- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

نقش زنان در ارتقای امنیت روانی خانواده

 

 

امنیت روانی یعنی داشتن روح و روانی آرام و به دور از ترس که در این صورت، زندگی آدمی گوارا و دلپذیر خواهد شد. از جمله نیازهای بشر که در بیشتر نظریه‌های روان‌شناسی و نیز پژوهش‌های آنان درباره‌ی خصوصیات انسان مشاهده می‌گردد، نیاز به امنیت است. در عصر ما این امر مسلم گشته که رفتار فرد و جامعه نتیجه عوامل متعددی هستند که مهم‌ترین آن‌ها خانواده، مدرسه و جامعه است. هنگام طفولیت و کودکی سه عامل اساسی مذکور، شخصیت فرد را پی‌ریزی کرده و پایه رفتارهای بعدی او را استوار می‌سازند. اگر خانواده، مدرسه و اجتماع هر یک وظایف خود را به خوبی انجام دهند، شانس موفقیت کودک در زمان بلوغ و بزرگسالی افزایش خواهد یافت و اگر عکس این مطلب صورت بگیرد و عوامل یاد شده به هر دلیلی از انجام وظایف خود قصور ورزند، سازگاری فرد در جوانی و بزرگسالی بسیار دشوار و در برخی مواقع غیرممکن خواهد بود.

خانواده اصلی‌ترین هسته هر جامعه و کانون حفظ سلامت و امنیت روانی است. صاحب‌نظران روان‌‌شناسی و علوم تربیتی یکی از مهم‌ترین نهادهای مؤثر در تربیت و رفتار آدمی را سازمان خانواده می‌دانند. زیرا محیط خانواده اولین و با دوام‌ترین عامل در تکوین شخصیت کودکان و نوجوانان و زمینه‌ساز رشد جسمانی، اخلاقی، اجتماعی، عقلانی و عاطفی آنان است. خانواده به دلیل پایگاه عاطفی که دارد باید کودک و نوجوان را در پناه خود گیرد و تجربیات و آمادگی‌های لازم را برای او تأمین نماید؛ از این‌رو شخصیت فرزند، سلامت روانی و جسمانی او، آینده تحصیلی، شغلی، اقتصادی، سازگاری اجتماعی و فرهنگی، تشکیل خانواده او و غیره تحت تأثیر خانواده قرار دارد. انحرافات خانواده، عدم سلامت روانی خانواده، مشکلات اقتصادی و اجتماعی خانواده از لحاظ تأثیری که روی اعضاء خود دارند، جامعه را تحت تأثیر قرار می‌دهند. افراد پرورش یافته در خانواده وارد اجتماع می‌شوند و ویژگی‌های سالم یا ناسالم خود را که در خانواده دریافت کرده‌اند، وارد اجتماع می‌کنند. از این جهت سلامت یک جامعه به سلامت خانواده‌های آن وابسته است.

از همین‌ رو نقش ویژه زن در قالب مادر و پایه اساسی خانواده در تربیت فرزند و دادن عواطف لازم به او و توجه به رشد سالم جسمانی و روانی فرزند اهمیت می‌یابد. مدیریت و اداره خانواده بیشتر به عهده زن است. این مدیریت هم در جنبه عاطفی و روانی است و هم در اداره امور جاری منزل. زن باید برای ایجاد فضای مناسب عاطفی و روانی و نیز ایجاد محیط زیبا و نشاط بخش در خانه، برنامه‌ریزی کند و حتی در صورت نیاز، آموزش‌های لازم را ببیند تا بهتر بتواند در خانه یک مدیر خوب و موفق باشد. بنابراین مسلم است که امنیت روانی یکی از حیاتی‌ترین نیازهای جامعه‌ی بشری بوده و از مهم‌ترین حقوق فرزندان بر والدین مخصوصاً مادران می‌باشد.

بررسی مبانی روان‌شناختی ارتباط مؤثر و مطلوب والدین بر فرزندان از مهم‌ترین مسائل در حریم خانواده، سلامت و امنیت روانی آن تلقی می‌شود که در مباحث زیر مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرند.

  1. عوامل مؤثر در ایجاد امنیت روانی در دوران قبل و بعد از تولد:

بی‌تردید خانواده در تأمین امنیت روانی و پیشگیری از آشفتگی‌های رفتاری نقش عمده‌ای دارد. زنان مادرانی هستند که به سلامت خانواده توجهی ویژه دارند. یک مادر تمام تلاش خود را معطوف به آن می‌کند که محیطی سالم برای اعضای خانواده فراهم آورد. تأمین محیط سالم خانوادگی نقش مهمی در پیشگیری از بیماری‌ها و اختلالات روانی و رفتاری دارد. باید گفت که خانواده نقش ویژه‌ای در الگو شدن و آموزش رفتارها و میزان‌های اخلاقی و اجتماعی را دارا می‌باشد. کودک سخن گفتن، راه رفتن، آداب معاشرت، مسئولیت‌پذیری، محبت، کمک به دیگران، پرخاشگری و… در مرحله آغازین از والدین خود فرا می‌گیرد. اصولاً در روان‌شناسی کودک، خصوصاً در سال‌های قبل از دبستان، رفتار کودک به عنوان آینه‌ای از رفتار والدین به حساب می‌آید. لذا والدین باید آگاه باشند که کودکان همواره از رفتار و گفتار آنان الگو می‌گیرند. ثبات عاطفی والدین موجب می‌شود، کودکان ارزش‌ها را درونی ساخته و از شخصیتی سالم و منسجم برخوردار باشند.

در زمان تولد باید دانست که مادر اولین کسی است که نوزاد با او رابطه‌ی عاطفی برقرار می‌نماید. محبت و امنیت یکی از اساسی‌ترین ملزومات برای تربیت و رشد کودک می‌باشد. کودک نیاز به تأمین امنیت را در زمان بارداری از طریق مادر آموخته است.  تماس جسمانی پس از تولد یک بخش اساسی و مهم در ایجاد پیوند عاطفی اولیه است و آرامشی که از تماس جسمانی در هنگام تغذیه حاصل می‌شود عامل تعیین‌کننده در دلبستگی نوزاد به مادر می‌باشد. از آنجا که دلبستگی یکی از مبانی روان‌شناختی مؤثر در ارتباط مطلوب والدین بر فرزندان است، می‌توان گفت که علاوه بر مادر، پدران و سایر مراقبت‌کنندگان نیز در دلبستگی نوزاد می‌توانند مؤثر باشند. کودکان سال‌های اولیه عمر خود را که از نظر تربیتی مهم‌ترین سال‌های زندگی به شمار می‌رود در محیط خانواده سپری می‌کنند. چگونگی رابطه کودک با اعضای خانواده به خصوص مادر در این دوران از اساسی‌ترین عوامل رشد شخصیت شناخته شده است. از این‌رو اگر در نحوه‌ی ایجاد این رابطه اختلالی حاصل شود نتایج آن در دوران زندگی، در نحوه‌ی همسازی کودک یا نوجوان با محیط و برقراری مناسبات صحیح با افراد دیگر آشکار خواهد شد. روش‌هایی که والدین برای تربیت کودک به کار می‌گیرند به شدت تحت تأثیر محیط، مدرسه و فرهنگ گسترده‌ای است که خانواده در آن زندگی می‌کند

  1. جایگاه مدارس در ارتباط با امنیت روانی خانواده:

مدرسه فضای اجتماعی خاصی است که آموزش و رشد شخصیت کودکان امروز که آینده‌سازان فردای جامعه هستند در سایه روش‌های آموزش صحیح و مناسب، فضای مطلوب و محیط مساعد روانی آن پایه‌گذاری و اداره می‌شود. دوره تحصیل مهم‌ترین دوران زندگی کودکان به ویژه برای رشد هیجانی آنان است. از این‌رو ایجاد محیطی امن و سالم در مدارس برای رشد شاداب و مطمئن کودکان ضروری است. رسیدن به اهداف آموزشی که مدارس به عنوان اهداف اساسی خود به آن‌ها توجه دارند مستلزم تأمین امنیت روانی دانش‌آموزان است. تحقیقات متعدد نشان می‌دهد که سلامت روانی دانش‌آموزان با پیشرفت تحصیلی آن‌ها رابطه دارد و دانش‌آموزانی که به نحوی از مشکلات روانی رنج می‌برند اغلب با افت تحصیلی مواجه هستند. احتیاجات عمده‌ی روانی که عدم تأمین آن‌ها موجب اضطراب و ناراحتی در کودکان یا نوجوانان می‌شود عبارتند از: احتیاج به محبت، احتیاج به بستگی و تعلق به گروه، احتیاج به بیان و ابراز وجود، احتیاج به امنیت و نظم و هدف که باید در برنامه‌ریزی‌ها و آموزش مهارت‌هایی که برای سلامت و امنیت روانی آن‌ها لازم است مد نظر قرار گیرد. والدین باید بدانند برای پیشرفت تحصیلی فقط تهیه امکانات آموزشی و سیستم های مدرن کافی نیست بلکه فضای خانه باید سرشار از آرامش و امنیت باشد تا فرزندان احساس ناامنی و اضطراب نکنند؛ در این زمینه مادر می تواند با ایجاد محیطی امن و مطمئن در تأمین سلامت و امنیت روانی آنان مؤثر باشد. لذا اگر به این عوامل مؤثر توجه نشود کودک یا نوجوان با عدم موفقیت تحصیلی مواجه می‌شود. این عدم موفقیت نیز به نوبه‌ی خود موجب سرزنش‌ها و ملامت‌های والدین و اولیای مدرسه و اطرافیان می‌شود و باعث تشدید حس سرکشی، عدم علاقه به ادامه تحصیل، رها کردن مدرسه و بالاخره ارتکاب جرم می‌گردد. هر چند ممکن است مدارس به این موارد عنایت ویژه داشته باشند ولی بدون جلب همکاری خانواده به طور کامل موفق به پیشگیری آسیب‌های ناخواسته و سلب امنیت جسمانی و روانی دانش‌آموزان نخواهند شد.

  1. جایگاه آموزش مهارت‌های زندگی در ارتباط با امنیت روانی خانواده:

خانواده مسئولیت دارد فرزند خود را برای زندگی در جامعه آماده کند؛ یعنی زبان جامعه را به او بیاموزد و مهارت‌های اساسی و چگونگی برخورد با جامعه را در فرزندش ایجاد کند. پذیرش غیرمشروط نیز یکی دیگر از مبانی روان‌شناختی است، که براساس آن والدین باید توانایی‌ها و استعدادهای فرزند خود را بشناسند و آنان را آن گونه که هستند بپذیرند و نظرات خود را تحمیل نکنند زیرا بیشتر واکنش‌های ما در ارتباط با فرزندانمان، اثری بالقوه بر عزت نفس آنان دارد. خواه به شکل مثبت و خواه به صورت منفی، تأثیر خود را خواهد گذاشت.

  1. سلامت خانواده و تأثیر آن بر امنیت روانی جامعه:

خانواده به عنوان کوچک‌ترین نهاد اجتماعی، آسیب‌‌پذیرترین گروه در برابر آسیب‌های اجتماعی است. به طوری که اکثر مشکلات و آسیب‌ها از ابتدا در خانواده بروز پیدا می‌کند و در صورت عدم پیشگیری، به درون جامعه نیز رسوخ می‌نماید و در این شرایط دشوار دیگر نمی‌توان به راحتی مشکلات و آسیب‌ها را کنترل کرد.

براساس آنچه گفته شد مادر اولین و مؤثرترین عامل در ارتقای امنیت روانی خانواده و بارزترین منشأ آسایش و مهر و برترین منبع سعادت خانوادگی است که نقشی بسیار حیاتی در تأمین سلامت روانی و جسمانی فرزندان بر عهده دارد. باید پذیرفت جامعه‌ای سالم‌تر و پویاتر است، که پدری متعهد و مسئول و مادری دانا و اندیشمند داشته باشد. لذا توجه جدی به محیط خانواده و مدرسه که نقش به سزایی در ایجاد امنیت روانی و شخصیت کودکان و نوجوانان دارند، ضرورتی انکارناپذیر است.

هنگامه مصدق زاده

دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت

.