- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

آزادی دین و ایمان در رهیافت الهیات فمینیستی؛ مقاله ای از سیدابراهیم مساوات

آزادی دین، ایمان و جنسیت در رهیافت الهیات فمینیستی

سید ابراهیم مساوات

* مقدمه

امروزه هرگونه بحث از دین و جنسیت نیاز است که در بستر دنیای جهانی شده معاصر و پیچیدگی های آن صورت بگیرد. در این اوضاع و شرایط، بسیاری از متألهان فمینیست کاتولیک این سؤالات را مطرح می کنند:

آیا پیشرفت و مشارکت کامل زنان در جامعه، می تواند مورد پذیرش و اقبال مسیحیت کاتولیک قرار بگیرد؟ آیا سنت کاتولیک می تواند رابطه مشارکتی زنان با مردان را مورد تأیید قرار دهد؟ آیا آنانکه رهبری رسمی را در کلیسای کاتولیک بر عهده دارند، می توانند به این سؤالات از دیدگاه زنانه گوش بدهند؟

از آنجا که ادیان، یکی از قدرتمندترین نیروهای ایدئولوژیکی، سیاسی اجتماعی و معنوی هستند، نقش بسیار حیاتی در سازماندهی و تقویت روابط جنسیتی ایفا می کنند. یکی از سؤالات مهمی که در بستر بحث دین و حقوق انسانی زنان باید پرسیده شود این است که چه دگرگونی و نوسازی در آموزه ها و اعمال دینی نیاز است تا فهم بهتری از جایگاه و نقش زنان در جامعه تضمین شود و چه شرایطی ایجاد شود که موقعیت پیشرفت هم زنان و هم مردان در دنیای امروز گسترش یابد؟

پرسش از رویه ها و نگرش های دینی در کاتولیسیسم که در منزلت درجه دوم زنان مشارکت دارند، بخشی جدایی ناپذیر از این فرایند است. مهم ترین بیانیه کاتولیک رم در دوران مدرن از سوی پاپ ژان هشتم در سال ۱۹۶۳ ارائه شده است که اینچنین آمده است:

« برای همه افراد لازم است تا هر آنچه مستلزم یک زندگی با شرافت است مهیا شود، مسائلی از قبیل: غذا، پوشاک، پناهگاه، حق انتخاب مکان زندگی و تشکیل خانواده، حق تحصیل، اشتغال، برخورداری از محبوبیت، احترام، فعالیت بر اساس هنجارهای مطابق با وجدان با فرد، حفظ حریم شخصی و آزادی مشروع حتی در مسائل دینی».

* شأن انسانی زن در فمینیسم کاتولیک

شناخت انسان در فمینیست کاتولیک با نظریه های کسانی چون فریدریش انگلس که در سال ۱۸۸۱ کتاب منشأ خانواده، مالکیت خصوصی و دولت را منتشر کرد، رواج یافت. او در این کتاب از رسیدن جوامع انسانی مادرتبار و مادرسالار به جوامع پدرتبار و پدرسالار سخن گفت. به باور انگلس، پیدا شدن مالکیت خصوصی، انباشت ثروت اولیه و تمایل به حفظ و انتقال ثروت به فرزندان، مهمترین دلایل توجیه پیدایش خانواده پدرسالار و بهره کشی از زنان است که این امر خود را در امور دینی نیز نشان می دهد.

در این راستا، نظریه های فمینیسم کاتولیک در مورد جایگاه زن سه دسته اند: گروه نخست کسانی که با نظر دانشمندان دینی درباره زنان و مردم دار بودن الهیات سنتی در چالش اند؛ گروه دوم کسانی اند که با آن دسته از احکام دینی که زنان را از رسیدن به مقام های روحانی باز می دارد در ستیزند و گروه سوم نیز کلیسا را نهادی میداند که هدفش ارتقای موقعیت حرف های زنان در کلیساست.

بر مبنای آنچه گفته شد، متألهان فمینیست به استفاده همیشگی از واژه های مذکر برای خدا و روح القدس اعتراض دارند. این گروه با تحقیق درباره تصویرپردازی از زنان در کلیسا و تاریخ مسیحیت بیان کردند که فقط دو تصویر از زن وجود دارد: گناهکار (حوا) یا باکره (مریم) که مادر بودن و فرمانبرداری را در بر می گیرد.

در این بین پرسش اساسی این است که اندیشه­ورزان متألهِ فمینیست چگونه، با چه قانون و چه تضمینی در اجرای قوانین، می تواند حقوق از دست رفته زن را به او باز گرداند؟

* احیای خدای مؤنث؛ احیای منزلت زن

به نظر دین شناسان فمینیست، مؤنث کردن خدا یکی از راه های برگرداندن جایگاه زن است. آنان تلاش کردند در زبان نیز واژه خدا را عوض کرده، آن را از شکل پدری خارج کنند. آن ها براین باورند نمادهای خدای مؤنث هنوز هم می تواند با مردسالاری سرکوبگر دین های موجود، نبرد کند. اسطوره شناسان فمینیستی مدعی اند که از بین بردن کیش خدای مؤنث، بخشی از ارزش زدایی از زنان در فرهنگ عمومی بود. مری دیلی نیز در آثارش توصیف می کند که چگونه مسیحیت با تبدیل نمادهای زنانه به مردانه، کیش خدای مؤنث آغازین را تکه تکه کرد. به نظر وی، پرستش خدای پدر، فرافکنی جهان بینی بشری مردمحور به قلمرو ابدیت است. او جامعه های مردسالار غرب را متهم کرد که خدا را شبیه خود می سازند. دیلی به تغییر و دگرگونی امیدوار بود، ولی خود به دلیل دشمنی پایان ناپذیر مذهب با زنان از آن دست کشید.

* متألهان فمینیست چه می گویند؟

امروزه مسئله مرکزی برای متألهان فمینیستی کاتولیک این است که رهبری پدرسالارانه کلیسای کاتولیک در یک منازعه ایدئولوژیک برای استمرار کنترل بازتولید اجتماعی و فرهنگی درگیر شده است- هم بازتولید انواع رفتارها (مخصوصاً از طریق آموزه هایی درباره جلوگیری از بارداری و سقط جنین) و هم بازتولید اجتماعی کلیسا (مخالفت با انتصاب زنان).

منازعات و کشمکش های کلیسا پیرامون مسئله ای که اشاره شد، در موضوعات زیر قابل دسته بندی است: الف) مسائل مرتبط با سکسوالیته؛ یعنی سقط جنین، جلوگیری از بارداری و تا اندازه ای همجنس گرایی و ب) منازعات پیرامون انتصاب زنان. این بدان معناست که مسائل انتقادی مطرح شده که جنگی را به راه انداخته است، برای زنان در هویتشان و مشارکتشان در کلیسا و جامعه، کلیدی است. اما بهر حال به نظر می رسد این مسائل در برابر آموزه های بنیادی و تعلیمات اساسی مسیحیت، توان اندکی داشته باشند.

در مجموع پیرامون آنچه مطرح گردید، می توان ادعا نمود از آنجا که آموزه های فعلی کلیسا و احکام و استنباطات آن با شرایط کنونی زمانی و مکانی جامعه مسیحی و مخصوصاً مسیحیت غربی ناسازگار است، متألهان و دین پژوهان فمینیست در تلاش برای تفسیر و بازخوانی متون کتاب مقدس اند؛ به گونه ای که همساز با زن مسیحی امروز و نیازهای وی باشد.