- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

به مناسبت روز جهانی عصای سفید؛ یادداشتی از ایرن واعظ زاده و دلارام شایسته

روز جهانی عصای سفید
ایرن واعظ زاده با همکاری دلارام شایسته

عصای سفید چیست و چرا بیست و سوم مهر ماه هر سال را بدین نام می خوانند؟
متاسفانه اکثریت مردم به ویژه قشر نابینا و کم بینا که خود سبب عمده ی تاسیس و نام گذاری چنین روزی هستند، اطلاعات چندانی در خصوص جزئیات و چگونگی پیدایش این مورد ندارند. در عصر امروزی که افکار و اذهان مردم رو به سوی دریچه ای از روشن بینی و واقع گرایی سوق دارد، متاسفانه در این دیار کوچک و دیروزی، نابینایان به دست گرفتن عصا را تاثیرگذار نمی دانند. یکی از عوامل این امر، عدم وجود ساخت فرهنگی و نهادینه نکردن این موضوع می باشد.
همین امر موجب می شود عصا به عنوان ابزاری کمکی و ضروری و نمایانگر شرایط خاص نابینا و ایجاد اعتماد به نفس در وی، برای شخص دارنده ی آن معناپذیر نباشد.
هدف از به تحریر در آوردن این نوشتار، آشنا ساختن عوام و روشن دلان با روز جهانی عصای سفید و بیان محدودیت ها و معذوریت هایی است که قشر مورد بحث با آن ها در حال نزاع اند.
روز عصای سفید در سال ۱۹۶۴ به رسمیت شناخته شد. تمخترع این وسیله عکاسی انگلیسی به نام جیمز بیگز می باشد که بر اثر واقعه ای بینایی اش را از دست می دهد. وی برای اینکه هنگام رفت و آمد و عبور و مرور در خیابان از خطر وسایل نقلیه در امان بماند، عصایی به رنگ سفید در نظر می گیرد تا به آسانی برای همگان قابل رویت باشد. سپس دکتر ناول پری و دکتر جاکوپس تن بروک، دو ریاضیدان و حقوقدان آمریکایی، قانونی را در ۱۵ اکتبر به عنوان قانون عصای سفید به تصویب رساندند.
یکی از گلایه هایی که روشن دلان از مسئولینی چون شهردار، استان دار، فرماندار و از این قبیل افراد دارند، نادیده انگاشتن و رد درخواست هایی است که ما از ایشان داریم؛ برای مثال زمانی که از آن ها در جهت بهبود وضعیت شهرسازی تقاضای پیاده رو، پارک یا اماکن و معابر دیگری از این دست می گردد، افراد ذی ربط در جواب چنین پاسخ می گویند که مگر شما دارای عصای سفید نمی باشید؟ اما آیا در کشور ما این عصا قابلیت این را دارد که با ما سخن بگوید و هنگام قرار گرفتن زیر یک درخت یا پا نهادن روی یک پل شکسته اعلام خطر بنماید؟
درخواست برای ملاقات چنین افرادی به سختی قابل پذیرش است آن هم نه برای توان جویان عادی، بلکه صرفن برای کسانی که دارای سمت هایی از قبیل رئیس، معاون یا مدیر بهزیستی یا انجمن نابینایان باشند.
بدیهی است که اعضای تحت پوشش چنین نهادهایی، ممکن است سخنانی داشته باشند که مسئولان خود قادر به انتقال و القای آن نباشند.
به نقل دلارام شایسته: بهزیستی یعنی بهتر زیستن؛ اما متاسفانه بهتر زیستنی درون آن مشاهده نمی شود… و اینکه ظاهرن این بهزیستی است که تحت پوشش معلولین قرار گرفته نه معلولین تحت پوشش آن!
طبق گفته ی ایشان که خود از افراد توان یاب از ناحیه ی چشم می باشد، حتا برای تهیه ی دستگاهی که کار نابینا را برای نوشتن سهولت می بخشد و به عبارتی حکم چشم و دست روشن دلان را دارد، باید پس از پیگیری های پی در پی و اتلاف وقت و حتا پرداخت هزینه ی  آن به پرکینزی معمولی دست میابند که تنها مدت زمان کوتاهی برای مصرف کننده ی آن کارایی دارد.
مورد دیگری که می توان به آن اشاره کرد مددکار است؛ مددکار به عنوان شخص مسئولی که از وظایفش یاری رساندن و مطلع کردن مددجو از امکانات نوین می باشد، می بایست انتقادپذیر و شنونده ی پیشنهادات افراد زیرمجموعه اش باشد.
افراد زیرمجموعه ی یک مددکار بایستی جذب مشاور خود گردند و با وی به راحتی صحبت کنند نه اینکه از او هراس داشته باشند.
از دیگر معضلاتی که دلارام از آن شکوه دارد، عدم اجازه ی ورود و تحصیل معلولبن به حوزه است. چرا چنین قانونی در مصوبه برای تمامی معلولان وضع گردیده؟
این مساله که یک فرد ناشنوا نمی تواند مبلغ باشد پذیرفتنی است اما نابینایی که می تواند از زبانش به خوبی استفاده کند چرا باید مهر ناتوانی بر پیشانی اش زد؟
به امید اینکه با مطالعه ی این مطلب انقلابی در ذهن و برنامه ی کاری مسئولین جهت رفع مشکلات موجود (نه فقط نابینایان بلکه تمامی توان یابان) به وجود آید.