص خود را می طلبد و فقط فقهای ذکور، حق مرجعیت خاص دینی را دارا می باشند.

تفاوتی که در این مورد میان اسلام و غرب وجود داری این است که غرب به زن به عنوان یک وسیله تبلیغاتی و سیاسی در محیط کار و جامعه برای کسب منافع بیشتر می نگرد. ولی اسلام و کشور اسلامی ایران با حفظ کرامت انسانی زنان، می خواهد کارهایی را متناسب با شرایط و روحیات درونی و بیرونی آنان است به آنان واگذار کند که نام این کار یک تقسیم منطقی است نه یک تبعیض ارزشی.

اصل سوم: شرایط واگذاری کار به زنان در اسلام ؛ در اسلام به چهار نکته اساسی در مورد شرایط اشتغال زنان اشاره شده است که عبارتند از:

۱.مصلحت جامعه: در واگذاری شغل به زنان باید دقت کرد که چه پیامدهایی در جامعه خواهد داشت. ایا تاثیر مثبت و مفیدی دارد و به حرکت جامعه به سوی پیشرفت کمک می کند و با تاثیر منفی و مخربی خواهد داشت و موجب رکود و تزلزل اخلاقی در جامعه خواهد شد.

۲.مصلحت خانواده: از آنجا که قداست و استواری خانواده در جامعه اسلامی بسیار با ارزش و مهم می باشد و باید از آن پاسداری کرد، اشتغال زنان و مادران در خارج از خانه نیز باید در راستای تحقق این اصل قرار گیرد نه اینکه باعث تزلزل خانواده گردد، که که اگر چنین شود، اشتغال زن با اشکال روبرو است.

۳.شرایط و مسائل فردی: در واگذاری شغل به زنان باید به مصالح شخصی او نیز توجه داشت که ایا زن با انتخاب این شغل توانایی انجام آن را دارد یا خیر؟ یا با این شغل رشد می یابد یا دچار عقب ماندگی می شود. و ایا این شغل با توانمندی ها و قابیلت های او سازگار است یا خیر؟

۴.لحاظ کردن اولویت ها در واگذاری کار به مرد و زن: در واگذاری کار به افراد باید به راندمان کاری و امکانات و توانایی های افراد توجه شود که ایا زن متناسب تر است یا مرد که به این بستگی به شرایط شغل ها دارد در برخی از شغل ها از قبیل معلمی در آموزش و پرورش و یا پرستاری در بخش بهداشت، زن مناسب تر از مرد عمل می کند و در برخی دیگر از شغل ها نیز مانند باربری، مکانیکی، آهنگری، کار ساختمانی و از این قبیل، مردها متناسب تر از زنان نشان می دهند. البته نکته دیگر در این مورد توجه به بیکاری افراد در مشاغل گوناگون می باشد، که بیکاری کدام گروه از افراد ضررهای بیشتری را به دنبال خواهد داشت.

در مجموع اگر این چهارنکته مورد توجه واقع شود، اشتغال زنان در جامعه نه تنها مشکلی را ایجاد نمی کند بلکه منفعت جامعه را بیشتر خواهد کرد. در پایان این بحث به دو اصل از اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی اشاره می کنیم.

اصل ۲۰ قانون اساسی: ((همه افراد ملت اعم از زن و مرد، یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند.))

اصل۲۸ قانون اساسی: ((هر کس حق دارد شغلی را بدان مایل است و مخالف اسلام و مصالح عمومی و حقوق دیگران نیست، برگزیند. دولت موظف است با رعایت نیاز جامعه به مشاغل گوناگون برای همه افرادد امکان اشتغال به کار و شرایط مساوی را برای احراز مشاغل ایجاد نماید)).

نتیجه گیری

۱.اشتغال زنان به کارهای غیر خانگی از بار تکفل می کاهد و هر چه بار تکفل کمتر باشد، درآمد سرانه بیشتر می شود و یکی از شاخص های توسعه، میزان تکفل است.

۲.افزایش اشتغال زنان، کاهش باروری و در نتیجه کاهش رشد جمعیت را به همراه دارد و درآمد سرانه را بالا می برد که موجب رشد و توسعه می شود.

۳.با افزایش مشارکت زنان در اشتغال، دسترسی مادران به فرصت های آموزشی بیشتر شده و موجب تقویت حس استقلال و تاثیر آن در افزایش تصمیم گیری های زن در خانواده می شود.

۴.در سطح روستاها هرچه آموزش بیشتر باشد و تجزیه شغلی افزایش یابد و زنان همراه با مردان در استفاده از تکنولوژی های جدید مربوط به کشاورزی و صنایع دستی ،آموزش های لازم را ببینند،باعث رشد اقتصادی کشور خواهند شد.

۵.در سطح شهرها هر چه زنان ،تحصیلات عالی و تخصص داشته باشند و تخصص های لازم جهت کسب مشاغل بالاتر را کسب نمایند،شرایط بهتری در اقتصاد کشور ما ایجاد خواهد شد.

به طور کلی اگر بعضی تنگ نظری ها به زنان که در جامعه ما وجود دارد، بگذریم؛ شرایط تا حدودی برای مشارکت زنان در صحنه های مختلف توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی فراهم است که با توجه جدی تر دولت در این زمینه و آگاهی و حرکت خود زنان، این نیروی بالقوه به کار گرفته خواهد شد تا بتوانیم گامی در جهت توسعه برداریم.

منابع

۱.اسحاق حسینی، مجموعه مقالات زنان؛ مشارکت و برنامه ریزی برای توسعه پایدار، (تهران:برگ زیتون )، ۱۳۸۲ ، صفحه۱۸۵-۱۹۰.

۲.رابرتسون، یان(۱۳۷۴)، درآمدی بر جامعه، ترجمه حسین بهروان، مشهد، انشارات آستان قدس رضوی.

۳.زاهدی، شمس السادات(۱۳۸۶)، زن و توسعه، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی.

۴.سفیری، خدیجه ، اشتغال زنان در توسعه رضایت شغلی و نوع مشاغل، مجموعه مقالات زنان؛ مشارکت و برنامه ریزی برای توسعه پایدار، (تهران:برگ زیتون)، ۱۳۸۲، ۱۶۷-۱۶۸.

۵.کار و جامعه، (تهران:وزارت کار و امور اجتماعی)، ۱۳۷۳، شماره ۴، ص۴۳.

۶.گرت، استفانی، (۱۳۸۲)، *جامعه شناسی جنسیت*، ترجمه کتایون بقایی، تهران:نشر دیگر.

۷.موسوی خامنه، مرضیه ، زنان در فرایند توسعه، پایان نامه کارشناسی ارشد، داشگاه تربیت مدرس،۱۳۷۱، ص۱۰۱.

۸.ناجی راد، محمد علی، موانع مشارکت زنان در فعالیت های سیاسی اقتصادی ایران پس از انقلاب،(تهران:کویر)، ۱۳۸۲، ص۳۵۶.

۹.هام، مگی، فرهنگ نظریه های فمینیستی، ترجمه نوشین احمدی خراسانی و فرخ قره داغی، تهران، نشر توسعه.

۱۰.سایت آفتاب

۱۱.سایت پرسمان دانشجویی.

۱۲.پرتال مرکز تحقیقات زن و خانواده.